اسماء بنت عمیس: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
− | اسماء» دختر عُمَیس، از بانوان مشهور جهان اسلام و یکی از همسران امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. پیامبر اکرم (ص) او را از زنان بهشتی خواند. اسماء از زنان محدثه و راویان اخبار نبوی (ص) است که با نقل | + | اسماء» دختر عُمَیس، از بانوان مشهور جهان اسلام و یکی از همسران [[امیرالمؤمنین]] علی علیه السلام است. [[پیامبر اکرم (ص)]] او را از زنان بهشتی خواند. اسماء از زنان محدثه و راویان اخبار نبوی (ص) است که با نقل ۶۰ روایت، نقش مهمی در حوزه فکر و فرهنگ جامعه ایفا نموده است. |
==نام و نسب== | ==نام و نسب== | ||
− | نام پدر وی «عُمَیس» است و مادرش «خَوْلَه» یا «هند» نام دارد. نسب اسماء از طرف پدر و مادر به قبایل یمنی میرسد. مادر اسماء را به اعتبار دامادهایش برترین زن جهان میدانستند. زیرا رسولخدا (ص)، امیرالمؤمنین (ع)، جعفربن ابیطالب(جعفر طیار)، حمزه سیدالشهداء، عباسبن عبدالمطّلب، همگی دامادهای او هستند. | + | نام پدر وی «عُمَیس» است و مادرش «خَوْلَه» یا «هند» نام دارد. نسب اسماء از طرف پدر و مادر به قبایل یمنی میرسد. مادر اسماء را به اعتبار دامادهایش برترین زن جهان میدانستند. زیرا رسولخدا (ص)، امیرالمؤمنین (ع)، جعفربن ابیطالب([[جعفر طیار]])، حمزه سیدالشهداء، عباسبن عبدالمطّلب، همگی دامادهای او هستند. |
− | ==ازدواج با جعفر بن ابی طالب و هجرت به حبشه== | + | ==ازدواج با [[جعفر بن ابی طالب]] و هجرت به حبشه== |
− | اسماء در سالهای نخستین بعثت به ازدواج جعفربن ابیطالب درآمد.و در همان ابتدای دعوت پیامبر(ص) اسلام را پذیرفت و ایمان آورد.او در سال پنجم بعثت به همراه جعفر به حبشه هجرت نمود و در آنجا سه فرزند به نامهای عبدالله، محمد و عَون به دنیا آورد<ref> طبقات الکبری، ج | + | اسماء در سالهای نخستین بعثت به ازدواج جعفربن ابیطالب درآمد.و در همان ابتدای دعوت پیامبر(ص) اسلام را پذیرفت و ایمان آورد.او در سال پنجم [[بعثت]] به همراه جعفر به حبشه هجرت نمود و در آنجا سه فرزند به نامهای عبدالله، محمد و عَون به دنیا آورد<ref> طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۱۹.</ref> عبدالله نخستین فرزند آنان و نخستین مولود مسلمان در حبشه بود. فرزند نجاشی نیز همزمان با فرزند جعفر به دنیا آمد و نجاشی به دلیل دوستیاش با جعفر نام فرزند خود را عبدالله نامید. اسماء علاوه بر فرزند خود، فرزند نجاشی را نیز شیر داد که این مطلب نشان از جایگاه و منزلت اسماء نزد نجاشی و درایت و تلاش اسماء در جهت برقراری رابطه و استحکام آن میان پادشاه حبشه و مهاجران مسلمان دارد. آنچه این دوستی را پایدارتر میکرد، آن بود که فرزند نجاشی و عبدالله بن جعفر برادران رضاعی بودند و آنان پیوسته با یکدیگر ارتباط داشتند. اسماء در سال هفتم هجری و همزمان با [[فتح خیبر]]، همراه با جعفر و دیگر مهاجرانِ حبشه، به [[مدینه]] بازگشت. |
==وفات همسر== | ==وفات همسر== | ||
− | اسماء در سال نهم شوهر خود، یعنی جعفر را از دست داد. در برخی روایات چنین آمده که، رسولخدا (ص) پس از آنکه جعفر در سرزمین مُوتَه (منطقهای در | + | اسماء در سال نهم شوهر خود، یعنی جعفر را از دست داد. در برخی روایات چنین آمده که، رسولخدا (ص) پس از آنکه جعفر در سرزمین [[موته|مُوتَه]] (منطقهای در ۱۲۰ کیلومتری جنوب «[[عمان]]»، پایتخت «[[اردن]]») به شهادت رسید، به خانه اسماء آمد، با فرزندان وی مهربانی کرد و آنها را نوازش نمود. اسماء از این کار متوجه یتیمی فرزندانش شد. رسولخدا (ص) از عقل و تیزهوشی اسماء به شگفت آمد و او را از شهادت جعفر آگاه کرد. اسماء در مرگ شوهرش گریه میکرد و صیحه میزد. حضرت فاطمه (س) نیز بر جعفر میگریست و فریاد «واعمّاه» سر میداد. رسولخدا (ص) فرمود: «گریهکنندگان بایستی بر مثل جعفر گریه کنند». |
− | اما در عین حال اسماء را به صبر دعوت کرد و او را از تندگویی و به سینهکوفتن نهی کرد و برای تسلی خاطرش فرمود: | + | اما در عین حال اسماء را به صبر دعوت کرد و او را از تندگویی و به سینهکوفتن نهی کرد و برای تسلی خاطرش فرمود: «[[جبرئیل]] برای جعفر دو بال در [[بهشت]] از یاقوت قرار داده است». حضرت فاطمه (س) به فرمان رسولخدا (ص) به مدت سه روز نزد اسماء ماند و برای خانواده عزادار جعفر، غذا فراهم میکرد. از این رو در میان مسلمانان سنت شد که سه روز به خانواده عزادار غذا بدهند. <ref> المغنی، ابنقدامه، ج ۱۰، ص ۵۱۱.</ref> |
− | ==ازدواج با ابوبکر== | + | ==ازدواج با [[ابوبکر]]== |
− | اسماء به هنگام جنگ حُنین، با ابوبکر ازدواج کرد و به گفته ابنابیهلال، رسولخدا (ص) وی را به تزویج ابوبکر درآورد. ابوبکر برای جشن و ولیمه عروسی، مردم را دعوت کرد. نقل شده که خانه ابوبکر مقابل خانه عثمان در کوچه بقیع و خانهای دیگر کنار مسجد مدینه داشت<ref> تاریخ المدینة المنورة، ابن شَبّه، ج | + | اسماء به هنگام جنگ حُنین، با ابوبکر ازدواج کرد و به گفته ابنابیهلال، رسولخدا (ص) وی را به تزویج ابوبکر درآورد. ابوبکر برای جشن و ولیمه عروسی، مردم را دعوت کرد. نقل شده که خانه ابوبکر مقابل خانه عثمان در کوچه [[بقیع]] و خانهای دیگر کنار مسجد مدینه داشت<ref> تاریخ المدینة المنورة، ابن شَبّه، ج ۱، ص ۲۴۲. </ref> که اسماء بنت عُمیس در آن |
− | میزیست <ref> تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ج | + | میزیست <ref> تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ج ۲، ص ۲۷.</ref> |
==حضور در حجةالوداع== | ==حضور در حجةالوداع== | ||
− | اسماء در سال دهم هجری قمری در حجةالوداع شرکت کرد و چهار روز مانده به ابتدای ماه ذیقعده، محمدبن ابیبکر را در «ذیالحُلَیفه» یا | + | اسماء در سال دهم هجری قمری در [[حجةالوداع]] شرکت کرد و چهار روز مانده به ابتدای ماه ذیقعده، محمدبن ابیبکر را در «ذیالحُلَیفه» یا «[[بیداء|بَیداء]]» بهدنیا آورد که این فرزند بعدها از دوستان اهلبیت و از یاران نزدیک [[امام علی (ع)]] شد. |
− | اسماء از نزول آیه اکمال {{متن قرآن| | + | اسماء از نزول [[آیه اکمال]] {{متن قرآن|:«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»}}<ref> سوره مائده: آیه ۳</ref> در غدیر خم نیز خبر داده است. |
==اسماء در عصر خلافت== | ==اسماء در عصر خلافت== | ||
− | پس از رسولخدا (ص) ابوبکر با نادیده گرفتن حق امام علی (ع) به خلافت رسید. با این وجود همسرش اسماء همواره در گفتار و کردارش به اهل بیت(ع) گرایش داشت و ارتباط نزدیکی با خانه امیرالمومنین داشت. اسماء شاهد آخرین لحظات زندگانی فاطمه (س) بوده است. وی، امامحسن (ع) و امامحسین (ع) را از شهادت مادرشان با خبر کرد <ref> کشف الغمّه، ج | + | پس از رسولخدا (ص) ابوبکر با نادیده گرفتن حق امام علی (ع) به خلافت رسید. با این وجود همسرش اسماء همواره در گفتار و کردارش به اهل بیت(ع) گرایش داشت و ارتباط نزدیکی با خانه امیرالمومنین داشت. اسماء شاهد آخرین لحظات زندگانی فاطمه (س) بوده است. وی، [[امام حسن|امامحسن (ع)]] و [[امام حسین(ع)|امامحسین (ع)]] را از شهادت مادرشان با خبر کرد <ref> کشف الغمّه، ج ۲، ص ۱۲۲</ref> |
− | و طبق وصیت فاطمه (س)، در غسل ایشان با امامعلی (ع) همکاری نمود. اسماء خدمتگزار و پرستار فاطمه (س) بود. حضرت به وی گفت: آیا آشکارا روی تختهای حمل خواهم شد؟ اسماء گفت: ای دختر رسولخدا (ص | + | و طبق وصیت فاطمه (س)، در غسل ایشان با امامعلی (ع) همکاری نمود. اسماء خدمتگزار و پرستار فاطمه (س) بود. حضرت به وی گفت: آیا آشکارا روی تختهای حمل خواهم شد؟ اسماء گفت: ای دختر رسولخدا (ص) |
− | چیزی مانند آنچه در حبشه دیدهام، برایت میسازم. اسماء با استفاده از چوبهای خرمای تازه و تختهای که در اختیار داشت، تابوتی ساخت. حضرت با دیدن آن لبخندی زد و جز آن روز با لبخند دیده نشد <ref> تاریخ یعقوبی، ج | + | چیزی مانند آنچه در حبشه دیدهام، برایت میسازم. اسماء با استفاده از چوبهای خرمای تازه و تختهای که در اختیار داشت، تابوتی ساخت. حضرت با دیدن آن لبخندی زد و جز آن روز با لبخند دیده نشد <ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۵.۱۲۲</ref> |
==ازدواج با امامعلی (ع)== | ==ازدواج با امامعلی (ع)== | ||
− | اسماء پس از ابوبکر با امامعلی (ص) ازدواج کرد و از ایشان یحیی و عون را به دنیا آورد<ref> طبقات الکبری، ج | + | اسماء پس از ابوبکر با امامعلی (ص) ازدواج کرد و از ایشان یحیی و عون را به دنیا آورد<ref> طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۲۲.۱۲۲</ref> وقتی اسماء در سال ۳۸ ه. ق، از شهادت فرزندش محمدبن ابیبکر خبر یافت، به مصلای خانهاش رفت و چنان خشم خود را فروخورد که خون از سینههایش جاری شد <ref> الغارات، ج ۱، ص ۲۸۷.</ref> او هنوز در غم فراغ فرزندش میسوخت که خبر شهادت امیرالمؤمنین (ع) را نیز دریافت کرد. |
==وفات== | ==وفات== | ||
− | اسماء پس از این وقایع تلخ، در شوق ملاقات شوهران و فرزندان شهیدش بیتاب شد و در حالی از دنیا پرکشید که همسری دو شهید و مادری سه شهید را در کارنامه پرافتخار زندگانی خویش ثبت نمود. درباره زمان درگذشت و مکان دفن اسماء ابهامات زیادی وجود دارد. ذهبی <ref> سیر اعلام النبلاء، ج | + | اسماء پس از این وقایع تلخ، در شوق ملاقات شوهران و فرزندان شهیدش بیتاب شد و در حالی از دنیا پرکشید که همسری دو شهید و مادری سه شهید را در کارنامه پرافتخار زندگانی خویش ثبت نمود. درباره زمان درگذشت و مکان دفن اسماء ابهامات زیادی وجود دارد. ذهبی <ref> سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۸۷</ref> درگذشت او را پس از شهادت امامعلی (ع) در رمضان سال ۴۰ ه. ق و برخی دیگر در سال ۳۸ ه. ق میدانند <ref> ر. ک: مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، ج ۱، ص ۴۴۱.</ref> امروزه صورت قبری به نام اسماء در قبرستان بابالصغیر دِمَشق وجود دارد. همچنین آرامگاهی در حومه هاشمیه [[عراق]] به او منسوب است و در نزدیکی آن، قبر فرزندش یحیی از نسل امامعلی (ع) وجود دارد. |
==فضایل اسماء بنت عمیس== | ==فضایل اسماء بنت عمیس== | ||
− | پیامبرخدا (ص) اسماء را از زنان بهشتی خواند و بر صدق ایمان او شهادت داد <ref> طرائف، ابن طاووس، ص | + | پیامبرخدا (ص) اسماء را از زنان بهشتی خواند و بر صدق ایمان او شهادت داد <ref> طرائف، ابن طاووس، ص ۲۴۹</ref> |
− | و از وی و خواهرانش با تعبیر خواهرانِ مؤمن یاد کرد. <ref> طبقات الکبری، ج | + | و از وی و خواهرانش با تعبیر خواهرانِ مؤمن یاد کرد. <ref> طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۰۹.</ref> |
− | امامصادق (ع) او را در شمار هفت خواهرِ اهل بهشت نام برد و برای آنان دعا کرد<ref> خصال، صدوق، ص | + | [[امام صادق(ع)|امامصادق (ع)]] او را در شمار هفت خواهرِ اهل بهشت نام برد و برای آنان دعا کرد<ref> خصال، صدوق، ص ۳۶۳.</ref> این دعا نشان میدهد که اسماء تا پایان زندگی بر ایمان خود استوار بود و هیچگاه در لغزشگاههای فکری و سیاسی نلغزید. اسماء از زنان محدثه و راویان اخبار نبوی (ص) است که با نقل ۶۰ روایت، نقش مهمی در حوزه فکر و فرهنگ جامعه ایفا نموده است. به گفته عَجّاج (متوفایحدود ۹۰ ه. ق)، او در دوره منع تدوین حدیث، برخی احادیث را جمعآوری کرد |
− | == | + | ==احادیث اسما== |
− | + | احـادیـثى را که اسما دختر عمیس روایت کرده فراوان است , همانطور که بسیارى از افراد مانند: جـعـفـر شـوهـر او, عـبـداللّه و مـحـمـد فـرزنـدان اسـمـاسـعـیدبن مسیب , عبیداللّه بن رفاعه , ابـوبـردة ابـى موسى , فاطمه دختر على (ع ), عبداللّه بن عباس , و افراد دیگرى احادیثى را از زبان او بـازگـو کرده ودانشمندانى مانند: شیخ صدوق فیض کاشانى ابن عبدالبر و [[ابن حجر عسقلانى]] و دیـگران به مقام ارزشمند روایت حدیث اسما اعتراف نموده اند, واز باب نمونه سه حدیثى را که از زبان اسما روایت شده , از نظر مى گذرانیم :. | |
− | + | ۱ ـ [[شیخ صدوق|شـیخ صدوق]] مى نویسد: اسما دختر عمیس روایت مى کند: یکوقت پیامبر اسلام خوابیده بود و سـر آن بـزرگوار در دامن على (ع ) قرار داشت , اماآفتاب غروب کرد و نماز عصر على (ع ) ازدست رفـت , وقـتـى پیامبر بیدار شد و از این وضع مطلع گردید, گفت : خدایا! على در حال اطاعت تو وپیامبرت بوده اکنون خورشید را براى او بازگردان . | |
− | اسـمـا مـى | + | اسـمـا مـى گـویـد: مـن بـا دو چشم خود دیدم با قدرت الهى باز خورشید طلوع کرد, و آن گاه على (ع ) وضو گرفت و نماز خود را خواند و خورشیدهمچنان غروب کرد!. |
− | + | ۲ ـ اسما روایت مى کند: در شبى که [[عایشه]] خود را آماده مى کرد که نزد پیامبر برود, من با تعدادى از بـانـوان هـمـراه عـایشه بودیم , وقتى به حضور آن حضرت رسیدیم , به غیر از ظرف شیرى چیز دیـگـرى در آنـجا وجود نداشت , پیامبر از آن شیر نوشید و سپس ظرف شیر را به عایشه داد تا وى هم بنوشد, اما عایشه خجالت کشید و ظرف شیر را نمى گرفت !. | |
− | گفتم : دست | + | گفتم : دست پیغمبر(ص ) را کوتاه نکن , آن گاه که عایشه شیر را نوشید, پیغمبر(ص ) فرمود:. |
− | + | شـیـر را به دوستانت نیز بده , اما بانوان همراه که گویا خجالت مى کشیدند, گفتند: ما شیر میل نداریم , ولى پیامبر(ص ) فرمود: گرسنگى را با دروغ جمع و مخلوط نکنید!. | |
− | اسـمـا مـى | + | اسـمـا مـى گـوید: من گفتم : اى رسول خدا! آیا اگر کسى از ما چیزى را میل داشته باشد, ولى بگوید: میل ندارم , این دروغ حساب مى شود؟ آن حضرت فرمود: دروغ هرچند کوچک باشد, دروغ است و در پرونده عمل انسان نوشته مى شود!. |
− | + | ۳ ـ ابـن سعد روایت مى کند: وقتى اسما دختر عمیس از حبشه به مدینه وارد شد, عمر به منظور یک افتخار براى خود, اسما را مورد خطاب قرارداد و گفت : اى بانوى حبشى ! ما بخاطر رسیدن به مقام هجرت از شما گوى سبقت را ربوده ایم !. | |
− | اما اسما هم در جواب گفت : درست مى گوئى , شما همراه | + | اما اسما هم در جواب گفت : درست مى گوئى , شما همراه پیامبر بودید, و آن حضرت گرسنگان شـما را سیر و نا آگاههاى شما را علم مى آموخت ,ولى ما از وطن خود دور و آواره بودیم , در عین حـال مـن سـخـن افتخارآمیز ترا با پیغمبر(ص ) مطرح مى کنم , تا ببینم نظر او چیست ؟ سپس به حضوررسول خدا رفتم و آنچه را شنیده بودم معروض داشتم . |
− | + | پـیامبر هم در جواب فرمود: اى اسما! این را بدان که , شما دو هجرت انجام داده اید, و دیگران یک هجرت . | |
− | به هر حال , سراسر زندگى اسما دختر | + | به هر حال , سراسر زندگى اسما دختر عمیس , هجرت و فداکارى و نقل حدیث و خدمات فرهنگى و تربیتى بوده , و آن طور که امام صادق (ع ) هم فرموده : محمدبن ابى بکر, فرزند اسما هم , نجابت و شـخـصــیـت را از مــادر خـود بـه ارث بـرده و امـام باقر(ع ) هـم فرموده است : خداوند رحمـت کـندخـواهـرانى که اهـل بهـشـت مى باشند و آنها عبارتند از: اسما دختر عمیس , همسر جعفربن ابى طالب و سلمى دختر عمیس , همسر حمزه سیدالشهدا. |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> | ||
== منبع == | == منبع == | ||
− | *احمد صادقى اردستانی،زنان دانشمند و راوى | + | *احمد صادقى اردستانی،زنان دانشمند و راوى حدیث |
* زنان اسوه، حسین حسینیان مقدم | * زنان اسوه، حسین حسینیان مقدم | ||
نسخهٔ ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۰۴
اسماء» دختر عُمَیس، از بانوان مشهور جهان اسلام و یکی از همسران امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. پیامبر اکرم (ص) او را از زنان بهشتی خواند. اسماء از زنان محدثه و راویان اخبار نبوی (ص) است که با نقل ۶۰ روایت، نقش مهمی در حوزه فکر و فرهنگ جامعه ایفا نموده است.
محتویات
نام و نسب
نام پدر وی «عُمَیس» است و مادرش «خَوْلَه» یا «هند» نام دارد. نسب اسماء از طرف پدر و مادر به قبایل یمنی میرسد. مادر اسماء را به اعتبار دامادهایش برترین زن جهان میدانستند. زیرا رسولخدا (ص)، امیرالمؤمنین (ع)، جعفربن ابیطالب(جعفر طیار)، حمزه سیدالشهداء، عباسبن عبدالمطّلب، همگی دامادهای او هستند.
ازدواج با جعفر بن ابی طالب و هجرت به حبشه
اسماء در سالهای نخستین بعثت به ازدواج جعفربن ابیطالب درآمد.و در همان ابتدای دعوت پیامبر(ص) اسلام را پذیرفت و ایمان آورد.او در سال پنجم بعثت به همراه جعفر به حبشه هجرت نمود و در آنجا سه فرزند به نامهای عبدالله، محمد و عَون به دنیا آورد[۱] عبدالله نخستین فرزند آنان و نخستین مولود مسلمان در حبشه بود. فرزند نجاشی نیز همزمان با فرزند جعفر به دنیا آمد و نجاشی به دلیل دوستیاش با جعفر نام فرزند خود را عبدالله نامید. اسماء علاوه بر فرزند خود، فرزند نجاشی را نیز شیر داد که این مطلب نشان از جایگاه و منزلت اسماء نزد نجاشی و درایت و تلاش اسماء در جهت برقراری رابطه و استحکام آن میان پادشاه حبشه و مهاجران مسلمان دارد. آنچه این دوستی را پایدارتر میکرد، آن بود که فرزند نجاشی و عبدالله بن جعفر برادران رضاعی بودند و آنان پیوسته با یکدیگر ارتباط داشتند. اسماء در سال هفتم هجری و همزمان با فتح خیبر، همراه با جعفر و دیگر مهاجرانِ حبشه، به مدینه بازگشت.
وفات همسر
اسماء در سال نهم شوهر خود، یعنی جعفر را از دست داد. در برخی روایات چنین آمده که، رسولخدا (ص) پس از آنکه جعفر در سرزمین مُوتَه (منطقهای در ۱۲۰ کیلومتری جنوب «عمان»، پایتخت «اردن») به شهادت رسید، به خانه اسماء آمد، با فرزندان وی مهربانی کرد و آنها را نوازش نمود. اسماء از این کار متوجه یتیمی فرزندانش شد. رسولخدا (ص) از عقل و تیزهوشی اسماء به شگفت آمد و او را از شهادت جعفر آگاه کرد. اسماء در مرگ شوهرش گریه میکرد و صیحه میزد. حضرت فاطمه (س) نیز بر جعفر میگریست و فریاد «واعمّاه» سر میداد. رسولخدا (ص) فرمود: «گریهکنندگان بایستی بر مثل جعفر گریه کنند». اما در عین حال اسماء را به صبر دعوت کرد و او را از تندگویی و به سینهکوفتن نهی کرد و برای تسلی خاطرش فرمود: «جبرئیل برای جعفر دو بال در بهشت از یاقوت قرار داده است». حضرت فاطمه (س) به فرمان رسولخدا (ص) به مدت سه روز نزد اسماء ماند و برای خانواده عزادار جعفر، غذا فراهم میکرد. از این رو در میان مسلمانان سنت شد که سه روز به خانواده عزادار غذا بدهند. [۲]
ازدواج با ابوبکر
اسماء به هنگام جنگ حُنین، با ابوبکر ازدواج کرد و به گفته ابنابیهلال، رسولخدا (ص) وی را به تزویج ابوبکر درآورد. ابوبکر برای جشن و ولیمه عروسی، مردم را دعوت کرد. نقل شده که خانه ابوبکر مقابل خانه عثمان در کوچه بقیع و خانهای دیگر کنار مسجد مدینه داشت[۳] که اسماء بنت عُمیس در آن میزیست [۴]
حضور در حجةالوداع
اسماء در سال دهم هجری قمری در حجةالوداع شرکت کرد و چهار روز مانده به ابتدای ماه ذیقعده، محمدبن ابیبکر را در «ذیالحُلَیفه» یا «بَیداء» بهدنیا آورد که این فرزند بعدها از دوستان اهلبیت و از یاران نزدیک امام علی (ع) شد. اسماء از نزول آیه اکمال :«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»[۵] در غدیر خم نیز خبر داده است. ==اسماء در عصر خلافت== پس از رسولخدا (ص) ابوبکر با نادیده گرفتن حق امام علی (ع) به خلافت رسید. با این وجود همسرش اسماء همواره در گفتار و کردارش به اهل بیت(ع) گرایش داشت و ارتباط نزدیکی با خانه امیرالمومنین داشت. اسماء شاهد آخرین لحظات زندگانی فاطمه (س) بوده است. وی، امامحسن (ع) و امامحسین (ع) را از شهادت مادرشان با خبر کرد [۶] و طبق وصیت فاطمه (س)، در غسل ایشان با امامعلی (ع) همکاری نمود. اسماء خدمتگزار و پرستار فاطمه (س) بود. حضرت به وی گفت: آیا آشکارا روی تختهای حمل خواهم شد؟ اسماء گفت: ای دختر رسولخدا (ص) چیزی مانند آنچه در حبشه دیدهام، برایت میسازم. اسماء با استفاده از چوبهای خرمای تازه و تختهای که در اختیار داشت، تابوتی ساخت. حضرت با دیدن آن لبخندی زد و جز آن روز با لبخند دیده نشد [۷]
ازدواج با امامعلی (ع)
اسماء پس از ابوبکر با امامعلی (ص) ازدواج کرد و از ایشان یحیی و عون را به دنیا آورد[۸] وقتی اسماء در سال ۳۸ ه. ق، از شهادت فرزندش محمدبن ابیبکر خبر یافت، به مصلای خانهاش رفت و چنان خشم خود را فروخورد که خون از سینههایش جاری شد [۹] او هنوز در غم فراغ فرزندش میسوخت که خبر شهادت امیرالمؤمنین (ع) را نیز دریافت کرد.
وفات
اسماء پس از این وقایع تلخ، در شوق ملاقات شوهران و فرزندان شهیدش بیتاب شد و در حالی از دنیا پرکشید که همسری دو شهید و مادری سه شهید را در کارنامه پرافتخار زندگانی خویش ثبت نمود. درباره زمان درگذشت و مکان دفن اسماء ابهامات زیادی وجود دارد. ذهبی [۱۰] درگذشت او را پس از شهادت امامعلی (ع) در رمضان سال ۴۰ ه. ق و برخی دیگر در سال ۳۸ ه. ق میدانند [۱۱] امروزه صورت قبری به نام اسماء در قبرستان بابالصغیر دِمَشق وجود دارد. همچنین آرامگاهی در حومه هاشمیه عراق به او منسوب است و در نزدیکی آن، قبر فرزندش یحیی از نسل امامعلی (ع) وجود دارد.
فضایل اسماء بنت عمیس
پیامبرخدا (ص) اسماء را از زنان بهشتی خواند و بر صدق ایمان او شهادت داد [۱۲] و از وی و خواهرانش با تعبیر خواهرانِ مؤمن یاد کرد. [۱۳] امامصادق (ع) او را در شمار هفت خواهرِ اهل بهشت نام برد و برای آنان دعا کرد[۱۴] این دعا نشان میدهد که اسماء تا پایان زندگی بر ایمان خود استوار بود و هیچگاه در لغزشگاههای فکری و سیاسی نلغزید. اسماء از زنان محدثه و راویان اخبار نبوی (ص) است که با نقل ۶۰ روایت، نقش مهمی در حوزه فکر و فرهنگ جامعه ایفا نموده است. به گفته عَجّاج (متوفایحدود ۹۰ ه. ق)، او در دوره منع تدوین حدیث، برخی احادیث را جمعآوری کرد
احادیث اسما
احـادیـثى را که اسما دختر عمیس روایت کرده فراوان است , همانطور که بسیارى از افراد مانند: جـعـفـر شـوهـر او, عـبـداللّه و مـحـمـد فـرزنـدان اسـمـاسـعـیدبن مسیب , عبیداللّه بن رفاعه , ابـوبـردة ابـى موسى , فاطمه دختر على (ع ), عبداللّه بن عباس , و افراد دیگرى احادیثى را از زبان او بـازگـو کرده ودانشمندانى مانند: شیخ صدوق فیض کاشانى ابن عبدالبر و ابن حجر عسقلانى و دیـگران به مقام ارزشمند روایت حدیث اسما اعتراف نموده اند, واز باب نمونه سه حدیثى را که از زبان اسما روایت شده , از نظر مى گذرانیم :.
۱ ـ شـیخ صدوق مى نویسد: اسما دختر عمیس روایت مى کند: یکوقت پیامبر اسلام خوابیده بود و سـر آن بـزرگوار در دامن على (ع ) قرار داشت , اماآفتاب غروب کرد و نماز عصر على (ع ) ازدست رفـت , وقـتـى پیامبر بیدار شد و از این وضع مطلع گردید, گفت : خدایا! على در حال اطاعت تو وپیامبرت بوده اکنون خورشید را براى او بازگردان .
اسـمـا مـى گـویـد: مـن بـا دو چشم خود دیدم با قدرت الهى باز خورشید طلوع کرد, و آن گاه على (ع ) وضو گرفت و نماز خود را خواند و خورشیدهمچنان غروب کرد!.
۲ ـ اسما روایت مى کند: در شبى که عایشه خود را آماده مى کرد که نزد پیامبر برود, من با تعدادى از بـانـوان هـمـراه عـایشه بودیم , وقتى به حضور آن حضرت رسیدیم , به غیر از ظرف شیرى چیز دیـگـرى در آنـجا وجود نداشت , پیامبر از آن شیر نوشید و سپس ظرف شیر را به عایشه داد تا وى هم بنوشد, اما عایشه خجالت کشید و ظرف شیر را نمى گرفت !.
گفتم : دست پیغمبر(ص ) را کوتاه نکن , آن گاه که عایشه شیر را نوشید, پیغمبر(ص ) فرمود:.
شـیـر را به دوستانت نیز بده , اما بانوان همراه که گویا خجالت مى کشیدند, گفتند: ما شیر میل نداریم , ولى پیامبر(ص ) فرمود: گرسنگى را با دروغ جمع و مخلوط نکنید!.
اسـمـا مـى گـوید: من گفتم : اى رسول خدا! آیا اگر کسى از ما چیزى را میل داشته باشد, ولى بگوید: میل ندارم , این دروغ حساب مى شود؟ آن حضرت فرمود: دروغ هرچند کوچک باشد, دروغ است و در پرونده عمل انسان نوشته مى شود!.
۳ ـ ابـن سعد روایت مى کند: وقتى اسما دختر عمیس از حبشه به مدینه وارد شد, عمر به منظور یک افتخار براى خود, اسما را مورد خطاب قرارداد و گفت : اى بانوى حبشى ! ما بخاطر رسیدن به مقام هجرت از شما گوى سبقت را ربوده ایم !.
اما اسما هم در جواب گفت : درست مى گوئى , شما همراه پیامبر بودید, و آن حضرت گرسنگان شـما را سیر و نا آگاههاى شما را علم مى آموخت ,ولى ما از وطن خود دور و آواره بودیم , در عین حـال مـن سـخـن افتخارآمیز ترا با پیغمبر(ص ) مطرح مى کنم , تا ببینم نظر او چیست ؟ سپس به حضوررسول خدا رفتم و آنچه را شنیده بودم معروض داشتم .
پـیامبر هم در جواب فرمود: اى اسما! این را بدان که , شما دو هجرت انجام داده اید, و دیگران یک هجرت .
به هر حال , سراسر زندگى اسما دختر عمیس , هجرت و فداکارى و نقل حدیث و خدمات فرهنگى و تربیتى بوده , و آن طور که امام صادق (ع ) هم فرموده : محمدبن ابى بکر, فرزند اسما هم , نجابت و شـخـصــیـت را از مــادر خـود بـه ارث بـرده و امـام باقر(ع ) هـم فرموده است : خداوند رحمـت کـندخـواهـرانى که اهـل بهـشـت مى باشند و آنها عبارتند از: اسما دختر عمیس , همسر جعفربن ابى طالب و سلمى دختر عمیس , همسر حمزه سیدالشهدا.
پانویس
- ↑ طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۱۹.
- ↑ المغنی، ابنقدامه، ج ۱۰، ص ۵۱۱.
- ↑ تاریخ المدینة المنورة، ابن شَبّه، ج ۱، ص ۲۴۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ج ۲، ص ۲۷.
- ↑ سوره مائده: آیه ۳
- ↑ کشف الغمّه، ج ۲، ص ۱۲۲
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۵.۱۲۲
- ↑ طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۲۲.۱۲۲
- ↑ الغارات، ج ۱، ص ۲۸۷.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۸۷
- ↑ ر. ک: مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، ج ۱، ص ۴۴۱.
- ↑ طرائف، ابن طاووس، ص ۲۴۹
- ↑ طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۰۹.
- ↑ خصال، صدوق، ص ۳۶۳.
منبع
- احمد صادقى اردستانی،زنان دانشمند و راوى حدیث
- زنان اسوه، حسین حسینیان مقدم