مهاجرین

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۴ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۵۲ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

"مهاجرین" اسم فاعل و به معنای دورشوندگان از وطن است. این واژه از ماده "هجر" به معنای ترک و جدایی است؛[۱] و اصطلاحا در مورد هجرت مسلمانان به حبشه و مدینه در صدر اسلام کاربرد دارد. در قرآن کریم آیاتی در بیان ویژگی ها و پاداش مهاجرین وارد شده است. اخلاص، صبر و توکل بر خدا از خصوصیات بارز مهاجران است.

مهاجران به حبشه

در سالهای نخستین بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و دعوت عمومی او، مسلمانان در اقلیت شدیدی قرار داشتند، قریش به قبائل عرب توصیه کرده بود که هر کدام، افراد وابسته خود را که به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان آورده است، تحت فشار شدید قرار دهند و به این ترتیب هر یک از مسلمانان از طرف قوم و قبیله خود، تحت فشار قرار داشت.

آن روز تعداد مسلمانان برای دست زدن به یک "جهاد آزادی‌ بخش" کافی نبود، پیامبر صلی الله علیه و آله برای حفظ این گروه کوچک و تهیه پایگاهی برای مسلمانان در بیرون حجاز به آنها دستور مهاجرت داد و حبشه را برای این مقصد انتخاب کرد و فرمود: «در آنجا زمامدار صالحی است که از ستم و ستمگری جلوگیری می‌کند، شما آنجا بروید تا خداوند فرصت مناسبی در اختیار ما بگذارد».

منظور پیامبر صلی الله علیه و آله نجاشی بود (نجاشی اسم عامی بود همانند "کسری"، که به تمام سلاطین حبشه گفته می‌شد، اما اسم نجاشی معاصر پیامبر صلی الله علیه و آله اصحمه که در زبان حبشی به معنی عطیه و بخشش است بود). یازده مرد و چهار زن از مسلمانان در ماه رجب سال پنجم بعثت عازم حبشه شدند و از طریق دریا با کرایه کردن کشتی کوچکی راه حبشه را پیش گرفتند. چیزی نگذشت که "جعفر بن ابی طالب" و جمعی دیگر از مسلمانان به حبشه رفتند و به آنان پیوستند.[۲]

اسامی مهاجران به حبشه:

عثمان و همسرش رقیه دختر پیامبر، زبیر بن عوام، عبدالله بن مسعود، عبدالرحمن بن عوف، ابوحذیفه بن عتبه و همسرش سهله، سهل بن عمرو، مصعب بن عمیر، ابوسلمه بن عبدالاسد و همسرش ام سلمه، عثمان بن مظعون، عامر بن ربیعه و همسرش لیلی دختر ابی خیثمه، حاطب بن عمرو و سهل بن بیضاء... . پس از آنان جعفر بن ابی طالب و به دنبال او مسلمانان دیگر که در مجموع 82 تن مرد - به استثنای زنان و کودکان - در کشور نجاشی پناهنده شدند.[۳]

برخورد نجاشی با مسلمانان مهاجر:

همین که قریش از هجرت این مسلمانان به حبشه آگاه شدند "عمرو بن عاص" و "عمارة بن ولید مخزومی" را با هدیه‌هایی نزد نجاشی پادشاه حبشه فرستادند تا آنان را بازگردانند. اما نجاشی این هدایا را نپذیرفت و از تسلیم کردن پناهندگان به ایشان خودداری کرد. به همین جهت برخی از مفسران شأن نزول آیات 82 تا 84 سوره مائده را درباره نجاشی و اصحاب وی دانسته‌اند.[۴]

مهاجران به مدینه

‌آنان پیامبر اسلام و مسلمانان نخستین بودند که از مکه به مدینه هجرت کردند، این مهاجران که گاهی از آنها به مهاجرین بدر تعبیر می‌شود، جایگاه شایسته‌ای در تاریخ اسلام دارند، آنان برای خدا از همه سرمایه‌های مادی خود چشم پوشیدند.

این مهاجران که از آنها به "المهاجرون الاولون" تعبیر می‌شود، در حقیقت سنگ زیربنای کاخ پرشکوه اسلام را تشکیل دادند و قرآن از آنها با عظمت خاصی سخن می‌گوید چرا که از فداکارترین مسلمانها محسوب می‌شدند.[۵] آنجا که می‌فرماید: «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ»؛ (سوره انفال، 74) و آنها که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند و آنها که پناه دادند و یاری نمودند، آنان مؤمنان حقیقی‌اند برای آنها، آمرزش (و رحمت خدا) و روزی شایسته‌ای است.

در این آیه و آیه 100 سوره توبه از انصار نخستین بسان مهاجرین به نیکی یاد شده است. آنهایی که با آغوش باز از پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه دعوت کردند و یاران مهاجر او را همچون برادران خویش مسکن دادند و از آنها با تمام وجود خود دفاع کردند و حتی بر خویشتن نیز مقدم داشتند.

پاداش مهاجران در راه خدا

«...فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ»؛ (سوره آل عمران/195) ...آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند، به یقین گناهانشان را می‌بخشم و آنها را در باغهای بهشتی که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد می‌کنم. این پاداشی است از طرف خداوند و بهترین پاداشها نزد پروردگار است.

با توجه به آیه بخشودگی گناهان و ورود به بهشت، پاداش الهی به مهاجرانی است که به خاطر خدا و کسب رضایت الهی از سرزمین کفر و الحاد به سرزمین ایمان هجرت کردند تا هجرت آنان زمینه‌ای باشد برای برپاداری ارزشهای الهی.

در آیه دیگری بهره مندی از "رزق حسن" را پاداش همه مهاجران الهی قرار داده چه به مقام شهادت رسیده باشند و چه در این راه به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشند: «وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ»؛ (سوره حج/58) و کسانی که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، خداوند به آنها روزی نیکویی می‌دهد که او بهترین روزی‌دهندگان است‌.

به گفته بعضی از مفسران "رزق حسن"، اشاره به نعمت هایی است که وقتی چشم انسان به آن می‌افتد، چنان مجذوب می‌شود که نمی‌تواند دیده از آن برگیرد و به غیر آن نگاه کند و تنها خداوند قدرت دارد که چنین روزی را به کسی دهد.[۶]

و در آیه دیگر، رضایتمندی خداوند متعال از مهاجران بیان شده است: «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»؛ (سوره توبه/100) پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت و آنها (نیز) از او خشنود شدند و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است، جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزی بزرگ!

واژه "من" در جمله «مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ» تبعیضی است نه بیانی، بنابراین همه آنان این فضیلت را نداشتند، آیه شریفه می‌فرماید: "خداوند از ایشان و ایشان از خدا راضی شدند"، در حالی که به شهادت خود قرآن، همه مهاجرین و انصار اینطور نبودند بلکه یک عده از ایشان بیمار دل و دهن بین بودند و تحت تاثیر سم‌پاشی‌های منافقین قرار می‌گرفتند، عده‌ای دیگر فاسق بودند، عده‌ای از ایشان کسانی بودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله از عمل آنان بیزاری جست و معنا ندارد که خدا از کسانی راضی باشد که خودش آنها را به این عناوین یاد کرده است. پس خدای متعال تعدادی از مهاجرین و انصار را به این فضیلت ستوده است.[۷]

زنان مهاجر

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُمْ مَا أَنْفَقُوا...»؛ (سوره ممتحنه/10) ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که زنان باایمان به عنوان هجرت نزد شما آیند، آنها را آزمایش کنید - خداوند به ایمانشان آگاهتر است - هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آنها را به سوی کفّار بازنگردانید نه آنها برای کفّار حلالند و نه کفّار برای آنها حلال و آنچه را همسران آنها (برای ازدواج با این زنان) پرداخته‌اند به آنان بپردازید...

جمعی از مفسران در شأن نزول آیه آورده‌اند: یکی از مواد پیمان صلح حدیبیه با مشرکان مکه این بود که هر کس از اهل مکه به مسلمانان بپیوندد او را بازگردانند، در این هنگام زنی به نام "سبیعه" اسلام را پذیرفته و به مسلمانان پیوست. همسرش از پیامبر صلی الله علیه و آله، بازگشتِ وی را خواست آیه فوق نازل شد و دستور داد زنان مهاجر را امتحان کنند. نحوه امتحان به این ترتیب بود که آنها را سوگند به خدا می‌دادند که مهاجرتشان جز برای قبول اسلام نبوده و آنها به خاطر دشمنی با همسر و یا علاقه به مرد دیگری، یا علاقه به سرزمین مدینه و مانند آن هجرت ننموده‌اند. آن زن سوگند یاد کرد که چنین است. در اینجا رسول خدا صلی الله علیه و آله مهریه‌ای را که شوهرش پرداخته بود و هزینه‌هایی را که متحمل شده بود به او پرداخت، و فرمود: طبق این ماده قرارداد تنها مردان را بازمی‌گرداند نه زنان را.

دستور به امتحان با این که آنها را مؤمنان نامیده به خاطر آن است آنها ظاهراً شهادتین را بر زبان، جاری می‌کردند و در سلک اهل ایمان بودند اما امتحان برای این بود که اطمینان حاصل شود که این ظاهر با باطن هماهنگ است.[۸]

پانویس

  1. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، ماده «هجر».
  2. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الإسلامیة، تهران، 1374ش، چاپ اول، ج5، ص51.
  3. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1372ش، ج‌3، ص361.
  4. همان، ص362.
  5. تفسیر نمونه، ج‌7، ص262.
  6. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌7، ص147.
  7. طباطبائی، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیرالقرآن، ترجمه سیدمحمد باقر موسوی همدانی، قم دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین، 1374ش، ج9، ص507-509.
  8. تفسیر نمونه، ج24، ص37.


منابع