شیخ محمدحسین کاظمینی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}{{بخشی از یک کتاب}}
+
آیة الله شیخ محمد حسین کاظمینی در سال ۱۲۲۴قمری در [[کاظمین]] متولد شد . پس از گذراندن دوران طفولیت، بخاطر فقر مالی، پدرش او را از رفتن به مدرسه باز می داشت و از او می خواست در کارها به وی کمک کند .
آیة الله شیخ محمد حسین کاظمینی در سال 1224قمری در کاظمین متولد شد . پس از گذراندن دوران طفولیت ، بخاطر فقر مالی ، پدرش او را از رفتن به مدرسه باز می داشت و از او می خواست در کارها به وی کمک کند .
 
  
یک روز که مشغول خواندن کتاب بود ، پدرش سر رسید و پس از آن که کتک مفصلی به حسین زد ، به او گوشزد کرد که او باید کاسبی کند نه این که وقت خودش را صرف درس خواندن کند . حسین از آن پس دور از چشم پدر به تحصیل ادامه داد تا این که پس از مدتی راهی نجف اشرف شد . فقر مالی باعث می شد که او شب ها گرسنه بخوابد و چون قدرت خرید نفت و چراغ نداشت در زیر نور چراغ های روشنایی کوچکی که در راهرو دستشویی های حرم امیرالمؤمنین علیه السلام نصب شده بود به مطالعه می پرداخت .
 
  
او در نجف از اساتید بزرگی چون آیة الله شیخ عبدالله نعمت عاملی ، شیخ محمدحسن نجفی ( صاحب جواهر ) استفاده کرد و به علت کوشش پیگیر و استعداد خدادادی توانست به زودی در ردیف اساتید بزرگ حوزه علمیه نجف و پس از آن در شمار مراجع تقلید درآید .
+
یک روز که مشغول خواندن کتاب بود، پدرش سر رسید و پس از آن که کتک مفصلی به حسین زد، به او گوشزد کرد که او باید کاسبی کند نه این که وقت خودش را صرف درس خواندن کند . حسین از آن پس دور از چشم پدر به تحصیل ادامه داد تا این که پس از مدتی راهی [[نجف اشرف]] شد. فقر مالی باعث می شد که او شب ها گرسنه بخوابد و چون قدرت خرید نفت و چراغ نداشت در زیر نور چراغ های روشنایی کوچکی که در راهرو دستشویی‌های [[حرم امیرالمؤمنین علیه السلام]] نصب شده بود به مطالعه می‌پرداخت .
 +
 
 +
 
 +
او در نجف از اساتید بزرگی چون [[آیة الله شیخ عبدالله نعمت عاملی]]، [[شیخ محمدحسن نجفی]] ( صاحب جواهر ) استفاده کرد و به علت کوشش پیگیر و استعداد خدادادی توانست به زودی در ردیف اساتید بزرگ [[حوزه علمیه نجف]] و پس از آن در شمار [[مرجعيت|مراجع تقلید]] درآید .
 +
 
  
 
او پس از مرجعیت نیز از زندگی ساده خود دست برنداشت و میلیون ها دینار وجوه شرعیه ای را که برایش می فرستادند بین فقرا و طلاب علوم دینی تقسیم می کرد . وی به طلاب علوم دینی علاقه فراوان داشت و در رفع مشکلات آنان از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد . شاگردان نیز او را همچون پدری مهربان می دانستند و مشکلات خود را با او در میان می گذاشتند .
 
او پس از مرجعیت نیز از زندگی ساده خود دست برنداشت و میلیون ها دینار وجوه شرعیه ای را که برایش می فرستادند بین فقرا و طلاب علوم دینی تقسیم می کرد . وی به طلاب علوم دینی علاقه فراوان داشت و در رفع مشکلات آنان از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد . شاگردان نیز او را همچون پدری مهربان می دانستند و مشکلات خود را با او در میان می گذاشتند .
  
شیخ الشریعه که خود از شاگردان ممتاز آیة الله کاظمینی بود روزی به یکی از کتاب های علمی احتیاج داشت ، ولی به علت فقر مالی قدرت خرید آن را نداشت . از این رو به طرف خانه استاد به راه افتاد تا آن کتاب را از استاد امانت بگیرد . ادامه داستان را از زبان خود شریعت الحق بشنویم :
 
  
« در بین راه به مقبره شیخ خضر<ref>یکی از علمای نجف که مرقدش زیارتگاه خاص و عام بود .</ref>وارد شده و سوره یس را برای شادی روح او خواندم و آن گاه به سوی خانه استاد روانه شدم . در خانه او را زدم و کمی معطل شدم ، کسی در را باز نکرد ، پس از اندکی معطلی دوباره درزدم ، در این حال استادم در خانه را باز کرد ، دیدم همان کتاب مطلوب مرا در دست دارد ؛ خیلی تعجب کردم و گفتم : از کجا دانستی که من برای چنین حاجتی آمده ام ؟
+
[[شیخ الشریعه]] که خود از شاگردان ممتاز آیة الله کاظمینی بود روزی به یکی از کتاب های علمی احتیاج داشت، ولی به علت فقر مالی قدرت خرید آن را نداشت . از این رو به طرف خانه استاد به راه افتاد تا آن کتاب را از استاد امانت بگیرد . ادامه داستان را از زبان خود شریعت الحق بشنویم :
 +
 
 +
 
 +
« در بین راه به مقبره [[شیخ خضر]]<ref>یکی از علمای نجف که مرقدش زیارتگاه خاص و عام بود .</ref>وارد شده و [[سوره یس]] را برای شادی روح او خواندم و آن گاه به سوی خانه استاد روانه شدم . در خانه او را زدم و کمی معطل شدم، کسی در را باز نکرد، پس از اندکی معطلی دوباره درزدم، در این حال استادم در خانه را باز کرد، دیدم همان کتاب مطلوب مرا در دست دارد ؛ خیلی تعجب کردم و گفتم : از کجا دانستی که من برای چنین حاجتی آمده ام ؟
 +
 
 +
 
 +
فرمود : خوابیده بودم، در عالم رؤیا شیخ خضر را دیدم که به من گفت : الان [[شریعت اصفهانی]] می آید و فلان کتاب را می خواهد، برخیز و آن را زود مهیا کن . از خواب بیدار شدم و به کتابخانه رفتم تا کتاب را برای شما فراهم کنم . بار اول که در زدی مشغول جستجوی کتاب بودم ... ».<ref>داستان هایی از زندگی علما، ص ۶۶ - ۶۷ . به نقل از کشکول ممتاز .</ref>
 +
آیة الله کاظمینی در آخر عمر به چشم درد سختی مبتلا شد، به گونه ای که دیگر قادر به خواندن و نوشتن نبود و همسرش ( دختر شیخ محمدحسن صاحب جواهر ) برایش این کار را انجام می داد .
 +
 
 +
 
 +
از تالیفات ایشان می توان به « [[هدایة الانام فی شرح شرایع الاسلام]] » و « [[منجیة العباد]] » ( در احکام فقهی ) اشاره کرد .
  
فرمود : خوابیده بودم ، در عالم رؤیا شیخ خضر را دیدم که به من گفت : الان شریعت اصفهانی می آید و فلان کتاب را می خواهد ، برخیز و آن را زود مهیا کن . از خواب بیدار شدم و به کتابخانه رفتم تا کتاب را برای شما فراهم کنم . بار اول که در زدی مشغول جستجوی کتاب بودم ... ».<ref>داستان هایی از زندگی علما ، ص 66 - 67 . به نقل از کشکول ممتاز .</ref>
 
آیة الله کاظمینی در آخر عمر به چشم درد سختی مبتلا شد ، به گونه ای که دیگر قادر به خواندن و نوشتن نبود و همسرش ( دختر شیخ محمدحسن صاحب جواهر ) برایش این کار را انجام می داد .
 
  
از تالیفات ایشان می توان به « هدایة الانام فی شرح شرایع الاسلام » و « منجیة العباد » ( در احکام فقهی ) اشاره کرد .
+
سرانجام این فقیه فرزانه در ۲۲ محرم ۱۳۰۸ جان به جان آفرین تسلیم کرد و به سوی ابدیت پرکشید.<ref>برای اطلاع بیشتر، ر . ک : اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۲۵۷ ؛ نقباءالبشر، ج ۲، ص ۶۶۶ ؛ الاجازة الکبیرة، ص ۴۲۸ .</ref>
  
سرانجام این فقیه فرزانه در 22 محرم 1308 جان به جان آفرین تسلیم کرد و به سوی ابدیت پرکشید.<ref>برای اطلاع بیشتر ، ر . ک : اعیان الشیعه ، ج 9 ، ص 257 ؛ نقباءالبشر ، ج 2 ، ص 666 ؛ الاجازة الکبیرة ، ص 428 .</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
سطر ۲۳: سطر ۳۱:
  
 
==منابع==
 
==منابع==
محمدی، محمدعلی، کتاب ملا فتح الله اصفهانی شیخ شریعت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1377ش، ص 38 تا 40.
+
محمدی، محمدعلی، کتاب ملا فتح الله اصفهانی شیخ شریعت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷ش، ص ۳۸ تا ۴۰.
  
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]
 
[[رده:مراجع تقلید]]
 
[[رده:مراجع تقلید]]

نسخهٔ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۴۴

آیة الله شیخ محمد حسین کاظمینی در سال ۱۲۲۴قمری در کاظمین متولد شد . پس از گذراندن دوران طفولیت، بخاطر فقر مالی، پدرش او را از رفتن به مدرسه باز می داشت و از او می خواست در کارها به وی کمک کند .


یک روز که مشغول خواندن کتاب بود، پدرش سر رسید و پس از آن که کتک مفصلی به حسین زد، به او گوشزد کرد که او باید کاسبی کند نه این که وقت خودش را صرف درس خواندن کند . حسین از آن پس دور از چشم پدر به تحصیل ادامه داد تا این که پس از مدتی راهی نجف اشرف شد. فقر مالی باعث می شد که او شب ها گرسنه بخوابد و چون قدرت خرید نفت و چراغ نداشت در زیر نور چراغ های روشنایی کوچکی که در راهرو دستشویی‌های حرم امیرالمؤمنین علیه السلام نصب شده بود به مطالعه می‌پرداخت .


او در نجف از اساتید بزرگی چون آیة الله شیخ عبدالله نعمت عاملی، شیخ محمدحسن نجفی ( صاحب جواهر ) استفاده کرد و به علت کوشش پیگیر و استعداد خدادادی توانست به زودی در ردیف اساتید بزرگ حوزه علمیه نجف و پس از آن در شمار مراجع تقلید درآید .


او پس از مرجعیت نیز از زندگی ساده خود دست برنداشت و میلیون ها دینار وجوه شرعیه ای را که برایش می فرستادند بین فقرا و طلاب علوم دینی تقسیم می کرد . وی به طلاب علوم دینی علاقه فراوان داشت و در رفع مشکلات آنان از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد . شاگردان نیز او را همچون پدری مهربان می دانستند و مشکلات خود را با او در میان می گذاشتند .


شیخ الشریعه که خود از شاگردان ممتاز آیة الله کاظمینی بود روزی به یکی از کتاب های علمی احتیاج داشت، ولی به علت فقر مالی قدرت خرید آن را نداشت . از این رو به طرف خانه استاد به راه افتاد تا آن کتاب را از استاد امانت بگیرد . ادامه داستان را از زبان خود شریعت الحق بشنویم :


« در بین راه به مقبره شیخ خضر[۱]وارد شده و سوره یس را برای شادی روح او خواندم و آن گاه به سوی خانه استاد روانه شدم . در خانه او را زدم و کمی معطل شدم، کسی در را باز نکرد، پس از اندکی معطلی دوباره درزدم، در این حال استادم در خانه را باز کرد، دیدم همان کتاب مطلوب مرا در دست دارد ؛ خیلی تعجب کردم و گفتم : از کجا دانستی که من برای چنین حاجتی آمده ام ؟


فرمود : خوابیده بودم، در عالم رؤیا شیخ خضر را دیدم که به من گفت : الان شریعت اصفهانی می آید و فلان کتاب را می خواهد، برخیز و آن را زود مهیا کن . از خواب بیدار شدم و به کتابخانه رفتم تا کتاب را برای شما فراهم کنم . بار اول که در زدی مشغول جستجوی کتاب بودم ... ».[۲] آیة الله کاظمینی در آخر عمر به چشم درد سختی مبتلا شد، به گونه ای که دیگر قادر به خواندن و نوشتن نبود و همسرش ( دختر شیخ محمدحسن صاحب جواهر ) برایش این کار را انجام می داد .


از تالیفات ایشان می توان به « هدایة الانام فی شرح شرایع الاسلام » و « منجیة العباد » ( در احکام فقهی ) اشاره کرد .


سرانجام این فقیه فرزانه در ۲۲ محرم ۱۳۰۸ جان به جان آفرین تسلیم کرد و به سوی ابدیت پرکشید.[۳]


پانویس

  1. یکی از علمای نجف که مرقدش زیارتگاه خاص و عام بود .
  2. داستان هایی از زندگی علما، ص ۶۶ - ۶۷ . به نقل از کشکول ممتاز .
  3. برای اطلاع بیشتر، ر . ک : اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۲۵۷ ؛ نقباءالبشر، ج ۲، ص ۶۶۶ ؛ الاجازة الکبیرة، ص ۴۲۸ .


منابع

محمدی، محمدعلی، کتاب ملا فتح الله اصفهانی شیخ شریعت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷ش، ص ۳۸ تا ۴۰.