دکتر مهدی آذر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{منبع الکترونیکی معتبر}}
 
{{منبع الکترونیکی معتبر}}
  
مهدي آذر (1280-1373 هـ.ش) استاد دانشگاه و دولتمرد ايراني؛ در [[مشهد]]، [[تهران]] و [[فرانسه]] تحصيل کرد. در دانشکده پزشکي دانشگاه تهران سمت استادي يافت. در زمان نخست‌وزيري دکتر مصدق وزير فرهنگ شد. دکتر آذر علاوه بر حرفه پزشکي در ادب فارسي و عربي هم دست داشت و در جواني در مشهد شاگردي اديب نيشابوري را کرده بود. <ref>حسن انوري، فرهنگ اعلام سخن، ج1 (تهران: سخن، 1387ص12 .</ref>
+
مهدی آذر (۱۲۸۰-۱۳۷۳ هـ.ش) استاد دانشگاه و دولتمرد ایرانی؛ در [[مشهد]]، [[تهران]] و فرانسه تحصیل کرد. در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران سمت استادی یافت. در زمان نخست‌وزیری دکتر مصدق وزیر فرهنگ شد. دکتر آذر علاوه بر حرفه پزشکی در ادب فارسی و عربی هم دست داشت و در جوانی در مشهد شاگردی ادیب نیشابوری را کرده بود. <ref>حسن انوری، فرهنگ اعلام سخن، ج۱ (تهران: سخن، ۱۳۸۷ص۱۲ .</ref>
  
دکتر مهدي آذر فرزند ميرزا علي‌آقا مجتهد تبريزي، در سال 1280 شمسي در مشهد به دنيا آمد. پدرش در دوره اول قانونگذاري از طرف مردم خراسان نماينده مجلس شوراي ملي بود. او در تمام مدت نمايندگي حقوق نگرفت زيرا بر اين اعتقاد بود که حقوق گرفتن نمايندگان مردم در مجلس اگر حرام نباشد، مکروه و مخالف شريعت است. مهدي آذر تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد و از مدرسه دارالفنون فارغ‌التحصيل شد. سپس براي ادامه تحصيل مدرسه عالي طب را برگزيد و موفق به اخذ دکتري گرديد.
+
دکتر مهدی آذر فرزند میرزا علی‌آقا مجتهد تبریزی، در سال ۱۲۸۰ شمسی در مشهد به دنیا آمد. پدرش در دوره اول قانونگذاری از طرف مردم [[خراسان]] نماینده مجلس شورای ملی بود. او در تمام مدت نمایندگی حقوق نگرفت زیرا بر این اعتقاد بود که حقوق گرفتن نمایندگان مردم در مجلس اگر حرام نباشد، مکروه و مخالف شریعت است. مهدی آذر تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رسانید و از مدرسه دارالفنون فارغ‌التحصیل شد. سپس برای ادامه تحصیل مدرسه عالی طب را برگزید و موفق به اخذ دکتری گردید.
  
در سال 1307 هـ.ش مقدمات مسابقه اعزام محصل به خارج فراهم و در مسابقه شرکت جست و پذيرفته شد. در اين دوره که نخستين دوره اعزام محصل به اروپا بود، جمعا 111 نفر پذيرفته شدند. از اين عده صد نفر به فرانسه، چهار نفر به انگلستان و 7 نفر به آلمان اعزام شدند. آذر در ليون و پاريس تحصيلات خود را به پايان رساند و پايان‌نامه تحصيلي­اش را که درباره جهاز هاضمه و بيماري هاي آن بود از تصويب استادان دانشکده گذراند. او و دکتر باستاني در پاريس در يک دانشگاه درس مي خواندند و هر دو مدتي از شاگردان ممتاز استاد معروف راوُ (Ravaut) بودند و روش درمان کردن بيماريهاي پوست را مي‌آموختند.<ref>اقبال يغمايي، وزيران علوم و فرهنگ ايران. (تهران: مرکز نشر دانشگاهي، 1375ص438.</ref>
+
در سال ۱۳۰۷ هـ.ش مقدمات مسابقه اعزام محصل به خارج فراهم و در مسابقه شرکت جست و پذیرفته شد. در این دوره که نخستین دوره اعزام محصل به اروپا بود، جمعا ۱۱۱ نفر پذیرفته شدند. از این عده صد نفر به فرانسه، چهار نفر به انگلستان و ۷ نفر به آلمان اعزام شدند. آذر در لیون و پاریس تحصیلات خود را به پایان رساند و پایان‌نامه تحصیلی­اش را که درباره جهاز هاضمه و بیماری های آن بود از تصویب استادان دانشکده گذراند. او و دکتر باستانی در پاریس در یک دانشگاه درس می خواندند و هر دو مدتی از شاگردان ممتاز استاد معروف راوُ (Ravaut) بودند و روش درمان کردن بیماریهای پوست را می‌آموختند.<ref>اقبال یغمایی، وزیران علوم و فرهنگ ایران. (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۵ص۴۳۸.</ref>
  
دکتر مهدي آذر در خاطراتش ذکر مي‌کند عربي را براي اين خوانده است که از کتب طبي مثل قانون ابن سينا که به عربي نوشته شده است، استفاده کند. (اين فقر کتب طبي را در زمان ايشان مقايسه کنيد با اين زمان).<ref>محمدمهدي موحدي، زندگينامه مشاهير رجال پزشکي معاصر ايران(1) (تهران: موسسه نشر علوم و فنون. 1371ص101.</ref>
+
دکتر مهدی آذر در خاطراتش ذکر می‌کند عربی را برای این خوانده است که از کتب طبی مثل قانون [[ابن سینا|ابن سینا]] که به عربی نوشته شده است، استفاده کند. (این فقر کتب طبی را در زمان ایشان مقایسه کنید با این زمان).<ref>محمدمهدی موحدی، زندگینامه مشاهیر رجال پزشکی معاصر ایران(۱) (تهران: موسسه نشر علوم و فنون. ۱۳۷۱ص۱۰۱.</ref>
  
پس از فارغ‌التحصيل شدن از دانشگاه پاريس در سال 1313 به ايران بازگشت. دکتر آذر از مرداد 1314 تا شهريور 1316 به طبابت در بهداري آذربايجان غربي و بيمارستان دولتي اروميه پرداخت. او در خاطرات خود از اين ايام به سختي ياد مي‌کند و از فساد مديريت و سيستم اداري چنين انتقاد کرده است: «از نادرستي ها و کج‌رفتاري هاي بسياري از رؤساي ادارات مخصوصاً رئيس شهرباني و معاون استاندار آذربايجان غربي دل پري داشتم. آنان مي خواستند من مطيع چشم و گوش بسته و  يار تخلف ها و تخطي هاي آنان باشم و چون اين کار از من ساخته نبود، با من خصومت مي ورزيدند و به خلافکاري هايي که معمول خود آنها بود، متهم مي کردند».
+
پس از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه پاریس در سال ۱۳۱۳ به ایران بازگشت. دکتر آذر از مرداد ۱۳۱۴ تا شهریور ۱۳۱۶ به طبابت در بهداری آذربایجان غربی و بیمارستان دولتی ارومیه پرداخت. او در خاطرات خود از این ایام به سختی یاد می‌کند و از فساد مدیریت و سیستم اداری چنین انتقاد کرده است: «از نادرستی ها و کج‌رفتاری های بسیاری از رؤسای ادارات مخصوصاً رئیس شهربانی و معاون استاندار آذربایجان غربی دل پری داشتم. آنان می خواستند من مطیع چشم و گوش بسته و  یار تخلف ها و تخطی های آنان باشم و چون این کار از من ساخته نبود، با من خصومت می ورزیدند و به خلافکاری هایی که معمول خود آنها بود، متهم می کردند».
  
مهدي آذر در شهريور 1316 به تهران بازگشت و به رياست بهداري وزارت پيشه و هنر منصوب شد. پس از شهريور 1320 سکوت ناشي از حضور ديکتاتور شکست و احزاب و جمعيت هاي سياسي گوناگون شکل گرفت. پس از انتخابات دوره چهاردهم مجلس شوراي ملي در اسفند 1322، اين جمعيت با سه حزب ديگر که عبارت بودند از حزب پيکار، استقلال و ميهن‌پرستان ائتلاف کرد و نتيجه اين ائتلاف حزب ميهن بود.
+
مهدی آذر در شهریور ۱۳۱۶ به تهران بازگشت و به ریاست بهداری وزارت پیشه و هنر منصوب شد. پس از شهریور ۱۳۲۰ سکوت ناشی از حضور دیکتاتور شکست و احزاب و جمعیت های سیاسی گوناگون شکل گرفت. پس از انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی در اسفند ۱۳۲۲، این جمعیت با سه حزب دیگر که عبارت بودند از حزب پیکار، استقلال و میهن‌پرستان ائتلاف کرد و نتیجه این ائتلاف حزب میهن بود.
  
دکتر مهدي آذر، دکتر کريم سنجابي، دکتر محمدحسين علي آبادي و دکتر مسعود ملکي نماينده جمعيت خود در اين شورا بودند. روزنامه رستاخيز ارگان حزب ميهن بود. هدف از تاسيس اين حزب مقابله با احزاب  وابسته به سياست هاي خارجي (حزب توده و حزب اراده ملي) اعلام شده بود. حزب ميهن در سال 1325 به حزب ايران پيوست. از فعاليت هاي حزبي او در اين سالها اطلاعاتي در دست نيست. در سال 1328 پس از تشکيلات جبهه ملي توسط دکتر محمد مصدق با اين تشکيلات نيز از طريق حزب ايران مرتبط گرديد.<ref>عبدالرضا هوشنگ مهدوي، سرنوشت ياران دکتر مصدق، (تهران: علمي، 1383ص22.</ref>
+
دکتر مهدی آذر، دکتر کریم سنجابی، دکتر محمدحسین علی آبادی و دکتر مسعود ملکی نماینده جمعیت خود در این شورا بودند. روزنامه رستاخیز ارگان حزب میهن بود. هدف از تاسیس این حزب مقابله با احزاب  وابسته به سیاست های خارجی (حزب توده و حزب اراده ملی) اعلام شده بود. حزب میهن در سال ۱۳۲۵ به حزب ایران پیوست. از فعالیت های حزبی او در این سالها اطلاعاتی در دست نیست. در سال ۱۳۲۸ پس از تشکیلات جبهه ملی توسط دکتر محمد مصدق با این تشکیلات نیز از طریق حزب ایران مرتبط گردید.<ref>عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، (تهران: علمی، ۱۳۸۳ص۲۲.</ref>
  
در وزارت بهداري هم شاغل مقامات مختلف شد و مدت ها رياست بيمارستان رازي با او بود. در 1329 سپهبد رزم‌آرا که در آن وقت نخست‌وزير بود سرزده از بيمارستان رازي بازديد کرد. وضع آشفته بيمارستان رئيس دولت را عصباني نمود. از دکتر آذر توضيحاتي خواست و او نيز با پاسخ درشت و تند خود نخست‌وزير را عصباني‌تر کرد. رزم‌آرا در جواب جسارت رئيس بيمارستان بر صورت او سيلي نواخت و دستور داد مأموران دژبان توقيفش کنند.
+
در وزارت بهداری هم شاغل مقامات مختلف شد و مدت ها ریاست بیمارستان رازی با او بود. در ۱۳۲۹ سپهبد رزم‌آرا که در آن وقت نخست‌وزیر بود سرزده از بیمارستان رازی بازدید کرد. وضع آشفته بیمارستان رئیس دولت را عصبانی نمود. از دکتر آذر توضیحاتی خواست و او نیز با پاسخ درشت و تند خود نخست‌وزیر را عصبانی‌تر کرد. رزم‌آرا در جواب جسارت رئیس بیمارستان بر صورت او سیلی نواخت و دستور داد مأموران دژبان توقیفش کنند.
  
خبر سيلي خوردن استاد دانشگاه و رئيس بيمارستان موج اعتراض شديد اطباء و استادان دانشگاه را به دنبال داشت و دانشکده پزشکي به حال تعطيل درآمد. دکتر جهانشاه صالح وزير وقت بهداري سخت به تلاش افتاد تا قضيه را فيصله دهد. سرانجام رزم‌آرا حاضر شد در جمع استادان دانشگاه حضور يافته و از عمل خود اظهار ندامت نمايد و بدين ترتيب ماجرا خاتمه يافت. دکتر مهدي آذر در اين جريان شهرت بيشتري يافت، از طرف مخالفين رزم‌آرا مورد حمايت قرار گرفت و به همکاري دعوت شد.<ref>باقر عاقلي، شرح حال رجال سياسي و نظام معاصر ايران، ج1 (تهران: نشر گفتار، نشر علم، 1380ص3-4.</ref>
+
خبر سیلی خوردن استاد دانشگاه و رئیس بیمارستان موج اعتراض شدید اطباء و استادان دانشگاه را به دنبال داشت و دانشکده پزشکی به حال تعطیل درآمد. دکتر جهانشاه صالح وزیر وقت بهداری سخت به تلاش افتاد تا قضیه را فیصله دهد. سرانجام رزم‌آرا حاضر شد در جمع استادان دانشگاه حضور یافته و از عمل خود اظهار ندامت نماید و بدین ترتیب ماجرا خاتمه یافت. دکتر مهدی آذر در این جریان شهرت بیشتری یافت، از طرف مخالفین رزم‌آرا مورد حمایت قرار گرفت و به همکاری دعوت شد.<ref>باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظام معاصر ایران، ج۱ (تهران: نشر گفتار، نشر علم، ۱۳۸۰ص۳-۴.</ref>
  
پس از واقعه 30 تير 1331 که يکبار ديگر دکتر مصدق به رياست دولت منصوب گرديد، طبق توصيه دکتر سنجابي وزير سابق فرهنگ، دکتر آذر را به وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) برگزيد. دکتر آذر در زمان تصدي وزارت دستور داد تا مجله ماهانه آموزش و پرورش که مدتي تعطيل شده بود، دوباره منتشر گردد همچنين روز 31 شهريور ماه هر سال را به عنوان روز معلم تعيين کرد.<ref>احمد عبدالله‌پور، وزراي معارف ايران: وزيران آموزش و پرورش (تهران: رودکي، 1369ص186.</ref> دکتر مهدي آذر از حيث گرايش سياسي به جريان چپ و حزب توده گرايش داشت و يکبار به اتهام فعاليت کمونيستي و داشتن مرام اشتراکي دستگير و چند روز بازداشت گرديده و سرهنگ آذر، افسر توده‌اي فراري به شوروي برادر وي بوده است. برخي از مديران وزارت مزبور با رديابي و پيگيري روابط رئيس دفتر و مشاور وي که احمدعلي رجائي نام داشت، سند توده‌اي بودن او را در اعلاميه‌اي منتشر کردند.<ref>دولتمردان عصر پهلوي: به روايت اسناد ساواک، تدوين شوراي نويسندگان مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، ج1 (تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسي اسناد تاريخي، 138ص4.</ref>
+
پس از واقعه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ که یکبار دیگر دکتر مصدق به ریاست دولت منصوب گردید، طبق توصیه دکتر سنجابی وزیر سابق فرهنگ، دکتر آذر را به وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) برگزید. دکتر آذر در زمان تصدی وزارت دستور داد تا مجله ماهانه آموزش و پرورش که مدتی تعطیل شده بود، دوباره منتشر گردد همچنین روز ۳۱ شهریور ماه هر سال را به عنوان روز معلم تعیین کرد.<ref>احمد عبدالله‌پور، وزرای معارف ایران: وزیران آموزش و پرورش (تهران: رودکی، ۱۳۶۹ص۱۸۶.</ref> دکتر مهدی آذر از حیث گرایش سیاسی به جریان چپ و حزب توده گرایش داشت و یکبار به اتهام فعالیت کمونیستی و داشتن مرام اشتراکی دستگیر و چند روز بازداشت گردیده و سرهنگ آذر، افسر توده‌ای فراری به شوروی برادر وی بوده است. برخی از مدیران وزارت مزبور با ردیابی و پیگیری روابط رئیس دفتر و مشاور وی که احمدعلی رجائی نام داشت، سند توده‌ای بودن او را در اعلامیه‌ای منتشر کردند.<ref>دولتمردان عصر پهلوی: به روایت اسناد ساواک، تدوین شورای نویسندگان مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ج۱ (تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸ص۴.</ref>
  
پس از کودتاي 28 مرداد 1332 و بازداشت دکتر مصدق، وزراي او مخفي شدند. دکتر آذر از جمله اين افراد بود. سرانجام به اتهام قيام عليه سلطنت دستگير شد. در 27 دي ماه 1332 همراه با چند تن از صاحب‌منصبان دولت مصدق از زندان آزاد شد و به طبابت در مطب خصوصي خود پرداخت و در بيمارستان رازي نيز به کار مشغول شد. در سال 1339 اعضاي سابق جبهه ملي بنابر دعوت اللهيار صالح يک بار ديگر آمدند و هر چند يک بار جلسه تشکيل داده و پيرامون مسائل روز به مذاکره مي‌پرداختند.
+
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بازداشت دکتر مصدق، وزرای او مخفی شدند. دکتر آذر از جمله این افراد بود. سرانجام به اتهام قیام علیه سلطنت دستگیر شد. در ۲۷ دی ماه ۱۳۳۲ همراه با چند تن از صاحب‌منصبان دولت مصدق از زندان آزاد شد و به طبابت در مطب خصوصی خود پرداخت و در بیمارستان رازی نیز به کار مشغول شد. در سال ۱۳۳۹ اعضای سابق جبهه ملی بنابر دعوت اللهیار صالح یک بار دیگر آمدند و هر چند یک بار جلسه تشکیل داده و پیرامون مسائل روز به مذاکره می‌پرداختند.
  
دکتر آذر يکي از اين افراد بود. اين جلسات سرانجام منجر به تشکيل جبهه ملي دوم شد و دکتر آذر نيز عضو مؤسس و از اعضاي شوراي مرکزي بود. او در سال 1340 به رياست کميسيون روابط خارجي جبهه ملي منصوب گرديد.<ref>هوشنگ مهدوي، ص25-27.</ref> احتمالاَ به اين دليل به سمت مزبور برگزيده شده بود که کمترين حالت ستيزه‌جويي را داشت و ضعيف‌ترين نامزد موجود براي احراز آن مقام به حساب مي آمد. دکتر آذر، فاقد تيزهوشي و برش و تحرک سياسي لازم بود.<ref>اسناد لانه جاسوسي آمريکا: مجموعه اسناد منتشر نشده دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، ج8 (تهران، موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، 1386ص155.</ref> با روي کار آمدن دولت دکتر علي اميني فضاي بازتري براي فعاليت جبهه ملي ايجاد شد.
+
دکتر آذر یکی از این افراد بود. این جلسات سرانجام منجر به تشکیل جبهه ملی دوم شد و دکتر آذر نیز عضو مؤسس و از اعضای شورای مرکزی بود. او در سال ۱۳۴۰ به ریاست کمیسیون روابط خارجی جبهه ملی منصوب گردید.<ref>هوشنگ مهدوی، ص۲۵-۲۷.</ref> احتمالاَ به این دلیل به سمت مزبور برگزیده شده بود که کمترین حالت ستیزه‌جویی را داشت و ضعیف‌ترین نامزد موجود برای احراز آن مقام به حساب می آمد. دکتر آذر، فاقد تیزهوشی و برش و تحرک سیاسی لازم بود.<ref>اسناد لانه جاسوسی آمریکا: مجموعه اسناد منتشر نشده دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، ج۸ (تهران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ۱۳۸۶ص۱۵۵.</ref> با روی کار آمدن دولت دکتر علی امینی فضای بازتری برای فعالیت جبهه ملی ایجاد شد.
  
به پيشنهاد دکتر اميني جلسه اي با حضور او و شماري از اعضاي جبهه ملي از جمله دکتر آذر تشکيل گرديد اين جلسه به منظور يافتن راه‌حلي براي اختلافات موجود بود ولي نتيجه‌اي نداشت. يکي از خواسته هاي جبهه ملي از دکتر اميني انتخابات آزاد و بازگشايي مجلس بود. اين خواسته از سوي دانشجويان نيز حمايت مي شد. دکتر اميني به عنوان حفظ امنيت دستور داد پانزده تن از اعضاي شوراي جبهه ملي را بازداشت کنند که دکتر آذر يکي از آنان بود. در نتيجه، متهمان جبهه در 14 فروردين 1341 از زندان آزاد شدند.
+
به پیشنهاد دکتر امینی جلسه ای با حضور او و شماری از اعضای جبهه ملی از جمله دکتر آذر تشکیل گردید این جلسه به منظور یافتن راه‌حلی برای اختلافات موجود بود ولی نتیجه‌ای نداشت. یکی از خواسته های جبهه ملی از دکتر امینی انتخابات آزاد و بازگشایی مجلس بود. این خواسته از سوی دانشجویان نیز حمایت می شد. دکتر امینی به عنوان حفظ امنیت دستور داد پانزده تن از اعضای شورای جبهه ملی را بازداشت کنند که دکتر آذر یکی از آنان بود. در نتیجه، متهمان جبهه در ۱۴ فروردین ۱۳۴۱ از زندان آزاد شدند.
  
در نخستين کنگره جبهه ملي در دي ماه 1341 سي و پنج تن براي شوراي عالي جبهه انتخاب شدند که دکتر آذر يکي از آنان بود. روز دوم بهمن هيات اجرايي جبهه ملي اعلاميه‌اي صادر کرد که در آن مستقيماً به حکومت خودکامه شاه اعتراض شده بود. صدور اعلاميه سبب شد که دکتر آذر همراه با 14 نفر ديگر اعضاي شوراي مرکزي در روز 6 بهمن بازداشت شدند.
+
در نخستین کنگره جبهه ملی در دی ماه ۱۳۴۱ سی و پنج تن برای شورای عالی جبهه انتخاب شدند که دکتر آذر یکی از آنان بود. روز دوم بهمن هیات اجرایی جبهه ملی اعلامیه‌ای صادر کرد که در آن مستقیماً به حکومت خودکامه شاه اعتراض شده بود. صدور اعلامیه سبب شد که دکتر آذر همراه با ۱۴ نفر دیگر اعضای شورای مرکزی در روز ۶ بهمن بازداشت شدند.
  
در شهريور 1342 از زندان آزاد شد. اختلافات دروني جبهه ملي سرانجام سبب شد که دکتر آذر در ارديبهشت 1343 در نامه اي خطاب به دکتر مصدق توقف فعاليت جبهه ملي را اعلام کند. دکتر آذر از آن هنگام تا آستانه انقلاب 1357 از فعاليت سياسي دست کشيده بود و به طبابت مي‌پرداخت.<ref>عبدالرضا هوشنگ مهدوي، ص28-29.</ref> پس از انقلاب اسلامي نيز مدير روزنامه جبهه ملي شد و در نشريه‌اش اعلاميه جبهه ملي را براي برگزاري ميتينگي که قرار بود عليه قانون قصاص در 25 خرداد 1360 برپا شود، منتشر کرد. اين ميتينگ که به علت فتواي امام خميني که "جبهه ملي را محکوم به ارتداد دانستند" موفقيتي کسب نکرد ولي پيامدهايي داشت که ديگر جبهه ملي در آن نقش نداشت و کساني که خود را مجاهدين خلق مي خواندند کارگرداني آن را بر عهده گرفتند و تظاهراتي خونين در 31 خرداد 1360 برپا کردند که حوادث زنجيره‌اي زير را به دنبال داشت:
+
در شهریور ۱۳۴۲ از زندان آزاد شد. اختلافات درونی جبهه ملی سرانجام سبب شد که دکتر آذر در اردیبهشت ۱۳۴۳ در نامه ای خطاب به دکتر مصدق توقف فعالیت جبهه ملی را اعلام کند. دکتر آذر از آن هنگام تا آستانه انقلاب ۱۳۵۷ از فعالیت سیاسی دست کشیده بود و به طبابت می‌پرداخت.<ref>عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص۲۸-۲۹.</ref>  
  
# عزل بني صدر، از رياست جمهوري با رأي مجلس شوراي اسلامي به عنوان عدم کفايت سياسي.
+
پس از انقلاب اسلامی نیز مدیر روزنامه جبهه ملی شد و در نشریه‌اش اعلامیه جبهه ملی را برای برگزاری میتینگی که قرار بود علیه قانون [[قصاص]] در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ برپا شود، منتشر کرد. این میتینگ که به علت فتوای [[امام خمینی|امام خمینی]] که "جبهه ملی را محکوم به [[ارتداد]] دانستند" موفقیتی کسب نکرد ولی پیامدهایی داشت که دیگر جبهه ملی در آن نقش نداشت و کسانی که خود را مجاهدین خلق می خواندند کارگردانی آن را بر عهده گرفتند و تظاهراتی خونین در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ برپا کردند که حوادث زنجیره‌ای زیر را به دنبال داشت:
# واقعه 7 تير 1360 و انفجار بمب در مقر حزب جمهوري اسلامي و شهيد شدن مرحوم دکتر بهشتي و بيشتر ياران همرزمش.
 
# واقعه انفجار در ساختمان نخست‌وزيري در هشتم شهريور همان سال و شهيد شدن مرحومان رجايي و باهنر.<ref>محمدمهدي موحدي، ص101.</ref>
 
  
علاقه‌مندي دکتر آذر به ادب فارسي او را با عده‌اي از ادبا و فضلاي کشور محشور کرده بود. با مرحوم علي‌اکبر دهخدا دوست بود. سالي دو سه بار در تهران و شميران محفلي مي آراست که از ادبا: محمد محيط طباطبايي، احمد آرام، دکتر محمود افشار، مجتبي مينوي، محمدتقي دانش‌پژوه، حبيب يغمايي، دکتر محمدابراهيم باستاني پاريزي، دکتر محمد اسلامي ندوشن شرکت داشتند.
+
#عزل بنی صدر، از ریاست جمهوری با رأی مجلس شورای اسلامی به عنوان عدم کفایت سیاسی.
 +
#واقعه ۷ تیر ۱۳۶۰ و انفجار بمب در مقر حزب جمهوری اسلامی و شهید شدن مرحوم [[شهید بهشتی|دکتر بهشتی]] و بیشتر یاران همرزمش.
 +
#واقعه انفجار در ساختمان نخست‌وزیری در هشتم شهریور همان سال و شهادت [[محمد علی رجایی|شهید رجایی]] و [[محمدجواد باهنر|شهید باهنر]].<ref>محمدمهدی موحدی، ص۱۰۱.</ref>
  
از رجال هم مشرب خود اللهيار صالح و دکتر اميرعلايي را دعوت مي کرد و يکي دوبار هم دکتر سنجابي حضور داشت. کتابخانه‌اش که مجموعه اي از کتابهاي پزشکي و ادبي و اجتماعي و نقد ادبي و چند نسخه خطي بود به تناسب موضوع به همت فرزند گرانقدرش پيروز آذر به کتابخانه مرکزي دانشگاه تهران و کتابخانه اهدايي مجتبي مينوي و... واگذار شد.<ref>ايرج افشار، نادره کاران (سوکنامه ناموران فرهنگي و ادبي)، به کوشش محمود نيکويه (تهران: نشر قطره، 1382)، ص759.</ref>
+
علاقه‌مندی دکتر آذر به ادب فارسی او را با عده‌ای از ادبا و فضلای کشور محشور کرده بود. با مرحوم [[علی اکبر دهخدا|علی‌اکبر دهخدا]] دوست بود. سالی دو سه بار در [[تهران]] و شمیران محفلی می آراست که از ادبا: محمد محیط طباطبایی، احمد آرام، دکتر محمود افشار، مجتبی مینوی، محمدتقی دانش‌پژوه، حبیب یغمایی، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، دکتر محمد اسلامی ندوشن شرکت داشتند.
  
دکتر آذر به علت اين که پزشک مورد اعتماد دکتر مصدق بود در زمان بستري ايشان براي معالجه در بيمارستان نجميه و سپس در منزل ايشان به عنوان پزشک معالج دکتر مصدق فعاليت داشتند و جزء معدود افرادي بودند که در هنگام درگذشت دکتر مصدق در احمد‌آباد و در کنار دکتر مصدق حضور داشتند.<ref>.http://fa.wikipedia.org/wiki/</ref>
+
از رجال هم مشرب خود اللهیار صالح و دکتر امیرعلایی را دعوت می کرد و یکی دوبار هم دکتر سنجابی حضور داشت. کتابخانه‌اش که مجموعه ای از کتابهای پزشکی و ادبی و اجتماعی و نقد ادبی و چند [[نسخه خطی|نسخه خطی]] بود به تناسب موضوع به همت فرزند گرانقدرش پیروز آذر به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانه اهدایی مجتبی مینوی و... واگذار شد.<ref>ایرج افشار، نادره کاران (سوکنامه ناموران فرهنگی و ادبی)، به کوشش محمود نیکویه (تهران: نشر قطره، ۱۳۸۲)، ص۷۵۹.</ref>
  
مهدي آذر 9 خرداد 1373 در خارج از کشور درگذشت پيکر او را به ايران آوردند و به خاک سپردند. او همواره مورد احترام همه فرهنگ دوستان و بزرگان بود و هر کس وي را مي شناخت در برابر شخصيت برجسته و فضايل اخلاقي و انساني او سر تعظيم و تکريم فرود مي‌آورد. از آثار او بيماري هاي سريشم‌زدايي و طب باليني مي‌باشد.<ref>هوشنگ اتحاد، پژوهشگران معاصر ايران (تهران: فرهنگ معاصر، 1378ص417-418.</ref>
+
دکتر مهدی آذر ۹ خرداد ۱۳۷۳ در خارج از کشور درگذشت و پیکر او را به [[ایران|ایران]] آوردند و به خاک سپردند. او همواره مورد احترام همه فرهنگ دوستان و بزرگان بود و هر کس وی را می شناخت در برابر شخصیت برجسته و فضایل اخلاقی و انسانی او سر تعظیم و تکریم فرود می‌آورد. از آثار او بیماری های سریشم‌زدایی و طب بالینی می‌باشد.<ref>هوشنگ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران (تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۷۸ص۴۱۷-۴۱۸.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
* بهاره فزوني، مهدي آذر [http://www.iichs.org/index.asp?id=1675&doc_cat=7 موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران]، تاریخ بازیابی: 10 آذر ماه 1392.
+
*بهاره فزونی، مهدی آذر [http://www.iichs.org/index.asp?id=1675&doc_cat=7 موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران]، تاریخ بازیابی: ۱۰ آذر ماه ۱۳۹۲.
  
 
[[رده:شخصیت ها]]
 
[[رده:شخصیت ها]]
 
[[رده:دولتمردان]]
 
[[رده:دولتمردان]]
 
[[رده:مدرسین دانشگاه]]
 
[[رده:مدرسین دانشگاه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۱۳

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


مهدی آذر (۱۲۸۰-۱۳۷۳ هـ.ش) استاد دانشگاه و دولتمرد ایرانی؛ در مشهد، تهران و فرانسه تحصیل کرد. در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران سمت استادی یافت. در زمان نخست‌وزیری دکتر مصدق وزیر فرهنگ شد. دکتر آذر علاوه بر حرفه پزشکی در ادب فارسی و عربی هم دست داشت و در جوانی در مشهد شاگردی ادیب نیشابوری را کرده بود. [۱]

دکتر مهدی آذر فرزند میرزا علی‌آقا مجتهد تبریزی، در سال ۱۲۸۰ شمسی در مشهد به دنیا آمد. پدرش در دوره اول قانونگذاری از طرف مردم خراسان نماینده مجلس شورای ملی بود. او در تمام مدت نمایندگی حقوق نگرفت زیرا بر این اعتقاد بود که حقوق گرفتن نمایندگان مردم در مجلس اگر حرام نباشد، مکروه و مخالف شریعت است. مهدی آذر تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رسانید و از مدرسه دارالفنون فارغ‌التحصیل شد. سپس برای ادامه تحصیل مدرسه عالی طب را برگزید و موفق به اخذ دکتری گردید.

در سال ۱۳۰۷ هـ.ش مقدمات مسابقه اعزام محصل به خارج فراهم و در مسابقه شرکت جست و پذیرفته شد. در این دوره که نخستین دوره اعزام محصل به اروپا بود، جمعا ۱۱۱ نفر پذیرفته شدند. از این عده صد نفر به فرانسه، چهار نفر به انگلستان و ۷ نفر به آلمان اعزام شدند. آذر در لیون و پاریس تحصیلات خود را به پایان رساند و پایان‌نامه تحصیلی­اش را که درباره جهاز هاضمه و بیماری های آن بود از تصویب استادان دانشکده گذراند. او و دکتر باستانی در پاریس در یک دانشگاه درس می خواندند و هر دو مدتی از شاگردان ممتاز استاد معروف راوُ (Ravaut) بودند و روش درمان کردن بیماریهای پوست را می‌آموختند.[۲]

دکتر مهدی آذر در خاطراتش ذکر می‌کند عربی را برای این خوانده است که از کتب طبی مثل قانون ابن سینا که به عربی نوشته شده است، استفاده کند. (این فقر کتب طبی را در زمان ایشان مقایسه کنید با این زمان).[۳]

پس از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه پاریس در سال ۱۳۱۳ به ایران بازگشت. دکتر آذر از مرداد ۱۳۱۴ تا شهریور ۱۳۱۶ به طبابت در بهداری آذربایجان غربی و بیمارستان دولتی ارومیه پرداخت. او در خاطرات خود از این ایام به سختی یاد می‌کند و از فساد مدیریت و سیستم اداری چنین انتقاد کرده است: «از نادرستی ها و کج‌رفتاری های بسیاری از رؤسای ادارات مخصوصاً رئیس شهربانی و معاون استاندار آذربایجان غربی دل پری داشتم. آنان می خواستند من مطیع چشم و گوش بسته و یار تخلف ها و تخطی های آنان باشم و چون این کار از من ساخته نبود، با من خصومت می ورزیدند و به خلافکاری هایی که معمول خود آنها بود، متهم می کردند».

مهدی آذر در شهریور ۱۳۱۶ به تهران بازگشت و به ریاست بهداری وزارت پیشه و هنر منصوب شد. پس از شهریور ۱۳۲۰ سکوت ناشی از حضور دیکتاتور شکست و احزاب و جمعیت های سیاسی گوناگون شکل گرفت. پس از انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی در اسفند ۱۳۲۲، این جمعیت با سه حزب دیگر که عبارت بودند از حزب پیکار، استقلال و میهن‌پرستان ائتلاف کرد و نتیجه این ائتلاف حزب میهن بود.

دکتر مهدی آذر، دکتر کریم سنجابی، دکتر محمدحسین علی آبادی و دکتر مسعود ملکی نماینده جمعیت خود در این شورا بودند. روزنامه رستاخیز ارگان حزب میهن بود. هدف از تاسیس این حزب مقابله با احزاب وابسته به سیاست های خارجی (حزب توده و حزب اراده ملی) اعلام شده بود. حزب میهن در سال ۱۳۲۵ به حزب ایران پیوست. از فعالیت های حزبی او در این سالها اطلاعاتی در دست نیست. در سال ۱۳۲۸ پس از تشکیلات جبهه ملی توسط دکتر محمد مصدق با این تشکیلات نیز از طریق حزب ایران مرتبط گردید.[۴]

در وزارت بهداری هم شاغل مقامات مختلف شد و مدت ها ریاست بیمارستان رازی با او بود. در ۱۳۲۹ سپهبد رزم‌آرا که در آن وقت نخست‌وزیر بود سرزده از بیمارستان رازی بازدید کرد. وضع آشفته بیمارستان رئیس دولت را عصبانی نمود. از دکتر آذر توضیحاتی خواست و او نیز با پاسخ درشت و تند خود نخست‌وزیر را عصبانی‌تر کرد. رزم‌آرا در جواب جسارت رئیس بیمارستان بر صورت او سیلی نواخت و دستور داد مأموران دژبان توقیفش کنند.

خبر سیلی خوردن استاد دانشگاه و رئیس بیمارستان موج اعتراض شدید اطباء و استادان دانشگاه را به دنبال داشت و دانشکده پزشکی به حال تعطیل درآمد. دکتر جهانشاه صالح وزیر وقت بهداری سخت به تلاش افتاد تا قضیه را فیصله دهد. سرانجام رزم‌آرا حاضر شد در جمع استادان دانشگاه حضور یافته و از عمل خود اظهار ندامت نماید و بدین ترتیب ماجرا خاتمه یافت. دکتر مهدی آذر در این جریان شهرت بیشتری یافت، از طرف مخالفین رزم‌آرا مورد حمایت قرار گرفت و به همکاری دعوت شد.[۵]

پس از واقعه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ که یکبار دیگر دکتر مصدق به ریاست دولت منصوب گردید، طبق توصیه دکتر سنجابی وزیر سابق فرهنگ، دکتر آذر را به وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) برگزید. دکتر آذر در زمان تصدی وزارت دستور داد تا مجله ماهانه آموزش و پرورش که مدتی تعطیل شده بود، دوباره منتشر گردد همچنین روز ۳۱ شهریور ماه هر سال را به عنوان روز معلم تعیین کرد.[۶] دکتر مهدی آذر از حیث گرایش سیاسی به جریان چپ و حزب توده گرایش داشت و یکبار به اتهام فعالیت کمونیستی و داشتن مرام اشتراکی دستگیر و چند روز بازداشت گردیده و سرهنگ آذر، افسر توده‌ای فراری به شوروی برادر وی بوده است. برخی از مدیران وزارت مزبور با ردیابی و پیگیری روابط رئیس دفتر و مشاور وی که احمدعلی رجائی نام داشت، سند توده‌ای بودن او را در اعلامیه‌ای منتشر کردند.[۷]

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بازداشت دکتر مصدق، وزرای او مخفی شدند. دکتر آذر از جمله این افراد بود. سرانجام به اتهام قیام علیه سلطنت دستگیر شد. در ۲۷ دی ماه ۱۳۳۲ همراه با چند تن از صاحب‌منصبان دولت مصدق از زندان آزاد شد و به طبابت در مطب خصوصی خود پرداخت و در بیمارستان رازی نیز به کار مشغول شد. در سال ۱۳۳۹ اعضای سابق جبهه ملی بنابر دعوت اللهیار صالح یک بار دیگر آمدند و هر چند یک بار جلسه تشکیل داده و پیرامون مسائل روز به مذاکره می‌پرداختند.

دکتر آذر یکی از این افراد بود. این جلسات سرانجام منجر به تشکیل جبهه ملی دوم شد و دکتر آذر نیز عضو مؤسس و از اعضای شورای مرکزی بود. او در سال ۱۳۴۰ به ریاست کمیسیون روابط خارجی جبهه ملی منصوب گردید.[۸] احتمالاَ به این دلیل به سمت مزبور برگزیده شده بود که کمترین حالت ستیزه‌جویی را داشت و ضعیف‌ترین نامزد موجود برای احراز آن مقام به حساب می آمد. دکتر آذر، فاقد تیزهوشی و برش و تحرک سیاسی لازم بود.[۹] با روی کار آمدن دولت دکتر علی امینی فضای بازتری برای فعالیت جبهه ملی ایجاد شد.

به پیشنهاد دکتر امینی جلسه ای با حضور او و شماری از اعضای جبهه ملی از جمله دکتر آذر تشکیل گردید این جلسه به منظور یافتن راه‌حلی برای اختلافات موجود بود ولی نتیجه‌ای نداشت. یکی از خواسته های جبهه ملی از دکتر امینی انتخابات آزاد و بازگشایی مجلس بود. این خواسته از سوی دانشجویان نیز حمایت می شد. دکتر امینی به عنوان حفظ امنیت دستور داد پانزده تن از اعضای شورای جبهه ملی را بازداشت کنند که دکتر آذر یکی از آنان بود. در نتیجه، متهمان جبهه در ۱۴ فروردین ۱۳۴۱ از زندان آزاد شدند.

در نخستین کنگره جبهه ملی در دی ماه ۱۳۴۱ سی و پنج تن برای شورای عالی جبهه انتخاب شدند که دکتر آذر یکی از آنان بود. روز دوم بهمن هیات اجرایی جبهه ملی اعلامیه‌ای صادر کرد که در آن مستقیماً به حکومت خودکامه شاه اعتراض شده بود. صدور اعلامیه سبب شد که دکتر آذر همراه با ۱۴ نفر دیگر اعضای شورای مرکزی در روز ۶ بهمن بازداشت شدند.

در شهریور ۱۳۴۲ از زندان آزاد شد. اختلافات درونی جبهه ملی سرانجام سبب شد که دکتر آذر در اردیبهشت ۱۳۴۳ در نامه ای خطاب به دکتر مصدق توقف فعالیت جبهه ملی را اعلام کند. دکتر آذر از آن هنگام تا آستانه انقلاب ۱۳۵۷ از فعالیت سیاسی دست کشیده بود و به طبابت می‌پرداخت.[۱۰]

پس از انقلاب اسلامی نیز مدیر روزنامه جبهه ملی شد و در نشریه‌اش اعلامیه جبهه ملی را برای برگزاری میتینگی که قرار بود علیه قانون قصاص در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ برپا شود، منتشر کرد. این میتینگ که به علت فتوای امام خمینی که "جبهه ملی را محکوم به ارتداد دانستند" موفقیتی کسب نکرد ولی پیامدهایی داشت که دیگر جبهه ملی در آن نقش نداشت و کسانی که خود را مجاهدین خلق می خواندند کارگردانی آن را بر عهده گرفتند و تظاهراتی خونین در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ برپا کردند که حوادث زنجیره‌ای زیر را به دنبال داشت:

  1. عزل بنی صدر، از ریاست جمهوری با رأی مجلس شورای اسلامی به عنوان عدم کفایت سیاسی.
  2. واقعه ۷ تیر ۱۳۶۰ و انفجار بمب در مقر حزب جمهوری اسلامی و شهید شدن مرحوم دکتر بهشتی و بیشتر یاران همرزمش.
  3. واقعه انفجار در ساختمان نخست‌وزیری در هشتم شهریور همان سال و شهادت شهید رجایی و شهید باهنر.[۱۱]

علاقه‌مندی دکتر آذر به ادب فارسی او را با عده‌ای از ادبا و فضلای کشور محشور کرده بود. با مرحوم علی‌اکبر دهخدا دوست بود. سالی دو سه بار در تهران و شمیران محفلی می آراست که از ادبا: محمد محیط طباطبایی، احمد آرام، دکتر محمود افشار، مجتبی مینوی، محمدتقی دانش‌پژوه، حبیب یغمایی، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، دکتر محمد اسلامی ندوشن شرکت داشتند.

از رجال هم مشرب خود اللهیار صالح و دکتر امیرعلایی را دعوت می کرد و یکی دوبار هم دکتر سنجابی حضور داشت. کتابخانه‌اش که مجموعه ای از کتابهای پزشکی و ادبی و اجتماعی و نقد ادبی و چند نسخه خطی بود به تناسب موضوع به همت فرزند گرانقدرش پیروز آذر به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانه اهدایی مجتبی مینوی و... واگذار شد.[۱۲]

دکتر مهدی آذر ۹ خرداد ۱۳۷۳ در خارج از کشور درگذشت و پیکر او را به ایران آوردند و به خاک سپردند. او همواره مورد احترام همه فرهنگ دوستان و بزرگان بود و هر کس وی را می شناخت در برابر شخصیت برجسته و فضایل اخلاقی و انسانی او سر تعظیم و تکریم فرود می‌آورد. از آثار او بیماری های سریشم‌زدایی و طب بالینی می‌باشد.[۱۳]

پانویس

  1. حسن انوری، فرهنگ اعلام سخن، ج۱ (تهران: سخن، ۱۳۸۷)، ص۱۲ .
  2. اقبال یغمایی، وزیران علوم و فرهنگ ایران. (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۵)، ص۴۳۸.
  3. محمدمهدی موحدی، زندگینامه مشاهیر رجال پزشکی معاصر ایران(۱) (تهران: موسسه نشر علوم و فنون. ۱۳۷۱)، ص۱۰۱.
  4. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، (تهران: علمی، ۱۳۸۳)، ص۲۲.
  5. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظام معاصر ایران، ج۱ (تهران: نشر گفتار، نشر علم، ۱۳۸۰)، ص۳-۴.
  6. احمد عبدالله‌پور، وزرای معارف ایران: وزیران آموزش و پرورش (تهران: رودکی، ۱۳۶۹)، ص۱۸۶.
  7. دولتمردان عصر پهلوی: به روایت اسناد ساواک، تدوین شورای نویسندگان مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ج۱ (تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸)، ص۴.
  8. هوشنگ مهدوی، ص۲۵-۲۷.
  9. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: مجموعه اسناد منتشر نشده دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، ج۸ (تهران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ۱۳۸۶)، ص۱۵۵.
  10. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص۲۸-۲۹.
  11. محمدمهدی موحدی، ص۱۰۱.
  12. ایرج افشار، نادره کاران (سوکنامه ناموران فرهنگی و ادبی)، به کوشش محمود نیکویه (تهران: نشر قطره، ۱۳۸۲)، ص۷۵۹.
  13. هوشنگ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران (تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۷۸)، ص۴۱۷-۴۱۸.

منابع