شرح صدر

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۴۰ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


"شرح" در لغت به معنای بسط و گسترش دادن[۱] و "صدر" به معنای سینه می ­باشد و مقصود از "شرح صدر" گشادگی سینه [روح] با نور، آرامش و رحمت الهی است. شرح صدر معنایی کنایی دارد و بیشتر به نوعی تحمل و مدارای بالا و قوی در مسئولیت های سنگین و دشوار بکار می‌رود.

شرح صدر در قرآن

خدای متعال از "شرح صدر" در قرآن به عنوان موهبت عظیم به پیامبر خود، یادآوری می‌کند: «ألَمْ نَشْرَحْ لَک صَدرَک»؛ آیا سینه تو را وسیع و گشاده نساختیم؟!(سوره انشراح/ ۱)

مراد از "شرح صدر" رسول خدا صلی الله علیه و آله گستردگی و وسعت نظر وی است به طوری که ظرفیت تلقی وحی و نیز نیروی تبلیغ آن و تحمل ناملایماتی را که در این راه می‌بیند، داشته باشد و به عبارتی دیگر نفس شریف آن بزرگوار را طوری نیرومند کند که نهایت درجه استعداد را برای قبول افاضات الهی پیدا کند.[۲]

حضرت موسی علیه السلام در وادی مقدس "شرح صدر" را از خدای سبحان درخواست می‌کند و دعایش به اجابت می‌رسد؛ «قال رَبِّ اشْرَح لی صَدْری»؛ موسی گفت: پروردگارا! سینه‌ام را گشاده کن.(سوره طه/ ۲۵)

این جمله، استعاره به کنایه است، چون "شرح" به معنای گشاده‌ کردن و بازکردن است، گویا سینه انسان را که قلب در آن جای دارد ظرفی فرض کرده که آنچه از طریق مشاهده و ادراک در آن وارد می‌شود، جای می‌گیرد و در آن انباشته می‌شود.[۳]

«فَمَن یرِدِ اللّهُ أَن یهْدِیهُ یشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یرِدْ أَن یضِلَّهُ یجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیقًا حَرَجًا کأَنَّمَا یصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ ...»؛ آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای (پذیرش) اسلام گشاده می‌سازد و آن کس را که (بخاطر اعمال خلافش) بخواهد گمراه سازد، سینه‌اش را آنچنان تنگ می‌کند که گویا می‌خواهد به آسمان بالا رود... . (سوره انعام/ ۱۲۵)

کسی که خداوند سینه‌اش را برای قبول اسلام - که همان تسلیم بودن است - گشاده کرده باشد، در حقیقت سینه‌اش را برای تسلیم در برابر اعتقادات صحیح و عمل صالح وسعت داده به طوری که هیچ مطلب حق و صحیحی به او پیشنهاد نمی‌شود مگر آن که آن را می‌پذیرد و این نیست مگر بخاطر این که چشم بصیرتش، نوری دارد که همیشه به اعتقاد و عمل صحیح می‌تابد.

صاحب مجمع البیان می‌نویسد، در روایت صحیح وارد شده است که وقتی آیه؛ «فَمَنْ یرِد اللهُ اَن یهدیهُ یشرَح صَدرَهُ لِلإسلامِ...». (سوره انعام/ ۱۲۵) نازل شد، از پیامبر اکرم پرسیدند: منظور از شرح صدر چیست؟ فرمود: «نورٌ یقْذِفَهُ اللهُ فی قَلبِ مَنْ یشاء فَینشَرِحُ له صَدرَهُ و ینفَضح»[۴] «نوری است که خدا در دل مؤمن می‌افکند و سینه‌اش را بوسیله آن گشایش و روشنی می‌بخشد».

پرسیدند:‌ آیا این نور نشانه‌ای دارد؟ فرمود: «نَعَمْ، الإنابَةُ إلی دارِ الخُلُودِ والتّجافی عَنْ دارِالغُرُور والإستعدادِ لِلْمَوتِ قَبْلَ نُزُولِ الموت؛ آری، (نشانه آن) توجه بسرای جاویدان و دامن برچیدن از زرق و برق دنیا و آماده شدن برای مرگ است پیش از آن که فرارسد.[۵]

آثار شرح صدر

برخی آثار و نتایج شرح صدر که در قرآن ذکر شده عبارتند از:[۶]

الف) آسانی امور:

شرح صدر رهبران الهی، مایه آسانی امور سخت و تکالیف بر آنان: «إذهَبْ إلی فِرعُونَ إنَّهُ طَغی، قالَ رَبّ اشرَح لی صَدری»؛ اینک به سوی فرعون برو، که او طغیان کرده است (موسی گفت:) پروردگارا: سینه‌ام را گشاده کن. (سوره طه/ ۲۴ و ۲۵)

در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام می‌خوانیم: «آلَةُ الرِیاسَةِ سعةُ الصدر؛ وسیله رهبری و ریاست، سینه گشاده است».[۷]

ب) تسلیم خدا:

تسلیم در برابر خدا، نتیجه شرح صدر و باز بودن سینه است: «فَمَنْ یرِدِ اللهُ اَنْ یهدیهُ یشرَح صَدْرَهُ لِلإسلامِ...»؛ آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای اسلام گشاده می‌سازد. (سوره انعام/ ۱۲۵)

اسلام در این آیه به معنای لغوی «تسلیم»[۸] است.

ج) قبولی اسلام:

برخورداری از شرح صدر، زمینه پذیرش اسلام: «أفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلإسْلامِ فَهُوَ علی نورٍ مِنْ رَبّه...»؛ آیا کسی که خدا سینه‌اش را برای اسلام گشوده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلان گمراه است؟!)... . (سوره زمر/ ۲۲)

پانویس

  1. مفردات، راغب اصفهانی، مادة «شرح» و ماده «صدر»
  2. طباطبایی، محمدحسین؛ المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین ۱۳۷۴، ج ۷، ص ۴۷۱.
  3. همان، ج ۲۰، ص ۵۴۰.
  4. التحریر والتقریر، ابن عاشور، ج ۷، ص ۴۵، البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، تهران، ۱۴۱۶ ق، مقدمه ص ۹.
  5. طبرسی، مجمع البیان، انتشارات ناصرخسرو، تهران، ۱۳۷۲، ج ۴، ص ۵۶۱.
  6. فرهنگ قرآن، اکبر هاشمی رفسنجانی و محققان مرکز فرهنگ قرآن و معارف قرآن بوستان کتاب، قم، ج ۱۶، ص ۶۴۰.
  7. نهج البلاغه؛ حکمة ۱۷۶، صبحی صالح.
  8. ترجمه المیزان، ج ۷، ص ۳۴۲، همان.

منابع