استدراج: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(بازنویسی و تکمیل به کمک منبع جدید)
سطر ۱: سطر ۱:
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
+
استدراج که به عنوان یک سنت الهی در بین لهل علم شهرت دارد از آیه گرفته شده است: {{متن قرآن|«وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَيَعْلَمُونَ»}}؛ و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جايي كه نمي‌دانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد».
  
 
+
==معنای استدراج==
__toc__
 
  
 
به طوري كه اهل لغت گفته‌اند<ref>مصطفوي، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش، ج 3، ص: 190؛ راغب اصفهاني حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن، صفوان عدنان داودي، دمشق بيروت، دارالعلم الدار الشامية، 1412 ق، اول، ص: 310. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، بيروت، دار صادر، 1414 ق، سوم، ج 2، ص، 266.</ref> استدراج دو معني دارد، يكي  گرفتن چيزي به تدريج است زيرا اصل اين ماده از درجه گرفته شده كه به معني "پله" است، همان گونه كه انسان در صعود و نزول از طبقات پائين عمارت به بالا يا به عكس، از پله‌ها استفاده مي‌كند همچنين هرگاه چيزي را تدريجاً و مرحله به مرحله بگيرند يا گرفتار سازند به اين عمل استدراج گفته مي‌شود. معني ديگر "پيچيدن" است، همان گونه كه يك طومار را به هم مي‌پيچند.
 
به طوري كه اهل لغت گفته‌اند<ref>مصطفوي، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش، ج 3، ص: 190؛ راغب اصفهاني حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن، صفوان عدنان داودي، دمشق بيروت، دارالعلم الدار الشامية، 1412 ق، اول، ص: 310. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، بيروت، دار صادر، 1414 ق، سوم، ج 2، ص، 266.</ref> استدراج دو معني دارد، يكي  گرفتن چيزي به تدريج است زيرا اصل اين ماده از درجه گرفته شده كه به معني "پله" است، همان گونه كه انسان در صعود و نزول از طبقات پائين عمارت به بالا يا به عكس، از پله‌ها استفاده مي‌كند همچنين هرگاه چيزي را تدريجاً و مرحله به مرحله بگيرند يا گرفتار سازند به اين عمل استدراج گفته مي‌شود. معني ديگر "پيچيدن" است، همان گونه كه يك طومار را به هم مي‌پيچند.
  
از حسين بن علي صلوات الله عليهما در [[تحف العقول]] نقل شده فرمود: «استدراج از خداوند سبحان آن است كه نعمت بنده را فراوان كند و توفيق شكر را از او سلب نمايد».<ref>قريشي، سيد علي اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1371 ش، ششم، ج 2، ص: 335.</ref>
+
وعلامه شعرانی می گوید: استدراج اندک اندک بردن و نزدیک کردن است.<ref> شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی، ص254 </ref>
  
در مورد "مجازات استدراجي" كه از آيات [[قرآن]] و [[احاديث]] استفاده مي‌شود چنين است كه خداوند گناهكاران و طغيانگران جسور و زورمند را طبق يك سنت، فوراً گرفتار مجازات نمي‌كند بلكه درهاي نعمت ها را به روي آنها مي‌گشايد، هر چه بيشتر در مسير طغيان گام برمي‌دارند، نعمت خود را بيشتر مي‌كند و اين از دو حال خارج نيست. يا اين نعمت ها باعث تنبه و بيداريشان مي‌شود كه در اين حال برنامه "هدايت الهي" عملي شده و يا اين كه بر غرور و بي خبريشان مي‌افزايد در اين صورت مجازاتشان به هنگام رسيدن به آخرين مرحله دردناكتر است زيرا به هنگامي كه غرق انواع ناز و نعمت ها مي‌شوند. خداوند همه را از آنها مي‌گيرد و طومار زندگي آنها را در هم مي‌پيچد و اين گونه مجازات بسيار سخت‌تر است.<ref> مكارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1374 ش، اول، ج 7، ص 32.</ref>
+
==استدراج در قرآن==
  
خداي سبحان در آيات [[قرآن كريم]] دادن ملك به امثال نمرودها و فرعون‌ها و دادن اموال به امثال قارون ها را به خدا نسبت داده، پس اين نيست مگر اين كه همه اين رزق ها به اذن خدا است، خدا اين گونه رزق هاي وسيع را در اختيار نامبردگان قرار مي‌دهد تا امتحانشان نموده و حجت عليه آنان تمام گشته و زمينه بيچارگي و استدراج آنان و مصالحي نظير اين فراهم آيد.
+
استدراج به خود این لفظ در دو مورد از قرآن مجيد آمده است. يكي در آيه 182 [[سوره اعراف]] و ديگر آيه 44 [[سوره قلم]] و هر دو درباره انكاركنندگان آيات الهي است ولي كيد الهي، مهلت، استهزاء، طول عمردادن و... به عنوان «استدراج»، بارها در آيات قرآن آمده است.
  
==اهميت بحث «استدراج» در جامعه امروز==
+
===آيه 182 [[سوره اعراف]]===
  
از جمله اصول و حقايقي كه قرآن مجيد بيان كرده استدراج است. در رابطه انسان و نعمت ها يا در رابطه انسان و بلايا و شدائد و فكرهاي كوتاه يك چيز بيشتر نمي‌بينند. نعمت چيست؟ مگر جز سلامتي و پول نعمتي هم در دنيا وجود دارد؟ اينها نعمت مطلق است و نعمت مطلق هم دليل بر تقرب در نزد خداست. مسلم اگر چيزي نعمت علي الاطلاق باشد دليل بر قرب انسان به خداست. بلايا چيست؟ مگر جز فقر بلايي وجود دارد؟ مگر جز بيماري بلايي وجود دارد؟ پس هر كس اين طور بود خدا زده است. ما خدا زده هستيم و اگر خدا زده نبوديم كه اين همه فقير نبوديم و... در صورتي كه مطلب اين طور نيست. عكسش هم نيست كه مال و ثروت بلاست و فقر نعمت است.
+
{{متن قرآن|«وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَيَعْلَمُونَ»}}؛ و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جايي كه نمي‌دانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد».
 
 
مال و ثروت با نوع عكس العملي كه انسان با داشتن مال و ثروت نشان بدهد مشخص مي‌شود كه بلاست يا نعمت. پس افرادي ممكن است كه متنعم به نعمت هاي ظاهري باشند و هيچ اشكالي در كارشان پيش نيايد و بيشتر بايد از اين وحشت كنند كه نكند ما مغضوب پروردگار هستيم كه هيچ اشكالي در كار ما پيش نمي‌آيد.<ref>مطهري، مرتضي؛ آشنايي با قرآن، تهران، صدرا، ج 8 (تفسير [[سوره‌ طلاق]] و [[سوره تحريم]] و [[سوره ملك]] و [[سوره قلم]])، ص 309.</ref>
 
  
==استدراج در قرآن==
+
====تفسیر علامه طباطبائی ره:====
  
استدراج در دو مورد از قرآن مجيد آمده است. يكي در آيه 182 [[سوره اعراف]] و ديگر آيه 44 [[سوره قلم]] و هر دو درباره انكاركنندگان آيات الهي است ولي كيد الهي، مهلت، استهزاء، طول عمردادن و... به عنوان «استدراج»، بارها در آيات قرآن آمده است.
+
:«استدراج" در لغت به معناى اين است كه كسى در صدد بر آيد پله پله و به تدريج از مكانى و يا امرى بالا رود يا پائين آيد و يا نسبت به آن نزديك شود، و در اين آيه، قرينه مقام دلالت دارد بر اين كه منظور از استدراج نزديك شدن به هلاكت است يا در دنيا و يا در آخرت
  
{{متن قرآن|«وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَيَعْلَمُونَ»}}؛ و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جايي كه نمي‌دانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد».
+
:و اين كه استدراج را مقيد كرد به راهي كه خود آنان نمی فهمند، براي اين است كه بفهماند اين نزديك كردن آشكارا نيست بلكه در همان سرگرمي به تمتع از مظاهر زندگي مادي مخفي است و در نتيجه ايشان با زياده روي در معصيت پيوسته بسوي هلاكت نزديك مي‌شود. پس مي‌توان گفت استدراج، تجديد نعمتي بعد از نعمت ديگري است تا بدين وسيله التذاذ به آن نعمت‌ها ايشان را از توجه به وبال كارهايشان غافل بسازد.<ref> علامه طباطبائي، محمدحسين؛ الميزان، مترجم: موسوي همدانی سيد محمدباقر، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374 ش، پنجم، ج 8، ص 453.</ref>
  
در اين آيه، قرينه مقام دلالت دارد بر اين كه منظور از استدراج نزديك شدن به هلاكت است يا در دنيا و يا در آخرت و اين كه استدراج را مقيد كرد به راهي كه خود آنان نفهمند، براي اين است كه بفهماند اين نزديك كردن آشكارا نيست بلكه در همان سرگرمي به تمتع از مظاهر زندگي مادي مخفي است و در نتيجه ايشان با زياده روي در معصيت پيوسته بسوي هلاكت نزديك مي‌شود. پس مي‌توان گفت استدراج، تجديد نعمتي بعد از نعمت ديگري است تا بدين وسيله التذاذ به آن نعمت‌ها ايشان را از توجه به وبال كارهايشان غافل بسازد.<ref> علامه طباطبائي، محمدحسين؛ الميزان، مترجم: موسوي همدانی سيد محمدباقر، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374 ش، پنجم، ج 8، ص 453.</ref>  
+
====تفسیر علامه شعرانی ره====
 +
از لوازم ذاتی تکذیب حق شقاوت است؛ هر کس به آیات الهی گمان بد دارد و به کتب و اقوال اهل دین نظر نکند از سعادت علم محرو شود و بتدریج شقاوت و جهل او بیشتر و راسختر گردد. بسیار دیده و آزموده ایم حتی طالبان علم دین که کتب علمای بزرگ را نمی خوانند و به سلف صالح و تحقیقات آنها بدگمانند دانشمند نمی شوند. بلکه در علوم دنیا نیز شرط ترقی حسن ظن است جماعتی که به نجوم و اساتید آن حسن ظن ندارند و در آنها بدقت نمی نگرند از واضحترین اصول بی خبرند جز این که جهل و خطا در علوم آخرت شقاوت ابدی آورد و در علوم دنیا محرومیت زودگذر و آنها که قرآن و حدیث را بگمان آنکه با اصطلاح مغلق علمی آمیخته نیست کتاب علمی نمی دانند  از اسرار علوم آخرت و رموز آفات نفوس بی خبرند.<ref> شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی، ص254 </ref>
  
 
==استدراج در روايات==
 
==استدراج در روايات==
 +
از امام حسین علیه السلام در [[تحف العقول]] نقل شده که فرمود: «استدراج از خداوند سبحان آن است كه نعمت بنده را فراوان كند و توفيق شكر را از او سلب نمايد».<ref>قريشي، سيد علي اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1371 ش، ششم، ج 2، ص: 335.</ref>
  
 
از [[امام صادق]] علیه السلام، در تفسير آيه فوق چنين نقل شده كه فرمود: «هو العبد يذنب الذنب فتجدد له النعمة معه تلهيه تلك النعمة عن الاستغفار من ذلك الذنب».<ref> كليني، محمد بن يعقوب؛ اصول كافي، مترجم: آيت الله محمدباقر كوه كمره‌اي، تهران، اسوه، 1375، سوم، ج 5، ص 556، ح 3.</ref>
 
از [[امام صادق]] علیه السلام، در تفسير آيه فوق چنين نقل شده كه فرمود: «هو العبد يذنب الذنب فتجدد له النعمة معه تلهيه تلك النعمة عن الاستغفار من ذلك الذنب».<ref> كليني، محمد بن يعقوب؛ اصول كافي، مترجم: آيت الله محمدباقر كوه كمره‌اي، تهران، اسوه، 1375، سوم، ج 5، ص 556، ح 3.</ref>
سطر ۳۶: سطر ۳۵:
  
 
==منابع==
 
==منابع==
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=29478 استدراج، حسین خوشبخت، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 9 اردیبهشت 1391.
+
*[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=29478 استدراج، حسین خوشبخت، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 9 اردیبهشت 1391.
 +
*نثر طوبی، علامه ابوالحسن شعرانی، کتابفروشی اسلامیه
  
 
[[رده:سنن الهی]]
 
[[رده:سنن الهی]]
 +
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ ‏۱ اوت ۲۰۱۵، ساعت ۰۵:۰۷

استدراج که به عنوان یک سنت الهی در بین لهل علم شهرت دارد از آیه گرفته شده است: «وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَيَعْلَمُونَ»؛ و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جايي كه نمي‌دانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد».

معنای استدراج

به طوري كه اهل لغت گفته‌اند[۱] استدراج دو معني دارد، يكي گرفتن چيزي به تدريج است زيرا اصل اين ماده از درجه گرفته شده كه به معني "پله" است، همان گونه كه انسان در صعود و نزول از طبقات پائين عمارت به بالا يا به عكس، از پله‌ها استفاده مي‌كند همچنين هرگاه چيزي را تدريجاً و مرحله به مرحله بگيرند يا گرفتار سازند به اين عمل استدراج گفته مي‌شود. معني ديگر "پيچيدن" است، همان گونه كه يك طومار را به هم مي‌پيچند.

وعلامه شعرانی می گوید: استدراج اندک اندک بردن و نزدیک کردن است.[۲]

استدراج در قرآن

استدراج به خود این لفظ در دو مورد از قرآن مجيد آمده است. يكي در آيه 182 سوره اعراف و ديگر آيه 44 سوره قلم و هر دو درباره انكاركنندگان آيات الهي است ولي كيد الهي، مهلت، استهزاء، طول عمردادن و... به عنوان «استدراج»، بارها در آيات قرآن آمده است.

آيه 182 سوره اعراف

«وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَيَعْلَمُونَ»؛ و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جايي كه نمي‌دانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد».

تفسیر علامه طباطبائی ره:

«استدراج" در لغت به معناى اين است كه كسى در صدد بر آيد پله پله و به تدريج از مكانى و يا امرى بالا رود يا پائين آيد و يا نسبت به آن نزديك شود، و در اين آيه، قرينه مقام دلالت دارد بر اين كه منظور از استدراج نزديك شدن به هلاكت است يا در دنيا و يا در آخرت
و اين كه استدراج را مقيد كرد به راهي كه خود آنان نمی فهمند، براي اين است كه بفهماند اين نزديك كردن آشكارا نيست بلكه در همان سرگرمي به تمتع از مظاهر زندگي مادي مخفي است و در نتيجه ايشان با زياده روي در معصيت پيوسته بسوي هلاكت نزديك مي‌شود. پس مي‌توان گفت استدراج، تجديد نعمتي بعد از نعمت ديگري است تا بدين وسيله التذاذ به آن نعمت‌ها ايشان را از توجه به وبال كارهايشان غافل بسازد.[۳]

تفسیر علامه شعرانی ره

از لوازم ذاتی تکذیب حق شقاوت است؛ هر کس به آیات الهی گمان بد دارد و به کتب و اقوال اهل دین نظر نکند از سعادت علم محرو شود و بتدریج شقاوت و جهل او بیشتر و راسختر گردد. بسیار دیده و آزموده ایم حتی طالبان علم دین که کتب علمای بزرگ را نمی خوانند و به سلف صالح و تحقیقات آنها بدگمانند دانشمند نمی شوند. بلکه در علوم دنیا نیز شرط ترقی حسن ظن است جماعتی که به نجوم و اساتید آن حسن ظن ندارند و در آنها بدقت نمی نگرند از واضحترین اصول بی خبرند جز این که جهل و خطا در علوم آخرت شقاوت ابدی آورد و در علوم دنیا محرومیت زودگذر و آنها که قرآن و حدیث را بگمان آنکه با اصطلاح مغلق علمی آمیخته نیست کتاب علمی نمی دانند از اسرار علوم آخرت و رموز آفات نفوس بی خبرند.[۴]

استدراج در روايات

از امام حسین علیه السلام در تحف العقول نقل شده که فرمود: «استدراج از خداوند سبحان آن است كه نعمت بنده را فراوان كند و توفيق شكر را از او سلب نمايد».[۵]

از امام صادق علیه السلام، در تفسير آيه فوق چنين نقل شده كه فرمود: «هو العبد يذنب الذنب فتجدد له النعمة معه تلهيه تلك النعمة عن الاستغفار من ذلك الذنب».[۶]

منظور از اين آيه بنده گنهكاري است كه پس از انجام گناه، خداوند او را مشمول نعمتي قرار مي‌دهد ولي او نعمت را به حساب خوبي خودش گذاشته و از استغفار در برابر گناه غافلش مي‌سازد.

پانویس

  1. مصطفوي، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش، ج 3، ص: 190؛ راغب اصفهاني حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن، صفوان عدنان داودي، دمشق بيروت، دارالعلم الدار الشامية، 1412 ق، اول، ص: 310. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، بيروت، دار صادر، 1414 ق، سوم، ج 2، ص، 266.
  2. شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی، ص254
  3. علامه طباطبائي، محمدحسين؛ الميزان، مترجم: موسوي همدانی سيد محمدباقر، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374 ش، پنجم، ج 8، ص 453.
  4. شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی، ص254
  5. قريشي، سيد علي اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1371 ش، ششم، ج 2، ص: 335.
  6. كليني، محمد بن يعقوب؛ اصول كافي، مترجم: آيت الله محمدباقر كوه كمره‌اي، تهران، اسوه، 1375، سوم، ج 5، ص 556، ح 3.

منابع