اکمال دین: تفاوت بین نسخهها
Heidariyan47 (بحث | مشارکتها) |
Heidariyan47 (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}} | {{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}} | ||
− | اکمال دین:کامل کردن دین با اعلام ولایت | + | اکمال دین:کامل کردن دین با اعلام ولایت [[امیرمؤمنان]]، [[علی بن ابیطالب]](علیه السلام) |
«اکمال» مصدر باب افعال و از ریشه «ک م ل» است. کمال در لغت به معنای تمامیت و تحقق همه اجزای یک شیء<ref>. المصباح، ص 541، «کمل».</ref> است، بهگونهای که آنچه غرض از شیء در آن است حاصل شود<ref>. مفردات، ص 726، «کمل».</ref>؛ نیز به معنای آراسته شدن به صفات در حدّ خود و رسا شدن<ref>. نثر طوبی، ج 2، ص 346.</ref> دانسته شده است. غالب لغویان کمال را به معنای تمام دانستهاند<ref>. لسان العرب، ج 12، ص 157؛ مقاییس اللغه، ج 5، ص 139؛ تاج العروس، ج 15، ص 667، «کمل».</ref>؛ ولی میتوان گفت گرچه معنای کمال و تمام به هم نزدیک و هر دو به معنای تحقق همه اجزای چیزی هستند؛ اما تمام در جایی بهکار میرود که اجزای شیء به تنهایی اثری نداشته و اثر بر مجموع اجزای مترتب است؛ مانند یک روز روزه که اجزای آن همه یک روز را فرامیگیرد و اگر یک جزء آن مفقود شود یعنی شخص در بخشی از روز مرتکب مفطرات گردد، کل روزه باطل شده و بخشهای دیگر آن نیز بیاثر میشود، و کمال در جایی بهکار میرود که هر یک از اجزا اثر خود را دارند و مجموع اجزا نیز اثر خود را دارد؛ مانند روزههای ماه رمضان که هریک از آنها و همچنین مجموع آنها، هر یک اثر ویژه خود را دارد.<ref>. المیزان، ج 5، ص 179 180؛ نثر طوبی، ج 2، ص 346.</ref> برخی گفتهاند:اختلاف کمال و تمام با یکدیگر اختلاف کیفی و کمی است، زیرا تمام مربوط به کمیت و کمال مربوط به کیفیت است<ref>. مجموعه آثار، ج 4، ص 889 890، «امامت».</ref> و ابتدا شیء با فراهم شدن اجزائش تمام شده و سپس با افزوده شدن خصوصیات و محسنات دیگری کامل میشود، بنابراین، کمال مرتبهای پس از مرتبه تمامیت اجزاء است.<ref>. التحقیق، ج 10، ص 112 113، «کمل».</ref> برخی نیز گفتهاند:کمال شیء این است که مقصود از آن حاصل شود و تمام شیء این است که به چیزی خارج از خودش نیاز نداشته باشد.<ref>. نثر طوبی، ج 2، ص 346؛ مفردات، ص 168، 726، «تمّ» و «کمل».</ref> | «اکمال» مصدر باب افعال و از ریشه «ک م ل» است. کمال در لغت به معنای تمامیت و تحقق همه اجزای یک شیء<ref>. المصباح، ص 541، «کمل».</ref> است، بهگونهای که آنچه غرض از شیء در آن است حاصل شود<ref>. مفردات، ص 726، «کمل».</ref>؛ نیز به معنای آراسته شدن به صفات در حدّ خود و رسا شدن<ref>. نثر طوبی، ج 2، ص 346.</ref> دانسته شده است. غالب لغویان کمال را به معنای تمام دانستهاند<ref>. لسان العرب، ج 12، ص 157؛ مقاییس اللغه، ج 5، ص 139؛ تاج العروس، ج 15، ص 667، «کمل».</ref>؛ ولی میتوان گفت گرچه معنای کمال و تمام به هم نزدیک و هر دو به معنای تحقق همه اجزای چیزی هستند؛ اما تمام در جایی بهکار میرود که اجزای شیء به تنهایی اثری نداشته و اثر بر مجموع اجزای مترتب است؛ مانند یک روز روزه که اجزای آن همه یک روز را فرامیگیرد و اگر یک جزء آن مفقود شود یعنی شخص در بخشی از روز مرتکب مفطرات گردد، کل روزه باطل شده و بخشهای دیگر آن نیز بیاثر میشود، و کمال در جایی بهکار میرود که هر یک از اجزا اثر خود را دارند و مجموع اجزا نیز اثر خود را دارد؛ مانند روزههای ماه رمضان که هریک از آنها و همچنین مجموع آنها، هر یک اثر ویژه خود را دارد.<ref>. المیزان، ج 5، ص 179 180؛ نثر طوبی، ج 2، ص 346.</ref> برخی گفتهاند:اختلاف کمال و تمام با یکدیگر اختلاف کیفی و کمی است، زیرا تمام مربوط به کمیت و کمال مربوط به کیفیت است<ref>. مجموعه آثار، ج 4، ص 889 890، «امامت».</ref> و ابتدا شیء با فراهم شدن اجزائش تمام شده و سپس با افزوده شدن خصوصیات و محسنات دیگری کامل میشود، بنابراین، کمال مرتبهای پس از مرتبه تمامیت اجزاء است.<ref>. التحقیق، ج 10، ص 112 113، «کمل».</ref> برخی نیز گفتهاند:کمال شیء این است که مقصود از آن حاصل شود و تمام شیء این است که به چیزی خارج از خودش نیاز نداشته باشد.<ref>. نثر طوبی، ج 2، ص 346؛ مفردات، ص 168، 726، «تمّ» و «کمل».</ref> | ||
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
«دین» در اصطلاح، جمیع آنچه خدا به قیام بر آن امر کرده<ref>. التبیان، ج 3، ص 434.</ref> و مجموع عقاید و احکام تشریع شده از سوی خداوند است<ref>. تفسیر المنار، ج 6، ص 166؛ التحریر والتنویر، ج 6، ص 103؛ المیزان، ج 5، ص 180.</ref> و «اکمال دین»، کامل کردن آن با افزودن فریضهای به آن است و مقتضای باب اِفعال آن است که این کامل کردن به صورت دفعی باشد؛ نه تدریجی.<ref>. المیزان، ج 5، ص 180.</ref> | «دین» در اصطلاح، جمیع آنچه خدا به قیام بر آن امر کرده<ref>. التبیان، ج 3، ص 434.</ref> و مجموع عقاید و احکام تشریع شده از سوی خداوند است<ref>. تفسیر المنار، ج 6، ص 166؛ التحریر والتنویر، ج 6، ص 103؛ المیزان، ج 5، ص 180.</ref> و «اکمال دین»، کامل کردن آن با افزودن فریضهای به آن است و مقتضای باب اِفعال آن است که این کامل کردن به صورت دفعی باشد؛ نه تدریجی.<ref>. المیزان، ج 5، ص 180.</ref> | ||
− | به عقیده دانشمندان شیعه عامل اکمال دین خداوند است که با جعل ولایت اهل بیت(علیهم السلام)دین مسلمانان را کامل کرد و به این ترتیب اسم شریف «مکمّل الدین» به منصه ظهور رسید.<ref>. اقبال الاعمال، ج 3، ص 329؛ المقام الاسنی، ج 1، ص 98؛ جنة الامان، ص 359.</ref> به موضوع اکمال دین در قرآن تنها یک بار و در آیه 3 مائده/5:{{متن قرآن|«الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم...»}} تصریح شده است، گرچه در آیات متعددی مانند 55 و 67 مائده/5 و 59 نساء/4، ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) و دیگر اهلبیت(علیهم السلام)بیان شده است. | + | به عقیده دانشمندان شیعه عامل اکمال دین خداوند است که با جعل[[ ولایت]] اهل بیت(علیهم السلام)دین مسلمانان را کامل کرد و به این ترتیب اسم شریف «مکمّل الدین» به منصه ظهور رسید.<ref>. اقبال الاعمال، ج 3، ص 329؛ المقام الاسنی، ج 1، ص 98؛ جنة الامان، ص 359.</ref> به موضوع اکمال دین در قرآن تنها یک بار و در آیه 3 مائده/5:{{متن قرآن|«الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم...»}} تصریح شده است، گرچه در آیات متعددی مانند 55 و 67 مائده/5 و 59 نساء/4، ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) و دیگر اهلبیت(علیهم السلام)بیان شده است. |
==تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن:== | ==تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن:== | ||
− | بر پایه مبانی پذیرفته شده در عرفان و حکمت اسلامی میتوان گفت دین دارای دو وجهه ظاهری و باطنی است:وجهه باطنی دین که جنبه «یلی الحقی» آن است، فراتر از زمان و مکان و امری غیر تدریجی است، ازاینرو همواره کامل بوده و نقصی در آن راه ندارد؛ ولی وجهه ظاهری دین که جنبه «یلیالخلقی» آن است امری تدریجی بوده و در ابتدا ناقص است و با نزول همه معارف و احکام آن کامل میگردد، تا بین ظاهر و باطن دین مطابقت حاصل شود. وجهه باطنی دین که نزد خداست، یکی بیش نیست و آن همان اسلام است:{{متن قرآن|«اِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الاِسلم»}} (آلعمران/3،19) و در زمانهای مختلف به صورت شرایع گوناگون ظهور مییابد، بنابراین، بحث اکمال دین در خصوص وجهه ظاهری دین و در دو جهت قابل پیگیری است:1. در مقایسه شرایع با یکدیگر. 2. در شریعت خاص؛ مانند اسلام، با توجه به نزول تدریجی معارف و احکام آن. این مطلب را احتمالا بتوان از تعابیر {{متن قرآن|«لکم» «دینکم»}} و{{متن قرآن|«علیکم»}} در آیه محوری بحث استفاده کرد. | + | بر پایه مبانی پذیرفته شده در [[عرفان]] و [[حکمت اسلامی]] میتوان گفت دین دارای دو وجهه ظاهری و باطنی است:وجهه باطنی دین که جنبه «یلی الحقی» آن است، فراتر از زمان و مکان و امری غیر تدریجی است، ازاینرو همواره کامل بوده و نقصی در آن راه ندارد؛ ولی وجهه ظاهری دین که جنبه «یلیالخلقی» آن است امری تدریجی بوده و در ابتدا ناقص است و با نزول همه معارف و احکام آن کامل میگردد، تا بین ظاهر و باطن دین مطابقت حاصل شود. وجهه باطنی دین که نزد خداست، یکی بیش نیست و آن همان اسلام است:{{متن قرآن|«اِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الاِسلم»}} (آلعمران/3،19) و در زمانهای مختلف به صورت شرایع گوناگون ظهور مییابد، بنابراین، بحث اکمال دین در خصوص وجهه ظاهری دین و در دو جهت قابل پیگیری است:1. در مقایسه شرایع با یکدیگر. 2. در شریعت خاص؛ مانند اسلام، با توجه به نزول تدریجی معارف و احکام آن. این مطلب را احتمالا بتوان از تعابیر {{متن قرآن|«لکم» «دینکم»}} و{{متن قرآن|«علیکم»}} در آیه محوری بحث استفاده کرد. |
− | دین اسلام (در وجهه ظاهری آن) پیوسته مورد تهدید کافران بوده است:{{متن قرآن|«الیَومَ یئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم»}} (مائده/5،3) روز نزول این آیه، چنانکه از خود آن برمیآید زمان ناامیدی کافران و ایمن شدن مسلمانان از آنان است، بنابراین تا آن روز کافران به نابودی اسلام امیدوار بوده و برای آن نقشه میکشیدند، بهگونهای که شایسته بود مؤمنان ازاین نقشهها برحذر باشند. (آلعمران/3، 69؛ بقره/2،109؛ صفّ/61،9) این نقشهها از تلاش برای رخنهکردن در اراده و همت رسولاکرم(صلی الله علیه وآله) و تضعیف آن آغاز شد:{{متن قرآن|«ودّوا لَو تُدهِنُ فَیُدهِنون»}} (قلم/68،9 و نیز اسراء/17،74؛ کافرون/109، 1 3) و همچنان ادامه داشت تا نوبت به آخرین امید آنان برای نابودی دین رسید و آن اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرزندی ندارد و با مرگ وی دوران دعوت و دین او نیز سپری خواهد شد. در آیه 3 کوثر/108 به این امید آنان اشاره شده است:{{متن قرآن|«اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَبتَر»}} قدرت و شوکت اسلام، کافران را در همه آرزوهایشان ناکام و ناامید کرده بود، به جز واپسین خواسته آنان که هنوز به آن امید بسته بودند و تنها در صورتی این آرزو نیز به یأس میگرایید که خداوند برای دین خود امامی نصب کند که در حفظ و تدبیر امر دین و ارشاد امت اسلامی جانشین رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) باشد تا بدین وسیله دین* از مرحله قیام به حامل شخصی به مرحله قیام به حامل نوعی خارج شده و با تبدیل شدن صفت حدوث آن به صفت بقاء کامل گردد:{{متن قرآن|«الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم...»}} (مائده/5،3)<ref>. المیزان، ج5، ص175 176؛ نمونه، ج4، ص264 265؛ مجموعه آثار، ج 4، ص 898، «امامت».</ref> نکته شایان توجه در این خصوص آن است که دین و قرآن، برنامه زندگی انسانها و راه سعادت آنهاست و هر برنامهای به مجری نیاز دارد؛ ولی هرکسی نمیتواند مجری قرآن و دین باشد، بلکه تنها کسی میتواند چنین امر خطیری را بر عهده گیرد که تکویناً با قرآن و دین پیوند عمیقی داشته و در حقیقت، خود، قرآن و دین مجسّم باشد. چنین شخصی در زمان حیات رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)خود ایشان بود و پس از آن حضرت، تنها امیرمؤمنان، امام علی*(علیه السلام) و فرزندان معصوم ایشان از چنین خصوصیتی برخوردارند، ازاینرو براساس روایات قطعی و متواتر، رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)علی بن ابیطالب(علیه السلام) را به عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرد<ref>. الغدیر، ج 1، ص 14 293.</ref> و به اتفاق جمیع مسلمانان، کسی به جز امیرمؤمنان(علیه السلام) به عنوان جانشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)نصب نشده است، بنابراین و با توجه به خصوصیت باب اِفعال که دفعی بودن است، اکمال دین بهمعنای افزودن فریضهای بهمجموعه معارف و احکام دین است که با آن دین الهی کامل گشت و آن فریضه ولایت* امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)است که در ادامه آیه با تعبیر «اتمام نعمت» به آن اشاره شده است:{{متن قرآن|«... و اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی»}} (مائده/5،3) توضیح آنکه نعمت امری نسبی و عبارت از چیزی است که با طبع شیء سازگار باشد و براساس دستهای از آیات قرآن، بیشتر اشیا یا همه آنها نسبت به یکدیگر نعمت هستند، زیرا میان آنها در نظام تدبیر، سازگاری و هماهنگی است:{{متن قرآن|«و اِن تَعُدّوا نِعمَتَ اللّهِ لا تُحصوها»}} (ابراهیم/14،34 و نیز ر.ک:لقمان/31،20) از سوی دیگر برخی آیات بعضی از اشیا را شرّ دانسته است:{{متن قرآن|«ولا یَحسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّما نُملی لَهُم خَیرٌ لاَِنفُسِهِم اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمًا...»}} (آلعمران/3،178 و نیز ر.ک:عنکبوت/29،64؛ آلعمران/3،197) جمع میان این دو دسته آیات باتوجه به آیاتی دیگر، آن است که هرچه موافق با غرض الهی از آفرینش انسان بوده و وی را در مسیر عبودیت:{{متن قرآن|«وماخَلَقتُ الجِنَّ والاِنسَ اِلاّ لِیَعبُدون»}} (ذاریات/51،56) و رسیدن به سعادت یاری کند نعمت* است و همان چیز اگر انسان را از سعادت و عبودیت دور کند نقمت است، بنابراین، اشیا بهخودی خود نه نعمت محسوب میشوند و نه نقمت و نعمت بودن آنها از جهت اشتمال آنها بر روح عبودیت و دخول در ربوبیت الهی (ولایت) است، پس نعمت حقیقی همان ولایت است و هر چیزی با اشتمال بر درجهای از ولایت، نعمت میشود. ولایت الهی نسبت به تدبیر امور دینی انسانها، بدون ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ولایت اولواالامر*(علیهم السلام)ناقص است (نساء/4،59؛ مائده/5،55)، ازاینرو و با توجه به معنای لغوی «تمام» و تفاوت آن با «کمال»، ولایت الهی که همان تدبیر امور دین است، امری واحد و دارای سه جزء ولایت خدا، ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)، ولایت اهلبیت(علیهم السلام)است. این امر تا پیش از نزول آیه 3 مائده/5، ناقص بود و با اعلام ولایت امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) تمام شد، زیرا ولایت خدا و ولایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)تنها تا زمان نزول وحی کافی بود و برای دورانهای بعدی کفایت نمیکرد.<ref>. المیزان، ج 5، ص 180 181.</ref> در روایاتی از اهلبیت(علیهم السلام) ولایت آخرین فریضه الهی دانسته شده که پس از آن هیچ فریضه دیگری نازل نشده است.<ref>. | + | دین اسلام (در وجهه ظاهری آن) پیوسته مورد تهدید کافران بوده است:{{متن قرآن|«الیَومَ یئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم»}} ([[سوره مائده]]/5،3) روز نزول این آیه، چنانکه از خود آن برمیآید زمان ناامیدی کافران و ایمن شدن مسلمانان از آنان است، بنابراین تا آن روز کافران به نابودی اسلام امیدوار بوده و برای آن نقشه میکشیدند، بهگونهای که شایسته بود مؤمنان ازاین نقشهها برحذر باشند. (آلعمران/3، 69؛ بقره/2،109؛ صفّ/61،9) این نقشهها از تلاش برای رخنهکردن در اراده و همت رسولاکرم(صلی الله علیه وآله) و تضعیف آن آغاز شد:{{متن قرآن|«ودّوا لَو تُدهِنُ فَیُدهِنون»}} (قلم/68،9 و نیز [[سوره اسراء]]/17،74؛ [[سوره کافرون]]/109، 1 3) و همچنان ادامه داشت تا نوبت به آخرین امید آنان برای نابودی دین رسید و آن اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرزندی ندارد و با مرگ وی دوران دعوت و دین او نیز سپری خواهد شد. در آیه 3 کوثر/108 به این امید آنان اشاره شده است:{{متن قرآن|«اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَبتَر»}} قدرت و شوکت اسلام، کافران را در همه آرزوهایشان ناکام و ناامید کرده بود، به جز واپسین خواسته آنان که هنوز به آن امید بسته بودند و تنها در صورتی این آرزو نیز به یأس میگرایید که خداوند برای دین خود امامی نصب کند که در حفظ و تدبیر امر دین و ارشاد امت اسلامی جانشین رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) باشد تا بدین وسیله دین* از مرحله قیام به حامل شخصی به مرحله قیام به حامل نوعی خارج شده و با تبدیل شدن صفت حدوث آن به صفت بقاء کامل گردد:{{متن قرآن|«الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم...»}} ([[سوره مائده]]/5،3)<ref>. المیزان، ج5، ص175 176؛ نمونه، ج4، ص264 265؛ مجموعه آثار، ج 4، ص 898، «امامت».</ref> نکته شایان توجه در این خصوص آن است که دین و قرآن، برنامه زندگی انسانها و راه سعادت آنهاست و هر برنامهای به مجری نیاز دارد؛ ولی هرکسی نمیتواند مجری قرآن و دین باشد، بلکه تنها کسی میتواند چنین امر خطیری را بر عهده گیرد که تکویناً با قرآن و دین پیوند عمیقی داشته و در حقیقت، خود، قرآن و دین مجسّم باشد. چنین شخصی در زمان حیات رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)خود ایشان بود و پس از آن حضرت، تنها امیرمؤمنان، امام علی*(علیه السلام) و فرزندان معصوم ایشان از چنین خصوصیتی برخوردارند، ازاینرو براساس روایات قطعی و متواتر، رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)علی بن ابیطالب(علیه السلام) را به عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرد<ref>. الغدیر، ج 1، ص 14 293.</ref> و به اتفاق جمیع مسلمانان، کسی به جز امیرمؤمنان(علیه السلام) به عنوان جانشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)نصب نشده است، بنابراین و با توجه به خصوصیت باب اِفعال که دفعی بودن است، اکمال دین بهمعنای افزودن فریضهای بهمجموعه معارف و احکام دین است که با آن دین الهی کامل گشت و آن فریضه ولایت* امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)است که در ادامه آیه با تعبیر «اتمام نعمت» به آن اشاره شده است:{{متن قرآن|«... و اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی»}} (مائده/5،3) توضیح آنکه نعمت امری نسبی و عبارت از چیزی است که با طبع شیء سازگار باشد و براساس دستهای از آیات قرآن، بیشتر اشیا یا همه آنها نسبت به یکدیگر نعمت هستند، زیرا میان آنها در نظام تدبیر، سازگاری و هماهنگی است:{{متن قرآن|«و اِن تَعُدّوا نِعمَتَ اللّهِ لا تُحصوها»}} (ابراهیم/14،34 و نیز ر.ک:لقمان/31،20) از سوی دیگر برخی آیات بعضی از اشیا را شرّ دانسته است:{{متن قرآن|«ولا یَحسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّما نُملی لَهُم خَیرٌ لاَِنفُسِهِم اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمًا...»}} ([[سوره آلعمران]]/3،178 و نیز ر.ک:عنکبوت/29،64؛ آلعمران/3،197) جمع میان این دو دسته آیات باتوجه به آیاتی دیگر، آن است که هرچه موافق با غرض الهی از آفرینش انسان بوده و وی را در مسیر عبودیت:{{متن قرآن|«وماخَلَقتُ الجِنَّ والاِنسَ اِلاّ لِیَعبُدون»}} ([[سوره ذاریات]]/51،56) و رسیدن به سعادت یاری کند نعمت* است و همان چیز اگر انسان را از سعادت و عبودیت دور کند نقمت است، بنابراین، اشیا بهخودی خود نه نعمت محسوب میشوند و نه نقمت و نعمت بودن آنها از جهت اشتمال آنها بر روح عبودیت و دخول در ربوبیت الهی (ولایت) است، پس نعمت حقیقی همان ولایت است و هر چیزی با اشتمال بر درجهای از ولایت، نعمت میشود. ولایت الهی نسبت به تدبیر امور دینی انسانها، بدون ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ولایت اولواالامر*(علیهم السلام)ناقص است ([[سوره نساء]]/4،59؛ مائده/5،55)، ازاینرو و با توجه به معنای لغوی «تمام» و تفاوت آن با «کمال»، ولایت الهی که همان تدبیر امور دین است، امری واحد و دارای سه جزء ولایت خدا، ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)، ولایت اهلبیت(علیهم السلام)است. این امر تا پیش از نزول آیه 3 مائده/5، ناقص بود و با اعلام ولایت امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) تمام شد، زیرا ولایت خدا و ولایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)تنها تا زمان نزول وحی کافی بود و برای دورانهای بعدی کفایت نمیکرد.<ref>. المیزان، ج 5، ص 180 181.</ref> در روایاتی از اهلبیت(علیهم السلام) ولایت آخرین فریضه الهی دانسته شده که پس از آن هیچ فریضه دیگری نازل نشده است.<ref>. [[الکافی]]، ج 1، ص 345؛ [[مجمعالبیان]]، ج3، ص274.</ref> |
− | مفسران شیعه<ref>. الکاشف، ج3، ص13؛ | + | مفسران شیعه<ref>. الکاشف، ج3، ص13؛ [[الغدیر]]، ج1، ص230؛ نمونه، ج 4، ص264.</ref> براساس عمده روایات اهل بیت(علیهم السلام)<ref>. الکافی، ج 8، ص 22؛ امالی، ص 356؛ مناقب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 32.</ref> بر این اعتقادند که آیه اکمال دین در روز هجدهم ذیحجه سال دهم هجری، پس از آخرین حج رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)(حجةالوداع) و در غدیر خم، زمانی نازل شد که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)علی(علیه السلام)را به ولایت مسلمانان نصب کرد. روایاتی از اهل سنت<ref>. مناقب، ابن مغازلی، ص 69؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 15؛ شواهد التنزیل، ص 92 98.</ref> و برخی از منقولات تاریخی<ref>. تاریخ دمشق، ج42، ص 233 237؛ تاریخیعقوبی، ج 2، ص 43؛ السیرة النبویه، ج 4، ص 174.</ref> نیز این نظریه را تأیید میکند. در روایات شیعه، این روز بزرگترین عید مسلمانان شناسانده شده است.<ref>. امالی، ص 125؛ تهذیب، ج 3، ص 128؛ تفسیر فرات کوفی، ص 118.</ref> پیش از این خداوند در آیهای به افراد با ایمان سه وعده داده بود:خلافت در روی زمین، امنیت و آرامش برای پرستش پروردگار و استقرار آیین مورد رضایت خدا:{{متن قرآن|«وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکُم وعَمِلوا الصّلِحتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِیالاَرضِ... ولَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذِی ارتَضی لَهُم ولَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنًا»}} (نور/24،55) میتوان روز اکمال دین در غدیر خم را زمان تحقق این سه وعده دانست، گرچه تحقق کامل آنها در زمان قیام امام مهدی(علیه السلام)خواهد بود.<ref>. المیزان، ج5، ص182؛ نمونه، ج4، ص268269.</ref> در تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن نظریههای دیگری نیز وجود دارد که به دلیل مخالفت با قرآن کریم و روایات معتبر قابل پذیرش نیست<ref>. المیزان، ج 5، ص 168 174، 192 201؛ نمونه، ج 4، ص 263 268؛ مجموعه آثار، ج 4، ص 891 898، «امامت».</ref>؛ از جمله:1. با بعثت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ظهور اسلام دین کامل شد.<ref>. کشف الاسرار، ج 3، ص 26؛ نمونه، ج 4، ص 264.</ref> |
2. پس از فتح مکه، خداوند شوکت مشرکان را از میان برد و امید آنان را در مبارزه با اسلام ناامید کرد و بدین ترتیب دین کامل شد.<ref>. تفسیر قرطبی، ج 6، ص 42؛ التحریر والتنویر، ج 6، ص 100، 105 106؛ مجموعه آثار، ج 4، ص 892 893، «امامت».</ref> 3. پس از نزول برائت از مشرکان، اسلام در جزیرة العرب گسترش یافت و با زوال آثار شرک دین کامل شد.<ref>. المیزان، ج 5، ص 169؛ نمونه، ج 4، ص 264.</ref> 4. در روز عرفه سال دهم هجری، با نزول این آیه کامل شدن دین اعلام گشت.<ref>. کشف الاسرار، ج 3، ص 17؛ التفسیر الکبیر، ج 6، ص 137؛ تفسیر قرطبی، ج 6، ص 42.</ref> این نظریه، قول بسیاری از مفسران اهل سنت است. آنان در بیان عامل اکمال دین اموری را ذکر کردهاند؛ مانند:نزول همه فرایض و حلال و حرام یا بخش عمده آن و تبیین قوانین قیاس و اجتهاد<ref>. الکشاف، ج1، ص605؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص42؛ التحریر والتنویر، ج 6، ص 103.</ref>، کفایت امر دشمنان و غلبه مسلمانان بر آنان<ref>. الکشاف، ج1، ص605؛ التفسیرالکبیر، ج6، ص138.</ref>، اکمال حج و خالص شدن مکه برای مسلمانان و بیرون رفتن مشرکان از آن<ref>. جامعالبیان، مج4، ج6، ص107109؛ مجمعالبیان، ج 3، ص 274.</ref>، داخل شدن عربها در اسلام<ref>. جامع البیان، مج 4، ج 6، ص 105؛ روض الجنان، ج 6، ص 243.</ref> و.... | 2. پس از فتح مکه، خداوند شوکت مشرکان را از میان برد و امید آنان را در مبارزه با اسلام ناامید کرد و بدین ترتیب دین کامل شد.<ref>. تفسیر قرطبی، ج 6، ص 42؛ التحریر والتنویر، ج 6، ص 100، 105 106؛ مجموعه آثار، ج 4، ص 892 893، «امامت».</ref> 3. پس از نزول برائت از مشرکان، اسلام در جزیرة العرب گسترش یافت و با زوال آثار شرک دین کامل شد.<ref>. المیزان، ج 5، ص 169؛ نمونه، ج 4، ص 264.</ref> 4. در روز عرفه سال دهم هجری، با نزول این آیه کامل شدن دین اعلام گشت.<ref>. کشف الاسرار، ج 3، ص 17؛ التفسیر الکبیر، ج 6، ص 137؛ تفسیر قرطبی، ج 6، ص 42.</ref> این نظریه، قول بسیاری از مفسران اهل سنت است. آنان در بیان عامل اکمال دین اموری را ذکر کردهاند؛ مانند:نزول همه فرایض و حلال و حرام یا بخش عمده آن و تبیین قوانین قیاس و اجتهاد<ref>. الکشاف، ج1، ص605؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص42؛ التحریر والتنویر، ج 6، ص 103.</ref>، کفایت امر دشمنان و غلبه مسلمانان بر آنان<ref>. الکشاف، ج1، ص605؛ التفسیرالکبیر، ج6، ص138.</ref>، اکمال حج و خالص شدن مکه برای مسلمانان و بیرون رفتن مشرکان از آن<ref>. جامعالبیان، مج4، ج6، ص107109؛ مجمعالبیان، ج 3، ص 274.</ref>، داخل شدن عربها در اسلام<ref>. جامع البیان، مج 4، ج 6، ص 105؛ روض الجنان، ج 6، ص 243.</ref> و.... |
نسخهٔ ۱۰ ژوئن ۲۰۱۵، ساعت ۱۰:۵۰
اکمال دین:کامل کردن دین با اعلام ولایت امیرمؤمنان، علی بن ابیطالب(علیه السلام)
«اکمال» مصدر باب افعال و از ریشه «ک م ل» است. کمال در لغت به معنای تمامیت و تحقق همه اجزای یک شیء[۱] است، بهگونهای که آنچه غرض از شیء در آن است حاصل شود[۲]؛ نیز به معنای آراسته شدن به صفات در حدّ خود و رسا شدن[۳] دانسته شده است. غالب لغویان کمال را به معنای تمام دانستهاند[۴]؛ ولی میتوان گفت گرچه معنای کمال و تمام به هم نزدیک و هر دو به معنای تحقق همه اجزای چیزی هستند؛ اما تمام در جایی بهکار میرود که اجزای شیء به تنهایی اثری نداشته و اثر بر مجموع اجزای مترتب است؛ مانند یک روز روزه که اجزای آن همه یک روز را فرامیگیرد و اگر یک جزء آن مفقود شود یعنی شخص در بخشی از روز مرتکب مفطرات گردد، کل روزه باطل شده و بخشهای دیگر آن نیز بیاثر میشود، و کمال در جایی بهکار میرود که هر یک از اجزا اثر خود را دارند و مجموع اجزا نیز اثر خود را دارد؛ مانند روزههای ماه رمضان که هریک از آنها و همچنین مجموع آنها، هر یک اثر ویژه خود را دارد.[۵] برخی گفتهاند:اختلاف کمال و تمام با یکدیگر اختلاف کیفی و کمی است، زیرا تمام مربوط به کمیت و کمال مربوط به کیفیت است[۶] و ابتدا شیء با فراهم شدن اجزائش تمام شده و سپس با افزوده شدن خصوصیات و محسنات دیگری کامل میشود، بنابراین، کمال مرتبهای پس از مرتبه تمامیت اجزاء است.[۷] برخی نیز گفتهاند:کمال شیء این است که مقصود از آن حاصل شود و تمام شیء این است که به چیزی خارج از خودش نیاز نداشته باشد.[۸]
دین در اصطلاح
«دین» در اصطلاح، جمیع آنچه خدا به قیام بر آن امر کرده[۹] و مجموع عقاید و احکام تشریع شده از سوی خداوند است[۱۰] و «اکمال دین»، کامل کردن آن با افزودن فریضهای به آن است و مقتضای باب اِفعال آن است که این کامل کردن به صورت دفعی باشد؛ نه تدریجی.[۱۱]
به عقیده دانشمندان شیعه عامل اکمال دین خداوند است که با جعلولایت اهل بیت(علیهم السلام)دین مسلمانان را کامل کرد و به این ترتیب اسم شریف «مکمّل الدین» به منصه ظهور رسید.[۱۲] به موضوع اکمال دین در قرآن تنها یک بار و در آیه 3 مائده/5:«الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم...» تصریح شده است، گرچه در آیات متعددی مانند 55 و 67 مائده/5 و 59 نساء/4، ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) و دیگر اهلبیت(علیهم السلام)بیان شده است.
تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن:
بر پایه مبانی پذیرفته شده در عرفان و حکمت اسلامی میتوان گفت دین دارای دو وجهه ظاهری و باطنی است:وجهه باطنی دین که جنبه «یلی الحقی» آن است، فراتر از زمان و مکان و امری غیر تدریجی است، ازاینرو همواره کامل بوده و نقصی در آن راه ندارد؛ ولی وجهه ظاهری دین که جنبه «یلیالخلقی» آن است امری تدریجی بوده و در ابتدا ناقص است و با نزول همه معارف و احکام آن کامل میگردد، تا بین ظاهر و باطن دین مطابقت حاصل شود. وجهه باطنی دین که نزد خداست، یکی بیش نیست و آن همان اسلام است:«اِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الاِسلم» (آلعمران/3،19) و در زمانهای مختلف به صورت شرایع گوناگون ظهور مییابد، بنابراین، بحث اکمال دین در خصوص وجهه ظاهری دین و در دو جهت قابل پیگیری است:1. در مقایسه شرایع با یکدیگر. 2. در شریعت خاص؛ مانند اسلام، با توجه به نزول تدریجی معارف و احکام آن. این مطلب را احتمالا بتوان از تعابیر «لکم» «دینکم» و«علیکم» در آیه محوری بحث استفاده کرد.
دین اسلام (در وجهه ظاهری آن) پیوسته مورد تهدید کافران بوده است:«الیَومَ یئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم» (سوره مائده/5،3) روز نزول این آیه، چنانکه از خود آن برمیآید زمان ناامیدی کافران و ایمن شدن مسلمانان از آنان است، بنابراین تا آن روز کافران به نابودی اسلام امیدوار بوده و برای آن نقشه میکشیدند، بهگونهای که شایسته بود مؤمنان ازاین نقشهها برحذر باشند. (آلعمران/3، 69؛ بقره/2،109؛ صفّ/61،9) این نقشهها از تلاش برای رخنهکردن در اراده و همت رسولاکرم(صلی الله علیه وآله) و تضعیف آن آغاز شد:«ودّوا لَو تُدهِنُ فَیُدهِنون» (قلم/68،9 و نیز سوره اسراء/17،74؛ سوره کافرون/109، 1 3) و همچنان ادامه داشت تا نوبت به آخرین امید آنان برای نابودی دین رسید و آن اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرزندی ندارد و با مرگ وی دوران دعوت و دین او نیز سپری خواهد شد. در آیه 3 کوثر/108 به این امید آنان اشاره شده است:«اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَبتَر» قدرت و شوکت اسلام، کافران را در همه آرزوهایشان ناکام و ناامید کرده بود، به جز واپسین خواسته آنان که هنوز به آن امید بسته بودند و تنها در صورتی این آرزو نیز به یأس میگرایید که خداوند برای دین خود امامی نصب کند که در حفظ و تدبیر امر دین و ارشاد امت اسلامی جانشین رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) باشد تا بدین وسیله دین* از مرحله قیام به حامل شخصی به مرحله قیام به حامل نوعی خارج شده و با تبدیل شدن صفت حدوث آن به صفت بقاء کامل گردد:«الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم...» (سوره مائده/5،3)[۱۳] نکته شایان توجه در این خصوص آن است که دین و قرآن، برنامه زندگی انسانها و راه سعادت آنهاست و هر برنامهای به مجری نیاز دارد؛ ولی هرکسی نمیتواند مجری قرآن و دین باشد، بلکه تنها کسی میتواند چنین امر خطیری را بر عهده گیرد که تکویناً با قرآن و دین پیوند عمیقی داشته و در حقیقت، خود، قرآن و دین مجسّم باشد. چنین شخصی در زمان حیات رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)خود ایشان بود و پس از آن حضرت، تنها امیرمؤمنان، امام علی*(علیه السلام) و فرزندان معصوم ایشان از چنین خصوصیتی برخوردارند، ازاینرو براساس روایات قطعی و متواتر، رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)علی بن ابیطالب(علیه السلام) را به عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرد[۱۴] و به اتفاق جمیع مسلمانان، کسی به جز امیرمؤمنان(علیه السلام) به عنوان جانشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)نصب نشده است، بنابراین و با توجه به خصوصیت باب اِفعال که دفعی بودن است، اکمال دین بهمعنای افزودن فریضهای بهمجموعه معارف و احکام دین است که با آن دین الهی کامل گشت و آن فریضه ولایت* امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)است که در ادامه آیه با تعبیر «اتمام نعمت» به آن اشاره شده است:«... و اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی» (مائده/5،3) توضیح آنکه نعمت امری نسبی و عبارت از چیزی است که با طبع شیء سازگار باشد و براساس دستهای از آیات قرآن، بیشتر اشیا یا همه آنها نسبت به یکدیگر نعمت هستند، زیرا میان آنها در نظام تدبیر، سازگاری و هماهنگی است:«و اِن تَعُدّوا نِعمَتَ اللّهِ لا تُحصوها» (ابراهیم/14،34 و نیز ر.ک:لقمان/31،20) از سوی دیگر برخی آیات بعضی از اشیا را شرّ دانسته است:«ولا یَحسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّما نُملی لَهُم خَیرٌ لاَِنفُسِهِم اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمًا...» (سوره آلعمران/3،178 و نیز ر.ک:عنکبوت/29،64؛ آلعمران/3،197) جمع میان این دو دسته آیات باتوجه به آیاتی دیگر، آن است که هرچه موافق با غرض الهی از آفرینش انسان بوده و وی را در مسیر عبودیت:«وماخَلَقتُ الجِنَّ والاِنسَ اِلاّ لِیَعبُدون» (سوره ذاریات/51،56) و رسیدن به سعادت یاری کند نعمت* است و همان چیز اگر انسان را از سعادت و عبودیت دور کند نقمت است، بنابراین، اشیا بهخودی خود نه نعمت محسوب میشوند و نه نقمت و نعمت بودن آنها از جهت اشتمال آنها بر روح عبودیت و دخول در ربوبیت الهی (ولایت) است، پس نعمت حقیقی همان ولایت است و هر چیزی با اشتمال بر درجهای از ولایت، نعمت میشود. ولایت الهی نسبت به تدبیر امور دینی انسانها، بدون ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ولایت اولواالامر*(علیهم السلام)ناقص است (سوره نساء/4،59؛ مائده/5،55)، ازاینرو و با توجه به معنای لغوی «تمام» و تفاوت آن با «کمال»، ولایت الهی که همان تدبیر امور دین است، امری واحد و دارای سه جزء ولایت خدا، ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)، ولایت اهلبیت(علیهم السلام)است. این امر تا پیش از نزول آیه 3 مائده/5، ناقص بود و با اعلام ولایت امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) تمام شد، زیرا ولایت خدا و ولایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)تنها تا زمان نزول وحی کافی بود و برای دورانهای بعدی کفایت نمیکرد.[۱۵] در روایاتی از اهلبیت(علیهم السلام) ولایت آخرین فریضه الهی دانسته شده که پس از آن هیچ فریضه دیگری نازل نشده است.[۱۶]
مفسران شیعه[۱۷] براساس عمده روایات اهل بیت(علیهم السلام)[۱۸] بر این اعتقادند که آیه اکمال دین در روز هجدهم ذیحجه سال دهم هجری، پس از آخرین حج رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)(حجةالوداع) و در غدیر خم، زمانی نازل شد که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)علی(علیه السلام)را به ولایت مسلمانان نصب کرد. روایاتی از اهل سنت[۱۹] و برخی از منقولات تاریخی[۲۰] نیز این نظریه را تأیید میکند. در روایات شیعه، این روز بزرگترین عید مسلمانان شناسانده شده است.[۲۱] پیش از این خداوند در آیهای به افراد با ایمان سه وعده داده بود:خلافت در روی زمین، امنیت و آرامش برای پرستش پروردگار و استقرار آیین مورد رضایت خدا:«وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکُم وعَمِلوا الصّلِحتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِیالاَرضِ... ولَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذِی ارتَضی لَهُم ولَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنًا» (نور/24،55) میتوان روز اکمال دین در غدیر خم را زمان تحقق این سه وعده دانست، گرچه تحقق کامل آنها در زمان قیام امام مهدی(علیه السلام)خواهد بود.[۲۲] در تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن نظریههای دیگری نیز وجود دارد که به دلیل مخالفت با قرآن کریم و روایات معتبر قابل پذیرش نیست[۲۳]؛ از جمله:1. با بعثت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ظهور اسلام دین کامل شد.[۲۴]
2. پس از فتح مکه، خداوند شوکت مشرکان را از میان برد و امید آنان را در مبارزه با اسلام ناامید کرد و بدین ترتیب دین کامل شد.[۲۵] 3. پس از نزول برائت از مشرکان، اسلام در جزیرة العرب گسترش یافت و با زوال آثار شرک دین کامل شد.[۲۶] 4. در روز عرفه سال دهم هجری، با نزول این آیه کامل شدن دین اعلام گشت.[۲۷] این نظریه، قول بسیاری از مفسران اهل سنت است. آنان در بیان عامل اکمال دین اموری را ذکر کردهاند؛ مانند:نزول همه فرایض و حلال و حرام یا بخش عمده آن و تبیین قوانین قیاس و اجتهاد[۲۸]، کفایت امر دشمنان و غلبه مسلمانان بر آنان[۲۹]، اکمال حج و خالص شدن مکه برای مسلمانان و بیرون رفتن مشرکان از آن[۳۰]، داخل شدن عربها در اسلام[۳۱] و....
برخی گفتهاند:دین خدا هیچ گاه ناقص نبود، بلکه همواره کامل بود؛ ولی چون در معرض نسخ و زیاد شدن بود، زمانی که دیگر احتمال نسخ و زیادی منتفی شد، میتوان آن را به کامل شدن وصف کرد[۳۲]. برخی دیگر با پذیرش اینکه دین در ابتدا ناقص بوده و در پایان کامل شده است گفتهاند:این مطلب درست نیست که همواره نقص، عیب است، زیرا بسیاری از نقصها عیب نیست؛ مانند نقصان ماه، نقصان نماز مسافر، نقصان دوران حیض، نقصان دوران بارداری و....[۳۳]
آثار اکمال دین:
با توجه به تحلیل مفسران، میتوان دو اثر برای اکمال دین، از قرآن کریم استفاده کرد:
1. ناامیدی کافران و ایمنی مؤمنان از آنان:
با اکمال دین و اعلام ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام)، کافران از نابود کردن اسلام* ناامید شدند[۳۴] و مسلمانان از این ناحیه ایمن گشتند و دیگر هراسی از کید آنان نبود:«الیَومَ یئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم واخشَونِ»(مائده/5،3) شایان ذکر است که در این آیه شریفه، پس از اعلام مطلب فوق به مسلمانان فرمان داده شده تا از خدا بترسند و این بدان معناست که گرچه دیگر کافران نمیتوانند در دین مسلمانان رخنه کنند، خود مسلمانان ممکن است به این فریضه الهی یعنی ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام)اهمیت نداده و در مورد این امر از خدا نترسند و در نتیجه در دین حق رخنه ایجاد شود و این تهدیدی برای مسلمانان و نوعی پیشگویی نسبت به آینده آنان و اعراض آنان از ولایت است.[۳۵]
2. راضی شدن خدا از دین بودن اسلام:
آنگاه که دین الهی با اعلام ولایت امام علی(علیه السلام)کامل و نعمت حق تمام گشت، خداوند اسلام را به عنوان دین برای مسلمانان پسندید[۳۶]:«... و رَضیتُ لَکُمُ الاِسلمَ دینًا» (مائده/5،3) واضح است که مقصود از آیه این نیست که اسلام همان اسلام سابق است، ولی نظر خدا دگرگون شده، بلکه مقصود این است که چون اکنون اسلام به حد کمال و حد تمام رسید، این همان دین مورد رضایت الهی است.[۳۷]
پانویس
- ↑ . المصباح، ص 541، «کمل».
- ↑ . مفردات، ص 726، «کمل».
- ↑ . نثر طوبی، ج 2، ص 346.
- ↑ . لسان العرب، ج 12، ص 157؛ مقاییس اللغه، ج 5، ص 139؛ تاج العروس، ج 15، ص 667، «کمل».
- ↑ . المیزان، ج 5، ص 179 180؛ نثر طوبی، ج 2، ص 346.
- ↑ . مجموعه آثار، ج 4، ص 889 890، «امامت».
- ↑ . التحقیق، ج 10، ص 112 113، «کمل».
- ↑ . نثر طوبی، ج 2، ص 346؛ مفردات، ص 168، 726، «تمّ» و «کمل».
- ↑ . التبیان، ج 3، ص 434.
- ↑ . تفسیر المنار، ج 6، ص 166؛ التحریر والتنویر، ج 6، ص 103؛ المیزان، ج 5، ص 180.
- ↑ . المیزان، ج 5، ص 180.
- ↑ . اقبال الاعمال، ج 3، ص 329؛ المقام الاسنی، ج 1، ص 98؛ جنة الامان، ص 359.
- ↑ . المیزان، ج5، ص175 176؛ نمونه، ج4، ص264 265؛ مجموعه آثار، ج 4، ص 898، «امامت».
- ↑ . الغدیر، ج 1، ص 14 293.
- ↑ . المیزان، ج 5، ص 180 181.
- ↑ . الکافی، ج 1، ص 345؛ مجمعالبیان، ج3، ص274.
- ↑ . الکاشف، ج3، ص13؛ الغدیر، ج1، ص230؛ نمونه، ج 4، ص264.
- ↑ . الکافی، ج 8، ص 22؛ امالی، ص 356؛ مناقب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 32.
- ↑ . مناقب، ابن مغازلی، ص 69؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 15؛ شواهد التنزیل، ص 92 98.
- ↑ . تاریخ دمشق، ج42، ص 233 237؛ تاریخیعقوبی، ج 2، ص 43؛ السیرة النبویه، ج 4، ص 174.
- ↑ . امالی، ص 125؛ تهذیب، ج 3، ص 128؛ تفسیر فرات کوفی، ص 118.
- ↑ . المیزان، ج5، ص182؛ نمونه، ج4، ص268269.
- ↑ . المیزان، ج 5، ص 168 174، 192 201؛ نمونه، ج 4، ص 263 268؛ مجموعه آثار، ج 4، ص 891 898، «امامت».
- ↑ . کشف الاسرار، ج 3، ص 26؛ نمونه، ج 4، ص 264.
- ↑ . تفسیر قرطبی، ج 6، ص 42؛ التحریر والتنویر، ج 6، ص 100، 105 106؛ مجموعه آثار، ج 4، ص 892 893، «امامت».
- ↑ . المیزان، ج 5، ص 169؛ نمونه، ج 4، ص 264.
- ↑ . کشف الاسرار، ج 3، ص 17؛ التفسیر الکبیر، ج 6، ص 137؛ تفسیر قرطبی، ج 6، ص 42.
- ↑ . الکشاف، ج1، ص605؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص42؛ التحریر والتنویر، ج 6، ص 103.
- ↑ . الکشاف، ج1، ص605؛ التفسیرالکبیر، ج6، ص138.
- ↑ . جامعالبیان، مج4، ج6، ص107109؛ مجمعالبیان، ج 3، ص 274.
- ↑ . جامع البیان، مج 4، ج 6، ص 105؛ روض الجنان، ج 6، ص 243.
- ↑ . التبیان، ج 3، ص 435؛ مجمعالبیان، ج 3، ص 274؛ التفسیر الکبیر، ج 6، ص 138.
- ↑ . تفسیر قرطبی، ج 6، ص 42 43.
- ↑ . الکاشف، ج3، ص15؛ روضالجنان، ج6، ص 244؛ اطیب البیان، ج 4، ص 298.
- ↑ . المیزان، ج5، ص177 179؛ مجموعه آثار، ج 4، ص 901، 914، «امامت».
- ↑ . المیزان، ج 5، ص 182؛ من وحی القرآن، ج 8، ص 45 46.
- ↑ . مجموعه آثار، ج 4، ص 890، «امامت».
منبع
دائره المعارف قرآن کریم، ج4، مدخل "اکمال دین" از احمد جمالی[۱]