ابوالبرکات بغدادی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۴۰: | سطر ۴۰: | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
− | ابوالبركات در اواخر عمر روزگار سختی را گذراند. او به بیماری های سختی دچار شد و از طبابت باز ماند. طبق برخی گزارشها در پيرى نابينا و كر و مبتلا به برص و جذام<ref> | + | ابوالبركات در اواخر عمر روزگار سختی را گذراند. او به بیماری های سختی دچار شد و از طبابت باز ماند. طبق برخی گزارشها در پيرى نابينا و كر و مبتلا به برص و جذام<ref>تاريخ حكماء الاسلام، ص: 152</ref> شد و وفات نمود. او پیش از مرگ به پرستارش وصیت نمود تا بر قبر او این جملات را بنویسد: هذا قبر اوحد الزمان ابى البركات ذى العبر صاحب المعتبر.<ref name=":0" /> |
درباره نحوه مرگ او گفته شده است ابوالبرکات برای درمان سلطان مسعود بن محمد ملکشاه سلجوقی به ایران آمد اما نتوانست او را درمان کند و به سوء علاج سطلان متهم شد و بر جان خودش بیمناک شد و پیش از مرگ سلطان از دنیا رفت و پیکرش را همراه حاجیان به سوی بغداد فرستادند <ref> تاريخ حكماء الاسلام، ص: 153</ref> | درباره نحوه مرگ او گفته شده است ابوالبرکات برای درمان سلطان مسعود بن محمد ملکشاه سلجوقی به ایران آمد اما نتوانست او را درمان کند و به سوء علاج سطلان متهم شد و بر جان خودش بیمناک شد و پیش از مرگ سلطان از دنیا رفت و پیکرش را همراه حاجیان به سوی بغداد فرستادند <ref> تاريخ حكماء الاسلام، ص: 153</ref> |
نسخهٔ ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۴۸
ابو البرکات بغدادی معروف به اوحد الزمان طبیب و فیلسوف یهودی قرن ششم است.
محتویات
ولادت و نسب
ابوالبرکات، هبه الله بن يعلى بن ملكاء بلدى بغدادى، ملقب به اوحدالزمان، طبيب و فيلسوف سرشناس يهودى قرن ششم است. او در ناحیه ی «بلد» از توابع دجیل مابین سامرا و بغداد (نزدیکی موصل) در خانواده ای یهودی مذهب به دنیا آمد. دوران زندگی او همزمان بود با حکومت «مستنجد و مستضی» سی و دومین و سی و سومین خلفای عباسی (555 تا 575 هـ.ق)
کسب علم طبابت
ابوالبرکات علم طبابت را در بغداد نزد ابوالحسن سعيد بن هبةالله آموخت و در کار خود به چنان مهارتی دست یافت که به عنوان طبیب مخصوص خلفای عباسی برگزیده شد و حتی برای درمان سلطان مسعود بن ملكشاه سلجوقى به ايران آمد.[۱]
او با درمان بیماری عقربک که در لشکر سلطان افتاده بود و دیگر طبیبان از درمان آن ناتوان بودند به اوج شهرت رسید. مهارت او در طبابت باعث شده بود که از هدایای پادشاهان و بزرگان برخودار شود و به ثروت فراوانی دست یابد.
ابوالبرکات و فلسفه
ابوالبرکات در کنار طبابت به فلسفه نیز علاقه داشت و در این رشته ها نیز صاحب نظر بود اما بسیاری از گرچه بسیاری از متفکران دیگر قرن 6 هـ.ق به بعد به نقد سخنانش پرداختند؛ چنانچه شهاب الدین یحیی سهروردی ابوالبرکات را به عنوان طبیب متشبه به حکما نام برده و گفته های او را «هذیانات قبیحه» خوانده است. [۲]
او از نقادان فلسفه ی مشاء و آراء و افکار فلسفی اش همواره مورد توجه متفکران اسلامی بوده است. بعضی او را مورد اعتراض قرار داده و مانند حکیم عمر خیام، ایرادهای او بر «ابن سینا» را بی پایه دانسته و گفته اند که ابوالبرکات، توانایی درک سخنان ابن سینا را هم ندارد تا چه رسد به اینکه نظریات او را رد کند.
افکار این فیلسوف بغدادی همواره مورد توجه متکلمان اشعری و مدافعان سنت و حدیث هم بوده. برخی معتقدند اکثر شبهات فخرالدین رازی بر فیلسوفان مشایی، از سخنان وی گرفته شده است. همچنین «ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنة النبویه» از او به جهت پیروی نکردنش از فیلسوفان تمجید کرده و در بحث مربوط به علم خداوند نسبت به جزئیات عقیده و نظر او را از دیگر متفکران اسلامی به عقاید اهل سنت و حدیث، نزدیکتر شمرده و دائماً از او یاد کرده و در مرتبه ی فیلسوفانی مانند (سهروردی) قرار داده و به اقوال اش در مخالفت با فلسفه مشایی، استناد می کند.
این مرد بغدادی یهودی الاصل در اواخر عمرش، به دین اسلام گروید و آنرا ستود و شاگردان غیراسلامی را به مجلس درسش راه نمی داد.
تالیفات
- كتابى در فلسفه به نام معتبر مشتمل بر منطق و طبيعى و الهى
- اختصار التشریح که تلخیص و تهذیبی از سخنان جالینوس است.
- رساله فی العقل و ماهیه
- امین الارواح، که درباره ی معجونی است.
- تفسیر منسوب به او که به زبان عربی و به خط عربی بر سفر جامعه تورات (بخش مواعظ) نوشته شده است. وی این کتاب را به شاگردش: اسحاق بن ابراهیم بن اغرز (غررا) املاء کرده است. نوشته و نسخه خطی این کتاب، در (آکسفورد و لینگراد) موجود است.
- مقاله فی سبب ظهور الکواکب لیلا و اختفائها نهارا، این رساله به خواجه نصیر طوسی نسبت داده شده است.
اساتید و شاگردان
از مهمترین و اصلیترین اساتید او، نام «سعید بن هبة الله» در تاریخ ذکر شده و برخی از شاگردان او عبارت اند از:
- ابن الدها منجم
- ابن الفضلان
- مهذب الدین نقاش
- شیخ یوسف پدر عبداللطیف بغدادی
- اسحاق بن ابراهیم بن اغرز
وفات
ابوالبركات در اواخر عمر روزگار سختی را گذراند. او به بیماری های سختی دچار شد و از طبابت باز ماند. طبق برخی گزارشها در پيرى نابينا و كر و مبتلا به برص و جذام[۳] شد و وفات نمود. او پیش از مرگ به پرستارش وصیت نمود تا بر قبر او این جملات را بنویسد: هذا قبر اوحد الزمان ابى البركات ذى العبر صاحب المعتبر.[۱]
درباره نحوه مرگ او گفته شده است ابوالبرکات برای درمان سلطان مسعود بن محمد ملکشاه سلجوقی به ایران آمد اما نتوانست او را درمان کند و به سوء علاج سطلان متهم شد و بر جان خودش بیمناک شد و پیش از مرگ سلطان از دنیا رفت و پیکرش را همراه حاجیان به سوی بغداد فرستادند [۴]
پانویس
منابع
- بيهقى، على بن زيد، تاريخ حكماء الاسلام، 1جلد، مطبعة الترقي - سوريه - دمشق، چاپ: 1، 1365 ه.ق.
- سيد محمد خالد غفارى، فرهنگ اصطلاحات آثار شيخ اشراق، 1جلد، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى - تهران، چاپ: اول، 1380 ه ش.