خواجه عبدالله انصاری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۲: سطر ۲:
  
 
==ولادت==
 
==ولادت==
خواجه عبدالله متولد دوم شعبان سال ۳۹۶ هجری قمری در كهندژ هرات می باشد، پدرش از نوادگان ابو ایوب انصاری صحابی رسول الله(ص) است. ابوايوب كسي است كه رسو ل خدا(ص) هنگام هجرت از مكه به مدينه در خانه‌اش سکنی گزید.
+
خواجه عبدالله متولد دوم شعبان سال ۳۹۶ هجری قمری در كهندژ هرات می باشد، پدرش از نوادگان ابو ایوب انصاری صحابی رسول الله(ص) است. ابوايوب كسي است كه رسول خدا(ص) هنگام هجرت از مكه به مدينه مدتی در خانه‌‌اش سکنی گزید.
 +
 
 +
==القاب خواجه انصاری==
 +
 
 +
این عارف نامدار، معروف به پیرهرات، پیر انصار، خواجه عبدالله انصاری،  انصاری هروی و شیخ الاسلام می باشد که این لقب آخر را  ظاهراً  نخستین بار خلیفه عباسى "المقتدى" در سال 474 ق به او داد و از آن پس این لقب براى پیر هرات علم شده و رسمیت یافته است.
  
 
==زندگی نامه==
 
==زندگی نامه==
 +
===دوران کودکی و نوجوانی===
 +
خداوند به عبدالله هوش و حافظه ای خارق العاده عطا کرده بود و شايد بدليل همين هوش سرشار وشگفت بود که او را خيلی زود یعنی در سن چهار سالگی به مدرسه فرستاند، اﺑﻮﻣﻨﺼﻮر ﭘﺪر خواجه عبدالله  در ﺗرﺑﻴﺖ و ﺁﻣﻮزش ﻓﺮزﻧﺪ بسیار کوشید.
 +
 +
عبداالله مراحل و مراتب کسب علم و فضل و دانش و کمال را يکی پس از ديگری می پيمود. استعداد و حافظه او از همان زمان توجه استادان او را که با دقت بوسيله پدرش انتخاب شده بودند به خود جلب ميکرد. روش او در کسب علم و دانش چنين بود که بامداد برای قرآن خواندن نزد مقری ميرفت و پس از آن به درس خواندن مشغول ميشد، مشق روی ورق مينوشت و از حفظ ميکرد، هنگامی که از اين کارها فراغت می يافت چاشتگاه بود و زمان رفتن نزد اديب و نوشتن و حفظ کردن. او ساعات روز و شب را برای انجام درسهای مختلف تقسيم کرده بود.
 +
 +
در نه سالگی بدان درجه از فهم و دانش رسيده بود که می توانست از محضر استادانی چون قاضی ابومنصور ازدی و جارودی استفاده نموده، املای حديث کند و در چهارده سالگی بدان پايه رسيد که بر منبر بر آمد و مجلس گفت. در همين سن او بيش از هفتاد هزار و به روايتی صد هزار بيت شعر از شعرای عرب از حفظ داشت
 +
 +
از جمله استادانش يحيي بن عمار شيباني را نام برده‌‌اند كه از شيراز به هرات آمده و به تعليم و تدريس مشغول بود وی در تفسیر، حدیث، شعر و ادب بسیار توانا بود و خواجه از محضر او استفادۀ بسیار کرد.
 +
 +
===مسافرتهای خواجه برای گرد آوری احادیث===
  
این عارف نامدار، معروف به پیرهرات، پیر انصار، خواجه عبدالله انصاری،  انصاری هروی و شیخ الاسلام می باشد که این لقب آخر را  ظاهراً  نخستین بار خلیفه عباسى "المقتدى" در سال 474 ق به او داد و از آن پس این لقب براى پیر هرات علم شده و رسمیت یافته است.
+
خواجه عبدالله انصاری در سال 417 قمری در سن 21 سالگی برای تکمیل تحصیلات به نیشابور رفت. سپس به [[طوس]] و [[بسطام]] سفر کرد و به شنیدن و ضبط و ثبت احادیث همت گماشت و در این راه تلاش بسیاری نمود چنانچه خود گفته است : "سیصد هزار حدیث و هزار هزار سَـند حفظ كرده ام."
 +
 
 +
وی در اين راه رنجهايی را بر خويشت هموار کرد که کمتر کسی کرده بود و يک نمونه از آن پيمودن راه ميان نيشابور و دزبار بحالت رکوع در زير باران بود تا جزوه های حديث را که بر شکم خود گرفته بود خيس نشود.  
  
شیخ الاسلام از همان سالهاي كودكي از استادان فن، علم حديث و تفسير آموخت. جناب شیخ دارای قوه حافظه خارق العاده بوده و آن طور كه خودش گفته: "هر چه از قلم من بگذرد، آن را حفظ می كنم".  و باز فرموده است: "سیصد هزار حدیث و هزار هزار سَـند حفظ كرده ام."  و همچنین گفته است: "من صد هزار بیت از شعرای عرب، یاد دارم."
+
خواجه در سال 423 خواجه عازم سفر حج شد و بر سر راه مکه در بغداد توقف کرد تا مجلس درس ابومحمد خلال بغدادی را درک کند.  
  
از جمله استادانش يحيي بن عمار شيباني را نام برده‌‌اند كه از شيراز به هرات آمده و به تعليم و تدريس مشغول بود و سعي داشت كه سنت عرفا را با شريعت تطبيق دهد. هر چند استادانش شافعي مذهب بودند ولی خواجه مذهب حنبلي را اختيار كرد. و در سن بیست و یک سالگي براي تكميل تحصيلات به نيشابور، سپس به طوس و بسطام سفر کرد. و در سفری نیز به زیارت شیخ ابوالحسن خرقانی رفت که این زیارت در وي تاثیر گذاشت  و ذوق عرفاني او را بارورتر کرد. شیخ همچنین از ديگر مشايخ صوفيه عصر خود مانند شيخ ابوسعيد ابوخير نيز درك فيض كرده است.
+
در بازگشت از سفر حج به زیارت شیخ ابوالحسن خرقانی رفت که این زیارت در وي تاثیر گذاشت  و ذوق عرفاني او را بارورتر کرد.  
  
==ديدار خواجه عبدالله انصاری با شيخ ابوالحسن خرقاني==
+
===ديدار خواجه عبدالله انصاری با شيخ ابوالحسن خرقاني===
  
 
داستان ديدار خواجه عبدالله با ابو الحسن خرقاني از آغاز با نوعي جذبه و شوق همراه بوده است. خواجه عبدالله انصاري در سال 424ق براي بار دوم به عزم سفر حج از هرات خارج شد. در بازگشت از ري به سوي خراسان به ديدار شيخ ابوالحسن خرقاني رسيد. خرقاني چنانکه از گفتار پير هرات در طبقات و منابع ديگر بر مي آيد، شخصي عامي بود که "الحمد" را "الهمد" ميخواند.  ولی پیر هرات می گوید من از وي پنج سؤال کردم؛ سه به زبان و دو به دل، همه را جواب گفت. و در تمام اين احوال دستهاي مرا در ميان دو دست خويش گرفته بود. خواجه پيران فراوان ديده بود و سخنان فراوان شنيده بود، ولي در يک ساعت که با خرقاني بود، همه سخنان که شنيده بود وهمه پيران که ديده بود، را رها کرد. چنانچه گفته است: "مشايخ من در حديث و علم شرع بسيارند، اما پير من در اين کار يعني در تصوف و حقيقت شيخ ابوالحسن خرقاني است." و باز گفته است: "اگر من خرقانی را ندیدمی، حقیقت ندانستمی و همواره این با آن در می آمیختمی، یعنی نفس با حقیقت." و البته خرقانی نیز به شیخ الاسلام توجه خاصی داشت چنانچه مریدان خرقانی گفته اند: "سی سال است که تا با وی صحبت می داریم. هرگز ندیده ایم که کسی را چنان تعظیم کند که تو را و چنان نیکو داشت که تو را."
 
داستان ديدار خواجه عبدالله با ابو الحسن خرقاني از آغاز با نوعي جذبه و شوق همراه بوده است. خواجه عبدالله انصاري در سال 424ق براي بار دوم به عزم سفر حج از هرات خارج شد. در بازگشت از ري به سوي خراسان به ديدار شيخ ابوالحسن خرقاني رسيد. خرقاني چنانکه از گفتار پير هرات در طبقات و منابع ديگر بر مي آيد، شخصي عامي بود که "الحمد" را "الهمد" ميخواند.  ولی پیر هرات می گوید من از وي پنج سؤال کردم؛ سه به زبان و دو به دل، همه را جواب گفت. و در تمام اين احوال دستهاي مرا در ميان دو دست خويش گرفته بود. خواجه پيران فراوان ديده بود و سخنان فراوان شنيده بود، ولي در يک ساعت که با خرقاني بود، همه سخنان که شنيده بود وهمه پيران که ديده بود، را رها کرد. چنانچه گفته است: "مشايخ من در حديث و علم شرع بسيارند، اما پير من در اين کار يعني در تصوف و حقيقت شيخ ابوالحسن خرقاني است." و باز گفته است: "اگر من خرقانی را ندیدمی، حقیقت ندانستمی و همواره این با آن در می آمیختمی، یعنی نفس با حقیقت." و البته خرقانی نیز به شیخ الاسلام توجه خاصی داشت چنانچه مریدان خرقانی گفته اند: "سی سال است که تا با وی صحبت می داریم. هرگز ندیده ایم که کسی را چنان تعظیم کند که تو را و چنان نیکو داشت که تو را."
  
==مشرب فکری - عرفانی==
+
خواجه عبدالله همچنین از ديگر مشايخ صوفيه عصر خود مانند [[شيخ ابوسعيد ابوالخير]] نيز درك فيض كرده است.
 +
 
 +
خواجه عبدالله انصاری در اواخر عمر که دورۀ اوج شهرت او محسوب می شد با خواجه نظام الملک و پادشاهان ادب پرور سلجوقی (الب ارسلان و ملکشاه) هم عصر بود.
  
در قرن چهارم و پنجم هجري، خراسان كانون علم و تصوف اسلامي بود و شيوخ صوفي از بلاد عراق عرب و ماوراءالنهر به شهرهاي پررونق آن روي مي‌آوردند و از كتابخانه‌هاي مهم آنها كه از كتابهاي. علمي و عرفاني پر بود استفاده مي‌كردند. اساس مكتب تصوف خراسان كه شهر پررونق و جو علمي نيشابور كانون مهم آن شده بود، جمع شريعت و طريقت و مبارزه با انحراف و بدعت بود. خواجه عبدالله انصاري نیز در همين مكتب پرورش يافته و به مبادي و اصول آن وفادار مانده بود، و خدمت مهم پيرهرات به مكتب عرفاني خراسان اين شد كه منازل طريقت و مقامات سلوك عرفاني را مدون ساخت و در درجه بندي مقامات ترتيب تازه‌اي آورد و در اين ترتيب بر كيفيات باطني و اشراقي انحصار نكرد بلكه اخلاق و آداب زندگي متعارف را نيز دخالت داد تا هر فرد صوفي، در عين حفظ پيوند با زندگي، سير معنوي داشته باشد و طريقت را با شريعت همراه سازد.
+
خواجه عبداالله نه تنها محدث و مفسر عاليمقام و عارفی وارسته و پُر سوز و بزرگ بود، بلکه خطيبی بليغ و واعظی توانا و شاعری استاد نيز بود، به گفتهء او شايد تا سالهای آخر عمر شش هزار شعر تازی بر وزن درست و راست سروده بود .
  
در واقع، خواجه لازمه سلوك طریقت و حصول حقیقت را پیروى از شریعت مى دانست و طریقت دور از شریعت را تباهى و گمراهى مى شمارد. چنان كه گوید: "اصل تصوف لازم گرفتن كتاب و سنت است و كاركردن بدان... و دست از رخصت و تأویلات بداشتن."
+
===نابینا شدن خواجه عبدالله انصاری===
  
چنان كه گفته اند وى نه یك سر زاهد است كه از دنیا روى در هم كشد و در زاویه عزلت و ریاضت نشیند، و نه یك باره عاشق و سرگشته است كه در غلبه سكر و جنون پایكوبى و دست افشانى كند و در این كار سر از پا نشناسد. نه چون حلاج و بایزید است كه از "اناالحق" و دم زند و نه خود را در پیچ و خم افكار وحدت وجودى گرفتار سازد. از این گذشته، سخن پیر هرات آكنده از شوق و گرمى عاشقانه است و گهگاه پاره اى عبارات رنگین و موزون او چون غزلى شورانگیز در دل اثر مى گذارد.  
+
هشت سال آخر عمر او يعنی از سال چهارصد و هفتاد و سه به بعد در کوری و نابينايی گذشت ولی نه کوری و نه پيری هيچکدام او را از تفسير و تذکير و مخالفت با مخالفان باز نداشت.
  
 
==آثار خواجه عبدالله انصاری==
 
==آثار خواجه عبدالله انصاری==
  
خواجه عبدالله انصاری ، آثار خود را با نثر زیبای مسجع به زبانهای عربی و دری نوشته است. وی چندین کتاب را تالیف نموده که تعداد نوشته هایش به 32 اثر می رسد. چند کتاب معروف ایشان عبارت است از: 1 - صد میدان، کتابی است فارسی که خواجه عبدالله انصاری هزار مقام میان انسان و خدا را به رشته تحریر درآورده است. 2 - منازل السائرین، مهمترین اثر خواجه در سیر و سلوك عرفانی است که به زبان عربى نگاشته شده، که منازل چندگانه اى را كه عارف در طى مقامات خویش مى باید به سر آورد را بیان می دارد، این كتاب را خواجه در اواخر عمر تصنیف كرده است. 3 - طبقات ا لصوفیه، این كتاب از امالى پیر هرات است. اصل آن كتابى است كه ابوعبدالرحمن سلمى، زاهد و مفسر و محدث و عارف نامدار خراسان ، در 412 ق به عربى نگاشته است. 4 -  تفسیرالهروى، این كتاب گذشته از شریعت، به آنچه نزد خواجه تعبیر به طریقت و حقیقت مى شده، نیز نظر دارد. 5 - الاربعین فى الصفات، کتاب طرز تلقى خواجه از مسائل كلامى و مخصوصاً نماینده رأى او در باب تشبیه و تجسیم است. 6 - ذم الكلام و اهله، این رساله ظاهراً مربوط به اواخر عمر خواجه است، که شیخ نسبت به مسائل متكلمان اظهار تبرى مى كند، این رساله مجموعه اى است از احادیث در باب ضرورت دورى از خوض در كلام. 7 - مناجات نامه، که بیشتر شهرت خواجه عبدالله به سبب این کتاب است كه به نثر مسجع و روان فارسى نگاشته است. نثر او در مناجات نامه، مانند یك شعر آكنده از شور و ذوق و جذبه و عرفان است. و کتابهایی چون: نصایح، زادالعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبت نامه، هفت حصار، رساله، دل و جان، الهی نامه و... که همگی به نثر مسجع هستند.  
+
خواجه عبدالله انصاری ، آثار خود را با نثر زیبای مسجع به زبانهای عربی و دری نوشته است. وی چندین کتاب را تالیف نموده که تعداد نوشته هایش به 32 اثر می رسد. چند کتاب معروف ایشان عبارت است از: # صد میدان، کتابی است فارسی که خواجه عبدالله انصاری هزار مقام میان انسان و خدا را به رشته تحریر درآورده است.  
 +
# منازل السائرین، مهمترین اثر خواجه در سیر و سلوك عرفانی است که به زبان عربى نگاشته شده، که منازل چندگانه اى را كه عارف در طى مقامات خویش مى باید به سر آورد را بیان می دارد، این كتاب را خواجه در اواخر عمر تصنیف كرده است.  
 +
# طبقات ا لصوفیه، این كتاب از امالى پیر هرات است. اصل آن كتابى است كه ابوعبدالرحمن سلمى، زاهد و مفسر و محدث و عارف نامدار خراسان ، در 412 ق به عربى نگاشته است.  
 +
# تفسیرالهروى، این كتاب گذشته از شریعت، به آنچه نزد خواجه تعبیر به طریقت و حقیقت مى شده، نیز نظر دارد.  
 +
# الاربعین فى الصفات، کتاب طرز تلقى خواجه از مسائل كلامى و مخصوصاً نماینده رأى او در باب تشبیه و تجسیم است.  
 +
# ذم الكلام و اهله، این رساله ظاهراً مربوط به اواخر عمر خواجه است، که شیخ نسبت به مسائل متكلمان اظهار تبرى مى كند، این رساله مجموعه اى است از احادیث در باب ضرورت دورى از خوض در كلام. # مناجات نامه، که بیشتر شهرت خواجه عبدالله به سبب این کتاب است كه به نثر مسجع و روان فارسى نگاشته است. نثر او در مناجات نامه، مانند یك شعر آكنده از شور و ذوق و جذبه و عرفان است.  
 +
 
 +
خواجه عبدالله علاوه بر اینها کتابهای دیگری نیز دارد چون: نصایح، زادالعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبت نامه، هفت حصار، رساله، دل و جان، الهی نامه و... که همگی به [[نثر مسجع]] هستند.  
  
 
===مناجات نامه===
 
===مناجات نامه===
سطر ۳۲: سطر ۵۷:
 
مناجات نامه، هر چند رساله اي عرفاني است، ولی از جهت تعليمي و حكمي نيز قابل توجه است؛ از همين روست كه محتواي كلمات قصار خواجه را بر سه گونه دانسته اند: عرفاني، حكمي و تعليمي.
 
مناجات نامه، هر چند رساله اي عرفاني است، ولی از جهت تعليمي و حكمي نيز قابل توجه است؛ از همين روست كه محتواي كلمات قصار خواجه را بر سه گونه دانسته اند: عرفاني، حكمي و تعليمي.
  
از آنجا كه اين رساله گزيده اي از آثار مختلف خواجه است، مباحث عرفاني آن نيز متنوع است و از اصول و مباني عرفاني تا سلوك عملی، احكام و مقررات ديني و زهد آميز را شامل مي شود. خواجهد همچون عارفي شوريده نمايان مي شود. به گفته خود وي "آنچه حسين منصور گفت من گفتم، امّا او آشكارا گفت من بنهفتم". با اين همه، سعي او بر آن است كه از حدود شريعت تجاوز نكند و برآن است كه سلوك و وصول به حقيقت بدون شريعت امكان ناپذير است. مهم ترين مباحث عرفاني اين رساله عبارت است از: توحيد، آفرينش، تجلي ذات و صفات، عشق و عنايت، ابليس و موضوع تقدير، علم و عمل، ذمّ كرامت و نكوهش معرف رسمي و عبادت بر سبيل عادت.
+
از آنجا كه اين رساله گزيده اي از آثار مختلف خواجه است، مباحث عرفاني آن نيز متنوع است و از اصول و مباني عرفاني تا سلوك عملی، احكام و مقررات ديني و زهد آميز را شامل مي شود. مهم ترين مباحث عرفاني اين رساله عبارت است از: توحيد، آفرينش، تجلي ذات و صفات، عشق و عنايت، ابليس و موضوع تقدير، علم و عمل، ذمّ كرامت و نكوهش معرف رسمي و عبادت بر سبيل عادت.
  
 
'''نمونه ای از نثر مسجع در مناجات نامه:'''
 
'''نمونه ای از نثر مسجع در مناجات نامه:'''
سطر ۴۹: سطر ۷۴:
  
 
==وفات==
 
==وفات==
 
+
خواجه عبدالله روز جمعه بيست و دوم ذی الحجه سال 481 هجری قمری در سن هشتاد و پنج سالگی درگذشت و در گازرگاه هرات به خاک سپرده شد.
این عارف شاعر، مفسر محدث، در پایان عمر نابینا گردید و در بیست و دوم ذی حجه سال 481 هجری قمری در سن هشتاد و پنج سالگی درگذشت و در گازرگاه هرات به خاک سپرده شد و تا کنون آرامگاه این بزرگمرد اندیشه و صفا، زیارتگاه سوخته گان معرفت الهی است و متاسفانه باید گفت آرامگاه این عارف نامی شرق با گذشت زمان تمام زیبایی و کاشی هایش فرو ریخته است و در قرن حاضر هیچگونه توجه به بازسازی آن نشده است.
 
  
 
==منابع==
 
==منابع==
[http://www.ahl-ul-bayt.org/fa.php/page,25128A47676.html سید محمد ناظم زاده، خواجه عبدالله انصاری، پورتال اهل بیت علیهم السلام]
+
*[http://www.ahl-ul-bayt.org/fa.php/page,25128A47676.html سید محمد ناظم زاده، خواجه عبدالله انصاری، پورتال اهل بیت علیهم السلام]
 +
*نژاد فرد لرستانی، مقدمه مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری، در دسترس در
 +
[http://mayadin.tehran.ir/Portals/0/Document/1391/eb/monajat-name-ansari.pdf]
 +
*[http://khawaran.com/%D9%86%D8%AB%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D8%B1%DB%8C/%D9%BE%DB%8C%D9%80%D9%80%D8%B1%D9%87%D9%80%D9%80%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D9%80%D9%80%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%80%D9%80%D9%87-%D8%B9%D8%A8%D9%80%D9%80%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%B5%D9%80%D9%80%D8%A7%D8%B1%DB%8C.html رسول پویان ، پیــرهــرات (خــواجــه عبــدالله انصــاری، سایت خاوران]
 +
*[http://www.hamshahrionline.ir/details/95554 زندگینامه: خواجه عبدالله انصاری، همشهری ان لاین]
 
   
 
   
 
[[رده:علمای قرن پنجم]]
 
[[رده:علمای قرن پنجم]]
 
[[رده:عارفان]]
 
[[رده:عارفان]]
 
[[رده:مفسرین قرآن]]
 
[[رده:مفسرین قرآن]]
 +
[[رده:ادیبان]]

نسخهٔ ‏۱ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۱۷

ابواسماعیل عبدالله بن ابی‌ منصور محمد (396-481 هجری)، مفسر، محدث، فقیه و عارف قرن پنجم است که به سبب رسیدن نسبش به ابوایوب انصاری معروف به خواجه عبدالله انصاری است. اثر معروف او مناجات نامه است. خواجه عبدالله به شیخ ابو الحسن خرقانی اخلاص و ارادت ویژه داشت.

ولادت

خواجه عبدالله متولد دوم شعبان سال ۳۹۶ هجری قمری در كهندژ هرات می باشد، پدرش از نوادگان ابو ایوب انصاری صحابی رسول الله(ص) است. ابوايوب كسي است كه رسول خدا(ص) هنگام هجرت از مكه به مدينه مدتی در خانه‌‌اش سکنی گزید.

القاب خواجه انصاری

این عارف نامدار، معروف به پیرهرات، پیر انصار، خواجه عبدالله انصاری، انصاری هروی و شیخ الاسلام می باشد که این لقب آخر را ظاهراً نخستین بار خلیفه عباسى "المقتدى" در سال 474 ق به او داد و از آن پس این لقب براى پیر هرات علم شده و رسمیت یافته است.

زندگی نامه

دوران کودکی و نوجوانی

خداوند به عبدالله هوش و حافظه ای خارق العاده عطا کرده بود و شايد بدليل همين هوش سرشار وشگفت بود که او را خيلی زود یعنی در سن چهار سالگی به مدرسه فرستاند، اﺑﻮﻣﻨﺼﻮر ﭘﺪر خواجه عبدالله در ﺗرﺑﻴﺖ و ﺁﻣﻮزش ﻓﺮزﻧﺪ بسیار کوشید.

عبداالله مراحل و مراتب کسب علم و فضل و دانش و کمال را يکی پس از ديگری می پيمود. استعداد و حافظه او از همان زمان توجه استادان او را که با دقت بوسيله پدرش انتخاب شده بودند به خود جلب ميکرد. روش او در کسب علم و دانش چنين بود که بامداد برای قرآن خواندن نزد مقری ميرفت و پس از آن به درس خواندن مشغول ميشد، مشق روی ورق مينوشت و از حفظ ميکرد، هنگامی که از اين کارها فراغت می يافت چاشتگاه بود و زمان رفتن نزد اديب و نوشتن و حفظ کردن. او ساعات روز و شب را برای انجام درسهای مختلف تقسيم کرده بود.

در نه سالگی بدان درجه از فهم و دانش رسيده بود که می توانست از محضر استادانی چون قاضی ابومنصور ازدی و جارودی استفاده نموده، املای حديث کند و در چهارده سالگی بدان پايه رسيد که بر منبر بر آمد و مجلس گفت. در همين سن او بيش از هفتاد هزار و به روايتی صد هزار بيت شعر از شعرای عرب از حفظ داشت

از جمله استادانش يحيي بن عمار شيباني را نام برده‌‌اند كه از شيراز به هرات آمده و به تعليم و تدريس مشغول بود وی در تفسیر، حدیث، شعر و ادب بسیار توانا بود و خواجه از محضر او استفادۀ بسیار کرد.

مسافرتهای خواجه برای گرد آوری احادیث

خواجه عبدالله انصاری در سال 417 قمری در سن 21 سالگی برای تکمیل تحصیلات به نیشابور رفت. سپس به طوس و بسطام سفر کرد و به شنیدن و ضبط و ثبت احادیث همت گماشت و در این راه تلاش بسیاری نمود چنانچه خود گفته است : "سیصد هزار حدیث و هزار هزار سَـند حفظ كرده ام."

وی در اين راه رنجهايی را بر خويشت هموار کرد که کمتر کسی کرده بود و يک نمونه از آن پيمودن راه ميان نيشابور و دزبار بحالت رکوع در زير باران بود تا جزوه های حديث را که بر شکم خود گرفته بود خيس نشود.

خواجه در سال 423 خواجه عازم سفر حج شد و بر سر راه مکه در بغداد توقف کرد تا مجلس درس ابومحمد خلال بغدادی را درک کند.

در بازگشت از سفر حج به زیارت شیخ ابوالحسن خرقانی رفت که این زیارت در وي تاثیر گذاشت و ذوق عرفاني او را بارورتر کرد.

ديدار خواجه عبدالله انصاری با شيخ ابوالحسن خرقاني

داستان ديدار خواجه عبدالله با ابو الحسن خرقاني از آغاز با نوعي جذبه و شوق همراه بوده است. خواجه عبدالله انصاري در سال 424ق براي بار دوم به عزم سفر حج از هرات خارج شد. در بازگشت از ري به سوي خراسان به ديدار شيخ ابوالحسن خرقاني رسيد. خرقاني چنانکه از گفتار پير هرات در طبقات و منابع ديگر بر مي آيد، شخصي عامي بود که "الحمد" را "الهمد" ميخواند. ولی پیر هرات می گوید من از وي پنج سؤال کردم؛ سه به زبان و دو به دل، همه را جواب گفت. و در تمام اين احوال دستهاي مرا در ميان دو دست خويش گرفته بود. خواجه پيران فراوان ديده بود و سخنان فراوان شنيده بود، ولي در يک ساعت که با خرقاني بود، همه سخنان که شنيده بود وهمه پيران که ديده بود، را رها کرد. چنانچه گفته است: "مشايخ من در حديث و علم شرع بسيارند، اما پير من در اين کار يعني در تصوف و حقيقت شيخ ابوالحسن خرقاني است." و باز گفته است: "اگر من خرقانی را ندیدمی، حقیقت ندانستمی و همواره این با آن در می آمیختمی، یعنی نفس با حقیقت." و البته خرقانی نیز به شیخ الاسلام توجه خاصی داشت چنانچه مریدان خرقانی گفته اند: "سی سال است که تا با وی صحبت می داریم. هرگز ندیده ایم که کسی را چنان تعظیم کند که تو را و چنان نیکو داشت که تو را."

خواجه عبدالله همچنین از ديگر مشايخ صوفيه عصر خود مانند شيخ ابوسعيد ابوالخير نيز درك فيض كرده است.

خواجه عبدالله انصاری در اواخر عمر که دورۀ اوج شهرت او محسوب می شد با خواجه نظام الملک و پادشاهان ادب پرور سلجوقی (الب ارسلان و ملکشاه) هم عصر بود.

خواجه عبداالله نه تنها محدث و مفسر عاليمقام و عارفی وارسته و پُر سوز و بزرگ بود، بلکه خطيبی بليغ و واعظی توانا و شاعری استاد نيز بود، به گفتهء او شايد تا سالهای آخر عمر شش هزار شعر تازی بر وزن درست و راست سروده بود .

نابینا شدن خواجه عبدالله انصاری

هشت سال آخر عمر او يعنی از سال چهارصد و هفتاد و سه به بعد در کوری و نابينايی گذشت ولی نه کوری و نه پيری هيچکدام او را از تفسير و تذکير و مخالفت با مخالفان باز نداشت.

آثار خواجه عبدالله انصاری

خواجه عبدالله انصاری ، آثار خود را با نثر زیبای مسجع به زبانهای عربی و دری نوشته است. وی چندین کتاب را تالیف نموده که تعداد نوشته هایش به 32 اثر می رسد. چند کتاب معروف ایشان عبارت است از: # صد میدان، کتابی است فارسی که خواجه عبدالله انصاری هزار مقام میان انسان و خدا را به رشته تحریر درآورده است.

  1. منازل السائرین، مهمترین اثر خواجه در سیر و سلوك عرفانی است که به زبان عربى نگاشته شده، که منازل چندگانه اى را كه عارف در طى مقامات خویش مى باید به سر آورد را بیان می دارد، این كتاب را خواجه در اواخر عمر تصنیف كرده است.
  2. طبقات ا لصوفیه، این كتاب از امالى پیر هرات است. اصل آن كتابى است كه ابوعبدالرحمن سلمى، زاهد و مفسر و محدث و عارف نامدار خراسان ، در 412 ق به عربى نگاشته است.
  3. تفسیرالهروى، این كتاب گذشته از شریعت، به آنچه نزد خواجه تعبیر به طریقت و حقیقت مى شده، نیز نظر دارد.
  4. الاربعین فى الصفات، کتاب طرز تلقى خواجه از مسائل كلامى و مخصوصاً نماینده رأى او در باب تشبیه و تجسیم است.
  5. ذم الكلام و اهله، این رساله ظاهراً مربوط به اواخر عمر خواجه است، که شیخ نسبت به مسائل متكلمان اظهار تبرى مى كند، این رساله مجموعه اى است از احادیث در باب ضرورت دورى از خوض در كلام. # مناجات نامه، که بیشتر شهرت خواجه عبدالله به سبب این کتاب است كه به نثر مسجع و روان فارسى نگاشته است. نثر او در مناجات نامه، مانند یك شعر آكنده از شور و ذوق و جذبه و عرفان است.

خواجه عبدالله علاوه بر اینها کتابهای دیگری نیز دارد چون: نصایح، زادالعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبت نامه، هفت حصار، رساله، دل و جان، الهی نامه و... که همگی به نثر مسجع هستند.

مناجات نامه

مناجات نامه، هر چند رساله اي عرفاني است، ولی از جهت تعليمي و حكمي نيز قابل توجه است؛ از همين روست كه محتواي كلمات قصار خواجه را بر سه گونه دانسته اند: عرفاني، حكمي و تعليمي.

از آنجا كه اين رساله گزيده اي از آثار مختلف خواجه است، مباحث عرفاني آن نيز متنوع است و از اصول و مباني عرفاني تا سلوك عملی، احكام و مقررات ديني و زهد آميز را شامل مي شود. مهم ترين مباحث عرفاني اين رساله عبارت است از: توحيد، آفرينش، تجلي ذات و صفات، عشق و عنايت، ابليس و موضوع تقدير، علم و عمل، ذمّ كرامت و نكوهش معرف رسمي و عبادت بر سبيل عادت.

نمونه ای از نثر مسجع در مناجات نامه:

الحمدلله. ستایش خدای مهربان، کردگار روزی رسان، یکتا در نام و نشان. خداوندی که ناجُسته، یابند و نادَریافته، شناسند و نادیده، دوست دارند. قادر است بی‌احتیال؛ قیوم است بی‌گشتن حال. در ملک ایمن از زوال؛ در ذات و نعت، متعال. لم یزل و لایزال؛ موصوف به وصف جلال و نعت جمال. عجز بندگان دید در شناخت قدر خود و دانست که اگر چند کوشند، نرسند و هرچه بپویند، نشناسند.

الهی به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی، دریاب که می توانی

الهی، عمر خود به باد کردم و بر تن خود بیداد کردم؛ گفتی و فرمان نکردم، درماندم و درمان نکردم.

الهی، در دل های ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و برگشت های ما جز باران رحمت خود مبار. به لطف، ما را دست گیر و به کرم، پای دار.

الهی، بهشت و حور چه نازم، مرا دیده ای ده که از هر نظر بهشتی سازم.

الهی، اگر تو مرا خواستی من آن خواستم که تو خواستی.

وفات

خواجه عبدالله روز جمعه بيست و دوم ذی الحجه سال 481 هجری قمری در سن هشتاد و پنج سالگی درگذشت و در گازرگاه هرات به خاک سپرده شد.

منابع

[۱]