خط

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

نوشتار نوعي ذخيره‌سازي اطلاعات است. در جوامع اوليه پيش از بهره‌گيري از نوشتار، ذخيره‌سازي اطلاعات را به كمك حافظه انجام مي‌دادند. اهميت نوشتار در سير تحول جوامع انساني به جدّي است كه به اعتبار بهره‌گيري يا عدم بهره‌گيري از خط، جوامع انساني را به دو گروه "داراي خط" و "فاقد خط" تقسيم كرده‌اند. اساساً جوهره مادي نوشتار، نشانه‌هاي نوشتاري بوده و اين نشانه‌ها داراي ويژگي ديداري هستند؛ برخلاف گفتار كه جوهره مادي آن آواهاي زبان بوده و از ويژگي شنيداري برخوردار است.

به‌ طور كلي در جوامع فاقد خط ذخيره‌سازي و انتقال اطلاعات داراي دشواري‌ها و ويژگي‌هاي زير بوده‌اند، است:

  1. ذخيره‌سازي اطلاعات در سطحي بسيار محدود صورت مي‌پذيرفته است.
  2. انتشار اطلاعات دامنه‌اي بسيار محدود داشته است.
  3. زماني طولاني و نيز تماس شخصي ميان دو نفر يا بيشتر مي‌طلبيده است.
  4. دوام آن مشروط به وجود شخصِ دربردارنده آن بوده است.
  5. قابليت آسيب‌پذيري تدريجي و ناگهاني بسيار بالايي داشته است.
  6. با گذشت زمان و نيز انتقال‌هاي مكرر، پيوسته خطر از دست رفتن بخشي از اطلاعات بوده است.

ابداع خط و نوشتار و بهره‌گيري از آن سبب شد كه اين دشواري‌ها به‌ تدريج از ميان برود يا در پاره‌اي موارد به پايين‌ترين حد خود برسد.

فرايند نوشتار از زماني شكل مي‌گيرد كه ماده‌اي براي نوشته شدن وجود داشته باشد؛ به عبارت ديگر، موجوديت نوشته وابسته به موجوديت ماده‌اي است كه بتوان روي آن نوشت. پيشينه نوشتار به معني عام، بر مبناي موادي كه تاكنون كشف شده حدوداً به 20000 سال مي‌رسد و از جمله موادي كه نوشتار روي آنها صورت گرفته مي‌توان به سنگ، چوب، فلز، پوست، برگ درخت، استخوان، صدف، گِل‌رُس و جز آن اشاره كرد. نوع ماده‌اي كه روي آن نوشته مي‌شده بر تكامل خط، شكل و اندازه ابزار نوشتار تأثير داشته است.

نوشتار را مي‌توان با دو مفهوم عام و خاص مورد اشاره قرار داد. مفهوم عام آن بر هر گونه استفاده از فرايند نوشتار جهت ذخيره‌سازي و انتقال اطلاعات دلالت مي‌كند. بديهي است كه نوشتار با اين مفهوم، كليه نگاره‌هاي ماقبل تاريخ و مفاهيم منقوش بر ديواره غارها، خطوط تصويري و حتي خطوط امروز را نيز دربرگرفته و پيشينه آن به حدود 20000 سال مي‌رسد. در حالي كه نوشتار به معني خاص يعني مجموعه‌اي از نشانه‌هاي نوشتاري كه بر پايه ويژگي‌هاي آوايي زبان نظام يافته باشد پديده‌اي است كه امروزه به آن "الفبا" گفته مي‌شود. پيشنيه نوشتار با اين مفهوم به حدود هزاره سوم پيش از ميلاد مي‌رسد و از كهن‌ترين سرزمين‌هايي كه از آن بهره گرفته‌اند مي‌توان به بين‌النهرين، چين، مصر و يونان اشاره كرد.

تاریخچه خط

بشر زمانی كه خواست آنچه را می انديشد نقش كند، در حقيقت قدم به دنيای نگارش گذاشت. در مرحله نخست تصويرهای واقعی را برای ارتباط كتبی ترسيم كرد و با اين كار خط تصويری آغاز شد. تعداد فراوان تصويرها و عدم امكان نقش كردن مسائل عاطفی، كمبودهای اين روش نگارش بود.

كم كم تصويرها شكل ساده تر و نمادين تری به خود گرفتند و برای مفاهيم عاطفی علائمی قراردادی وضع شد. مثلاً نقش دو پا نشانه راه رفتن وچشم اشك آلود نشانه اندوهگينی بود. مجموعه اين تلاشها نوعی خط انديشه نگار را در دسترس نگارندگان قرار داد.

سپس در همين مسير خط"هيرو گليف" وارد عرصه نگارش شد. گستره انتشار آن بيشتر در مصر و در دست كاهنان بود. يونانيان چون اين خط را اعجاب آور و پر از رمز و راز پنهانی كاهنان مصر يافتند، اين نام را بدان بخشيدند كه در زبان يونانی به معنی نوشته نشانه های مقدس است.

سابقه خط هيروگليف را تا هزاره چهارم پيش از ميلاد نيز مي توان پيش برد. خط هيروگليف را بر پاپيروس می نوشتند. پاپيروس از ساقه های فشرده نوعی نی بدست می آيد و نيای كاغذ است. كلمات paper ,papier, ... در زبانهای غربی با اين واژه ارتباط دارند.

مصريان نخستين مصرف كنندگان پاپيروس بودند و نوشت افزار آنها نيز نوعی قلم نئی بود كه آن را در مركب سياه يا قرمز فرو می بردند. اين خط بيشتر افقی و از راست به چپ نوشته می شود و به ندرت از چپ به راست و گاهی از بالا به پايين.

مرحله بعدی خط ، خط ميخی است. كهن ترين اقوامی كه در بين النهرين زمينه خط ميخی را فراهم كرده اند، سومری ها هستند. خط ميخی آغازين سومری ها شباهت به خط مصری دارد يعنی خط ميخی در اصل نوعی خط تصوير نگاری بوده است، آن را بر روی لوح نقش می كردند و به همين دليل رفته رفته تصويرها حالت ساده تر و زاويه مانندی به خود گرفتند و سرانجام علامت های تشكيل دهنده اين خط به صورت ميخ درآمد.

به جز تفاوت های ظاهری خط هيروگليف و خط ميخی، تفاوت آشكار ديگر آنها در ابزار نوشتن است. برای نگارش خط هيروگليف همان طور كه گفتيم از پاپيروس و قلم نی و مركب استفاده می شد در حالی كه برای نوشتن خطوط ميخی نياز به لوحه های گلی نرمی بود كه با قلم چوبی برآن می نگاشتند و سپس لوحه را می پختند.

از خط ميخی سومری نخستين، خط ميخي ايلامی منشعب می شود كه برای نگارش زبان ايلامی كه جزو زبان های منفرد است بكار می رود.

خط ميخی اكدی (بابلی) نيز از منشعبات همين خط است. خط ميخی به جز منطقه بين النهرين در گستره وسيعی رواج می يابد: در آسيای صغير و بين النهرين شمالی و در ميان هيتی ها، هوری ها، اورارتورها، لولوبی ها و كاسی ها و غيره.

خط ميخی كتيبه های فارسی باستان دوره هخامنشی از روی خط ميخی بابلی و ايلامی درست شده است كه نسبت به آنها علائم ساده تر و كمتری دارد. حروف هجايی هستند (يعنی مصوت به همراه صامت) و از چپ به راست نوشته می شوند. خط ميخی زبان فارسی را می توانيم صورت تكامل يافته خطوط ميخی ديگر بدانيم.

همزمان با تكامل تدريجی خطوط ميخی و در هزاره دوم پيش از ميلاد خط ديگری در سرزمين فنيقيه پا به عرصه وجود می گذارد و آن خط فنيقی است. قديمی ترين نمونه اين خط در كاوش های شهر گوبله، از شهرهای فنيقی باستان (حوالی سوريه كنونی) كه يونانيان آن را بيبلوس می ناميدند، بدست آمده است.

اين شهر در ميان يونانيان به عنوان داشتن بهترين پاپيروس ها شهرت داشت و مركز مهم بازرگاني مصر و يونان بود. چون يونانيان وسايل نوشتن خود را از اين شهر بدست می آورند نام بيبلوس در نزد آنها به معنی كتاب گرفته شده و بعدها Bible، مفهوم كتاب دينی تورات و انجيل را يافت.

الفبای فنيقی با 22 علامت خطی كه تنها صامت ها را نشان می داد، از راست به چپ نوشته می شد. به زعم خط شناسان، نشانه هايی از خط مصری باستان و خطوط تصويری را در الفبای فنيقی می توان يافت. اين خط برخلاف خط هيروگليف كه در انحصار كاهنان بود و يا خط ميخی كه تنها طبقه دبيران با آن سرو كار داشتند، به راحتی در دسترس عامه قرار گرفت چون نگارش و فراگرفتن آن آسان بود.

اين خط در آسيای غربی نفوذ يافت و جايگزين خط ميخی شد و به غرب (اروپای امروز) كه هنوز دارای خط و كتابت نبود راه يافت. اين مسئله از طريق يونان انجام گرفت كه با فنيقی ها ارتباط بازرگانی داشتند.

يونانيان اين الفبا را با اسم سامی آن كه نماينده دو حرف اول آن بود «آلفا بتا» ناميدند و برای استفاده خود تفييراتی در آن دادند و مصوت ها را وارد خط ساختند و خط صامت نگار را به آوانگار تبديل كردند و جهت نگارش را نيز تغيير دادند و از چپ به راست نوشتند.

لازم به يادآوری هست كه كهن ترين نوشته ها معمولاً از راست به چپ و سپس از چپ به راست نوشته شده است و در آغاز نوعی روش شيار گونه متداول بوده است.

گونه ای از خط يونانی را يونانيان مهاجر با خود به روم بردند و در آنجا بر اين مبنا، الفبای لاتينی به وجود آمد كه زبانهای گوناگون اروپا بدان خط نوشته شد. بخشی از اروپای شرقی كه به كليسای دوم وابسته بودند، الفبای لاتينی را برای نگارش برگزيدند مانند كشورهای لهستانی، چكها، كرواتها و...

اما در سده نهم ميلادی كشيشی از كليسای بيزانس به نام سيريل با تركيبی از الفبای يونانی و رومی خطی را برای نگارش زبان اسلاوی به وجود آورد. گونه ای تعديل شده از اين الفبا كه سيريليك ناميده می شود برای نگارش زبان روسي و ديگر زبانهای همجوار بكار می رود.

الفبای فنيقی به نوعی شبه قاره هند را نيز درنورديد. دانشمندان خط برهمايی هند را از فرزندان همين خط می دانند كه زبان سنسكريت و ديگر زبانهای هندی با آن نوشته می شود. متون دينی بودايی به زبان ختنی (سكايی) كه يكی از زبانهای ايرانی شرقی دوره ميانه است به خط برهمايی نوشته شده است. يكی ديگر از فرزندان خط فنيقی خط آرامی است كه به سرعت در خاورميانه پخش شد.

خط و زبان آرامی در دولت هخامنشی تبديل به زبان ديوانی شد و دبيران آرامی ‌نژاد و آرامی زبان در دستگاه‌های ديوانی ايالت‌های مختلف سرزمين هخامنشی به خدمت مشغول شدند و زبان و خط آرامی با عنوان آرامی رسمی يا آرامی امپراطوری پا به پای زبان فارسی باستان و خط ميخی كه تنها در كتيبه‌ های هخامنشی بكار می ‌رفت در ارسال مراسلات بكار گرفته شد. بدين صورت كه نامه به زبان هر ايالتی تقرير می ‌شد. دبير آرامی زبان آن را به زبان و الفبای آرامی می ‌نوشت و نامه به ايالت‌های ديگر فرستاده می شد و در آنجا دبيرهايی از همين نوع آن را به زبان آن ايالت برمی ‌گرداندند و برمی ‌خواندند.

پس از دوران هخامنشی در دوره كوتاه مدت اسكندر و سلوكي‌ها زبان و خط يونانی در مراسلات رسمی و اداری بكار رفت تا اين كه در زمان اشكانيان خط پهلوی اشكانی برای نوشتن زبان پهلوی اشكانی بر مبنای خط آرامی پايه ‌ريزی شد و سپس خط پهلوی ساسانی در همين راستا به وجود آمد كه هر كدام گونه ‌های كتيبه ای و تحريری دارند. اين خطوط صامت نگارند و حتی تعداد علامت‌ها نسبت به الفبای آرامی كمتر نيز هست و همين موضوع مشكلاتی را برای خواندن زبان پهلوی ايجاد می ‌كند. اين خطوط از راست به چپ نوشته می ‌شوند.

خط اوستايی كه برای به تحرير درآوردن كتاب دينی زرتشتيان بكار رفته است و يكی از كامل‌ترين خطوط دنياست، بر مبنای خط پهلوی ساسانی اختراع شده است. اين خط آوانگار هست و با 53 يا 58 علامت صامت و مصوت از قابليت نگارشی بسيار بالايی برخوردار است. از راست به چپ نوشته می ‌شود و به نام‌های دين دبيره و دين دبيريه، دين دفيره و... هم ناميده می ‌شود.

از نخستين سده‌ های اسلامی چون زبان و خط پهلوی حالت رسمی خود را از دست داد مشكلات آن بيشتر عيان شد و برای سهولت در خواند متون پهلوی آن را به الفبای اوستايی برگرداندند و اين نحوه نگارش پازند ناميده می ‌شود.

در دوره زبان‌های ايرانی ميانه خطی كه مانی در آثار خود بكار برده است نيز از اهميت ويژه‌ ای برخوردار است. مانی خط را بر مبنای خط سريانی ابداع كرد كه نسبت به خط پهلوی از امتيازات بهتری برخوردار است و در آن موازين زيبا شناختی خطی مراعات شده است. زبان‌های سريانی يكی از زبان‌های گروه شرقی زبان آرامی است كه در دوران گذشته زبان علم بود. بسياری از آثار علمی يونانی و پهلوی و عبری به اين زبان برگردانده شده است. خط سريانی از فرزندان خط آرامی به شمار می ‌آيد.

نوشته ‌هايی كه به زبان سغدی، يكی از زبان‌های شرقی ايران بدست ما رسيده است با خط‌های سغدی مانوی، سغدی مسيحی و سغدی بودايی نوشته شده است كه خط اخير در حقيقت خط سغدی را نشان می ‌دهد. اين خط نيز از فرزندان شاخه ديگر آرامی است.

لازم به يادآوری است كه خط عبری نيز كه سابقه زبانی آن به سده چهارم پيش از ميلاد می رسد از اصل آرامی نشات گرفته است. عموم يهوديان جهان خط عبری را برای نگارش آثار خود بكار می گيرند.

خط عربی نيز با واسطه نبطيان از خط آرامی به وجود آمده است. نبطيان قومی از نژاد عرب بودند كه در نبطيه زندگی می ‌كردند، از حدود 150 سال پيش از ميلاد گونه ‌ای از خط و زبان آرامی در ميان ايشان رايج بود، از اين خط، خطی موسوم به سينايی نو به وجود آمد كه از سده اول پيش از ميلاد تا سده چهارم ميلادی در شبه جزيره سينا رواج داشت. خط کوفی (در كوفه و حيره) و نسخ (در مكه و مدينه) از اين خط اقتباس شده اند.

گونه ای از اين خط نسخ برای نوشتن آثار زبان خوارزمی كه يكی از زبانهای ايرانی شرقی است بكار رفته است. ايرانيان نيز در سده های نخستين پس از اسلام با افزودن حروف فارسی به الفبای عربی خط فارسی را بر مبنای نسخ پايه گذاری كردند و سپس خط نستعليق و خط شكسته و ديگر خطوط ايرانی ابداع شد.

منابع