حسبله: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | ترکیب نحتی از عبارت حسبی الله است. | |
حسبی به معنای مرا خدای کافی است. مخفف حسبی اﷲ و کفی و گاه حسبی و کفی گویند. مأخوذ از آیه: {{متن قرآن|«فان تولوا فقل حسبی اﷲ لااله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم»}}. (قرآن 129/9) و آیه {{متن قرآن|«قل حسبی اﷲ و علیه یتوکل المتوکلون»}}.(قرآن 38/39) و حسبی اﷲ و نعم الوکیل، بسنده است مرا خدای و بس نیکوکار دارد که اوست، یا بس نیکوکار گذار که اوست، یا بس نیکو کاردانی است او. | حسبی به معنای مرا خدای کافی است. مخفف حسبی اﷲ و کفی و گاه حسبی و کفی گویند. مأخوذ از آیه: {{متن قرآن|«فان تولوا فقل حسبی اﷲ لااله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم»}}. (قرآن 129/9) و آیه {{متن قرآن|«قل حسبی اﷲ و علیه یتوکل المتوکلون»}}.(قرآن 38/39) و حسبی اﷲ و نعم الوکیل، بسنده است مرا خدای و بس نیکوکار دارد که اوست، یا بس نیکوکار گذار که اوست، یا بس نیکو کاردانی است او. |
نسخهٔ ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۲۰
ترکیب نحتی از عبارت حسبی الله است.
حسبی به معنای مرا خدای کافی است. مخفف حسبی اﷲ و کفی و گاه حسبی و کفی گویند. مأخوذ از آیه: «فان تولوا فقل حسبی اﷲ لااله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم». (قرآن 129/9) و آیه «قل حسبی اﷲ و علیه یتوکل المتوکلون».(قرآن 38/39) و حسبی اﷲ و نعم الوکیل، بسنده است مرا خدای و بس نیکوکار دارد که اوست، یا بس نیکوکار گذار که اوست، یا بس نیکو کاردانی است او.
بدم ناامید و زبان مرا همه گفته جز حسبی اﷲ نبود.[۱]
چون «تمسکت بحبل اﷲ» از اول دیدند «حسبی اﷲ و کفی» آخر انشا بینند.[۲]
حسب رزق از خدای دارم و بس حسبی اﷲ وحده ابدا[۳]
و عمل گفتن این جمله را «حسبلة» گویند چنانکه بسمله و حوقله از کنار هم نهادن پاره ای حروف یک عبارت ساخته شده اند.
پانویس
منابع
- لغت نامه دهخدا، ذیل واژه حسبی الله، در دسترس در واژه یاب، بازیابی: 2 بهمن 1392.