فرهنگ و تمدن اسلام: تفاوت بین نسخهها
(←رشد علوم عقلی توسط مسلمانان) |
|||
سطر ۸۱: | سطر ۸۱: | ||
===رشد علوم عقلی توسط مسلمانان=== | ===رشد علوم عقلی توسط مسلمانان=== | ||
− | قرآن كريم به تفكر و تعقل بهای بسیاری داده است و به شدت به آن دعوت و تشویق نموده است. و در روایات نیز تفکر در جایگاه بالایی قرار گرفته است آنچنانچه يك ساعت فكر كردن را برتر از شصت سال عبادت كردن دانسته است. این | + | قرآن كريم به تفكر و تعقل بهای بسیاری داده است و به شدت به آن دعوت و تشویق نموده است. و در روایات نیز تفکر در جایگاه بالایی قرار گرفته است آنچنانچه يك ساعت فكر كردن را برتر از شصت سال عبادت كردن دانسته است. این محرک ها در کنار تربیت ویژه ای که ائمه علیهم اسلام شاگردان خود را در این خصوص می دادند موجب شد که علوم عقلی به زودی در بین مسلمانان رایج گردیده و به سرعت پیشرفتی شایان پیدا کند. از عوامل مهم دیگر در گسترش علوم عقلی، یکی ترجمه آثار عقلی یونانیان در عهد اموی و عباسی و دیگری بروز اختلافات اعتقادی در بین مسلمانان و پیرو آن تلاش عقلی هر گروه برای دفاع از اعتقادات خویش است. |
====روشهای مسلمانان در علوم عقلی==== | ====روشهای مسلمانان در علوم عقلی==== |
نسخهٔ ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۲:۱۷
فرهنگ و تمدن اسلامی مجموعه باورها و ارزشهای اسلامی و نمود آن در پیشرفت علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی در بین ملل و مردمی است که اسلام را به عنوان دین خود پذیرفتند. فرهنگ اسلام توانست در طول چند قرن تمدنی عظیم و بی نظیر را در منطقه وسیعی از جهان به وجود آورد. مسلمانان از نیمه دوم قرن دوم هجری تا اواسط قرن هشتم (در حدود شش قرن) رهبری علمی جهان را در دست داشتند.
محتویات
تعریف واژههای فرهنگ و تمدن
فرهنگ
واژه فرهنگ که در زبان انگلیسی culture و در عربی ثقافه نامیده میشود از واژه های پر بحث است که تعاریف مختلفی برای آن بیان شده است. برخی از تعاریف بیان شده برای فرهنگ عبارتند از:
- مایکل گیلسون فرهنگ را «مجموعهای از قواعد ناشناخته و چیزهایی که به عنوان امور طبیعی گرفته میشوند و در واقع به مسائل غیرعلمی بستگی دارند» میداند.[۱]
- رولف لنتون مفهوم فرهنگ را مسائل بنیادی میداند که ویژگی روشنی به افراد یک جامعه میدهند و آنها را به صورت یک گروه متمایز با زبان، آداب و رسوم و دین خاص درمیآورد.[۲]
- در فرهنگ سخن فرهنگ چنین تعریف شده است: «فرهنگ: پدیده کلی پیچیدهای از گرداب، رسوم، اندیشه، هنر و شیوه زندگی که در طی تجربه تاریخی اقوام شکل میگیرد و قابل انتقال به نسلهای بعدی است».[۳]
- علی اکبر ولایتی در کتاب تاریخ و تمدن اسلامی: فرهنگ مجموعهای از سنتها، آداب و اخلاق فردی یا خانوادگی اقوامی است كه پایبندی ایشان به این امور باعث تمایز آنها از دیگر اقوام و قبایل میشود. به عبارت دیگر، فرهنگ مجموعه باورهای فرد یا گروهی خاص است و چون باورها ذهنیاند پس فرهنگ جنبه عینی ندارد.[۴]
تمدن
تمدن در زبان انگلیسی civilization و در عربی حصاره خوانده میشود و در لغت به معنای شهرنشینی و از ریشه مدینه و مدنیت گرفته شده و به معنی دیگر متخلق شدن به شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن میدهد.[۵] و بدان معناست که بشر در سایه آن به تشکیل جوامعی پرداخته و شهرنشین شده است. «در زبانهای بیگانه نیز کلمه تمدن civilization از کلمه civita که در مقابل وحشیگری قرار گرفته و از کلمه civilis که معنی شهرنشینی دارد گرفته شده است».[۶]
برای واژه تمدن نیز همانند فرهنگ معانی و تعاریف گوناگونی وجود دارد:
- ویل دورانت:
«تمدن را میتوان به شکل کلی آن، عبارت از نظمی اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند».[۷]
- فرهنگ روز سخن:
در تعریفی دیگر میتوان تمدن را «مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین یا حالات پیشرفته و سازمان یافته فکری و فرهنگی هر جامعه که نشان آن پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی است»،[۸]
- دهخدا:
«تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت»
- علی اکبر ولایتی: تمدن حاصل تعالی فرهنگی و پذیرش نظم اجتماعی است. تمدن خروج از بادیه نشینی و گام نهادن در شاهراه نهادینه شدن امور اجتماعی یا به قول ابن خلدون عمران یافتن است. [۹]
- ابن خلدون:
ابن خلدون تمدّن را حالت اجتماعی انسان می داند. از نظر ابن خلدون، جامعه ای که با ایجاد حاکمیت، نظم پذیر شده، مناصب و پایگاه های حکومتی تشکیل داده تا بر حفظ نظم نظارت نماید و از حالت زندگی فردی به سوی زندگی شهری و شهرنشینی روی آورده و موجب تعالی فضایل و ملکات نفسانی، چون علم و هنر شده، حایز «مدنیّت» است.[۱۰]
قرابت معنای فرهنگ و تمدن اسلامی
به طور كلی تمدن با واژه فرهنگ قرابت دارد و گاهی این دو به جای هم بكار میروند یا هر كدام طوری استعمال میشود كه معنای دیگری در آن مشاهده میشود. هنگامی كه این دو در مقابل هم قرار میگیرند، باید فرق این دو را شناخت. تمدن بیشتر به ظواهر زندگی اجتماعی توجه دارد اما آنجا كه پای معنا به میان میآید با فرهنگ ارتباط پیدا میكند.
چون در زندگی اجتماعی اغلب این دو با هم هستند، جداكردن حیثیت مادی از حیثیت معنوی آن مشكل است. پس وقتی میگوییم تمدن اسلامی یعنی آن ویژگیهای زندگی اجتماعی كه متأثر از اسلام است. البته وقتی میگویند تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمانهاست و نسبت دادن به اسلام فقط از آن روست كه كسانی كه این كارها را انجام دادهاند، مسلمان هستند.
مانند این كه گاهی فلسفه اسلامی میگوییم در مقابل فلسفه مسیحی، یعنی این فلسفه مسلمانهاست ولی گاهی منظور فلسفهای است كه متأثر از فكر اسلامی باشد یعنی اسلام آن را ابداع كرده یا پرورش داده و بكار گرفته باشد. این جا هم میگوییم تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمانهاست. در كتابهایی كه غربیها درباره تمدن نوشتهاند، منظورشان همان تمدن مسلمانهاست. اغلب هم اسلام و عرب را مساوی میدانند.[۱۱]
مقام معظم رهبری در رابطه با فرهنگ فرمودهاند: منظور ما از فرهنگ، عقاید و اخلاق است. برخلاف ما كه وقتی در محاوراتمان واژه فرهنگ را میگوییم، بیشتر آداب و رسوم و زبان فارسی و این حرفها به ذهنمان میآید و وقتی ده درصد بودجه كشور را برای فرهنگ میگذارند متاسفانه صرف همینها میشود. بنابراین فرهنگ باورها و ارزشهاست و مسائل دیگر جنبه فرعی و ثانوی دارد. شكل خانهسازی یا برخی آداب و رسوم، ماهیت فرهنگ را عوض نمیكند. فرهنگ جامعه هنگامی تغییر میكند كه باورهایش درباره هستی و انسان و ارزشهای حاكم بر زندگی تغییر كند. اصول دین و فروع دین هم بیشتر به باورها و ارزشها مربوط است. باورها را بیشتر در اصول و ارزشها را بیشتر در فروع دین مطرح میكنیم. پس حقیقتاً جایی كه اسلام در زندگی اجتماعی مردم اثر میگذارد در بعد فرهنگی است و به وسیله فرهنگ با تمدن ارتباط پیدا میكند. به همین خاطر مسائل فرهنگی و تمدن با هم آمیخته است، حتی یك پدیده از جهتی مربوط به تمدن و از جهتی مربوط به فرهنگ است. اگر شكل ظاهری و جهات محسوس آن را حساب كنیم، بعد تمدنی است و اگر جهات معنایی آن را در نظر بگیریم، آن بار معنایی كه دربردارد و حكایت از باور یا ارزش خاصی میكند، آن با فرهنگ جامعه ارتباط دارد.[۱۲]
تعریف تمدن اسلامی و محدوده تاریخی و جغرافیایی آن
با پیدایش اسلام و انتشار سریع و گسترده آن در میان اقوام و ملل و جلب و جذب فرهنگهای گوناگون بشری بنای مستحکم و عظیمی از فرهنگ و تمدن انسان پایهگذاری شد که در ایجاد آن ملل و نژادهای مختلفی سهیم بودند. این ملل با ارزشها و ملاکهای نوین اسلامی موفق به ایجاد تمدنی شدند که بدان تمدن اسلامی گفته میشود. از این رو تمدن اسلامی تمدن یک ملت یا نژاد خاص نیست بلکه مقصود، تمدن ملتهای اسلامی است که عربها، ایرانیان، ترکها و دیگران را شامل میشود.[۱۳] که به وسیله دین رسمی یعنی اسلام و زبان علمی و ادبی یعنی عربی با یکدیگر متحد شدند.[۱۴] این تمدن به درجهای از عظمت و کمال و پهناوری است که آگاهی از همه جنبههای آن و احاطه بر همه انحای آن کاری بس دشوار است.
تمدن اسلامی در زمان امویان در شام وارد دوره پختگی شد و در عصر عباسیان به اوج خود رسید و مرکز این تمدن درخشان شهر بغداد در سالهای (1258-750 م) و به روزگار خلافت امویان در اندلس در سالهای 1492-755 م بود.[۱۵] مطالعه در اطلس تاریخ اسلامی و چگونگی انتشار اسلام در جهان نشان میدهد که اسلام در طول چند قرن بر بیشتر سرزمینهای آباد آن روز جهان مسلط شد و قسمت اعظم آسیا، آفریقا و قسمتی از اروپا را تحت سلطه و اقتدار خود درآورد.[۱۶] در مرکز از عراق، ایران، افغانستان و در شرق تا چین و هند امتداد داشت. از جانب شمال شرقی تا سمرقند و بخارا و خوارزم تا کوههای یکی از فرغانه را شامل میشد.[۱۷] این مناطق با فرهنگ و دین مشترکی به هم وصل شده بودند و ساکنان آن خود را عضو تمدن واحد و وسیعی میدانستند که مرکز روحانی و مذهبی آن مکه و مرکز فرهنگی و سیاسیاش بغداد بود.[۱۸]
این تمدن بیش از همه تمدنها به علم و دانش اهمیت داده و کهنترین دانشگاههای جهان را پدید آورده است و با تلفیق علوم گوناگون و افزودن بر آنها میراث عظیم و تکامل یافتهای را تحویل بشریت داد. با این اوصاف میتوان گفت منظور از تمدن اسلامی مجموعه افکار، عقاید، علوم، هنرها و صنایع است که با الهام از آموزههای دینی توسط مسلمین پدید آمده است.
عوامل شکل گیری و گسترش تمدن اسلام
روح اجتماعی احکام اسلام
شکل گیری تمدن اسلامی ریشه در این دارد که اسلام تنها دينى است كه بنيان خود را صریحا بر اجتماع نهاده و در هيچ شانى از شؤون خود از مسئله اجتماع غفلت ننموده، روح اجتماع را در تمام احکام بسیار خود جاری نموده است.این مسئله باعث شد خیلی زود جامعه اسلامی با پشتوانه باورها و احکام اسلامی شکل گیرد. در حالی که تا آن زمان به جز اجتماعات قومى و وطنى تحت سلطه شاه و يا رئيس قبیله وجود نداشت و راهنمایی نیز برای این اجتماع جز عامل وراثت و اقليم نبود.[۱۹]
تشویق بسیار اسلام به علم آموزی
قرآن مکرر مردم را به تفکر و تدبر در احوال کائنات و به تأمل در اسرار آیات دعوت نموده است. [۲۰] چنانچه گفته شده کلمه علم و مشتقات آن 782 بار در قرآن ذکر شده است.[۲۱]و قرآن حکمت را خیر کثیر دانسته است: وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيرا[۲۲] همچنین در حدیث نبوی آمده است : طلب العلم فريضة على كل مسلم؛ طلب علم بر هر مسلمانی واجب است [۲۳]
وجود مبارک ائمه علیهم اسلام در بین مسلمانان
از آنجا که در ادامه رسالت پیامبر(ص)، ولایت و امامت مطرح شد تا خط سیر سرچشمه های این فرهنگ و تمدن، در جامعه اسلامی و دیگر جوامع تسری یابد؛ائمه اهل بیت(ع)به عنوان پیشگامان حرکت اسلامی و داعیه داران فرهنگ اصیل دینی،به دلیل درک عمیق و دقیق از ارکان فرهنگ اسلامی و با تفسیر صحیح آنها،ع لاوه بر تقویت پایه های فرهنگ اسلامی،آن را از تحریف و انحراف مصون داشته و با تعلیم علوم نزد خود و تربیت شاگردانی ممتاز در علوم و فنون زمان،بر غنای آن افزودند. در رأس این حرکت امامان معصوم(ع)،امام امیرالمومنین(ع)،قرار داشت؛ شخصیتی که نه تنها در طول دوران حیات خویش، بلکه در زمان حیات حضرت رسول(ص)نیز رتبه ای ممتاز داشت و در پایه گذاری علوم اسلامی نقش به سزایی ایفا نمود. فرزندان علی(ع)نیز به پیروی از ایشان، تداوم بخش این نهضت عظیم فرهنگ ساز بودند که این نقش را در زمان صادقین(ع)و امام ضا(ع)برجسته تر از دوران دیگر ائمه می بینیم. در ادامه مسیر نیز پیروان ایشان بر این امر اهمام گماشته و در راه بسط و ترویج فرهنگ و معارف اسلامی نقش به سزایی ایفا نمودند که در ادامه تلاش ها و مجاهدت های ائمه اهل بیت(ع)بوده است. وجود بی شمار علمای شیعه - به عنوان شاگردان و رهپویان مکتب اهل بیت(ع)- در علوم مختلف، نشانگر سهم برجسته و قابل توجه مکتب تشیع در پیدایش و بسط علوم و معارف اسلامی است.[۲۴]
نقش ائمه علیهم السلام در پیدایش و گسترش علوم اسلامی تا بدانجاست که ابن ابی الحدید از دانشمندان بزرگ اهل سنت، در مقدمه شرح نهج البلاغه امیرمؤمنان علیه السلام را منشأ شاخه های مختلف علوم اسلامی می داند. [۲۵]
عدم تعصب درباره ی غیر مسلمانان
جرجی زیدان یکی از علل توسعه ی تمدن اسلامی را نیکوکاری خلفا با دانشمندان نامسلمان دانسته و گفته است: یکی از عوامل مؤثر در سرعت پیشرفت تمدن اسلامی، و ترقی و تعالی علوم و ادبیات در نهضت عباسیان این بود که خلفا در راه ترجمه و نقل علوم، از بذل هر چیز گران و ارزان دریغ نداشتند و بدون توجه به ملیت و مذهب و نژاد، دانشمندان و مترجمان را احترام می گذاشتند و همه نوع با آنان مساعدت می کردند و از آن رو دانشمندان مسیحی، یهودی، زرتشتی، صابئی و سامری در بارگاه خلفا گرد می آمدند [۲۶]
در زمان هارون الرشيد، خليفهی عباسی، به سفارش يحیی بن خالد برمکی، وزير ايرانی، کتابخانهی بزرگی به نام خزانهی حکمت(گنجينهی دانش) در بغداد ساخته شد و کتابهای گوناگون از جای جای جهان، بهويژه ايران و سوريه، گردآوری شد. مامون عباسی، پسر هارون، کارهای پدر را پی گرفت و به سفارش ابوسهل فضل بن نوبخت اهوازی، بنيادی به نام بيت الحکمه (خانهی دانش) به تقليد از گندیشاپور اهواز ساخت. او گروهی از مترجمان را به رياست يوحنا بن ماسويه، دانشمند ايراني مسيحی، در آنجا گرد آورد و همچنين گروهی را به هند، ايران و قسطنطنيه فرستاد تا کتابهای مفيد را گردآوری کنند. به اين ترتيب، ترجمهی آثار علمی، فلسفی و ادبی از زبانهای سُريانی، پهلوی، هندی و يونانی به زبان عربی، که از همان سدهی نخست هجری آغاز شده بود، شتاب گرفت.
ترجمهی آثار علمی تمدنهای پيشين به عربی باعث شد که برای نخستين بار بخش عمدهای از دستاوردهای علمی و فرهنگی بشر تا آن زمان، کنار هم قرار گيرد. مسلمانان به طبقهبندی اين دستاوردها و بررسی آنها پرداختند و به اين ترتيب راه را برای پيشرفتهای بعدی هموار کردند. بهزود توليدی علمی نيز رشد پيدا کرد و ترجمهی دانش ديگران جای خود را به تاليف و نوآوری داد. [۲۷]
علم و دانش در تمدن اسلامی
تلاشهاى گوناگون علمى مسلمانان، از جمله عوامل بسيار مهمى بود كه تمدن اسلامى را در مرتبه سرآمدى تمدنهاى روزگار نشاند. جرج سارتن از نیمه دوم قرن دوم تا آخر قرن پنجم هجری را دوره رهبری بلامنازع مسلمانان میداند و برای هر 50 سال از این دوره یك نفر را مشخص میكند و آن نیم قرن را به نام او مینامد. از نظر سارتن، برای 250 سال بعد نیز افتخار داشتن مردان طراز اول علم ـ نظیر نصیرالدین طوسی، ابن رشد، ابن نفیس ـ همچنان نصیب مسلمانان است؛ ولی در این دوران مسیحیان نیز وارد میدان شده و افرادی نظیر راجربیكن را پرورش دادهاند.
آنچه زمینهساز اصلی اقبال مسلمین به فراگیری علوم مختلف شد، توصیه اسلام به فراگیری علم در همه احوال است و ارزشی كه برای اهل علم قائل شده است. [۲۸]
رشد علوم عقلی توسط مسلمانان
قرآن كريم به تفكر و تعقل بهای بسیاری داده است و به شدت به آن دعوت و تشویق نموده است. و در روایات نیز تفکر در جایگاه بالایی قرار گرفته است آنچنانچه يك ساعت فكر كردن را برتر از شصت سال عبادت كردن دانسته است. این محرک ها در کنار تربیت ویژه ای که ائمه علیهم اسلام شاگردان خود را در این خصوص می دادند موجب شد که علوم عقلی به زودی در بین مسلمانان رایج گردیده و به سرعت پیشرفتی شایان پیدا کند. از عوامل مهم دیگر در گسترش علوم عقلی، یکی ترجمه آثار عقلی یونانیان در عهد اموی و عباسی و دیگری بروز اختلافات اعتقادی در بین مسلمانان و پیرو آن تلاش عقلی هر گروه برای دفاع از اعتقادات خویش است.
روشهای مسلمانان در علوم عقلی
علامه شعرانی در خصوص روشهای مسلمانان در علوم عقلی می گویند: «مسلمين در عقليات چهار طريقه كلى داشتند: اول: طريقه متكلمين كه منقسم به سه شعبه مهم مىشود: معتزله و اشاعره و شيعه. و شعبه معتزله نيز فرق بسيار دارند و هر يك عقايد و فلسفه مخصوصى. دوم و سوم: اشراقيين و عرفا كه طريقه آنها را به اصطلاحMysticime گويند. و طريقه عرفا مخصوصا اهميت فوق العاده داشت. چهارم: طريقه حكما كه طرفدار استدلال عقلى بودند و اروپائى ها اين طريقه راrationaliste گويند. و مسلمين هر كس كه طرفدار استدلال عقلى باشد مشّائى گويند؛ چون مشّائيين اين طريقه را داشتند اگرچه در تمام عقايد موافق با مشائيين نباشند.».[۲۹]
فلسفه در اسلام
در عهد رسول خدا (ص)، از آنجا که مسلمانان اولیه تازه با تعالیم بلند اسلام آشنا شده بودند و از نظر علمی نیز مردمی کم مایه بودند با ذهنى ساده و غیرفنى به بحثهاى علمى مى پرداختند و خبر ی از تفکر فلسفی در بین آنان نبود، تنها امير المؤمنين عليه السلام است كه بيانات جذاب وى در الهيات عميقترين تفكرات فلسفى را دارد و همچون سخنان او در کلام هیچ یک از صحابه یافت نمی شود
صحابه و علماى تابعين كه به دنبال صحابه آمدهاند و بالأخره عرب آن روز به تفكر آزاد فلسفى هيچگونه آشنايى نداشتند و در سخنان دانشمندان دو قرن اول هجرى نمونهاى از كنجكاوى فلسفى ديده نمىشود تنها بيانات عميق پيشوايان شيعه و بالخصوص امام اول و هشتم شيعه است كه ذخاير بى كرانى از افكار فلسفى را داراست و آنان مىباشند كه گروهى از شاگردان خود را با اين طرز تفكر آشناساختند.
عرب از طرز تفكر فلسفى دور بود تا نمونهاى از آن را در ترجمه برخى از كتب فلسفى يونان به عربى در اوايل قرن دوم هجرى ديد و پس از آن كتب بسيارى در اوايل قرن سوم هجرى از يونانى و سريانى و غير آن به عربى ترجمه شد و روش تفكر فلسفى در دسترس عموم قرار گرفت، اگر چه اکثریت فقها و متکلمین بدان روی خوشی نشان ندادند و با آن به مخالفت پرداختند. آنچنان که كتب فلسفى را به دريا می ريختند. رسائل اخوان الصفا كه تراوش فكرى يك عده مؤلفين گمنام است يادگارى است از آن دوران.
پس از اين دوره در اوايل قرن چهارم هجرى، فلسفه توسط «ابى نصر فارابى»احيا شد و در اوايل قرن پنجم در اثر مساعى فيلسوف معروف «بو على سينا» فلسفه توسعه كامل يافت و در قرن ششم نيز فلسفه اشراق را «شيخ سهروردى» تنقيح نمود و به همين جرم نيز به اشاره سلطان صلاح الدين ايوبى كشته شد! و ديگر پس از آن داستان فلسفه از ميان اكثريت برچيده شد و فيلسوفى نامى به وجود نيامد جز اينكه در قرن هفتم در اندلسـ كه در حاشيه ممالك اسلامى واقع بود، ابن رشد اندلسى به وجود آمد و در تنقيح فلسفه كوشيد. [۳۰]
در پيشرفت تفكر و ترویج فلسفه شیعه جایگاه و نقشی خاص دارد - چنانكه در آغاز، براى پيدايش تفكر فلسفى عاملى مؤثر بوده است- با رفتن ابن رشد، فلسفه از ميان اكثريت تسنن رفت، اما در میان شیعه همچنان مسیر رشد خود را ادامه داد.[۳۱]
كسى كه به ويژه در اين بخش بايد مورد توجه بسيار قرار گيرد خواجه نصيرالدين طوسى (597 - 672 هـ.ق) است كه در شرايط بسيار سخت اجتماعى و سياسى ايران، يعنى همزمان با يورش مغولان ظهور كرد. طوسى به طور كلى در فلسفه پيرو ابن سينا است، اما عقايد خاص خود را نيز دارد. [۳۲]
پس از طوسى، در قرون بعد بواسطه غلبه مغول آثار تمدن اسلام ضعف يافت و علوم راكد ماند و كسى كه بتوان او را بخصوص نام برد ظاهر نشد تا اینکه در عصر صفویه فیلسوفان بزرگی همچون ميرداماد استرآبادى نویسنده کتاب القبسات، ميرفندرسكى و شیخ بهائی ظهور کردند.
در اوايل سده يازدهم صدر المتألهين شيرازى ظاهر گرديد و او طريقه خاصى در حكمت اظهار كرد و خلاصه تمام اقوال سابقين را جمع و آنها را با هم مقايسه كرده و طريق اشراق و مشّاء و عرفان را با هم نزديك نموده و بعضى اصول ديگر را تكميل كرد و فعلا در ايران فلسفه او رائجتر است و كتب وى مخصوصا اسفار معروف است.[۳۳]
ریاضیات در بین مسلمانان
مهمترين نقش رياضیدانان مسلمان در تكوين دانش رياضى، در هم آمیختن مكتب هاى رياضى شرق و غرب، يعنى ریاضیات يونان و هند است. ریاضیات اسلامی رياضيات هندسى و از همه مهمتر، شيوه عددنويسى دهدهى را با ديگر مفاهيم رياضى طرح شده در يونان در هم آمیخت و از آن صورت واحدى درآورد و به غرب ارائه داد.
به طور كلى دستاوردهاى رياضیدانان اسلامى را در شاخههاى گوناگون دانش رياضيات چنين مىتوان عنوان كرد: اصلاح دستگاه عددنويسى هندى با تكميل حساب دستگاه اعشارى آن، از جمله ابداع كسرهاى اعشارى؛ به وجود آوردن مفاهيم جديد در تئورى اعداد؛ بهوجودآوردن علم جبر؛ كشفيات مهم و جديد در دانش مثلثات و نيز علم كرهها و ابداع روشهاى گوناگون براى يافتن پاسخ هاى عددى معادلات درجه دو و سه.[۳۴]
برخی از خدمات علمی مسلمانان به پیشرفت ریاضیات از این قرار است:[۳۵]
- خوارزمى اولين كتاب را در باب جبر و مقابله تاليف كرد. نام وى به شكل Algorism در اروپا معادل فن محاسبه تلقى شد. چنانكه نام كتاب نيز به شكل Algebra عنوان علم جبر باقى ماند. جبر خوارزمى در قرون وسطى نزد اروپائيان فوقالعاده اهميت يافت و تا زمان ويت " F.viete" (متوفى 1603 ميلادى) مبناى مطالعات رياضى اروپائيان بود.[۳۶]
- ابوالوفاى بوزجانى (متوفى 388 ق) در بسط علم مثلثات نيز - مثل جبر - كارهاى ارزنده كرد. چنان كه در استخراج جيب زاويه سى درجه طريقه يى يافت كه نتيجه آن تاهشت رقم با مقدار واقعی 30 Sin مطابقت دارد.[۳۷]
- خیام اول كسى است كه به تحقيق منظم علمى در معادلات درجه اول، دوم و سوم پرداخته است.
- در اروپا حل مساله جمع زوايا را به كوپرنيك منسوب مى دارند در حالی که ابوالوفا بوزجانی سالها پیش از او راه حل ساده تری برای آن ارائه داده است.
- استعمال جبر در هندسه و بالعكس به وسيله مسلمين انجام يافت و اين امر در بسط هندسه تحليلى تاثير بسزائى داشت.
نقش مسلمانان در دانش طب
نگاهی گذرا به تاریخ تمدن اسلامی نشان میدهد علم طب همواره از جایگاه رفیعی در بین مسلمانان برخوردار بوده است چنانچه لفظ مقدس حکیم در تمدن اسلامی هم به طبیب و هم به فیلسوف اطلاق میگردیده است.[۳۸] بیشک از مهمترین علل توجه مسلمانان به دانش طب، توجه پیشوایان دین به این دانش ارزشمند است. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام دانش طب همسنگ با علم دین و در کنار آن مورد توصیه قرار گرفته است.[۳۹] و پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام خود در کنار رسالت تعالی روح افراد، با توصیههای طبی آنها را در نگه داشتن سلامت جسمشان نیز یاری مینمودند. شاهد این مدعا کتابهای روایی بر جای مانده در این موضوع با عنوان طب النبی، طب الائمه، طب الصادق و طب الرضاست.[۴۰]
علم طب در دوره اسلامی با ترجمه کتابهای یونانی و هندی در این رشته توسط اساتيد علمي و طبي جندي شاپور [۴۱] آغاز شد.[۴۲] اما مسلمانان به ترجمه اکتفا ننمودند و تحقیق و توسعه دانش طب را با جدیت دنبال نمودند. به نحوی که بيماري هايى كه در بخشهاى گوناگون الحاوى، نوشته رازى بررسى شده، بسيار بيشتر از آن چيزى است كه در آثار جالينوس، بقراط و ديگر پزشكان يونانى آمده است. در همه دوران پزشكى غرب، هيچ كتابى كه همچون قانون ابن سینا چنين جامع و مانع و دانشنامه گونه مبادى و موضوعات پزشكى را دربرگرفته باشد، به وجود نيامده بود. بى دليل نبود كه قانون به سرعت و پس از ترجمه آن به لاتين، مورد توجه دانشمندان و پزشكان غرب قرار گرفت، و به عنوان كتاب درسى در دانشكده هاى پزشكى تدريس شد.[۴۳]
از کتابهای مسلمانان در پزشکی می توان به موارد زیر اشاره نمود:
- العشر مقالات فی العین تالیف حنین بن اسحاق عبادی (م 264 ه): که در چشم پزشکی است.[۴۴]
- المسائل فی الطب للمتعلمین:این کتاب نیز از تالیفات حنین بن اسحاق عبادی است. این کتاب به طریق سوال و جواب در فن نظری و فن عملی طب نوشته شده است. [۴۵]
- فردوس الحکمه تالیف علی بن سهل بن ربن طبری (قرن سوم): اين كتاب يك دوره كامل طب و درمان و بهداشت را در بردارد و چون از نخستين كتابهاي طبى اسلامى است، نظرات قدما نيز در آن منعكس است.[۴۶]
- الحاوي الكبير في الطب تالیف زکریای رازی (م 320): اين كتاب دايرهالمعارف طبي است كه در آن از كليه شاخههاي طب و اصول تداوي و بهداشت و بيماري شناسي و داروشناسي و اخلاق پزشکی بحث شده است.[۴۷]
- کامل الصناعه علی بن عباس اهوازی (م 384 هـ):این کتاب نیز یک دائرة المعارف طبی بزرگ است [۴۸]
- قانون ابن سینا (م 428):قانون ترکیبی علمی از تجارب بالینی بوعلی، آثار و تعالیم جالینوس، بقراط، ارسطو و نوشته پزشکان ایرانی و مسلمان پیش از خود چون رازی، ابن ربن طبری و ابوسهل مسیحی است [۴۹]
- ذخیره خوارزمشاهی از سيد اسماعيل جرجاني (م 531: این كتاب از مشروحترين كتب طبي پارسي است[۵۰]
نهادهای علمى- فرهنگى در تمدن اسلامی
مسجد
مسجد اولين مركز علمى- آموزشى جهان اسلام بود كه در آن همه گونه تعليمات دينى و علمى و حتى امور مربوط به خواندن و نوشتن انجام مى گرفت. تعلیم در مسجد از مسجدالنبى آغاز شد و تا آغاز قرن چهارم هجرى غالباً مساجد در غير اوقات نماز، حكم مدارس را داشت.
مسجدالنبى تا اواخر دوران بنى اميه از رونق بسيارى برخوردار بود و مسلمانان از بلاد دور و نزديك بدانجا مىآمدند و پاسخ سئوالات علمى و فقهى خود را دريافت مى كردند.
در اوايل سده دوم هجرى، خلافت از بنىاميه به بنى عباس رسيد. در اين زمان فرصتى مناسب براى شيعه فراهم شد و كوفه در شرايطى كه مناسب براى تجمع و رفت وآمد شيعيان بود، مركزيت يافت و از اين پس مسجد كوفه مركز علمى مسلمانان شد و امام صادق (ع) با توجه به فرصت سياسى بهوجودآمده و با دريافتن نياز شديد جامعه و آمادگى زمينه اجتماعى، نهضت علمى و فرهنگى پدرش را پى گرفت و مسجد كوفه را به دانشگاهى بزرگ بدل نمود. بدينسان، ايشان در رشتههاى مختلف علوم عقلى و نقلى آن روز، شاگردان سترگى همچون هشامبن حكم، محمدبن مسلم، ابانبن تغلب، هشامبن سالم، مؤمن طاق، مفضلبن عمر و جابربن حيان را تربيت كرد كه شمار آنها را بالغ بر چهارهزار نفر نوشته اند.
مساجد بزرگ و معروف داراى كتابخانه، در شهرهاى مهم اسلامى بسيار بودند كه يكى از آنها مسجد دمشق است. اين مسجد که در زمان وليدبن عبدالملك بنا شد يكى از كانونهاى مهم آموزش بود كه حلقههاى تدريس بسيارى در آن تشكيل مىشد و استادان آن از حقوقى بسنده برخوردار بودند. از ديگر مساجد مهم مىتوان به جامع بصره، جامع فُسطاط، جامع كبير قيروان، جامع زيتونه در تونس، جامع قرويين فاس و جامع الخصيب اصفهان اشاره كرد.[۵۱]
بیت الحکمه و دار العلم ها
نخستين مركز مهمى كه به منظور آموزش و تعلیم تأسيس شد بيت الحكمه نام داشت كه در بغداد ساخته شد. اين مركز، كه به هزينه خزانه دولتى يا بيت المال اداره مى شد، محل اجتماع دانشمندان و پژوهشگران و به ويژه مترجمان شايسته اى بود كه كتابهاى علمى و فلسفى يونانى را به عربى ترجمه مى كردند. اساس بيت الحكمه را، كه نخستين كتابخانه مسلمانان در بغداد بود، هارون الرشيد پايه ريزى كرد. پيش از آن منصور عباسى، كه از زمان وى كار ترجمه آغاز شده بود، دستور داد كتابهايى از زبانهاى ديگر به عربى ترجمه شود و همين كتابها پايه بيتالحكمه گرديد. در زمان مأمون، بيت الحكمه توسعه يافت. او صد بار شتر كتاب به بغداد حمل كرد و ظاهراً اين كتابها بهدنبال قرار صلحى كه بين وى و امپراتور روم، ميشل دوم، بسته شد، به مسلمانان داده شد. مأمون همچنين 300 هزار دينار صرف ترجمه كتاب كرد. علاوه بر بيت الحكمه، مراكز علمى متعدد ديگرى نيز وجود داشت؛ يكى از اين مراكز دارالعلمها بودند. اين دارالعلمها كتابخانهه اى عمومى به حساب مى آمدند. ازجمله اين مراكز، دارالعلم فاطميون در مصر است. در اين نهاد، كه در 395 ق و به دستور الحاكم بامراللَّه، خليفه فاطمى مصر، در قاهره تأسيس شد، تقريباً يك ميليون جلد كتاب وجود داشت. دارالعلم موصل را نيز جعفربن محمد حمدان موصلى بر پا ساخت. اين مركز نخستين مركزى بود كه در آن كتابهايى از همه رشته هاى علمى گردآورى شده بود. در طرابلس، از شهرهاى لبنان كنونى نيز، در اواخر سده پنجم هجرى، دارالعلمى با 6/ 1 ميليون جلد كتاب وجود داشت.[۵۲]
نظامیه ها
در نيمه دوم سده پنجم هجرى، خواجه نظام الملك با ساخت مدارسى به نام نظاميه که اولین آنها را در در 459 ق در بغداد تاسیسی نمود و بعدا در نيشابور و شهرهاى ديگر قلمرو سلجوقيان مدارس مشابهی پديد آورد تاثیر چشمگیری در نهضت بزرگ علمي و فرهنگي جهان اسلام گذاشت. در نظاميه بغداد، كه تأسيس شد، ابواسحاق شيرازى تدريس مىكرد و پس از آن بزرگترين مقام تدريس در اين مدرسه به امام محمد غزالى رسيد. در نظاميه نيشابور، كه به خاطر توجه خواجه نظامالملك و ديگر پادشاهان سلجوقى به شهر نيشابور در اين شهر تأسيس شد، افراد مشهورى چون امام موفق نيشابورى، حكيم عمر خيام، حسن صباح، امام محمد غزالى و برادرش امام احمد و امام محمد نيشابورى تربيت شدند. نظاميه اصفهان و بلخ نيز استادان نامورى داشت.[۵۳]
رصدخانه ها
رصدخانه ها به عنوان سازمان مشخص علمى- كه در آن رصد ستارگان صورت مىگرفته- مركز مهم آموزش علم نجوم و علوم وابسته به آن بوده است. در سرزمينهاى اسلامى رصدخانههاى متعدد بزرگى ساخته شد كه نخستين آنها رصدخانه شماسيه است كه در سال 213 هجرى در بغداد بهدست مأمون بنا گرديد.[۵۴]
بیمارستان ها
بيمارستان نيز سازمان علمى مهمى بهشمار مىرفت؛ چراكه مركز عمده تعليمات پزشكى بالينى در آنجا صورت مىگرفت. بسيارى از بيمارستانها، كتابخانه و مدرسهاى براى تدريس جنبههاى نظرى علم طب داشتند كه از آن ميان مىتوان به بيمارستانهاى رى، فسطاط،الكبير منصورى قاهره و نورى بغداد اشاره كرد.[۵۵]
سایر مراکز
در مورد مراكز مهم آموزشى اسلامى، توجه به دو مركز علمى ديگر حايز اهميت است: يكى رَبع رشيدى كه محل آمدوشد علما و دانشمندان بسيارى بود كه به كار علمى مشغول بودند و ديگرى شَنب غازانى كه در دوره ايلخانان تأسيس گرديد و در آن دانستههاى علمى فراوانى ردوبدل مىشد.[۵۶]
بازرگانی در تمدن اسلامی
بازرگانى ممالك اسلامى در قرن چهارم از مظاهر ابهّت اسلام بود و جهان اسلام ملكه تجارت دنيا محسوب مىگرديد و مقام نخست را داشت. كشتيها و كاروانهاى مسلمين همه درياها و صحراها را درمىنورديد و اسكندريه و بغداد، دست كم در مورد كالاهاى تجملى، دو مركز تعيين نرخ بودند.[۵۷]
نظام اداری
نظام ادارى دولت اسلام بطور كلى مانند نظامات ادارى ايران و روم بود، زيرا مردم اين نواحى نظامات سياسى و ادارى معينى داشتند كه کارایی لازم را داشت و مسلمانان پس از فتوحات همان را پذيرفتند البته بمرور ايام قسمتهايى از آنرا باقتضاى عقايد دين خويش و مصالح مردم محل تعديل كردند.[۵۸]
با ورود اسلام به ایران، مسلمانان ناچار شدند برای اداره این قلمرو وسیع به نظام دیوانی پیشرفته و پر سابقه ساسانی روی بیاورند. برای این کار مجبور شدند از دبیران که طبقهای ریشهدار در تاریخ ایران بودند، استفاده کنند. این امر نه تنها موجودیت این قشر فرهیخته و دانشمند ایرانی را تا قرنها بعد تضمین کرد، بلکه در کنار آن بسیاری از مشخصههای نظام حکومتی ایران را در نظام حکومتی اسلام تثبیت کرد.
از طرفی به دلیل نیاز مبرمی که حکام اسلامی ایران به امکانات این طبقه داشتند و به دلیل تجربه دهقانان در گردآوری مالیات پیش از اسلام، حکام اسلامی این وظیفه را پس از ورود خود به ایران به دهقانان واگذار نمودند. دهقانان پیش از اسلام جزء آخرین رده بزرگان، یعنی آزادان بودند، اما با ورود اسلام به دلیل نیاز حاکمان جدید به آنها، وجهه و موقعیتی فوق العاده ممتازتر از گذشته به دست آوردند. از این رو پس از اسلام، در چند قرن نخست هجری دهقانان جزء معدود طبقاتی از اشراف ساسانی بودند که باقی ماندند و رتبهای برجستهتر از دوره ساسانی بهدست آوردند. طبقه دهقان در کنار دبیران، ایرانیانی بودند که به نفوذ، تکوین و تثبیت مواریث ایران ساسانی در امپراتوری اسلام کمک کردند و در این امر نقشی اساسی داشتند. بنابراین میتوان دبیران و دهقانان را به عنوان حافظان اصلی میراث فرهنگی ایران پس از اسلام به شمار آورد. اولین دیوانی که از ایرانیان به مسلمانان رسید، دیوان خراج بود که عمر این خراج را در قالب عطایا بین مسلمانان تقسیم کرد. البته دیوان جیش نیز به موازات دیوان خراج به وجود آمد. دوران خلافت معاویه را به نوعی میتوان دوره گذر خلافت از دوره خلفای راشدین به دوره بنیامیه و دوره تکوین نظام دیوانی نامگذاری کرد. در این دوره، دو دیوان مهم یعنی دیوان خاتم و دیوان برید به نظام دیوانی اسلامی افزوده شد. اگرچه زیاد بن ابیه، استاندار وی نیز در پایهگذاری این دیوانها و به خصوص دیوان خاتم نقش تأثیرگذاری داشت.
یادآوری این نکته نیز ضروری است که در غرب قلمرو اسلامی (شام)، امویان بر میراث عظیم رومیها دست یافتند و به دلیل قرار داشتن پایتختشان در قلمرو پیشین امپراتوری روم، دستگاههای دیوانی اموی بیشتر رنگ و بوی رومی داشت. بنابراین، نوعی تقسیمبندی اجتنابناپذیر به وجود آمده بود؛ یعنی متصرفات شرقی تحت تأثیر نظام دیوانی ساسانی، و متصرفات غربی تحت تأثیر نظام دیوانی روم تا اینکه در زمان خلافت عبدالملک بن مروان نظام دیوانی ایرانی و رومی به عربی برگردانده شد. هم زمان با تغییر دیوان، سکه و طراز نیز از شکلهای ایرانی و رومی جدا شد و شکل عربی و اسلامی به خود گرفت. [۵۹]
پانویس
- ↑ مجموعه مقالات اولین کنفرانس بینالمللی فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 190.
- ↑ همان منبع، همان ص.
- ↑ فرهنگ روز سخن به سرپرستی حسن انوری، تهران، سخن، 1383، ص869.
- ↑ تاریخ و تمدن اسلامی، علیاكبر ولایتی، قم: دفتر نشر معارف، 1384 ش، ص 19.
- ↑ نقش فرهنگ و تمدن در بیداری غرب، ص 45 و نیز ر.ک: علی شریعتی، همان منبع، ج1، ص 5-4.
- ↑ نقش پیامبران در تمدن انسان، فخرالدین حجازی، بیجا: بعثت، بیتا، ج دوم. صص 20-19.
- ↑ تاریخ تمدن، ج1، ص5.
- ↑ فرهنگ روز سخن، همان منبع، ص 337
- ↑ پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، علی اکبر ولایتی، ج1، ص 22
- ↑ پیامبر اعظم (ص) بنیانگذار تمدن اسلامی، اکبر عروتی موفق؛ معرفت، بهمن 1385، شماره 110
- ↑ نشریه هفتهنامه پرتو، سال نهم، شماره 408.
- ↑ نشریه هفتهنامه پرتو، سال نهم، شماره 408.
- ↑ مجموعه مقالات اولین کنفرانس بینالمللی فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 191.
- ↑ برررسی مختصر فرهنگ و تمدن اسلامی، و.و بار تولد، علیاکبر دیانت، تبریز: ابن سینا، ج اول، 1337، ص 7.
- ↑ نقش پیامبران در تمدن انسان، ص 140.
- ↑ علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، زینالعابدین قربانی، بیجا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ج پنجم 1374، ص 18.
- ↑ علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، ص 17.
- ↑ همان منبع، ص 16.
- ↑ برای تفصیل مراجعه شود به تفسیر المیزان، ج4، ص 94 تا 108
- ↑ عبدالحسین زرین کوب، کارنامه ی اسلام، چ 11، مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، تهران، 1385 ه.ش، ص 26.
- ↑ اعجاز عددی قرآن، سایت تبیان
- ↑ بقره/269
- ↑ البرهان فى تفسير القرآن، ج1، ص9
- ↑ محمد احمدی، نقش اهل بیت(ع) و شیعیان در شکل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی، نشریه الکترونیکی هفت اقلیم[۱]
- ↑ برای تفصیل رجوع شود به مقدمه شرح ابن ابی الحدید
- ↑ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه ی علی جواهرکلام، چ 7، مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، تهران، 1372 ه.ش، ص 582. نقل از محرمی، غلامحسن؛ (1390)، نقش امامان شیعه علیهم السلام در شکل گیری و توسعه ی تمدن اسلامی، قم: انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ اول
- ↑ حسن سالاری، تمدن اسلامی، پایگاه جزیره دانش [۲]
- ↑ مهدی گلشنی، عوامل مؤثر در شكوفایی علم در تمدن درخشان اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، بازیابی: 20 تیر 1394
- ↑ حسن زاده آملی، حسن، هزار و يك كلمه، ج5، کلمه 482 (رساله ای از علامه شعرانی)
- ↑ شیعه در اسلام، علامه طباطبائی ره
- ↑ شیعه در اسلام، علامه طباطبائی ره
- ↑ ولایتی، علی اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص52
- ↑ حسن زاده آملی، حسن، هزار و يك كلمه، ج5، کلمه 482 (رساله ای از علامه شعرانی)
- ↑ علی اکبر ولایتی، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص 35 تا 37.
- ↑ کارنامه اسلام، عبدالحسین زرینکوب
- ↑ مصاحب، خيام به عنوان عالم جبر/ 103.
- ↑ خيام به عنوان عالم جبر/ 104.
- ↑ روایت تفکر، فرهنگ و تمدن از آغاز تاکنون، جلد دوم، سازمان ملی جوانان، معاونت مطالعات و تحقیقات، ص 140.
- ↑ عَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله: الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمُ الْأَدْيَانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَان (بحارالانوار، ج 1، ابواب العلم، باب 6: العلوم التي أمر الناس بتحصيلها و ينفعهم، حدیث 52)
- ↑ بنگرید: نگارش احادیث طبی، غلامرضا نورمحمدی، مجله پژوهش و حوزه، شماره 17 و 18.
- ↑ شهر «جندي شاپور» را شاپور اول ساساني (241-272 م) به هم چشمي «انطاكيه» كه از بلاد رومي محسوب ميشد، در اهواز ساخت. این شهر بعداً توسط انوشيروان (531-579 م) به مركز تحصيل طب و فلسفه تبدیل شد قسمتي از استادان بزرگ جندی شاپور مسيحي نسطوري مذهب بودند كه پس از بستهشدن مدارس فلسفي يوناني به فرمان امپراطور روم، از «رُها» و ديگر مراكز علمي و فلسفي گريخته بودند.(تاريخ علوم اسلامي، به روايت استاد همايي، تهران، نشر هما، 1363.)
- ↑ پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی، علیاکبر ولایتی، ص 188.
- ↑ دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 4، ذيل «ابنسينا»
- ↑ طب و طبیب و تشریح، حسن حسن زاده آملی، ص 62.
- ↑ طب و طبیب و تشریح، ص 62.
- ↑ ابن ربن، دایره المعارف بزرگ اسلامی، رضا انزابی نژاد، ج 3، تهران، 1374 ش.
- ↑ آشنایی با منابع مهم طب سنتی، پایگاه مرکز فرهنگ، آداب و میراث پزشکی.
- ↑ مقدمه کامل الصناعه.
- ↑ قانون فی الطب/ ابوعلی سینا، فرشید امینی، علوم و فنون، تیر ماه 1388.
- ↑ تاريخ طب در ايران قبل و بعد از اسلام، محمود نجمآبادي، نسخه الکترونیک، کمیته رایانهای کردن طب و بهداشت، ص 796.
- ↑ اسلامى فرد، زهرا، تاريخ فرهنگ و تمدن اسلام، ص 39 تا 41
- ↑ ولايتى، على اكبر، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص 31
- ↑ ولايتى، على اكبر، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص 32
- ↑ سيد حسين نصر، علم و تمدن در اسلام، ص 68 و 69.
- ↑ تاريخ فرهنگ و تمدن اسلام(اسلامى فرد، زهرا)، ص: 45
- ↑ ولايتى، على اكبر، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص 33
- ↑ بينش، عبد الحسين، آشنايى با تاريخ تمدن اسلامى، اداره عقيدتى سياسى نمايندگى ولى فقيه در سپاه، تهران، 1387، ص 95
- ↑ پاينده، ابو القاسم، تاريخ سياسى اسلام، ج1، ص 458
- ↑ حاتمی منش، محمدعلی، نظام دیوانی اسلامى در سده نخست هجری، تاریخ در آیینه پژوهش 1387، شماره 20، در دسترس در پرتال جامع علوم اسلامی، بازیابی: 20 تیر 1394
منابع
- جستاری در فرهنگ و تمدن اسلامی، علی جدید بناب، بشری، شماره 55، 1386، ص 38 تا 43.
- پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، علی اکبر ولایتی
- پیامبر اعظم (ص) بنیانگذار تمدن اسلامی، اکبر عروتی موفق؛ معرفت، بهمن 1385، شماره 110 در دسترس در پایگاه رسول نور، بازیابی: 3 تیر 1394
- نقش اهل بیت(ع) و شیعیان در شکل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی، محمد احمدی، نشریه الکترونیکی هفت اقلیم
- نقش امامان شیعه علیهم السلام در شکل گیری و توسعه ی تمدن اسلامی، غلامحسن محرمی، قم: انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1390
- البرهان فى تفسير القرآن، هاشم بن سليمان بحرانى، بنیاد بعثت، تهران، 1416 ق
- الميزان فى تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسين حوزه علميه قم
- تمدن اسلامی، حسن سالاری، پایگاه جزیره دانش
- تاريخ فرهنگ و تمدن اسلام، زهرا اسلامی فرد، دفتر نشر معارف، قم، 1389، چاپ اول
- فرهنگ و تمدن اسلامی، علی اکبر ولایتی
- آشنايى با تاريخ تمدن اسلامى، عبدالحسین بینش، اداره عقيدتى سياسى نمايندگى ولى فقيه در سپاه، تهران، 1387
- تاريخ سياسى اسلام، ابوالقاسم پاینده، نشر جاويدان، تهران، 1376، چاپ نهم
- عوامل مؤثر در شكوفایی علم در تمدن درخشان اسلامی، مهدی گلشنی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی
- نظام دیوانی اسلامى در سده نخست هجری، محمدعلی حاتمی منش، تاریخ در آیینه پژوهش، 1387، شماره 20
- نقش مسلمانان در دانش طب، همین دانشنامه