پیدایش شیعه: تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (اصلاح رده) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{مقاله از یک نشریه}} | {{مقاله از یک نشریه}} | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
== مفهوم «شیعه»== | == مفهوم «شیعه»== | ||
سطر ۱۰۱: | سطر ۹۳: | ||
<references /> | <references /> | ||
[[Category:تاریخ تشیع]] | [[Category:تاریخ تشیع]] | ||
+ | |||
+ | ==منابع== | ||
+ | بخشی از مقاله پژوهشی در زمینه پیدایش مذاهب [[شیعه]] و [[سنی]]، معرفت، فروردین 1380، شماره 40 (ص 75 تا 81)/ نویسنده: محمد احسانی |
نسخهٔ ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۴۸
محتویات
مفهوم «شیعه»
الف) در لغت
واژه «شیعه» در لغت به معناى اَتباع، انصار و پیروان آمده است؛ بدین معنا که اگر کسی از شخصى پیروى کند و دوستى و محبت او را در دل داشته باشد و از او حمایت نماید، به او «شیعه» گفته میشود.
لفظ «شیعه» به این معنا بر مفرد، جمع، مرد و زن ـ بالسّویّه ـ اطلاق میشود[۱] و به همین معنا، در قرآن کریم بکار رفته است؛ آنجا که میفرماید: «هذا مِن شیعتِه و هذا مِن عدوّهِ فاستغاثَهُ الّذی مِن شیعتِه عَلى الّذی مِن عدوِّه» (سوره قصص: 15)؛ یکى از پیروان او ـ حضرت موسى علیهالسلام ـ و دیگرى از دشمنانش. آن که از پیروانش بود، بر ضد کسى که دشمن وى بود، از او یارى خواست.
همچنین کلمه «شیعه» در لغت، به معناى فرقه و طایفهاى که بر امرى موافقت کنند، بدون تبعیت و پیروى از یکدیگر نیز آمده[۲] و به همین معنا در قرآن مجید نیز به کار رفته است. «و اِنّ من شیعتِه لابراهیمُ» (سوره صافات: 83)؛ بیگمان، ابراهیم از شیعیان او (حضرت نوح) است.
معلوم است که حضرت ابراهیم علیهالسلام صاحب شریعتى مستقل بوده و از حضرت نوح علیهالسلام پیروى نمیکرد، ولى به دلیل آن که او در دین و دعوت به توحید، با حضرت نوح علیهالسلام هماهنگ بود و هر دو هدف واحدى را دنبال میکردند، از این رو به «شیعه نوح» تعبیر شده است.[۳]
ب) در اصطلاح
«شیعه» به مفهوم کلامى آن به گروهى از مسلمانان اطلاق میشود که ولایت و محبت على بن ابى طالب علیهالسلام و سایر امامان معصوم علیهالسلام از فرزندان او را در دل دارند و از ایشان پیروى میکنند.
به عقیده شیعیان، منصب امامت و خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله همانند نبوت، یک منصب الهى است و از این رو امام باید با نص خاصى از جانب خدا یا رسول او صلی الله علیه و آله تعیین شود و مردم نمیتوانند از پیش خود، امام و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله را مشخص سازند. شخص امام نیز باید از ویژگیهایى از قبیل عصمت برخوردار باشد، وگرنه هر کسى لیاقت و شایستگى احراز مقام امامت را ندارد.[۴]
هر چند معناى لغوى کلمه «شیعه» اختصاص به گروهى خاص ندارد و به مطلق انصار و اتباع اطلاق میشود ولى در اصطلاح کلامى این واژه اسم خاصى براى پیروان امام على علیهالسلام قرار گرفته است، به گونهاى که هرجا با شنیدن آن، همین معنا به ذهن تبلور میکند؛ زیرا یکى از ویژگیهاى این گروه اعتقاد به برترى حضرت على علیهالسلام بر همه صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله است و بدین روى، از او پیروى میکنند.
با این حال سؤالى که مطرح میشود این است که اصطلاح «شیعه» به این معنا، از چه زمانى پدید آمده و چگونه شکل گرفته است؟ در اینجا به برخى اقوالى که در این زمینه وجود دارند اشاره گردد.
پیشینه اصطلاح «شیعه»
- 1. زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله؛
- 2. زمان عثمان توسط فردى به نام عبدالله بن سبأ؛
- 3. زمان خلافت امیرالمؤمنین على بن ابىطالب علیهالسلام؛
- 4. پس از زمان امیرالمؤمنین على علیهالسلام در طى حوادث گوناگون و تحولات سیاسى ـ اجتماعى.[۵]
از این اقوال و نظریهها آنچه بیش از همه قابل توجه میباشد قول اول و دوم است؛ نظریه اول به لحاظ آن که با شواهد تاریخى و احادیث نبوى سازگار است و قول دوم به دلیل آن که از طرف دشمنان تشیع براى تضعیف شیعه طراحى و اجرا گردیده حساسیت برانگیز است. از این رو لازم است به اختصار به این دو نظریه اشاره شود:
پیدایش شیعه در عصر رسالت
پیدایش مذاهب اسلامى به صورت رسمى به پس از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بازمیگردد و در زمان حیات آن حضرت وجودى نداشتند، چون تنها مرجع دینى و سیاسى ـ اجتماعى در عصر پیامبر شخص ایشان بود و سخن آن حضرت در همه منازعات و گفتگوها میان مسلمانان عنوان «فصل الخطاب» داشت؛ به نحوى که هیچ کس نمیتوانست علناً در برابر کلام حضرت مخالفت کند.
خداوند در این زمینه، خطاب به مسلمانان میفرماید: «فَاِن تَنازَعتم فى شىء فرُدّوهُ اِلَى اللّهِ و الرَّسولِ» (سوره نساء: 59)؛ هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید و از آنها داورى بطلبید. در جاى دیگرى نیز آمده است: «یَا اَیُّها الّذینَ آمنوا لاتُقدِّموا بینَ یَدى اللّهِ و رسولِه» (سوره حجرات: 1)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، چیزى را بر خدا و رسولش مقدم نشمارید و بر آنان پیش نگیرید.
با این حال، در جریان مبارزات مسلمانان و نبردهاى با کفار و مشرکان در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز گرایشهاى مختلفى وجود داشت که گاه آثار و نشانههاى آن در صحنههاى سیاسى و نظامى نمودار میشد. در اثر تحولات و حوادث گوناگون به تدریج حب و بغضهایى در میان یاران پیامبر صلی الله علیه و آله پدیدار شد و گروههاى کوچکى به شکل غیررسمى پدید آمدند.
عدهاى از صحابه بزرگ از همان اوایل بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله، مجذوب على علیهالسلام شدند و به نام «شیعه على علیهالسلام» شهرت یافتند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز اسم شیعه را بارها به آنان اطلاق نموده و مکرر آنها را به عنوان «شیعه على علیهالسلام» مورد خطاب قرار داده بود. بشارتهایى که پیامبر اکرم به شیعیان على علیهالسلام داده بسیار است و ما را به این نتیجه رهنمون میسازد که اصطلاح «شیعه» در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله نیز متداول بوده و گروهى به این نام معروف بودهاند.
بسیارى از منابع شیعه و سنى به این موضوع اشاره دارند که تعدادى از اصحاب پیامبر مانند مقداد، ابوذر، عمار یاسر و سلمان در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله، به نام «شیعه على علیهالسلام» شهرت یافتند.[۶] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عنوان «شیعه» را بر این گروه از پیروان على علیهالسلام فراوان اطلاق کردهاند.
جابر ابن عبدالله انصارى میگوید: نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم که حضرت على علیهالسلام وارد شد. سپس پیامبر فرمودند: «والّذی نفسى بیده، اِنّ هذا و شیعتَه هُم الفائزونَ یومَ القیامةِ»؛[۷] سوگند به کسى که جانم بدست اوست، این شخص ـ حضرت على علیهالسلام ـ و شیعیانش در قیامت همان رستگارانند».
هنگامى که آیه شریفه «اِنَّ الّذینَ آمنَوا و عَمِلوا الصّالحاتِ اولئکَ هُم خیرُ البریّة» (سوره بينة: 7) نازل شد، بسیارى از اصحاب پرسیدند: یا رسول الله صلی الله علیه و آلهُِ، «خیر البریّه» کیانند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: على علیهالسلام و پیروانش.[۸]
ابن عباس میگوید: چون آیه مزبور نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به على علیهالسلام فرمود: «هم لنتَ و شیعتُکَ یومَ القیامةِ راضینَ مرضّیین»؛(8) آنها (خیر البریّه) تو و شیعیانت هستید که خدا از آنها راضى و آنان از خدا خشنودند.
در همین زمینه، حدیثى از حضرت على علیهالسلام نقل شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله به آن حضرت فرمود: «اَلَم تَسمع قولَ اللّه: "انَّ الّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالحاتِ اولئکَ هم خیرُ البریّة"؟ هم انتَ و شیعتُک و موعدی و موعدُهم الحوضُ اِذا جاءَتِ الاممُ لِلحسابِ تَُدعونَ غُرّاً محجّلینَ»؛(9) آیا نشنیدى کلام خداوند را که فرمود: «به تحقیق آنان که ایمان آورده و کار نیک انجام دادهاند بهترین آفریدگانند». تو و شیعیانت بهترین آفریدگان هستید که وعده من و شما کنار حوض کوثر است. وقتى که همه امتها براى حساب محشور شدند، شیعیان تو «پیشانى سفیدان» خوانده میشوند.
در حدیث دیگرى پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به على علیهالسلام میفرماید: «یا على علیهالسلام، اَنَا شفعیعٌ لشیعتِک غداً اذا قمتُ المقامَ الَمحمود فبشّرهُم بذلکَ. یا على، شیعتُک شیعةُ اللّه»؛[۹] یا على علیهالسلام به درستى که شیعیانت گناهان و عیوبشان بخشیده است! یا على من فرداى قیامت، وقتى بر مقام محمود قرار گیرم، شفیع آنها هستم و ایشان را به این بشارت ده! شیعیان تو پیروان خدایند.
از این احادیث و سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله، به روشنى برمیآید که «شیعه» در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله نیز وجود داشته و اصطلاح «شیعه» را آن حضرت به پیروان و محبان حضرت على علیهالسلام اطلاق کرده و بشارتهایى به آنان داده است.
با توجه به این روایات که بیشتر آنها در منابع معتبر اهل سنت وجود دارد، به یقین میتوان گفت که دعوت به تشیع همزمان با دعوت به اسلام و گفتن کلمه «لااله الّا اللّه» آغاز شده است؛ زیرا رسول اکرم صلی الله علیه و آله در نخستین روزهاى دعوت به اسلام از اقوام و خویشاوندان نزدیک خود، چهل نفر را دعوت و پذیرایى کرد و همگى را به اسلام خواند و فرمود: هر کس پیش از همه به من ایمان آورد، خلیفه و جانشین من خواهد بود و اطاعت وى بر همه مسلمانان واجب است، این سخن را پیامبر صلی الله علیه و آله سه بار تکرار کردند و هر سه بار جز على علیهالسلام کسى دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله را لبیک نگفت.[۱۰]
سیره پیامبر صلی الله علیه و آله به خوبى نشان میدهد که شخص آن حضرت عقاید شیعه را در عصر رسالت براى مردم تبلیغ کردند و در اذهان مسلمانان وارد ساختند رسول اکرم صلی الله علیه و آله با سخنان دلنشین خود همواره پیروان حضرت على علیهالسلام را از چشمه علم و معرفت خویش سیراب مینمودند و فضایل و مناقب حضرت على و ائمه اطهار علیهمالسلام را بیان میکردند.
از اینجاست که اولین منادیان تفکر شیعى اصحاب آن حضرت بودهاند و نهال برومند تشیع را به دستور ایشان غرس و آب یارى کردهاند. در نتیجه شیعه با سابقهترین فرقه اسلامى بوده و اصطلاح «شیعه» از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله رایج بوده است. در حقیقت شیعه عصاره اسلام و به تعبیر دیگر اسلام واقعى است؛ زیرا بدون ولایت على علیهالسلام و امامان معصوم علیهمالسلام اسلام همچون پوستهاى است بدون مغز.
به هر روى ریشه تشیع به آغاز دعوت اسلامى بازمیگردد و نام «شیعه» به وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله تبلیغ و ترویج شده است. بنابراین در پاسخ به سؤال از این که مذهب شیعه در چه زمانى پدید آمده، با اطمینان میتوان گفت که در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و توسط شخص نبی اکرم صلی الله علیه و آله، شکل گرفته است.
نظریه عبدالله بن سبا
با وجود آن که دلایل و شواهدى از احادیث نبوى، تاریخى و کلامى مبنى بر پیدایش تشیع در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله بیش از آنچه ذکر شد، موجود است و همگى به یقین میرساند که اصطلاح «شیعه» در عصر رسالت رایج بوده و تعدادى از بزرگان اصحاب به نام «شیعه على علیهالسلام» شهرت داشتهاند، در عین حال نظریات بىپایه و اساسى نیز وجود دارد که در واقع، از طرف مخالفان تشیع طراحى و ارائه شده است. یکى از آنها نظریه «عبدالله بن سبا» است. طبق این نظریه، مذهب تشیع ساخته و پرداخته او بوده و در زمان خلافت عثمان رخ داده است.
بر اساس این نظریه، شخصى یهودى الاصل، اهل صنعا از راه خدعه و فریب به ظاهر اسلام آورد. او به تدریج، بین مسلمانان نفوذ پیدا کرد و مردم را به سوى على علیهالسلام دعوت نمود و او را در خلافت بر حق میدانست.
عدهاى از مسلمانان از او پیروى کردند و خود را «شیعه على» خواندند، بدینسان مذهب «شیعه» شکل گرفت. به نظر ابن سبا، على علیهالسلام کشته نشده بلکه زنده است به آسمان عروج کرده و دوباره به زمین بازمیگردد و قیام میکند.[۱۱]
نقد و بررسى
اگرچه این نظریه توسط دانشمندان اسلامى به خصوص علماى شیعه به صورت مفصل نقد و بررسى شده و بطلان آن براى همه پژوهشگران روشن گشته ولى با این حال در اینجا به طور خلاصه بدان اشاره میگردد:
آنچه از منابع معتبر تاریخى و کلامى برمیآید، نشان دهنده آن است که در قرن اول هجرى، چنین نظریهاى در باب پیدایش مذهب شیعه وجود نداشته و حتى مخالفان تشیع آن را ادعا نکردهاند. بر اساس تحقیقات مفصلى که انجام شده در سده دوم هجرى، شخصى به نام سیف بن عمر این ماجرا را نقل کرده است. سیف روایات زیادى نقل کرده که بیشتر آنها با روایات و شواهد معروف تاریخى سازگارى ندارد و بدین دلیل، شیعه و سنى قایل به ضعف خبرهاى او هستند و او را «کذاب» و «وضاع» میدانند؛ به خصوص در افسانه عبدالله بن سبا که محققان شیعه و سنى و حتى شرقشناسان غیرمسلمان درباره آن تحقیق کرده و ساختگى بودن این اسطوره را اثبات نمودهاند؛ زیرا اولاً فردى به نام «عبدالله بن سبأ» در زمان خلافت عثمان وجود نداشته و هیچ یک از منابع تاریخى معتبر اشارهاى به او نکرده است.
ثانیاً، به فرض وجود چنین شخصى محال است که او در اندک زمانى با اسلام آوردن ظاهرى، بتواند در همه اصحاب نفوذ پیدا کند و ـ به قول برخى، براى تضعیف امت اسلامى ـ مذهب تشیع را پدید آورد. [۱۲]
این مسأله با توجه به حساسیت اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله درباره دین و واکنشهاى شدید آنان در برابر مرتدان به خوبى روشن میگردد؛ چرا که ممکن بود ایشان در برابر چنین پدیده بزرگى بیتفاوت باشند، به ویژه خلیفه سوم که مدعى پاسدارى از اسلام و حفاظت حریم آن بود، چگونه میتوانست در قبال پدیده «عبدالله بن سبا» ساکت بنشیند؛ این در حالى است که عثمان حتى نسبت به قضایاى کوچکتر واکنش نشان میداد و حتى برخى از صحابه بزرگ پیامبر مانند ابن مسعود و عمار یاسر را کتک زد.
ثالثاً، عبدالله بن سبا هیچ جا در زمره یاران امام على علیهالسلام نبوده و ذکرى از او به میان نیامده و به فرض صحت قضیه، میبایست در جنگها در کنار آن حضرت میبود.[۱۳]
از مجموع آنچه گفته شد، به این نتیجه میرسیم که ماجراى عبدالله بن سبا ساختگى و غیرواقعى است و از طرف دشمنان شیعه براى تضعیف تشیع برنامهریزى و اجرا شده است. براى اهل تحقیق و منطق، روشن است که اصطلاح «شیعه» و نامگذارى گروهى به این نام از اختراعات رسول اکرم صلی الله علیه و آله است و شخص آن حضرت مسلمانان را به پیروى از اهل بیت علیهمالسلام و در رأس آنها، امیرالمؤمنین على علیهالسلام دعوت کردند؛ همان گونه که شواهد متعددى از سیره پیامبر صلی الله علیه و آله مؤیّد این سخن است. قضیه «غدیرخم» از نمونههاى بارزى است که حقانیت مذهب تشیع را در موضوع خلافت روشن میسازد؛ زیرا اختلاف اصلى شیعه و سنى بر موضوع تعیین جانشینى پیامبر صلی الله علیه و آله و مسأله امامت است که در حدیث متواتر غدیر به خوبى بیان شده است.
پانویس
- ↑ ابن منظور، پيشين، ج 7، ماده «شيع»، ص 258.
- ↑ خليل احمد فراهيدى، کتاب العين، اسوه، 1414 ق، ج 2، ماده «شيع»، ص 960.
- ↑ سيد محمدحسين طباطبائى، المیزان، پيشين، ج 17، ص 147.
- ↑ سيد محمدحسين طباطبائى، المیزان، پيشين، ج 17، ص 147.
- ↑ شيخ صدوق، فضايل الشيعه، قم، مؤسسه امام المهدى، 1410 ق، ص 15.
- ↑ محمدباقر صدر، نشأة الشيعه والتشيع، الغدير، بيروت، 1417 ق، ص 14/ محمدعلى حسينى، فى ظلال التشيع، کويت، مکتبة الالفين، 1403 ق، ص 45.
- ↑ شيخ صدوق، پيشين، ص 12/ محمدحسين مظفر، تاريخ الشيعه، ص 4.
- ↑ تا (9). جلالالدين سيوطى، الدّرّالمنشور، بيروت، محمدامين و حج، ج 6، ص 379.
- ↑ محمدعمادالدين طبرى، بشارة المصطفى، تحقيق جواد قيومى، مؤسسه نشر اسلايم، 1420 ق، ص 42.
- ↑ محمد ابوزهره، تاريخ المذاهب الاسلاميه، قاهره، دارالفکر العربى، ص 27/ سيد مرتضى عسکرى، عبدالله بن سبا، بيروت، دارالزهرا، 1403 ق، ج 1، ص 35ـ48.
- ↑ تاريخ المذاهب اسلامية، ص 27.
- ↑ ر.ک به: عبدالله بن سبأ، ج 1، ص 2، اعيان الشيعه، ج 1، ص 31ـ32 و عبدالله فياضى، تاريخ الامامية، بيروت، مؤسسه اعلمى للمطبوعات، 1406 ق، ص 96ـ110.
- ↑ ر.ک به: عبدالله بن سبأ، ج 1، ص 2/ اعيان الشيعه، ج 1، ص 31ـ32/ عبدالله فياضى، تاريخ الامامية، بيروت، مؤسسه اعلمى للمطبوعات، 1406 ق، ص 96ـ110.
منابع
بخشی از مقاله پژوهشی در زمینه پیدایش مذاهب شیعه و سنی، معرفت، فروردین 1380، شماره 40 (ص 75 تا 81)/ نویسنده: محمد احسانی