لغو از منظر قرآن

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


"لغو" در لغت به چیزی اطلاق می‌شود که مورد اعتنا نبوده و از آن نفعی حاصل نگردد.[۱] و در اصطلاح قرآنی به کلام، عمل یا فکر بیهوده‌ و باطلی که موجب غفلت انسان از یاد خدا باشد، اطلاق می‌شود.[۲]

واژگانِ هزل، لهو و عبث نیز به معنی کلام و کار بی‌اهمیت، بدون قصد و بی‌حاصل است؛ و از این جهت با واژه‌ی "لغو" هم‌معنا می‌باشند.[۳]

لغو از منظر قرآن

از آنجا که قرآن، خلقت عالم وجود را - که انسان هم جزئی از آن عالم است - بر اساس اهداف والای الهی دانسته و این که هر موجودی در این عالم دارای وظایفی بوده که باید آن را انجام دهد، تا آن هدف والا محقق گردد؛ لذا خداوند در قرآن با عبارات مختلف انسان را از مشغول شدن به اموری که متناسب با هدف الهی نیست، برحذر داشته و پرهیز از لغویات را از صفات مؤمنان قرار داده است.[۴] واژه‌ی لغو در قرآن 11 بار تکرار شده است.

عوامل و زمینه‌های لغو

  • 1. فراموشی یاد خدا و روز جزا:

یکی از عواملی که موجب روی آوردن انسانها به کارهای لغو و بیهوده می‌گردد، فراموشی یاد خدا و روز جزاست. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنسَئهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَذَا...»؛[۵] همانها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت، امروز ما آنها را فراموش می‌کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند!...

آیه بیان می‌دارد که علت اعراض این افراد از برنامه‌های دین و روی آوری به امور بیهوده، فراموشی یاد خدا و روز جزا می‌باشد.[۶]

  • 2. لذت‌جویی دنیوی:

لذت‌جویی از عوامل مهم در گرایش به لغویات است؛ چرا که انسان برای رسیدن به لذات زودگذر، عنان خود را بدست هوای نفس ‌سپرده و نفس، او را از پرداختن به اهداف انسانی و الهی دور می‌سازد. قرآن درباره‌ی لذت‌جویانی که در لغویات غرق شده‌اند، پیامبر را مورد خطاب قرار داده و می‌فرماید: «ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَ یَتَمَتَّعُواْ وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُون‌»؛[۷] بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها، آنان را غافل سازد ولی بزودی خواهند فهمید!

اشاره‌ی آیه به کسانی است که تنها لذتهای مادی را ملاک عمل خود قرار داده‌ و از امور مهم غافل گشته و خود را با لغویات سرگرم نموده‌اند.[۸]

  • 3. همنشینی با بدان:

از دیگر عوامل گرایش به لغویات، همنشینی با افراد ناسالم است؛ چرا که این افراد حق را باطل و باطل را به صورت حق جلوه داده و عمل زشت و لغو را در نظرها، زیبا و پر فایده می‌نمایانند. قرآن می‌فرماید: «وَ قَیَّضْنَا لهَُمْ قُرَنَاءَ فَزَیَّنُواْ لهَُم مَّا بَینْ‌َ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ... وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسْمَعُواْ لهَِذَا الْقُرْءَانِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکمُ‌ْ تَغْلِبُون‌»؛[۹] ما برای آنها همنشینانی (زشت‌سیرت) قرار دادیم که زشتی ها را از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند؛ ...کافران گفتند: گوش به این قرآن فراندهید و به هنگام تلاوت آن، جنجال کنید؛ شاید پیروز شوید!

اشاره‌ی آیه بر این امر است که همنشین ناصالح، زشتی ها را برای دوستان خود تزیین نموده و آنها را امر به لغو‌گویی و جنجال می‌کند، تا صدای حق به گوش مردم نرسد.[۱۰]

مصادیق لغو از منظر قرآن

  • 1. بت پرستی:

پرستش به منظور اظهار حاجت، جلب منفعت و یا دفع خطر و ضرر است و در صورتی که معبود فاقد حس و ادراک باشد، اظهار حاجت لغو خواهد بود و دلیلی برای خضوع در برابر آن وجود نخواهد داشت.[۱۱]

«إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَأَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَ لَا یُبْصِرُ وَ لَا یُغْنیِ عَنکَ شَیْئاً»؛[۱۲] به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه هیچ مشکلی را از تو حلّ می‌کند؟!

این آیه - که مربوط به احتجاج ابراهیم علیه السلام با عموی خود می‌باشد - بیانگر این مطلب است که پرستش موجودی که هیچگونه قدرتی ندارد (بت‌پرستی)، لغو و بیهوده است.[۱۳]

  • 2. سوگند لغو:

از آنجا که سوگند خوردن ارزش و اهمیت خاصی در کلام داشته و همچنین در کلام و زندگی انسان اثرگذار است، گاهی ممکن است انسان برحسب عادت و بدون قصد آن را به زبان آورد؛ لذا یکی از مواردی که در قرآن به عنوان مصادیق لغو به شمار آمده، سوگندهایی است که بدون قصد و ایجاد اثر بر زبان جاری می‌شود:[۱۴]

«لایُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فی‌ أَیْمانِکُم...»؛[۱۵] خداوند شما را به خاطر سوگندهایی که بدون توجه یاد می‌کنید، مؤاخذه نخواهد کرد...

در این آیه‌ی شریفه، خداوند سوگندهای بدون قصد و توجه را نیز لغو شمرده؛ لکن مورد مؤاخذه قرار نمی‌دهد.

  • 3. عبادت لغو:

مصداق دیگری که در قرآن برای لغو ذکر شده است، اعمال و افعال بیهوده‌ای بود که از کفار به نام عبادت انجام می‌گرفت: «وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً...‌»؛[۱۶] (آنها که مدّعی هستند ما هم نماز داریم) نمازشان نزد خانه (خدا)، چیزی جز «سوت کشیدن» «کف زدن» نبود...

در حقیقت این آیه به عبادت کفار - که در مقابل کعبه[۱۷] برای بت‌های خود، حرکات زننده‌ای مانند کف زدن و... انجام می‌دادند - اشاره کرده و بیان می‌کند که این رفتارها مخصوص مجالس لغو بوده و با قداست کعبه منافات دارد.[۱۸]

عدم لغو در بهشت

از آنجا که بهشتیان در حدّ کمال از نعمت‌های الهی بهره‌مندند و هوای نفس و وسوسه‌ی نفسانی در آنها وجود ندارد، عقول آنها کامل گشته، حقایق برای آنها آشکار شده و جهل آنها تبدیل به عرفان می‌شود؛ لذا عوامل گرایش به لغو از وجود آنها منتفی شده‌ و بالاترین لذتشان، وصل به معبود بوده و گرایش به امور دیگر برای آنها تلخ و ناگوار است؛ بنابراین هیچگونه زمینه‌ای برای پرداختن به لغویات و غفلت از حق تعالی در بهشتیان وجود ندارد؛[۱۹] چنانچه قرآن در توصیف بهشت و اهل آن می‌فرماید: «لایَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَلا تَأْثیماً إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاما»؛[۲۰] در آن (باغهای بهشتی) نه لغو و بیهوده‌ای می‌شنوند، نه سخنان گناه آلود، تنها چیزی که می‌شنوند "سلام" است "سلام"!

آیه مشعر بر این است که در بهشت نه تنها لغو وجود ندارد؛ بلکه اهل بهشت از امنیت و احترام کامل برخوردار بوده و در کمال لذت‌جویی از نعمتهای بهشتی و بندگی خدای سبحان مشغولند.[۲۱]

مؤمنان و اعراض از لغو

مؤمنان به واسطه‌ی ایمان به منبع عزّت و عظمت وصل شده‌ و در زندگی خود، جز به زندگی سعادتمند ابدی و بندگی خالصانه برای خدای متعال، اهتمام نمی‌ورزند. تنها به کارهایی مشغول می‌گردند که حقّ آن را عظیم دانسته و آنچه را جاهلان برای آن اهمیت قائلند، بی‌ارزش و لغو ‌شمرده؛ در نتیجه جزو رستگاران قرار می‌گیرند:[۲۲]

«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون الّذِینَ هُم فِی صَلاتِهِم خَاشِعُونَ وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون‌»؛[۲۳] مومنان رستگار شدند؛ آنها که در نمازشان خشوع دارند و آنها که از لغو و بیهودگی روی‌ گردانند.

اعراض مؤمنان از لغو تا حدی است که اگر از کنار اهل لغو بگذرند، کرامتشان به آنها اجازه‌ی شرکت در آن محفل را نمی‌دهد: «...وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ کِرَامًا»؛[۲۴] ...و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می‌گذرند.

پانویس

  1. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق، ج‌15، ص250.
  2. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش، ج‌10، ص208.
  3. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ یکم، 1412ق، ص841 و 748 والتحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌8، ص11.
  4. نجفی خمینی، محمدجواد؛ تفسیر آسان‌، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ اول، 1398ق، ج‌13، ص270.
  5. سوره اعراف/51.
  6. حسینی‌همدانی، سید محمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق: بهبودی، محمدباقر، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404ق، اول، ج‌6، ص354.
  7. سوره حجر/3.
  8. مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، 1380 ش، چاپ اول، ج‌12، ص298.
  9. سوره فصلت/25 و 26.
  10. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، چاپ اول، ج‌20، ص261 تا 265.
  11. طباطبائی (علامه)، سیّد محمدحسین؛ تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارت اسلامی جامعه مدرسین، 1417 ق، چاپ پنجم، ج‌14، ص 57 و ج7، ص143.
  12. سوره مریم/42.
  13. مراد از "أب" در آیه‌ پدر حضرت ابراهیم نیست بلکه عموی ایشان می‌باشد. جهت مطالعه‌ی بیشتر به تفسیر المیزان، ج7، ص159-168 ذیل آیه‌ی 74 انعام مراجعه شود.
  14. تفسیر المیزان، ج‌2، ص223.
  15. سوره بقره/225.
  16. سوره انفال/35.
  17. بنابر روایات وارده و نظر مفسران شیعه و اهل سنت در ذیل آیه، منظور از "بیت"، کعبه و مسجدالحرام می‌باشد.
  18. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، 1365 ش، چاپ دوم، ج‌12، ص204.
  19. الفرقان فی تفسیر القرآن، ج‌28، ص70.
  20. سوره واقعه/25.
  21. تفسیر نمونه، ج‌23، ص216.
  22. تفسیر المیزان، ج‌15، ص9.
  23. سوره مؤمنون/1-3.
  24. سوره فرقان/72.


منابع