خاتم الأنبیاء: تفاوت بین نسخهها
(←منبع) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | خاتم الأنبیاء به معنای پايان بخش [[پيامبران]] و مُهر ختام پيامبران است. | |
− | خاتم الأنبیاء به معنای پايان بخش پيامبران و مُهر ختام پيامبران است. | ||
− | == خاتم النبيين در قرآن == | + | ==خاتم النبيين در قرآن== |
− | وصف رسول گرامى اسلام در قرآن كريم: | + | وصف رسول گرامى اسلام در [[قرآن كريم]]: |
− | |||
− | + | {{متن قرآن|«ما كان محمد ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله و خاتم النبيين و كان الله بكل شىء عليما»}}؛ محمد صلی الله علیه و آله پدر هيچيك از مردان شما نبوده (اشاره به داستان زيد بن حارثه كه در آيات پيش سخن از آن به ميان آمده) بلكه فرستاده خدا و پايان بخش پيامبران است.<ref>[[سوره احزاب]]: 40.</ref> | |
− | + | خاتميت [[پيامبر اسلام]] از عقايد مسلّمه مسلمانان بوده و از قرآن و حديث ـ جز ادله عقليه كه در كتب كلاميه آمده است ـ شواهد بسيار بر آن است، از جمله اين آيه مباركه سابق الذكر. | |
− | == | + | ==خاتم در لغت عرب== |
− | + | كتب لغت، اعم از لغت نگاران اسلامى و يا غيراسلامى مانند لويس معلوف مسيحى صاحب «المنجد» و غيره، «خاتم» به كسر تاء و فتح آن به معنى پايان بخش معنى كرده اند و خاتم در اين آيه همه قرّاء معروف جز عاصم به كسر تاء خوانده اند، مهر نامه را بدين جهت خاتم گويند كه پايان بخش نامه است و انگشتر را خاتم خوانند كه در گذشته نام صاحب آن در آن منقوش بوده و از آن براى مهر ختام نامه استفاده مى شده است. | |
− | + | ==روایت پیامبر خاتم== | |
− | |||
+ | جابر بن عبدالله از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روايت كند كه فرمود: «موضع من در ميان پيامبران بدين مى ماند كه كسى خانه اى بنا كرده و آن را بسى زيبا و كامل ساخته جز اينكه يك خشت آن كه جاى بارزى دارد ننهاده باشد آنچنان كه هر كه وارد آن شود، بگويد: چه نيكو خانه اى است اگر اين جاى خالى خشت نمى بود. سپس فرمود: من اينك جاى آن خشت را پركرده ام».<ref>مجمع البيان.</ref> | ||
+ | نيز از آن حضرت رسيده كه فرمود: «اى مردم پس از من پيغمبرى نباشد پس هر كه بعد از من دعوى نبوت كند دعوى و بدعتش در آتش خواهد بود و هر كه چنين ادعائى كند او را بكشيد و كسى كه از او پيروى نمايد، اهل دوزخ است».<ref>بحار: 79/222 .</ref> خطبه آن حضرت در حجة الوداع كه بدين مضمون و با تفاصيل گسترده اى آمده معروف است. | ||
− | ==پانویس == | + | ==پانویس== |
− | <references /> | + | <references/> |
− | == | + | ==منابع== |
− | *سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ معارف و معاریف. | + | * سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ معارف و معاریف. |
[[رده:پیامبر اکرم]] | [[رده:پیامبر اکرم]] | ||
[[رده:اسامی و القاب پیامبر]] | [[رده:اسامی و القاب پیامبر]] |
نسخهٔ ۲۲ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۵۴
خاتم الأنبیاء به معنای پايان بخش پيامبران و مُهر ختام پيامبران است.
خاتم النبيين در قرآن
وصف رسول گرامى اسلام در قرآن كريم:
«ما كان محمد ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله و خاتم النبيين و كان الله بكل شىء عليما»؛ محمد صلی الله علیه و آله پدر هيچيك از مردان شما نبوده (اشاره به داستان زيد بن حارثه كه در آيات پيش سخن از آن به ميان آمده) بلكه فرستاده خدا و پايان بخش پيامبران است.[۱]
خاتميت پيامبر اسلام از عقايد مسلّمه مسلمانان بوده و از قرآن و حديث ـ جز ادله عقليه كه در كتب كلاميه آمده است ـ شواهد بسيار بر آن است، از جمله اين آيه مباركه سابق الذكر.
خاتم در لغت عرب
كتب لغت، اعم از لغت نگاران اسلامى و يا غيراسلامى مانند لويس معلوف مسيحى صاحب «المنجد» و غيره، «خاتم» به كسر تاء و فتح آن به معنى پايان بخش معنى كرده اند و خاتم در اين آيه همه قرّاء معروف جز عاصم به كسر تاء خوانده اند، مهر نامه را بدين جهت خاتم گويند كه پايان بخش نامه است و انگشتر را خاتم خوانند كه در گذشته نام صاحب آن در آن منقوش بوده و از آن براى مهر ختام نامه استفاده مى شده است.
روایت پیامبر خاتم
جابر بن عبدالله از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روايت كند كه فرمود: «موضع من در ميان پيامبران بدين مى ماند كه كسى خانه اى بنا كرده و آن را بسى زيبا و كامل ساخته جز اينكه يك خشت آن كه جاى بارزى دارد ننهاده باشد آنچنان كه هر كه وارد آن شود، بگويد: چه نيكو خانه اى است اگر اين جاى خالى خشت نمى بود. سپس فرمود: من اينك جاى آن خشت را پركرده ام».[۲]
نيز از آن حضرت رسيده كه فرمود: «اى مردم پس از من پيغمبرى نباشد پس هر كه بعد از من دعوى نبوت كند دعوى و بدعتش در آتش خواهد بود و هر كه چنين ادعائى كند او را بكشيد و كسى كه از او پيروى نمايد، اهل دوزخ است».[۳] خطبه آن حضرت در حجة الوداع كه بدين مضمون و با تفاصيل گسترده اى آمده معروف است.
پانویس
- ↑ سوره احزاب: 40.
- ↑ مجمع البيان.
- ↑ بحار: 79/222 .
منابع
- سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ معارف و معاریف.