صاحب بن عباد: تفاوت بین نسخهها
جز (صفحهای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: صاحب بن عباد، آثار صاحب بن عباد، ' /> '''کل...' ایجاد کرد) |
(اضافه کردن رده) |
||
سطر ۲۳۷: | سطر ۲۳۷: | ||
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=60923&scope=Ky5gh7Uu5KjWq_UMtWGQKp_Vm4mpRFUb&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%AF&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true الصاحب بن عباد و شعره في الغدير]''' | * '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=60923&scope=Ky5gh7Uu5KjWq_UMtWGQKp_Vm4mpRFUb&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%AF&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true الصاحب بن عباد و شعره في الغدير]''' | ||
− | + | [[رده:علمای قرن چهارم]] | |
− |
نسخهٔ ۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۱۷
منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 1، صفحه 35
نویسنده: سعيد بابايي
از ولادت تا عرصه سیاست
ابوالقاسم اسماعیل بن عباد فرزند عباس ملقب به صاحب و مشهور به صاحب بن عباد به سال 326 ق. در اصفهان دیده به جهان گشود.[۱]
پدر و اجداد صاحب از بزرگان و سرشناسان اصفهان بوده و مرتبه وزارت داشتند. عباس پدر صاحب بدان مرتبه از بزرگی و احترام رسیده بود كه مردم او را «شیخ امین» میگفتند.
پدرِ صاحب و همسرش نهایت كوشش خود را در تربیت فرزند خود بكار بستند. اولین استادِ صاحب، پدرش «عباد» بود كه علاوه بر ایفای وظایف پدری استادی مهربان و دلسوز برای وی به حساب میآمد. «صاحب» پس از فراگیری مقدمات به تحصیل فقه، حدیث، تفسیر، كلام و دیگر علوم رایج پرداخت.
پس از چندی كه او خود را از اساتید و بزرگان اصفهان بینیاز دید به «ری» كه از مراكز علم و ادب آن زمان بود مهاجرت كرد و در آن شهر به حلقه درس «ابن عمید» وزیر دانشمند و شهیر آل بویه پیوست. ابن عمید توانایی «صاحب» در انشای متون ادبی را مشاهده كرد و او را از نویسندگان مقام وزارت قرار داد. كاردانی و توانایی صاحب در انجام این امور، راه پیشرفت را بر او هموار ساخت تا آنجا كه چون ركن الدوله، فرزندش مؤیدالدوله را به حكومت اصفهان منصوب كرد صاحب نیز در مقام دبیری او و نویسندگی وی به زادگاهش اصفهان بازگشت.[۲]
مذهب صاحب
بسیاری از بزرگان به تشیع و برخی به دوازده امامی بودن او تصریح كردهاند. سید بن طاووس، شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ حر عاملی، شیخ بهایی، شیخ آقا بزرگ تهرانی، شیخ عباس قمی، علامه امینی و بسیاری دیگر از این جملهاند. جز تصریح بزرگان، دقت در اشعاری كه از صاحب باقی مانده و شور و شوق او به ولایت و دوستی ائمه معصومین علیهمالسلام بهترین شاهد بر تشیع این شخصیت بزرگ است،[۳] به نمونه ذیل دقت كنید:
ابا حسنٍ لو كان حبّك مدخلی × جهنم، ان الفوز عند جحیمها
فكیف یخاف النار من هو مؤمن × بأنّ امیرالمؤمنین قسیمها
ابا حسن، ای امام همام، اگر دوستی تو مرا به دوزخ وارد سازد همانا كه آتش حجیم، رستگاری مرا در پی خواهد داشت.
آن كس كه تو را تقسیم كننده بهشت و دوزخ داند چگونه از آتش آن هراسی دارد؟
اخلاق و سیره صاحب
تحقیق در احوال و آثار بزرگان و نوابغ علم و ادب و بررسی سجایا و ملكات اخلاقی آنها، نقش بسزایی در شناساندن آنان ایفا میكند، بررسی كتب و مدارك مربوط به احوال و شرح زندگی صاحب نشانگر آن است كه وی از مجلسی نیكو بهره داشته و به پشتوانه اخلاق پسندیده خود بزرگان علم و ادب و عموم مردم را شیفته خود نموده بود.
كرم و جوانمردی از بارزترین صفات اخلاقی صاحب میباشد و حكایات بسیار در این باره از وی نقل شده است. او از تواضع و فروتنی نیز بهره فراوان داشت و به ویژه سادات و دانشمندان را گرامی میداشت. صاحب ضمن برخورداری از تواضع و فروتنی از جلالت قدر و بزرگی نیز بهره برده بود. عفو و اغماض، فراست، شجاعت و بسیاری دیگر از محاسن اخلاقی را میتوان در صاحب یافت.[۴]
سیاست و روش كشورداری
هنگامی كه صاحب به مقام وزارت رسید درصدد اصلاح امور برآمد و در اولین گام، بدعتهای ناپسند و رسوم ظالمانه را برانداخت. او در اجرای عدالت و رفع ستم از مردم بسیار كوشا بود. وی همچنین آباد ساختن شهرها، مرمت و بازسازی ویرانیها و بنای آثار نیك را نیز مورد عنایت قرار میداد؛ كه میتوان از رونق یافتن شهرهای قزوین، كاشان، قم و اصفهان یاد كرد. صاحب به شهر قم كه در آن زمان پایگاه اصلی شیعیان بود توجه ویژه داشت. نویسنده تاریخ قم كه این كتاب را به صاحب هدیه كرده است میگوید: «نزد صاحب چزی گزیدهتر از تصنیفی در اخبار شهر قم و اهل آن نیافتم».[۵]
صاحب در دوران وزارت خود اقتصاد كشور و مردم را رونق بخشید و دارایی خزانه دولت را به مرتبهای عالی رساند. او به ورزش نیز توجه بسیار داشت و ورزشكاران را مورد تشویق خود قرار میداد. كارهای دیوان را جز به اهل فضل و دانش نمیسپرد و هر زمان آگاه میشد كه فردی شایسته و كاردان بیكار میباشد یك شغل از كسانی را كه چند شغل داشتند، میگرفت و به او واگذار میكرد.[۶]
علمآموزی و دانشگستری صاحب
صاحب بن عباد در محیطی شیفته علم و ادب پای به جهان گذارد و تا آخرین لحظات حیات دمی از علمآموزی و دانشگستری غفلت نورزید. كوشش صاحب در آموختن، محدود به زمان معین نبود به گونهای كه حتی پس از رسیدن به مقام وزارت نیز كسب علم و معرفت را فراموش نكرد. او چه در ایام اقامت در شهرهای اصفهان، بغداد و ری و چه در مسافرت همیشه با برخی از دانشمندان و بزرگانِ علم همراه بود و حتی در مأموریتهای نظامی نیز مجلس بحث و گفتگو تشكیل میداد.
فراهم آوردن زمینههای گسترش علم در میان عموم مردم از سیاستهای مهم صاحب در دوران وزارت بود. او در پی این مهم دانشمندانی را از بغداد به اصفهان و ری فراخواند. صاحب میدانست كه آباد شدن كشور و رونق اقتصاد در نخستین مرحله متوقف بر آن است كه مردم از زنجیر جهل و نادانی رهیده، روشنایی دانش و فضیلت را درك كنند.
صاحب به تألیفات اهل قلم عنایت و توجه ویژه داشت و هرگاه از تألیف كتابی جدید آگاهی مییافت با سعی و كوشش فراوان نسخهای از آن فراهم میكرد و برای مطالعه در كتابخانه خویش قرار میداد. او در نتیجه تلاش فراوان توانست كتابخانهای عظیم و كمنظیر تشكیل دهد. كتابخانه صاحب، بیشتر آثار و تألیفات علمی آن دوران را دربر داشت و دانشوران و نویسندگان متعدد از آن گنجینه ارزشمند استفاده میبردند. «مقدسی» جغرافیدان پرآوازه و مشهور قرن چهارم، یكی از كسانی است كه به تصریح خودش استفاده فراوان و بهره بسیار از كتابخانه بزرگ صاحب برده است. فهرست نام كتابهای موجود در كتابخانه مذكور حاوی ده جلد و برای حمل كتابها به تعدادی زیاد شتر نیاز بود. به گفته برخی مدارك میزان كتابهای موجود در كتابخانه صاحب در ری، كه با قرن دهم میلادی مقارن بوده است برابر مجموع كتابهای موجود در كتابخانههای اروپا برآورد شده است.
صاحب مقام بزرگان دین و علم و ادب را گرامی میداشت و از احترام به آنان كوچكترین مضایقهای نمیكرد. برخی از بزرگان به خدمتش حاضر شده، در شمار همراهان او درمیآمدند و برخی دیگر با نامهنگاری به وی اظهار ارادت میكردند؛ همانند صابی نویسنده مشهور آن دوران، سید رضی نیز قصیدههایی در بغداد سروده و صاحب را مدح گفته است.
ابن عباد هر سال پنج هزار دینار به بغداد میفرستاد تا بین فقها و ادبیان آن دیار تقسیم گردد. برخی از دانشمندان و ادبیان ملازم صاحب بدین قرار بودند:
- 1. ابوالقاسم زعفرانی؛
- 2. ابوالقاسم بن أبی العلاء؛
- 3. ابوالعباس ضبّی؛
- 4. ابوسعید رستمی؛
- 5. ابودلف خزرجی؛
- 6. ابومحمد خازن اصفهانی؛
- 7. بدیع الزمان همدانی و بسیاری دیگر.[۷]
یاقوت در معجم الأدباء میگوید: صاحب بن عباد را پانصد شاعر صاحب دیوان مدح گفتند و از صاحب نقل شده كه گفته است مرا به صد هزار بیت فارسی و عربی مدح گفتهاند.
او دانشمندان و بزرگان مكه و مدینه را نیز مورد الطاف خود قرار میداد و هر سال با كاروان حجاج برای هر یك به فراخور شأنش هدایایی میفرستاد. حكایات و وقایع متعدد از روابط نیك صاحب بن عباد و بزرگان معاصرش در مدارك و مآخذ نقل شده كه حاكی از بزرگواری و ستایش معاصران او نسبت به صاحب بن عباد میباشد.
در یكی از این وقایع هلال بن هارون صابی حرانی نویسنده نامی عصر خود كه نزدیك به نود سال در خدمت خلفا و وزرا متصدی دیوان رسائل بود و شعرای عراق او را همچون رؤسا مدح میگفتند، در نامهای كه خطاب به صاحب نوشته است میگوید: «هنگامی كه صحیفهام را در دستان آورنده آن گذاردم، بر آن نامه بوسه زدم زیرا میدانستم كه پس از وصول، چشمان مبارك تو بر آن خواهد افتاد».
ثعالبی نیز در توصیف اهمیت جلسات صاحب با ادبا و بزرگان میگوید: «در این گونه مجالس ثمرات عقول و افكار و ذوقهای مختلف بر صاحب عرضه میشد و از نتایج این اجتماعات بود كه سخن صاحب در فصاحت و بلاغت به مرز سحر رسید و داخل در حد اعجاز گردید و نظم و نثرش چون خورشید در همه آفاق پرتوافكن شد و شرق و غرب را فراگرفت».[۸]
مقام علمی صاحب
پشتكار و شوق صاحب به یادگیری علوم و فنون رایج در آن عصر، او را به فراگیری معارف گوناگون واداشت به گونهای كه در بسیاری از علوم صاحبنظر گردید. صاحب در دانشهایی چون علوم قرآن و تفسیر، حدیث، كلام، لغت، نحو، عروض، نقد ادبی، تاریخ و طب تسلط و تبحر داشت.[۹]
الف. تألیفات:
آثار متعددی در زمینه علوم فوق از صاحب باقی مانده كه بدین شرح است:
- 1. كتاب الإبانه(در علم كلام)؛
- 2. الأقناع (در عروض)؛
- 3. الأمثال السائره (در علوم ادبی)؛
- 4. التذكره (در كلام و اصول دین)؛
- 5. دیوان اشعار؛
- 6. رسائل صاحب (مباحث اخلاقی، اعتقادی و اجتماعی)؛
- 7. رسالهای در فضایل حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام؛
- 8. رسالهای در علم طب؛
- 9. عنوان المعارف؛
- 10. الفرق بین الضاد والظاء؛
- 11. الكشف عن مساویء شعر المتنبیء؛
- 12. المحیط (در علم لغت)؛
- 13. المنظومه الفریده.
مؤلفاتی كه تمامی آنها در دست نیست عبارتاند از:
- 14. الأنوار؛
- 15. الروزنامجه؛
- 16. السفینه؛
- 17. نهج السبیل؛
- 18. اسماءالله و صفاته؛
- 19. الاعیاد و فضائل النیروز؛
- 20. الأمامه؛
- 21. تاریخ الملك و اختلاف الدول؛
- 22. التعلیل؛
- 23. جوهره الجمهره؛
- 24. الحجر؛
- 25. الزیّدیه؛
- 26. الشواهد؛
- 27. الفصول المهذبه للعقول؛
- 28. القضاء والقدر؛
- 29. الوزراء؛
- 30. الوقف والابتداء؛
- 31. الكافی فی الترسل و برخی دیگر.[۱۰]
ب. اساتید صاحب:
از مشخصات تمامی اساتید صاحب اطلاع دقیق در دسترس نیست. برخی از اساتید مهم وی عبارتاند از:
- 1. عباد (پدر او)؛
- 2. ابن عمید؛
- 3. ابن فارس؛
- 4. ابوالفضل عباس بن محمد نحوی مشهور به صدام؛
- 5. ابوسعید حسن بن عبدالله سیرافی؛
- 6. ابوبكر محمد بن یعقوب؛
- 7. قاضی ابوبكر احمد بن كامل؛
- 8. ابوزكریا یحیی بن عدی؛
- 9. ابوعمر صباغ.[۱۱]
ج. شاگردان صاحب:
اسامی برخی از شاگردان او بدین شرح است:
- 1. شیخ عبدالقاهر جرجانی؛
- 2. ابوبكر بن مقری؛
- 3. قاضی ابوطیب طبری؛
- 4. ابوالفضل محمد بن ابراهیم نسوی شافعی؛
- 5. ابوبكر علی ذكوانی.[۱۲]
د. كتابهایی كه به نام صاحب نوشته شده و به او هدیه گردید.
- 1. عیون اخبارالرضا علیهالسلام: از شیخ جلیل و فقیه عالی مقام صدوق رحمه الله.
- 2. كتاب رجال، از حسین بن علی بن بابویه برادر شیخ صدوق.
- 3. تاریخ قم، از حسن بن محمد قمی.
- 4. لطایف المعارف، از ثعالبی (ادیب مشهور).
- 5. الصاحبی، از ابن فارس.
- 6. تهذیب، از قاضی عبدالعزیز جرجانی.
- 7. الحجر، از ابوجعفر احمد بن أبی سلیمان.[۱۳]
سرودههای صاحب
صاحب در تمامی ابواب و فنون شعر از قبیل مدح، وصف، رثاء، هجاء، هذل، مواعظ و غیره اشعاری سروده و در هر فن قدرت طبع خود را با آوردن معانی نو و مضامین تازه و دقیق آشكار ساخته است. او اشعار متعددی در وصف ائمه و امام علی علیهالسلام و در بیان مقام والای آنان سروده است. صاحب در مدح امیرالمؤمنین علیهالسلام 27 قصیده سروده كه در هر یك از قصیدهها یكی از حروف بكار نرفته است. (صنعت حذف) قصیده بیست و هشتم كه از حرف واو خالی بود ناتمام ماند. ابن شهر آشوب در معالم العلماء صاحب را در شمار شعرای شیعی آورده و اشعاری از وی نقل كرده و او را از شعرایی دانسته كه در بیان تشیع و علاقه خود به خاندان اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله بیپروا بودهاند.
نثر صاحب
صاحب در فن نویسندگی و كتابت نیز مهارتی عجیب داشت و در این زمینه خود دارنده سبك و روش بود. ثعالبی منشأت صاحب را از حیث زیبایی لفظ و معنی به سرحد سحر و اعجاز نزدیك میدانست. صاحب نوشتههای خود را به آیات قرآن، امثال و پندها و كلمات و اشعار شعرای مشهوری مزین میساخت. جمله «ایّها القاضی بِقُمْ قد عَزلناك فَقُمْ»[۱۴]
ای قاضی شهر قم، همانا تو را از قضاوت بركنار نمودهایم، پس از جای خود برخیز، از جملههای ادبی مشهور صاحب است. توقیعات[۱۵] متعدد صاحب نیز از دیگر نشانههای فصاحت و بلاغت و مهارت او در فنون ادبی میباشد.
صاحب و زبان فارسی
برخی گمان میكنند صاحب با ترجیح ادبیات عرب بر ادبیات فارسی تعصب به خرج میداده است و حال آن كه بررسی احوال او این باور را تكذیب میكند. بهترین شاهد و دلیل ما، ارتباط صاحب با شعرای پارسیگویی همچون منطقی «بندار رازی» غضائری و جنیدی و احترام ویژه صاحب و تكریم آنان میباشد.
تحقیق و تأمل در آنچه مدارك گفتهاند نشان میدهد كه صاحب هیچگاه با زبان فارسی و فارسی زبانان مخالف نبوده است، بلكه وی با نژادپرستی و كفر و بازگشت به مجوسیت كه به بهانه دفاع از زبان فارسی انجام میشد، دشمنی میورزید. او از ترویج و توسعه مجوسیت نگران بود، به ویژه كه در دولت آل بویه برخی بزرگان دیالمه بر كیش زردشتی باقی بودند و در منصبهای مهم قرار داشتند و صاحب به دلیل پایبندی به دین و مذهب خود از آنها دلگیر بود. از همین رو گاهی در بیان دلتنگی از آنها سخن میگفت و نمیتوان این موضعگیریها را مخالفت با زبان فارسی شمرد.[۱۶]
غروب خورشید
تا تو ای ماه زیر خاك شدی × خاك را بر سپهر فضل آمد.
صاحب در اواخر عمر خویش، ناخوش و رنجور گشت و در بستر بیماری افتاد. او در بستر هم از مسائل كشور غافل نبود و از امور كشور با اطلاع میشد. مردم در ایام بیماری به عیادت او رفته، برای بهبودیاش روزی دوبار مقابل سرای او به درگاه خداوند دعا میكردند. ولی صاحب كه از زندان تن به تنگ آمده، مشتاق لقای پروردگار خود بود سرانجام در شب جمعه 24 صفر سال 385 ق. جان به پروردگار خویش تسلیم كرد و روح متعالی بسرای باقی شتافت.
بامدادان مردم ری از ارتحال وزیر باوفای دیار خویش باخبر شدند. تمامی بازارهای شهر بسته گردید و دروازههای ری به هم آمد. جمعیتی انبوه در تشییع پیكر صاحب گرد آمدند. ابوالعباس ضبی از دانشمندان ری كه شاگرد صاحب بود بر پیكر استاد نماز خواند. فخرالدوله و سران سپاه در حالی كه جامه سیاه بر تن داشتند در مراسم عزای آن وزیر دانشمند، شركت داشتند. مدتی تابوت صاحب در خانهاش در ری نهاده شد و سرانجام باشكوه و تجلیل فراوان به اصفهان انتقال داده و در زادگاهش به خاك سپرده شد. از آن پس مقبره صاحب زیارتگاه خاص و عام گردید و همه ساله افراد زیادی از شیفتگان اهل بیت علیهمالسلام مقبره صاحب را زیارت و حاجات خود را در جوار مرقد او از خداوند طلب میكنند. (مرقدش در میدان طوقچی، جنب مزار آیت الله طیب واقع است.)
خبر ارتحال وزیر دانشور و دینپرور شیعه به سرعت در تمامی مراكز مهم جهان همچون بغداد و اصفهان انتشار یافت. دلسوختگان و آنان كه از عمق فاجعه خبر داشتند آلام درونی و اندوه قلبی خویش را در اشعاری بر زبان آورده، مراثی جانسوزی در رثای این شخصیت فرزانه جهان اسلام سرودند. سید رضی شخصیت گرانقدر اسلام كه معاصر صاحب بود 112 بیت در رثای صاحب از خود به یادگار گذاشت و ابوالفتح عثمان بن جنی شرحی بر آن ابیات در یك جلد تألیف نمود.
در عظمت شخصیت صاحب بن عباد همین بس كه علامه امینی در شأن او میفرماید: او از كسانی است كه شرح حال نویس هر اندازه ادیب و سخندان باشد از بیان فضایل و مكارم او ناتوان بوده، زبانش در كام میخشكد.
پانویس
- ↑ وفیات الاعیان، ابن خلكان، ج 1، ص 206؛ شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، ج 3، ص 115.
- ↑ صاحب بن عباد، شرح حال و آثار، احمد بهمنیار، ص 37؛ معجم الادباء، یاقوت حموی، ج 6، ص 221.
- ↑ برای آگاهی كامل از اشعار صاحب ر.ك: الغدیر، علامه امینی (ترجمه)، ج 7، ص 103؛ اعیان الشیعه، ج 3، ص 353، یتیمه الدهر، ثعالبی، ج 3، ص 247.
- ↑ صاحب بن عباد، شرح حال و آثار، ص 72.
- ↑ همان، ص 68، 70.
- ↑ همان، ص 68.
- ↑ همان، ص 143.
- ↑ همان.
- ↑ صاحب بن عباد حیاته و ادبه، ص 154، 169 و 125؛ معجم الادباء، ج 6، ص 252 و 278.
- ↑ معجم الادباء، ج 6، ص 260؛ الغدیر، ج 7، ص 87؛ صاحب بن عباد حیاته و ادبه، ص 197؛ صاحب بن عباد، شرح احوال و آثار، ص 21.
- ↑ وفیات الاعیان، ج 3، ص 228.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 3، ص 351؛ صاحب بن عباد، شرح احوال و آثار، ص 120.
- ↑ همان.
- ↑ این جمله را صاحب به قاضی شهر قم كه تخلف ورزیده و رشوه ستانده بود، نوشته است. (ر.ك: صاحب بن عباد شرح احوال و آثار، ص 194، 200).
- ↑ توقیع، جوابی است كه بزرگان در ذیل نوشتههای دادخواهان و كسانی كه به آنها عریضه تقدیم میداشتند مینوشتند. توقیع با عبارتی موجز و مختصر كه از فصاحت و بلاغت برخودار بود نوشته میشد.
- ↑ همان، ص 102.
پيوندها