تقوا: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۶: | سطر ۱۶: | ||
'''''1. ملاك كرامت آدمی:''''' | '''''1. ملاك كرامت آدمی:''''' | ||
− | درجه تقوا با درجات قرب الی الله و ارزشمندی انسان، نسبت مستقیم دارد و هر چه آدمی باتقواتر باشد به درگاه ربوبی نزدیكتر و از ارزش بیشتر برخوردار است. قرآن مجید بر این حقیقت، تصریح میكند: «...انَّ اكرَمَكُم عندَاللهِ اَتقیكُمْ اِنَّ اللهَ علیمٌ خَبیرٌ».<ref> [[سوره حجرات]](49)، آیه 13.</ref> | + | درجه تقوا با درجات قرب الی الله و ارزشمندی انسان، نسبت مستقیم دارد و هر چه آدمی باتقواتر باشد به درگاه ربوبی نزدیكتر و از ارزش بیشتر برخوردار است. قرآن مجید بر این حقیقت، تصریح میكند: {{متن قرآن|«...انَّ اكرَمَكُم عندَاللهِ اَتقیكُمْ اِنَّ اللهَ علیمٌ خَبیرٌ»}}.<ref> [[سوره حجرات]](49)، آیه 13.</ref> |
گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست، همانان خداوند بسیار دانا و آگاه است. | گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست، همانان خداوند بسیار دانا و آگاه است. | ||
سطر ۸۴: | سطر ۸۴: | ||
'''''4. چشمپوشی از مادیات:''''' | '''''4. چشمپوشی از مادیات:''''' | ||
− | از دیدگاه قرآن، مظاهر مادی دنیا «مطاع اندك»<ref>«قُل مَتاعُ الدّنیا قَلیلٌ» [[سوره نساء]](4)، آیه 77.</ref> است و ارزش آن را ندارد كه همت انسان را به خود معطوف دارد. متقیان ضمن فعالیتهای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... همیشه دل در گروه معشوق واقعی دارند و برآوردن نیازهای بعد مادی زندگی را از واقعبینی و تحلیل صحیح مسائل مادی بازنمیدارد، انسان متقی با الهامگیری از كتاب و پیامبر خدا، همه مظاهر مادی حتی جسم خویش را فناپذیر میداند و چنین بینشی سبب میشود كه؛ | + | از دیدگاه قرآن، مظاهر مادی دنیا «مطاع اندك»<ref>{{متن قرآن|«قُل مَتاعُ الدّنیا قَلیلٌ»}} [[سوره نساء]](4)، آیه 77.</ref> است و ارزش آن را ندارد كه همت انسان را به خود معطوف دارد. متقیان ضمن فعالیتهای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... همیشه دل در گروه معشوق واقعی دارند و برآوردن نیازهای بعد مادی زندگی را از واقعبینی و تحلیل صحیح مسائل مادی بازنمیدارد، انسان متقی با الهامگیری از كتاب و پیامبر خدا، همه مظاهر مادی حتی جسم خویش را فناپذیر میداند و چنین بینشی سبب میشود كه؛ |
# نفس را از گرایشهای ناروای دنیایی، باز دارد. | # نفس را از گرایشهای ناروای دنیایی، باز دارد. |
نسخهٔ ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۵
تقوی به معنی دوری و اجتناب از گرفتار شدن به خشم الهی و ورع داشتن در ارتکاب محارم است.[۱]
معنای اصطلاحی تقوا در سخن امام صادق علیهالسلام خلاصه میشود: «...اَن لایفْقِدَكَ اللهُ حَیْثُ اَمرَكَ و لایَراكَ حیثُ نَهاكَ».[۲]
(تقوا یعنی) آنجا كه خداوند دستور داده حاضر باشی، تو را غایب نبیند و آنجا كه نهی كرده، تو را مشاهده نكند.
جایگاه تقوا در اخلاق اسلامی
در فرهنگ دینی، ركن اساسی اخلاق اسلامی تقواست و بدون آن، اخلاق و ایمان مفهومی ندارد همان طور كه امیرمؤمنان علیهالسلام فرمود: «التَّقوی رَئیسُ الاَخلاقِ»[۳] و «لاینْفَع الایمانُ بِغیرِ تقوی».[۴]
ارزندگیهای دیگر تقوا عبارتند از:
1. ملاك كرامت آدمی:
درجه تقوا با درجات قرب الی الله و ارزشمندی انسان، نسبت مستقیم دارد و هر چه آدمی باتقواتر باشد به درگاه ربوبی نزدیكتر و از ارزش بیشتر برخوردار است. قرآن مجید بر این حقیقت، تصریح میكند: «...انَّ اكرَمَكُم عندَاللهِ اَتقیكُمْ اِنَّ اللهَ علیمٌ خَبیرٌ».[۵]
گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست، همانان خداوند بسیار دانا و آگاه است.
2. معیار پذیرش اعمال:
در دستگاه الهی، دو عنصر ارزشمند معیار قبولی اعمال قرار میگیرد كه عبارتند از اخلاص و تقوا. این دو اكسیر گرانبها با هر عملی همراه شوند آن را به درجه قبول میرسانند و فقدان هر یك از آنها نیز، عمل را از درجه اعتبار ساقط میكند. گرچه از كمیت قابل توجهی نیز برخوردار باشد. قرآن مجید، این نقش ارزنده تقوا را چنین بازگو میكند: «...إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ».[۶] همانا خداوند (اعمال نیك و صالح را) تنها از باتقوایان میپذیرد.
همچنین عنصر تقوا سبب ارزشمندی مضاعف عمل صالح میگردد و اگر عمل، كم و كوچك هم باشد آن را بزرگ و فراوان میكند، امام متقیان، علی علیهالسلام در این باره میفرماید: «لایَقِلُّ عَمَلٌ معَ التَّقوی و كیَفَ یَقِلُّ ما یُتَقَبَّلُ».[۷] هیچ عملی همراه با تقوا اندك نیست، چگونه چیزی كه قبول می شود، كم شمرده شود؟
یكی از یاران امام صادق علیهالسلام به نام مفضل بن عمر میگوید: «خدمت امام صادق علیهالسلام بودم موضوع اعمال مطرح شد، من گفتم: عملم اندك و ضعیف است امام فرمود: خاموش باش و از خدا آمرزش بخواه! سپس فرمود: عمل اندك همراه با تقوا بهتر از عمل بسیاری است كه خالی از تقوا باشد. پرسیدم: چگونه؟ فرمود: آری! همانند مردی كه به دیگران غذا میدهد، با همسایگانش مدارا می كند. درِ خانهاش به روی دیگران باز است ولی (با همه این اعمال) چون در كار حرام به رویش باز شود، بدان درآید. این عمل (زیاد) بدون تقواست. اما مرد دیگری هیچ یك از اعمال یاد شده را انجام نمیدهد ولی اگر در برابر حرامی قرار بگیرد، آن را مرتكب نمیشود. (این هم عملِ كمِ باتقوا!)».[۸]
3. مركب راهوار سعادت:
رسیدن به سعادت ابدی، آرمان فطری همه انسانهاست ولی بیشتر آنها در تشخیص راه سعادت به اشتباه می روند، از دیدگاه اسلام تقوای الهی، مركب راهواری است كه صاحب خویش را به سر منزل سعادت میرساند، امام سعادتمندان دنیا در این باره میفرماید: «اَلا و اِنَّ التَّقوی مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلیها اَهلُها و اُعطُوا اَزمَّتَها فَاَورَدَتْهُمُ الجنَّهَ».[۹]
آگاه باشید كه تقوا مركب رامی است كه اهلش بر آن سوار شده، زمام آن را بدست دارند و آنان را به بهشت خواهد رساند. قرآن مجید این فرجام نیكو را برای متقیان حتمی دانسته، نخست میفرماید: «...وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ».[۱۰]
بدانید كه خدا با متقیان است. این همراهی، فیض و عنایت خاص الهی را نصیب انسان باتقوا میكند به گونهای كه محبوب خدا میشود: «بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ».[۱۱]
آری، هر كس به عهدش وفا كند و تقوا را پیشه سازد (بداند كه) همانا خداوند، متقیان را دوست دارد.
و در نهایت،این تفضل و محبت الهی، متقی را در عالیترین منزل سعادت جای میدهد چنان كه فرمود: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ × فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ».[۱۲] یقیناً متقیان در باغها و نهرها(ی بهشتی) جای دارند، در جایگاه صدق نزد پادشاه مقتدر.
4. آثار ارزشمند:
در لابهلای آیات شریف قرآن، فواید گرانقدری برای عنصر تقوا شمرده شده كه بر ارج و ارزش آن بسی افزوده است و نشان میدهد كه تقوا موتور متحرك خوبیها و سرچشمه فضایل انسانی و سجایای اخلاقی است. شمارش همه آثار تقوا مجال دیگری میطلبد. تنها برای تذكار، برخی را سیاهه میكنیم:
- سبب شكستن بن بستهای روحی، اجتماعی و حل مشكلات اقتصادی میشود.[۱۳]
- به مؤمن، عزت و سربلندی میبخشد.[۱۴]
- در برابر وسوسههای شیطان، مصونیت ایجاد میكند.[۱۵]
- بركات آسمانی را نازل میكند.[۱۶]
- پیروزی و رستگاری به بار میآورد.[۱۷]
- بصیرت و معیار تشخیص حق از باطل را ارزانی میدارد.[۱۸]
- بخشش گناهان و پاداش بزرگ در پی دارد.[۱۹]
راههای تقویت تقوا
میل به خوبیها و گریز از زشتیها در اندرون انسانها وجود دارد و كمتر كسی یافت میشود كه فطرتاً چنین نباشد و رسالت پیامبران و مربیان انسانها،تقویت و تربیت این روحیه در جامعه بشری است و تحقق این هدف مقدس از راههای گوناگونی امكان پذیر است از جمله:
1. كسب علم:
آگاهی از معارف دینی و دانستن حكم خدا و نظر شرع و عقل، لازمه تقواپیشگی است و كسی كه از كارهای زشت و زیبا خبر ندارد، نمیتواند آنها را ترك كند و اینها را به جای آورد، قرآن مجید عالیترین درجه تقوا را ـ كه خوف و خشیت الهی است ـ منحصر در قشر ارزشمند دانشمندان كرده، میفرماید: « إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء»؛[۲۰] تنها بندگان دانشمند خدا از او میترسند.
2. ایمان به خدا:
در بیشتر آیات و روایات، تقوا با واژه مقدس «الله» همراه است و بیانگر آن است كه در واقع «تقوا» در رابطه با خدا و ایمان به عالم غیب معنا پیدا میكند و باید گفت: یك واژه صد در صد دینی و اسلامی است. قرآن مجید نیز در موارد متعددی، تقوا را مشروط بر ایمان به خدا كرده، میفرماید: «...وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»؛[۲۱] اگر مؤمن هستید، تقوای الهی پیشه كنید.
امیرمؤمنان علیهالسلام نیز در این باره میفرماید: «اتَّقُوااللهَ الَّذی اِنْ قُلتُم سَمِعَ وَ اِنَ اَضمَرتُمْ عَلِمَ؛[۲۲] تقوای خدایی را پیشه كنید كه اگر بگویید، میشنود و اگر پنهان كنید، میداند».
از سوی دیگر، ایمان بدون تقوا نیز ایمان واقعی نیست و ارزش چندانی ندارد. به گفته همان امام: «لایَنْفَعُ الایمانُ بِغَیرِ تَقْوی؛[۲۳] ایمان بدون تقوا سود نمیدهد».
3. پرستش خدا:
اگر تقوا را به سنگری تشبیه كنیم كه مؤمن در آن به جنگ با شیطان میپردازد، عبادت و پرستش، نقش ارتباط مستمر و دریافت فرمان و كمك از فرمانده مطلق هستی را ایفا میكند و هر چه این ارتباط قویتر و بیشتر باشد. رزم، سنگر و رزمنده نیز قویتر و محفوظترند و مأموریت نیكوتر انجام میگیرد و اگر برعكس ارتباط ضعیف و اندك باشد، آسیبپذیر خواهند شد.
قرآن مجید این واقعیت را در دو آیه بیان كرده است؛ نخست درباره مطلق عبادت میفرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛[۲۴] ای مردم، پروردگارتان را كه شما و پیشینیان شما را آفریده بپرستید، شاید تقوا پیشه كنید.
درباره عبادت خاصی چون روزه میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛[۲۵] ای كسانی كه ایمان آوردهاید، روزه بر شما مقرر شده. همان گونه كه بر پیشینیانتان مقرر شده بود، شاید متقی شوید.
به دلایل یاد شده، متقیان واقعی، عاشق عبادتند و علاوه بر عبادتهای واجب ـ كه شرط اولیه ایمان و تقواست ـ در هر فرصت مناسبی به راز و نیاز با بینیاز مطلق میپردازند و با بال تقوا در ملكوت معنویت به پرواز درمیآیند و در این پرواز، بالهایشان نیز قوت بیشتری مییابد. امام متقیان، علی علیهالسلام درباره آن میفرماید: با گسترده شدن پرده سیاه شب برپا ایستاده به تلاوت بخشهایی از قرآن میپردازند، آن را با ترتیل و تأمّل میخوانند و در غم و اندوه (آخرت) فرو میروند و دوای دردشان را از آن جستجو میكنند. وقتی به آیهای شوقانگیز میرسند، در آن طمع میكنند و دل میبندند. گویا چشمانداز آینده خویش را در آن مینگرند و هرگاه به آیهای هراسانگیز برمیخورند گوشهای دلشان را بدان میسپارند. گویا فریاد و خروش دوزخ را در بن گوشهای خود میشنود.
از این رو كمرهایشان را (برای ركوع) خم میكنند و پیشانی، زانوها، كف دستها و نوك پاهای خود را برای (سجده) بر خاك مینهند و از خدای بزرگ، آزادی از دوزخ را میطلبند.[۲۶]
4. چشمپوشی از مادیات:
از دیدگاه قرآن، مظاهر مادی دنیا «مطاع اندك»[۲۷] است و ارزش آن را ندارد كه همت انسان را به خود معطوف دارد. متقیان ضمن فعالیتهای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... همیشه دل در گروه معشوق واقعی دارند و برآوردن نیازهای بعد مادی زندگی را از واقعبینی و تحلیل صحیح مسائل مادی بازنمیدارد، انسان متقی با الهامگیری از كتاب و پیامبر خدا، همه مظاهر مادی حتی جسم خویش را فناپذیر میداند و چنین بینشی سبب میشود كه؛
- نفس را از گرایشهای ناروای دنیایی، باز دارد.
- از افراط و تفریط در پاسخ دادن به غرایز حیوانی، خودداری كند.
- از خصومتورزی، ثروتاندوزی، جاهطلبی و... پرهیز نماید و...
امثال چنین اقداماتی از نتایج تقواست و هر قدر مؤمن از دلبستگی به دنیا فاصله بگیرد به تقوای حقیقی نزدیكتر میشود. امیرمؤمنان علیهالسلام در كلام نغز و شیوایی، این ارتباط را چنین بیان میكند: حَرامٌ عَلی كُلِّ قَلْبٍ مُتَوَلِّهٍ بِالدُّنیا اَنْ یَسْكُنَهُ التَّقوی؛[۲۸] بر هر قلب فریفته دنیا حرام است كه تقوا در آن جای گیرد.
پانویس
- ↑ تفسیر المیزان، جلد 14، ص 374
- ↑ بحارالانوار، ج 67، ص 285.
- ↑ شرح غررالحكم، ج 1، ص 194.
- ↑ همان، ج 6، ص 412.
- ↑ سوره حجرات(49)، آیه 13.
- ↑ سوره مائده(5)، آیه 27.
- ↑ نهجالبلاغه، حكمت 91، ص 1129.
- ↑ اصول كافی، ج 2، ص 76.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه 16، ص 67.
- ↑ سوره توبه(9)، آیه 36.
- ↑ سوره آل عمران(3)، آیه 76.
- ↑ سوره قمر(54)، آیات 54ـ55.
- ↑ سوره طلاق(65)، آیه 2ـ4، و نهجالبلاغه، خطبه 130، ص 403.
- ↑ بحارالانوار، ج 67، ص 285، حدیث 7: و اصول كافی، ج 2، ص 76، حدیث 8.
- ↑ سوره اعراف(7)، آیه 201.
- ↑ همان، آیه 96.
- ↑ سوره مائده(5)، آیه 100.
- ↑ سوره انفال(8)، آیه 29.
- ↑ سوره طلاق(65)، آیه 5.
- ↑ سوره فاطر(35)، آیه 28.
- ↑ سوره مائده(5)، آیات 57، 88 و 112.
- ↑ شرح غررالحكم، ج 2، ص 246.
- ↑ همان، ج 6، ص 412.
- ↑ سوره بقره(2)، آیه 21.
- ↑ همان، آیه 183.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه 183، ص 612ـ613.
- ↑ «قُل مَتاعُ الدّنیا قَلیلٌ» سوره نساء(4)، آیه 77.
- ↑ شرح غررالحكم، ج 3، ص 405.
منابع
علیاصغر الهامینیا، اصول اخلاق اسلامی، صفحه 25.