تاریخ تفسیر: تفاوت بین نسخهها
جز (صفحهای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} '''منبع:''' قرآن در اسلام '''نویسنده:''' علامه طباطبائی رحمهالله...' ایجاد کرد) |
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (تعیین رده) |
||
سطر ۵۴: | سطر ۵۴: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
+ | |||
+ | [[رده:تفسیر قرآن]] |
نسخهٔ ۷ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۲۰
منبع: قرآن در اسلام
نویسنده: علامه طباطبائی رحمهالله
تفسير الفاظ قرآن مجيد و پيدايش و سير آن
تفسير و بيان الفاظ و عبارت قرآن مجيد از عصر نزول شروع شده و شخص پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله به تعلیم قرآن و بيان معانى و مقاصد آيات كريمه آن مىپرداخته است. چنان كه خداى متعال مىفرمايد: «وانزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم؛ و نازل كرديم بر تو كتاب را تا براى مردم آنچه را بر ايشان فرو فرستاده شده بيان نمائى». (سوره نحل، آيه 44)
و مىفرمايد: «هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمة؛ اوست - خدا است - كه در امىها پيغمبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را برايشان مىخواند و ايشان را تزكيه مىكند و كتاب و حكمت را به ايشان ياد مىدهد و تعليم مىكند». (سوره جمعه، آيه 2)
و در زمان آن حضرت به امر وى جمعى به قرائت و ضبط و حفظ قرآن اشتغال داشتند كه قراء ناميده مىشدند و پس از رحلت صحابه آن حضرت و پس از ايشان ساير مسلمانان به تفسير قرآن اشتغال داشتند و تاكنون دارند.
علم تفسير و طبقات مفسرين
پس از رحلت پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله جمعى از صحابه مانند ابى بن كعب و عبدالله بن مسعود و جابر بن عبدالله و ابوسعيد خدرى و عبدالله بن زبير و عبدالله بن عمر و انس و ابوهريره و ابوموسى و از همه معروفتر عبدالله بن عباس به تفسير اشتغال داشتند و روششان در تفسير اين بود كه گاهى آنچه از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله در معانى آيات قرآنى شنيده بودند در شكل روايت مسند نقل مىكردند.[۱]
اين احاديث از اول تا آخر قرآن جمعاً دويست و چهل و چند حديثند كه سند بسيارى از آنها ضعيف و متن برخى از آنها منكر است و گاهى تفسير آيات را در صورت اظهارنظر بى اين كه به پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله اسناد دهند، القاء مىكردند.
متأخرين اهل تفسير از اهل سنت اين قسم را نيز جزء روایات نبوى در تفسير مىشمارند زيرا صحابه علم قرآن را از مقام رسالت آموختهاند و مستبعد است كه خودشان از خود چيزى گفته باشند. ولى دليلى قاطع بر اين سخن نيست، علاوه به این که مقدار زيادى از اين قسم روایاتى است كه در اسباب نزول آيات و قصص تاريخى آنها وارد شده و همچنين در ميان اين روایات صحابى بسيارى از سخنان علماء يهود كه مسلمان شده بودند مانند كعب الاحبار و غيره بدون اسناد يافت مىشود.
و همچنين ابن عباس بيشتر اوقات در معنى آيات به شعر تمثل مىكرد چنان كه در روايتى كه از ابن عباس در سؤالات نافع بن ازرق نقل شده در جواب دويست و اندى سؤال به اشعار عرب متمثل مىشود و سيوطى در كتاب[۲] اتقان صد و نود سؤال از آن جمله را روايت مىكند و با اين حال روایاتى را كه از مفسرين صحابه رسيده، نمىتوان روایات نبوى شمرد و اعمال نظر را از صحابه نفى كرد و مفسرين صحابه را اهل طبقه اول گرفتهاند.
طبقه دوم جماعت تابعين هستند كه شاگردان مفسرين صحابه مىباشند مانند مجاهد[۳] و سعيد بن جبير و عكرمه و ضحاك و از اين طبقه است حسن بصرى و عطاء بن ابىرباح و عطاء بن ابىمسلم و ابوالعاليه و محمد بن كعب قرظى و قتاده و عطيه و زيد بن اسلم و طاوس يمانى.
طبقه سوم شاگردان طبقه دوم مىباشند مانند ربيع بن انس[۴] و عبدالرحمن بن زيد بن اسلم و ابوصالح كلبى و نظراء ايشان: و طريقه تابعين در تفسير اين بود كه تفسير آيات را گاهى در شكل روايت از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله يا صحابه نقل مىكردند و گاهى معنى آيه را بى اين كه به کسی اسناد دهند در صورت اظهارنظر ايراد مىكردند و متأخرين مفسرين با اين اقوال نيز معامله روایات نبوى نموده آنها را روایات موقوفه[۵] ميشمارند و قدماء مفسرين به اين دو طبقه اطلاق ميشود.
طبقه چهارم طبقه اولين مؤلفين تفسير است[۶] مانند سفيان بن عيينه و وكيع بن جراح و شعبة بن حجاج و عبد بن حميد و غير ايشان و از اين طبقه است ابن جرير[۷] طبرى صاحب تفسير معروف.
طريقه اين طبقه نيز اين گونه بود كه اقوال صحابه و تابعين را در صورت روايتهاى معنعن در تاليفات تفسيرى خود وارد مىكردند و از نظر استقلالى خوددارى مىنمودند، جز اين كه ابن جرير طبرى در تفسير خود گاهى در ترجيح ميان اقوال اظهارنظر مىكند و طبقات متاخرين از اين طائفه شروع مىشود.
طبقه پنجم كسانى هستند كه روایات را با حذف اسناد در تأليفات خود درج كردند و به مجرد نقل اقوال قناعت نمودند. بعضى[۸] از علماء گفتهاند كه اختلال نظم تفسير از همين جا شروع گرديده و اقوال زيادى در اين تفاسير بدون مراعات صحت و اعتبار نقل و تشخيص سند به صحابه و تابعين نسبت داده شده و در اثر اين هرج و مرج دخيل بسيارى بوجود آمده و اعتبار اقوال متزلزل شده است.
ولى كسي كه با دقت در روایات معنعن تفسير تدبر نمايد ترديد نخواهد داشت دس و وضع در ميان آنها نيز فراوان است، اقوال متدافع و متناقض به تنها يك صحابى يا تابعى بسيار نسبت داده شده قصص و حكاياتى كه قطعى الكذب است در ميان اين روایات بسيار ديده مىشود و اسباب نزول و ناسخ و منسوخى كه با سياق آيات وفق نميدهد يكى دو تا نيست كه قابل اغماض باشد و از اين جا است كه امام احمد بن حنبل (كه خود قبل از پيدايش اين طبقه بود) گفته است، سه چيز اصل ندارند: مغازى و ملاحم و روایات تفسير، و از امام شافعى نقل شده كه از ابن عباس نزديك به صد حديث فقط ثابت شده است.
طبقه ششم مفسرينى هستند كه پس از پيدايش علوم مختلفه و نضج آنها در اسلام بوجود آمدند و متخصصين هر علم از راه فن مخصوص خود به تفسير پرداختند نحوى از راه نحو مانند[۹] زجاج و واحدى و ابىحيان كه از راه اعراب آيات بحث نمودهاند، بيانى از راه بلاغت و فصاحت مانند زمخشرى[۱۰] در كشاف، متكلم از راه كلام مانند فخر رازى[۱۱] در تفسير كبير، عارف از راه عرفان مانند ابن عربى و عبدالرزاق[۱۲] كاشى در تفاسير خودشان و اخبارى از راه نقل اخبار مانند ثعلبى[۱۳] در تفسير خود و فقيه از راه فقه مانند قرطبى[۱۴] در تفسير خود و جمعى نيز تفاسيرى مختلط از علوم متفرقه نوشتند مانند تفسير روح البيان[۱۵] و تفسير روح المعانى[۱۶] و تفسير نيشابورى.[۱۷]
خدمت اين طبقه به عالم تفسير اين شد كه فن تفسير را از حالت جمود و ركودى كه در طبقات پنجگانه قبلى داشت بيرون آورده وارد مرحله بحث و نظر نمودند اگر چه كسي كه با نظر انصاف نگاه كند خواهد ديد كه در اغلب بحثها تفسيرى اين طبقه نظريات علمى به قرآن تحميل شده و خود آيات قرآنى از مضامين خودشان استنطاق نشدهاند.
روش مفسرين شيعه و طبقاتشان
طبقاتى كه ذكر شد طبقات مفسرين اهل سنت و جماعت بود و منشاء آن روش خاصى است كه از روز نخست در تفسير گرفته شده و آن معامله روايت نبوى است با اقوال صحابه و تابعين كه اعمال نظر در برابر آن از قبيل اجتهاد و در مقابل نص شمرده مىشد تا اختلال وضع اين روایات و آفتابى شدن تضاد و تناقض و دس و وضع در ميان آنها اجازه اعمال نظر به طبقه ششم مفسرين داد. ولى روشى كه شيعه در تفسير قرآن اتحاذ نموده است غير اين روش مىباشد و در نتيجه اختلاف روش طبقهبندى مفسرين نيز سيماى ديگرى بخود مىگيرد.
شيعه به نص قرآن مجيد قول پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله را در تفسير آيات قرآن حجت مىداند و براى اقوال صحابه و تابعين مانند ساير مسلمين هيچگونه حجيتى قائل نيست مگر از راه روايت از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله جز اين كه به نص خبر متواتر ثقلين قول عترت و اهل بيت را تالى قول پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و مانند آن حجت مىدانند و از اين روى در نقل و اخذ روایات تفسيرى تنها به روایاتى كه از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بيت علیهالسلام نقل شده اكتفا كردهاند و طبقات خود را به ترتيب زيرين بوجود آوردهاند:
طبقه اول كسانى كه روایات تفسير را از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بيت فراگرفتهاند و در اصول خود به طور غيرمرتب ثبت كرده به روايت آنها پرداختهاند مانند[۱۸] زراره و محمد بن مسلم و معروف و جرير و امثال ايشان.
طبقه دوم اهل تأليفات اولى تفسير مانند فرات[۱۹] بن ابراهيم و ابوحمزه ثمالى و عياشى[۲۰] و على بن ابراهيم قمى و نعمانى صاحب تفسير. شيوه اين طبقه مانند طبقه چهارم از مفسرين اهل سنت اين بود كه روایات ماثوره را كه از طبقه اول اخذ كرده بودند با اسناد در تأليفات خودشان درج مىكردند و از هر گونه اعمال نظر خوددارى مىنمودند.
و نظر به این که زمان دسترسى به ائمه اهل بيت علیهالسلام طولانى بود و تقريباً سيصد سال ادامه داشت طبعاً اين دو طبقه ترتیب زمانى نداشته متداخل بودند و همچنين كسانى كه روایات را با حذف اسناد درج كنند بسيار كم بودند و در اين باب به عنوان نمونه تفسير عياشى موجود را بايد نام برد كه يكى از شاگردان عياشى از تأليف عياشى اسناد روایات را اختصارا حذف نموده و نسخه او به جای نسخه عياشى دائر گشته است.
طبقه سوم طبقه ارباب علوم متفرقه است مانند سيد رضى[۲۱] در تفسير ادبى خود و شیخ طوسی[۲۲] در تفسير كلامى خود كه تفسير تبيان است و صدرالمتألهين[۲۳] شيرازى در تفاسير فلسفى خود و ميبدى گنابادى در تفسير عرفانى خود و شيخ عبد على حويزى[۲۴] و سيد هاشم بحرانى و فيض كاشانى در تفسير نورالثقلين و برهان و صافى و كسانى ميان عده از علوم در تفاسيرشان جمع كردهاند مانند شيخ طبرسى[۲۵] در تفسير مجمع البيان كه از راههاى مختلف لغت و نحو و قرائت و كلام و حديث بحث مىكند.
پانویس
- ↑ آخر اتقان، سيوطى، چاپ قاهره، (1370 هـ).
- ↑ اتقان، ص 120-133.
- ↑ مجاهد مفسر معروف، متوفى 100-103 هجرى، (تهذيب الاسماء نووى)؛ (سعيد بن جبير) مفسر معروف، متوفى 100-103 هجرى (تهذيب الاسماء نووى)؛ (عكرمه) مولى و شاگرد ابن عباس و سعيد بن جبير، متوفى سال 104 هجرى - تهذيب -؛ (ضحاك) از شاگردان عكرمه (لسان الميزان)؛ (حسن بصرى) زاهد و مفسر معروف، متوفى سال 110 هجرى (تهذيب)؛ (عطاء بن ابىرباح) فقيه و مفسر مشهور از تلامذه ابن عباس، متوفى سال 115 هجرى (تهذيب)؛ (عطاء بن ابىمسلم) از بزرگان تابعين از شاگردان ابن جبير و عكرمه متوفى سال 133 هجرى (تهذيب)؛ (ابوالعاليه) از ائمه تفسير و بزرگان تابعين در قرن اول هجرى ميزيسته (تهذيب)؛ (محمد بن كعب قرظى) از مفسرين معروف و از نژاد يهود بنىقريظه بوده در قرن اول هجرى ميزيسته؛ (قتاده) اعمى از بزرگان فن تفسير شمرده شده از تلامذه حسن بصرى و عكرمه بوده در سال 117 درگذشته است. (تهذيب)؛ (عطيه) از ابن عباس نقل مىكند. (لسان)؛ (زيد بن اسلم) مولى عمر بن خطاب فقيه و مفسر سال صد و سى شش هجرى درگذشته است. (تهذيب)؛ (طاوس) يمانى از علماء وقت خود و شاگرد ابن عباس بوده و سنه صد و شش هجرى درگذشته است. (تهذيب)
- ↑ عبدالرحمن بن زيد پسر زيد بن اسلم و از علماء تفسير معدود است؛ (ابوصالح كلبى) نسابه و مفسر در قرن دوم ميزيسته.
- ↑ روايت موقوفه روايتى است كه مروى عنه در آن ذكر نشده باشد.
- ↑ (سفيان بن عيينه) مكى از طبقه دوم تابعين و از علماء تفسير است. در سال صد و نود و هشت هجرى درگذشته است. (تهذيب)؛ (وكيع بن جراح) كوفى از طبقه دوم تابعين و از مفسرين است سال صد و نود و هفت هجرى درگذشته. (تهذيب)؛ (شعبة بن الحجاج) بصرى از طبقه دوم تابعين و از معاريف مفسرين است سال صد و شصت هجرى درگذشته (تهذيب)؛ (عبدبن حميد) صاحب تفسير از طبقه دوم تابعين و در قرن دوم ميزيسته.
- ↑ (ابن جرير طبرى) محمد بن جريز بن يزيد از معاريف علماء اهل سنت و در سال سيصد و ده هجرى درگذشته. (لسان الميزان)
- ↑ اتقان، سيوطى، جزء 2، ص 190.
- ↑ زجاج از علماى نحو، متوفی 310 هجرى. (ريحانه)؛ (واحدى) نحوى مفسر، متوفى 468 هجرى (ريحانه)؛ (ابوحيان) اندلسى نحوى و مفسر وقارى سال هفتصد و چهل و پنج در مصر وفات كرده. (ريحانه)
- ↑ زمخشرى يكى از معاريف علماء ادب مؤلف تفسير كشاف متوفى سال 538 هجرى. (كشف الظنون)
- ↑ امام فخر رازى متكلم و مفسر معروف صاحب تفسير مفاتيح الغيب، متوفى سال 606 هجرى. (كشف الظنون)
- ↑ (عبدالرزاق كاشى) از معاريف علماء و عرفاى قرن هشتم هجرى در سال 720-751 هجرى درگذشته. (ريحانه)
- ↑ احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى صاحب تفسير ثعلبى، متوفى 426-427 هجرى. (ريحانه)
- ↑ محمد بن احمد بن ابىبكر قرطبى، متوفى سال 668 هجرى. (ريحانه)
- ↑ تأليف شيخ اسماعيل حقى اسلامبولى، متوفى سال 1137 هجرى. (ملحقات كشف الظنون)
- ↑ تأليف شهاب الدين محمود آلوسى بغدادى، متوفى سال 1270 هجرى. (ملحقات كشف الظنون)
- ↑ بنام غرائب القرآن تأليف نظامالدين حسن قمى نيشابورى، متوفى سال 728 هجرى. (ملحقات كشف الظنون)
- ↑ زراره و محمد بن مسلم هر دو از فقهاى شيعه و خواص اصحاب امام پنجم و ششم اماميه مىباشد و معروف و جرير هر دو از خواص اصحاب امام ششماند.
- ↑ فرات بن ابراهيم كوفى صاحب تفسير از مشايخ قمى صاحب تفسير است. (ريحانه) (و ابوحمزه ثمالى) از فقهاى شيعه و از خواص اصحاب امام چهارم و پنجم اماميه است.
- ↑ (عياشى) محمد بن مسعود كوفى سمرقندى از اعيان علماء اماميه و در نيمه دوم قرن سوم هجرى ميزيسته. (ريحانه)؛ (على بن ابراهيم قمى) از مشايخ حديث اماميه و در اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم ميزيسته است. (ريحانه)؛ (نعمانى) محمد بن ابراهيم نعمانى از اعيان علماء اماميه و از تلامذه كلينى است و در اوائل قرن چهارم هجرى ميزيسته. (ريحانه)
- ↑ سيد رضى از اعيان فقهاء اماميه و در شعر و ادب سرآمد اهل عصر خود بوده و نهج البلاغه از تاليفات اوست. در سال چهارصد و چهار يا شش هجرى درگذشته. (ريحانه)
- ↑ شيخ الطايفه محمد بن حسن طوسى كه از اكابر علماء اماميه و كتاب تهذيب و كتاب استبصار كه دو اصل از چهار اصل حديث اماميه ميباشند تاليف اوست در سال چهار صد و شصت هجرى درگذشته. (ريحانه)
- ↑ صدرالمتالهين محمد بن ابراهيم شيرازى فيلسوف نامى، متوفى هزار و پنجاه هجرى مؤلف كتاب اسرارآلايات و مجموعه تفاسير. (روضات و ريحانه)؛ ميبدى و گونابادى و سيد هاشم بحرانى صاحب تفسير برهان در 4 مجلد، متوفى سال 1107 هجرى و فيض كاشانى آخوند ملا محسن مؤلف تفسير صافى و اصفى، متوفى 1091 هجرى. (ريحانه)
- ↑ شيخ عبد على حويزى شيرازى صاحب تفسير نورالثقلين در 5 مجلد، متوفى سال 1112 هجرى. (ريحانه)
- ↑ فضل بن حسن طبرسى از اعيان علماء اماميه صاحب تفسير مجمع البيان در ده جلد، متوفى 548 هجرى. (ريحانه)