شجاعت: تفاوت بین نسخهها
جز |
|||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
شجاعت نه فقط به معنی متعارف که بیباکی در برابر دشمن است بلکه یکی از اصول سهگانهی اخلاق اسلامی (در کنار [[حکمت]] و عفت طبق نظر مرحوم نراقی و یا اصول چهارگانه با افزودن [[عدالت]] طبق نظر مشهور) است که تنها یک صفت متعالی محدود به خود نیست بلکه ریشهی اوصافی والا و منشأ آثار و صفات مثبت فراوان است. | شجاعت نه فقط به معنی متعارف که بیباکی در برابر دشمن است بلکه یکی از اصول سهگانهی اخلاق اسلامی (در کنار [[حکمت]] و عفت طبق نظر مرحوم نراقی و یا اصول چهارگانه با افزودن [[عدالت]] طبق نظر مشهور) است که تنها یک صفت متعالی محدود به خود نیست بلکه ریشهی اوصافی والا و منشأ آثار و صفات مثبت فراوان است. | ||
− | این صفت عبارت است از اعتدال در قوهی غضبیه به این معنی که غضب قوى باشد و با وجود قوّتْ فرمانبردار عقل باشد<ref>فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فيض كاشانى، مدرسه عالى شهيد مطهرى، تهران، چ اول، 1387ش، ص 128.</ref> که دارای دو کرانهی افراطی و تفریطی است که آنها نیز منشأ رذایل زیادی هستند.<ref>نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چ پنجم، 1377، ص 168 و 169.</ref> طرف افراط آن همان بیباکی بیجهت است که در اصطلاح اخلاق اسلامی | + | این صفت عبارت است از اعتدال در قوهی غضبیه به این معنی که غضب قوى باشد و با وجود قوّتْ فرمانبردار عقل باشد<ref>فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فيض كاشانى، مدرسه عالى شهيد مطهرى، تهران، چ اول، 1387ش، ص 128.</ref> که دارای دو کرانهی افراطی و تفریطی است که آنها نیز منشأ رذایل زیادی هستند.<ref>نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چ پنجم، 1377، ص 168 و 169.</ref> طرف افراط آن همان بیباکی بیجهت است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «[[تهوّر]]» نام دارد و عبارت است از اقدام بیباکانه در امورى كه نابود کنندهی جسم و یا جان و روان انسان است و از نظر شرع و عقل بايد از آنها پرهيز كرد و طرف تفریط آن همان ترس مفرَط است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «جُبن» نام دارد و آن ترس و اجتناب از كارهائى است كه بايد به آنها اقدام كرد.<ref> نراقی، ملامحمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمهی سيد جلال الدين مجتبوی، انتشارات حكمت، چ چهارم، 1377، ج 1، ص 110 – 112.</ref>یعنی از نظر عقل یا شرع باید در انجام آنها هراس نداشته و خود را به انجام آن کارها وادار نمود. |
==ستودگی شجاعت== | ==ستودگی شجاعت== |
نسخهٔ ۷ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۴۳
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
شجاعت نه فقط به معنی متعارف که بیباکی در برابر دشمن است بلکه یکی از اصول سهگانهی اخلاق اسلامی (در کنار حکمت و عفت طبق نظر مرحوم نراقی و یا اصول چهارگانه با افزودن عدالت طبق نظر مشهور) است که تنها یک صفت متعالی محدود به خود نیست بلکه ریشهی اوصافی والا و منشأ آثار و صفات مثبت فراوان است.
این صفت عبارت است از اعتدال در قوهی غضبیه به این معنی که غضب قوى باشد و با وجود قوّتْ فرمانبردار عقل باشد[۱] که دارای دو کرانهی افراطی و تفریطی است که آنها نیز منشأ رذایل زیادی هستند.[۲] طرف افراط آن همان بیباکی بیجهت است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «تهوّر» نام دارد و عبارت است از اقدام بیباکانه در امورى كه نابود کنندهی جسم و یا جان و روان انسان است و از نظر شرع و عقل بايد از آنها پرهيز كرد و طرف تفریط آن همان ترس مفرَط است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «جُبن» نام دارد و آن ترس و اجتناب از كارهائى است كه بايد به آنها اقدام كرد.[۳]یعنی از نظر عقل یا شرع باید در انجام آنها هراس نداشته و خود را به انجام آن کارها وادار نمود.
محتویات
ستودگی شجاعت
برخی از پیروان ادیان تحریف یافته معتقدند غضب باید از بین برود و انسان از هر گونه غضب عاری شود و حال آنکه دین اسلام این نظر را نمیپذیرد. زیرا اگر غضب نابود شود جهاد با كفار ممكن نخواهد بود.[۴] همچنین اگر هدف ريشهكن ساختن خشم است پس چگونه پيامبران از آن جدا نبودند؟! زیرا به عنوان مثال سرور پيامبران رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم وقتى در برابر او سخن ناگوار مىگفتند به طورى خشمگين مىشد كه دو طرف صورتش سرخ مىشد ولى جز سخن حق چيزى نمىفرمود و خشم آن حضرت را از حق خارج نمىساخت.[۵] بنابراین همانطور که گفته شد، آنچه ستودنی است اعتدال در قوهی غضبیه است که شجاعت نام دارد نه نفی مطلق آن.[۶]
شجاعت در همهی انسانهای شایسته وجود داشته است؛ همانطور که امام علی عليهالسّلام فرمودند: هرگاه جنگ بر ما سخت میشد، به رسول خدا پناه میبردیم و او خود در صف اول جنگ بود.[۷] حضرت امام رضا عليهالسّلام فرمودند: از صفات امام معصوم این است که شجاعترین مردم باشد.[۸]
خداى تعالى در وصف نيكان اصحاب پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم مىفرمايد: بر دشمنان سختگیر و بر مومنان مهربان و نرمخو هستند[۹] و این همان حالت اعتدال در قوهی غضبی است که اشرف صفات كماليه و افضل ملكات نفسانيه است[۱۰] و به اين سبب است که اميرمؤمنان عليهالسّلام در وصف مؤمن فرمودند: «دل مؤمن از سنگ محكمتر است».
از امام جعفرصادق عليهالسّلام مروى است كه: «مؤمن از كوه محكمتر است، زيرا كه سنگ از كوه مىريزد و از دين مؤمن هيچ فرو نمىريزد».[۱۱] پس این نیروی غضب است که چنین تصعید و والایش مییابد تا از توانمندی دفع و قدرت دافعهی آن در دفع آفات دین و دنیای مومن بکار رود و به همین علت، علمای اخلاق در تمثیلی لطیف و زیبا این قوه را به سگ شكارى تشبیه کردهاند که نيازمند تأديب است تا حركات و سكناتش با اشاره صاحبش صورت گيرد نه با ميل خودش.[۱۲]
نکوهش تهوّر (بیباکی) و جبن (ترسویی)
امام عسکری عليهالسّلام فرمودند: شجاعت دارای اندازهای است که اگر بر آن افزوده شود، تهور است.[۱۳] تهور از عوامل نابود کنندهی موجودیت دنيوي و اخروي انسان و جان و مال و آبروی او است و حال آنکه آيات و اخبار در وجوب محافظت خود از حد و حصر متجاوز است در حالی که خدای متعال مىفرمايد: خود را با دست خود به هلاكت نيندازيد[۱۴] و به راستی هر كس خود را از آنچه عقل حكم به لزوم محافظت از آن مىكند نگاه ندارد و بیباکانه خود را در هلاکت افکند، به نوعى دارای جنون و ديوانگى است و چگونه چنين كسى را مىتوان عاقل ناميد كه خود را بىباكانه به خطر مىاندازد مثلاً از كوههاى بلند به زير مىافكند و از شمشيرهاى آخته و بركشيده پروا نمىكند، يا در گردابها و رودهاى غرق كننده فرو مىرود يا از درندگان احتراز نمىكند؟! چنين شخصى اگر بمیرد قاتل خود به شمار مىرود و خودكشى موجب شقاوت هميشگى است.[۱۵]
از طرف دیگر ترس نیز که مانع هر گونه حرکت جسورانهی انسان در عبور از موانع کمال و اصلاح دنیا و آخرت خود است نیز مذموم است و روایت است که مومن هرگز ترسو نیست.[۱۶] و قلب پرهراس، مزاحم بدی برای دین انسان است.[۱۷] رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلّم[۱۸] و امام صادق عليهالسلام [۱۹] در دعا از ترس به خدا پناه میبردند و امام علی عليهالسّلام در خطبهی معروف همام، فرمودند: مومن اگر دنبال چیزی برود در راه رسیدن به آن تهور نمیورزد.[۲۰] ایشان فرمودند: ترس، ذلت آشکار است.[۲۱] و به اصحاب خود تاکید نمودند ترسو را در مشورت خود وارد نکن که کارها را بر تو تنگ میگرداند.[۲۲]و بالاخره اینکه امام صادق عليهالسّلام فرمودند: ترس و جفا و بُخل اگر در مردی جمع شد او حتماً اهل جهنم است.[۲۳]
گفتنی است ترس گاهی چنان شدید میشود که به نوعی مرض میانجامد و در اثر آن همیشه ترس دارد. مثلاً با وجود بسته بودن درب و محکم بودن قفل آن، باز از تنها خوابیدن در یک خانه میترسد.[۲۴] این حالت روانی از نظر روانشناسان نیز به عنوان یک بیماری روانی محسوب میشود که «فوبیا» (phobia) نام دارد و از نظر ایشان نیز عبارت است از ترس و اجتناب از اشیا و موقعیتهایی که خطر واقعی به دنبال ندارند.[۲۵]
علل ترس و تهور
ضمن تأکید بر ریشههای ضعف جسمی و عصبی که از نظر اخلاق اسلامی به طور عام برای بسیاری از حالات روانی (و از جمله ترس و تهور) وجود دارد.[۲۶] رسول گرامی خدا فرمود: از آثار بدبینی به خدای متعال، ترس است بنابراین، ریشهی ترس را این بدبینی دانستند.[۲۷] و به همین معنی است روایت دیگر که امام علی عليه السّلام فرمودند: شدت ترس از عجز نفس و ضعف یقین است[۲۸] و از طرف دیگر، آن بزرگوار تهور را نتیجهی از دست دادن احتیاط دانستند.[۲۹] یعنی دارابودن خلق و منش احتیاط که ناشی از تسلط بر خود و فکر و قوای خود است، نقش مهمی در مهار تهور که لجامگسیختگی غضب بدون توجه به عواقب آن است دارد.
آثار و لوازم شجاعت (اعتدال در ترس و بیباکی)
شجاعت، آثاری مثل بخشندگى، سرسختى و مقاومت، شهامت، شكستن (هواى) نفس، تحمل و بردبارى، فروخوردن خشم، سنگينى و متانت و نظاير آنها را از خود بروز خواهد داد که همگی از اخلاق ستوده هستند.[۳۰] همچنین استحکام در دین نیز از آثار این قوه و حالت اعتدال آن یعنی شجاعت است.[۳۱] و روایاتی که در آنها فرموده است: «دل مؤمن از سنگ محكمتر و سختتر است».[۳۲] و یا «مؤمن از كوه استوارتر و محكمتر است: زيرا كه از كوه مىشود چيزى برگرفت و از دين مؤمن چيزى برگرفته نشود».[۳۳] مقصود همین است و اساساً استحکام در دین در روایات ما بالاترین مرتبهی شجاعت شمرده شده است؛ همان طور که امام علی عليهالسّلام فرمودند: شجاعترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غلبه کند.[۳۴]
آثار و لوازم افراط و تفریط در شجاعت (جبن و تهور)
روایت است که هر کس تهور ورزد عاقبت پشیمان میشود.[۳۵] همچنین آدمى به سبب جبن (ترسوئى) دچار صفات مذمومى مانند خوارى نفس و ذلّت و ناگوارى زندگى مىشود و مردم در جان و مال او طمع مىكنند و در كارهاى خود بىثبات و تنبل و راحت طلب مىگردد. از اين رو از همه سعادتها بازمىماند و ستمكاران دست تجاوز بر او مىگشايند و انواع رسوائيها را درباره خود و اهل خود تحمل مىكند و دشنامها و تهمتهاى ناروا را مىشنود و نسبت به آنچه موجب ننگ و رسوائى است بىمبالات مىشود.[۳۶]
به طور کلی همهی رذايل متعلق به قوه غضبیه و منشأ آنها نيز همین دو صفت افراطی و تفریطی (جبن و تهور)است.[۳۷] که رذایل مترتب بر این دو صفت از نظر علمای اخلاق عبارتند از:
- «خوف» (ترس): که عبارت است از حالت آزاردهنده نفسانى كه از انتظار مكروه و ناگوار يا زوال مرغوب و مطلوب پديد مىآيد. ترس، صفتى است ناپسند و مذموم مگر در مورد معصيت و خيانت يا ترس از خداوند و عظمت او. (که این صفت از آثار جبن یعنی تفریط در غضب است؛ البته غضب در اینجا نه یعنی خشم که متعارف ذهن ما است بلکه مقصود نیروی دافعهی انسان است که در فطرت او وجود دارد و در اثر نفرت حاصل از این حالت، هر ناملایمتی که برای دنیا و آخرت او ضرر دارد را از خود دور می کند).
- «ضعف نفس»: يعنى ملكه عجز و ناتوانى از تحمل حوادث ناگوارى كه بر آدمى وارد مىشود و اين از نتايج جبن است، و ضدّش بزرگى و قوّت نفس است يعنى ملكه تحمّل آنچه بر او وارد مىشود و از جمله تحمّل حوادث ترسناک و دست يازيدن به كارهاى سخت و توانائى مقاومت با شدائد و آلام و از جمله ثبات، ثبات و پايدارى در ايمان است.
- «سستْ همتی»: يعنى كوتاهى از طلب امور شريف و عالى و اين از لوازم ضعف و كوچكى نفس است و ضد آن «بلند همّتى» است كه از لوازم بزرگى و شجاعت نفس است، يعنى سعى در تحصيل سعادت و كمال و جستجو و طلب امور عالى بدون ملاحظه نفع و ضرر دنيوى.
- «برغیرتی»: يعنى كوتاهى و اهمال در حفظ آنچه بايد حفظ كرد و اين نيز از نتايج كوچكى و ضعف نفس است.
- «عجله» (شتابزدگى): عبارت است از یک روحیهی ثابت و دائمى است در دل كه باعث مىشود انسان به هر كارى كه به خاطرش خطور كند بىدرنگ اقدام كند و اين نيز از نتايج كوچكى و ضعف نفس است.
- «تعسّف» (بدون تدبير و رويّه كار كردن): که نزديك به عجله است.
- «غضب»: که در طرف افراط و از نتایج تهور است.
- «انتقام»: كه از نتايج غضب است.
- «عنف» (درشتى و سختگيرى): كه آن نيز از نتايج خشم است و ضدّش رفق (مدارا) است.
- «كينهتوزى»: که دشمنى ريشهدار است، يعنى بدخواهى و آرزوی از بین رفتن خير از مسلمانی و اين نيز از آثار غضب است.
- «عداوت آشكار»: که ضدّ «نصيحت» به معنى خيرخواهى و دفع شر و فساد از هر مسلمانى است.
- «عجب» يعنى خود بزرگ بينى: که ضدّ آن شكسته نفسى و خود كوچكبينى است.
- «كبر» يعنى خود را از ديگران بزرگتر شمردن: که ضدّ آن تواضع است: يعنى براى خود برترى و مزيّتى بر غير نديدن.
- «افتخار»: يعنى مباهات و فخرفروشى به كمالى كه در خود مىپندارد و آن از شاخههاى كبر است.
- «بغى»: يعنى تجاوز و ستم است و سركشى و عدم انقياد نسبت به كسى كه اطاعت از او واجب است، و آن نيز از شاخههاى كبر است و ضدّ آن تسليم و انقياد است نسبت به كسى كه اطاعت از او واجب است.
- «خودستایی»: يعنى خود را از عيب و نقص پاك دانستن. و ضدّ آن اعتراف به نقائص خويش است.
- «عصبيّت»: يعنى حمايت از خود و منسوبان خود به ناروا و برخلاف حق.
- «كتمان حق» (پنهان داشتن حق).
- «قساوت» (سنگدلى): که عبارت است از متأثّر نشدن از مشاهده درد و رنجهاى همنوعان است. و ضدّ آن رحمت است.[۳۸]
- دروغ: زیرا در روایت است که ترس همواره با دروغ است و شجاعت همواره با صداقت.[۳۹]
علاج تهور (بیباکی)
بعد از به ياد آوردن مفاسد دنیوی و اخروی تهور که ذکر شدند و تلقین این آثار منفی به نفس که سبب انزجار و تا حدی ترک این رذیله شود، باید انسان اخلاقْجو متوجه باشد و مراقبت کند که هر كارى مىخواهد بكند ابتدا درباره آن تأمّل و فكر كند، اگر عقل و شرع آن را تجويز مى كنند بدان دست يازد وگرنه از آن اجتناب نمايد و بسا هست كه در معالجه آن بر اساس قاعدهی علاج به ضد، بايد از بعضى كارها كه احتراز از آن لازم نيست احتراز كند تا به سوى تفريط بيفتد و چون به زوال تهوّر و بىباكى علم پيدا كرد طرف تفريط را رها كند و بر حد وسط كه شجاعت است بايستد.[۴۰]
علاج جبن (ترسویی)
بعد از آگاه ساختن نفس بر نقیصه بودن این صفت و تنبه به آثار منفی آن که ذکر شدند، باید انسان مبتلا به این رذیله انگيزههاى غضب را در آنچه جبن به سبب آنها پديد مىآيد تحريك كند. زيرا قوه غضب در هر كسى موجود است، ولى در بعضى از افراد ضعف و نقص مىيابد و در آنها جبن پديدار مىگردد. و چون پىدرپى برانگيخته شود فزونى و قوّت میگيرد، چنان كه آتش كم با تحريك پياپى برافروخته و شعلهور گردد. به همین جهت از برخی از حكما نقل شده است كه خود را در مخاطرات شديد و ترسناك مىافكندند تا اين رذيله را دفع كنند. همچنین از چيزهائى كه براى معالجه آن سودمند است اين است (كه فرد مبتلا با كسانى كه خود را از شرّ و دشمنى او ايمن مى داند و حال آنکه دشمنن واقعی او هستند) حالت دشمنی بگيرد تا نيروى غضب او تحريك شود و چون در نفس او ملكه شجاعت حاصل شد آنگاه خويشتن را از اين كه تجاوز كند و به طرف افراط بيفتد، نگاه دارد.[۴۱]
همچنین تلقین معارف توحیدی و توجه و توکل بر خدای متعال و خوشبینی به او که نوعی شناخت درمانی است و ریشهی ترس که گفته شد را از بین میبرد نیز از درمانهای این بیماری است. زیرا همانطور که گذشت، روایات ما را بدبینی به خدای متعال را از ریشههای اساسی ترس ذکر فرمودند و به همین جهت برخی بزرگان[۴۲] ترس را بیماری قلب نام نهادهاند.
هشدارهایی در آسیبهای شجاعت
1. متاسفانه برخی بانوان هستند که حضور در مجامع ناامن برای یک زن و یا اختلاط بیجهت با مردها را برای خود شجاعت به حساب میآوردند و شاید منشأ روانشناختی هم در کنار برخی علل اجتماعی و گرایشات فمینیستی که رغبت همدوشی و همنوایی با رفتار و منش مردانه را در زنان ترغیب میکنند نیز برای این مساله وجود دارد: زیرا از نظر روانشناسان اکثر ترسها و مصادیق فوبیا در زنان دیده شده است.[۴۳] حال آن که امام علی علیه السلام فرمودند: ترس که صفت ناروای مرد است، برای زن ستوده است. زن اگر ترس داشته باشد، هرگز دیگری را بر خود راه نمیدهد. (تا این حد از ترس برای زن خوب است.)[۴۴]
2. شجاعتی که برای خدا باشد دارای ارزش است همان طور که روایت است کسی که برای ریا و تعریف از شجاعت و توانایی او تعریف شود بجنگد، اهل جهنم است.[۴۵]
پانویس
- ↑ فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فيض كاشانى، مدرسه عالى شهيد مطهرى، تهران، چ اول، 1387ش، ص 128.
- ↑ نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چ پنجم، 1377، ص 168 و 169.
- ↑ نراقی، ملامحمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمهی سيد جلال الدين مجتبوی، انتشارات حكمت، چ چهارم، 1377، ج 1، ص 110 – 112.
- ↑ فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فيض كاشانى، مدرسه عالى شهيد مطهرى، تهران، چ اول، 1387ش، ص 128.
- ↑ فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ راه روشن ترجمه كتاب المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چ اول، 1372ش، ج 5، ص 143.
- ↑ فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فيض كاشانى، مدرسه عالى شهيد مطهرى، تهران، چ اول، 1387ش، ص 128.
- ↑ سيد رضى، نهج البلاغة، هجرت، قم، چ اول، 1414 ق، ص 520.
- ↑ صدوق، محمد بن على بن بابويه؛ عيون أخبار الرضا عليهالسلام، نشر جهان، تهران، چ اول، 1378ق، ج1، ص 213.
- ↑ سوره فتح، 29.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، پیشین، ص 169.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، پیشین، ص 170.
- ↑ شبر، سيدعبدالله؛ الأخلاق، (ترجمهي جباران محمدرضا)، قم، انتشارات هجرت، 1378، چ چهارم، ص 33.
- ↑ شهيد اول، محمد بن مكى؛ (تحقیق: عبدالهادى مسعودى)، الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة با ترجمه، انتشارات زائر، قم، چ اول، 1379ش، ص 45.
- ↑ سوره بقره، 195.
- ↑ نراقی، جامعالسعادات، پیشین، ج1، 251 و 252.
- ↑ صدوق، محمّد بن على بن بابويه؛ الخصال، جامعه مدرسين، قم، چ اول، 1362ش، ج 1، ص 83.
- ↑ برقى، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن، دارالكتب الإسلامية، قم، 1371 ق، چ دوم، ج 2، ص 446.
- ↑ بخارى، ابی عبدالله محمد بن اسماعیل؛ صحیح بخاری، دارالكتاب العربی، بيروت، 1431ق، ص 576.
- ↑ نرسي (...و ديگران)، الأصول الستة عشر، دارالشبستري للمطبوعات، قم، چ اول، 1363ش، ص 94.
- ↑ كلينى، ابوجعفر محمد بن يعقوب؛ الكافي، دارالكتب الإسلامية، تهران، چچهارم، 1407 ق، ج 2، ص 228.
- ↑ آمدى، عبدالواحد بن محمد تميمى؛ غررالحكم و دررالكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، 1366 ش، ص 263.
- ↑ مغربى، نعمان بن محمد تميمى؛ دعائم الإسلام، دارالمعارف مصر، 1385ق، ج 1، ص 355.
- ↑ صدوق، الخصال، پیشین، ج 1، ص 159.
- ↑ فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، جماعة المدرسين بقم، موسسه النشر الاسلامي، قم، چ چهارم، 1417ق، ج 7، ص 407.
- ↑ آقا يوسفي، عليرضا و ديگران؛ روانشناسي عمومي، تهران، اسفند 1386، انتشارات پيام نور، چاپ اول، ص 445.
- ↑ نراقی، جامعالسعادات، پیشین، ج1، 58.
- ↑ صدوق محمّد بن على بن بابويه؛ من لايحضره الفقيه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، چدوم، 1413ق، ج 4، ص 409.
- ↑ آمدی، پیشین، ص 263.
- ↑ آمدی، پیشین، ص 474.
- ↑ فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ راه روشن ترجمه كتاب المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چ اول، 1372ش، ج 5، ص 138.
- ↑ نراقی، جامعالسعادات، پیشین، ج1، 254.
- ↑ کلینی، پیشین، ج 2، ص 227.
- ↑ صدوق، تهذیبالاخبار، پیشین، ج 6، ص 179.
- ↑ صدوق محمّد بن على بن بابويه؛ معاني الأخبار، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، چ اول، 1403 ق، ص 195.
- ↑ آمدی، پیشین، ص 482.
- ↑ نراقی، جامعالسعادات، پیشین، ج1، 252.
- ↑ نراقی، معراجالسعاده، پیشین، ص 168.
- ↑ علم اخلاقاسلامى ج: 2، ص: 114-116.
- ↑ آمدی، پیشین، ص 219.
- ↑ نراقی، جامعالسعادات، پیشین، ج1، 252.
- ↑ نراقی، جامعالسعادات، پیشین، ج1، 253.
- ↑ ملكى تبريزى، ميرزا جواد آقا؛ أسرار الصلاة، انتشارات پيام آزادى، چاپ هشتم،1378، ص 86.
- ↑ آقا يوسفي، عليرضا و ديگران؛ روانشناسي عمومي، تهران، اسفند 1386، انتشارات پيام نور، چاپ اول، ص 446.
- ↑ سيد رضى، نهج البلاغة، پیشین، ص 509 و 510.
- ↑ كوفى اهوازى، حسين بن سعيد؛ الزهد، المطبعة العلمية، قم، چ دوم، 1402ق، ص 63.
منابع
شجاعت، مصطفی همدانی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)، تاریخ بازیابی: 14 بهمن 1391.