شفاء (اسامی و اوصاف قرآن): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} «شفا» (به ...' ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
  
{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}}
+
«شفا» (به کسر شین) در معنای بهبود و درمان بیماری و نیز سبب بهبود و درمان بکار می‌رود. قرآن کریم در سه آیه واژه «شفاء» را بکار برده و موارد کاربرد «شفاء» در قرآن، منحصر به همین سه مورد است:
  
«شفا» (به کسر شین) در معنای بهبود و درمان بیماری و نیز سبب بهبود و درمان به کار می‌رود.
+
# {{متن قرآن|«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ»}}؛ و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل می‌کنیم. ([[سوره اسراء]]/82) این آیه به «آیه شفا» معروف است.
 +
# {{متن قرآن|«یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ...»}}؛ ای مردم به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینه‌هاست. ([[سوره یونس]]/57)
 +
# {{متن قرآن|«قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًی وَشِفَاء»}}؛ بگو این (کتاب) برای کسانی که ایمان آورده‌اند، رهنمود و درمانی است.([[سوره فصلت]]/44)
  
قرآن کریم در سه آیه واژه «شفاء» را بکار برده و موارد کاربرد «شفاء» در قرآن، منحصر به همین سه مورد است:
+
خدای متعال در آیات یاد شده [[قرآن]] را به عنوان شفای آنچه در دلها و افکار است، معرفی نموده؛ اگر ذات قرآن شفا باشد هیچ مرضی در آن راه نمی‌یابد و هرگاه شخصی به قرآن مراجعه کند بدون شفا بازنمی‌گردد.
  
1. «'''وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ'''»؛ «و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل می‌کنیم» (إسراء// 82) . این آیه به «آیه شفا» معروف است.
+
دارو به طور معمول وسیله شفای بیمار است، ولی چه بسا بیمارانی که دارو مصرف می‌کنند با این حال شفا و بهبودی نمی‌یابند، پس ذات دارو شفا نیست بلکه مقتضی شفا است. خدای سبحان درباره [[قرآن]] نمی‌فرماید که قرآن داروست بلکه فرموده او شفاست و اثر شفابخشی اش قطعی است.
  
2. «'''یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ… '''»؛ «ای مردم به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینه‌هاست» (یونس// 57) .
+
از این روی هر کسی به محضر قرآن حاضر شود و آن را بفهمد، بپذیرد و عمل کند به یقین امراض درونی اش از بین می‌رود؛ مگر آن که خود مریض به قرآن مراجعه نکند و یا مراجعه اش از روی میل نباشد و یا پس از مراجعه به قرآن دستور و نسخه شفابخش آن را نپذیرد و یا به آن عمل نکند و یا عملش نادرست باشد و...
  
3. «'''قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًی وَشِفَاء'''»؛ «بگواین (کتاب) برای کسانی که ایمان آورده‌اند رهنمود و درمانی است» (فصلت// 44) .
+
خداوند متعال درباره همین قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|«وَلا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَسارا»}}؛ ([[سوره اسراء]]، آیه 82) و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمی‌افزاید. پس همین [[قرآن]] که برای مومنان شفا و رحمت است، برای تبهکاران خسارت است. قرآن نوری است که درک آن برای نابینایان دشوار است و به این جهت از این نور الاهی استفاده نمی‌کنند. {{متن قرآن|«قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ وَالَّذینَ لایُؤْمِنُونَ فی‌ آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی‌»}}؛ ([[سوره فصلت]]، آیه 44) بگو: این (کتاب) برای کسانی که ایمان آورده‌اند هدایت و درمان است ولی کسانی که ایمان نمی‌آورند، در گوشهایشان سنگینی است و گویی نابینا هستند و آن را نمی‌بینند. اگر بیماری با خوردن میوه پرآب و شیرین و شاداب بیماریش تشدید شود، مشکل از ناحیه آن میوه نیست بلکه سبب محرومیت و افزایش رنجوری او دستگاه هاضمه بیمار است.
  
خدای متعال در آیات یاد شده قرآن را به عنوان شفای آنچه در دلها و افکار است، معرفی نموده؛ اگر ذات قرآن شفا باشد، هیچ مرضی در آن راه نمی‌یابد و هرگاه شخصی به قرآن مراجعه کند بدون شفا باز نمی‌گردد.
+
قرآن همانند آن میوه شیرین و ترو تازه‌ای است که انسان مستعد و سالم با هضم آن رشد و تکامل می‌یابد و شخصی که قلب بیماری دارد به جهت بیماری خودش از آن محروم می‌شود. لجاجت و سرسختی ظالمان در برابر قرآن سبب شدت مریض آن‌ها می‌شود. {{متن قرآن|«فی‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضا»}}. ([[سوره بقره]]، آیه 10) در دلهای آنان یک نوع بیماری است خداوند بر بیماری آنان افزوده.
  
دارو بطور معمول وسیله شفای بیمار است، ولی چه بسا بیمارانی که دارو مصرف می‌کنند با این حال شفا و بهبودی نمی‌یابند، پس ذات دارو شفا نیست، بلکه مقتضی شفا است. خدای سبحان درباره قرآن نمی‌فرماید که قرآن داروست، بلکه فرموده او شفاست و اثر شفابخشی اش قطعی است. از این روی، هرکسی به محضر قرآن حاضر شود و آن رابفهمد، بپذیرد و عمل کند به یقین امراض درونی اش از بین می‌رود؛ مگر آن که خود مریض به قرآن مراجعه نکند و یا مراجعه اش از روی میل نباشد و یا پس از مراجعه به قرآن دستور و نسخه شفا بخش آن را نپذیرد و یا به آن عمل نکند و یا عملش نادرست باشد و....
+
حضرت امیرمومنان علیه السلام [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله را به عنوان طبیب انسان‌ها این طور معرفی می‌کند: طبیب دوّار بطبه و طبیب واقعی کسی است که به سراغ بیماران برود و در پی معالجه آنان باشد، بدین گونه که هم علت بیماری و هم چگونگی پیشگیری از آن تا قبل از ابتلا و هم درمان بعد از ابتلا را به مردم بگوید، نه این که منتظر بنشیند تا هر کس بیمار شد او را درمان کند.
  
خداوند متعال در باره همین قرآن می‌فرماید: ' وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَسارا' (اسراء، آیه 82) ؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمی‌افزاید. پس همین قرآن که برای مومنان شفا و رحمت است، برای تبهکاران خسارت است. قرآن نوری است که درک آن برای نابینایان دشوار است و به این جهت از این نور الاهی استفاده نمی‌کنند ' قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ وَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ فی‌ آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی‌' (فصلت، آیه44) ؛ بگو: 'این (کتاب) برای کسانی که ایمان آورده‌اند هدایت و درمان است ولی کسانی که ایمان نمی‌آورند، در گوشهایشان سنگینی است و گویی نابینا هستند و آن را نمی‌بینند. اگر بیماری با خوردن میوه پر آب و شیرین و شاداب بیماریش تشدید شود، مشکل از ناحیه آن میوه نیست، بلکه سبب محرومیت و افزایش رنجوری او دستگاه هاضمه بیمار است.
+
قرآن کریم که مدعی شفابخشی است صبر نمی‌کند تا هر که بیمار شد مداوایش کند، بلکه در مقام پیشگیری از مرض نیز کوشا است تا انسان‌ها به امراض فکری و قلبی دچار نگردند. قرآن در مرحله نخست به انسان‌ها درباره بیماری هشدار می‌دهد و اگر کسی در اثر عدم توجه به این هشدار‌ها بیمار شود راه درمان را در اختیارش می‌گذارد و اگر او باز توجه نکرد او را بحال خودش رها می‌سازد تا به صورت طبیعی مرضش تشدید شود و به موت قلب و روح دچار گردد.
  
قرآن همانند آن میوه شیرین و ترو تازه‌ای است که انسان مستعد و سالم با هضم آن رشد و تکامل می‌یابد، و شخصی که قلب بیماری دارد بجهت بیماری خودش از آن محروم می‌شود. لجاجت و سرسختی ظالمان در برابر قرآن سبب شدت مریض آن‌ها می‌شود'فی‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضا' (بقره، آیه 10) ؛ در دلهای آنان یک نوع بیماری است خداوند بر بیماری آنان افزوده.
+
[[قرآن کریم]] هم ضعف‌ها و مرض‌های مربوط با حکمت نظری را با برهان و استدلال شفا می‌دهد و هم مرض‌های مربوط به حکمت عملی را با تهذیب و تصفیه دل بهبود می‌بخشد. بدین سان هم بیماری‌های اعتقادی و هم اخلاقی را درمان می‌کند و طبق روایات، بیماری‌های جسمی را نیز برای معتقدان به آن شفا می‌بخشد. (قرآن در قرآن، جوادی آملی، ج1، ص234)
  
حضرت امیر مومنان (ع) رسول خدا (ص) را به عنوان طبیب انسان‌ها این طور معرفی می‌کند: ' طبیب دوّار بطبه' و طبیب واقعی کسی است که به سراغ بیماران برود و در پی معالجه آنان باشد، بدین گونه که هم علت بیماری و هم چگونگی پیش گیری از آن تا قبل از ابتلا و هم درمان بعد از ابتلا را به مردم بگوید، نه این که منتظر بنشیند تا هر کس بیمار شد او را درمان کند. قرآن کریم که مدعی شفا بخشی است صبر نمی‌کند تا هرکه بیمار شد مداوایش کتد، بلکه در مقام پیش گیری از مرض نیز کوشا است تا انسان‌ها به امراض فکری وقلبی دچار نگردند. قرآن در مرحله نخست به انسان‌ها در باره بیماری هشدار می‌دهد و اگر کسی در اثرعدم توجه به این هشدار‌ها بیمار شود راه درمان را در اختیارش می‌گذارد و اگر او باز توجه نکرد او را بحال خودش رها می‌سازد تا بصورت طبیعی مرضش تشدید شود و به موت قلب و روح دچار گردد.
+
درباره علت نامگذاری قرآن به شفا سه وجه در تفسیر ابولفتوح رازی آمده است: «یکی آن که بر دست آن کس که ظاهر شد، دلیل نبوت و صدق او کرد تا مردم از حیرت ضلالت به او هدایت یافتند و خلاص، چون بیمار که از علت شفا یابد. وجه دوم آن که در او بیان است و ادله واضحه که صاحب شک و شبهت چون در او نظر کند به علم رسد و علم، شک او را زایل گرداند و چون قدیم تعالی شک و نفاق را به بیماری تشبیه کرد فی قوله: «فی قلوبهم مرض» ‌أی: شک و نفاق. و وجه سوم آن که ممتنع نبود که مردم به او تبرک کنند و استشفاء و به او طلب شفا کنند.
 
 
قرآن کریم هم ضعف‌ها و مرض‌های مربوط با حکمت نظری را با برهان و استدلال شفا می‌دهد و هم مرض‌های مربوط به حکمت عملی را با تهذیب و تصفیه دل بهبود می‌بخشد. بدین سان هم بیماری‌های اعتقادی و هم اخلاقی را درمان می‌کند و طبق روایات، بیماری‌های جسمی را نیز برای معتقدان به آن شفا می‌بخشد. (قرآن در قرآن، جوادی آملی، ج1، ص 234)
 
 
 
درباره علت نامگذاری قرآن به شفا سه وجه در تفسیر ابولفتوح رازی آمده است:
 
 
 
«یکی آن که بر دست آن کس که ظاهر شد، دلیل نبوت و صدق او کرد تا مردم از حیرت ضلالت به او هدایت یافتند و خلاص، چون بیمار که از علت شفا یابد. وجه دوم آن که در او بیان است و ادله واضحه که صاحب شک و شبهت چون در او نظر کند به علم رسد و علم، شک او را زایل گرداند و چون قدیم تعالی شک و نفاق را به بیماری تشبیه کرد فی قوله: «'''فی قلوبهم مرض'''» ‌أی: شک و نفاق. و وجه سوم آن که ممتنع نبود که مردم به او تبرک کنند و استشفاء و به او طلب شفا کنند».
 
  
 
و نیز در روایات آمده است: هر کس با قرآن شفا نجوید و نخواهد، خدا او را شفا نخواهد داد؛ لذا به قرآن «شافی» نیز گفته‌اند.
 
و نیز در روایات آمده است: هر کس با قرآن شفا نجوید و نخواهد، خدا او را شفا نخواهد داد؛ لذا به قرآن «شافی» نیز گفته‌اند.
  
== منابع ==
+
==منابع==
 
+
* [http://islamicdoc.org/wiki/index.php/%D8%B4%D9%81%D8%A7%D8%A1_(%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86) ویکی علوم اسلامی (اصطلاح نامه علوم قرآنی، بخش اسامی و صفات قرآن)]  
[http://islamicdoc.org/wiki/index.php/%D8%B4%D9%81%D8%A7%D8%A1_(%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86) ویکی علوم اسلامی (اصطلاح نامه علوم قرآنی، بخش اسامی و صفات قرآن)]  
 
  
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
 
[[رده:اسامی و اوصاف قرآن]]
 
[[رده:اسامی و اوصاف قرآن]]

نسخهٔ ‏۱۱ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۴۴

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«شفا» (به کسر شین) در معنای بهبود و درمان بیماری و نیز سبب بهبود و درمان بکار می‌رود. قرآن کریم در سه آیه واژه «شفاء» را بکار برده و موارد کاربرد «شفاء» در قرآن، منحصر به همین سه مورد است:

  1. «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ»؛ و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل می‌کنیم. (سوره اسراء/82) این آیه به «آیه شفا» معروف است.
  2. «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ...»؛ ای مردم به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینه‌هاست. (سوره یونس/57)
  3. «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًی وَشِفَاء»؛ بگو این (کتاب) برای کسانی که ایمان آورده‌اند، رهنمود و درمانی است.(سوره فصلت/44)

خدای متعال در آیات یاد شده قرآن را به عنوان شفای آنچه در دلها و افکار است، معرفی نموده؛ اگر ذات قرآن شفا باشد هیچ مرضی در آن راه نمی‌یابد و هرگاه شخصی به قرآن مراجعه کند بدون شفا بازنمی‌گردد.

دارو به طور معمول وسیله شفای بیمار است، ولی چه بسا بیمارانی که دارو مصرف می‌کنند با این حال شفا و بهبودی نمی‌یابند، پس ذات دارو شفا نیست بلکه مقتضی شفا است. خدای سبحان درباره قرآن نمی‌فرماید که قرآن داروست بلکه فرموده او شفاست و اثر شفابخشی اش قطعی است.

از این روی هر کسی به محضر قرآن حاضر شود و آن را بفهمد، بپذیرد و عمل کند به یقین امراض درونی اش از بین می‌رود؛ مگر آن که خود مریض به قرآن مراجعه نکند و یا مراجعه اش از روی میل نباشد و یا پس از مراجعه به قرآن دستور و نسخه شفابخش آن را نپذیرد و یا به آن عمل نکند و یا عملش نادرست باشد و...

خداوند متعال درباره همین قرآن می‌فرماید: «وَلا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَسارا»؛ (سوره اسراء، آیه 82) و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمی‌افزاید. پس همین قرآن که برای مومنان شفا و رحمت است، برای تبهکاران خسارت است. قرآن نوری است که درک آن برای نابینایان دشوار است و به این جهت از این نور الاهی استفاده نمی‌کنند. «قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ وَالَّذینَ لایُؤْمِنُونَ فی‌ آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی‌»؛ (سوره فصلت، آیه 44) بگو: این (کتاب) برای کسانی که ایمان آورده‌اند هدایت و درمان است ولی کسانی که ایمان نمی‌آورند، در گوشهایشان سنگینی است و گویی نابینا هستند و آن را نمی‌بینند. اگر بیماری با خوردن میوه پرآب و شیرین و شاداب بیماریش تشدید شود، مشکل از ناحیه آن میوه نیست بلکه سبب محرومیت و افزایش رنجوری او دستگاه هاضمه بیمار است.

قرآن همانند آن میوه شیرین و ترو تازه‌ای است که انسان مستعد و سالم با هضم آن رشد و تکامل می‌یابد و شخصی که قلب بیماری دارد به جهت بیماری خودش از آن محروم می‌شود. لجاجت و سرسختی ظالمان در برابر قرآن سبب شدت مریض آن‌ها می‌شود. «فی‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضا». (سوره بقره، آیه 10) در دلهای آنان یک نوع بیماری است خداوند بر بیماری آنان افزوده.

حضرت امیرمومنان علیه السلام رسول خدا صلی الله علیه و آله را به عنوان طبیب انسان‌ها این طور معرفی می‌کند: طبیب دوّار بطبه و طبیب واقعی کسی است که به سراغ بیماران برود و در پی معالجه آنان باشد، بدین گونه که هم علت بیماری و هم چگونگی پیشگیری از آن تا قبل از ابتلا و هم درمان بعد از ابتلا را به مردم بگوید، نه این که منتظر بنشیند تا هر کس بیمار شد او را درمان کند.

قرآن کریم که مدعی شفابخشی است صبر نمی‌کند تا هر که بیمار شد مداوایش کند، بلکه در مقام پیشگیری از مرض نیز کوشا است تا انسان‌ها به امراض فکری و قلبی دچار نگردند. قرآن در مرحله نخست به انسان‌ها درباره بیماری هشدار می‌دهد و اگر کسی در اثر عدم توجه به این هشدار‌ها بیمار شود راه درمان را در اختیارش می‌گذارد و اگر او باز توجه نکرد او را بحال خودش رها می‌سازد تا به صورت طبیعی مرضش تشدید شود و به موت قلب و روح دچار گردد.

قرآن کریم هم ضعف‌ها و مرض‌های مربوط با حکمت نظری را با برهان و استدلال شفا می‌دهد و هم مرض‌های مربوط به حکمت عملی را با تهذیب و تصفیه دل بهبود می‌بخشد. بدین سان هم بیماری‌های اعتقادی و هم اخلاقی را درمان می‌کند و طبق روایات، بیماری‌های جسمی را نیز برای معتقدان به آن شفا می‌بخشد. (قرآن در قرآن، جوادی آملی، ج1، ص234)

درباره علت نامگذاری قرآن به شفا سه وجه در تفسیر ابولفتوح رازی آمده است: «یکی آن که بر دست آن کس که ظاهر شد، دلیل نبوت و صدق او کرد تا مردم از حیرت ضلالت به او هدایت یافتند و خلاص، چون بیمار که از علت شفا یابد. وجه دوم آن که در او بیان است و ادله واضحه که صاحب شک و شبهت چون در او نظر کند به علم رسد و علم، شک او را زایل گرداند و چون قدیم تعالی شک و نفاق را به بیماری تشبیه کرد فی قوله: «فی قلوبهم مرض» ‌أی: شک و نفاق. و وجه سوم آن که ممتنع نبود که مردم به او تبرک کنند و استشفاء و به او طلب شفا کنند.

و نیز در روایات آمده است: هر کس با قرآن شفا نجوید و نخواهد، خدا او را شفا نخواهد داد؛ لذا به قرآن «شافی» نیز گفته‌اند.

منابع