سخن چینی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
 
يكی ديگر از آفات زبان كه از رذايل اخلاقی به شمار می رود و انسان را از راه خدا دور می سازد نمّامی و سخن چينی است.
 
يكی ديگر از آفات زبان كه از رذايل اخلاقی به شمار می رود و انسان را از راه خدا دور می سازد نمّامی و سخن چينی است.
  
[[قرآن مجيد]] در نكوهش سخن چينی می فرمايد:
+
[[قرآن مجيد]] در نكوهش سخن چينی می فرمايد: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ؛ وای بر هر عيب جوی سخن چين». ([[سوره همزه]]، 1)
  
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ.
+
در مورد ديگر می فرمايد: «هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَميمٍ؛ از كسانی كه بسيار عيب جو و سخن چين هستند پيروی مكن». ([[سوره قلم]]، 11)
  
وای بر هر عيب جوی سخن چين.
+
و در آيه ديگر می فرمايد: «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنيمٍ؛ سخن چين كينه توز و پرخور و خشن و بدنام است». ([[سوره قلم]]، 13)
 
 
(همزه 1)
 
 
 
در مورد ديگر می فرمايد:
 
 
 
هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَميمٍ.
 
 
 
از كسانی كه بسيار عيب جو و سخن چين هستند پيروی مكن.
 
 
 
(قلم 11)
 
 
 
و در آيه ديگر می فرمايد:
 
 
 
عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنيمٍ.
 
 
 
سخن چين كينه توز و پرخور و خشن و بدنام است.
 
 
 
(قلم 13)
 
  
 
قرآن مجيد از سخن چين به عنوان زنيم يعنی كسی كه اصل و نسب روشنی ندارد نام می برد و اين دليل بر عظمت اين [[گناه]] است.
 
قرآن مجيد از سخن چين به عنوان زنيم يعنی كسی كه اصل و نسب روشنی ندارد نام می برد و اين دليل بر عظمت اين [[گناه]] است.
  
[[راغب اصفهانی]] می گويد:
+
[[راغب اصفهانی]] می گويد: زنيم به كسی گفته می شود كه به طايفه ای منسوب شده ولی در واقع از آن ها نيست. (سپس می گويد:) ريشه اين لغت از زنمه به معنی زائده و آويزه گوش و حلق گوسفند گرفته شده است. گويی شخص سخن چين در ميان قوم خود مثل يك موجود زيادی و وصله ناهمرنگی است كه بدون دليل به آن ها منتسب شده و گويی مانند كسی است كه اصل و نسب روشن و درستی ندارد.
 
 
زنيم به كسی گفته می شود كه به طايفه ای منسوب شده ولی در واقع از آن ها نيست. (سپس می گويد:) ريشه اين لغت از زنمه به معنی زائده و آويزه گوش و حلق گوسفند گرفته شده است. گويی شخص سخن چين در ميان قوم خود مثل يك موجود زيادی و وصله ناهمرنگی است كه بدون دليل به آن ها منتسب شده و گويی مانند كسی است كه اصل و نسب روشن و درستی ندارد.
 
  
مرحوم [[فيض كاشانی]] نيز در محجّة البيضاء از [[عبد اللّه بن مبارك]] نقل می كند: زنيم كسی است كه از زنا متولد شده و همه چيز را در همه جا بازگو می كند. سپس می گويد: عبد اللّه بن مبارك اين تفسير را از آيه شريفه عُتُلٍّ بَعْدَ ذ لِكَ زَنيمٍ قلم:13 برداشت كرده است.
+
مرحوم [[فيض كاشانی]] نيز در محجّة البيضاء از [[عبدالله بن مبارك]] نقل می كند: زنيم كسی است كه از زنا متولد شده و همه چيز را در همه جا بازگو می كند. سپس می گويد: عبدالله بن مبارك اين تفسير را از آيه شريفه «عُتُلٍّ بَعْدَ ذ لِكَ زَنيمٍ» (سوره قلم:13) برداشت كرده است.
  
 
خلاصه اين كه سخن چين و نمّام مانند كسی است كه نطفه اش از طريق مشروع بسته نشده است.
 
خلاصه اين كه سخن چين و نمّام مانند كسی است كه نطفه اش از طريق مشروع بسته نشده است.
سطر ۴۷: سطر ۲۷:
 
'''<I> سرانجام نمّام از ديدگاه قرآن</I>'''
 
'''<I> سرانجام نمّام از ديدگاه قرآن</I>'''
  
[[قرآن مجيد]] به كسانی كه با نمّامی و سخن چينی آتش كينه و عداوت را ميان مردم بر می افروزند هشدار می دهد و آنان را به عذاب دوزخ تهديد می كند، چنان كه در باره يكی از همسران [[ابی لهب]] به نام امّ جميل می فرمايد:
+
[[قرآن مجيد]] به كسانی كه با نمّامی و سخن چينی آتش كينه و عداوت را ميان مردم برمی افروزند هشدار می دهد و آنان را به عذاب دوزخ تهديد می كند، چنان كه درباره يكی از همسران [[ابی لهب]] به نام امّ جميل می فرمايد: «وَامْرأتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ؛ زن او: ابی لهب آن هيزم كش آتش افروز نيز اهل جهنم است». ([[سوره مسد]]، 4)
  
وَ امْرأتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ
+
امّ جميل ـ دختر حرب، خواهر أبوسفيان و عمه [[معاويه]] ـ يكی از زنان ابی لهب بود كه از دشمنان سرسخت [[رسول خدا]] صلّی اللّه عليه و آله و سلم به شمار می رفت.
  
زن او: ابی لهب آن هيزم كش آتش افروز نيز اهل جهنم است.
+
به هر حال، چون أبولهب خود آتش افروز بود، زن او نيز فتنه انگيز بود و در اين راه كوشش بسيار می كرد و تا آن جا كه قدرت و توان داشت از پيامبر اكرم صلی اللّه عليه و آله و سلم و اصحاب ايشان اخباری كسب می كرد و آن را به مشركان و بت پرستان گزارش می داد و به همين جهت خدای متعال اين گونه از وی به بدی نام می برد و او را مستحق آتش می داند و به طور كلی سرنوشت هر كس كه نمّامی كند آتش دوزخ است.
 
 
(مسد 4)
 
 
 
امّ جميل ـ دختر حرب، خواهر أبوسفيان و عمه [[معاويه]] ـ يكی از زنان ابی لهب بود كه از دشمنان سرسخت رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم به شمار می رفت.
 
 
 
به هر حال، چون أبو لهب خود آتش افروز بود، زن او نيز فتنه انگيز بود و در اين راه كوشش بسيار می كرد و تا آن جا كه قدرت و توان داشت از پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلم و اصحاب ايشان اخباری كسب می كرد و آن را به مشركان و بت پرستان گزارش می داد و به همين جهت خدای متعال اين گونه از وی به بدی نام می برد و او را مستحق آتش می داند و به طور كلی سرنوشت هر كس كه نمّامی كند آتش دوزخ است.
 
  
 
'''<I> نمّامی از ديدگاه روايات</I>'''
 
'''<I> نمّامی از ديدگاه روايات</I>'''
سطر ۶۵: سطر ۳۹:
 
الف) نمّام شريرترين افراد است:
 
الف) نمّام شريرترين افراد است:
  
رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
+
رسول خدا صلی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله أَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ قَالُوا بَلَی يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِب؛ آيا شما را به بدترين افرادتان آگاه نكنم؟ عرض كردند: بله ای رسول خدا. فرمود: بدترين افراد آنهايی هستند كه به سخن چينی می روند و در ميان دوستان جدايی می افكنند و در جستجوی عيب برای افراد صالح و پاكدامن اند. (كافی، ج2، ص369)
 
 
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله أَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ قَالُوا بَلَی يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِب
 
 
 
آيا شما را به بدترين افرادتان آگاه نكنم؟ عرض كردند: بله ای رسول خدا.
 
 
 
فرمود: بدترين افراد آن هايی هستند كه به سخن چينی می روند و در ميان دوستان جدايی می افكنند و در جستجوی عيب برای افراد صالح و پاكدامن اند.
 
 
 
(كافی ج2 ص369)
 
 
 
اميرمؤمنان عليه السّلام فرمود:
 
 
 
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَصْبَهَانِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام شِرَارُكُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِب
 
  
بدترين شما كسانی هستند كه سخن چينی می كنند و ميان دوستان جدايی می افكنند و دنبال عيوب افراد پاكدامن می روند.
+
اميرمؤمنان عليه السّلام فرمود: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَصْبَهَانِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام شِرَارُكُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِب؛ بدترين شما كسانی هستند كه سخن چينی می كنند و ميان دوستان جدايی می افكنند و دنبال عيوب افراد پاكدامن می روند. (كافی، ج2، ص369)
  
(كافی ج2 ص369)
+
و در ضمن حديثی از رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود: الشَّيْخُ أَبُوالْفُتُوحِ الرَّازِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه و آله... وَ أَبْغَضُكُمْ إِلَی اللَّهِ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُلْتَمِسُونَ لِلْبَرَاءِ الْعَثَرَات؛ دشمن ترين شما نزد خدا كسانی هستند كه برای سخن چينی بين دوستان كوشش می كنند و جمعيت های متشكّل را پراكنده می سازند و كارشان تفرقه افكنی ميان انجمن ها و عيب جويی از پاكان و نيكان است. ([[مستدرك الوسائل]]، ج9، ص150)
 
 
و در ضمن حديثی از رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود:
 
 
 
الشَّيْخُ أَبُو الْفُتُوحِ الرَّازِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه و آله... وَ أَبْغَضُكُمْ إِلَی اللَّهِ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُلْتَمِسُونَ لِلْبَرَاءِ الْعَثَرَات
 
 
 
دشمن ترين شما نزد خدا كسانی هستند كه برای سخن چينی بين دوستان كوشش می كنند و جمعيت های متشكّل را پراكنده می سازند و كارشان تفرقه افكنی ميان انجمن ها و عيب جويی از پاكان و نيكان است.
 
 
 
([[مستدرك الوسائل]] ج9 ص150)
 
  
 
ب) سخن چينی و عذاب قبر:
 
ب) سخن چينی و عذاب قبر:
  
و از رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود:
+
و از رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود: قَالَ صلی الله عليه و آله إِنَّ عَذَابَ الْقَبْرِ مِنَ النَّمِيمَةِ وَ الْغِيبَةِ و َالْكَذِبِ؛ عذاب قبر به خاطر سخن چينی و [[غيبت]] و [[دروغ]] است. (مستدرك الوسائل، ج9، ص150)
 
 
قَالَ صلی الله عليه و آله إِنَّ عَذَابَ الْقَبْرِ مِنَ النَّمِيمَةِ وَ الْغِيبَةِ و َالْكَذِبِ
 
 
 
عذاب قبر به خاطر سخن چينی و [[غيبت]] و [[دروغ]] است.
 
 
 
(مستدرك الوسائل ج9 ص150)
 
 
 
و نيز اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:
 
 
 
[[علل الشرائع]] عَلِيُّ بْنُ حَاتِمٍ عَنْ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِيِّ عَنِ الْمُنْذِرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عليه السلام عَنْ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ عَذَابُ الْقَبْرِ يَكُونُ مِنَ النَّمِيمَةِ...
 
  
عذاب قبر به خاطر سخن چينی است.
+
و نيز اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: [[علل الشرائع]] عَلِيُّ بْنُ حَاتِمٍ عَنْ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِيِّ عَنِ الْمُنْذِرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عليه السلام عَنْ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ عَذَابُ الْقَبْرِ يَكُونُ مِنَ النَّمِيمَةِ...؛ عذاب قبر به خاطر سخن چينی است. ([[بحارالانوار]]، ج72، ص265)
 
 
([[بحار الانوار]] ج72 ص265)
 
  
 
ج) سخن چين وارد بهشت نمی شود:
 
ج) سخن چين وارد بهشت نمی شود:
سطر ۱۱۳: سطر ۵۵:
 
در روايات متعددی به اين مطلب تصريح شده است كه سخن چين و كسی كه برای برهم زدن وحدت مردم قدم بر می دارد و عامل تفرقه و جدايی بين مسلمين می شود اهل [[بهشت]] نيست.
 
در روايات متعددی به اين مطلب تصريح شده است كه سخن چين و كسی كه برای برهم زدن وحدت مردم قدم بر می دارد و عامل تفرقه و جدايی بين مسلمين می شود اهل [[بهشت]] نيست.
  
رسول اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
+
رسول اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: قَالَ النَّبِيُّ صلی الله عليه و آله لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ نَمَّامٌ؛ سخن چين وارد بهشت نمی شود. (بحارالانوار، ج72، ص268)
 
 
قَالَ النَّبِيُّ صلی الله عليه و آله لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ نَمَّامٌ
 
 
 
سخن چين وارد بهشت نمی شود.
 
 
 
(بحار الانوار ج72 ص268)
 
 
 
و در حديث ديگری فرمود:
 
 
 
[[الامالي]] للشيخ الطوسي ابْنُ مَخْلَدٍ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی بْنِ حَنَانٍ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَمَّامٍ عَنْ حُذَيْفَةَ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ صلی الله عليه و آله لَايَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ
 
 
 
قتّات: سخن چين وارد بهشت نمی شود.
 
 
 
(بحار الانوار ج72 ص265)
 
 
 
[[امام باقر]] عليه السّلام فرمود:
 
 
 
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَقِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ الْجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَی الْقَتَّاتِينَ الْمَشَّاءِينَ بِالنَّمِيمَة
 
 
 
بهشت بر قتّاتين يعنی كسانی كه برای فساد بين مردم گام بر می دارند حرام است.
 
 
 
([[وسائل الشيعه]] ج12 ص306)
 
 
 
[[امام صادق]] عليه السّلام فرمود:
 
 
 
عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ هَاشِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ عليه السلام قَالَ أَرْبَعَةٌ لَايَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ الْكَاهِنُ و َالْمُنَافِقُ و َمُدْمِنُ الْخَمْرِ و َالْقَتَّاتُ و َهُوَ النَّمَّامُ
 
 
 
چهار كس از رفتن به بهشت محرومند:
 
 
 
1 ـ كاهن
 
 
 
2 ـ منافق
 
 
 
3 ـ دائم الخمر آن كه به خوردن شراب معتاد است
 
  
4 ـ سخن چين
+
و در حديث ديگری فرمود: [[الامالي]] للشيخ الطوسي ابْنُ مَخْلَدٍ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی بْنِ حَنَانٍ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَمَّامٍ عَنْ حُذَيْفَةَ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ صلی الله عليه و آله لَايَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ؛ قتّات: سخن چين وارد بهشت نمی شود. (بحارالانوار، ج72، ص265)
  
(وسائل الشيعة ج12 ص309)
+
[[امام باقر]] عليه السّلام فرمود: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَقِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ الْجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَی الْقَتَّاتِينَ الْمَشَّاءِينَ بِالنَّمِيمَة؛ بهشت بر قتّاتين يعنی كسانی كه برای فساد بين مردم گام بر می دارند حرام است. ([[وسائل الشيعه]]، ج12، ص306)
  
پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
+
[[امام صادق]] عليه السلام فرمود: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ هَاشِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ عليه السلام قَالَ أَرْبَعَةٌ لَايَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ الْكَاهِنُ و َالْمُنَافِقُ و َمُدْمِنُ الْخَمْرِ و َالْقَتَّاتُ و َهُوَ النَّمَّامُ؛ چهار كس از رفتن به بهشت محرومند:
 +
# كاهن
 +
# منافق
 +
# دائم الخمر آن كه به خوردن شراب معتاد است.
 +
# سخن چين. (وسائل الشيعة، ج12، ص309)
  
الامالي للصدوق فِي مَنَاهِي النَّبِيِّ صلی الله عليه و آله أَنَّهُ نَهَی عَنِ النَّمِيمَةِ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْهَا وَ قَالَ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ يَعْنِي نَمَّاماً وَ قَالَ صلی الله عليه و آله يَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ حَرَّمْتُ الْجَنَّةَ عَلَی الْمَنَّانِ وَ الْبَخِيلِ وَ الْقَتَّاتِ وَ هُوَ النَّمَّام
+
پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: الامالي للصدوق فِي مَنَاهِي النَّبِيِّ صلی الله عليه و آله أَنَّهُ نَهَی عَنِ النَّمِيمَةِ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْهَا وَ قَالَ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ يَعْنِي نَمَّاماً وَ قَالَ صلی الله عليه و آله يَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ حَرَّمْتُ الْجَنَّةَ عَلَی الْمَنَّانِ وَ الْبَخِيلِ وَ الْقَتَّاتِ وَ هُوَ النَّمَّام؛ خدای عزّوجلّ می فرمايد: بهشت را بر چند گروه حرام كرده ام كه يكی از آن ها سخن چين است. (بحارالانوار، ج72، ص264)
  
خدای عزّوجلّ می فرمايد: بهشت را بر چند گروه حرام كرده ام كه يكی از آن ها سخن چين است.
+
مرحوم [[شهيد ثانی]] روايتی نقل می كند كه رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمَّا خَلَقَ الْجَنَّةَ قَالََ لَهَا تَكَلَّمِي فَقَالَتْ سَعَدَ مَنْ دَخَلَنِی، قَالَ الْجَبَّارُ جَلَّ جَلَالُه وَعِزَّتِي وَجَلَالِي لاَ يَسْكُنُ فِيْكَ ثَمَانَيَّةَ نَفَرٍ مِنْ اْلنَّاسِ... وَلَا قَتَّاتٌ وَ هُوَ النَّمَّام؛ هنگامی كه خدای عزوجل بهشت را آفريد به او فرمود: سخن بگو. بهشت اين گونه سخن گفت: هر كس وارد بر من شود سعادتمند است. سپس خدای جبّار فرمود: به عزّت و جلالم سوگند هشت نفر در تو سكنی نمی گزينند كه يكی از آنها نمّام است. (كشف الريبة، ص42)
 
 
(بحار الانوار ج72 ص264)
 
 
 
مرحوم [[شهيد ثانی]] روايتی نقل می كند كه رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
 
 
 
أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمَّا خَلَقَ الْجَنَّةَ قَالََ لَهَا تَكَلَّمِي فَقَالَتْ سَعَدَ مَنْ دَخَلَنِی، قَالَ الْجَبَّارُ جَلَّ جَلَالُه وَعِزَّتِي وَجَلَالِي لاَ يَسْكُنُ فِيْكَ ثَمَانَيَّةَ نَفَرٍ مِنْ اْلنَّاسِ... وَلَا قَتَّاتٌ وَ هُوَ النَّمَّام.
 
 
 
هنگامی كه خدای عزوجل بهشت را آفريد به او فرمود: سخن بگو. بهشت اين گونه سخن گفت: هر كس وارد بر من شود سعادتمند است. سپس خدای جبّار فرمود: به عزّت و جلالم سوگند هشت نفر در تو سكنی نمی گزينند كه يكی از آنها نمّام است
 
 
 
(كشف الريبة ص42)
 
  
 
'''<I> سخن چين در صحرای محشر</I>'''
 
'''<I> سخن چين در صحرای محشر</I>'''
  
هر چند بخشی از اين حديث كه از نظرتان می گذرد مورد بحث ما نيست ولی به دليل اهميتی كه دارد تمام آن را ياد آور می شويم:
+
هر چند بخشی از اين حديث كه از نظرتان می گذرد مورد بحث ما نيست ولی به دليل اهميتی كه دارد تمام آن را ياد آور می شويم: از [[براء بن عازب]] نقل شده است كه [[معاذ بن جبل]] در منزل [[أبو ايوب انصاری]] نزديك رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم نشسته بود. معاذ عرض كرد: فِي الْحَدِيثِ عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ قَالَ كَانَ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ جَالِساً قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه و آله فِي مَنْزِلِ أَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ فَقَالَ مُعَاذٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَرَأَيْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَی يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً الْآيَاتِ فَقَالَ يَا مُعَاذُ سَأَلْتَ عَنْ عَظِيمٍ مِنَ الْأَمْرِ ثُمَّ أَرْسَلَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ تُحْشَرُ عَشَرَةُ أَصْنَافٍ مِنْ أُمَّتِي أَشْتَاتاً قَدْ مَيَّزَهُمُ اللَّهُ تَعَالَی مِنَ الْمُسْلِمِينَ و َبَدَّلَ صُوَرَهُمْ فَبَعْضُهُمْ عَلَی صُورَةِ الْقِرَدَةِ و َبَعْضُهُمْ عَلَی صُورَةِ الْخَنَازِيرِ وَ بَعْضُهُمْ مُنَكَّسُونَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ فَوْقُ و َوُجُوهُهُمْ مِنْ تَحْتُ ثُمَّ يُسْحَبُونَ عَلَيْهَا و َبَعْضُهُمْ عُمْيٌ يَتَرَدَّدُونَ وَ بَعْضُهُمْ بُكْمٌ لَا يَعْقِلُونَ و َبَعْضُهُمْ يَمْضَغُونَ أَلْسِنَتَهُمْ يَسِيلُ الْقَيْحُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ لُعَاباً يَتَقَذَّرُهُمْ أَهْلُ الْجَمْعِ وَ بَعْضُهُمْ مُقَطَّعَةٌ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ وَبَعْضُهُمْ مُصَلَّبُونَ عَلَی جُذُوعٍ مِنْ نَارٍ و َبَعْضُهُمْ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِيَفِ وَ بَعْضُهُمْ يَلْبَسُونَ جِبَاباً سَابِغَةً مِنْ قَطِرَانٍ لَازِقَةٍ بِجُلُودِهِمْ فَأَمَّا الَّذِينَ عَلَی صُورَةِ الْقِرَدَةِ فَالْقَتَّاتُ مِنَ النَّاسِ وَ أَمَّا الَّذِينَ عَلَی صُورَةِ الْخَنَازِيرِ فَأَهْلُ السُّحْتِ وَ أَمَّا الْمُنَكَّسُونَ عَلَی رُءُوسِهِمْ فَأَكَلَةُ الرِّبَا و َالْعُمْيُ الْجَائِرُونَ فِي الْحُكْمِ وَ الصُّمُّ الْبُكْمُ الْمُعْجَبُونَ بِأَعْمَالِهِمْ و َالَّذِينَ يَمْضَغُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَالْعُلَمَاءُ و َالْقُضَاةُ الَّذِينَ خَالَفَتْ أَعْمَالُهُمْ أَقْوَالَهُمْ وَ الْمُقَطَّعَةُ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْجِيرَانَ وَ الْمُصَلَّبُونَ عَلَی جُذُوعٍ مِنْ نَارٍ فَالسُّعَاةُ بِالنَّاسِ إِلَی السُّلْطَانِ و َالَّذِينَ هُمْ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِيَف فَالَّذِين يَتَمَتَّعُونَ بِالشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ يَمْنَعُونَ حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِهِمْ وَ الَّذِينَ يَلْبَسُونَ الْجِبَابَ فَأَهْلُ التَّجَبُّرِ وَ الْخُيَلَاء؛ يا رسول اللّه نظر شما درباره اين آيه كه می فرمايد: يَوْمَ يُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأتُونَ افْواجا نبأ: 18 چيست؟ فرمود: ای معاذ مطلب بزرگی را پرسيدی. سپس اشك از چشمان آن حضرت جاری شد و فرمود: ده صنف از امّت من پراكنده محشور می شوند و خداوند آنان را از ديگر مسلمانان جدا كرده و چهره هايشان را مسخ نموده است. بعضی از آنان به صورت ميمون، بعضی به صورت خوك، بعضی واژگون كه پاهايشان بالا و رويشان به طرف پايين است و به همين وضع كشيده می شوند، بعضی كورهای سرگردانند، بعضی كر و گنگ اند كه هيچ چيز را درك نمی كنند، بعضی زبان های خود را می جوند و چركی از دهانشان سرازير می شود كه اهل محشر از آن متنفّر می شوند، بعضی دست و پا بريده اند، بعضی بر شاخه هايی از آتش آويخته اند، بعضی بوی گندشان از مردار بدتر است، و برخی به جبّه هايی لباس هايی از مس يا روغن گداخته پوشانده می شوند كه از فرط داغی به بدن هاشان می چسبد. آنگاه [[رسول خدا]] صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: آنان كه به صورت ميمون محشور می شـوند سخن چينانند، آنان كه به صورت خوك وارد می شوند كارشان حرام و رشوه خواری است، آنها كه واژگون هستند ربا خوارانند، آنها كه كور وارد می شوند كسانی هستند كه در حكومت و قضاوت ستم می كنند، كسانی كه كر و گنگ محشور می شوند افرادی هستند خودپسند كه شيفته كارهای خويش اند، كسانی كه زبان خود را می جوند علما و قاضيانی هستند كه كردارشان مخالف گفتارشان است، دست و پا بريدگان آنهايند كه همسايگان خود را اذيت می كنند، آويختگان به شاخه های آتش ‍ جاسوسان و سعايت كنندگان از مردم نزد پادشـاهانند، آنها كه بوی گندشان از مردار بيشتر است فرو رفتگان در شهوات و لذّات دنيا هستند و حقوقی را كه خدا در اموالشان قرار داده نمی پردازند، آنان كه به جبّه ها و لباس های گداخته پوشانيده می شوند متكبّران و سركشان هستند. (بحارالانوار، ج7، ص89)
 
 
از [[براء بن عازب]] نقل شده است كه [[معاذ بن جبل]] در منزل [[أبو ايوب انصاری]] نزديك رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم نشسته بود. معاذ عرض كرد:
 
 
 
فِي الْحَدِيثِ عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ قَالَ كَانَ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ جَالِساً قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه و آله فِي مَنْزِلِ أَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ فَقَالَ مُعَاذٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَرَأَيْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَی يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً الْآيَاتِ فَقَالَ يَا مُعَاذُ سَأَلْتَ عَنْ عَظِيمٍ مِنَ الْأَمْرِ ثُمَّ أَرْسَلَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ تُحْشَرُ عَشَرَةُ أَصْنَافٍ مِنْ أُمَّتِي أَشْتَاتاً قَدْ مَيَّزَهُمُ اللَّهُ تَعَالَی مِنَ الْمُسْلِمِينَ و َبَدَّلَ صُوَرَهُمْ فَبَعْضُهُمْ عَلَی صُورَةِ الْقِرَدَةِ و َبَعْضُهُمْ عَلَی صُورَةِ الْخَنَازِيرِ وَ بَعْضُهُمْ مُنَكَّسُونَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ فَوْقُ و َوُجُوهُهُمْ مِنْ تَحْتُ ثُمَّ يُسْحَبُونَ عَلَيْهَا و َبَعْضُهُمْ عُمْيٌ يَتَرَدَّدُونَ وَ بَعْضُهُمْ بُكْمٌ لَا يَعْقِلُونَ و َبَعْضُهُمْ يَمْضَغُونَ أَلْسِنَتَهُمْ يَسِيلُ الْقَيْحُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ لُعَاباً يَتَقَذَّرُهُمْ أَهْلُ الْجَمْعِ وَ بَعْضُهُمْ مُقَطَّعَةٌ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ وَبَعْضُهُمْ مُصَلَّبُونَ عَلَی جُذُوعٍ مِنْ نَارٍ و َبَعْضُهُمْ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِيَفِ وَ بَعْضُهُمْ يَلْبَسُونَ جِبَاباً سَابِغَةً مِنْ قَطِرَانٍ لَازِقَةٍ بِجُلُودِهِمْ فَأَمَّا الَّذِينَ عَلَی صُورَةِ الْقِرَدَةِ فَالْقَتَّاتُ مِنَ النَّاسِ وَ أَمَّا الَّذِينَ عَلَی صُورَةِ الْخَنَازِيرِ فَأَهْلُ السُّحْتِ وَ أَمَّا الْمُنَكَّسُونَ عَلَی رُءُوسِهِمْ فَأَكَلَةُ الرِّبَا و َالْعُمْيُ الْجَائِرُونَ فِي الْحُكْمِ وَ الصُّمُّ الْبُكْمُ الْمُعْجَبُونَ بِأَعْمَالِهِمْ و َالَّذِينَ يَمْضَغُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَالْعُلَمَاءُ و َالْقُضَاةُ الَّذِينَ خَالَفَتْ أَعْمَالُهُمْ أَقْوَالَهُمْ وَ الْمُقَطَّعَةُ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْجِيرَانَ وَ الْمُصَلَّبُونَ عَلَی جُذُوعٍ مِنْ نَارٍ فَالسُّعَاةُ بِالنَّاسِ إِلَی السُّلْطَانِ و َالَّذِينَ هُمْ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِيَف فَالَّذِين يَتَمَتَّعُونَ بِالشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ يَمْنَعُونَ حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِهِمْ وَ الَّذِينَ يَلْبَسُونَ الْجِبَابَ فَأَهْلُ التَّجَبُّرِ وَ الْخُيَلَاء
 
 
 
يا رسول اللّه نظر شما درباره اين آيه كه می فرمايد: يَوْمَ يُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأتُونَ افْواجا نبأ: 18 چيست؟ فرمود: ای معاذ مطلب بزرگی را پرسيدی. سپس اشك از چشمان آن حضرت جاری شد و فرمود: ده صنف از امّت من پراكنده محشور می شوند و خداوند آنان را از ديگر مسلمانان جدا كرده و چهره هايشان را مسخ نموده است.
 
 
 
بعضی از آنان به صورت ميمون، بعضی به صورت خوك، بعضی واژگون كه پاهايشان بالا و رويشان به طرف پايين است و به همين وضع كشيده می شوند، بعضی كورهای سرگردانند، بعضی كر و گنگ اند كه هيچ چيز را درك نمی كنند، بعضی زبان های خود را می جوند و چركی از دهانشان سرازير می شود كه اهل محشر از آن متنفّر می شوند، بعضی دست و پا بريده اند، بعضی بر شاخه هايی از آتش آويخته اند، بعضی بوی گندشان از مردار بدتر است، و برخی به جبّه هايی لباس هايی از مس يا روغن گداخته پوشانده می شوند كه از فرط داغی به بدن هاشان می چسبد.  
 
 
 
آن گاه [[رسول خدا]] صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: آنان كه به صورت ميمون محشور می شـوند سخن چينانند، آنان كه به صورت خوك وارد می شوند كارشان حرام و رشوه خواری است، آنها كه واژگون هستند ربا خوارانند، آنها كه كور وارد می شوند كسانی هستند كه در حكومت و قضاوت ستم می كنند، كسانی كه كر و گنگ محشور می شوند افرادی هستند خودپسند كه شيفته كارهای خويش اند، كسانی كه زبان خود را می جوند علما و قاضيانی هستند كه كردارشان مخالف گفتارشان است، دست و پا بريدگان آنهايند كه همسايگان خود را اذيت می كنند، آويختگان به شاخه های آتش ‍ جاسوسان و سعايت كنندگان از مردم نزد پادشـاهانند، آنها كه بوی گندشان از مردار بيشتر است فرو رفتگان در شهوات و لذّات دنيا هستند و حقوقی را كه خدا در اموالشان قرار داده نمی پردازند، آنان كه به جبّه ها و لباس های گداخته پوشانيده می شوند متكبّران و سركشان هستند.
 
 
 
(بحار الانوار ج7 ص89)
 
  
 
'''<I> نمّام از رحمت خدا دور است </I>'''
 
'''<I> نمّام از رحمت خدا دور است </I>'''
سطر ۱۸۹: سطر ۷۹:
 
به هر حال، گناه سخن چينی چندان زياد است كه اگر يك نمّام در ميان مردمی زندگی كند رحمت خدا شامل حال آنان نخواهد شد. در اين مورد توجه شما را به يك [[حديث]] جلب می كنيم:
 
به هر حال، گناه سخن چينی چندان زياد است كه اگر يك نمّام در ميان مردمی زندگی كند رحمت خدا شامل حال آنان نخواهد شد. در اين مورد توجه شما را به يك [[حديث]] جلب می كنيم:
  
رُوِيَ أَنَّ مُوسَی عليه السلام اسْتَسْقَی لِبَنِي إِسْرَائِيلَ حِينَ أَصَابَهُمْ قَحْطٌ فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَيْهِ أَنِّي لَا أَسْتَجِيبُ لَكَ و َلَالِمَنْ مَعَكَ وَ فِيكُمْ نَمَّامٌ قَدْ أَصَرَّ عَلَی النَّمِيمَةَ فَقَالَ مُوسَی عليه السلام يَا رَبِّ مَنْ هُوَ حَتَّی نُخْرِجَهُ مِنْ بَيْنِنَا فَقَالَ يَا مُوسَی أَنْهَاكُمْ عَنِ النَّمِيمَةِ و َأَكُونُ نَمَّاماً فَتَابُوا بِأَجْمَعِهِمْ فَسُقُوا
+
رُوِيَ أَنَّ مُوسَی عليه السلام اسْتَسْقَی لِبَنِي إِسْرَائِيلَ حِينَ أَصَابَهُمْ قَحْطٌ فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَيْهِ أَنِّي لَا أَسْتَجِيبُ لَكَ و َلَالِمَنْ مَعَكَ وَ فِيكُمْ نَمَّامٌ قَدْ أَصَرَّ عَلَی النَّمِيمَةَ فَقَالَ مُوسَی عليه السلام يَا رَبِّ مَنْ هُوَ حَتَّی نُخْرِجَهُ مِنْ بَيْنِنَا فَقَالَ يَا مُوسَی أَنْهَاكُمْ عَنِ النَّمِيمَةِ و َأَكُونُ نَمَّاماً فَتَابُوا بِأَجْمَعِهِمْ فَسُقُوا؛ در زمان حضرت موسی در ميان [[بنی اسرائيل]] خشكسالی شديدی روی داد. حضرت موسی برای دعای باران به همراه عده ای ديگر بيرون رفت ولی هر چه دعا كرد اثری نبخشـيد و باران نيامد. حضرت در اين باره مناجات كرد، از جانب پروردگار به او وحی شـد: در ميان شـما يك نفر هست كه زياد سخن چينی می كند و به خاطر او دعای شما را مستجاب نمی كنم. حضرت موسی از خدا خواست او را معرفی كند تا وی را از ميان خويش بيرون كنند. خدای متعال فرمود: من شما را از نمّامی نهی می كنم، چگونه او را به شما معرفی كنم و خود مرتكّب نمّامی شوم؟ حضرت موسی اين مطلب را با قوم خود در ميان گذارد، كسی كه نمّام بود متنبّه شد و [[توبه]] كرد، آن گاه خداوند باران رحمت خود را بر آن ها فرو فرستاد. ([[بحارالانوار]]، ج72، ص268)
 
 
در زمان حضرت موسی در ميان [[بنی اسرائيل]] خشكسالی شديدی روی داد. حضرت موسی برای دعای باران به همراه عده ای ديگر بيرون رفت ولی هر چه دعا كرد اثری نبخشـيد و باران نيامد. حضرت در اين باره مناجات كرد، از جانب پروردگار به او وحی شـد: در ميان شـما يك نفر هست كه زياد سخن چينی می كند و به خاطر او دعای شما را مستجاب نمی كنم. حضرت موسی از خدا خواست او را معرفی كند تا وی را از ميان خويش بيرون كنند.
 
 
 
خدای متعال فرمود: من شما را از نمّامی نهی می كنم، چگونه او را به شما معرفی كنم و خود مرتكّب نمّامی شوم؟ حضرت موسی اين مطلب را با قوم خود در ميان گذارد، كسی كه نمّام بود متنبّه شد و [[توبه]] كرد، آن گاه خداوند باران رحمت خود را بر آن ها فرو فرستاد.
 
 
 
(بحار الانوار ج72 ص268)
 
  
 
'''<I> باز هم از آثار بد نمّامی بشنويد:</I>'''
 
'''<I> باز هم از آثار بد نمّامی بشنويد:</I>'''
  
 
سخن چينی چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی آثار و عواقب بدی دارد. از نظر فردی روح و روان و دل انسان را تاريك كرده و شخصيت او را از بين می برد، و از نظر اجتماعی موجب دودستگی و جنگ و جدال در جامعه مسلمين می گردد و محبّتها را به بغض و كينه تبديل می كند با اين كه كيان و عظمت مسلمين وابسته به محبت و همبستگی ميان آنان است.
 
سخن چينی چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی آثار و عواقب بدی دارد. از نظر فردی روح و روان و دل انسان را تاريك كرده و شخصيت او را از بين می برد، و از نظر اجتماعی موجب دودستگی و جنگ و جدال در جامعه مسلمين می گردد و محبّتها را به بغض و كينه تبديل می كند با اين كه كيان و عظمت مسلمين وابسته به محبت و همبستگی ميان آنان است.
 
+
----
 
عالَمی را يك سخن ويران كند روبهان مرده را شيران كند
 
عالَمی را يك سخن ويران كند روبهان مرده را شيران كند
 
+
----
 
و اين الفت تا آن جا مهم است كه خداوند آن را يكی از نعمت های بزرگ خود می داند و مردم را متذكّر می كند كه آن را از ياد نبرند، آن جا كه می فرمايد:
 
و اين الفت تا آن جا مهم است كه خداوند آن را يكی از نعمت های بزرگ خود می داند و مردم را متذكّر می كند كه آن را از ياد نبرند، آن جا كه می فرمايد:
  
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَلا تَفَرَّقُوا و َاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
+
«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَلا تَفَرَّقُوا و َاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ؛ همگی به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد، و نعمت بزرگ خدا را بر خود به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او در دل های شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد، و شما بر لب حفره ای از آتش بوديد، خدا شما را از آن جا بر گرفت و نجات داد.اين چنين خداوند آيات خود را برای شما آشكار می سازد، شايد هدايت شويد». ([[سوره آل عمران]]، 103)
 
 
همگی به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد، و نعمت بزرگ خدا را بر خود به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او در دل های شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد، و شما بر لب حفره ای از آتش بوديد، خدا شما را از آن جا بر گرفت و نجات داد.اين چنين خداوند آيات خود را برای شما آشكار می سازد، شايد هدايت شويد.
 
 
 
(آل عمران 103)
 
  
 
به هر حال، با توجه به اين كه وحدت و الفت و محبت و همبستگی اجتماع از نعمت های پروردگار است و سخن چين با عمل خود اين نعمت الهی را تبديل به نقمت می كند و صلح و صفا و محبت را از بين مردم بر می دارد ـ كه اين خود گناهی است بس عظيم ـ از اين رو گفته اند نمّامی از غيبت بدتر است، چرا كه در باره [[غيبت]] گفته اند غيبت از زنا بدتر است ولی در مورد نمّامی آمده كه نمّام مانند ولد زنا است و اين بيان كننده عظمت اين گناه می باشد.
 
به هر حال، با توجه به اين كه وحدت و الفت و محبت و همبستگی اجتماع از نعمت های پروردگار است و سخن چين با عمل خود اين نعمت الهی را تبديل به نقمت می كند و صلح و صفا و محبت را از بين مردم بر می دارد ـ كه اين خود گناهی است بس عظيم ـ از اين رو گفته اند نمّامی از غيبت بدتر است، چرا كه در باره [[غيبت]] گفته اند غيبت از زنا بدتر است ولی در مورد نمّامی آمده كه نمّام مانند ولد زنا است و اين بيان كننده عظمت اين گناه می باشد.
سطر ۲۱۵: سطر ۹۵:
 
'''<I> انگيزه های نمّامی</I>'''
 
'''<I> انگيزه های نمّامی</I>'''
  
اكنون اين سؤال مطرح می شود كه چه انگيزه ای سبب می گردد كه انسان مرتكب اين گناه بزرگ شود؟
+
اكنون اين سؤال مطرح می شود كه چه انگيزه ای سبب می گردد كه انسان مرتكب اين گناه بزرگ شود؟ در پاسخ اين سؤال می توان گفت كه يكی از چند عامل زير باعث ارتكاب سخن چينی می شود:
 
+
# انسان به كسی كه مطلبی از او نقل می كند نظر سوء داشته و درصدد بدنام كردن وی باشد.
در پاسخ اين سؤال می توان گفت كه يكی از چند عامل زير باعث ارتكاب سخن چينی می شود:
+
# بخواهد به وسيله نمّامی نسبت به كسی كه نزد او سعايت می كند اظهار دوستی و محبّت نمايد.
 
+
# تفريح و سرگرمی.
1) انسان به كسی كه مطلبی از او نقل می كند نظر سوء داشته و در صدد بدنام كردن وی باشد.
+
# هرزه گويی و مجلس آرايی و همنشـينی با اهل باطل.
 
+
# تفرقه افكنی و ايجاد تشويش و اضطراب در اذهان مردم.
2) بخواهد به وسيله نمّامی نسبت به كسی كه نزد او سعايت می كند اظهار دوستی و محبّت نمايد.
 
 
 
3) تفريح و سرگرمی.
 
 
 
4) هرزه گويی و مجلس آرايی و همنشـينی با اهل باطل.
 
 
 
5) تفرقه افكنی و ايجاد تشويش و اضطراب در اذهان مردم.
 
  
 
چه بايد كرد؟
 
چه بايد كرد؟
سطر ۲۳۴: سطر ۱۰۷:
  
 
انسان بايد در دنيا به حساب خود برسد تا در آخرت مفتضح و رسوا نگردد. از اين رو لازم است كه مواظب زبان خود باشد و آن را كنترل كند و بيهوده سخن نگويد و هم چنان كه در بحث محاسبه نفس آمده، در همين دنيا به حساب اعمال خود برسد تا در روز محشر سرافكنده و شرمسار نباشد. و چه خوب سروده است حكيم [[ملا احمد نراقی]]:
 
انسان بايد در دنيا به حساب خود برسد تا در آخرت مفتضح و رسوا نگردد. از اين رو لازم است كه مواظب زبان خود باشد و آن را كنترل كند و بيهوده سخن نگويد و هم چنان كه در بحث محاسبه نفس آمده، در همين دنيا به حساب اعمال خود برسد تا در روز محشر سرافكنده و شرمسار نباشد. و چه خوب سروده است حكيم [[ملا احمد نراقی]]:
 
+
----
 
می برندت سوی ميدان جزا × تا در آنجا بنگری سوء القضا
 
می برندت سوی ميدان جزا × تا در آنجا بنگری سوء القضا
  
سطر ۲۵۶: سطر ۱۲۹:
  
 
فرصت پرواز كردن هم گذشت × اين زمان ايام طیّ الارض گشت
 
فرصت پرواز كردن هم گذشت × اين زمان ايام طیّ الارض گشت
 
+
----
 
اگر او را مجبور يا توصيه كنند كه مطلبی را به فلانی برسان.
 
اگر او را مجبور يا توصيه كنند كه مطلبی را به فلانی برسان.
  
در اين موقع قبول نكند و بگويد كه اين كار نمامی و حرام است و آن شخص را به گذشت، اغماض و آشتی تشويق كند كه در اين نزاع، جز تشويش افكار، آشفتگی ذهن، آبروريزی و مشكلات ديگر، چيز ديگری عايد انسان نمی شود كه كينه و دشمنی مانند دانه گياهی مضری است كه از آن ميوه تلخ و بد مزه می رُويد بر عكس بخشش و گذشت مانند دانه گياهی است كه از آن ميوه شيرين و خوش مزه می رُويد.
+
در اين موقع قبول نكند و بگويد كه اين كار نمامی و حرام است و آن شخص را به گذشت، اغماض و آشتی تشويق كند كه در اين نزاع، جز تشويش افكار، آشفتگی ذهن، آبروريزی و مشكلات ديگر، چيز ديگری عايد انسان نمی شود كه كينه و دشمنی مانند دانه گياهی مضری است كه از آن ميوه تلخ و بد مزه می رُويد بر عكس بخشش و گذشت مانند دانه گياهی است كه از آن ميوه شيرين و خوش مزه می رُويد. نستغفر الله و نعوذ بالله من شرور لساننا.
  
نستغفر الله و نعوذ بالله من شرور لساننا
 
 
[[رده:اخلاق اجتماعی]]
 
[[رده:اخلاق اجتماعی]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]

نسخهٔ ‏۱۰ اکتبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۱۵

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: سایت تربیت

نویسنده: گروهی از محققان و پژوهشگران

سخن چينی

يكی ديگر از آفات زبان كه از رذايل اخلاقی به شمار می رود و انسان را از راه خدا دور می سازد نمّامی و سخن چينی است.

قرآن مجيد در نكوهش سخن چينی می فرمايد: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ؛ وای بر هر عيب جوی سخن چين». (سوره همزه، 1)

در مورد ديگر می فرمايد: «هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَميمٍ؛ از كسانی كه بسيار عيب جو و سخن چين هستند پيروی مكن». (سوره قلم، 11)

و در آيه ديگر می فرمايد: «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنيمٍ؛ سخن چين كينه توز و پرخور و خشن و بدنام است». (سوره قلم، 13)

قرآن مجيد از سخن چين به عنوان زنيم يعنی كسی كه اصل و نسب روشنی ندارد نام می برد و اين دليل بر عظمت اين گناه است.

راغب اصفهانی می گويد: زنيم به كسی گفته می شود كه به طايفه ای منسوب شده ولی در واقع از آن ها نيست. (سپس می گويد:) ريشه اين لغت از زنمه به معنی زائده و آويزه گوش و حلق گوسفند گرفته شده است. گويی شخص سخن چين در ميان قوم خود مثل يك موجود زيادی و وصله ناهمرنگی است كه بدون دليل به آن ها منتسب شده و گويی مانند كسی است كه اصل و نسب روشن و درستی ندارد.

مرحوم فيض كاشانی نيز در محجّة البيضاء از عبدالله بن مبارك نقل می كند: زنيم كسی است كه از زنا متولد شده و همه چيز را در همه جا بازگو می كند. سپس می گويد: عبدالله بن مبارك اين تفسير را از آيه شريفه «عُتُلٍّ بَعْدَ ذ لِكَ زَنيمٍ» (سوره قلم:13) برداشت كرده است.

خلاصه اين كه سخن چين و نمّام مانند كسی است كه نطفه اش از طريق مشروع بسته نشده است.

سرانجام نمّام از ديدگاه قرآن

قرآن مجيد به كسانی كه با نمّامی و سخن چينی آتش كينه و عداوت را ميان مردم برمی افروزند هشدار می دهد و آنان را به عذاب دوزخ تهديد می كند، چنان كه درباره يكی از همسران ابی لهب به نام امّ جميل می فرمايد: «وَامْرأتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ؛ زن او: ابی لهب آن هيزم كش آتش افروز نيز اهل جهنم است». (سوره مسد، 4)

امّ جميل ـ دختر حرب، خواهر أبوسفيان و عمه معاويه ـ يكی از زنان ابی لهب بود كه از دشمنان سرسخت رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم به شمار می رفت.

به هر حال، چون أبولهب خود آتش افروز بود، زن او نيز فتنه انگيز بود و در اين راه كوشش بسيار می كرد و تا آن جا كه قدرت و توان داشت از پيامبر اكرم صلی اللّه عليه و آله و سلم و اصحاب ايشان اخباری كسب می كرد و آن را به مشركان و بت پرستان گزارش می داد و به همين جهت خدای متعال اين گونه از وی به بدی نام می برد و او را مستحق آتش می داند و به طور كلی سرنوشت هر كس كه نمّامی كند آتش دوزخ است.

نمّامی از ديدگاه روايات

در روايات اسلامی نيز در مذمّت سخن چينی تأكيد زيادی شده است كه برخی از آن ها از نظرتان می گذرد.

الف) نمّام شريرترين افراد است:

رسول خدا صلی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله أَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ قَالُوا بَلَی يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِب؛ آيا شما را به بدترين افرادتان آگاه نكنم؟ عرض كردند: بله ای رسول خدا. فرمود: بدترين افراد آنهايی هستند كه به سخن چينی می روند و در ميان دوستان جدايی می افكنند و در جستجوی عيب برای افراد صالح و پاكدامن اند. (كافی، ج2، ص369)

اميرمؤمنان عليه السّلام فرمود: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَصْبَهَانِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام شِرَارُكُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِب؛ بدترين شما كسانی هستند كه سخن چينی می كنند و ميان دوستان جدايی می افكنند و دنبال عيوب افراد پاكدامن می روند. (كافی، ج2، ص369)

و در ضمن حديثی از رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود: الشَّيْخُ أَبُوالْفُتُوحِ الرَّازِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه و آله... وَ أَبْغَضُكُمْ إِلَی اللَّهِ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُلْتَمِسُونَ لِلْبَرَاءِ الْعَثَرَات؛ دشمن ترين شما نزد خدا كسانی هستند كه برای سخن چينی بين دوستان كوشش می كنند و جمعيت های متشكّل را پراكنده می سازند و كارشان تفرقه افكنی ميان انجمن ها و عيب جويی از پاكان و نيكان است. (مستدرك الوسائل، ج9، ص150)

ب) سخن چينی و عذاب قبر:

و از رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود: قَالَ صلی الله عليه و آله إِنَّ عَذَابَ الْقَبْرِ مِنَ النَّمِيمَةِ وَ الْغِيبَةِ و َالْكَذِبِ؛ عذاب قبر به خاطر سخن چينی و غيبت و دروغ است. (مستدرك الوسائل، ج9، ص150)

و نيز اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: علل الشرائع عَلِيُّ بْنُ حَاتِمٍ عَنْ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِيِّ عَنِ الْمُنْذِرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عليه السلام عَنْ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ عَذَابُ الْقَبْرِ يَكُونُ مِنَ النَّمِيمَةِ...؛ عذاب قبر به خاطر سخن چينی است. (بحارالانوار، ج72، ص265)

ج) سخن چين وارد بهشت نمی شود:

در روايات متعددی به اين مطلب تصريح شده است كه سخن چين و كسی كه برای برهم زدن وحدت مردم قدم بر می دارد و عامل تفرقه و جدايی بين مسلمين می شود اهل بهشت نيست.

رسول اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: قَالَ النَّبِيُّ صلی الله عليه و آله لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ نَمَّامٌ؛ سخن چين وارد بهشت نمی شود. (بحارالانوار، ج72، ص268)

و در حديث ديگری فرمود: الامالي للشيخ الطوسي ابْنُ مَخْلَدٍ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی بْنِ حَنَانٍ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَمَّامٍ عَنْ حُذَيْفَةَ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ صلی الله عليه و آله لَايَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ؛ قتّات: سخن چين وارد بهشت نمی شود. (بحارالانوار، ج72، ص265)

امام باقر عليه السّلام فرمود: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَقِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ الْجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَی الْقَتَّاتِينَ الْمَشَّاءِينَ بِالنَّمِيمَة؛ بهشت بر قتّاتين يعنی كسانی كه برای فساد بين مردم گام بر می دارند حرام است. (وسائل الشيعه، ج12، ص306)

امام صادق عليه السلام فرمود: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ هَاشِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ عليه السلام قَالَ أَرْبَعَةٌ لَايَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ الْكَاهِنُ و َالْمُنَافِقُ و َمُدْمِنُ الْخَمْرِ و َالْقَتَّاتُ و َهُوَ النَّمَّامُ؛ چهار كس از رفتن به بهشت محرومند:

  1. كاهن
  2. منافق
  3. دائم الخمر آن كه به خوردن شراب معتاد است.
  4. سخن چين. (وسائل الشيعة، ج12، ص309)

پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: الامالي للصدوق فِي مَنَاهِي النَّبِيِّ صلی الله عليه و آله أَنَّهُ نَهَی عَنِ النَّمِيمَةِ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْهَا وَ قَالَ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ يَعْنِي نَمَّاماً وَ قَالَ صلی الله عليه و آله يَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ حَرَّمْتُ الْجَنَّةَ عَلَی الْمَنَّانِ وَ الْبَخِيلِ وَ الْقَتَّاتِ وَ هُوَ النَّمَّام؛ خدای عزّوجلّ می فرمايد: بهشت را بر چند گروه حرام كرده ام كه يكی از آن ها سخن چين است. (بحارالانوار، ج72، ص264)

مرحوم شهيد ثانی روايتی نقل می كند كه رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمَّا خَلَقَ الْجَنَّةَ قَالََ لَهَا تَكَلَّمِي فَقَالَتْ سَعَدَ مَنْ دَخَلَنِی، قَالَ الْجَبَّارُ جَلَّ جَلَالُه وَعِزَّتِي وَجَلَالِي لاَ يَسْكُنُ فِيْكَ ثَمَانَيَّةَ نَفَرٍ مِنْ اْلنَّاسِ... وَلَا قَتَّاتٌ وَ هُوَ النَّمَّام؛ هنگامی كه خدای عزوجل بهشت را آفريد به او فرمود: سخن بگو. بهشت اين گونه سخن گفت: هر كس وارد بر من شود سعادتمند است. سپس خدای جبّار فرمود: به عزّت و جلالم سوگند هشت نفر در تو سكنی نمی گزينند كه يكی از آنها نمّام است. (كشف الريبة، ص42)

سخن چين در صحرای محشر

هر چند بخشی از اين حديث كه از نظرتان می گذرد مورد بحث ما نيست ولی به دليل اهميتی كه دارد تمام آن را ياد آور می شويم: از براء بن عازب نقل شده است كه معاذ بن جبل در منزل أبو ايوب انصاری نزديك رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم نشسته بود. معاذ عرض كرد: فِي الْحَدِيثِ عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ قَالَ كَانَ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ جَالِساً قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه و آله فِي مَنْزِلِ أَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ فَقَالَ مُعَاذٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَرَأَيْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَی يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً الْآيَاتِ فَقَالَ يَا مُعَاذُ سَأَلْتَ عَنْ عَظِيمٍ مِنَ الْأَمْرِ ثُمَّ أَرْسَلَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ تُحْشَرُ عَشَرَةُ أَصْنَافٍ مِنْ أُمَّتِي أَشْتَاتاً قَدْ مَيَّزَهُمُ اللَّهُ تَعَالَی مِنَ الْمُسْلِمِينَ و َبَدَّلَ صُوَرَهُمْ فَبَعْضُهُمْ عَلَی صُورَةِ الْقِرَدَةِ و َبَعْضُهُمْ عَلَی صُورَةِ الْخَنَازِيرِ وَ بَعْضُهُمْ مُنَكَّسُونَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ فَوْقُ و َوُجُوهُهُمْ مِنْ تَحْتُ ثُمَّ يُسْحَبُونَ عَلَيْهَا و َبَعْضُهُمْ عُمْيٌ يَتَرَدَّدُونَ وَ بَعْضُهُمْ بُكْمٌ لَا يَعْقِلُونَ و َبَعْضُهُمْ يَمْضَغُونَ أَلْسِنَتَهُمْ يَسِيلُ الْقَيْحُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ لُعَاباً يَتَقَذَّرُهُمْ أَهْلُ الْجَمْعِ وَ بَعْضُهُمْ مُقَطَّعَةٌ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ وَبَعْضُهُمْ مُصَلَّبُونَ عَلَی جُذُوعٍ مِنْ نَارٍ و َبَعْضُهُمْ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِيَفِ وَ بَعْضُهُمْ يَلْبَسُونَ جِبَاباً سَابِغَةً مِنْ قَطِرَانٍ لَازِقَةٍ بِجُلُودِهِمْ فَأَمَّا الَّذِينَ عَلَی صُورَةِ الْقِرَدَةِ فَالْقَتَّاتُ مِنَ النَّاسِ وَ أَمَّا الَّذِينَ عَلَی صُورَةِ الْخَنَازِيرِ فَأَهْلُ السُّحْتِ وَ أَمَّا الْمُنَكَّسُونَ عَلَی رُءُوسِهِمْ فَأَكَلَةُ الرِّبَا و َالْعُمْيُ الْجَائِرُونَ فِي الْحُكْمِ وَ الصُّمُّ الْبُكْمُ الْمُعْجَبُونَ بِأَعْمَالِهِمْ و َالَّذِينَ يَمْضَغُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَالْعُلَمَاءُ و َالْقُضَاةُ الَّذِينَ خَالَفَتْ أَعْمَالُهُمْ أَقْوَالَهُمْ وَ الْمُقَطَّعَةُ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْجِيرَانَ وَ الْمُصَلَّبُونَ عَلَی جُذُوعٍ مِنْ نَارٍ فَالسُّعَاةُ بِالنَّاسِ إِلَی السُّلْطَانِ و َالَّذِينَ هُمْ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِيَف فَالَّذِين يَتَمَتَّعُونَ بِالشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ يَمْنَعُونَ حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِهِمْ وَ الَّذِينَ يَلْبَسُونَ الْجِبَابَ فَأَهْلُ التَّجَبُّرِ وَ الْخُيَلَاء؛ يا رسول اللّه نظر شما درباره اين آيه كه می فرمايد: يَوْمَ يُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأتُونَ افْواجا نبأ: 18 چيست؟ فرمود: ای معاذ مطلب بزرگی را پرسيدی. سپس اشك از چشمان آن حضرت جاری شد و فرمود: ده صنف از امّت من پراكنده محشور می شوند و خداوند آنان را از ديگر مسلمانان جدا كرده و چهره هايشان را مسخ نموده است. بعضی از آنان به صورت ميمون، بعضی به صورت خوك، بعضی واژگون كه پاهايشان بالا و رويشان به طرف پايين است و به همين وضع كشيده می شوند، بعضی كورهای سرگردانند، بعضی كر و گنگ اند كه هيچ چيز را درك نمی كنند، بعضی زبان های خود را می جوند و چركی از دهانشان سرازير می شود كه اهل محشر از آن متنفّر می شوند، بعضی دست و پا بريده اند، بعضی بر شاخه هايی از آتش آويخته اند، بعضی بوی گندشان از مردار بدتر است، و برخی به جبّه هايی لباس هايی از مس يا روغن گداخته پوشانده می شوند كه از فرط داغی به بدن هاشان می چسبد. آنگاه رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: آنان كه به صورت ميمون محشور می شـوند سخن چينانند، آنان كه به صورت خوك وارد می شوند كارشان حرام و رشوه خواری است، آنها كه واژگون هستند ربا خوارانند، آنها كه كور وارد می شوند كسانی هستند كه در حكومت و قضاوت ستم می كنند، كسانی كه كر و گنگ محشور می شوند افرادی هستند خودپسند كه شيفته كارهای خويش اند، كسانی كه زبان خود را می جوند علما و قاضيانی هستند كه كردارشان مخالف گفتارشان است، دست و پا بريدگان آنهايند كه همسايگان خود را اذيت می كنند، آويختگان به شاخه های آتش ‍ جاسوسان و سعايت كنندگان از مردم نزد پادشـاهانند، آنها كه بوی گندشان از مردار بيشتر است فرو رفتگان در شهوات و لذّات دنيا هستند و حقوقی را كه خدا در اموالشان قرار داده نمی پردازند، آنان كه به جبّه ها و لباس های گداخته پوشانيده می شوند متكبّران و سركشان هستند. (بحارالانوار، ج7، ص89)

نمّام از رحمت خدا دور است

به هر حال، گناه سخن چينی چندان زياد است كه اگر يك نمّام در ميان مردمی زندگی كند رحمت خدا شامل حال آنان نخواهد شد. در اين مورد توجه شما را به يك حديث جلب می كنيم:

رُوِيَ أَنَّ مُوسَی عليه السلام اسْتَسْقَی لِبَنِي إِسْرَائِيلَ حِينَ أَصَابَهُمْ قَحْطٌ فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَيْهِ أَنِّي لَا أَسْتَجِيبُ لَكَ و َلَالِمَنْ مَعَكَ وَ فِيكُمْ نَمَّامٌ قَدْ أَصَرَّ عَلَی النَّمِيمَةَ فَقَالَ مُوسَی عليه السلام يَا رَبِّ مَنْ هُوَ حَتَّی نُخْرِجَهُ مِنْ بَيْنِنَا فَقَالَ يَا مُوسَی أَنْهَاكُمْ عَنِ النَّمِيمَةِ و َأَكُونُ نَمَّاماً فَتَابُوا بِأَجْمَعِهِمْ فَسُقُوا؛ در زمان حضرت موسی در ميان بنی اسرائيل خشكسالی شديدی روی داد. حضرت موسی برای دعای باران به همراه عده ای ديگر بيرون رفت ولی هر چه دعا كرد اثری نبخشـيد و باران نيامد. حضرت در اين باره مناجات كرد، از جانب پروردگار به او وحی شـد: در ميان شـما يك نفر هست كه زياد سخن چينی می كند و به خاطر او دعای شما را مستجاب نمی كنم. حضرت موسی از خدا خواست او را معرفی كند تا وی را از ميان خويش بيرون كنند. خدای متعال فرمود: من شما را از نمّامی نهی می كنم، چگونه او را به شما معرفی كنم و خود مرتكّب نمّامی شوم؟ حضرت موسی اين مطلب را با قوم خود در ميان گذارد، كسی كه نمّام بود متنبّه شد و توبه كرد، آن گاه خداوند باران رحمت خود را بر آن ها فرو فرستاد. (بحارالانوار، ج72، ص268)

باز هم از آثار بد نمّامی بشنويد:

سخن چينی چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی آثار و عواقب بدی دارد. از نظر فردی روح و روان و دل انسان را تاريك كرده و شخصيت او را از بين می برد، و از نظر اجتماعی موجب دودستگی و جنگ و جدال در جامعه مسلمين می گردد و محبّتها را به بغض و كينه تبديل می كند با اين كه كيان و عظمت مسلمين وابسته به محبت و همبستگی ميان آنان است.


عالَمی را يك سخن ويران كند روبهان مرده را شيران كند


و اين الفت تا آن جا مهم است كه خداوند آن را يكی از نعمت های بزرگ خود می داند و مردم را متذكّر می كند كه آن را از ياد نبرند، آن جا كه می فرمايد:

«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَلا تَفَرَّقُوا و َاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ؛ همگی به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد، و نعمت بزرگ خدا را بر خود به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او در دل های شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد، و شما بر لب حفره ای از آتش بوديد، خدا شما را از آن جا بر گرفت و نجات داد.اين چنين خداوند آيات خود را برای شما آشكار می سازد، شايد هدايت شويد». (سوره آل عمران، 103)

به هر حال، با توجه به اين كه وحدت و الفت و محبت و همبستگی اجتماع از نعمت های پروردگار است و سخن چين با عمل خود اين نعمت الهی را تبديل به نقمت می كند و صلح و صفا و محبت را از بين مردم بر می دارد ـ كه اين خود گناهی است بس عظيم ـ از اين رو گفته اند نمّامی از غيبت بدتر است، چرا كه در باره غيبت گفته اند غيبت از زنا بدتر است ولی در مورد نمّامی آمده كه نمّام مانند ولد زنا است و اين بيان كننده عظمت اين گناه می باشد.

انگيزه های نمّامی

اكنون اين سؤال مطرح می شود كه چه انگيزه ای سبب می گردد كه انسان مرتكب اين گناه بزرگ شود؟ در پاسخ اين سؤال می توان گفت كه يكی از چند عامل زير باعث ارتكاب سخن چينی می شود:

  1. انسان به كسی كه مطلبی از او نقل می كند نظر سوء داشته و درصدد بدنام كردن وی باشد.
  2. بخواهد به وسيله نمّامی نسبت به كسی كه نزد او سعايت می كند اظهار دوستی و محبّت نمايد.
  3. تفريح و سرگرمی.
  4. هرزه گويی و مجلس آرايی و همنشـينی با اهل باطل.
  5. تفرقه افكنی و ايجاد تشويش و اضطراب در اذهان مردم.

چه بايد كرد؟

بی ترديد، به هر عنوانی كه انسان مبتلا به سعايت و سخن چينی شود مرتكب گناه و معصيت بزرگی شده است كه در روز قيامت گرفتار عذاب الهی خواهد شد. به اين جهت بايد مواظبت كرد كه مبادا عمر انسان، اين سرمايه گرانبهای الهی، بيهوده تلف شود و زندگی با آلودگی به پايان رسد و سر انجام جز خسران و زيان چيز ديگری عايد انسان نگردد، و انسان هنگامی كه می خواهد اين معصيت را انجام دهد بايد با خود بينديشد كه در روز قيامت آن گاه كه در دادگاه عدل الهی در حضور انبياء و اولياء برای رسيدگی به اعمال خود حاضر می شود چه جوابی خواهد داد؟ زيرا آن جا فرصت از دست رفته است و هيچ كاری نمی تواند انجام دهد.

انسان بايد در دنيا به حساب خود برسد تا در آخرت مفتضح و رسوا نگردد. از اين رو لازم است كه مواظب زبان خود باشد و آن را كنترل كند و بيهوده سخن نگويد و هم چنان كه در بحث محاسبه نفس آمده، در همين دنيا به حساب اعمال خود برسد تا در روز محشر سرافكنده و شرمسار نباشد. و چه خوب سروده است حكيم ملا احمد نراقی:


می برندت سوی ميدان جزا × تا در آنجا بنگری سوء القضا

وه چه ميدان محفل پيغمبران × انبيا و اوليا حاضر در آن

آه از آن رسوايی و درماندگی × از آن بيباكی و شرمندگی

پيش از آن كان جا رسی هشيار × وای با هزاران سوز و ماتم يار شو

شو گر بگريد عالمی در ماتمت × ای رفيق مهربان باشد كمت

رفته از عمر تو پنجه بلكه بيش × از هزار افزون تو را منزل به پيش

روز رفت و آفتابت زرد شد × و ان نفسهايت همه دم سرد شد

كی روی ره چون كنی ای نيك خو × فكری ار داری تو با من هم بگو

وقت تنگ و راه صعب و ناقه لنگ × كوه و دشت از تيغ دشمن پرشرنگ

از قدم زين پس نيايد ره بسر × چاره ای كن تا برآری بال و پر

فرصت پرواز كردن هم گذشت × اين زمان ايام طیّ الارض گشت


اگر او را مجبور يا توصيه كنند كه مطلبی را به فلانی برسان.

در اين موقع قبول نكند و بگويد كه اين كار نمامی و حرام است و آن شخص را به گذشت، اغماض و آشتی تشويق كند كه در اين نزاع، جز تشويش افكار، آشفتگی ذهن، آبروريزی و مشكلات ديگر، چيز ديگری عايد انسان نمی شود كه كينه و دشمنی مانند دانه گياهی مضری است كه از آن ميوه تلخ و بد مزه می رُويد بر عكس بخشش و گذشت مانند دانه گياهی است كه از آن ميوه شيرين و خوش مزه می رُويد. نستغفر الله و نعوذ بالله من شرور لساننا.