ابوالأشد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'كلدة ‌بن ‌اسيد بن خلف جمحى قريشى از دشمنان تنومند و سرسخت پيامبر صلى الله عليه ...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
كلدة ‌بن ‌اسيد بن خلف جمحى قريشى از دشمنان تنومند و سرسخت پيامبر صلى الله عليه و آله.
+
===ابوالأشدّین===
  
كنيه و نام او به اختلاف آمده است. منابعِ نسب شناختى، كنيه او را «ابوالاشدين» آورده‌اند؛<ref> النسب، ابوعبيد، ص 212؛ جمهرة انساب‌العرب، ص‌ 161.</ref> ولى در منابع تفسيرى، ابوالأشد،<ref> قرطبى، ج 15، ص 47 و ج 19، ص 161؛ روح‌المعانى، مج‌ 16، ج‌ 29، ص‌ 216 و ج‌ 30، ص‌ 243 و مج‌ 13، ج‌ 23، ص‌ 111.</ref> ابوالأسد،<ref> مجمع البيان، ج 10، ص 586 و 748؛ الميزان، ج‌ 20، ص‌ 88.</ref> ابوالأسود<ref> قرطبى، ج‌ 19، ص‌ 53‌.</ref> و نام او أسيد بن‌ كلدة<ref> كشف‌الاسرار، ج 10، ص 498؛ روح‌المعانى، مج ‌16، ج ‌29، ص 216 و ج ‌30، ص‌ 243.</ref> آمده كه گويا در استنساخ‌ها تغيير يافته است.
+
كلدة ‌بن ‌اسید بن خلف جمحى قریشى از دشمنان تنومند و سرسخت پیامبر صلى الله علیه و آله.
  
وى از آن رو به اين كنيه خوانده شد كه مردى دلير، نيرومند، مغرور و بسيار تنومند بود.<ref> جامع‌البيان، مج‌ 15، ج‌ 30، ص‌ 248؛ قرطبى، ج 15، ص 47؛ روح‌المعانى، مج‌ 16، ج 29، ص‌ 216 و ج‌ 30، ص‌ 243؛ الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 474.</ref> چنان كه نوشته‌اند: روى چرم عكاظى مى‌ايستاد و براى كسانى كه چرم را از زير پايش بيرون بكشند، جايزه تعيين مى‌كرد.<ref> كشف‌الاسرار، ج‌ 10، ص‌ 498.</ref>
+
كنیه و نام او به اختلاف آمده است. منابعِ نسب شناختى، كنیه او را «ابوالاشدین» آورده‌اند؛<ref> النسب، ابوعبید، ص 212؛ جمهرة انساب‌العرب، ص‌ 161.</ref> ولى در منابع تفسیرى، ابوالأشد،<ref> قرطبى، ج 15، ص 47 و ج 19، ص 161؛ روح‌المعانى، مج‌ 16، ج‌ 29، ص‌ 216 و ج‌ 30، ص‌ 243 و مج‌ 13، ج‌ 23، ص‌ 111.</ref> ابوالأسد،<ref> مجمع البیان، ج 10، ص 586 و 748؛ المیزان، ج‌ 20، ص‌ 88.</ref> ابوالأسود<ref> قرطبى، ج‌ 19، ص‌ 53‌.</ref> و نام او أسید بن‌ كلدة<ref> كشف‌الاسرار، ج 10، ص 498؛ روح‌المعانى، مج ‌16، ج ‌29، ص 216 و ج ‌30، ص‌ 243.</ref> آمده كه گویا در استنساخ‌ها تغییر یافته است.
  
ده مرد نيرومند با هم و با تمام نيرو چنان چرم را مى‌كشيدند كه پاره پاره مى‌شد ولى از زير پاى او بيرون نمى‌آمد.<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 10، ص‌ 748؛ قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 42؛ روح‌المعانى، مج‌ 16، ج‌ 29، ص‌ 243.</ref> اين مطلب اغراق‌آميز است؛ اما زورمندى او را نشان مى‌دهد.
+
وى از آن رو به این كنیه خوانده شد كه مردى دلیر، نیرومند، مغرور و بسیار تنومند بود.<ref> جامع‌البیان، مج‌ 15، ج‌ 30، ص‌ 248؛ قرطبى، ج 15، ص 47؛ روح‌المعانى، مج‌ 16، ج 29، ص‌ 216 و ج‌ 30، ص‌ 243؛ الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 474.</ref> چنان كه نوشته‌اند: روى چرم عكاظى مى‌ایستاد و براى كسانى كه چرم را از زیر پایش بیرون بكشند، جایزه تعیین مى‌كرد.<ref> كشف‌الاسرار، ج‌ 10، ص‌ 498.</ref>
  
ابوالاشدّين از دشمنان سرسخت پيامبر صلى الله عليه و آله بود و در اين راه از مال و جان و آبرويش بسيار مايه گذاشت<ref> جامع‌البيان، مج‌ 15، ج‌ 30، ص‌ 248؛ كشف‌الاسرار، ج‌ 10، ص 498؛ مجمع البيان، ج‌ 10، ص‌ 748.</ref> و حتى يك بار با پرتاب نيزه‌اى درصدد كشتن حضرت برآمد كه ناكام ماند.<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 18، ص‌ 65 و 66‌.</ref> او پيوسته قريش را با رفتار و گفتار خود به پايدارى در مقابل پيامبر و مبارزه با وى تشويق مى‌كرد<ref> مجمع البيان، ج‌ 10، ص‌ 586‌؛ قرطبى، ج‌ 19، ص‌ 53‌؛ الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 333.</ref> و چون [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله سران قريش را از عذاب دردناك دوزخ و نوزده مأمور ([[سوره مدثر]]/74، 30 و 31) آن خبر داد.
+
ده مرد نیرومند با هم و با تمام نیرو چنان چرم را مى‌كشیدند كه پاره پاره مى‌شد ولى از زیر پاى او بیرون نمى‌آمد.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 10، ص‌ 748؛ قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 42؛ روح‌المعانى، مج‌ 16، ج‌ 29، ص‌ 243.</ref> این مطلب اغراق‌آمیز است؛ اما زورمندى او را نشان مى‌دهد.
  
وى پيروزى بر نگهبانان دوزخ را وعده داد<ref> قرطبى، ج 19، ص 53‌؛ الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 333.</ref> و چون به نيروى خود مغرور بود، بدان شرط با پيامبر كشتى گرفت كه اگر مغلوب شود، اسلام را بپذيرد؛<ref> سيره ابن ‌كثير، ج‌ ص‌ 409؛ البداية والنهايه، ج‌ 3، ص‌ 129.</ref> ولى با آن ‌كه شكست خورد، مسلمان نشد و سرانجام كافر از دنيا رفت.<ref> جمهرة انساب‌العرب، ص 161؛ الاكمال، ج 1، ص 66.</ref> بيش از اين از شرح حال وى اطلاعى در دست نيست.
+
ابوالاشدّین از دشمنان سرسخت پیامبر صلى الله علیه و آله بود و در این راه از مال و جان و آبرویش بسیار مایه گذاشت<ref> جامع‌البیان، مج‌ 15، ج‌ 30، ص‌ 248؛ كشف‌الاسرار، ج‌ 10، ص 498؛ مجمع البیان، ج‌ 10، ص‌ 748.</ref> و حتى یك بار با پرتاب نیزه‌اى درصدد كشتن حضرت برآمد كه ناكام ماند.<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 18، ص‌ 65 و 66‌.</ref> او پیوسته قریش را با رفتار و گفتار خود به پایدارى در مقابل پیامبر و مبارزه با وى تشویق مى‌كرد<ref> مجمع البیان، ج‌ 10، ص‌ 586‌؛ قرطبى، ج‌ 19، ص‌ 53‌؛ الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 333.</ref> و چون [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله سران قریش را از عذاب دردناك دوزخ و نوزده مأمور ([[سوره مدثر]]/74، 30 و 31) آن خبر داد.
  
'''ابوالأشدّين در شأن نزول:'''
+
وى پیروزى بر نگهبانان دوزخ را وعده داد<ref> قرطبى، ج 19، ص 53‌؛ الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 333.</ref> و چون به نیروى خود مغرور بود، بدان شرط با پیامبر كشتى گرفت كه اگر مغلوب شود، اسلام را بپذیرد؛<ref> سیره ابن ‌كثیر، ج‌ 1، ص‌ 409؛ البدایة والنهایه، ج‌ 3، ص‌ 129.</ref> ولى با آن ‌كه شكست خورد، مسلمان نشد و سرانجام كافر از دنیا رفت.<ref> جمهرة انساب‌العرب، ص 161؛ الاكمال، ج 1، ص 66.</ref> بیش از این از شرح حال وى اطلاعى در دست نیست.
  
# به گفته مفسران چون آيات 18 تا 30 [[سوره مدثر]]/74 نازل و ابلاغ شد، ابوجهل در ميان قريش فرياد كرد كه مادرانتان به عزايتان بنشينند! از ابن ‌ابى ‌كبشه (پيامبر) شنيدم كه نگهبانان دوزخ نوزده نفرند. شما دلاوران عرب هستيد. آيا هر ده تن از شما حريف يكى از آنان نخواهد شد؟ ابوالأشدّين با استهزاى كلام الهى گفت: نگهبانان [[دوزخ]] را به من بسپاريد. به تنهايى از عهده آنان برمى‌آيم و شما مى‌توانيد به بهشت برويد.<ref> قرطبى، ج 19، ص 53‌؛ الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 333.</ref> به نقل روايات ديگر، هفده<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 10، ص‌ 586‌؛ روح‌المعانى، مج‌ 16، ج 29، ص 216.</ref> يا ده تن<ref> الدّرالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 475.</ref> به عهده من و ‌ديگران به عهده شما.
+
'''ابوالأشدّین در شأن نزول:'''
  
گفته‌اند: خداوند در پاسخ ابوالأشدين كه گمان داشت نگهبانان دوزخ بشرند، آيه «وَ ‌ما جَعَلنا أَصحبَ النّارِ إلاّ مَلئكةً و ما جَعَلنا عِدَّتَهم إلاَّ فِتنةً لِلَّذينَ كَفرُوا...».([[سوره مدثر]]/74، 31) را فرو فرستاد<ref> [[مجمع البيان]]، ج 10، ص 586‌؛ روح المعانى، مج‌ 16، ج 29، 216 و 217.</ref> و اعلام داشت كه آنان ملائكه هستند و نوزده تن بودن آنان، آزمونى براى كافران است. شايد از آن جهت آزمون است كه هر عددى مى‌بود، كافران به آن ايراد مى‌گرفتند.
+
# به گفته مفسران چون آیات 18 تا 30 [[سوره مدثر]]/74 نازل و ابلاغ شد، ابوجهل در میان قریش فریاد كرد كه مادرانتان به عزایتان بنشینند! از ابن ‌ابى ‌كبشه (پیامبر) شنیدم كه نگهبانان دوزخ نوزده نفرند. شما دلاوران عرب هستید. آیا هر ده تن از شما حریف یكى از آنان نخواهد شد؟ ابوالأشدّین با استهزاى كلام الهى گفت: نگهبانان [[دوزخ]] را به من بسپارید. به تنهایى از عهده آنان برمى‌آیم و شما مى‌توانید به بهشت بروید.<ref> قرطبى، ج 19، ص 53‌؛ الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 333.</ref> به نقل روایات دیگر، هفده<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 10، ص‌ 586‌؛ روح‌المعانى، مج‌ 16، ج 29، ص 216.</ref> یا ده تن<ref> الدّرالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 475.</ref> به عهده من و ‌دیگران به عهده شما.
  
# در همين زمينه از عكرمه نيز نقل است كه آيه 5 [[سوره طارق]]/86 «فَليَنظُرِ الإنسنُ ممَّ خُلِقَ = انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است» درباره ابوالأشدّين نازل شده؛ زيرا او به نيرو و قوت خود بسيار مغرور بود و ادعا داشت كه از عهده نگهبانان دوزخ برمى‌آيد.<ref> الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 474 و 475.</ref>
+
گفته‌اند: خداوند در پاسخ ابوالأشدین كه گمان داشت نگهبانان دوزخ بشرند، آیه «وَ ‌ما جَعَلنا أَصحبَ النّارِ إلاّ مَلئكةً و ما جَعَلنا عِدَّتَهم إلاَّ فِتنةً لِلَّذینَ كَفرُوا...».([[سوره مدثر]]/74، 31) را فرو فرستاد<ref> [[مجمع البیان]]، ج 10، ص 586‌؛ روح المعانى، مج‌ 16، ج 29، 216 و 217.</ref> و اعلام داشت كه آنان ملائكه هستند و نوزده تن بودن آنان، آزمونى براى كافران است. شاید از آن جهت آزمون است كه هر عددى مى‌بود، كافران به آن ایراد مى‌گرفتند.
  
# قرطبى و آلوسى بر پايه روايتى، آيه 11 [[سوره صافات]]/37 را درباره ابوالاشدين دانسته‌اند؛<ref> قرطبى، ج‌ 15، ص‌ 47؛ روح‌المعانى، مج‌ 13، ج‌ 23، ص‌ 111.</ref> زيرا فقط او به نيرومندى و تنومندى خود بسيار مى‌باليد: «فَاستفتِهم أَهُم أَشدُّ خَلقاً أم مَّن خَلَقنا إنّا خَلَقنهم مِن طين لازب؛ از مشركان بپرس كه آيا آفرينش آنان سخت‌تر است يا آفرينش آن‌چه (=آسمان، زمين، فرشتگان، تنومندان پيشين) ما آفريديم ما آنان را از گلى چسبنده ‌آفريديم».
+
# در همین زمینه از عكرمه نیز نقل است كه آیه 5 [[سوره طارق]]/86 «فَلیَنظُرِ الإنسنُ ممَّ خُلِقَ = انسان باید بنگرد كه از چه آفریده شده است» درباره ابوالأشدّین نازل شده؛ زیرا او به نیرو و قوت خود بسیار مغرور بود و ادعا داشت كه از عهده نگهبانان دوزخ برمى‌آید.<ref> الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 474 و 475.</ref>
  
# قرطبى بر اساس نقلى، آيه 6 [[سوره انفطار]]/82 را درباره ابوالأشدّين دانسته است:<ref> قرطبى، ج‌ 19، ص‌ 161.</ref> «يأيّها الإنسنُ ما غَرَّكَ بِربِّكَ‌الكَريمِ؛ اى انسان! چه چيزى تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخت؟» امّا خود، نزول آيه را در شأن ديگرى مى‌داند.
+
# قرطبى و آلوسى بر پایه روایتى، آیه 11 [[سوره صافات]]/37 را درباره ابوالاشدین دانسته‌اند؛<ref> قرطبى، ج‌ 15، ص‌ 47؛ روح‌المعانى، مج‌ 13، ج‌ 23، ص‌ 111.</ref> زیرا فقط او به نیرومندى و تنومندى خود بسیار مى‌بالید: «فَاستفتِهم أَهُم أَشدُّ خَلقاً أم مَّن خَلَقنا إنّا خَلَقنهم مِن طین لازب؛ از مشركان بپرس كه آیا آفرینش آنان سخت‌تر است یا آفرینش آن‌چه (=آسمان، زمین، فرشتگان، تنومندان پیشین) ما آفریدیم ما آنان را از گلى چسبنده ‌آفریدیم».
  
# برخى، آيات 4 تا 6 [[سوره بلد]]/90 «لَقَد خَلَقنا الإنسنَ فى كَبَد × أَيَحسبُ أَن لَّن يَقدِرَ عَليهِ أَحدٌ × يَقولُ أَهلَكتُ مالا لُبَداً» را درباره ابوالأشدين دانسته‌اند كه گمان مى‌كرد هيچ كس بر او پيروز نمى‌شود و به دروغ مدعى بود كه در راه دشمنى پيامبر صلى الله عليه و آله دارايى بسيارى خرج كرده‌است.<ref> جامع البيان، مج‌ 15، ج‌ 30؛ مجمع البيان، ج‌ 10، ص‌ 748؛ قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 42.</ref>
+
# قرطبى بر اساس نقلى، آیه 6 [[سوره انفطار]]/82 را درباره ابوالأشدّین دانسته است:<ref> قرطبى، ج‌ 19، ص‌ 161.</ref> «یأیّها الإنسنُ ما غَرَّكَ بِربِّكَ‌الكَریمِ؛ اى انسان! چه چیزى تو را در برابر پروردگار كریمت مغرور ساخت؟» امّا خود، نزول آیه را در شأن دیگرى مى‌داند.
 +
 
 +
# برخى، آیات 4 تا 6 [[سوره بلد]]/90 «لَقَد خَلَقنا الإنسنَ فى كَبَد × أَیَحسبُ أَن لَّن یَقدِرَ عَلیهِ أَحدٌ × یَقولُ أَهلَكتُ مالا لُبَداً» را درباره ابوالأشدین دانسته‌اند كه گمان مى‌كرد هیچ كس بر او پیروز نمى‌شود و به دروغ مدعى بود كه در راه دشمنى پیامبر صلى الله علیه و آله دارایى بسیارى خرج كرده‌است.<ref> جامع البیان، مج‌ 15، ج‌ 30؛ مجمع البیان، ج‌ 10، ص‌ 748؛ قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 42.</ref>
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
سطر ۳۳: سطر ۳۵:
 
[[رده: دشمنان پیامبر]]
 
[[رده: دشمنان پیامبر]]
  
[[رده:  ابوالأشدّين در شان نزول آیات قرآن]]
+
[[رده:  ابوالأشدّین در شان نزول آیات قرآن]]

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۱

ابوالأشدّین

كلدة ‌بن ‌اسید بن خلف جمحى قریشى از دشمنان تنومند و سرسخت پیامبر صلى الله علیه و آله.

كنیه و نام او به اختلاف آمده است. منابعِ نسب شناختى، كنیه او را «ابوالاشدین» آورده‌اند؛[۱] ولى در منابع تفسیرى، ابوالأشد،[۲] ابوالأسد،[۳] ابوالأسود[۴] و نام او أسید بن‌ كلدة[۵] آمده كه گویا در استنساخ‌ها تغییر یافته است.

وى از آن رو به این كنیه خوانده شد كه مردى دلیر، نیرومند، مغرور و بسیار تنومند بود.[۶] چنان كه نوشته‌اند: روى چرم عكاظى مى‌ایستاد و براى كسانى كه چرم را از زیر پایش بیرون بكشند، جایزه تعیین مى‌كرد.[۷]

ده مرد نیرومند با هم و با تمام نیرو چنان چرم را مى‌كشیدند كه پاره پاره مى‌شد ولى از زیر پاى او بیرون نمى‌آمد.[۸] این مطلب اغراق‌آمیز است؛ اما زورمندى او را نشان مى‌دهد.

ابوالاشدّین از دشمنان سرسخت پیامبر صلى الله علیه و آله بود و در این راه از مال و جان و آبرویش بسیار مایه گذاشت[۹] و حتى یك بار با پرتاب نیزه‌اى درصدد كشتن حضرت برآمد كه ناكام ماند.[۱۰] او پیوسته قریش را با رفتار و گفتار خود به پایدارى در مقابل پیامبر و مبارزه با وى تشویق مى‌كرد[۱۱] و چون رسول خدا صلى الله علیه و آله سران قریش را از عذاب دردناك دوزخ و نوزده مأمور (سوره مدثر/74، 30 و 31) آن خبر داد.

وى پیروزى بر نگهبانان دوزخ را وعده داد[۱۲] و چون به نیروى خود مغرور بود، بدان شرط با پیامبر كشتى گرفت كه اگر مغلوب شود، اسلام را بپذیرد؛[۱۳] ولى با آن ‌كه شكست خورد، مسلمان نشد و سرانجام كافر از دنیا رفت.[۱۴] بیش از این از شرح حال وى اطلاعى در دست نیست.

ابوالأشدّین در شأن نزول:

  1. به گفته مفسران چون آیات 18 تا 30 سوره مدثر/74 نازل و ابلاغ شد، ابوجهل در میان قریش فریاد كرد كه مادرانتان به عزایتان بنشینند! از ابن ‌ابى ‌كبشه (پیامبر) شنیدم كه نگهبانان دوزخ نوزده نفرند. شما دلاوران عرب هستید. آیا هر ده تن از شما حریف یكى از آنان نخواهد شد؟ ابوالأشدّین با استهزاى كلام الهى گفت: نگهبانان دوزخ را به من بسپارید. به تنهایى از عهده آنان برمى‌آیم و شما مى‌توانید به بهشت بروید.[۱۵] به نقل روایات دیگر، هفده[۱۶] یا ده تن[۱۷] به عهده من و ‌دیگران به عهده شما.

گفته‌اند: خداوند در پاسخ ابوالأشدین كه گمان داشت نگهبانان دوزخ بشرند، آیه «وَ ‌ما جَعَلنا أَصحبَ النّارِ إلاّ مَلئكةً و ما جَعَلنا عِدَّتَهم إلاَّ فِتنةً لِلَّذینَ كَفرُوا...».(سوره مدثر/74، 31) را فرو فرستاد[۱۸] و اعلام داشت كه آنان ملائكه هستند و نوزده تن بودن آنان، آزمونى براى كافران است. شاید از آن جهت آزمون است كه هر عددى مى‌بود، كافران به آن ایراد مى‌گرفتند.

  1. در همین زمینه از عكرمه نیز نقل است كه آیه 5 سوره طارق/86 «فَلیَنظُرِ الإنسنُ ممَّ خُلِقَ = انسان باید بنگرد كه از چه آفریده شده است» درباره ابوالأشدّین نازل شده؛ زیرا او به نیرو و قوت خود بسیار مغرور بود و ادعا داشت كه از عهده نگهبانان دوزخ برمى‌آید.[۱۹]
  1. قرطبى و آلوسى بر پایه روایتى، آیه 11 سوره صافات/37 را درباره ابوالاشدین دانسته‌اند؛[۲۰] زیرا فقط او به نیرومندى و تنومندى خود بسیار مى‌بالید: «فَاستفتِهم أَهُم أَشدُّ خَلقاً أم مَّن خَلَقنا إنّا خَلَقنهم مِن طین لازب؛ از مشركان بپرس كه آیا آفرینش آنان سخت‌تر است یا آفرینش آن‌چه (=آسمان، زمین، فرشتگان، تنومندان پیشین) ما آفریدیم ما آنان را از گلى چسبنده ‌آفریدیم».
  1. قرطبى بر اساس نقلى، آیه 6 سوره انفطار/82 را درباره ابوالأشدّین دانسته است:[۲۱] «یأیّها الإنسنُ ما غَرَّكَ بِربِّكَ‌الكَریمِ؛ اى انسان! چه چیزى تو را در برابر پروردگار كریمت مغرور ساخت؟» امّا خود، نزول آیه را در شأن دیگرى مى‌داند.
  1. برخى، آیات 4 تا 6 سوره بلد/90 «لَقَد خَلَقنا الإنسنَ فى كَبَد × أَیَحسبُ أَن لَّن یَقدِرَ عَلیهِ أَحدٌ × یَقولُ أَهلَكتُ مالا لُبَداً» را درباره ابوالأشدین دانسته‌اند كه گمان مى‌كرد هیچ كس بر او پیروز نمى‌شود و به دروغ مدعى بود كه در راه دشمنى پیامبر صلى الله علیه و آله دارایى بسیارى خرج كرده‌است.[۲۲]

پانویس

  1. النسب، ابوعبید، ص 212؛ جمهرة انساب‌العرب، ص‌ 161.
  2. قرطبى، ج 15، ص 47 و ج 19، ص 161؛ روح‌المعانى، مج‌ 16، ج‌ 29، ص‌ 216 و ج‌ 30، ص‌ 243 و مج‌ 13، ج‌ 23، ص‌ 111.
  3. مجمع البیان، ج 10، ص 586 و 748؛ المیزان، ج‌ 20، ص‌ 88.
  4. قرطبى، ج‌ 19، ص‌ 53‌.
  5. كشف‌الاسرار، ج 10، ص 498؛ روح‌المعانى، مج ‌16، ج ‌29، ص 216 و ج ‌30، ص‌ 243.
  6. جامع‌البیان، مج‌ 15، ج‌ 30، ص‌ 248؛ قرطبى، ج 15، ص 47؛ روح‌المعانى، مج‌ 16، ج 29، ص‌ 216 و ج‌ 30، ص‌ 243؛ الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 474.
  7. كشف‌الاسرار، ج‌ 10، ص‌ 498.
  8. مجمع‌البیان، ج‌ 10، ص‌ 748؛ قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 42؛ روح‌المعانى، مج‌ 16، ج‌ 29، ص‌ 243.
  9. جامع‌البیان، مج‌ 15، ج‌ 30، ص‌ 248؛ كشف‌الاسرار، ج‌ 10، ص 498؛ مجمع البیان، ج‌ 10، ص‌ 748.
  10. بحارالانوار، ج‌ 18، ص‌ 65 و 66‌.
  11. مجمع البیان، ج‌ 10، ص‌ 586‌؛ قرطبى، ج‌ 19، ص‌ 53‌؛ الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 333.
  12. قرطبى، ج 19، ص 53‌؛ الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 333.
  13. سیره ابن ‌كثیر، ج‌ 1، ص‌ 409؛ البدایة والنهایه، ج‌ 3، ص‌ 129.
  14. جمهرة انساب‌العرب، ص 161؛ الاكمال، ج 1، ص 66.
  15. قرطبى، ج 19، ص 53‌؛ الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 333.
  16. مجمع‌البیان، ج‌ 10، ص‌ 586‌؛ روح‌المعانى، مج‌ 16، ج 29، ص 216.
  17. الدّرالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 475.
  18. مجمع البیان، ج 10، ص 586‌؛ روح المعانى، مج‌ 16، ج 29، 216 و 217.
  19. الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 474 و 475.
  20. قرطبى، ج‌ 15، ص‌ 47؛ روح‌المعانى، مج‌ 13، ج‌ 23، ص‌ 111.
  21. قرطبى، ج‌ 19، ص‌ 161.
  22. جامع البیان، مج‌ 15، ج‌ 30؛ مجمع البیان، ج‌ 10، ص‌ 748؛ قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 42.

منابع

محمد الله‌اكبرى، دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد 1، صفحه 597-599.