بت پرستی: تفاوت بین نسخهها
جز |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | تندیس ساخته از سنگ ، چوب ، عاج یا فلز، به شکل انسان یا حیوان یا ترکیبی از این دو (مانند سر فیل یا خوک با تنة انسان ) و بندرت چیزهای دیگر <ref> رجوع کنید به بت سومنات ، دمشقی ، ص 170</ref> را بت گویند. مشرکان این تندیس ها را به جای خدا پرستش کنند. | + | '''بت''' تندیس ساخته از سنگ ، چوب ، عاج یا فلز، به شکل انسان یا حیوان یا ترکیبی از این دو (مانند سر فیل یا خوک با تنة انسان ) و بندرت چیزهای دیگر <ref> رجوع کنید به بت سومنات ، دمشقی ، ص 170</ref> را بت گویند. مشرکان این تندیس ها را به جای خدا پرستش کنند. |
==واژه بت در زبان پهلوی و عربی== | ==واژه بت در زبان پهلوی و عربی== |
نسخهٔ ۱۴ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۳۷
بت تندیس ساخته از سنگ ، چوب ، عاج یا فلز، به شکل انسان یا حیوان یا ترکیبی از این دو (مانند سر فیل یا خوک با تنة انسان ) و بندرت چیزهای دیگر [۱] را بت گویند. مشرکان این تندیس ها را به جای خدا پرستش کنند.
محتویات
- ۱ واژه بت در زبان پهلوی و عربی
- ۲ اسامی بت ها
- ۳ تاریخچه و ریشهی بتپرستی در ادیان
- ۴ بتهای معروف در طول تاریخ بتپرستان
- ۵ انگیزه ها و عوامل بت پرستی
- ۶ قرآن و بت پرستی
- ۷ ریشههای اصلی گرایش به بتها
- ۸ أبعاد ضعف و حقارت بتها از نگاه قرآن
- ۹ راهکارهای قرآن بر هدایت بتپرستان
- ۱۰ عاقبت بتها و بتپرستان
- ۱۱ پانویس
- ۱۲ منابع
واژه بت در زبان پهلوی و عربی
به احتمال قوی واژه بوت / بود/ بت از صورت سغدی بودایی به زبان دری رفته و به جای واژة اُزْدِس [۲] به معنی «صنم » تعمیم یافته است ، زیرا در متون فارسی میانة زردشتی همه جا واژة ازدس برای بُت به معنی «صَنَم » و «وَثَنْ» به کار رفته و همة ترکیبات آن نیز مانند ازدس زار [۳]، ازدس پرست ، ازدس پرستیه / ازدس پرستشنیه با این واژه ساخته شده است [۴] و این لفظ در متون فارسی دری دیده نمی شود؛ از سوی دیگر به نقل ابن ندیم [۵] از ابن مقفّع و حمزة اصفهانی از زردشت بن آذر خور [۶] زبان فارسی میانه پس از انتقال به مشرق ایران [۷] بیش از همة زبانها و گویشهای شرقی از زبان مردم بلخ واژه به عاریت گرفته است و سرزمین بلخ و بخارا بیش از دیگر نقاط ایران محل نفوذ و گسترش دین بودا و موضع دیرها و بتکده های بودایی بوده است ؛ چنانکه معبد نوبهار بوداییان ، که نزد مسلمانان بسیار مشهور بوده و ابن فقیه مشروحاً آن را وصف کرده و پرده داری آن با خاندان برمکی بوده ، نزدیک این شهر جای داشته است [۸]. با توجه به اینکه در خط سغدی ، که آثار بودایی به آن نوشته شده است ، تنها حروف صامت ثبت می شود و این خط مانند خط پهلوی تاریخی است و حاکی از تلفظی قدیمتر از تلفظ زمان تحریر است ، احتمالاً این واژه در زبان بلخی نیز بوت یا بود خوانده می شده است .
واژه بُت در عربی به صورت بدّ [۹] معرّب شده و به سه معنی متفاوت به کار رفته است [۱۰]: بندرت به معنی بتکده [۱۱]؛ بودا [۱۲]؛ بت [۱۳]. مؤلف اخبار الصّین والهند [۱۴] نیز بتی را بدّ می خواند که در هند پرستیده می شود. دمشقی در کتاب خود به نام نخبة الدهر فی عجایب البرّ و البحر ، بت سومنات [۱۵] را، که نزد مسلمانان شهرت داشته و سعدی در بوستان [۱۶] از آن داستانی خیالی پرداخته است ، بدقت وصف کرده و به تندیس اصلی آن ، مرکّب از دوسنگ ، نام بدّ [۱۷] را داده است که شکل اعضای تولید مثل نر و ماده را مجسم می سازند [۱۸].
اسامی بت ها
بتها، متناسب با جنس و نوع ساخت، اسامی خاصی داشتهاند؛ مثلاً به سنگهای صاف و بیشکل، "انصاب"، به سنگهای تراشیده و منقوش، "اوثان" و به بتهای ریخته شده از زر و سیم یا تراشیده شده از چوب، "اصنام" میگفتند.[۱۹]
تاریخچه و ریشهی بتپرستی در ادیان
بتپرستی ظاهری و مادی، نه بتپرستی به معنای عام که طبق بیان قرآن، شامل پیروی از هوای نفس[۲۰] نیز میشود، از زمان حضرت نوح(ع) رواج یافته است.[۲۱]
در میان قوم حضرت نوح(ع) مردان صالحی (به نامهای "وَدّ"، "سُواع"، "یَغوث"، "یَعوق" و "نَسر")[۲۲] بودند که مردم به آنها اظهار علاقه میکردند، شیطان از علاقهی مردم سوء استفاده نموده و بعد از مرگ آن مردان، مردم را تشویق به ساختن مجسمهی آن بزرگان و گرامی داشت آن مجسمهها کرد.[۲۳]
مدتی نگذشت که نسلهای بعد، رابطهی تاریخی این موضوع را فراموش کرده و تصور نمودند که این مجسمهها موجوداتی محترم هستند که باید مورد پرستش قرار گیرند، به این ترتیب به پرستش بتها سرگرم شده و مستکبران ظالم آنان را با این طریق إغفال نموده و به بند بتپرستی کشیدند.[۲۴]
یکی دیگر از ریشههای بتپرستی، اعتقاد مشرکان به وجود و خالقیت خدای متعال[۲۵] و ملائکه است که آنها را دارای صورتهای پوشیده از انسان میدانند؛ لذا برای هر کدام صورتی از طلا، نقره و جواهرات تراشیده و آنها را عبادت میکردند. عدهی دیگر ستارگان را در عالم مؤثر دانسته و چون اغلب ستارگان پنهان هستند، صورتهایی برای آنها ساخته و به جای ستارگان، آن صورتهای بتی را عبادت مینمودند.[۲۶]
منشأ دیگر دوگانهپرستی یا چند گانهپرستی در بین اقوام، تنوع موجودات عالم است؛ به دلیل اینکه افراد کوتهفکر باور نمیکردند که همهی موجودات گوناگون و متنوّعی که در آسمان و زمین است، مخلوق خدای واحد است، برای هر نوعی از انواع موجودات، خدایی قائل بودند که از آن تعبیر به "ربالنوع" میکردند؛ مانند:ربالنوع صحرا، باران، آفتاب، جنگ و صلح و...؛ لذا در اعتقاد آنها، این خدایان خیالی که گاه از آنها به عنوان فرشته نیز یاد مینمودند، فرمانروایان این جهان بوده و چون موجودات غیر محسوس بودند، تمثالهایی برای آنها ساخته و عبادت میکردند. این عقاید خرافی از یونان به مناطق دیگر و سرانجام به حجاز منتقل شد؛ ولی اعراب به خاطر توحید ابراهیمی که در میان آنها به یادگار مانده بود، نمیتوانستند وجود «اللَّه»[۲۷] را منکر شوند، در نتیجه این عقائد را به هم آمیختند؛ یعنی در عین حالیکه به وجود خدا عقیده داشتند، اعتقاد به فرشتگانی پیدا کردند که رابطهی آنها با خدا، رابطهی دختر و پدر بود، و بتهای سنگی و چوبی را مظهر و تمثالهایی از آن میدانستند.[۲۸]
بتهای معروف در طول تاریخ بتپرستان
خدای متعال در سوره مبارکه نوح نام بزرگترین بتهای زمان حضرت نوح را ذکر کرده است:
«وَ قالُوا لاتَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لاتَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یغُوثَ وَ یعُوقَ وَ نَسْراً»[۲۹]
«و گفتند:دست از خدایان و بتهای خود بر ندارید، (بخصوص) بتهای "ود" و "سُواع" و "یَغوث" و "یَعوق" و "نَسر" را رها نکنید!»
این پنج بت، از جمله بتهایی است که نام آنها در طول تاریخ حفظ شد تا اینکه به عربها منتقل شد؛ یعنی بت "ودّ" که به صورت مرد بود، برای قبیلهی کلب، "سُواع" که به صورت زن بود، برای قبیلهی هَمدان، "یغوث" که به صورت شیر بود، برای قبیلهی مَذحَج، "یعوق" که به صورت اسب بود، برای قبیلهی مُراد و "نسر" که به صورت عقاب بود، برای قبیلهی حمیر به ارث رسید؛ به همین دلیل بعضی اعراب، عبد ودّ و عبد یغوث نامیده شدهاند.[۳۰]
قرآن بت معروف قوم حضرت الیاس(ع) را "بَعل" معرفی کرده[۳۱] و گفته شده:این بت بزرگ، از جنس طلا بوده که چهار صورت داشته و دارای چند خدمتکار و شهر "بعلبک" لبنان نیز منسوب به آن است.[۳۲]
اما سه بت مشهور عرب به نامهای "لات" متعلّق به قبیلهی ثقیف، "عزّی" متعلق به قبایل بنیسلیم، غطفان، جَشم، نضر و سعدبنبکر و بت "منات" برای قبیلهی قدید بود؛ البته بتهای دیگری نیز بودند، مانند:"اساف"، "نائله" و "هُبَل" که مورد پرستش اهل مکّه قرار گرفتند. اعراب بت "اساف" را در کنار حجرالاسود، بت "نائله" را در نزدیکی رکن یمانی و بت "هبل" را که هجده ذراع طول داشت و بزرگترین بت عرب بود، در بالای کعبه نصب کرده بودند.[۳۳]
قرآن کریم در مورد سه بت مشهور اعراب جاهلی میفرماید:
«أَفَرَأَیتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّی وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْری»[۳۴]
«به من خبر دهید آیا بتهای "لات" و "عزی" و "منات" که سومین آنها است، (دختران خدا هستند)؟!»
بت پرستان، این سه بت را تمثالهایی از فرشتگان میدانستند و ادعا میکردند که فرشتگان به طور کلی از جنس دختران هستند؛ البته برخی از این بتپرستان، بعضی از بتها را تمثالی از انسانها باور داشتند؛ و همچنین ملائکه را که از نظر آنها ارباب بتها بودند، نیز در دختر بودن (انوثیت) و شفاعت، مستقل میدانستند؛[۳۵] درحالیکه قرآن کریم از ملائکه با عنوان "عبادالرحمن" یاد نموده، نه مونث و نه مذکر، که در مجردات(موجودات غیر مادی)، سخن گفتن از مذکر و مؤنث معقول نیست.[۳۶]
نتیجه اینکه بتپرستان و مشرکان، اشیاء و موجوداتی مانند خورشید،[۳۷] ماه،[۳۸] ستارگان،[۳۹] مجسمههای سنگی و چوبی ساختهی دست خود،[۴۰] و حتی مسیحیت که حضرت عیسی(ع) را به عنوان خدای دیگر خود میدانند،[۴۱] مورد پرستش قرار میدادند که در این مقاله به تعداد زیادی از این بتها اشاره شد.
انگیزه ها و عوامل بت پرستی
مراد از "بت" در اینجا ، بتهای ظاهری و مادی است که در قرآن با دو واژهی "صَنم" و "وَثن" یاد شده است. "صنم" (مفرد أصنام)،[۴۲] جثّه و هیکلی (بت) از جنس نقره، مس یا چوب است که بتپرستان جهت تقرب به خدا، آنها را وسیلهی عبادت قرار میدادند؛[۴۳] و "وثن" (مفرد أوثان)، بتی از سنگ، چوب یا غیر آن است که عبادت میشد.[۴۴]
قرآن کریم بر بت پرستی اقوام پیشین تصریح می کند، بدین معنا که آنها پیکرهایی را به دست خود می تراشیدند و همانها را می پرستیدند. تعبیراتی چون «أتَعْبُدُونَ م'اتَنْحِتونَ» [۴۵]؛ «ماهذه التماثیلُ الّتی أنْتُمْ لَه'ا عاکفونَ» [۴۶]؛ «قالوُا نَعْبُدُ أصناماً» [۴۷] که از زبان پیامبران حکایت شده ، بر وقوع پرستش بتها دلالت دارد. اما به نظر برخی محقّقان و مفسران ، از جمله ابوزید بلخی بنابر نقل فخررازی [۴۸]، با اینکه نادرستی اعتقاد به خداییِ بتها بدیهی است و هیچکس بتی را که از قطعه ای چوب یا سنگ ساخته شده ، خالق جهان نمی داند، این پدیده از دیرزمان در بیشتر نقاط زمین رایج بوده و قرنها استمرار داشته است . ازینرو آنان کوشیده اند انگیزه های آغازین بت پرستی را به گونه ای توضیح دهند که دستِکم با بداهت عقلی ناسازگار نباشد؛ هرچند که بُطلان آن در تحلیل عقلی اثبات شود. مسعودی [۴۹]، فخررازی [۵۰]، ابن قیّم جوزیّه [۵۱]، شهرستانی [۵۲] ومحمود شکری آلوسی [۵۳] بیشتر این وجوه را، که در قرآن کریم به برخی از آنها اشاره شده ، آورده اند، بدین قرار: ابومعشر بلخی بت پرستی را ساختة کسانی می دانسته که به جسم و جا داشتن خدا معتقد بوده اند. به گفتة او به اعتقاد بسیاری از بت پرستان ، خدا و فرشتگان جواهری در عرش هستند؛ خدا بزرگترین نور و فرشته ها انواری کوچک در پیرامون او، که از نظر شرف و نزدیکی به خدا با یکدیگر تفاوت دارند.سپس پیکری بزرگ و پیکرهایی کوچک را به صورت آن خدا و فرشتگان می ساختند و در برابر آنها کرنش و ستایش می کردند، ولی در واقع عبادت خود را برای خدا و فرشتگان [۵۴] می دانستند. شهرستانی [۵۵] دربارة شاخه ای از ستاره پرستان و اصحاب الرّوحانیّات * ـ که تدبیر عالَم را به دست واسطه هایی میان خدا و خلق و منزّه از جسمانیّت می دانستند ـ می گوید که آنها بتهایی می ساختند تا نمادِ معبودِ غایبشان باشد. این وجه را فخررازی [۵۶] نیز آورده و توضیح داده است که به اعتقاد این گروه ، تدبیر عالَم سُفلی به ستارگان سپرده شد و بنابراین انسانها بندة ستاره ها و آنها بندة خدای بزرگ [۵۷] هستند. آنگاه چون ستارگان طلوع و غروب دارند، بتهایی را بر صورت آنها می ساختند و، به انگیزة پرستش ستارگان ، در برابر آنها کرنش می کردند. وجه دیگر آن است که بتها در حقیقت طلسمهایی بوده اند که معتقدان به انتساب سعد و نحس به ستارگان می ساخته اند؛ یعنی هرگاه در آسمان وضع شگفتی روی می داد که شایستة ساختن طلسم * بود، طلسم آن را می ساختند، آن را بزرگ می شمردند و عبادت می کردند. این طلسمها به شکل یکی از ستاره ها یا برجهای فلکی بود، برای مثال دربارة پنج بتِ زمان نوح گفته اند که آنها را به صورت مرد، زن ، شیر، اسب و کرکس ساخته بودند، سپس گاهی از این طلسمها آثار شگفتی بروز می کرد و این توهّم را پدید می آورد که خدا [۵۸] در آنها حلول کرده وبه تبع آن برای آنها نقش خدایی قایل می شدند. گروهی دیگر از بت پرستان خدا را سازنده و روزی دهنده و مدبّر امور عالَم می دانستند، اما با این استدلال که عظمت او از محدودة درک بشر بیرون است و انسانها شایستگی عبادت بیواسطة او را ندارند، بتهایی می ساختند و آنها را می پرستیدند تا از این راه به خدا نزدیک شوند و در واقع او را بپرستند. برخی دیگر بتها را نمادی از فرشتگان و فرشتگان را صاحب مقامی بلند [۵۹] نزد خدا می دانستند، ازینرو با پرستش بتها به پرستش فرشتگان می پرداختند تا به خدا تقرّب جویند. کسانی نیز بتها را قبلة خود به سوی خدا می شمردند، چنانکه کعبه نیز قبله ای به سوی خداست . بت پرستانی بوده اند که بر هر بت ، شیطانی را موکّل می پنداشتند و معتقد بودند که پرستش کامل این شیطان سبب گره گشایی از کارهایشان می شود و در غیر این صورت ، آن شیطان به فرمان خدا آنها را گرفتار نکبت می کند. در این تلقّی نیز، شیطان [۶۰] نقش تدبیری در عالَم داشته است . وجوه دیگری نیز مطرح شده که به برخی از آنها در تاریخ بت پرستی اشاره شد.
در بیشتر عقاید یادشده ، هرچند بت جنبه ای نمادین از معبودی نادیدنی یا روحانی یا غایب داشت ، یا تندیس برخی صالحان و گذشتگان و وسیلة یادکرد خاطرات آنها یا تبرّک جستن به آنها بود، با مرورزمان ، رفتار احترام آمیز بت پرستان نسبت به این اشیای ساختة بشر، به پرستش بدل می شد و دربارة آنها باور خدایی پدید می آمد. آنها در برابر بتها نیز آیین مذهبی اجرا می کردند و قرآن کریم به برخی از آنها که در میان عرب رواج داشت ، اشاره کرده است [۶۱].
قرآن و بت پرستی
قرآن کریم بصراحت و با بیانهای مختلف ، از هرگونه بت پرستی مردم مکّه انتقاد شدید کرده و در بسیاری موارد، از مبارزات پیامبران پیشین با بت پرستی نیز در آن گزارش شده است [۶۲]. در این آیات ، براین نکته که بتها هیچگونه تأثیر مثبت یا منفی درکارهای عالَم و بندگان ندارند تأکید شده است [۶۳] و گفته می شود که بتان تندیسهایی بیروح و غیرقابل پرستش هستند [۶۴]. قرآن خاستگاه بت پرستی را نادانی و پیروی از پندار و هوای نفس می داند [۶۵] و خصوصاً از بت پرستان عرب که از دین حنیف دور شده و در ربوبیّت برای «اللّه » شریک قایل شده بودند، سخت انتقاد می کند [۶۶] و آنها را به سبب آیینهای مذهبی که در برابر بتها به جا می آوردند، می نکوهد [۶۷] و کسانی را که به امید گشوده شدن مشکلات یا برآورده شدن نیاز به سراغ بتان می رفتند چون کسی می داند که با کفِباز [۶۸] آب را به دهان می برد و طبعاً آب به دهانش نمی رسد [۶۹]. حتی از برخی آیات قرآن [۷۰] چنین برمی آید که بت پرستان عرب آمادگی داشتند تا دعوت پیامبراکرم صلی اللّه علیه وآله وسلّم ، را بپذیرند، به شرط آنکه بتان ایشان و آیینهای بت پرستی را نکوهش نکند ولی این ، درخواستی نپذیرفتنی بود، زیرا اساس دعوت اسلام ، نفیِ همة مظاهر بت پرستی است . نکتة دیگری که قرآن بر آن تأکید دارد این است که بیشتر بت پرستان تنها به بهانة آنکه نیاکانشان بت پرست بوده اند، از بت پرستی دفاع کرده اند [۷۱] و بدین سبب نیز آنان را بشدّت نکوهش می کند و بر تأمّل و بازنگری در عقاید و آداب دینیشان فرا می خواند.
</ref> در قرآن و منابع اسلامی . در عربی ، اگر بت پیکری از چوب یا فلز و به شکل انسان یا حیوان باشد، «وَثَن »، وچنانکه صورتِ بدون پیکر باشد «صنم » نامیده می شود. واژه های «نُصُب » و «انصاب » نیز برای بت به کار رفته است [۷۲]. راغب اصفهانی [۷۳] از برخی حکما نقل کرده که هر عامل باز دارنده از خدا خود نوعی بت است ، همچنانکه صلیب را نیز وثن خوانده اند. بنابر روایتی که از عدّی بن حاتم نقل شده ،
او با صلیب بر گردن خدمت پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلّم رسید و حضرت فرمود: «این وثن را از گردن خود دور افکن » [۷۴].
در قرآن ، واژه های «اصنام » [۷۵] پنج بار، «اوثان » [۷۶] سه بار، نصب دوبار، «انصاب » یک بار به کار رفته است [۷۷]. از واژه هایی چون آلهه ، تماثیل ، اولیاء، اَنْداد، م'اتَنْحِتُون [۷۸]، شُرکاء، شُفَعاء، شُهَداء نیز معنای بت اراده شده است [۷۹].
گفتنی است که قرآن کریم ، در انتقاد از بت پرستی ، اساساً منظورش مشرکان عرب بوده ، و از این دیدگاه به ذکر نکاتی از تاریخ بت پرستی نیز پرداخته است . از قرآن کریم چنین برمی آید که گرایش به بت پرستی ، از زمانی نزدیک به عصر حضرت نوح علیه السّلام وجود داشته است ، اما از زمانهای پیشتر سخنی نمی گوید. بنابر آیة 23 از سورة نوح ، قوم او پنج بت ، به نامهای وَدّ، سُواع ، یَغوث ، یَعوق ، نَسْر، داشتند و دربرابر دعوت حضرت نوح علیه السّلام مصرّانه از رها کردن پرستش آنها سرباز می زدند. فخررازی [۸۰] نیز، به نقل از ابویزید بلخی ، قدمت بت پرستی را با استناد به این آیه از زمان حضرت نوح علیه السّلام می داند، اما برخی مفسّران آغاز بت پرستی را به زمانی پس از حضرت آدم و پیش از حضرت نوح علیهماالسّلام و به القای شیطان نسبت داده اند و گفته اند که او این پنج بت را به نام فرزندان آدم ساخت ؛ بدین ترتیب که با مرگ هریک از آنان تندیسی به شکل او برای بازماندگانش می ساخت و همین سبب شد که نسلهای بعد بتدریج به پرستش آنها بپردازند [۸۱]. دربارة تسمیة این پنج بت قول دیگری بر آن است که نام مردم عابد و صالحی بوده که در دورة میانة آدم و نوح علیهماالسّلام می زیسته اند و چون مردم در عبادت آنان را سرمشق قرار دادند، شیطان پس از مرگ ایشان مردم را فریفت تا صورتهایی شبیه آنان بسازند، سپس در نسلهای بعد این سنّت را به بت پرستی تبدیل کرد [۸۲]. ابن عباس نیز با اندک تفاوتی شروع بت پرستی را به شیطان و زمان نوح علیه السّلام نسبت داده است . در این میان مسعودی [۸۳] روایتی آورده که پیدایی بت پرستی را در زمانی دیرتر از حضرت نوح علیه السّلام می داند. برخی دیگر از مؤلّفان نخستین پایه های بت پرستی را به یکی از پسران قابیل ، پس از درگذشت آدم علیه السّلام نسبت داده اند [۸۴].
طبق روایتی از حضرت علی علیه السّلام نخستین سرزمینی که در آن بت پرستیده شد، بابِل بود [۸۵]. به روایت مفضل بن عمر، امام صادق علیه السّلام در محلّی کنار مسجد کوفه جای بتهای یغوث ، یعوق و نسرِ قوم نوح علیه السّلام را به او نشان داده است [۸۶]. براساس برخی روایات ، شیطان این بتها را که در طوفان نوح زیر خاک و گل مدفون شده بودند، بار دیگر برای مشرکان عرب آشکار ساخت [۸۷]، اما محمودبن عبداللّه آلوسی [۸۸] از قول کسانی نقل کرده که باقی ماندن این بتها بعید می نماید و مقصود این است که نام آنها دوباره زنده شد. پس از این ، سخن از بت پرستی قوم عاد * است که در سرزمینی میان عمان و حَضْرَموت یمن سکونت داشتند [۸۹] و هود * علیه السّلام برای دعوت این قوم مبعوث شد. آنگاه قرآن از بت پرستی قوم ابراهیم علیه السّلام سخن می گوید. در زمان آن حضرت ، بابِل از مراکز بت پرستی بود و بتخانه ای بزرگ با بتهای فراوان در آن برپا شده بود [۹۰] و کسانی ، از جمله آزر * [۹۱] بت تراش بودند. ابراهیم نیز ناگزیر او را رها کرد وبه بیت المقدس رفت
[۹۲]. به روایت قرآن کریم ، حضرت ابراهیم علیه السّلام با پرستندگان خورشید و ماه و ستارگان نیز مناظراتی داشته که مقوله ای جدا از بت پرستی است [۹۳].
به نظر برخی مفسران چهارمین اشارة قرآن به بت پرستی مصریان در روزگار حضرت یوسف علیه السّلام است . آنان جملة حضرت یوسف علیه السّلام را خطاب به زندانیان همراهش [۹۴] اشاره به این می دانند که آنها خدایانی از سنگ و چوب ساخته بودند [۹۵]. البته فخررازی گفته است که ایشان ارواح فلکی را می پرستیدند [۹۶]. بعلاوه ، در برخی روایات تاریخی از تمثالی که معبودِ همسر عزیز مصر بوده سخن گفته اند، هرچند در قرآن به این موضوع اشاره نشده است .
قرآن کریم در گزارش مبارزات حضرت موسی علیه السّلام با فرعون ، به بت پرستی مصریان اشاره ، و اعتراض اشراف قومِ فرعون به او را نقل کرده است که چرا اجازه می دهد موسی علیه السّلام پرستش او و خدایانش را رها سازد [۹۷]. به گفتة مفسّران ، فرعون بتهایی به شکل برخی موجودات چون گاو، که از یاقوت ساخته شده بود، می پرستید [۹۸] و مردم نیز به قصد تقرّب به او بت می پرستیدند. برخی گفته اند که فرعون گاوپرست بود و مردم را به گاوپرستی امر می کرد و حتی گاوپرستیِ او زمینه ای برای سامری شد تا بت خود را به شکل گوساله بسازد [۹۹]. با آنکه فرعون خود را «اِله » خوانده است [۱۰۰]، الوهیتش به معنای حکمرانی بر مردم بوده است [۱۰۱] و نه بت بودنِ خود او، زیرا اساساً بت به زندگان اطلاق نمی شود. در قرآن همچنین آمده است که بنی اسرائیل پس از ترک مصر در مسیر خود به گروهی بت پرست رسیدند و از موسی علیه السّلام خواستند که برای آنان بتی بسازد [۱۰۲]. موسی آنان را اندرز داد، ولی سودی نبخشید. سپس هنگامی که موسی به میعاد خداوند رفت ، در غیاب او سامری از زیورآلات خود و مردم ، مجسمة گوساله ای ساخت که صدای گاو داشت [۱۰۳] و بر اثر آن ، بسیاری از بنی اسرائیل بت پرست شدند [۱۰۴]. این گزارش قرآن از شایع بودن بت پرستی در میان قوم موسی خبر می دهد. در مآخذ تاریخی [۱۰۵] نیز به استناد عهد عتیق از بت پرستی یهودیان در زمانهای پس از سلیمان سخن رفته است [۱۰۶] در قرآن کریم دربارة بت پرستیِ قوم ثَمود آمده که خداوند حضرت صالح را برای هدایت آنان گسیل داشت [۱۰۷]. آنان در سرزمینی میان مدینه و شام مقیم بودند و هفتاد بت داشتند [۱۰۸].
مردم عرب در آغاز، موحِّد و بر دین ابراهیم و اسماعیل علیهاالسّلام بودند. براساس حدیثی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم و به گفتة مؤلّفان و مورّخان ، عَمروبن لُحیّ نخستین کسی است که با سلطه اش بر حجاز بت پرستی را در میان عرب رواج داد [۱۰۹]. گویا او معاصر شاپور ذوالاکتاف [۱۱۰] بود و در سفری به شام ، با بت پرستی آشنا شد و برای نخستین بار بتی را از آنجا به حجاز آورد و از همان زمان پرستش بت در میان عرب معمول شد. برخی نخستین کس را «ابوکبشة » [۱۱۱] و برخی نیز رواج بت پرستی را درمیان عرب ، امری تدریجی و خودبخود دانسته اند. بدینگونه که پس از سکونت حضرت اسماعیل علیه السّلام در مکّه و بسیارشدنِ فرزندانش ، مکّه برای آنان
تنگ شد و ناگزیر به اطراف کوچیدند. هنگام خروج ، هریک از آنان قطعه سنگی از حرم را برای بزرگداشت و دلبستگی به حرم با خود بردند و آن را طواف می کردند تاکم کم معبود آنان شد.
اما از آنجا که هنوز آثاری از دین ابراهیم در میانشان باقی مانده بود، بیت اللّه را محترم می شمردند و طواف ، سعی میان صفا و مروه ، وقوف در عرفه و قربانی را نیز به جا می آوردند [۱۱۲].
آغاز نامگذاری بتها را به هُذَیل بن مُدرِکَه نسبت داده اند. او بت سُواع را برای بنی لِحیان در سرزمین ینبُع ، بت ودّ را برای قبیلة کَلب در وادی دَوْمَة الْجَنْدَل ، بت یغوث را برای طایفة مَذحِج و اهل جَرَش اختصاص داد. بر طایفة خَیوان نزدیک صنعاء بت یعوق ، و بر قبیلة حِمیَر و حُصَین در سرزمین یَلخَع بت نَسر را برگزید. همچنین طایفة حمیر در صنعا بتخانه ای داشتند. اشاره شد که برخی گفته اند این نامها، متعلق به همان پنج تن بتی است که در زمان حضرت نوح علیه السّلام آنها را می پرستیدند و به عرب منتقل شد [۱۱۳].
پس از این بتها، بت منات * [۱۱۴] از کهنترین بتهای عرب به شمار می آمد، سپس بتهای لات * و عُزّی * که نامشان در قرآن آمده است [۱۱۵]، و بت هبل * . دو بت سنگی دیگر در مسجدالحرام به نامهای اِساف و نائِله ، بترتیب ، در برابر حجرالاسود و رکن یمانی قرار داشتند که با ورود پیامبراکرم صلی اللّه علیه وآله وسلّم به مکه [۱۱۶] همه سرنگون و شکسته شدند؛ حتی تصویر پیامبران و فرشتگان ، که بر دیوارهای درون بیت اللّه بود، از میان برداشته شد [۱۱۷]. اهالی شمال حجاز نیز بتی به نام صُلَم داشتند که در حدود 600 ق م آن را می پرستیدند [۱۱۸]. دیگر بتهای عرب عبارت بودند از: ذوالخَلَصه ، که با تاجی آذین شده بود و در تباله ، میان مکه و مدینه ، جای داشت ؛ سعد در ساحل جدّه که تخته سنگی بلند بود؛ ذوالکفین متعلق به طایفة اوس ؛ ذوالشَری بت بنی حارث ؛ نُهْم بت قبیلة مُزَینه ؛ عالُم بت بنی اَزْد، سعیربت قبیلة عنزه ؛ عُمیانس بت قبیلة خولان ؛ اقیصر بت اهل شام که در برابر آن حج می گزاردند؛ فلس بت قبیلة طَی ، که حضرت علی علیه السّلام آن را نابود کرد؛ و یعبوب بت دیگر همین قبیله [۱۱۹].
برخی بت پرستان را که بتهایی به شکل ستارگان می ساختند نباید با ستاره پرستان یکی دانست . در کتابهای کلام و ملل و نحل نیز عموماً بت پرستان [۱۲۰] غیر از ستاره پرستان [۱۲۱] معرّفی می شوند. البته این بت پرستان را از آنرو که ستارگان را پرستش می کردند [۱۲۲] می توان در گروه ستاره پرستان دانست ؛ ولی همة ستاره پرستان برای ستارگان بت نمی ساختند. دمشقی [۱۲۳] در معرّفی صابئیان می گوید که آنها دو گروه اند؛ یکی از این دوگروه بت پرستند و به اعتقاد آنها بتها نماد جنبة روحانی ستارگان اند.
ریشههای اصلی گرایش به بتها
جهل
بنیاسرائیل بعد از دیدن چندین معجزهی الهی به دست حضرت موسی(ع)، باز ایمان نیاورده و به پیامبر خدا گفتند:برای ما بتهایی بساز که آنها را عبادت کنیم.[۱۲۴] بتپرستان جاهل با وجود اینکه میدانستند، بتها دوامی نداشته و از بین میروند و مالک هیچ چیزی حتی نفع و ضرر خود نیستند، باز آنها را تعظیم و تکریم میکردند.[۱۲۵] خدای متعال خطاب به قوم موسی میفرماید:
«إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُون»[۱۲۶]
«شما جمعیتی جاهل و نادان هستید.»
یعنی با روشن بودن این مطلب که هیچ واسطهای بین خدای یگانه و این بتها نیست و خدای با این عظمت که هیچ مثل و مانندی ندارد، جاهلانه است که معنای عالی الوهیت را به این تمثالهای سنگی، چوبی، نقرهای و طلایی حمل کرد.[۱۲۷]
جهل بتپرستان از چند جهت بود، از یک سو نسبت به خدا و ذات پاکش و اینکه هیچگونه شبیهی برای او تصور نمیشود، جهل داشتند؛ از سوی دیگر جهلشان به علل اصلی حوادث جهان بود که گاهی سبب میشد حوادث را به یک سلسله علل خیالی و خرافی از جمله بت، نسبت دهند و از سوی سوم جهل به جهان ماوراء طبیعت است که جز مسائل حسّی را نمیبینند و باور نمیکنند؛ مثلا قطعه سنگی را از کوه جدا کرده و بخشی از آن را در ساختمان منزل خود مصرف میکردند و با بخشی دیگر، مجسمهای ساخته و در برابر آن سجده نموده و مقدّرات خویش را به دست او میسپردند که این عین جهالت است.[۱۲۸]
تقلید کورکورانه
بتپرستان جاهل، از اجداد جاهل و گمراه خود تقلید میکردند و ملاک صحت کار خود را عمل پدران و پیشینیان خود میدانستند، و در برابر نهی پیامبران الهی از عبادت بتها، جوابشان این بود که ما پیرو آباء و أجداد خود هستیم و آنچه پدرانمان عبادت میکردند، ما نیز عبادت میکنیم؛ درحالیکه عقل صحیح اجازه نمیدهد که انسان به کسی که از علم بهرهای ندارد، مراجعه نموده و هدایت و راهنمایی او را که در عین گمراهی است، بپذیرد؛ بنابراین تقلید جاهل از جاهلی که حقیقتا جاهل است، مذموم است و این نوع تبعیت، کورکورانه و در نهایت جهالت است.[۱۲۹]
خدای متعال در آیات متعدد،[۱۳۰] متعرض این نوع جهالت و تقلید بتپرستان شده و آنها را به شدت توبیخ کرده است:
«وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَینا عَلَیهِ آباءَنا أَوَلَوْ کانَ آباؤُهُمْ لایعْقِلُونَ شَیئاً وَ لایهْتَدُون» [۱۳۱]
«و هنگامی که به آنها گفته شود:از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید، میگویند:بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروی مینمائیم، آیا نه این است که پدران آنها چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافتند؟!»
پندار مشرکان بر نفع بتها
گمان بتپرستان بر این بود که بتها، برای آنها منافعی دارند که برخی از این پندارها را بر اساس آیات قرآن به اختصار بیان میکنیم:
شفاعت
تصور بتپرستان این بود که بتها نزد خدا تقرّب دارند و در امور دنیوی، آنها را شفاعت میکنند:
«هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَاللَّه»[۱۳۲]
«میگویند:اینان(بتها) شفیعان ما، نزد خدا هستند»
یعنی بتها از خدای تعالی درخواست مینمایند تا کارهای مهم ما را به سامان رسانند، یا اگر فرضا بعث و حشری در کار باشد، چنانچه اعتقاد مؤمنان است، از خدای تعالی برای ما درخواست نجات از عذاب آخرت را میکنند.[۱۳۳]
عزت
بتپرستان به غیر خدا معبودانی برای خود انتخاب کرده بودند؛ به این گمان که بتها سبب عزّت آنها شده و با این وسیله نزد حق تعالی ارجمند شده و مقام والایی به دست میآورند.[۱۳۴] در حقیقت پندارشان این بود که اگر با یک خدا عزّت مییابند، با خدایان بیشتر، عزّت بیشتر پیدا میکنند،[۱۳۵] که قرآن میفرماید:
«وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیکُونُوا لَهُمْ عِزًّا» [۱۳۶]
«آنها غیر از خدا معبودانی برای خود انتخاب کردهاند، تا مایهی عزتشان باشد»
نصرت
عبادت بتها از ناحیهی بتپرستان بر این امید بود که آنها را یاری کنند؛ زیرا بر این باور غلط بودند که تدبیر امورشان به این خدایان واگذار شده و خیر و شرّشان هر چه هست، در دست آنهاست؛ به همین جهت، خدایان ناتوان (بتها) را عبادت میکردند تا با این عبادت، آنها را از خود راضی کرده و بر آنان خشم نگیرند و نعمت را از ایشان قطع نکرده و بلا و مصیبتی بر آنان نازل نکنند:[۱۳۷]
«وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ»[۱۳۸]
«آنها غیر از خدا معبودانی برای خویش برگزیدند به این امید که از سوی آنها یاری شوند (و مورد حمایت بتان قرار گیرند)»
أبعاد ضعف و حقارت بتها از نگاه قرآن
قرآن کریم در مقام مبارزه با شرک و بتپرستی، اول ادعا و اتهام آنها را نسبت به ساحت مقدس قرآن و پیامبر اسلام بیپایه خوانده، سپس با منطقی روشن و قاطع مشرکان را به محاکمه کشانده است:[۱۳۹]
«وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لایَخْلُقُونَ شَیئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ وَ لایمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لانَفْعاً وَ لایمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لاحَیاةً وَ لانُشُوراً»[۱۴۰]
«آنان غیر از خداوند معبودانی برای خود برگزیدند، معبودانی که چیزی را نمیآفرینند؛ بلکه خودشان مخلوقند، و مالک زیان و سود خویش نیستند و نه مالک مرگ و حیات و رستاخیز خویشند.»
یعنی مشرکان خدایان خشک، ناتوان، توخالی و دور از تمام شئونات الوهیت را که از جملهی آن صفت خالقیت است، میپرستند؛ و قرآن در نفی خالقیت بتها به خلقت مگس مثالی زده و میفرماید:اگر دست به دست هم بدهند، نه اینکه مگسی را نمیتوانند بیافرینند، حتی اگر مگس چیزی را از آنها برباید، قدرت پس گرفتن آن را ندارند؛ و در این زمینه هم مشرکان عاجزند و هم بتها که معبودان آنهاست.[۱۴۱]
دلیل نفی خالقیت از بتها، مخلوق بودن آنهاست؛ چون خداوند در آیهی قبل وجود فرزند را از خودش نفی کرده و اگر فرزندی برای خداوند بود، به ناچار باید از او متولد میشد و دیگر نمیتوانست مخلوق باشد؛ در حالیکه خالقیت در خداوند منحصر شده و غیر خدا باید مخلوق باشند نه خالق. نکتهی بعدی اینست که بتها مالک نفع و ضرر خودشان نیستند، و لازمهاش اینست که به طریق اولی قادر به نفع و ضرر عبادت کنندگان نیستند؛ پس مالک تصرف به احوال دیگران نیز نمیتوانند باشند.[۱۴۲]
البته ضعفهای دیگری نیز در قرآن بیان شده، از جمله:نفی شفاعت بتها،[۱۴۳] نفی مالکیت رزق و روزی،[۱۴۴] و غیره که به برخی از آنها در همین مقاله اشاره شد؛ اما تفصیلشان در این مقاله نمیگنجد.[۱۴۵]
راهکارهای قرآن بر هدایت بتپرستان
توجه دادن به توحید و یگانگی
خدای متعال نه تنها به بتپرستان منحرف، بلکه به تمام مخلوقات تأکید میکند که غیر از خدای واحد، خالقی نیست و روزی آسمانها و زمین دست اوست؛ پس تنها معبود نیز خدای یکتاست که عبادت مطلقا باید متوجه او باشد.[۱۴۶]
«هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیرُاللَّهِ یرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ»[۱۴۷]
«آیا خالقی غیر از خدا وجود دارد که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟ هیچ معبودی جز او نیست، با این حال چگونه به سوی باطل منحرف میشوید.»
و در آیات بعد در نهی از پرستش مخلوق و توجه دادن به پروردگار یگانه، مثل و مانند قرار دادن را برای خداوند نفی کرده و با این بیان، فطرت انسانها را بیدار کرده که تنها، آفریدگار یگانه و قادر شایستهی الوهیت و پرستش است، و هرگز نظیر و شریکی نداشته و نخواهد داشت:[۱۴۸]
«...فَلاتَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[۱۴۹]
«برای خدا شریکهایی قرار ندهید، درحالیکه میدانید (هیچ یک از این شرکاء و بتها نه شما را آفریدهاند و نه شما را روزی میدهند).»
توجه دادن به مالکیت حقیقی
خدا به مسیحیان که قائل به الوهیت حضرت عیسی(ع) بودند، گوشزد میکند که شما میدانید، مسیح(ع) خود با تمام وجود دارای نیازهای بشری است و مالک سود و زیان خویش هم نیست، تا چه رسد به اینکه مالک سود و زیان دیگران باشد:
«قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لایمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لانَفْعاً...»[۱۵۰]
«بگو آیا جز خدا چیزی را میپرستید که نه مالک زیان شماست و نه سود شما...»
چون در میان مسیحیان رواج دارد که در برابر مجسمهی حضرت مسیح، تا سرحد پرستش و خضوع میکنند؛ درحالیکه ایمان به الوهیت مسیح در حقیقت، یک نوع بتپرستی است، نه خداپرستی؛ یعنی اگر کسی حضرت مسیح را با تمام عظمتی که دارد و جزو پیامبران اولوالعزم الهی است، خدای خود بداند و قائل به الوهیت او شود، جهل و اشتباه بزرگی مرتکب شده، چه رسد به اینکه مجسمههای دست ساختهی خود را دارای مقام الوهیت بدانند.[۱۵۱]
توجه دادن به دعوت رسولان
خدای تبارک خطاب به پیامبر اسلام میفرماید:
«وَسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَجَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یعْبَدُونَ»[۱۵۲]
«از رسولانی که قبل از تو فرستادیم بپرس، آیا غیر از خداوند رحمان، معبودهایی برای پرستش آنها قرار دادیم؟!»
یعنی اگر از آنان این سؤال را بپرسی، در جواب خواهند گفت:ما چنین دستوری (بتپرستی) به آنان ندادهایم، و آنان را به پرستش چنین خدایانی وادار نساختهایم.[۱۵۳] چون اولین دعوت تمام پیامبران الهی، دعوت به توحید بوده و غرض اصلی از ارسال رسولان همان توحید است و بقیهی دستورات، متفرّع بر همین توحید است.[۱۵۴]
عاقبت بتها و بتپرستان
بتپرستان، عاقبتی دردناک در پیش دارند و آن جهنم سوزان است. بتپرستان امید داشتند که بتها نزد خدا برایشان شفاعت کنند، اما بر خلاف تصور آنها، خداوند بتپرستان را با بتهایشان در آتش جهنم قرین ساخته، به گونهای که در آخرت، چیزی نزد بتپرستان مبغوضتر از این معبودهای باطلشان نخواهد بود:[۱۵۵]
«إِنَّکُمْ وَ ماتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِاللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُون» [۱۵۶]
«شما و آنچه غیر از خدا میپرستید، هیزم جهنم خواهید بود و همگی در آن وارد میشوید.»
پانویس
- ↑ رجوع کنید به بت سومنات ، دمشقی ، ص 170
- ↑ s ¦ uzde
- ↑ = بتکده
- ↑ تفضلی ، ص 57، 62؛ زند بهمن یسن ، ص 98، س 7؛ > روایت پهلوی < ، ج 1، ص 340؛ ارداویراف نامه ، فصل 68؛ نیبرگ ، ص 192، مکنزی ، ذیل « but »
- ↑ ص 22
- ↑ ص 24
- ↑ خراسان
- ↑ آبادی باویل ، ص 138
- ↑ جمع آن : بَدَده
- ↑ د. اسلام ، ذیل بدّ
- ↑ ابن منظور، ذیل «بدّ»
- ↑ جاحظ ، ص 76؛ مسعودی ، ص 201؛ ابوریحان بیرونی ، 1923، ص 207؛ شهرستانی ، ج 2، ص 429؛ کتاب بلوهر و بوداسف ، ذیل «بدّ» در فهرست راهنما
- ↑ جاحظ ، ص 40؛ ابن درید به نقل ابن منظور، همانجا
- ↑ ص 24
- ↑ ابوریحان بیرونی ، 1362 ش ، ج 1، ص 88
- ↑ ص 176 به بعد
- ↑ = بودا
- ↑ ص 170
- ↑ . جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم(توحید در قرآن)، قم، إسراء، 1387ش، چاپ چهارم، ج2، ص606.
- ↑ . جاثیه/23.
- ↑ . طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق، چاپ پنجم، ج18، ص172-173 و طیب، سیدعبدالحسین؛ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، 1378ش، چاپ دوم، ج1، ص455.
- ↑ . جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، ج2، ص607 - 608.
- ↑ . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1374ش، چاپ اول، ج25، ص82.
- ↑ . تفسیر نمونه، ج25، ص82.
- ↑ . عنکبوت/61و63.
- ↑ . أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 455.
- ↑ . عنکبوت/61و63.
- ↑ . تفسیر نمونه، ج22، ص519 – 520.
- ↑ . نوح/23.
- ↑ . طبرسی، فضل بن حسن،؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق با مقدمهی محمدجواد بلاغی، تهران، ناصر خسرو، 1372ش، چاپ سوم، ج10، ص 548 و تفسیر نمونه، ج25، ص83.
- ↑ . صافات/125.
- ↑ . جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، ج2، ص608.
- ↑ . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص547.
- ↑ . نجم/19- 20.
- ↑ . المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص38.
- ↑ . زخرف/19. جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، ج2، ص608.
- ↑ . انعام/78.
- ↑ . انعام/77.
- ↑ . انعام/76.
- ↑ . اعراف/138، عنکبوت/17و 25، نجم/19و20، نوح/23، طه/88.
- ↑ . مائده/73 و 116.
- ↑ . قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1371ش، چاپ ششم، ج4، ص156.
- ↑ . راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، دارالعلم الدارالشامیة، دمشق بیروت، 1412ق، چاپ اول، ص493.
- ↑ . المفردات فی غریب القرآن، ص853 و قاموس قرآن، ج 7، ص181.
- ↑ آیا آنچه را ] به دست خود [ می تراشید، می پرستید!؛ صافّات : 95
- ↑ این پیکرها که شما در برابر آنها کرنش می کنید چیستند؟؛ انبیاء:52
- ↑ گفتند بتهایی را می پرستیم ؛ شعراء:71
- ↑ التفسیر ، ج 30، ص 143
- ↑ ج 2، ص 225ـ227، 237ـ 238
- ↑ التفسیر ، ج 30، ص 143ـ144
- ↑ ج 1، ص 208ـ209
- ↑ ج 2، ص 259ـ260
- ↑ ج 2، ص 197ـ 198
- ↑ جواهر نورانی ساکن در عرش
- ↑ ج 2، ص 259
- ↑ التفسیر ، همانجا
- ↑ اِل'ه اعظم
- ↑ یا جواهر روحانی مدبّر عالَم
- ↑ نه مقام تدبیر عالَم
- ↑ در مقابل فرشتگان
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به انعام : 136، 138؛ نحل : 57 ؛ ص : 6؛ برای برخی از این آیینها و باورها رجوع کنید به ابن کلبی ، ص 18ـ20،32؛ محمود شکری آلوسی ، ج 2، ص 197ـ212
- ↑ در عهد عتیق نیز نشانه هایی از مخالفت صریح با بت پرستی وجود دارد رجوع کنید به هاکْس ، ذیل «بت و بت پرستی »
- ↑ انبیاء: 66؛ مریم : 42؛ اعراف :62، 68، 139، 191ـ192
- ↑ انبیاء: 52 ـ53
- ↑ انبیاء: 54، 67؛ نجم :23
- ↑ زمر:63؛ انعام :102؛ یونس :3
- ↑ انعام :140
- ↑ کباسِطِ کَفَّیْهِ
- ↑ رعد:14
- ↑ کافرون : 1ـ6
- ↑ اعراف :70؛ ابراهیم : 10؛ سبأ:43؛ هود:62
- ↑ برای تفاوتهای معنایی این واژگان رجوع کنید به صنم * ؛ وثن * ؛ انصاب * ؛ نیز رجوع کنید به مبارک بن محمد ابن اثیر، مرتضی زبیدی ، ابن منظور، ذیل «صنم » و «وثن »؛ ابن کلبی ، ص 98؛ جوادعلی ، ج 6، ص 71ـ75
- ↑ ذیل «صنم »
- ↑ جصّاص ، ج 2، ص 310؛ مبارک بن محمد ابن اثیر، ابن منظور ذیل «وثن »
- ↑ جمع صنم
- ↑ جمع وثن
- ↑ عبدالباقی ، ذیل همان واژه ها
- ↑ آنچه می تراشید
- ↑ جوادعلی ، ج 6، ص 44ـ 45
- ↑ التفسیر ، ج 30، ص 143
- ↑ قمی ، ج 2، ص 387؛ قرطبی ، ج 9، جزء 18، ص 307؛ فخررازی ، التفسیر ، ج 30، ص 144؛ فراء، ج 3، ص 189؛ سیوطی ، ج 6، ص 269؛ حُوَیزی ، ج 5، ص 425
- ↑ طبری ، طبرسی ، ذیل نوح : 23؛ قرطبی ، ج 9، جزء 18، ص 308؛ سیوطی ، ج 6، ص 269
- ↑ ج 1، ص 44
- ↑ محمود شکری آلوسی ، ج 2، ص 212؛ ابن کلبی ، ص 51
- ↑ حرّ عاملی ، ج 3، ص 468؛ عیاشی ، ج 2، ص 147
- ↑ عیاشی ، ج 2، ص 144
- ↑ طبرسی ، ج 10، ص 547 ؛ قرطبی ، ج 9، جزء 18، ص 308؛ سیوطی ، ج 6، ص 269
- ↑ ج 29، ص 77
- ↑ اعراف : 70؛ هود: 53 ؛ زمخشری ، ج 2، ص 68ـ70؛ طبرسی ، ذیل نجم : 50 ؛ بروسوی ، ج 3، ص 185ـ 187
- ↑ انبیاء: 52 ـ64
- ↑ پدر یا عموی حضرت ابراهیم علیه السّلام
- ↑ رجوع کنید به تفاسیر، ذیل صافّات :99
- ↑ انعام : 77ـ 78؛ طوسی ،1383، ج 4، ص 200؛ قرطبی ، ج 4، جزء 7، ص 25؛ ابن کثیر، ج 2، ص 131ـ133؛ طباطبایی ، ج 7، ص 173، 179
- ↑ «...أَاَرْبابٌ مُتَفَرَّقُونَ خَیْرٌ...» یوسف :39
- ↑ طبرسی ، ج 5، ص 358
- ↑ التفسیر ، ج 18، ص 139
- ↑ اعراف : 127
- ↑ ابوحیان ، ج 4، ص 367
- ↑ طبرسی ، ج 4، ص 716
- ↑ قصص : 38؛ نازعات : 24
- ↑ زخرف : 51 ـ 52؛ قطب ، ج 3، جزء 9، ص 610؛ سعید حوّی ، ج 4، ص 1987
- ↑ اعراف : 138
- ↑ اعراف : 148
- ↑ قمی ، ج 2، ص 62
- ↑ از جمله رجوع کنید به مسعودی ، ج 1، ص 58 ـ 60
- ↑ نیز رجوع کنید به سِفر خروج ، فصل 32؛ کتاب قُضاة ، فصل 2 و3؛ اوّل ملوک ، فصل 11؛ دوم ملوک ، فصل 1 و 10؛ هاکس ، ذیل «بت وبت پرستی »
- ↑ هود: 61ـ62
- ↑ قمی ، ج 1، ص 330؛ طبرسی ، ج 5، ص 264
- ↑ ابن حنبل ، ج 4، ص 353، ج 5، ص 138؛ طبرسی ، ج 3، ص 390؛ فخررازی ، التفسیر ، ج 12، ص 110؛ حویزی ، ج 1، ص 684؛ محمود شکری آلوسی ، ج 2، ص 200
- ↑ حک : 310ـ379 م
- ↑ طوسی ، ج 10، ص 141؛ ابن کلبی ، ص 10؛ قمی ، ج 5، ص 388؛ طبرسی ، ج 9، ص 276؛ جوادعلی ، ج 6، ص 81
- ↑ قمی ، ج 2، ص 114؛ ابن کلبی ، ص 6؛ محمدشکری آلوسی ، همانجا؛ علی بن محمدابن اثیر، ج 1، ص 125؛ جوادعلی ، ج 6، ص 76 به بعد
- ↑ طوسی ، 1383، ج 10، ص 141؛ قمی ، ج 5، ص 388؛ طبرسی ، ج 10، ص 547؛ فخررازی ، التفسیر ، ج 30، ص 144؛ محمود شکری آلوسی ، ج 2، ص 202
- ↑ نجم : 20
- ↑ نجم : 19،20
- ↑ سال هشتم
- ↑ ابن کلبی ، ص 29؛ طبرسی ، ج 10، ص 547 ـ 548؛ محمودشکری آلوسی ، ج 2، ص 205ـ206؛ جوادعلی ، ج 6، ص 71
- ↑ جوادعلی ، ج 6، ص 72، که در آن به اشتقاق این نام نیز پرداخته است
- ↑ ابن کلبی ، ص 34، 37ـ43، 63؛ شهرستانی ،ج 2، ص 237ـ 238؛ محمود شکری آلوسی ، ج 2، ص 207ـ212؛ جوادعلی ، ج 6، ص 60
- ↑ عبدة الاصنام
- ↑ عَبَدة الکواکب
- ↑ محمود شکری آلوسی ، ج 2، ص 239ـ240؛ قرطبی ، ج 9، جزء 17، ص 119؛ طبرسی ، ج 9، ص 276ـ277؛ جوادعلی ، ج 6، ص 59ـ60
- ↑ ص 59
- ↑ . صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامی، 1365ش، چاپ دوم، ج11، ص 268.
- ↑ . مدرسی، سیدمحمدتقی؛ من هدی القرآن، تهران، دار محبی الحسین، 1419ق، چاپ اول، ج3، ص431.
- ↑ . اعراف/138.
- ↑ . فضل الله، سیدمحمدحسین؛ تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، 1419ق، چاپ دوم، ج10، ص228.
- ↑ . تفسیر نمونه، ج 6، ص334.
- ↑ . المیزان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص159.
- ↑ . مائده/104، هود/62و 109، ابراهیم/10، انبیاء/53، صافات/17، واقعه/48، شعراء/26و 74 و دخان/8.
- ↑ . بقره/170.
- ↑ . یونس/18.
- ↑ . کاشفی سبزواری، حسین بن علی؛ مواهب علیه، تحقیق سیدمحمدرضا جلالی نائینی، تهران، اقبال، 1369ش، ص 446.
- ↑ . بانوی اصفهانی امین، سیده نصرت؛ مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش، ج8، ص145.
- ↑ . ابوالفتوح رازی، حسین بن علی؛ روضالجنان و روحالجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1408ق، ج13، ص116.
- ↑ . مریم/81.
- ↑ . المیزان فی تفسیر القرآن، ج17، ص110.
- ↑ . یس/74.
- ↑ . تفسیر نمونه، ج15، ص17.
- ↑ . فرقان/3.
- ↑ . الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج21، ص270 و ج20، ص173 و 174. حج/73.
- ↑ . التحریر والتنویر، ج19، ص10 و 11.
- ↑ . یس/23.
- ↑ . نحل/73.
- ↑ . آیات 74/یس، 18/یونس، 81/مریم و...
- ↑ . گنابادی، سلطان محمد؛ تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، مؤسسة الأعلمی، 1408ق، چاپ دوم، ج3، ص274.
- ↑ . فاطر/3.
- ↑ . حسینی همدانی، سیدمحمدحسین،؛ انوار درخشان، تحقیق محمدباقر بهبودی، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404ق، چاپ اول، ج1، ص71.
- ↑ . بقره/22.
- ↑ . مائده/76.
- ↑ . تفسیر نمونه، ج5، ص38 – 40.
- ↑ . زخرف/45.
- ↑ . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج9، ص76.
- ↑ . أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج12، ص36.
- ↑ . تفسیر جوامع الجامع، ج3، ص29.
- ↑ . انبیاء/98.
منابع
- دانشنامه جهان اسلام."مدخل بت از علی زمانی ، جعفر سجادی، ایرج پروشانی.
- بت پرستي، يوسف دهقان،پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام بازیابی: 30 دی ماه 1392.