روح: تفاوت بین نسخهها
(←معانى روح) |
(←روح انسان) |
||
سطر ۱۲: | سطر ۱۲: | ||
که مؤید و یاری دهنده اهل ایمان است. قرآن درباره این روح می فرماید: {{متن قرآن|«... أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ...»}}؛ خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده. امام موسی کاظم علیه السلام در توضیح این آیه می فرمایند:«{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَيَّدَ الْمُؤْمِنَ بِرُوحٍ مِنْهُ تَحْضُرُهُ فِي كُلِّ وَقْتٍ يُحْسِنُ فِيهِ وَ يَتَّقِي وَ تَغِيبُ عَنْهُ فِي كُلِّ وَقْتٍ يُذْنِبُ فِيهِ وَ يَعْتَدِي فَهِيَ مَعَهُ تَهْتَزُّ سُرُوراً عِنْدَ إِحْسَانِهِ وَ تَسِيخُ فِي الثَّرَى عِنْدَ إِسَاءَتِهِ}}»؛خداوند متعال ، مؤمن را با روحى از سوى خود پشتيبانى مى كند ، كه هرگاه وى نيكى و تقوا نشان مى دهد ، آن روح پيش اوست و هرگاه گناه و تجاوز مى كند ، آن روح از پيش او غايب مى شود . پس آن [ روح] با اوست . هرگاه وى نيكى كند ، آن [ روح] از شادى ، خوشحالى مى كند ؛ و هرگاه وى بدى كند ، آن [ روح] در كام زمين فرو مى رود. | که مؤید و یاری دهنده اهل ایمان است. قرآن درباره این روح می فرماید: {{متن قرآن|«... أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ...»}}؛ خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده. امام موسی کاظم علیه السلام در توضیح این آیه می فرمایند:«{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَيَّدَ الْمُؤْمِنَ بِرُوحٍ مِنْهُ تَحْضُرُهُ فِي كُلِّ وَقْتٍ يُحْسِنُ فِيهِ وَ يَتَّقِي وَ تَغِيبُ عَنْهُ فِي كُلِّ وَقْتٍ يُذْنِبُ فِيهِ وَ يَعْتَدِي فَهِيَ مَعَهُ تَهْتَزُّ سُرُوراً عِنْدَ إِحْسَانِهِ وَ تَسِيخُ فِي الثَّرَى عِنْدَ إِسَاءَتِهِ}}»؛خداوند متعال ، مؤمن را با روحى از سوى خود پشتيبانى مى كند ، كه هرگاه وى نيكى و تقوا نشان مى دهد ، آن روح پيش اوست و هرگاه گناه و تجاوز مى كند ، آن روح از پيش او غايب مى شود . پس آن [ روح] با اوست . هرگاه وى نيكى كند ، آن [ روح] از شادى ، خوشحالى مى كند ؛ و هرگاه وى بدى كند ، آن [ روح] در كام زمين فرو مى رود. | ||
− | ==روح انسان== | + | ===روح انسان=== |
− | روح، حقيقتى ماوراى طبيعى است و فعّاليّت او با فعّاليت موجودات مادّى متفاوت است؛ هر چند همواره با جهان مادّه در ارتباط است <ref>تفسير نمونه، 12/ 252</ref>. امام صادق عليه السلام درباره روح فرمود:«{{متن حدیث|الرُّوحُ جِسمٌ رَقِيقٌ قد اُلبِسَ قالَبا كثيفا}}». روح جسم لطيفى است كه كالبد ستبرى بر آن پوشانده شده است. آنچه موجب تمایز انسان زنده و مرده است همان روح رقیق است. | + | مراد از واژه ی روح در برخی از آیات و روایات همان منشأ حیات مادی در انسان است که وجه تمایز انسان زنده و مرده است. امام علی علیه السلام می فرمایند: «{{متن حدیث|الرّوحُ حَياةُ البَدَنِ}}»<ref>شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج20، ص: 278</ref>. این روح احتمالاً همان است که در خلقت حضرت آدم از آن یاد شده است: {{متن قرآن|«فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدين»}}؛پس چون او را درست و نيكو گردانم و از روح خود در او بدمم، براى او سجده كنان بيفتيد |
+ | |||
+ | ممکن است منظور از «خَلْقاً آخَرَ» در آیه 14 سوره مؤمنون نیز اشاره به تعلق روح به جسم باشد: {{متن قرآن|«ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»}}؛ آن گاه آن نطفه را علقه گردانديم، پس آن علقه را به صورت پاره گوشتى درآورديم، پس آن پاره گوشت را استخوانهايى ساختيم و بر استخوانها گوشت پوشانديم، سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم؛ پس هميشه سودمند و بابركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است. | ||
+ | |||
+ | اين همان مرحله اى است كه جنين وارد مرحله حيات انسانى مى شود، حس و حركت پيدا مى كند، و به جنبش در مى آيد كه در روايات اسلامى از آن تعبير به مرحله" نفخ روح" (دميدن روح در كالبد) شده است.<ref>تفسير نمونه، ج14، ص: 212</ref> | ||
+ | |||
+ | روح، حقيقتى ماوراى طبيعى است و فعّاليّت او با فعّاليت موجودات مادّى متفاوت است؛ هر چند همواره با جهان مادّه در ارتباط است <ref>تفسير نمونه، 12/ 252</ref>. امام صادق عليه السلام درباره روح فرمود:«{{متن حدیث|الرُّوحُ جِسمٌ رَقِيقٌ قد اُلبِسَ قالَبا كثيفا}}». روح جسم لطيفى است كه كالبد ستبرى بر آن پوشانده شده است. آنچه موجب تمایز انسان زنده و مرده است همان روح رقیق است. | ||
+ | |||
+ | '''اصالت و جاودانگی روح''' | ||
− | |||
شخصیت حقیقی انسان و خود واقعی او همان روح است. با مرگ بدن، روح همچنان زنده مى ماند و زيست مى كند. علماى اسلام معتقدند كه روح در مقايسه با بدن اصالت دارد و بدن در مرتبت نازل او جاى دارد<ref>الميزان، 13/ 130</ref>. براى اثبات وجود و اصالت روح گفته اند، همه اجزاى مادّى بدن همواره در حال تغيير و جايگزينى اند. سلولهاى بدن مى ميرند و سلولهايى ديگر بر جاى آنها مى نشينند؛ امّا خود انسان همان است و دگرگون نمى شود. اين نشان مى دهد كه انسان جز اجزاى مادّى، حقيقتى ديگر دارد كه ثابت و ماندگار است و تغيير نمى پذيرد و مرگ ندارد و عامل وحدت شخصيّت او است و اين همان روح است.<ref>تفسير نمونه، 12/ 263 و 264</ref> | شخصیت حقیقی انسان و خود واقعی او همان روح است. با مرگ بدن، روح همچنان زنده مى ماند و زيست مى كند. علماى اسلام معتقدند كه روح در مقايسه با بدن اصالت دارد و بدن در مرتبت نازل او جاى دارد<ref>الميزان، 13/ 130</ref>. براى اثبات وجود و اصالت روح گفته اند، همه اجزاى مادّى بدن همواره در حال تغيير و جايگزينى اند. سلولهاى بدن مى ميرند و سلولهايى ديگر بر جاى آنها مى نشينند؛ امّا خود انسان همان است و دگرگون نمى شود. اين نشان مى دهد كه انسان جز اجزاى مادّى، حقيقتى ديگر دارد كه ثابت و ماندگار است و تغيير نمى پذيرد و مرگ ندارد و عامل وحدت شخصيّت او است و اين همان روح است.<ref>تفسير نمونه، 12/ 263 و 264</ref> | ||
− | آیات قرآن در تایید اصالت روح فراوان است. از جمله اینکه مفاد قسمتى از آيات اين است كه خدا پس از تكميل آفرينش او، روحى از خود بر آن دميد چنانكه مى فرمايد: «{{متن قرآن|ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الأَبصارَ وَ الأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْكُرونَ}}» | + | آیات قرآن در تایید اصالت روح فراوان است. از جمله اینکه مفاد قسمتى از آيات اين است كه خدا پس از تكميل آفرينش او، روحى از خود بر آن دميد چنانكه مى فرمايد: «{{متن قرآن|ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الأَبصارَ وَ الأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْكُرونَ}}»<ref>سوره سجده آیه 9</ref> مقصود از «سوىّ» در اين آيه، تكميل خلقت جسمانى و پرداخت به آفرينش ظاهرى او است. آنگاه خدا آفرينش روح را كه از نظر شرافت در حدّ والايى قرار دارد به خود نسبت مى دهد و مى گويد:«{{متن قرآن|و نفخ فيه من روحه}}»؛ از روح مربوط خود در او دميد. |
مسلماً اين روح غير از بدن و غير از روح حيوانى است كه از لحظه نخستين با جنين در مراتب مختلف همراه مى باشد، زيرا انسان بر خلاف انديشه پيشينيان، از موجود جاندار پديد مى آيد وحيات حيوانى او، از نخستين لحظه هستى با او همراه بوده و آثار اين نوع از حيات كه همان احساس، حركت و توليد مثل است، از او جدا نبوده است، بلكه مقصود، حيات انسانى است كه پس از طى مراحلى و پس از شكل گيرى كامل در رحم، در او دميده مى شود، در حالى كه قبلاً از چنين روحى خبرى نبود. | مسلماً اين روح غير از بدن و غير از روح حيوانى است كه از لحظه نخستين با جنين در مراتب مختلف همراه مى باشد، زيرا انسان بر خلاف انديشه پيشينيان، از موجود جاندار پديد مى آيد وحيات حيوانى او، از نخستين لحظه هستى با او همراه بوده و آثار اين نوع از حيات كه همان احساس، حركت و توليد مثل است، از او جدا نبوده است، بلكه مقصود، حيات انسانى است كه پس از طى مراحلى و پس از شكل گيرى كامل در رحم، در او دميده مى شود، در حالى كه قبلاً از چنين روحى خبرى نبود. | ||
− | |||
بنابر آموزه هاى اسلامى، روح انسان جاودانه است و نابودى نمى پذيرد و از اين رو، با مرگ انسان، چيزى از روح او كم نمى شود.<ref>المبدأ و المعاد، 313؛ الميزان، 1/ 352- 350</ref> قرآن كريم نيز زندگى پس از مرگ را قطعى شمرده است. <ref>بقره/ 154؛ سجده/ 10 و 11</ref> و از سويى ديگر، جسم آدمى پس از مرگ مى پوسد و از ميان مى رود. اين نشان مى دهد كه چيزى جز بدن، زنده مى ماند <ref>احقاف/ 14؛ زمر/ 72</ref>. بدون اثبات بقاى روح، وحدت و يگانگى انسان دنيوى و اخروى اثبات ناپذير است و معاد نيز كه از اصول دين است- معنا نمى يابد <ref>الميزان، 13/ 209 و 210</ref>. | بنابر آموزه هاى اسلامى، روح انسان جاودانه است و نابودى نمى پذيرد و از اين رو، با مرگ انسان، چيزى از روح او كم نمى شود.<ref>المبدأ و المعاد، 313؛ الميزان، 1/ 352- 350</ref> قرآن كريم نيز زندگى پس از مرگ را قطعى شمرده است. <ref>بقره/ 154؛ سجده/ 10 و 11</ref> و از سويى ديگر، جسم آدمى پس از مرگ مى پوسد و از ميان مى رود. اين نشان مى دهد كه چيزى جز بدن، زنده مى ماند <ref>احقاف/ 14؛ زمر/ 72</ref>. بدون اثبات بقاى روح، وحدت و يگانگى انسان دنيوى و اخروى اثبات ناپذير است و معاد نيز كه از اصول دين است- معنا نمى يابد <ref>الميزان، 13/ 209 و 210</ref>. | ||
سطر ۳۰: | سطر ۳۶: | ||
*سید مصطفی حسینی دشتی، [[فرهنگ معارف و معاریف (کتاب)|فرهنگ معارف و معاریف]]. | *سید مصطفی حسینی دشتی، [[فرهنگ معارف و معاریف (کتاب)|فرهنگ معارف و معاریف]]. | ||
+ | *مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية؛ مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1374 ش | ||
+ | *طباطبايى، سيد محمد حسين, الميزان فى تفسير القرآن, دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم, قم, سال چاپ: 1417 ق؛ نوبت چاپ: پنجم | ||
+ | *ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، 10جلد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي - قم، چاپ: اول، 1404ق. | ||
[[رده:تعاریف کلی]] | [[رده:تعاریف کلی]] |
نسخهٔ ۱۷ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۰۰
«رُوح» به معنی جان، روان، خود، مایه یا زبده هر چیز و جمع آن «ارواح» است.
معانى روح
در علوم و معارف اسلامی واژه روح به حقایق خارجی مختلفی اطلاق می شود.
روح القدس یا روح اعظم
طبق آیات و روایات «روح» مخلوقی ملکوتی، مطهر و مقدس است که برتر و اعظم از جبرئیل و میکائیل و سایر ملائکه است که از سوی خداوند به انبیاء و اولیای الهی وحی و القاء شده و آنان را یاری کرده و واجد علوم الهی می گرداند.[۱]. در آیه 52 سوره شوری از این روح یاد شده: « وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ »؛ همان گونه (كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم) بر تو نيز روحى را بفرمان خود وحى كرديم؛ تو پيش از اين نمى دانستى كتاب و ايمان چيست؛ ولى ما آن را نورى قرار داديم كه بوسيله آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مى كنيم؛ و تو مسلّماً به سوى راه راست هدايت مى كنى.
روح ایمان
که مؤید و یاری دهنده اهل ایمان است. قرآن درباره این روح می فرماید: «... أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ...»؛ خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده. امام موسی کاظم علیه السلام در توضیح این آیه می فرمایند:«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَيَّدَ الْمُؤْمِنَ بِرُوحٍ مِنْهُ تَحْضُرُهُ فِي كُلِّ وَقْتٍ يُحْسِنُ فِيهِ وَ يَتَّقِي وَ تَغِيبُ عَنْهُ فِي كُلِّ وَقْتٍ يُذْنِبُ فِيهِ وَ يَعْتَدِي فَهِيَ مَعَهُ تَهْتَزُّ سُرُوراً عِنْدَ إِحْسَانِهِ وَ تَسِيخُ فِي الثَّرَى عِنْدَ إِسَاءَتِهِ»؛خداوند متعال ، مؤمن را با روحى از سوى خود پشتيبانى مى كند ، كه هرگاه وى نيكى و تقوا نشان مى دهد ، آن روح پيش اوست و هرگاه گناه و تجاوز مى كند ، آن روح از پيش او غايب مى شود . پس آن [ روح] با اوست . هرگاه وى نيكى كند ، آن [ روح] از شادى ، خوشحالى مى كند ؛ و هرگاه وى بدى كند ، آن [ روح] در كام زمين فرو مى رود.
روح انسان
مراد از واژه ی روح در برخی از آیات و روایات همان منشأ حیات مادی در انسان است که وجه تمایز انسان زنده و مرده است. امام علی علیه السلام می فرمایند: «الرّوحُ حَياةُ البَدَنِ»[۲]. این روح احتمالاً همان است که در خلقت حضرت آدم از آن یاد شده است: «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدين»؛پس چون او را درست و نيكو گردانم و از روح خود در او بدمم، براى او سجده كنان بيفتيد
ممکن است منظور از «خَلْقاً آخَرَ» در آیه 14 سوره مؤمنون نیز اشاره به تعلق روح به جسم باشد: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»؛ آن گاه آن نطفه را علقه گردانديم، پس آن علقه را به صورت پاره گوشتى درآورديم، پس آن پاره گوشت را استخوانهايى ساختيم و بر استخوانها گوشت پوشانديم، سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم؛ پس هميشه سودمند و بابركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است.
اين همان مرحله اى است كه جنين وارد مرحله حيات انسانى مى شود، حس و حركت پيدا مى كند، و به جنبش در مى آيد كه در روايات اسلامى از آن تعبير به مرحله" نفخ روح" (دميدن روح در كالبد) شده است.[۳]
روح، حقيقتى ماوراى طبيعى است و فعّاليّت او با فعّاليت موجودات مادّى متفاوت است؛ هر چند همواره با جهان مادّه در ارتباط است [۴]. امام صادق عليه السلام درباره روح فرمود:«الرُّوحُ جِسمٌ رَقِيقٌ قد اُلبِسَ قالَبا كثيفا». روح جسم لطيفى است كه كالبد ستبرى بر آن پوشانده شده است. آنچه موجب تمایز انسان زنده و مرده است همان روح رقیق است.
اصالت و جاودانگی روح
شخصیت حقیقی انسان و خود واقعی او همان روح است. با مرگ بدن، روح همچنان زنده مى ماند و زيست مى كند. علماى اسلام معتقدند كه روح در مقايسه با بدن اصالت دارد و بدن در مرتبت نازل او جاى دارد[۵]. براى اثبات وجود و اصالت روح گفته اند، همه اجزاى مادّى بدن همواره در حال تغيير و جايگزينى اند. سلولهاى بدن مى ميرند و سلولهايى ديگر بر جاى آنها مى نشينند؛ امّا خود انسان همان است و دگرگون نمى شود. اين نشان مى دهد كه انسان جز اجزاى مادّى، حقيقتى ديگر دارد كه ثابت و ماندگار است و تغيير نمى پذيرد و مرگ ندارد و عامل وحدت شخصيّت او است و اين همان روح است.[۶]
آیات قرآن در تایید اصالت روح فراوان است. از جمله اینکه مفاد قسمتى از آيات اين است كه خدا پس از تكميل آفرينش او، روحى از خود بر آن دميد چنانكه مى فرمايد: «ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الأَبصارَ وَ الأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْكُرونَ»[۷] مقصود از «سوىّ» در اين آيه، تكميل خلقت جسمانى و پرداخت به آفرينش ظاهرى او است. آنگاه خدا آفرينش روح را كه از نظر شرافت در حدّ والايى قرار دارد به خود نسبت مى دهد و مى گويد:«و نفخ فيه من روحه»؛ از روح مربوط خود در او دميد.
مسلماً اين روح غير از بدن و غير از روح حيوانى است كه از لحظه نخستين با جنين در مراتب مختلف همراه مى باشد، زيرا انسان بر خلاف انديشه پيشينيان، از موجود جاندار پديد مى آيد وحيات حيوانى او، از نخستين لحظه هستى با او همراه بوده و آثار اين نوع از حيات كه همان احساس، حركت و توليد مثل است، از او جدا نبوده است، بلكه مقصود، حيات انسانى است كه پس از طى مراحلى و پس از شكل گيرى كامل در رحم، در او دميده مى شود، در حالى كه قبلاً از چنين روحى خبرى نبود.
بنابر آموزه هاى اسلامى، روح انسان جاودانه است و نابودى نمى پذيرد و از اين رو، با مرگ انسان، چيزى از روح او كم نمى شود.[۸] قرآن كريم نيز زندگى پس از مرگ را قطعى شمرده است. [۹] و از سويى ديگر، جسم آدمى پس از مرگ مى پوسد و از ميان مى رود. اين نشان مى دهد كه چيزى جز بدن، زنده مى ماند [۱۰]. بدون اثبات بقاى روح، وحدت و يگانگى انسان دنيوى و اخروى اثبات ناپذير است و معاد نيز كه از اصول دين است- معنا نمى يابد [۱۱].
پانویس
- ↑ رک الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 273
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج20، ص: 278
- ↑ تفسير نمونه، ج14، ص: 212
- ↑ تفسير نمونه، 12/ 252
- ↑ الميزان، 13/ 130
- ↑ تفسير نمونه، 12/ 263 و 264
- ↑ سوره سجده آیه 9
- ↑ المبدأ و المعاد، 313؛ الميزان، 1/ 352- 350
- ↑ بقره/ 154؛ سجده/ 10 و 11
- ↑ احقاف/ 14؛ زمر/ 72
- ↑ الميزان، 13/ 209 و 210
منابع
- سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ معارف و معاریف.
- مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية؛ مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1374 ش
- طباطبايى، سيد محمد حسين, الميزان فى تفسير القرآن, دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم, قم, سال چاپ: 1417 ق؛ نوبت چاپ: پنجم
- ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، 10جلد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي - قم، چاپ: اول، 1404ق.