عبدالرحمن بن حجاج بجلی: تفاوت بین نسخهها
(اضافه کردن رده) |
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (افزودن رده جدید) |
||
سطر ۲۱: | سطر ۲۱: | ||
حاج [[شیخ عباس قمی]], منتهی الآمال قسمت دوم، باب دهم: در تاريخ حضرت موسى بن جعفر عليهالسلام | حاج [[شیخ عباس قمی]], منتهی الآمال قسمت دوم، باب دهم: در تاريخ حضرت موسى بن جعفر عليهالسلام | ||
+ | |||
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]] | [[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]] | ||
+ | |||
+ | [[رده:اصحاب امام صادق علیه السلام]] | ||
+ | |||
+ | [[رده:اصحاب امام کاظم علیه السلام]] |
نسخهٔ ۱۱ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۴۲
ابوعبدالله عبدالرحمن بن الحجاج البَجَلىِّ الكُوفى بَيّاعُ السّابرى مَرْمِىُّ ثِقَةٌ جَليلُ الْقَدْر
استاد صفوان بن يحيى و از اصحاب حضرت صادق و كاظم عليهماالسلام و رجوع به حق كرده و ملاقات كرده حضرت رضا عليهالسلام را و وكيل حضرت صادق عليهالسلام بوده و وفات كرده. در عصر حضرت رضا عليهالسلام بر ولايت.
و روايت شده كه حضرت ابوالحسن عليهالسلام شهادت بهشت براى او داده،[۱] و حضرت صادق عليهالسلام به وى فرموده كه تكلم كن با اهل مدينه همانا من دوست مىدارم كه در رجال شيعه مانند تو را ببينم.[۲] و هم از آن جناب مروى است كه هر كه مرد در مدينه حق تعالى او را مبعوث فرمايد در آمنين روز قيامت و از جمله ايشان است يحيى بن حبيب و ابوعبيده حذّاء و عبدالرحمن بن حجاج.[۳]
اما آن خبرى كه از ابوالحسن مروى است كه ذكر فرمود: عبدالرحمن بن حجاج را و فرمود: اِنَّهُ لَثَقيلٌ عَلَى الْفُؤادِ،[۴] شايد مراد از ثقالت او بر دل، دل مخالفين باشد يا آن كه مراد آن است كه از براى او موقعى است در نفس يا آن كه ثقالت او به جهت ملاحظه اسم او باشد؛ چه آن كه عبدالرحمن اسم ابن ملجم است و حجاج اسم حجاج بن يوسف ثقفى و مسلم است كه اسامى مبغضين امیرالمومنین عليهالسلام نزد اهل بيت علیهمالسلام آن حضرت بلكه نزد شيعيان و دوستانش، ثقيل و مكروه است.
سبط ابن جوزى در (تذكره) در ذكر اولاد عبدالله بن جعفر بن ابىطالب گفته كه هيچ كس از بنىهاشم فرزند خود را معاويه نام ننهاد. مگر عبدالله بن جعفر و چون اين نام را بر اولاد خود گذاشت بنىهاشم ترك او نمودند و با او تكلم نكردند تا وفات كرد.[۵]
لكن مخفى نماند: چنانكه گفته شد، نام عبدالرحمن نزد شيعيان اميرالمؤمنين عليهالسلام ثقيل است و اما دشمنان آن حضرت از اين اسم خوششان مىآيد. همانا روايت شده از مسروق كه گفت: وقتى در نزد حميرا نشسته بودم و حديث مىكرد مرا كه ناگاه غلامى را ندا كرد كه سياه بود و به او عبدالرحمن مىگفت: چون غلام حاضر شد حميرا رو كرد به من و گفت: مىدانى براى چه اين غلام را عبدالرحمن نام نهادم؟ گفتم: نه، گفت: از اين جهت محبت و دوستى من با عبدالرحمن ابن ملجم.[۶]
پانویس
منبع
حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال قسمت دوم، باب دهم: در تاريخ حضرت موسى بن جعفر عليهالسلام