غضب: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی ' <keywords content='کلید واژه: راه هاي جلوگيري غضب، غضب، ' /> '''کلید واژه: راه هاي جلوگيري غ...' ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 +
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}
 +
 +
 +
 
{<I>منبع اين نوشتار يک سايت است. آن را با نوشته خودتان جايگزين کنيد.</I>}
 
{<I>منبع اين نوشتار يک سايت است. آن را با نوشته خودتان جايگزين کنيد.</I>}
  
سطر ۱۱۲: سطر ۱۱۶:
  
 
(اصول كافى ج: 3 ص: 414 رواية: 11)
 
(اصول كافى ج: 3 ص: 414 رواية: 11)
 +
[[رده:اخلاق فردی]]
 +
[[رده:صفات ناپسند]]

نسخهٔ ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۲۳

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



{منبع اين نوشتار يک سايت است. آن را با نوشته خودتان جايگزين کنيد.}

منبع: سایت تربیت

نویسنده: گروهی از محققان و پژوهشگران

غضب عقل را زايل و ايمان را محو و شيطان را مسلط و در نهايت پشيمانى در دنيا و آخرت كه قابل جبران نباشد پيش مى‌آورد، لذا به بعضى از روايات ملاحظه بفرماييد.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله الْغَضَبُ يُفْسِدُ الْإِيمَانَ كَمَا يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: غضب ايمان را فاسد كند چنان كه سركه عسل را.

(اصول كافى ج: 3 ص: 412 رواية: 1)

يكى از محققان گويد: غضب، زبانه آتشى است كه از آتش فروزان خدا برگرفته شده و جز از دل ها سر بر نزند، در درون دل خموده است و چون آتش زير خاكستر آرميده و سر بزرگى نهان دل دل، هر سرفراز لجباز آن را بدر آورد چنان چه آهن آتش خموش را از دل سنگ، بر آن ها كه به‌ديده حق‌بين بنگريد هويدا است كه رگى از شيطان لعين در انسان مى‌ درزد و در هر كه زبانه خشم سرزد خويشى شيطان از او سر برزد كه گفت: مرا از آتش آفريدى و او را از گِل، شيوه گِل آرامش و وقار است و شيوه آتش برافروختن و شرار و جنبش و پريشانى و كباب كردن دل‌ هاى نزار كه خدا فرمايد: «تافته كند هر چه در دل آن ها است با پوستشان» و از نتايج خشم است كينه و حسد كه بدان ها هلاك شده‌اند مردم بد و تباه شده‌اند هر ديو و دد.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ عليه السلام الْغَضَبُ مِفْتَاحُ كُلِّ شَرٍّ

امام صادق عليه السلام فرمود: غضب كليد هر شرى است.

(اصول كافى ج: 3 ص: 412 رواية: 3)

عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَلِّمْنِي عِظَةً أَتَّعِظُ بِهَا فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِى عِظَةً أَتَّعِظُ بِهَا فَقَالَ لَهُ انْطَلِقْ وَ لَا تَغْضَبْ ثُمَّ أَعَادَ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ انْطَلِقْ وَ لَا تَغْضَبْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ

عبدالاعلى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: مرا اندرزى ده كه از آن پند گيرم، فرمود: مردى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول الله: اندرزى بمن بياموز كه از آن پند گيرم، حضرت به او فرمود برو و غضب مكن، سپس تكرار كرد و باز حضرت فرمود: برو و غضب مكن تا سه بار.

(اصول كافى ج: 3 ص: 413 رواية: 5)

عَنْهُ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِاللَّهِ عليه السلام يَقُولُ مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ

امام صادق عليه السلام مي فرمود: هر كه غضب خود را نگه دارد، خدا عيب او را بپوشاند.

(اصول كافى ج: 3 ص: 413 رواية: 6)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِى عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ سَمِعْتُ أَبِى عليه السلام يَقُولُ أَتَى رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ بَدَوِيٌّ فَقَالَ إِنِّي أَسْكُنُ الْبَادِيَةَ فَعَلِّمْنِي جَوَامِعَ الْكَلَامِ فَقَالَ آمُرُكَ أَنْ لَا تَغْضَبَ فَأَعَادَ عَلَيْهِ الْأَعْرَابِيُّ الْمَسْأَلَةَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى رَجَعَ الرَّجُلُ إِلَى نَفْسِهِ فَقَالَ لَا أَسْأَلُ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَ هَذَا مَا أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إِلَّا بِالْخَيْرِ قَالَ وَ كَانَ أَبِي يَقُولُ أَيُّ شَيْءٍ أَشَدُّ مِنَ الْغَضَبِ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَغْضَبُ فَيَقْتُلُ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ وَ يَقْذِفُ الْمُحْصَنَةَ

امام صادق عليه السلام فرمودم: شنيدم پدرم مي فرمود: مردى بيابانى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: من صحرا نشينم (و چون نمي توانم هميشه از خدمت شما استفاده كنم) كلمات جامعى بمن بياموز، فرمود: دستورات مي دهم كه غضب مكن، مرد عرب در خواست خود را سه بار تكرار كرد ( و همان جواب شنيد ) تا آن مرد بخود آمد و گفت: ديگر سؤالى نمي كنم، رسول خدا صلى الله عليه و آله جز بخير مرا دستور نفرمود (زيرا همان غضب نكردن مرا از دشنام و تهمت و آزار مسلمان و چاقو كشى و آدم كشى و گناهان ديگر باز مي دارد) سپس فرمود: پدرم مي فرمود: سخت تر از غضب چه چيز است؟ همانا مرد غضب مي كند و در اثر آن مرتكب قتل نفس كه خدا حرام كرده مي شود و زن پاكدامن را متهم مى سازد.

(اصول كافى ج: 3 ص: 412 رواية: 4)

نسبت به زير دست غضب كردن روا نيست

عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِيبٍ السِّجِسْتَانِيِّ عَنْ أَبي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ فِيمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ مُوسَى عليه السلام يَا مُوسَى أَمْسِكْ غَضَبَكَ عَمَّنْ مَلَّكْتُكَ عَلَيْهِ أَكُفَّ عَنْكَ غَضَبِى

امام باقر عليه السلام فرمود: در كتاب تورات در ضمن مناجات خداى عزوجل با موسى عليه السلام است: كه: اى موسى خشم خود را از كسي كه ترا بر او مسلط ساخته ام بازگير تا خشم خود را از تو باز گيرم.

(اصول كافى ج: 3 ص: 413 رواية: 7)

اگر در غضب كردن خوددارى شود خداوند يار و ناصر او مى‌گردد

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى بَعْضِ أَنْبِيَائِهِ يَا ابْنَ آدَمَ اذْكُرْنِى فِى غَضَبِكَ أَذْكُرْكَ فِى غَضَبِى لَا أَمْحَقْكَ فِيمَنْ أَمْحَقُ وَ ارْضَ بِى مُنْتَصِراً فَإِنَّ انْتِصَارِى لَكَ خَيْرٌ مِنِ انْتِصَارِكَ لِنَفْسِكَ

امام صادق عليه السلام فرمود: خداى عزوجل به يكى از پيغمبرانش وحى فرمود: اى پسر آدم در حال خشمت مرا ياد كن تا در حال خشمم ترا ياد كنم (قدرت مرا بياد آور تا عفوم را شامل حالت گردانم) و با آن ها كه (در اثر خشم خود) نابودشان ميكنم نابودت نكنم و با انتقام گيرى من (از دشمنانت) راضى باش، زيرا انتقام گيرى من براى تو بهتر از انتقام گرفتن تو براى خودت مي باشد.

(اصول كافى ج: 3 ص: 413 رواية: 8)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ عليه السلام يَقُولُ إِنَّ فِى التَّوْرَاةِ مَكْتُوباً يَا ابْنَ آدَمَ اذْكُرْنِى حِينَ تَغْضَبُ أَذْكُرْكَ عِنْدَ غَضَبِى فَلَا أَمْحَقْكَ فِيمَنْ أَمْحَقُ وَ إِذَا ظُلِمْتَ بِمَظْلِمَةٍ فَارْضَ بِانْتِصَارِى لَكَ فَإِنَّ انْتِصَارِى لَكَ خَيْرٌ مِنِ انْتِصَارِكَ لِنَفْسِكَ

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى‌فرمود: در تورات نوشته است: اى آدمي زاد، هرگاه خشم گيرى مرا بياد آورد تا ترا هنگام خشمم بياد آورم و با آن ها كه نابودشان مي كنم نابودت نكنم و چون ستمى بر تو شد، بانتقام گيرى من براى خود راضى باش، زيرا انتقام گيرى من برايت از انتقام گيرى خودت بهتر است.

(اصول كافى ج: 3 ص: 414 رواية: 10)

نفوذ شيطان در وقت غضب نمودن

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِى حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ إِنَّ هَذَا الْغَضَبَ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تُوقَدُ فِى قَلْبِ ابْنِ آدَمَ وَ إِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا غَضِبَ احْمَرَّتْ عَيْنَاهُ وَ انْتَفَخَتْ أَوْدَاجُهُ وَ دَخَلَ الشَّيْطَانُ فِيهِ فَإِذَا خَافَ أَحَدُكُمْ ذَلِكَ مِنْ نَفْسِهِ فَلْيَلْزَمِ الْأَرْضَ فَإِنَّ رِجْزَ الشَّيْطَانِ لَيَذْهَبُ عَنْهُ عِنْدَ ذَلِكَ

امام باقر عليه السلام فرمود: اين غضب (و خشمى كه در وجود شما است) شراره اى است شيطانى كه در دل آدمي زاد شعله ور مى شود، و چون كسى از شما خشمگين شود، چشمانش سرخ شود و رگهاى گردنش ورم كند و شيطان در وجودش در آيد، پس هرگاه كسى از شما از اين حالت خويش بترسد، به زمين بچسبد، زيرا وسوسه شيطان در آن هنگام از او دور شود.

(اصول كافى ج: 3 ص: 415 رواية: 12)

غضب حتى عقل بزرگان را از تأمل نمودن مى‌اندازد

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام الْغَضَبُ مَمْحَقَةٌ لِقَلْبِ الْحَكِيمِ وَ قَالَ مَنْ لَمْ يَمْلِكْ غَضَبَهُ لَمْ يَمْلِكْ عَقْلَهُ

امام صادق عليه السلام فرمود: غضب دل شخص حكيم را نابود كند (از اين رو بجاى حكمت از او سفاهت بينند) و فرمود: هر كس مالك غضب خود نباشد، مالك عقل خود نخواهد بود.

(اصول كافى ج: 3 ص: 415 رواية: 13)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مَنْ كَفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ أَقَالَ اللَّهُ نَفْسَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النَّاسِ كَفَّ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَنْهُ عَذَابَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسي كه خود را از ريختن آبروى مردم نگهدارد، خدا در قيامت از (عيب) او در گذرد، و هر كه خشم خود را از مردم باز گيرد، خداى تبارك و تعالى عذاب روز قيامت را از او باز گيرد.

(اصول كافى ج: 3 ص: 415 رواية: 14)

از مجلسى رحمه الله علیه «من كف نفسه عن اعراض الناس» يعنى خود را از آبروريزى مردم باز دارد بسبب غيبت و بهتان و دشنام و پرده ‌درى از عيوب آنان و امثال آن.

«اقال الله نفسه» بعضى گفته: مقصود از نفس در اين جا عيب است و من گويم: ممكن است مقصود همان معنى متعارف باشد زيرا گرچه معمولا اقاله را به لغزش‌ ها نسبت دهند ولى به خود شخص هم نسبت داده شود زيرا اصل در اقاله اين است كه مردى كالائى بخرد و پشيمان شود و نزد فروشنده آيد و گويد: مرا اقاله كن، يعنى آن معامله‌ اى كه ميان ما شده واگذار و از آن صرف نظر كن و پول مرا بده و جنس خود را بگير، و اين كلمه در آمرزش گناهان بكار رفته زيرا معامله‌اى اعتبار شده ميان بنده و پروردگار كه گويا گناه به خدا داده و در عوض عقوبت گرفته و اكنون مى‌خواهد عقوبت را به خدا پس دهد و نفس اين ميانه گرو است و صحيح است نسبت به اقاله به نفس.

راه‌هاى جلوگيرى از غضب

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُيَسِّرٍ قَالَ ذُكِرَ الْغَضَبُ عِنْدَ أَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام فَقَالَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَغْضَبُ فَمَا يَرْضَى أَبَداً حَتَّى يَدْخُلَ النَّارَ فَأَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ قَائِمٌ فَلْيَجْلِسْ مِنْ فَوْرِهِ ذَلِكَ فَإِنَّهُ سَيَذْهَبُ عَنْهُ رِجْزُ الشَّيْطَانِ وَ أَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَى ذِى رَحِمَ فَلْيَدْنُ مِنْهُ فَلْيَمَسَّهُ فَإِنَّ الرَّحِمَ إِذَا مُسَّتْ سَكَنَتْ

ميسر گويد: خدمت امام باقر عليه السلام از غضب سخن بميان آمد. حضرت فرمود: همانان مرد غضب مي كند و تا داخل دوزخ نشود، هرگز راضى نگردد (تا مرتكب گناهى نشود خشمش تسكين نيابد) پس هر كس بر مردمى خشمگين شد، و ايستاده بود، بايد فورى بنشيند، تا پليدى شيطان از او دور شود، و هر كس بر خويشاوندانش غضب كند بايد نزديك او رود و تنش را مس كند (مثلا دست به دست او سايد) زيرا خويشاوند هرگاه مس شود آرامش يابد.

(اصول كافى ج: 3 ص: 412 رواية: 2)

از مجلسى رحمه الله علیه «فما يرضى ابداً» در اين جا آگاه كرده است كه نبايد خشم كرد و اگر خشم آمد نبايد او را دنباله داد بلكه زود درمان كرد زيرا اگر دنباله پيدا كردبسا مايه كارى شود چون كشت و زخم و دشنام كه به دوزخ برد و يا در نهاد انسان جاگير و پاگير شود و بماند تا انسان را به دوزخ كشد. و بدان كه درمان خشم از دو راه است:

1 ـ با دانش.

2 ـ با كردار.

اما با دانش به اين كه بينديشد در آيان و اخبارى كه در نكوهش خشم و مدح فرو خوردن خشم و گذشت و بردبارى رسيده است و انديشه كند كه خود توقع گذشت از خدا دارد و خشم خود را جلو گيرد.

و اما درباره درمان كردارى، در اين جا دو چيز فرموده است:

1 ـ آن كه فورا وضع و حال خود را تغيير دهد و به كارى بپردازد، و آسانتر همه اين است كه اگر ايستاده بنشيند و در و رايتى دارد كه: اگر نشسته است برخيزد، و بعد رواياتى نقل كرده است كه در آن ها وارد است: اگر نشسته است بخوابد و يا آن كه براى رفع خشم با آب سرد وضو بسازد و يا غسل كند.

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ جَمِيعاً عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِى خَدِيجَةَ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِى قَالَ اذْهَبْ وَ لَا تَغْضَبْ فَقَالَ الرَّجُلُ قَدْ اكْتَفَيْتُ بِذَاكَ فَمَضَى إِلَى أَهْلِهِ فَإِذَا بَيْنَ قَوْمِهِ حَرْبٌ قَدْ قَامُوا صُفُوفاً وَ لَبِسُوا السِّلَاحَ فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ لَبِسَ سِلَاحَهُ ثُمَّ قَامَ مَعَهُمْ ثُمَّ ذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لَا تَغْضَبْ فَرَمَى السِّلَاحَ ثُمَّ جَاءَ يَمْشِى إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ هُمْ عَدُوُّ قَوْمِهِ فَقَالَ يَا هَؤُلَاءِ مَا كَانَتْ لَكُمْ مِنْ جِرَاحَةٍ أَوْ قَتْلٍ أَوْ ضَرْبٍ لَيْسَ فِيهِ أَثَرٌ فَعَلَيَّ فِي مَالِي أَنَا أُوفِيكُمُوهُ فَقَالَ الْقَوْمُ فَمَا كَانَ فَهُوَ لَكُمْ نَحْنُ أَوْلَى بِذَلِكَ مِنْكُمْ قَالَ فَاصْطَلَحَ الْقَوْمُ وَ ذَهَبَ الْغَضَبُ

امام صادق عليه السلام فرمود: مردى به پيغمبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: يا رسول الله! مرا تعليم ده، فرمود: برو و غضب مكن، آن مرد گفت: همين مرا بس است و به جانب قبيله خود رفت، ناگاه در ميان قومش جنگى بپا شد، و اسلحه پوشيده در برابر يكديگر صف كشيدند، آن مرد هم چون چنان ديد، اسلحه پوشيد و بصف ايستاد، آن گاه سخن پيغمبر صلى الله عليه و آله را بباد آورد كه به او فرمود: (غضب مكن) سپس اسلحه را كنار گذاشت، و نزد مردمي كه دشمن قومش ‍ بودند آمد و گفت: اين مردم هر جراحت و قتل و زدن بى نشانه اى كه در افراد شما باشد بعهده من و من خونب هاى آن را بشما مي پردازم ( اما زخم نشانه دار را از زننده اش بگيريد) آن مردم گفتند، هر چه چنين باشد بنفع شما و ما از شما بپرداخت اين جريمه سزاوارتريم، سپس با يكديگر صلح كردند و آن كينه از ميان برفت.

(اصول كافى ج: 3 ص: 414 رواية: 11)