بنی اسرائیل: تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (ایجاد) |
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (اصلاح اشتباه در ارجاع) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{نیازمند ویرایش فنی}} | {{نیازمند ویرایش فنی}} | ||
− | اسرائیل لقب حضرت یعقوب علیه السلام است و بنی اسرائیل دوازده سبط یا خاندان اند که آنها را از نسل دوازده پسر یعقوب می دانند. این اصطلاح، چهل ودو مرتبه در قرآن به کار رفته است.<ref> | + | اسرائیل لقب حضرت یعقوب علیه السلام است و بنی اسرائیل دوازده سبط یا خاندان اند که آنها را از نسل دوازده پسر یعقوب می دانند. این اصطلاح، چهل ودو مرتبه در قرآن به کار رفته است.<ref> دانشنامه جهان اسلام، مدخل «بنی اسرائیل» </ref> |
==اهمیت دانستن تاریخ بنی اسرائیل برای مسلمانان<ref>ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی(دائره المعارف لغات قرآن کریم)، ذیل واژه «اسرائیل»</ref>== | ==اهمیت دانستن تاریخ بنی اسرائیل برای مسلمانان<ref>ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی(دائره المعارف لغات قرآن کریم)، ذیل واژه «اسرائیل»</ref>== |
نسخهٔ ۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۳۰
اسرائیل لقب حضرت یعقوب علیه السلام است و بنی اسرائیل دوازده سبط یا خاندان اند که آنها را از نسل دوازده پسر یعقوب می دانند. این اصطلاح، چهل ودو مرتبه در قرآن به کار رفته است.[۱]
اهمیت دانستن تاریخ بنی اسرائیل برای مسلمانان[۲]
پیش از بعثت حضرت عیسی علیه السلام آنها یگانه قوم خداپرست بودند و دین و شریعت آسمانی را پذیرفته، خدا پرست اگر در اقوام دیگر بود بسیار اندک بود مانند اولاد اسماعیل در میان عرب. از این روی دانستن اخبار بنی اسرائیل و پیغمبران آنها برای مسلمانان مهمتر از دیگرانست.
تاریخچه بنی اسرائیل[۳]
بنی اسرائیل یعنی اولاد یعقوب در زمین کنعان می زیستند تاریخ آنان از آنگاه آغاز میشود که یوسف علیه السلام عزیز مصر شد و نزد فرعون اعتبار یافت فرزندان یعقوب با خود او در سالهای قحط به مصر رفتند و در آن کشور ماندند سالها بر آنان گذشت و نسل آنها بسیار شد آن فرعون که زمان یوسف بود از جهان رفت و فراعنه دیگر جانشین او شدند و مردم مصر با بیگانگان بد رفتار میکردند و آنها را به خدمت گرفته آزار و شکنجه میدادند تا حضرت موسی علیه السلام به پیغمبری برگزیده شد و بنی اسرائیل را از مصر بیرون آورد به قصد اراضی شام. سالها در بیابان سینا و نواحی آن بسر بردند و خداوند بر موسی علیه السلام تورات فرستاد و احکام تورات در عهد خود او و پس از او دستور معاملات و عبادات و سیاسات آنها بود. موسی علیه السلام تا زنده بود موفق نشد زمین مقدس را فتح کند. اما با فلسطینیان و عمالقه جنگها کرد و گزارش آن در قرآن آمده است. (مائده/24) اما نوشع بن نون جانشین وی آن زمین را بگشود و بنی اسرائیل در آنجا ساکن شدند. سیاست و حکومت آنان در زمان حضرت موسی علیه السلام و خلفای وی تا چهار صد سال بطرز خاصی بود که نظیر آنرا امروز فدرال گویند.
حضرت موسی علیه السلام بنی اسرائیل را به گروههای مختلف تقسیم کرده بود و کار هر یک را به رئیسی سپرده تا به اختلاف آنان برسند و میان آنها مطابق دستور شریعت حکم کنند هزاره و صده و بیش و کم هر یک زیر فرمان رئیسی بودند و پس از آنکه زمین مقدس را تصرف کردند همچنان اراضی را میان دوازده سبط پخش کردند و هر سبط را مانند حضرت موسی علیه السلام به گروهها زیر فرمان رؤسا و قضاة مقرر داشتند و احکام شرع میان آنها اجرا می شد و یک رئیس کل یا کاهن و قاضی بزرگ بر آنها نظر داشت (شمشون که میان ما معروف است یکی از قضاة بود)
نزدیک چهار صد سال بر این گذشت از آن گاه بعللی از بزرگان خویش درخواست پادشاهی کردند مانند سایر امتها و خداوند طالوت را بر آنها گماشت و پس از وی حضرت داود پادشاه شد و سلیمان علیه السلام جانشین او گشت و حضرت داود از سبط یهودا بود بعد از آنکه ملک به فرزند سلیمان رسید (سال 476 پس از خروج از مصر) اسباط دیگر از فرمان او سر پیچیدند و کشور آنها به دو قسمت شد شمال آن را که از شمال بحرالمیت تا نزدیکی شهر صور حالیه امتداد می یافت در سر حد فنیقیه میان دریای مدیترانه و مرز کشور آشور، چند سلسله از پادشاهان بنی اسرائیل درتصرف داشتند و قسمت جنوب را تا خلیج عقبه، اولاد حضرت داود زیر فرمان گرفتند. هجده پادشاه از نسل داود از سال 975 تا 576 قبل از میلاد مسیح یعنی 399 سال در قسمت جنوبی حکومت کردند اما شمالیان بیش از 209 سال سلطنت نکردند از 931 تا722 و در این مدت قریب بیست پادشاه از نه خاندان مختلف حکومت یافتند.
پایتخت دودمان داود بیت المقدس بود و پایتخت شمالیان شهر سامریه. بنی اسرائیل پس از دوران قضاة که حضرت موسی علیه السلام مقرر داشته بود، آرامش ندیدند مگر همان چند سال سلطنت حضرت داود و سلیمان علیهماالسلام. پس از آن ملوک آنان غالباً زیر نفوذ همسایگان بت پرست میرفتند و احکام تورات را سست میگرفتند و رسوم و آداب کفار را رواج میدادند و به عیاشی و ستمگری و مردم آزاری خداوند را به خشم می آوردند و غالباً پیغمبران از دست آنان در شکنجه و عذاب بودند یا متواری و سرگردان چنانکه خداوند در قرآن میفرماید « ذلک بانهم کانوا یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیرالحق » (بقره 61) خداوند بر آنها خشم گرفت که به آیات خداوند کافر میشدند و پیغمبران را بنا حق میکشتند. (ج 1 ص 207) و نیز فرمود «ان الذین یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیرحق و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم »(آل عمران 21) آنها که کافر میشوند به آیات خدا و میکشند پیغمبران را بنا حق و میکشند آن کسان را که به عدل و داد میخوانند پس مژده بده آنها را بعذاب دردناک. و عجب آنکه با آن همه تشبه و تقرب که به همسایگان مینمودند همیشه گرفتار تاخت و تاز و قتل و غارت و اسیری میشدند و بیشتر مغلوب دشمن میگشتند و غالباً باجگذار بودند تا در سال 722 پادشاه آشور بر قسمت شمالی بنی اسرائیل تاخت و مردم آنجا را پراکنده ساخت و دولت آنانرا بر انداخت و دیگر پس از آن دولتی نداشتند.
اندکی از بقایای آنان که یهودان سامری گویند هنوز در نابلس مانده اند و با دیگر مردم معاشرت نمی کنند اما قسمت جنوبی: در سال 576 بخت نصر پادشاه بابل به اورشلیم لشکر کشید و دولت یهودا را بر انداخت و اهل آنجا را به اسیری به بابل برد چنانکه خداوند در قرآن میفرماید «فاذا جاء وعد اولیهما بعثنا علیکم عباداً لنا اولی بأس شدید» (اسراء 6) چون وعده فساد اول فرا رسید بر شما انگیختیم بندگان خود را که صاحب قدرت سخت بودند. (ج 7 ص 188- 212) پس از حمله بخت نصر یهود پراکنده و اسیر بودند تا سال 538 پادشاه فارس از سلسله هخامنشی که کوروش نام داشت بر غالب ممالک مشرق مستولی گشت و بابل را از دودمان بخت نصر بگرفت و یهود را آزاد ساخت تا بیت المقدس را ساختند مانند بنای حضرت سلیمان و اجرای مراسم دینی آنان را موافق شریعت تورات مجاز فرمود و تا هخامنشیان بودند آنان مرفه زیستند و این آبادی دوم بهتر و بیشتر از آبادی اول بود و یهود در این مدت به آسودگی بودند مانند دوران قضاة و از خود پادشاه نداشتند و کار با کاهن بزرگ بود و باین حال خداوند اشارت فرمود « ثم رددنا لکم الکرةعلیهم و امددناکم باموال و بنین و جعلنا کم اکثر نفیراً » (اسراء7) آنگاه شما را برآنها ظفردادیم وبمال و فرزند مدد کردیم شماره شما را بسیار گردانیدیم. پس از دویست سال دارای اصفر که آخرین پادشاه هخامنشی بود از اسکندر شکست خورد اورشلیم و نواحی آن بدست اسکندر افتاد. اسکندر نیز آنان را آزاد گذاشت که موافق شریعت تورات عمل میکردند تا مدتی که جانشینان اسکندر و پس از آنان دولت روم بر آنها حکومت داشتند کسی متعرض دین و معبد آنها نمیشد. گویند وقتی اسکندر ذوالقرنین به اورشلیم آمد عالم بزرگ یهود باستقبال او بیرون شد چون در کتب انبیا وعده فتح اسکندر و دولت او آمده بود او را بخبر انبیا آگاه ساخت و اسکندر او را بنواخت و هم در بابل نسبت بآنها که در بابل مانده بودند و هم دراورشلیم امت حضرت موسی را در دین آزاد گذاشت. پس از وی یکی از جانشینان اسکندر تورات رابه یونانی ترجمه کردو میان آنها رواج داد.امادر عهد رومیان نزدیک ظهور حضرت عیسی علیه السلام رفته رفته اخلاق و آداب یونانیان و رومیان در آنان نفوذ کرده و یهودیان عادت زشت آنان را فرا گرفته بودند از غذاهای بت پرستان میخوردند زنان و مردان با هم در مجالس حاضر میشدند و میرقصیدند وتماشاخانه و امثال آن ساخته بودند و پارسایان را آزاد میکردند و حضرت یحیی رابسبب نهی از منکر کشتند وقصد کشتن مسیح علیه السلام کردند خداوند یکی از رومیان را بر آنان مسلط کرد تا بار دیگر خانه را خراب کرد و بنی اسرائیل را پراکنده ساختند و گزارش آنان تفصیلی دارد که باید در کتب خود یهود و نصاری خواند و باین خرابی دوم اشاره فرمود « فاذا جاء وعد الاخرة لیسوؤا وجوهکم ولیدخلوالمسجد کما دخلوه اول مرة و لیتبروا ما علوا تتبیراً ». (اسراء 8) چون وعده دیگر آمد روی شما را سیاه کنند و بمسجد در آیند چنانکه بار اول در آمدند و آنچه راساخته بودند ویران کنند .
قضایای بنی اسرائیل مذکور است اما چون بسیاری تصحیف و تغییردر آنها راه یافته و ناقلین مسامحه و سهو بسیار کردند لازم بود اشاره مختصر بدان نمائیم و در ذیل همان صفحات تحقیقاتی کرده ایم. خروج بنی اسرائیل از مصر در حدود 1500 سال قبل از میلاد. پادشاهی طالوت در حدود 1050 سال قبل از میلاد. خرابی بیت المقدس بدست بخت نصر 576 سال قبل از میلاد. آبادی دوم بیت المقدس در عهد هخامنشیان 500 سال قبل از میلاد. خرابی دوم بدست تیطوس رومی 70 سال پس از میلاد مسیح علیه السلام.بنی اسرائیل پس از خرابی دوم بیت المقدس در جهان پراکنده شدند و این حالت را گالوت گویند که تعریب آن جالوت است و رئیس آنها بنام رأس الجالوت معروف است یعنی رئیس آوارگان چون احکام تورات بی تشکیلات منظم روحانی در بیت المقدس عملی نبود بزرگان علما برای آنها مراسمی چند قرار دادند که به جای احکام تورات بدان مراسم عمل کنند و اعیاد و شنبه را در هر جا نگاهدارند و سایر احکام که نمیتوانستند انجام دهند از آنها برداشتند و شریعت آنها عملاً منسوخ گردید. «اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً من دون الله»