عالم جبروت: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | عالم جبروت یکی از عوالم چهارگانه در نظر فلاسفه و عرفاست این عالم بالاتر از [[عالم ملکوت]] (عالم ما فوق طبیعت) و مادون [[عالم لاهوت]] است. عالم جبروت عالم عقول است و مربوط است به عالم ابداع. مجردات و مبدعات موجوداتی هستند که هم از نظر ذات مجردند و هم از نظر فعل. | + | عالم جبروت یکی از عوالم چهارگانه در نظر فلاسفه و عرفاست این عالم بالاتر از [[عالم ملکوت]] (عالم ما فوق طبیعت) و مادون [[عالم لاهوت]] است. عالم جبروت عالم عقول است و مربوط است به عالم ابداع. مجردات و مبدعات موجوداتی هستند که هم از نظر ذات مجردند و هم از نظر فعل.<ref> مبانی اخلاق اسلامی، مختار امینیان، در دسترس در [http://www.ghadeer.org/Book/830/124968 سایت غدیر]، بازیابی:9 اردیبهشت 1394 </ref> |
− | + | برخی موجودات این مرتبه را دو قسم می دانند: | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
'''الف:کروبیان.''' | '''الف:کروبیان.''' |
نسخهٔ ۲۹ آوریل ۲۰۱۵، ساعت ۱۰:۴۱
عالم جبروت یکی از عوالم چهارگانه در نظر فلاسفه و عرفاست این عالم بالاتر از عالم ملکوت (عالم ما فوق طبیعت) و مادون عالم لاهوت است. عالم جبروت عالم عقول است و مربوط است به عالم ابداع. مجردات و مبدعات موجوداتی هستند که هم از نظر ذات مجردند و هم از نظر فعل.[۱]
برخی موجودات این مرتبه را دو قسم می دانند:
الف:کروبیان.
اینان موجوداتى هستند که تدبیر و تصرفى در عالم اجسام ندارند و غرق در جمال و جلال الاهىاند ؛ به ایشان «ملائکة مهیّمه» نیز گفته مىشود. تهیّم به معناى شدت هَیَمان است. ملائکة مهیّمه موجوداتى هستند که محبت و عشق به خداى سبحان سراسر وجودشان را در برگرفته و براى قبول فیض از حق تعالى نیازى به واسطه ندارند. آنان محو و شیفتة جمال الاهىاند و لذا کسى را جز خداى تعالى نمىشناسند و حتى به خودشان نیز توجهی ندارند. عارفان به برکت شهودات خود در مورد آنها سخن گفتهاند و به تبیین و توصیف هویت آنها پرداختهاند. گفتنی است دسته ای از این موجودات اگرچه تعلقى به عالم اجسام ندارند ولی واسطهٔ فیض الاهى بر عالم اجساماند.
ب: روحانیان.
اینان موجوداتی هستند که در عین تجرد به عالم اجسام تعلق داشته و در آن تدبیر و تصرف مىکنند.
به این مرتبه در آیات و روایات اشاره های فراوانی شده و در باب ملائکه کروبی و ارواح قدسی و روح اعظم و اصطلاح الروح در قرآن آنجا که می فرماید «تنزل الملئکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر» [۲]؛ به این بحث پرداخته می شود.[۳]