شهید آیت الله سعیدی
منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 742
نویسنده: حسن ابراهيمزاده
طلوع فریادگر
در زمانی كه محو فرهنگ ملی اسلامی مردم آغاز شده بود و در سایه سرنیزههای قزاقها سكوت در كوچهها مستانه عربده میكشید در تاریخ 1308 ش. در نوغان مشهد صدای نوزادی نه تنها سكوت خانه را شكست بلكه فریادی شد ماندگار و جاوید بر علیه سكوت و خفقان.
در حوزه نور
سید احمد پدر وی به پاس قدردانی از رضای آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم كه پس از سالها فرزند پسری را به او هدیه كرده بود نام زیبای محمدرضا را بر او نهاد و برای تحویل دادن او به مكتب حیاتبخش حوزه به تعلیم و تربیت وی پرداخت. زمانی سید محمدرضا به اقیانوس حوزه گام نهاد كه هر كس دم از مذهب میزد آیندهاش قلم سرخ میخورد تا چه رسد كه در ترویج آن عبای پیامبر را بر دوش كشد.
سید محمد پس از پایان ادبیات دروس حوزه را با جدیت و پشتكار پی گرفت و روزها و ماهها را با كتاب و قلم سپری كرد. گرچه در «منطق» محمد رضای جوان در مقابل سكوت زمانه اش فریاد بود و «اصول» را خط و راهی میدانست كه جدش حسین علیه السلام از خانه خدا (كعبه) تا خدا (كربلا) ترسیم ساخته بود ولی منطق و اصول را نزد فرزانگان و استادان نامی آن زمان چون ادیب نیشابوری، شیخ هاشم و شیخ مجتبی قزوینی كه آوازه نام آنان همه جا را فراگرفته بود آموخت. در این دوره انتخاب همسر از خاندان طباطبایی كه از نوادگان میرزای شیرازی آن فریادگر نامی كه بیگانه ستیز عصر خود بشمار میرفت خود نشانی دیگر از انتخاب راه پرحادثه او بود.
سعیدی پس از پایان دروس سطح و بهرهمند شدن از استادان نامدار حوزه مشهد راهی قم شد و در درس مرجع عالیقدر شیعه آیت الله بروجردی شركت كرد و از محضر پرفیض كسب معرفت نمود. اما در این هنگام آوازه رادمردی به نام حاج آقا «روحالله» سعیدی را به درس او كشید، سعیدی به محض ورود به درس او گمشده خود را یافت و همه چیزش را به نگاهش باخت، سعیدی احساس میكرد كه هر جا مراد او حضور مییابد سكوت رخت برمیدارد. و این سرآغاز فریادش شد. عشق و علاقه سعیدی نسبت به امام در هیچ قاموسی نمیگنجد و هیچ واژهای توان ترسیم آن را ندارد و این عشق و علاقه تنها یكطرفه نبود چرا كه امام در نامهای به او واژهها را ناتوانتر و علیلتر از آن میداند كه با كمك آن ها محبت خود را به نشان دهد و در قسمتی از آن چنین مینویسد: «من از افرادی مثل شما آن قدر خوشم میآید كه شاید نتوانم عواطف درونی را آن طور كه هست ابراز كنم من قادر نیستم عواطف امثال شما را جواب بدهم لكن خداوند متعال قادر است».
تجربه زندان
امام كه قبل از آغاز نهضت روحانیت طوفانی را در وجودش به پا كرده بود شاهد اولین تجربه زندان وی گشت او كه به اتفاق آقای خزعلی، آقای مكارم و آقای سبحانی و آقای دوانی برای سفری تبلیغی به خوزستان رفته بود در «خسروآباد» آبادان شیشه عمر پشه سكوت را سیمرغوار به سنگ زد و برای اولین بار میلههای سرد زندان را تجربه كرد كه با وساطت فضلاء پس از چندی از زندان آزاد گشت.
جرقه قیام
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و عكسالعمل اعلامیههای شدیداللحن امام و سرآغاز قیام روحانیت و مردم به رهبری امام گشت كه دستگاه اوج رذالت حوزه در مدرسه طالبیه تبریز و فیضیه قم به تصویر كشید سعیدی كه خود در این نهضت شركت كرده بود پس از فروكش كردن تهاجمات دستگاه به همراه برخی از فضلاء قم روانه كویت شد كه روز 11 محرم همان سال از فاجعه خونین 15 خرداد و دستگیری امام باخبر شد.
خشم سرپای وی را گرفت نخست با دیگر فضلای ایرانی نامههایی را به آیت الله حكیم و آیت الله خویی نگاشت اما روح بیآرام او مانع آن شد كه تنها به این مقوله اكتفا كند و با شناخت كامل از دستگاه اطلاعاتی قوی شاه در كویت به حسینیه «فحیعل» بازگشت و نیروهای اطلاعاتی را به تعجب واداشت. او كه میدانست در بازگشت توسط دستگاه امنیتی كشور دستگیر میشود تا آزادی امام در كویت در خانه حجت الاسلام سید عباس مهری ماندگار شد به گزاف نرفتهایم اگر بگوئیم سعیدی هم بند امام و هم سلول امام بود چرا كه آن روز كه امام به زندان گام نهاد، سعیدی هم با سخنرانی آتشین در كویت زندانی شد.
سعیدی صفر سال بعد مخفیانه و با لباسهای مبدل كویت را به قصد ایران ترك كرد، از آن جا كه در بینش سعیدی بیرون آمدن یك طلبه از لباس روحانی كاری منحوس بشمار میرفت نامهای به این مضمون به امام نوشت. «سیدی و مولای با قیافه منحوس وارد قم شدهام و اجازه ملاقات میخواهم.» امام نیز با روی گشاده سعیدی را به حضور پذیرفت و مرید و مراد پس از ماهها همدیگر را در آغوش گرفتند.
تبعید خورشید
عكس العمل شدید امام در مقابل لایحه خفت بار كاپیتولاسیون در مهرماه 1342 منجر به تبعید امام به تركیه و سپس نجف گشت... هشدار سعیدی با دهها تن از فضلاء دیگر حوزه قم در نامهای به هویدا به سال 30/7/44 نشانگر پیگیری او و دیگر فضلای قم برای بازگرداندن حضرت امام بود. سعیدی تنها فرستادن نامه، اظهار همدردی و همراهی با امام را در قالب نوشتهها كافی نمیدانست بلكه احساس میكرد كه امام را باید به حوزه علمیه نجف شناساند. از این رو مخفیانه و از راهها و گذرگاههای مخفی مرز به عراق و به نجف اشرف رفت. او در یكی از مدارس علمیه طی جلساتی بر فراز منبر به معرفی چهره واقعی امام و بعد علمی ایشان پرداخت و با بیان شخصیت مرادش بر شمار مریدانش افزود.
سعیدی در مسجد امام هفتم علیه السلام
سعیدی در فراق امام ماندن خود را در قم به صلاح نهضت روحانیت نمیدانست و بر آن شد كه فریاد بر علیه نظام را به گوش سایرین برساند از این رو نخست به تفرش رفت و در آن جا به افشاگری فجایع رژیم سفاك پهلوی پرداخت در این زمان بود كه از سوی مردم تهران برای اقامه نماز جماعت و سخنرانی در مسجد امام موسی بن جعفر علیه السلام دعوت شد. سعیدی این فرصت طلایی را از دست نداد چرا كه پایتخت را محلی خوب برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود دانست سال 1345 ش. كه سال ورود سعیدی به محله غیاثی در مسجد امام موسی بن جعفر علیه السلام در میدان خراسان بود نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی است. امام در همان روزهای نخست با فرستادن نامهای به سعیدی حركت او را مورد تایید قرار داد و چنین نگاشت: «از این كه تهران تشریف بردهاید از جهتی خوشوقت شدم چون مركز از هر جا بیشتر احتیاج به علماء عاملین دارد مساعی جمیله جنابعالی مورد تقدیر و تشكرات».
سعیدی با تاسیس حوزه علمیه، تشكیل كلاس برای بانوان، تشكیلات امر به معروف و نهی از منكر و تاسیس كتابخانه فعالیتهای حوزه را آغاز كرد. اما آن چیزی كه بیش از هر فعالیت دیگری سعیدی در آن زمان به چشم نمیآمد و در سالهای پس از شهادت او به ثمر نشست دمیدن روح حماسه و فریاد در كالبد نوجوانان و جوانان آن محله بود. سعیدی در این سال كانون انقلاب را همچنان گرم نگه داشت و با سخنرانیهای گرم و آتشین علناً خمینی را فریاد زد مجموعه سخنرانیها و نوارهای برجا مانده او در این سال جزو گویاترین صفات تاریخ همیشه خونبار تشیع است. گزارشهای ساواك در این سال گویای این حقیقت است كه وی در مدت سالهای اقامت در تهران بیمهابا به رژیم میتاخته است. در گزارش شب 31/4/45 ساواك آمده است.
«طبق اطلاع واصله ساعت 30/20 روز 31/4/45 جلسه موسی بن جعفر با حضور قریب یك هزار نفر از طبقات مختلف تشكیل گردیده است. در این جلسه سعیدی ابتدا چند دقیقه درباره آیت الله خمینی و كتك زدن طلبهها در قم صحبت كرد و مردم با شنیدن اسم خمینی صلوات فرستادند. نامبرده... فن حمله به یهودیان فلسطین و امریكا اضافه كرد این ها كارشان در این مملكت بالا گرفته و دستشان در همه كار باز است و كسی از آن ها جلوگیری نمیكند ولی جلسات ما را تعطیل مینمایند سه سال پیش آیت الله خمینی از دولت خواست كه اسرائیل در كشور سفارتخانه نداشته باشد ایشان این جریانات را پیش بینی میكرد.
ما باید برای مبارزه كردن تشكیلات داشته باشیم تا بتوانیم در مقابل دشمن مقاومت كنیم و با دولتی كه علماء ما را زندانی و تبعید میكند مبارزه نمائیم. من راهی را میروم كه امام حسین علیه السلام و رهبر عالیقدر دین ما آیت الله خمینی رفت و تا پای جان ایستادگی كرد. من حرف خود را میگویم و مبارزه را ناتمام نمیگذارم: در پی برگزاری مجلس از سوی سعیدی برای شهید سید كاظم قریشی وی به تاریخ 8/5/45 به اتهام «اقدام علیه امنیت داخلی مملكت» از طرف شهربانی دستگیر و به دست سیاهدلان ساواك سپرده شد. سعیدی در تاریخ 11/7/45 از زندان آزاد و استوارتر و راسختر از قبل وارد میدان شد تا بار دیگر شیشه عمر سكوت را با فریاد خویش بر سنگ زند.
سعیدی در بهار 1346 مخفیانه از ایران خارج شد و خود را به جوشش گاه فریاد رساند وی پس از ملاقات با حضرت امام در نجف اشرف با روحیه مضاعف به ایران بازگشت در كنار سخنرانیهای گرم آتشین تلاش برای تشكل، چاپ استفتائات حضرت امام و راهاندازی نشریهای به نام نشریه مسجد امام هفتم علیه السلام از فعالیتهای دیگر اوست. كه از این نشریهها میتوان به جملات و نقطه نظرهای علماء در خصوص شخصیت امام اشاره كرد كه در آن زمان از جایگاه ویژهای برخوردار بود.
شگردهای ساواك در برخورد با سعیدی یكی از ناجوانمردانهترین شگردها است. بر هم زدن مجالس او توسط اراذل و اوباش ـ قطع آب ـ و برق مسجد، تهدید و تطمیع نمازگزاران مسجد امام هفتم علیه السلام به گونهای او را در محدودیتی سخت قرار داده بود تا جائی كه او در یك ماه قبل از عروج خونینش در تاریخ 18/2/49 در مسجد موسی بن جعفر علیه السلام غریبانه و مظلومانه میگوید: ...این شما هستید كه بایستی با كمكهای مادی و معنوی خود این پناهگاه اسلام را حفظ كنید.
آقایان باور كنید من امسال آن قدر مجالس روضهخوانی زنانه رفتم تا توانستم مخارج این مسجد را تامین كنم... آخر من نمیدانم كه چرا آنقدر مردم از من فرار میكنند؟ آیا به جرم این است كه من از رهبر عالیقدر حضرت آیت الله خمینی طرفداری میكنم؟ اگر از این وضع هراس دارید باید بگویم كه نترسید این من هستم كه بایستی جواب دولت و سازمان امنیت و كلانتری را بدهم نه شما، پس در این صورت دیگر چرا از من كنارهگیری میكنید؟
اعلامیه فریاد
در پی هجوم سرمایهداران غرب به سوی ایران حوزه علمیه قم طی اعلامیه در اردیبهشت ماه 1349 ضمن محكوم كردن این حركت غرب و مشی وطن فروشانه دستگاه سلطنتی به افشاگری علیه این جنایت بزرگ دست زد. سعیدی كه میدید پس از این اطلاعیه سكوتی مرگبار سراسر محافل مذهبی و روشنفكری را فراگرفته است و سكون مرز پویش و رویش انقلابی درهم نوردیده است. جنایتی بزرگتر از كاپیتولاسیون و قراردادی استعماریتر از شب كو در شرف تكوین است. قلم بدست گرفت و قبل از این كه شیشه عمر سكوت را بشكند با خون خود بار دیگر این جمله را امضاء كرد «ان كان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی».
حضرت آیت الله اعظم الله اجورنا و اجوركم
لابد میدانید كه این روزها با مطرح شدن مسئله سرمایهگذاری امریكائیها در ایران مصیبت بسیار بزرگ و خوردكنندهای بر ملت این سرزمین روی آورده كه مملكت را در آستانه سقوط و نابودی قرار داده و به مضمون آیه شریفه «یكاد السموات یتفطرن منه و تنشق الارض و تخر الجبال هدا» هیئت حاكمه ستمگر عامل استعمار ایران چنان در برابر اربابان استعمارگر خود خاضع و تسلیم گردید كه طوق بندگی و عبودیت آنان را به گردن افكنده و به منظور نزدیكتر شدن به غارتگران استعمارگر جان و مال و نوامیس ملت ایران را به پیشگاهشان تقدیم میدارد هم اكنون این بندگان استعمار غرب قربانی جدیدی برای درگاه خدایان دلار و اسلحه تدارك دیدهاند كه با تقدیم آن به طور دربست اقتصاد ما و به دنبال آن دین و سایر افتخارات ما به چنگال آنان خواهد افتاد. همانطور كه قبلا سیاست ما را قبضه كردند كه این مصائب را به دنبال خود آورده است به حق و حقیقت سوگند كه این اقدام جدید آن چنان مصیبت بزرگ و خطرناكی است كه مسائل مهمی از قبیل امتیاز تنباكو، كاپیتولاسیون و سایر حوادث كه برای هر یك از آن ها جامعه روحانیت پیشقدم در اعتراض و مبارزه بوده و قربانیانی داده است در قبال آن كم اهمیت و كوچك است.
چقدر جای تعجب است كه شما پیشوایان دینی در مقابل این خطر بزرگ سكوت اختیار كرده و برای جلوگیری از آن اقدامی نمیكنید؟ برای ما باوركردی نیست كه بگوئیم شما دین و آخرت را با زندگی چند روزه دنیا معامله كردید و خود را مشمول آیه شریفه «اتستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو خیر» و آیه شریفه «ارضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره» نموده باشید راستی چرا شما مهر سكوت بر لب زدهاید؟ و در این باره چیزی نمیگوئید؟
خود میدانید كه موضوع سرمایهگذاری صهیونیستهای آمریكایی در ایران از تاسیس سینما در قم (كه برای جلوگیری از آن چه سر و صدایی به راه انداختید) برای اسلام و مسلمین خطرناكتر است. امروز روز فریاد و اعتراض است صدای خود را با اعتراض بلند كنید، داد بزنید، فریاد كنید، یك پارچه و متحد علیه این قرارداد خائنانه مبارزه نمائید تا در پیشگاه خدا و پیشینیان بزرگ خود چون مرحوم سید جمالالدین اسدآبادی و مرحوم شیرازی و نیز نسل آینده رو سفید و سربلند باشید «یوم تبیض وجوه و تسود وجوه».
سعیدی خراسانی در حلقه خفاشان
اعلامه و نامه تند سعیدی خطاب به علمای شهرهای ایران رژیم منحوس پهلوی را به وحشت انداخت دستگاه اطلاعاتی رژیم به خوبی به این موضوع پی برد كه اگر دیر بجنبد سعیدی علما را به دادن فتوی علیه این قرارداد راضی میكند از این رو با بسیج نیروها خود را مهیای یك اقدام سفاكنه كرد. سپهبد مقدم به دنبال گزارش این اعلامیه دستور داد.
خواهشمند است دستور فرمائید نامبرده بالا را احضار و به وی تذكر داده شود از تحریك افكار عمومی علیه اقدامات دولت خودداری نماید و در غیر این صورت تصمیمات شدیدی درباره وی گرفته خواهد شد حتما رفتار و گفتار مشارالیه را دقیقاً تحت مراقبت قرار دهند و نتیجه را اعلام دارند.
مدیر كل اداره سوم ـ مقدم
در زیر دستور مقدم ==پانویس ==
شده است. ریاست اداره یكم فرمودند: با توجه به این كه قرار است نامبرده دستگیر شود لزومی به ارسال نامه فوق نیست «پرونده محمدرضا سعیدی بایگانی شود» خفاشان ساواك كه سالها انتظار چنین روزی را داشتند خود را آماده دستگیری فریادگر حماسهها كردند سعیدی با دلی آكنده از درد در روز 11 خردادماه 1349 پس از اتمام نماز راهی خانه شد ساعت یك بعدازظهر بود كه سعیدی آماده استراحت و صرف نهار شد كه جلادان پهلوی به منزل او یورش برده و او را آماده قربانی كردن در پای خدایان زور و خدایان زر كمپانی های غربی و راكفلرها كنند. ساواك دست به كاری بیسابقه در تاریخ جنایت خود و تاریخ دستگیری آزادمردان در جهان زد. 10 روز فقط 10 روز از تاریخ دستگیری تا شهادت نشان از سالها خشم اندوخته دستگاه و خروش بیپایان سعیدی است.
نشان ناامیدی ساواك از خاموش كردن این فریاد بود. عقربه ساعت 9 شب چهارشنبه 20 خرداد 1349 را نشان میداد بعضی از سلولهایی كه در مجاورت سلول سعیدی در زندان قزل قلعه قرار داشت عمداً باز نگه داشته بودند كه ناگهان برق زندان خاموش شد. وحشت سرپای زندانیان را فرامیگیرد رفت و آمد در راهرو زندان شروع و مسیر گامهای جلادان تا سلول سعیدی امتداد دارد كه ناگهان صدای كشمكش از سلول سعیدی با فریاد او به پایان میرسد.
جلادان مسیر آمدن را بار دیگر طی میكنند و سكوتی مرموز راهرو زندان را فرامیگیرد با روشن شدن برق زندانیان از سلولها بیرون میریزند و به سوی سلول سعیدی میروند و با پیكر بیجان سعیدی در حالی كه عمامه سیاه او به دور گردنش پیچیده شده بود روبرو میگردند، بغض زندانیان میتركد، فریاد باز هم فریاد.
امام در سوگ
خبر شهادت سعیدی از مرزها گذشت و متن تسلیت نامه فضلا و محصلین حوزه علمیه به امام خمینی رسید و امام راحل را در سوگ این یار و شاگرد وفادار خود نشاند طلاب و شاگردان انقلابی امام بر آن شدند تا نام و خاطره او را زنده نگه دارند. فاتحه سعیدی به طولانیترین فاتحه در نجف اشرف مبدل شد. امام مخارج فاتحه سعیدی را بر عهده گرفت و چهل شب خود صاحب عزای سعیدی شد و پیامی را برای فضلا و محصلین حوزه علمیه فرستاد كه در پایان آن آمده است.
من قتل فجیع این سید بزرگوار و فداكار را كه برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد به ملت اسلام عموماً و خصوصاً به ملت ایران تعزیت میدهم از خداوند متعال رفع ید دستگاه جبار و عمال كثیف استعمار را مسئلت مینمایم. سفاكان و كوردلان كه تحمل این همه عظمت و بزرگی را نداشتند چندین شب برق «مسجد عمران» مسجدی كه در آن امام و یارانش در سوگ سعیدی نشسته بودند همانند شبی كه سعیدی در مسجد «امام موسی بن جعفر علیه السلام» به سخن مینشست و شبی كه در زندان «قزل قلعه» به معراج رفت خاموش كردند.
غافل از این كه نور سعیدی هرگز با خاموش شدن برق به خاموشی نمیگراید و مردی كه سكوت را زیر دستان فریاد خفه كرد. و مرگ را زیر گامهای شهادت كشت. «سعیدی» دو دنیاست و سعید دو دنیا چراغی است كه خداوند وعده جاودانگی او را داده است. «یریدون لیطفووا نورالله بافواههم والله متم نوره ولو كره المشركون».