سوره انشراح
نود و چهارمين سوره قرآن كريم.
سوره انشراح نود و چهارمين سوره قرآن كريم در ترتيب مصحف و به اعتقاد بيشتر مفسران مكى است. بعضى از متأخرين با توجه به سياق و محتواى آيات كه به شمارى از نعمتهاى ويژه خداوند به پيامبر اشاره مىكند و به ويژه آيه«و رَفَعنا لَكَ ذِكرَك» كه از بلند آوازه شدن نام پيامبر سخن مىگويد و اين امر در مدينه و در سالهاى پايانى دعوت آن حضرت به وقوع پيوست احتمال مدنى بودن اين سوره را داده و حتى مدنى بودن آن را ترجيح دادهاند[۱]؛ ولى با توجه به روايات ترتيب نزول و ارتباط معنايى روشن سوره با سوره ضحى، به حدى كه برخى آن را ادامه يا كامل كننده سوره ضحى دانستهاند مكى بودن سوره انشراح قوىتر به نظر مىرسد.[۲]
بر حسب روايات ترتيب نزول، سوره انشراح يازدهمين[۳] (بدون احتساب سوره حمد) يا دوازدهمين[۴] سوره مكى است و بعد از سوره ضحى و قبل از سوره عصر نازل شده است[۵] و 8 آيه و 27 كلمه[۶] دارد.
اين سوره را از صدر اسلام در تفاسير، مصاحف، كتب حديث و كتابهاى فقهى سوره «الم نشرح» مىناميدند؛ ولى در چند قرن اخير در بعضى از تفاسير و مصحفها نام «انشراح» را كه مصدر باب انفعال از فعل «نَشْرَح» است و معناى حاصل مصدرى دارد براى آن برگزيدهاند؛ نيز در قرن اخير در مصاحف و تفاسير نام «شرح» براى اين سوره متداول گرديده است.[۷]
ارتباط معنايى سوره انشراح با سوره قبل (ضحى) چنان آشكار است كه همه مفسران به آن اشاره كردهاند. سوره ضحى با امتنان بر رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله و بيان بخشى از مواهب بزرگ الهى به آن حضرت پايان گرفته است. سوره انشراح نيز با امتنان بر رسول گرامى و بيان قسمتى ديگر از مواهب الهى به ايشان آغاز شده است.[۸]
اين پيوند شديد در كنار رواياتى كه شيعه از امامان اهل بيت عليهمالسلام و اهل سنت از برخى صحابه و تابعان نقل كردهاند، سبب شده است كه گروهى از اهل سنت و بسيارى از عالمان شيعه به وحدت اين دو سوره حكم كنند. نقل شده است كه اُبىّ در مصحف خود اين دو سوره را با بسمله از هم جدا نكرده بود؛[۹] نيز روايت شده است كه طاووس و عمر بن عبدالعزيز سورههاى انشراح و ضحى را يك سوره محسوب مىكردند و آن دو را بدون فاصله بسمله در يك ركعت از نماز واجب مىخواندند.[۱۰]
گرايش مشهور مفسران و فقهاى شيعه چون شيخ صدوق،[۱۱] سيد مرتضى،[۱۲] شيخ طوسى،[۱۳] علامه طبرسى،[۱۴] محقق حلى[۱۵] و... بر اساس روايات اهل بيت عليهمالسلام[۱۶] به وحدت دو سوره با حذف بسمله بين آن دو بوده است؛[۱۷] اما ابن ادريس با پذيرش وحدت دو سوره، حذف بسمله ميان آن دو را به دليل وجود آن در مصحف و تواتر مصحف نپذيرفته است.[۱۸]
سپس علامه حلى با ناتمام دانستن دلالت روايات بر وحدت دو سوره و با استناد به رواياتى كه بر تعدد دو سوره دلالت دارد در وحدت دو سوره تشكيك كرده است.[۱۹] غالب علماى پس از وى، مانند شهيد اول،[۲۰] شهيد ثانى،[۲۱] محقق كركى[۲۲] و محقق عاملى[۲۳] نيز نظريه او را تأييد و دلالت روايات بر وحدت دو سوره را رد كردند. صاحب جواهر نيز اگر چه نظر صريحى در اين مسئله نمىدهد ولى در دلايل قائلان به وحدت مناقشه مىكند.[۲۴]
البته در همين دوره نيز اخباريان[۲۵] و گروهى از علماى غيراخبارى[۲۶] نظريه وحدت را پذيرفته و از آن دفاع كردهاند. با وجود همه اين اختلافات، از نظر حكم فقهى بيشتر فقهاى شيعه به وجوب يا وجوب احتياطى قرائت اين دو سوره با هم و با ثبوت بسمله در يك ركعت از نماز واجب فتوا دادهاند،[۲۷] مگر آنان كه قرائت كمتر از يك سوره كامل در يك ركعت از نماز واجب را جايز مىدانند.[۲۸]
به نظر مىرسد رأى صحيح در اين باب عدم وحدت اين دو سوره است و روايات نيز بر بيش از جواز خواندن اين دو سوره با هم در يك ركعت از نماز واجب دلالتى ندارد، حتى از بعضى روايات عدم وحدت اين دو سوره استفاده مىشود.[۲۹]
هدف اين سوره آرامش دادن به رسول خدا صلى الله عليه و آله و دعوت آن حضرت به پايدارى است، از اينرو خداوند نعمتهاى بزرگى را كه به آن حضرت ارزانى كرده است يادآور مىشود و او را به پيروزى بر مشكلات بشارت و به عبادت و دعا فرمان مىدهد.[۳۰]
محتواى سوره:
سوره انشراح با بيان سه موهبت بزرگ از مواهب الهى ويژه پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز مىشود. ابتدا شرح صدر پيامبر صلى الله عليه و آله به گونهاى كه آمادگى پذيرش وحى و اداى حق رسالت و صبر در برابر سختيها و تحمل آزار و اذيت مردم را داشته باشد، مطرح گرديده است. سپس به سبك كردن بار سنگين رسالت و مسئوليت دشوار نبوت و هدايت مردم اشاره مىكند و در چهارمين آيه به بيان سومين نعمت يعنى بلندآوازه كردن نام آن حضرت مىپردازد كه از مصاديق آن، اين است كه خداى سبحان نام پيامبر صلى الله عليه و آله را در اذان و اقامه و تشهد نماز در كنار نام خويش قرار داده است.
در روايتى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است: خداوند عزوجل به رسولش مىفرمايد: «هرگاه نام من برده شود نامت با نام من ذكر مىشود».[۳۱] در پنجمين آيه به پيامبر مژده آسانى پس از دشوارى مىدهد: «فَاِنَّ مَعَ العُسرِ يُسراً» و در آيه بعد اين مطلب را تكرار مىكند. گروهى از مفسران تكرار «العُسر» را به صورت معرفه دليل بر يكى بودن آن دو دانسته و تكرار «يُسراً» را به صورت نكره دليل بر تعدد و مغايرت آن دو با هم مىدانند، بنابراين مقصود آيه چنين است كه در برابر هر عسر دو يسر وجود دارد: يك يُسر در دنيا و يسرى ديگر در آخرت.
اين نظر با روايات نيز سازگارى دارد. براى نمونه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است: «خداوند يك عسر و دو يسر آفريد. يك عسر نمىتواند بر دو يسر غلبه كند»[۳۲] اما علامه طباطبايى اين تكرار را صرفاً تأكيد معناى آيه پيشين مىداند و سه نعمت ذكر شده در ابتداى سوره را از مصاديق يسر پس از عسر به شمار مىآورد.[۳۳]
در نهايت خداوند خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد: هرگاه از واجبات فارغ شدى خود را در عبادت و دعا به سختى بينداز: «فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب × و اِلى رَبِّكَ فَارغَب» در تفسير اين دو آيه مفسران وجوه ديگرى نيز ذكر كردهاند كه بعضى از باب بيان مصداق و برخى نيز ضعيف و بدون دليل است.[۳۴]
از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود: از خداوند متعالى سؤالى كردم كه اى كاش نمىكردم؛ گفتم: پروردگارا پيغمبرانى قبل از من آمدهاند. براى بعضى از ايشان باد را مسخر گردانيدى و بعضى، مردگان را زنده مىكردند. فرمود: آيا يتيم نبودى و من پناهت دادم؟ گفتم: بلى. فرمود: آيا گمشده نبودى و من هدايتت كردم؟ گفتم: بلى. فرمود: آيا سينهات را گشاده نساختم و سنگينى روى دوشت را برداشتم؟ گفتم: آرى اى پروردگار من.[۳۵]
فضيلت سوره:
بنا به روايتى پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا على! كسى كه اين سوره را قرائت كند گويا فقيران امت مرا سير كرده است و در برابر هر آيه در روز قيامت تنپوشى بهشتى به او مىدهند.[۳۶]
پانویس
- ↑ تفسير قاسمى، ج 17، ص 183؛ الميزان، ج 20، ص 313.
- ↑ مجمعالبيان، ج 10، ص 612، 769؛ البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 280؛ الاتقان، ج 1، ص 29 ـ 31.
- ↑ مجمعالبيان، ج 10، ص 612؛ البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 280؛ الاتقان، ج 1، ص 29 ـ 31.
- ↑ مفاتيحالاسرار، ج 1، ص 128؛ التمهيد، ج 1، ص 135.
- ↑ مجمعالبيان، ج 10، ص 612؛ البرهان، ج 1، ص 280؛ التمهيد، ج 1، ص 135.
- ↑ المعجم الاحصائى، ج 1، ص 310.
- ↑ التحرير والتنوير، ج 30، ص 407؛ تاريخ قرآن، ص 590.
- ↑ مجمع البيان، ج 10، ص 768؛ اسرار ترتيب القرآن، ص 152.
- ↑ مجمعالبيان، ج 10، ص 728.
- ↑ التفسيرالكبير، ج 32، ص 2؛ تفسير مراغى، ج 30، ص 188.
- ↑ الهدايه، ص 135.
- ↑ الانتصار، ص 147.
- ↑ المبسوط، ج 1، ص 107؛ النهايه، ص 78.
- ↑ مجمع البيان، ج 10، ص 769.
- ↑ شرايع الاسلام، ج 1، ص 66؛ المعتبر، ج 2، ص 187 ـ 188؛ المختصر النافع، ص 31.
- ↑ وسائل الشيعه، ج 6، ص 54 ـ 56.
- ↑ الحدائق، ج 8، ص 204 ـ 205؛ جواهرالكلام، ج 10، ص 20.
- ↑ السرائر، ج 1، ص 220ـ221.
- ↑ مختلف الشيعه، ج 2، ص 170؛ تذكرة الفقهاء، ج 1، ص 116؛ منتهى المطلب، ج 1، ص 276.
- ↑ الذكرى، ص 191.
- ↑ روضالجنان، ص 269 ـ 270؛ الروضة البهيه، ج 1، ص 612 ـ 613.
- ↑ جامع المقاصد، ج 2، ص 262.
- ↑ ناخذ مدارك الاحكام، ج 3، ص 377.
- ↑ جواهر الكلام، ج 10، ص 20 ـ 24.
- ↑ غاية المرام، ج 1، ص 152.
- ↑ الكاشف، ج 7، ص 580؛ منهاج الصالحين، ج 1، ص 164؛ مستمسك العروه، ج 6، ص 175.
- ↑ مستمسك العروه، ج 6، ص 175 ـ 176؛ مجموعه مؤلفات صدر، ج 14، ص 228، «منهاج الصالحين».
- ↑ الحدائق، ج 8 ، ص 205 ـ 206؛ تبصرة الفقهاء، ج 1، ص 134 ـ 136.
- ↑ الاستبصار، ج 1، ص 364 ـ 365؛ الميزان، ج 20، ص 365.
- ↑ التحرير والتنوير، ج 30، ص 407؛ الميزان، ج 20، ص 313.
- ↑ مجمعالبيان، ج 10، ص 771؛ الميزان، ج 20، ص 315، 318.
- ↑ مجمع البيان، ج 10، ص 771 ـ 772؛ التفسير الكبير، ج 32، ص 6.
- ↑ الميزان، ج 20، ص 316 ـ 317.
- ↑ همان، ص 317؛ مجمعالبيان، ج 10، ص 772ـ773.
- ↑ اسبابالنزول، ص 254؛ مجمعالبيان، ج 10، ص 770؛ كنز الدقائق، ج 14، ص 332.
- ↑ بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 526.
منابع
سيد حبيبالله دشتى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 516-520.