اسلیمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ اِسليمي را به اسلیمی منتقل کرد)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۲۶

«اِسلیمی» نقشی است دارای پیچ‌وخم‌های فرو رفته و فرا آمده و در هم، با حلقهْ‌گونه‌ها و گره‌بندی‌های دقیق و گُل و برگ‌دار. این اصطلاح منسوب به اِسْلیم، صورت دیگری از اسلام است و به این جهت آن را اسلامی نیز خوانده‌اند.

نقاشان ایرانی اسلیمی را ـ همچون خَتایی، فرنگی، فَصّالی، ابْر، واق و گره (بند رومی) ـ یکی از اصول هفت‌گانه نقاشی محسوب داشته‌اند و وضع آن را به امیرمؤمنان علی علیه السلام منسوب کرده‌اند، به این گونه که چون اهل ختا نقش ختایی را به جهان اسلام آوردند:

ببردند از عین کافر دلی به دعوی سوی شاه مردان علی

چو شاه ولایت بدید آن رقم به اعجاز بگرفت در کف قلم

رقم کرد اسلامی دلربا که شد حیرت جمله اهل ختا

چو آن اصل افتاد در دستشان بشد نقش‌های دگر پَستشان

تردیدی نیست که نسبت وضع این نقاشی به حضرت علی علیه السلام افسانه و ساخته نقاشان و مُذهّبان عصر تیموری و صفوی است. با این همه، همین افسانه حاکی از آن است که نقش اسلیمی از اصل‌های دیرین و کهن نقاشی در جهان اسلام و ایران بوده است. وجود نمونه‌های عالی و ممتاز آن از سده پنجم قمری در رباط شریف ـ واقع در میان سرخس و مشهد ـ نشان از آن دارد که خوشنویسان و نقاشان ایرانی پیش‌تر از آن دوره با نقش مورد بحث آشنایی داشته‌اند.

نقش اسلیمی را ـ که به‌ صورت سَلِمی هم ضبط کرده‌اند ـ عمدتاً از نقش ختایی جدا دانسته‌اند، چنان‌که اشاره صادقی بیگ‌افشار (صادقی کتابدار) بر این جدایی تصریح دارد، آنجا که گفته است:

چنین کرد اوستادم رهنمایی که هست اسلامی و دیگر ختایی

سالک یزدی هم که از نقاشی آگاهی داشته گفته است:

خطا باشد اگر بندی به دل نقش ختایی را گرت لوحی بُوَد سلمی تو از اسلام برداری

با وجود این، بعضی نیز نقش مذکور را با بندِ رومی (گره) و نقش ختایی یکی دانسته و ضبط اسلیمی ختایی را شهرت داده‌اند و البته این به‌ لحاظ شباهتی است که در میان نقش‌های اسلیمی، ختایی و بند رومی دیده می‌شود. نقش پیچاپیچ و اسلیمی گونه‌ای که بر دَرکوبه‌ای مغربی و سنگ‌فرشی رومی بر جای مانده، شباهت گره یا بند رومی را با نوع هندسی اسلیمی نشان می‌دهد. طرح‌های بسیار ظریف و نازک دو و چند پیچ ختایی نیز این نقش را به اسلیمی همانند می‌دارد.

آنچه از صورت ظاهر اسلیمی آشکار است این است که گویا نقاش و مذهّب در وضع این نقش به تاک انبوه و گشن نگریسته و از آن الهام گرفته است، زیرا تاک از پیچیدگی‌ها، خمیدگی‌ها، در هم رفتگی‌های برگ‌ها و پیچش‌های تنه و ساقه‌ها و شاخه‌ها همان‌گونه برخوردار است که در نقش اسلیمی نیز آنها را می‌توان دید.

هم می‌توان گفت که مذهّب و نقاش ایرانی در طرح اسلیمی گیاهی، احتمالاً از دیدن گیاه زیبای عَشَقه (عشقه پیچان) که در ایران فراوان می‌روییده، الهام گرفته تا جایی که حتی ذهن عارفان نیز در تبیین «عشق» به آن معطوف بوده است. همچنان که عشقه پیچان حالت پیچاپیچ دارد و با همه پیچ‌وخم‌ها روی به‌ سوی بالا دارد، نقش اسلیمی گیاهی هم به سوی بالا ترسیم می‌شده است. کاشیکاری‌های مسجد گوهرشاد در مشهد ـ که از سده نهم قمری بازمانده است ـ این شباهت و همگونی دقیق را در میان اسلیمی گیاهی و عشقه پیچان می‌نمایاند.

مبنا و اساس نقش اسلیمی از تکرار خط پیچ‌خورده و گردش‌های تو در تو و مکرر آن حاصل می‌آمده است. این تکرار و گردش‌های مکرر خط، نامحدود است و به هیچ روی متضمن قرینه‌سازی‌های کمّی و معمولی نیست؛ اما همین تکرّر پیچ‌وخم‌ها در نقش مورد بحث، مجموعه‌ای به‌وجود می‌آوَرَد که از نوع قرینه کیفی برخوردار می‌نماید.

اسلیمی انواع گیاهی، حیوانی و هندسی دارد. در اسلیمی گیاهی خط‌های مکرر پیچ‌وخم‌دار جای تنه و ساقه گیاه را می‌گیرد که در مقاطع و عطف‌گاه‌های آن، گل‌وبرگ‌های تزیینی ترسیم می‌گردد؛ و در اسلیمی حیوانی ـ که به اسلیمی ماری هم شهرت دارد ـ خطِ مبنای نقش به ماری می‌ماند که دارای پیچ‌وخم‌های بسیار است. اما اسلیمی هندسی ـ که کهن‌ترین گونه نقش مورد بحث تصور می‌شود ـ از پیچاندن‌ها، خماندن‌ها و برگردان‌های مکرر خطوط ریز و نازک هندسی بدست می‌آید. شکل ابتدایی این نوع اسلیمی در اشکالی مانند دو پیچ که در هنر یین یانگ چین معمول بوده است، یافت می‌شود. بورکهارت این نوع اسلیمی را استمرار و ادامه هنر جانورنگاری[۱] سکاها و سرمت‌ها می‌داند که در میان اقوام بیابان‌گرد آسیای میانه رواج داشته است.

نقش اسلیمی به لحاظ زیبایی فوق‌العاده‌اش، در تاریخ تمدن اسلامی در زمینه‌های مختلف و متنوع کاربرد داشته است. در کتابه‌های بناها نیز آن را بکار می‌برده‌اند (مانند کتابه رباط شریف در خراسان) و در زمینه خط و نوشته‌ها هم، آمیزه‌ای از خوشنویسی و نقش اسلیمی بسیار زیبا فراهم می‌آورده‌اند تا جایی که حسن و زیبایی را در برخی خطوط ـ مانند کوفی مُعَشَّق (کوفی گره‌دار) ـ از جفت کردن آن خط با اسلیمی استفاده می‌کرده‌اند. همچنین در فن کتاب‌پردازی و کتاب‌آرایی از آن بهره می‌برده‌اند، به‌ طوری‌ که در حاشیه قطعه‌های خط و تصویر؛ زمینه سرلوحه ها؛ زمینه سرسوره‌های نسخ قرآن و زمینه شمسه‌ها، لَچَکی‌ها و کتیبه‌های حواشی جلدهای ضربی و مُعَرَّقِ کتاب‌ها از آن استفاده شده است.

گستره کاربرد نقش اسلیمی در تاریخ تمدن اسلامی و نیز زیبایی و دلنشینی این نقش سبب شده است که وجهه جهانی پیدا کند. وقتی که اروپاییان با نقش اسلیمی آشنا شدند چنان شیفته آن گردیدند که پرداختن نقاشان اروپایی به آن، سبکی در میان آنان ایجاد کرد و چون آنها هنر اسلامی را به نام هنر عربی می‌شناختند، آن سبک را ـ که بر اثر پیروی از اسلیمی به‌وجود آمده بود ـ آرابسک[۲] یعنی عَرَبانه نامیدند.

پانویس

  1. Zoomorphic art
  2. Arabesque

منابع