ابن فارض: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(منابع)
جز (درج الگوی رتبه بندی و اصلاح برخی کلمات)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|معارف و معاریف}}
+
{{خوب}}
 +
{{مدخل دائره المعارف|معارف و معاریف}}
  
ابوحفص ابوالقاسم عمر بن ابى الحسن على بن المرشد بن على (576 ـ 632) اصل او از حماة (از شهرهاى سوريه)، زادگاه و مسكن و مدفنش مصر بوده، عارف و شاعرى معروف او را به اشعر المتصوفين وصف نمودهاند و سلطان العاشقينش لقب داده اند و از اشعارش [[فلسفه]] وحدت وجود استشمام مىشود.
+
ابوحفص ابوالقاسم عمر بن ابى الحسن على بن المرشد بن على (576 ـ 632) اصل او از حماه (از شهرهاى سوریه)، زادگاه و مسكن و مدفنش مصر بوده، عارف و شاعرى معروف او را به اشعر المتصوفین وصف نموده اند و سلطان العاشقینش لقب داده اند و از اشعارش [[فلسفه]] وحدت وجود استشمام مى شود.
  
پدرش از حماة به [[مصر]] هجرت كرد و در آنجا سكنى گزيد، او در علم فرائض (احكام ارث و مواريث) خبرويتى تامّ داشت و در محاكم قضائيه از ارث زنان و حق آنها بر مردان دفاع مى كرده، از اين رو وى را فارض مى گفتند. فرزندش عمر در مصر متولد شد و در بيت علم نشو و نما يافت و از ابتداى سن خود به فراگيرى فقه شافعى پرداخت و [[حديث]] را از ابن عساكر استماع نمود. سپس‌ به‌ تصوف‌ روي‌ آورد و به‌ وادي‌ «مستضعفين‌» در كوه‌ مقطّم‌ رفت‌ و به‌ رياضت‌ و مجاهدت‌ پرداخت‌. گويند روزي‌، هنگامى‌ كه‌ به‌ قاهره‌ بازگشته‌ بود و قصد ورود به‌ مدرسة «سيوفيه‌» داشت‌، پيرمرد بقالى‌ را ديد كه‌ برخلاف‌ قاعدة مقرر وضو مى‌گرفت‌. ابن‌ فارض‌ به‌ قصد اعتراض‌ با او به‌ سخن‌ گفتن‌ پرداخت‌، ولى‌ پيرمرد كه‌ از اولياءالله‌ بود به‌ او گفت‌ كه‌ اي‌ عمر! گشايش‌ كار تو در مصر نخواهد بود بلكه‌ در مكه‌ به‌ مقصود خواهى‌ رسيد و اكنون‌ هنگام‌ آن‌ فرارسيده‌ است‌.
+
پدرش از حماه به [[مصر]] هجرت كرد و در آنجا سكنى گزید، او در علم فرائض (احكام ارث و مواریث) خبرویتى تامّ داشت و در محاكم قضائیه از ارث زنان و حق آنها بر مردان دفاع مى كرده، از این رو وى را فارض مى گفتند. فرزندش عمر در مصر متولد شد و در بیت علم نشو و نما یافت و از ابتداى سن خود به فراگیرى فقه شافعى پرداخت و [[حدیث]] را از ابن عساكر استماع نمود. سپس‌ به‌ تصوف‌ روی‌ آورد و به‌ وادی‌ «مستضعفین‌» در كوه‌ مقطّم‌ رفت‌ و به‌ ریاضت‌ و مجاهدت‌ پرداخت‌. گویند روزی‌، هنگامى‌ كه‌ به‌ قاهره‌ بازگشته‌ بود و قصد ورود به‌ مدرسه «سیوفیه‌» داشت‌، پیرمرد بقالى‌ را دید كه‌ برخلاف‌ قاعده مقرر وضو مى‌گرفت‌. ابن‌ فارض‌ به‌ قصد اعتراض‌ با او به‌ سخن‌ گفتن‌ پرداخت‌، ولى‌ پیرمرد كه‌ از اولیاءالله‌ بود به‌ او گفت‌ كه‌ ای‌ عمر! گشایش‌ كار تو در مصر نخواهد بود بلكه‌ در مكه‌ به‌ مقصود خواهى‌ رسید و اكنون‌ هنگام‌ آن‌ فرارسیده‌ است‌.
  
پس‌ از اين‌ ديدار ابن‌ فارض‌ به‌ حجاز رفت‌ و مدت‌ 15 سال‌ در كوهستانهاي‌ پيرامون‌ مكه‌ به‌ تزكية نفس‌ پرداخت‌. سالهايى‌ كه‌ در اين‌ ناحيه‌ به‌ سر آورد، در زندگى‌ روحانى‌ و ذوقى‌ وي‌ تأثيرات‌ عميق‌ برجاي‌ گذارد، چنانكه‌ در تائية صغري‌ اشارات‌ بسيار به‌ اين‌ دوران‌ دارد  و قصيدة دالية او  نيز كه‌ در مصر و بعد از بازگشت‌ از سفر حجاز سروده‌ شده‌ است‌، آكنده‌ از اشارات‌ و سخنان‌ شورانگيز دربارة مكه‌ و اماكن‌ متبركة آنجاست‌.
+
پس‌ از این‌ دیدار ابن‌ فارض‌ به‌ حجاز رفت‌ و مدت‌ 15 سال‌ در كوهستانهای‌ پیرامون‌ مكه‌ به‌ تزكیه نفس‌ پرداخت‌. سالهایى‌ كه‌ در این‌ ناحیه‌ به‌ سر آورد، در زندگى‌ روحانى‌ و ذوقى‌ وی‌ تأثیرات‌ عمیق‌ برجای‌ گذارد، چنانكه‌ در تائیه صغری‌ اشارات‌ بسیار به‌ این‌ دوران‌ دارد  و قصیده دالیه او  نیز كه‌ در مصر و بعد از بازگشت‌ از سفر حجاز سروده‌ شده‌ است‌، آكنده‌ از اشارات‌ و سخنان‌ شورانگیز درباره مكه‌ و اماكن‌ متبركه آنجاست‌.
  
از آن‌ شيخ‌ بقال‌ ديگر سخنى‌ در ميان‌ نيست‌ تا آنكه‌ به‌ گفتة شيخ‌ على‌، بعد از 15 سال‌ روزي‌ در باطن‌ ابن‌ فارض‌ ندا مى‌دهد كه‌ به‌ قاهره‌ باز آي‌ و بر من‌ نماز بگزار. ابن‌ فارض‌ به‌ قاهره‌ مى‌شتابد و بر جنازة او نماز مى‌گزارد و او را به‌ ترتيبى‌ كه‌ خود وصيت‌ كرده‌ بود، در «قرافه‌»، در دامنة كوه‌ مقطّم‌ و در مسجد عارض‌ به‌ خاك‌ مى‌سپارد. شيخ‌ على‌ و اكثر تذكره‌نويسان‌، نام‌ اين‌ شيخ‌ را نگفته‌ و از او تنها به‌ عنوان‌ «شيخ‌ بقال‌» ياد كرده‌اند، اما ابن‌ زيات‌، نام‌ او را شيخ‌ ابوالحسن‌ على‌ بقال‌ ضبط كرده‌ است‌ و ابن‌ اياس‌ او را به‌ نام‌ شيخ‌ محمد بقال‌ مى‌شناسد.
+
از آن‌ شیخ‌ بقال‌ دیگر سخنى‌ در میان‌ نیست‌ تا آنكه‌ به‌ گفته شیخ‌ على‌، بعد از 15 سال‌ روزی‌ در باطن‌ ابن‌ فارض‌ ندا مى‌دهد كه‌ به‌ قاهره‌ باز آی‌ و بر من‌ نماز بگزار. ابن‌ فارض‌ به‌ قاهره‌ مى‌شتابد و بر جنازه او نماز مى‌گزارد و او را به‌ ترتیبى‌ كه‌ خود وصیت‌ كرده‌ بود، در «قرافه‌»، در دامنه كوه‌ مقطّم‌ و در مسجد عارض‌ به‌ خاك‌ مى‌سپارد. شیخ‌ على‌ و اكثر تذكره‌نویسان‌، نام‌ این‌ شیخ‌ را نگفته‌ و از او تنها به‌ عنوان‌ «شیخ‌ بقال‌» یاد كرده‌اند، اما ابن‌ زیات‌، نام‌ او را شیخ‌ ابوالحسن‌ على‌ بقال‌ ضبط كرده‌ است‌ و ابن‌ ایاس‌ او را به‌ نام‌ شیخ‌ محمد بقال‌ مى‌شناسد.
  
ابن‌ فارض‌، پس‌ از بازگشت‌ از حجاز، در صحن‌ خطابة جامع‌ ازهر ساكن‌ شد. وي‌ مورد احترام‌ خاص‌ سلاطين‌ ايوبى‌ و اميران‌ و درباريان‌ بود، ولى‌ هرگز به‌ دربار و درباريان‌ روي‌ خوش‌ نشان‌ نداد و در مجالس‌ آنان‌ حاضر نشد و هرگونه‌ اقدامى‌ را كه‌ از طرف‌ سلاطين‌ براي‌ نزديك‌ شدن‌ به‌ او به‌ عمل‌ آمد، رد مى‌كرد.
+
ابن‌ فارض‌، پس‌ از بازگشت‌ از حجاز، در صحن‌ خطابه جامع‌ ازهر ساكن‌ شد. وی‌ مورد احترام‌ خاص‌ سلاطین‌ ایوبى‌ و امیران‌ و درباریان‌ بود، ولى‌ هرگز به‌ دربار و درباریان‌ روی‌ خوش‌ نشان‌ نداد و در مجالس‌ آنان‌ حاضر نشد و هرگونه‌ اقدامى‌ را كه‌ از طرف‌ سلاطین‌ برای‌ نزدیك‌ شدن‌ به‌ او به‌ عمل‌ آمد، رد مى‌كرد.
  
نام‌ ابن‌ فارض‌، در حوزة عرفان‌ و تصوف‌ قرن‌ 7ق‌، در كنار نام‌ كسانى‌ چون‌ ابن‌ عربى‌ و صدرالدين‌ قونوي‌ جاي‌ مى‌گيرد و قصايد او مخصوصاً تائية كبري‌، همراه‌ با فصوص‌ الحكم‌ و فكوك‌ در خانقاهها و حلقه‌هاي‌ صوفيه‌ تدريس‌ مى‌شده‌ است‌. تائية ابن‌ فارض‌ آكنده‌ از مفاهيم‌ و اصطلاحات‌ عرفان‌ نظري‌ است‌، مانند اتحاد، فنا و بقا، وجد و فقد، فرق‌ و جمع‌، صحو الجمع‌ و فرق‌ الثانى‌ و... كه‌ با توانايى‌ اعجاب‌انگيزي‌ در قالب‌ تمثيلها و تعبيرهاي‌ شاعرانه‌ بسط و گسترش‌ يافته‌ است‌. از همين‌ روست‌ كه‌ علماي‌ ظاهر پيوسته‌ به‌ انكار او برخاسته‌ و از او به‌ عنوان‌ «شيخ‌ اتحادي‌» نام‌ برده‌ و تائيه‌اش‌ را همچون‌ حلوايى‌ دانسته‌اند كه‌ روغنش‌ از سم‌ افعى‌ است‌ و چنان‌ در اظهار اين‌ نظر مبالغه‌ كرده‌اند كه‌ تائيه‌ را سرچشمة ضلال‌ و زندقه‌ شمرده‌ و بزرگان‌ دين‌ را به‌ دفع‌ و محو آثار آن‌ فراخوانده‌اند
+
نام‌ ابن‌ فارض‌، در حوزه عرفان‌ و تصوف‌ قرن‌ 7ق‌، در كنار نام‌ كسانى‌ چون‌ ابن‌ عربى‌ و صدرالدین‌ قونوی‌ جای‌ مى‌گیرد و قصاید او مخصوصاً تائیه كبری‌، همراه‌ با فصوص‌ الحكم‌ و فكوك‌ در خانقاهها و حلقه‌های‌ صوفیه‌ تدریس‌ مى‌شده‌ است‌. تائیه ابن‌ فارض‌ آكنده‌ از مفاهیم‌ و اصطلاحات‌ عرفان‌ نظری‌ است‌، مانند اتحاد، فنا و بقا، وجد و فقد، فرق‌ و جمع‌، صحو الجمع‌ و فرق‌ الثانى‌ و... كه‌ با توانایى‌ اعجاب‌انگیزی‌ در قالب‌ تمثیلها و تعبیرهای‌ شاعرانه‌ بسط و گسترش‌ یافته‌ است‌. از همین‌ روست‌ كه‌ علمای‌ ظاهر پیوسته‌ به‌ انكار او برخاسته‌ و از او به‌ عنوان‌ «شیخ‌ اتحادی‌» نام‌ برده‌ و تائیه‌اش‌ را همچون‌ حلوایى‌ دانسته‌اند كه‌ روغنش‌ از سم‌ افعى‌ است‌ و چنان‌ در اظهار این‌ نظر مبالغه‌ كرده‌اند كه‌ تائیه‌ را سرچشمه ضلال‌ و زندقه‌ شمرده‌ و بزرگان‌ دین‌ را به‌ دفع‌ و محو آثار آن‌ فراخوانده‌اند
  
در ديوان ابن فارض خصوصا در قصيده تائية او اشعارى وجود دارد كه باعث شده است جمعى از علما و اصحاب تراجم آنها را حمل بر تشيع وى كنند، چنان كه محدث نيشابورى و قاضى نورالله شوشترى هر دو بالصراحه وى را شيعه خوانده اند و شيخ بهائى در چندين جا از كشكول اشعار زيادى از وى نقل كرده و در مجلد سوم آن كتاب قصيده تائيه صغرى را به تمامه ذكر كرده است و با ترحم و دعاى خير يادش مىكند  . صاحب روضات الجنات در حق وى گويد: «تكتاز در ميدان ولايت اهل بيت رسول و اعتصام به ريسمان محكم الهى».
+
در دیوان ابن فارض خصوصا در قصیده تائیه او اشعارى وجود دارد كه باعث شده است جمعى از علما و اصحاب تراجم آنها را حمل بر تشیع وى كنند، چنان كه محدث نیشابورى و قاضى نورالله شوشترى هر دو بالصراحه وى را شیعه خوانده اند و شیخ بهائى در چندین جا از كشكول اشعار زیادى از وى نقل كرده و در مجلد سوم آن كتاب قصیده تائیه صغرى را به تمامه ذكر كرده است و با ترحم و دعاى خیر یادش مىكند  . صاحب روضات الجنات در حق وى گوید: «تكتاز در میدان ولایت اهل بیت رسول و اعتصام به ریسمان محكم الهى».
  
ديوان شعر ابن فارض معروف است كه على بن محمد دخترزاده اش آن را جمع آورى كرده و عده اى آن را شرح كرده، از آن جمله: حسن بورينى و عبدالغنى نابلسى. از اشعار او است:
+
دیوان شعر ابن فارض معروف است كه على بن محمد دخترزاده اش آن را جمع آورى كرده و عده اى آن را شرح كرده، از آن جمله: حسن بورینى و عبدالغنى نابلسى. از اشعار او است:
{{بیت|شربنا على ذكر الحبيب مدامةسكرنا|بها من قبل ان يخلق الكرم}}
+
{{بیت|شربنا على ذكر الحبیب مدامهسكرنا|بها من قبل ان یخلق الكرم}}
 
{{بیت|و قالو شربت الاثم كلا و انّما|شربت التى فى تركها عندى الاثم}}
 
{{بیت|و قالو شربت الاثم كلا و انّما|شربت التى فى تركها عندى الاثم}}
و نيز:
+
و نیز:
{{بیت|بآل محمد عرف الصواب|و فى ابياتهم نزل الكتاب}}
+
{{بیت|بآل محمد عرف الصواب|و فى ابیاتهم نزل الكتاب}}
{{بیت|وهم حجج الاله على البرايا|بهم و بجدهم لا يستراب}}
+
{{بیت|وهم حجج الاله على البرایا|بهم و بجدهم لا یستراب}}
{{بیت|ولا سيما ابوحسن على|له فى الحرب مرتبة تهاب}}
+
{{بیت|ولا سیما ابوحسن على|له فى الحرب مرتبه تهاب}}
{{بیت|طعام سيوفه مهج الاعادى|وفيض دم الرقاب لها شراب}}
+
{{بیت|طعام سیوفه مهج الاعادى|وفیض دم الرقاب لها شراب}}
{{بیت|و ضربته كبيعته بخم|معاقدها من القوم الرقاب}}
+
{{بیت|و ضربته كبیعته بخم|معاقدها من القوم الرقاب}}
 
{{بیت|علىّ الدر و الذهب المصفى|و باقى الناس كلهم تراب}}
 
{{بیت|علىّ الدر و الذهب المصفى|و باقى الناس كلهم تراب}}
{{بیت|هو البكّاء فى المحراب ليلا|هو الضحاك اذا اشتد الضراب}}
+
{{بیت|هو البكّاء فى المحراب لیلا|هو الضحاك اذا اشتد الضراب}}
{{بیت|هو النبأ العظيم و فلك نوح|و باب الله و انقطع الخطاب}}
+
{{بیت|هو النبأ العظیم و فلك نوح|و باب الله و انقطع الخطاب}}
  
 
==منابع==
 
==منابع==
 
*سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف.
 
*سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف.
*دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج4، مدخل "ابن فارض" از اكرم‌ جودي‌ نعمتى‌
+
*دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج4، مدخل "ابن فارض" از اكرم‌ جودی‌ نعمتى‌
 
[[رده:شعرای عرب]]
 
[[رده:شعرای عرب]]
 
[[رده:فیلسوفان]]
 
[[رده:فیلسوفان]]
 
[[رده:عارفان]]
 
[[رده:عارفان]]

نسخهٔ ‏۷ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۰۶


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از معارف و معاریف است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


ابوحفص ابوالقاسم عمر بن ابى الحسن على بن المرشد بن على (576 ـ 632) اصل او از حماه (از شهرهاى سوریه)، زادگاه و مسكن و مدفنش مصر بوده، عارف و شاعرى معروف او را به اشعر المتصوفین وصف نموده اند و سلطان العاشقینش لقب داده اند و از اشعارش فلسفه وحدت وجود استشمام مى شود.

پدرش از حماه به مصر هجرت كرد و در آنجا سكنى گزید، او در علم فرائض (احكام ارث و مواریث) خبرویتى تامّ داشت و در محاكم قضائیه از ارث زنان و حق آنها بر مردان دفاع مى كرده، از این رو وى را فارض مى گفتند. فرزندش عمر در مصر متولد شد و در بیت علم نشو و نما یافت و از ابتداى سن خود به فراگیرى فقه شافعى پرداخت و حدیث را از ابن عساكر استماع نمود. سپس‌ به‌ تصوف‌ روی‌ آورد و به‌ وادی‌ «مستضعفین‌» در كوه‌ مقطّم‌ رفت‌ و به‌ ریاضت‌ و مجاهدت‌ پرداخت‌. گویند روزی‌، هنگامى‌ كه‌ به‌ قاهره‌ بازگشته‌ بود و قصد ورود به‌ مدرسه «سیوفیه‌» داشت‌، پیرمرد بقالى‌ را دید كه‌ برخلاف‌ قاعده مقرر وضو مى‌گرفت‌. ابن‌ فارض‌ به‌ قصد اعتراض‌ با او به‌ سخن‌ گفتن‌ پرداخت‌، ولى‌ پیرمرد كه‌ از اولیاءالله‌ بود به‌ او گفت‌ كه‌ ای‌ عمر! گشایش‌ كار تو در مصر نخواهد بود بلكه‌ در مكه‌ به‌ مقصود خواهى‌ رسید و اكنون‌ هنگام‌ آن‌ فرارسیده‌ است‌.

پس‌ از این‌ دیدار ابن‌ فارض‌ به‌ حجاز رفت‌ و مدت‌ 15 سال‌ در كوهستانهای‌ پیرامون‌ مكه‌ به‌ تزكیه نفس‌ پرداخت‌. سالهایى‌ كه‌ در این‌ ناحیه‌ به‌ سر آورد، در زندگى‌ روحانى‌ و ذوقى‌ وی‌ تأثیرات‌ عمیق‌ برجای‌ گذارد، چنانكه‌ در تائیه صغری‌ اشارات‌ بسیار به‌ این‌ دوران‌ دارد و قصیده دالیه او نیز كه‌ در مصر و بعد از بازگشت‌ از سفر حجاز سروده‌ شده‌ است‌، آكنده‌ از اشارات‌ و سخنان‌ شورانگیز درباره مكه‌ و اماكن‌ متبركه آنجاست‌.

از آن‌ شیخ‌ بقال‌ دیگر سخنى‌ در میان‌ نیست‌ تا آنكه‌ به‌ گفته شیخ‌ على‌، بعد از 15 سال‌ روزی‌ در باطن‌ ابن‌ فارض‌ ندا مى‌دهد كه‌ به‌ قاهره‌ باز آی‌ و بر من‌ نماز بگزار. ابن‌ فارض‌ به‌ قاهره‌ مى‌شتابد و بر جنازه او نماز مى‌گزارد و او را به‌ ترتیبى‌ كه‌ خود وصیت‌ كرده‌ بود، در «قرافه‌»، در دامنه كوه‌ مقطّم‌ و در مسجد عارض‌ به‌ خاك‌ مى‌سپارد. شیخ‌ على‌ و اكثر تذكره‌نویسان‌، نام‌ این‌ شیخ‌ را نگفته‌ و از او تنها به‌ عنوان‌ «شیخ‌ بقال‌» یاد كرده‌اند، اما ابن‌ زیات‌، نام‌ او را شیخ‌ ابوالحسن‌ على‌ بقال‌ ضبط كرده‌ است‌ و ابن‌ ایاس‌ او را به‌ نام‌ شیخ‌ محمد بقال‌ مى‌شناسد.

ابن‌ فارض‌، پس‌ از بازگشت‌ از حجاز، در صحن‌ خطابه جامع‌ ازهر ساكن‌ شد. وی‌ مورد احترام‌ خاص‌ سلاطین‌ ایوبى‌ و امیران‌ و درباریان‌ بود، ولى‌ هرگز به‌ دربار و درباریان‌ روی‌ خوش‌ نشان‌ نداد و در مجالس‌ آنان‌ حاضر نشد و هرگونه‌ اقدامى‌ را كه‌ از طرف‌ سلاطین‌ برای‌ نزدیك‌ شدن‌ به‌ او به‌ عمل‌ آمد، رد مى‌كرد.

نام‌ ابن‌ فارض‌، در حوزه عرفان‌ و تصوف‌ قرن‌ 7ق‌، در كنار نام‌ كسانى‌ چون‌ ابن‌ عربى‌ و صدرالدین‌ قونوی‌ جای‌ مى‌گیرد و قصاید او مخصوصاً تائیه كبری‌، همراه‌ با فصوص‌ الحكم‌ و فكوك‌ در خانقاهها و حلقه‌های‌ صوفیه‌ تدریس‌ مى‌شده‌ است‌. تائیه ابن‌ فارض‌ آكنده‌ از مفاهیم‌ و اصطلاحات‌ عرفان‌ نظری‌ است‌، مانند اتحاد، فنا و بقا، وجد و فقد، فرق‌ و جمع‌، صحو الجمع‌ و فرق‌ الثانى‌ و... كه‌ با توانایى‌ اعجاب‌انگیزی‌ در قالب‌ تمثیلها و تعبیرهای‌ شاعرانه‌ بسط و گسترش‌ یافته‌ است‌. از همین‌ روست‌ كه‌ علمای‌ ظاهر پیوسته‌ به‌ انكار او برخاسته‌ و از او به‌ عنوان‌ «شیخ‌ اتحادی‌» نام‌ برده‌ و تائیه‌اش‌ را همچون‌ حلوایى‌ دانسته‌اند كه‌ روغنش‌ از سم‌ افعى‌ است‌ و چنان‌ در اظهار این‌ نظر مبالغه‌ كرده‌اند كه‌ تائیه‌ را سرچشمه ضلال‌ و زندقه‌ شمرده‌ و بزرگان‌ دین‌ را به‌ دفع‌ و محو آثار آن‌ فراخوانده‌اند

در دیوان ابن فارض خصوصا در قصیده تائیه او اشعارى وجود دارد كه باعث شده است جمعى از علما و اصحاب تراجم آنها را حمل بر تشیع وى كنند، چنان كه محدث نیشابورى و قاضى نورالله شوشترى هر دو بالصراحه وى را شیعه خوانده اند و شیخ بهائى در چندین جا از كشكول اشعار زیادى از وى نقل كرده و در مجلد سوم آن كتاب قصیده تائیه صغرى را به تمامه ذكر كرده است و با ترحم و دعاى خیر یادش مىكند . صاحب روضات الجنات در حق وى گوید: «تكتاز در میدان ولایت اهل بیت رسول و اعتصام به ریسمان محكم الهى».

دیوان شعر ابن فارض معروف است كه على بن محمد دخترزاده اش آن را جمع آورى كرده و عده اى آن را شرح كرده، از آن جمله: حسن بورینى و عبدالغنى نابلسى. از اشعار او است:

شربنا على ذكر الحبیب مدامهسكرنا بها من قبل ان یخلق الكرم

و قالو شربت الاثم كلا و انّما شربت التى فى تركها عندى الاثم

و نیز:

بآل محمد عرف الصواب و فى ابیاتهم نزل الكتاب

وهم حجج الاله على البرایا بهم و بجدهم لا یستراب

ولا سیما ابوحسن على له فى الحرب مرتبه تهاب

طعام سیوفه مهج الاعادى وفیض دم الرقاب لها شراب

و ضربته كبیعته بخم معاقدها من القوم الرقاب

علىّ الدر و الذهب المصفى و باقى الناس كلهم تراب

هو البكّاء فى المحراب لیلا هو الضحاك اذا اشتد الضراب

هو النبأ العظیم و فلك نوح و باب الله و انقطع الخطاب

منابع

  • سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف.
  • دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج4، مدخل "ابن فارض" از اكرم‌ جودی‌ نعمتى‌