غزوه سویق: تفاوت بین نسخهها
سطر ۵: | سطر ۵: | ||
{{بیت|حتّى تبيدوا قبائل الاوس|و الخزرج انّ الفؤاد يشتعل}} | {{بیت|حتّى تبيدوا قبائل الاوس|و الخزرج انّ الفؤاد يشتعل}} | ||
− | بر يثرب و گروههاى آن بتازيد كه آن چه گرد | + | بر يثرب و گروههاى آن بتازيد كه آن چه گرد آورده اند، تاراج شما باشد؛ اگر جنگ بدر به سود آنان پايان گرفت، جنگ هاى پس از آن مايه سربلندى شما خواهد بود سوگند خوردم كه با زنان آميزش نكنم و سر و تن خويش نشويم تا قبيله هاى اوس و خزرج را نابود كنيد. زيرا آتش در دل زبانه مى كشد. |
+ | |||
و به همين منظور در ماه [[ذی الحجه]] سال دوم هجرت - يعنى دو ماه پس از جنگ بدر - به قصد انتقام از پيغمبر اسلام با دويست تن از جنگ جويان قريش به سوى [[مدينه]] حركت كرد و تا جايى به نام «ثيب » نزديكي هاى شهر مدينه پيش آمد و در آن جا همراهان خود را گذارده و چون شب شد خودش به تنهايى به سوى قلعه هاى يهود [[بنى النضير]] رفت و بر در خانه [[حيى بن اخطب]] يكى از سران يهود آمد ولى حيى بن اخطب وقتى دانست ابوسفيان دشمن سرسخت مسلمانان و پيغمبر اسلام است ترسيد در را به روى او باز كند. | و به همين منظور در ماه [[ذی الحجه]] سال دوم هجرت - يعنى دو ماه پس از جنگ بدر - به قصد انتقام از پيغمبر اسلام با دويست تن از جنگ جويان قريش به سوى [[مدينه]] حركت كرد و تا جايى به نام «ثيب » نزديكي هاى شهر مدينه پيش آمد و در آن جا همراهان خود را گذارده و چون شب شد خودش به تنهايى به سوى قلعه هاى يهود [[بنى النضير]] رفت و بر در خانه [[حيى بن اخطب]] يكى از سران يهود آمد ولى حيى بن اخطب وقتى دانست ابوسفيان دشمن سرسخت مسلمانان و پيغمبر اسلام است ترسيد در را به روى او باز كند. | ||
نسخهٔ ۲۳ ژوئن ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۳۷
جنگ بدر بيشتر قريش را داغ دار و مصيبت زده كرده بود، و از آن جمله ابوسفيان بود كه يك پسر از دست داده بود و يك پسر او نيز به اسارت رفته بود و چند تن ديگر نيز از نزديكان و فاميلش به قتل رسيده و يا اسير شده بودند و با توجه به اين كه خود را از رؤساى قريش مى دانست تحمل شكست از مسلمانان نيز براى او بسيار دشوار بود. از اين رو پس از جنگ بدر قسم خورد تا انتقام خود را از پیامبر اسلام نگيرد با زنان هم بستر نشود و بدنش را شستشو ندهد. او سرود:
كرّوا على يثرب و جمعهم ايدأب فيها قائما و قاعدا
ان يك يوم القليب كان لهم فانّ ما بعده لكم دول
آليت لا اقرب النساء و لا يمسّ رأسى و جلدى الغسل
حتّى تبيدوا قبائل الاوس و الخزرج انّ الفؤاد يشتعل
بر يثرب و گروههاى آن بتازيد كه آن چه گرد آورده اند، تاراج شما باشد؛ اگر جنگ بدر به سود آنان پايان گرفت، جنگ هاى پس از آن مايه سربلندى شما خواهد بود سوگند خوردم كه با زنان آميزش نكنم و سر و تن خويش نشويم تا قبيله هاى اوس و خزرج را نابود كنيد. زيرا آتش در دل زبانه مى كشد.
و به همين منظور در ماه ذی الحجه سال دوم هجرت - يعنى دو ماه پس از جنگ بدر - به قصد انتقام از پيغمبر اسلام با دويست تن از جنگ جويان قريش به سوى مدينه حركت كرد و تا جايى به نام «ثيب » نزديكي هاى شهر مدينه پيش آمد و در آن جا همراهان خود را گذارده و چون شب شد خودش به تنهايى به سوى قلعه هاى يهود بنى النضير رفت و بر در خانه حيى بن اخطب يكى از سران يهود آمد ولى حيى بن اخطب وقتى دانست ابوسفيان دشمن سرسخت مسلمانان و پيغمبر اسلام است ترسيد در را به روى او باز كند.
ابوسفيان ناچار شد در خانه سلام بن مشكم - يكى ديگر از سران يهود مزبور - برود و او در را به رويش باز كرده و از وى پذيرايى به عمل آورد و اطلاعاتى نيز از وضع مسلمانان در اختيار او گذارد.
ابوسفيان پس از اين ملاقات همان نيمه شب از نزد سلام بن مشكم خارج شده پيش همراهان آمده و عده اى از آن ها را مامور كرد تا به نخلستان هاى اطراف مدينه يورش برند، آن ها نيز خود را به نخلستان «عريض » رسانده قسمتى از آن را آتش زده و دو تن از انصار را نيز در آن جا ديدار كرده آن دو را نيز كشتند و به پايگاه خود بازگشتند. ابوسفيان بيش از آن درنگ را جايز ندانسته همان ساعت دستور حركت به سوى مكه را صادر كرد و با عجله به جانب مكه بازگشتند.
روز بعد كه رسول خدا صلی الله علیه و آله از جريان مطلع شد ابولبابه را در مدينه به جاى خود منصوب داشته و با 200 نفر از مهاجر و انصار به منظور تعقيب ابوسفيان از شهر خارج شد و تا جايى به نام «قرقرة الكدر» - چهارده منزلى مدينه - پيش رفت و چون به ابوسفيان دسترسى نيافت پس از پنج روز به مدينه بازگشت.
ابوسفيان و همراهانش از ترس مسلمانان به سرعت راه مى پيمودند و براى اين كه سبك بار شوند و بهتر بتوانند راه بپيمايند، توشه و آذوقه راه خود را كه عبارت از «سويق » يعنى آرد - بود و در كيسه هايى همراه خود آورده بودند روى زمين مى ريختند و مى رفتند كه تعداد زيادى از آن ها نصيب مسلمانان گرديد و به همين مناسبت آن غزوه را «سويق » نام نهادند.
منابع
- هاشم رسولى محلاتى، زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ص 326.
- محمدابراهيم آيتي، برگزيده تاريخ پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله.