انصار: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'ياران يثربى پيامبر. واژه انصار از واژه‌ها و اصطلاحات مشهور تاريخ صدر اسلام است...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
ياران يثربى پيامبر.
+
یاران یثربى پیامبر.
  
واژه انصار از واژه‌ها و اصطلاحات مشهور تاريخ صدر اسلام است و در [[قرآن]] و بسيارى از متون روايى، تاريخى و تفسيرى بكار رفته است. اين واژه جمع كلمه ناصر و برگرفته از ريشه «ن ـ ص ـ ر» است كه به مفهوم كمك كردن، يارى رسانيدن و دستگيرى كردن است.<ref> ترتيب‌العين، ص 808؛ مقاييس ‌اللغه، ج 5، ص 435؛ لسان‌العرب، ج 14، ص 160؛ «نصر».</ref>
+
واژه انصار از واژه‌ها و اصطلاحات مشهور تاریخ صدر اسلام است و در [[قرآن]] و بسیارى از متون روایى، تاریخى و تفسیرى بكار رفته است. این واژه جمع كلمه ناصر و برگرفته از ریشه «ن ـ ص ـ ر» است كه به مفهوم كمك كردن، یارى رسانیدن و دستگیرى كردن است.<ref> ترتیب‌العین، ص 808؛ مقاییس ‌اللغه، ج 5، ص 435؛ لسان‌العرب، ج 14، ص 160؛ «نصر».</ref>
  
آنچه مفهوم اين واژه را از مفهوم «اعوان» متمايز مى‌سازد آن است كه عون براى هر كمكى بكار مى‌رود؛<ref> ترتيب العين، ص 591، «عون».</ref> اما نصر كمك به فرد يا گروهى است كه در رويارويى يا دشمنى با فرد يا گروهى قرار گرفته است، از اين ‌رو چنانچه در جنگ گروهى به يكى از طرفين نزاع بپيوندند آنان را نصرت داده‌اند.<ref> الفروق اللغويه، ص 540.</ref>
+
آنچه مفهوم این واژه را از مفهوم «اعوان» متمایز مى‌سازد آن است كه عون براى هر كمكى بكار مى‌رود؛<ref> ترتیب العین، ص 591، «عون».</ref> اما نصر كمك به فرد یا گروهى است كه در رویارویى یا دشمنى با فرد یا گروهى قرار گرفته است، از این ‌رو چنانچه در جنگ گروهى به یكى از طرفین نزاع بپیوندند آنان را نصرت داده‌اند.<ref> الفروق اللغویه، ص 540.</ref>
  
'''آغاز و سير نصرت پيامبر به وسيله اهل يثرب'''
+
'''آغاز و سیر نصرت پیامبر به وسیله اهل یثرب'''
  
تاريخ حمايت يثربيان از پيامبر به يك ‌سال پيش از هجرت در پيمان عقبه دوم بازمى‌گردد. در ميان جمع بيعت كننده با پيامبر دو تن از سران تيره‌هاى اوسى (بنى ‌عبدالأشهل) و خزرجى (بنى ‌سلمه) نيز حضور داشتند كه پيامبر با وعده آنان حاضر شد به يثرب مهاجرت كند. بيعت كنندگان بيعت عقبه تعهد كردند همچون زنان و فرزندان خود از پيامبر دفاع كنند. (=> بيعت عقبه)
+
تاریخ حمایت یثربیان از پیامبر به یك ‌سال پیش از هجرت در پیمان عقبه دوم بازمى‌گردد. در میان جمع بیعت كننده با پیامبر دو تن از سران تیره‌هاى اوسى (بنى ‌عبدالأشهل) و خزرجى (بنى ‌سلمه) نیز حضور داشتند كه پیامبر با وعده آنان حاضر شد به یثرب مهاجرت كند. بیعت كنندگان بیعت عقبه تعهد كردند همچون زنان و فرزندان خود از پیامبر دفاع كنند. (=> بیعت عقبه)
  
واژه‌هاى بكار رفته در گزارش از اين گفتگوها عبارت است از «منع» به معناى مصون داشتن و حفظ كردن و «أوى» به معناى پناه دادن. در برخى گزارش‌ها هم از «نصر» استفاده شده؛ اما با قيدهاى گفتارى پس از آن همان مفهوم گزارش‌هاى فوق بدست مى‌آيد.<ref> المستدرك، ج 2، ص 625ـ626؛ السنن الكبرى، ج 8، ص 145؛ صحيح ابن حبان، ج 14، ص 173.</ref>
+
واژه‌هاى بكار رفته در گزارش از این گفتگوها عبارت است از «منع» به معناى مصون داشتن و حفظ كردن و «أوى» به معناى پناه دادن. در برخى گزارش‌ها هم از «نصر» استفاده شده؛ اما با قیدهاى گفتارى پس از آن همان مفهوم گزارش‌هاى فوق بدست مى‌آید.<ref> المستدرك، ج 2، ص 625ـ626؛ السنن الكبرى، ج 8، ص 145؛ صحیح ابن حبان، ج 14، ص 173.</ref>
  
در آيات 72 و 74 [[سوره انفال]]/8 نيز از واژگان «أوى» به معناى مصون كردن و «نصر» به معناى حمايت كردن بدين منظور استفاده شده است: «والَّذينَ ءاوَوا ونَصَرُوا... × والَّذينَ ءاووا وَنَصَروا اُولئِكَ هُمُ المُؤمِنونَ حَقـًّا لَهُم مَغفِرَةٌ و رِزقٌ كَريم». (سوره انفال/8 ،73ـ74)
+
در آیات 72 و 74 [[سوره انفال]]/8 نیز از واژگان «أوى» به معناى مصون كردن و «نصر» به معناى حمایت كردن بدین منظور استفاده شده است: «والَّذینَ ءاوَوا ونَصَرُوا... × والَّذینَ ءاووا وَنَصَروا اُولئِكَ هُمُ المُؤمِنونَ حَقـًّا لَهُم مَغفِرَةٌ و رِزقٌ كَریم». (سوره انفال/8 ،73ـ74)
  
به ‌رغم صدور حكم جهاد در سال نخست هجرى هيچ ‌يك از اهالى يثرب در اعزام‌هاى نخستين پيامبر براى تعرض به ‌كاروان‌هاى تجارى قريش حضور نداشتند.<ref> المغازى، ج 1، ص 11؛ الطبقات، ج 2، ص 4.</ref> با بالا گرفتن نزاع ميان قريشيان [[مكه]] و قريشيان مهاجر، جنگ‌هاى متعددى روى داد و رابطه‌اى نو، ميان مسلمانان يثربى و مهاجران شكل گرفت كه سرآغاز آن [[جنگ بدر]] بود.
+
به ‌رغم صدور حكم جهاد در سال نخست هجرى هیچ ‌یك از اهالى یثرب در اعزام‌هاى نخستین پیامبر براى تعرض به ‌كاروان‌هاى تجارى قریش حضور نداشتند.<ref> المغازى، ج 1، ص 11؛ الطبقات، ج 2، ص 4.</ref> با بالا گرفتن نزاع میان قریشیان [[مكه]] و قریشیان مهاجر، جنگ‌هاى متعددى روى داد و رابطه‌اى نو، میان مسلمانان یثربى و مهاجران شكل گرفت كه سرآغاز آن [[جنگ بدر]] بود.
  
اين جنگ زمانى آغار شد كه پيامبر به ‌كاروان قريش در بدر دست نيافت و چون متوجه نزديك شدن سپاه اعزامى از مكه شد با ياران خود مشورت كرد؛ اما به آمادگى مهاجران و نظرات آنان اكتفا نكرد و از انصاريان حاضر نيز نظر خواست زيرا انصار طبق پيمان عقبه دوم متعهد به نصرت آن حضرت در خارج از مدينه نبودند،<ref> الطبقات، ج 2، ص 6.</ref> آنگاه سعد بن ‌معاذ از سران انصار برخاست و خود و ديگر انصار حاضر را تابع پيامبر و وحى الهى دانست،<ref> همان، ص 14؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 141.</ref> از اين ‌روى حمايت يثربيان كه تا اين زمان محدود به دفاع از مهاجران در يثرب بود از آن فراتر رفت و به ديگر رويارويي‌هاى پيامبر تسرى يافت. حضور يثربيان در لشكركشي‌هايى چون بدرالموعد، سويق، خيبر، [[فتح مكه]]، موته، تبوك و غزوات ديگر نشانى از اين امر است.
+
این جنگ زمانى آغار شد كه پیامبر به ‌كاروان قریش در بدر دست نیافت و چون متوجه نزدیك شدن سپاه اعزامى از مكه شد با یاران خود مشورت كرد؛ اما به آمادگى مهاجران و نظرات آنان اكتفا نكرد و از انصاریان حاضر نیز نظر خواست زیرا انصار طبق پیمان عقبه دوم متعهد به نصرت آن حضرت در خارج از مدینه نبودند،<ref> الطبقات، ج 2، ص 6.</ref> آنگاه سعد بن ‌معاذ از سران انصار برخاست و خود و دیگر انصار حاضر را تابع پیامبر و وحى الهى دانست،<ref> همان، ص 14؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 141.</ref> از این ‌روى حمایت یثربیان كه تا این زمان محدود به دفاع از مهاجران در یثرب بود از آن فراتر رفت و به دیگر رویارویی‌هاى پیامبر تسرى یافت. حضور یثربیان در لشكركشی‌هایى چون بدرالموعد، سویق، خیبر، [[فتح مكه]]، موته، تبوك و غزوات دیگر نشانى از این امر است.
  
تغيير نوع روابط يثربيان با مهاجران در آيات [[سوره انفال]]/8 كه همزمان با [[جنگ بدر]] در سال دوم هجرى نازل شده منعكس شده است. در آيات 72 و 74 اين سوره نصرت از پناهندگى تفكيك شده و بر كنش خاصى اطلاق شده است: «...والَّذينَ ءاوَوا و نَصَرُوا...» از اين ‌رو شايد نتوان پذيرفت كه بيعت كنندگان عقبه دوم از واژه نصرت در سخنان خود با پيامبر استفاده كرده باشند زيرا همان‌گونه كه گفته شد، نصرت در جنگ بدر آغاز گرديد.
+
تغییر نوع روابط یثربیان با مهاجران در آیات [[سوره انفال]]/8 كه همزمان با [[جنگ بدر]] در سال دوم هجرى نازل شده منعكس شده است. در آیات 72 و 74 این سوره نصرت از پناهندگى تفكیك شده و بر كنش خاصى اطلاق شده است: «...والَّذینَ ءاوَوا و نَصَرُوا...» از این ‌رو شاید نتوان پذیرفت كه بیعت كنندگان عقبه دوم از واژه نصرت در سخنان خود با پیامبر استفاده كرده باشند زیرا همان‌گونه كه گفته شد، نصرت در جنگ بدر آغاز گردید.
  
رديابى نخستين كاربردهاى واژه انصار براى مسلمانان يثرب با تكيه بر متون اسلامى ناكام مى‌ماند زيرا مؤلفان اين متون در سده دوم و سوم به تحول مفهوم انصار پس از عصر نبوى توجه نكرده‌اند و هرگاه مى‌خواستند از اوس يا خزرج نام ببرند از اين واژه استفاده مى‌كردند. (=> همين مقاله: تحول مفهوم انصار)
+
ردیابى نخستین كاربردهاى واژه انصار براى مسلمانان یثرب با تكیه بر متون اسلامى ناكام مى‌ماند زیرا مؤلفان این متون در سده دوم و سوم به تحول مفهوم انصار پس از عصر نبوى توجه نكرده‌اند و هرگاه مى‌خواستند از اوس یا خزرج نام ببرند از این واژه استفاده مى‌كردند. (=> همین مقاله: تحول مفهوم انصار)
  
در [[سوره انفال]] پس از بيان حوادث جنگ بدر و در آيات پايانى اين سوره براى اشاره به مسلمانان يثربى، از عبارت‌هايى چون «...والَّذين... نَصَرُوا...» استفاده شده است و نشان مى‌دهد كه هنوز واژه انصار به نامى براى آن‌ها تبديل نشده است (سال دوم هجرى)؛ اما در آيات [[سوره توبه]] نام انصار در كنار نام مهاجران آمده و نشان مى‌دهد كه چنين واژه‌اى در سال ششم بكار مى‌رفته و براى همگان شناخته شده بوده است: «...المُهجِرينَ والاَنصارِ...» ([[سوره توبه]]/9،100، 117)
+
در [[سوره انفال]] پس از بیان حوادث جنگ بدر و در آیات پایانى این سوره براى اشاره به مسلمانان یثربى، از عبارت‌هایى چون «...والَّذین... نَصَرُوا...» استفاده شده است و نشان مى‌دهد كه هنوز واژه انصار به نامى براى آن‌ها تبدیل نشده است (سال دوم هجرى)؛ اما در آیات [[سوره توبه]] نام انصار در كنار نام مهاجران آمده و نشان مى‌دهد كه چنین واژه‌اى در سال ششم بكار مى‌رفته و براى همگان شناخته شده بوده است: «...المُهجِرینَ والاَنصارِ...» ([[سوره توبه]]/9،100، 117)
  
در اشعار صدر اسلام نيز واژه انصار در برابر نام مهاجران بكار رفته است. گفته شده: به هنگام تأسيس مسجد نبوى در سال دوم در مصرع دوم شعرى به مهاجر و انصار دعا شده است.<ref> الطبقات، ج 1، ص 240؛ سنن ابى‌داود، ج 1، ص 111؛ سنن النسائى، ج 2، ص 44.</ref> چنين اشعارى را به زمان حفر خندق در سال پنجم نيز نسبت مى‌دهند؛<ref> الطبقات، ج 2، ص 70؛ مسند احمد، ج 5، ص 332؛ صحيح مسلم، ج 5، ص 189.</ref> اما با توجه به آن كه آغاز نصرت در [[جنگ بدر]] و پس از ساختن مسجد بوده، نمى‌توان شعر نخست را به آن دوره نسبت داد زيرا آنچه يثربيان در آغاز انجام مى‌دادند پناه دادن (أوى) ناميده مى‌شد.
+
در اشعار صدر اسلام نیز واژه انصار در برابر نام مهاجران بكار رفته است. گفته شده: به هنگام تأسیس مسجد نبوى در سال دوم در مصرع دوم شعرى به مهاجر و انصار دعا شده است.<ref> الطبقات، ج 1، ص 240؛ سنن ابى‌داود، ج 1، ص 111؛ سنن النسائى، ج 2، ص 44.</ref> چنین اشعارى را به زمان حفر خندق در سال پنجم نیز نسبت مى‌دهند؛<ref> الطبقات، ج 2، ص 70؛ مسند احمد، ج 5، ص 332؛ صحیح مسلم، ج 5، ص 189.</ref> اما با توجه به آن كه آغاز نصرت در [[جنگ بدر]] و پس از ساختن مسجد بوده، نمى‌توان شعر نخست را به آن دوره نسبت داد زیرا آنچه یثربیان در آغاز انجام مى‌دادند پناه دادن (أوى) نامیده مى‌شد.
  
در آيات مدنى [[قرآن كريم]] واژه انصار 7 بار تكرار شده است. اين واژه دوبار در سوره توبه همراه با واژه مهاجرين بيان شده است (توبه/9، 100، 117) و از گروه‌هاى ساكن در يثرب خبر مى‌دهد، همچنين با اشاره به نصرت الهى نسبت به حواريان عيسى در آيات 52 [[سوره آل ‌عمران]]/3 و 14 [[سوره صف]]/61 ميان حمايت حواريان و حمايت انصار از خدا به نوعى مقايسه صورت مى‌گيرد تا ايشان را دلگرم كند كه هر كس خدا را يارى كند خداوند او را بر دشمنش پيروز مى‌گرداند: «فَلَمّا اَحَسَّ عيسى مِنهُمُ الكُفرَ قالَ مَن اَنصارى اِلَى اللّهِ قالَ الحَوارِيّونَ نَحنُ اَنصارُ اللّهِ ءامَنّا بِاللّهِ واشهَد بِاَنّا مُسلِمون». ([[سوره آل ‌عمران]]/3،52)
+
در آیات مدنى [[قرآن كریم]] واژه انصار 7 بار تكرار شده است. این واژه دوبار در سوره توبه همراه با واژه مهاجرین بیان شده است (توبه/9، 100، 117) و از گروه‌هاى ساكن در یثرب خبر مى‌دهد، همچنین با اشاره به نصرت الهى نسبت به حواریان عیسى در آیات 52 [[سوره آل ‌عمران]]/3 و 14 [[سوره صف]]/61 میان حمایت حواریان و حمایت انصار از خدا به نوعى مقایسه صورت مى‌گیرد تا ایشان را دلگرم كند كه هر كس خدا را یارى كند خداوند او را بر دشمنش پیروز مى‌گرداند: «فَلَمّا اَحَسَّ عیسى مِنهُمُ الكُفرَ قالَ مَن اَنصارى اِلَى اللّهِ قالَ الحَوارِیّونَ نَحنُ اَنصارُ اللّهِ ءامَنّا بِاللّهِ واشهَد بِاَنّا مُسلِمون». ([[سوره آل ‌عمران]]/3،52)
  
حواريان در اين آيه خود را از انصار خداوند دانسته و از پيامبر خود مى‌خواهند گواهى دهد كه تسليم‌اند؛ اما در آيه بعد خداوند ايمان حواريان عيسى را الگويى براى مؤمنان معرفى مى‌كند كه در برابر كافران از حمايت و پشتيبانى خداوند بهره‌مند شدند: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا كونوا اَنصارَاللّهِ كَما قالَ عيسَى ابنُ مَريَمَ لِلحَواريّينَ مَن اَنصارى اِلَى اللّهِ قالَ الحَواريّونَ نَحنُ اَنصارُ اللّهِ فَامَنَت طَائِفَةٌ مِن بَنى‌اِسرءيلَ و كَفَرَت طَائِفَةٌ فَاَيَّدنَا الَّذينَ ءامَنوا عَلى عَدُوِّهِم فَاَصبَحوا ظهِرين». ([[سوره صف]]/61،14)
+
حواریان در این آیه خود را از انصار خداوند دانسته و از پیامبر خود مى‌خواهند گواهى دهد كه تسلیم‌اند؛ اما در آیه بعد خداوند ایمان حواریان عیسى را الگویى براى مؤمنان معرفى مى‌كند كه در برابر كافران از حمایت و پشتیبانى خداوند بهره‌مند شدند: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا كونوا اَنصارَاللّهِ كَما قالَ عیسَى ابنُ مَریَمَ لِلحَواریّینَ مَن اَنصارى اِلَى اللّهِ قالَ الحَواریّونَ نَحنُ اَنصارُ اللّهِ فَامَنَت طَائِفَةٌ مِن بَنى‌اِسرءیلَ و كَفَرَت طَائِفَةٌ فَاَیَّدنَا الَّذینَ ءامَنوا عَلى عَدُوِّهِم فَاَصبَحوا ظهِرین». ([[سوره صف]]/61،14)
  
از اين ‌رو واژه انصار مى‌توانست حس معنوى ويژه‌اى در ميان بوميان مسلمان يثرب ايجاد كند، به ‌گونه‌اى كه آنان خود را ياران و سربازان خداوند احساس كنند و بر [[ايمان]] و نگرش آن‌ها به زندگى تأثيرى عميق بر جاى نهد. انتظار جهاد،<ref> الطبقات، ج 2، ص 151؛ الثقات، ج 1، ص 224.</ref> پيشتازى در نبرد، آمادگى براى شهادت،<ref> تاريخ طبرى، ج 2، ص 189؛ اسدالغابه، ج 5، ص 30؛ الاصابه، ج 6، ص 357.</ref> شجاعت<ref> المغازى، ج 1، ص 282.</ref> و آمار شهدا و زخمي‌هاى آنان مى‌تواند نشانى از اين تأثير باشد.
+
از این ‌رو واژه انصار مى‌توانست حس معنوى ویژه‌اى در میان بومیان مسلمان یثرب ایجاد كند، به ‌گونه‌اى كه آنان خود را یاران و سربازان خداوند احساس كنند و بر [[ایمان]] و نگرش آن‌ها به زندگى تأثیرى عمیق بر جاى نهد. انتظار جهاد،<ref> الطبقات، ج 2، ص 151؛ الثقات، ج 1، ص 224.</ref> پیشتازى در نبرد، آمادگى براى شهادت،<ref> تاریخ طبرى، ج 2، ص 189؛ اسدالغابه، ج 5، ص 30؛ الاصابه، ج 6، ص 357.</ref> شجاعت<ref> المغازى، ج 1، ص 282.</ref> و آمار شهدا و زخمی‌هاى آنان مى‌تواند نشانى از این تأثیر باشد.
  
بر اساس گزارش‌هاى واقدى 94 درصد شهداى احد (66 از 70 تن)<ref> همان، ص 300.</ref>، 5/92 درصد شهداى بئر معونه (حدود 37 از 40 تن)<ref> همان، ص 347.</ref>، همه شهداى خندق (6 تن)<ref> همان، ج 2، ص 396.</ref>، 60 درصد شهداى خيبر (9 از 15 تن)<ref> همان، ص 700.</ref> و همه شهداى حنين (4 تن) از ياران يثربى پيامبر بودند<ref> همان، ج 3، ص 922.</ref> كه پشتوانه نظامى حكومت ايشان محسوب مى‌شدند.
+
بر اساس گزارش‌هاى واقدى 94 درصد شهداى احد (66 از 70 تن)<ref> همان، ص 300.</ref>، 5/92 درصد شهداى بئر معونه (حدود 37 از 40 تن)<ref> همان، ص 347.</ref>، همه شهداى خندق (6 تن)<ref> همان، ج 2، ص 396.</ref>، 60 درصد شهداى خیبر (9 از 15 تن)<ref> همان، ص 700.</ref> و همه شهداى حنین (4 تن) از یاران یثربى پیامبر بودند<ref> همان، ج 3، ص 922.</ref> كه پشتوانه نظامى حكومت ایشان محسوب مى‌شدند.
  
افزون بر نصرت نظامى بايد به نقش انصار در تبليغات بر ضد دشمنان پيامبر و رويارويى با تبليغات منفى آنان اشاره كرد. اين نقش را شاعران برجسته و شهره انصارى بر عهده داشتند. در اين زمينه به سه تن از شعراى يثربى چون حسان بن ثابت، كعب بن مالك و عبدالله بن رواحه اشاره شده است.<ref> الاغانى، ج 4، ص 144؛ تاريخ دمشق، ج 28، ص 96؛ اسدالغابه، ج 2، ص 4.</ref>
+
افزون بر نصرت نظامى باید به نقش انصار در تبلیغات بر ضد دشمنان پیامبر و رویارویى با تبلیغات منفى آنان اشاره كرد. این نقش را شاعران برجسته و شهره انصارى بر عهده داشتند. در این زمینه به سه تن از شعراى یثربى چون حسان بن ثابت، كعب بن مالك و عبدالله بن رواحه اشاره شده است.<ref> الاغانى، ج 4، ص 144؛ تاریخ دمشق، ج 28، ص 96؛ اسدالغابه، ج 2، ص 4.</ref>
  
 
'''تحول مفهوم انصار'''
 
'''تحول مفهوم انصار'''
  
پس از هجرت، مسلمانان يثرب به دو دسته بومى و مهاجر تقسيم مى‌شدند. شايد گزارشى كه طبرى از ابن عباس نقل كرده است بهترين مستند در اين زمينه باشد. بنا به روايت وى مسلمانان به چند دسته از جمله مؤمنان اعرابى (صحرانشين) ساكن در مناطق خود، مؤمنان مهاجر و انصار تفكيك شده‌اند.<ref> جامع‌البيان، مج 6، ج 10، ص 71.</ref>
+
پس از هجرت، مسلمانان یثرب به دو دسته بومى و مهاجر تقسیم مى‌شدند. شاید گزارشى كه طبرى از ابن عباس نقل كرده است بهترین مستند در این زمینه باشد. بنا به روایت وى مسلمانان به چند دسته از جمله مؤمنان اعرابى (صحرانشین) ساكن در مناطق خود، مؤمنان مهاجر و انصار تفكیك شده‌اند.<ref> جامع‌البیان، مج 6، ج 10، ص 71.</ref>
  
به عبارت ديگر براى عمده مسلمانان شبه جزيره در دوره‌اى از زمان، يثرب تنها مكان امن و انصار تنها حاميان قابل اعتماد بودند و در همين شرايط و فضا دو مفهوم «هجرت» و «نصرت» معنا يافته و امتياز محسوب مى‌شد؛ اما با تغيير شرايط و تسلط پيامبر بر شبه جزيره در سال‌هاى پايانى و نامه‌نگاري‌هاى او با حاكمان دوردست، مفهوم هجرت ديگر بر مسافران به يثرب اطلاق نمى‌شد، چنان كه مفهوم نصرت نيز به يثربيان محدود نمى‌شد، هر چند بر ديگران نيز اطلاق نشد بر اين اساس در نخستين دوره واژه انصار در معناى ياران و حاميان بومى پيامبر در برابر كافران شبه جزيره بكار رفت و به قبيله و آيين خاصى محدود نمى‌شد و هر چند اشاره نشده؛ اما يهوديان نيز كه از پيامبر حمايت كردند و از جان خود گذشتند<ref> المغازى، ج 1، ص 262؛ الطبقات، ج 1، ص 389؛ تاريخ المدينه، ج 1، ص 173ـ175.</ref> بدون ترديد جزو انصار خواهند بود.
+
به عبارت دیگر براى عمده مسلمانان شبه جزیره در دوره‌اى از زمان، یثرب تنها مكان امن و انصار تنها حامیان قابل اعتماد بودند و در همین شرایط و فضا دو مفهوم «هجرت» و «نصرت» معنا یافته و امتیاز محسوب مى‌شد؛ اما با تغییر شرایط و تسلط پیامبر بر شبه جزیره در سال‌هاى پایانى و نامه‌نگاری‌هاى او با حاكمان دوردست، مفهوم هجرت دیگر بر مسافران به یثرب اطلاق نمى‌شد، چنان كه مفهوم نصرت نیز به یثربیان محدود نمى‌شد، هر چند بر دیگران نیز اطلاق نشد بر این اساس در نخستین دوره واژه انصار در معناى یاران و حامیان بومى پیامبر در برابر كافران شبه جزیره بكار رفت و به قبیله و آیین خاصى محدود نمى‌شد و هر چند اشاره نشده؛ اما یهودیان نیز كه از پیامبر حمایت كردند و از جان خود گذشتند<ref> المغازى، ج 1، ص 262؛ الطبقات، ج 1، ص 389؛ تاریخ المدینه، ج 1، ص 173ـ175.</ref> بدون تردید جزو انصار خواهند بود.
  
با تأسيس ديوان از سوى خليفه دوم و اخراج يهوديان ساكن در منطقه در زمان او مفهوم انصار وارد فضاى ادارى ـ اقتصادى گرديد و همراه با اوس و خزرج، همپيمانان آنان نيز ذكر مى‌شدند زيرا اعضاى قبايل همپيمان (حليف) يك مجموعه تلقى مى‌شدند و انصار قبايل همپيمان يثرب بودند كه سهميه خاصى را از بيت‌المال شهر مدينه دريافت مى‌كردند و در بخشى خاص از ديوان جاى داشتند.<ref> الطبقات، ج 3، ص 6، 296.</ref>
+
با تأسیس دیوان از سوى خلیفه دوم و اخراج یهودیان ساكن در منطقه در زمان او مفهوم انصار وارد فضاى ادارى ـ اقتصادى گردید و همراه با اوس و خزرج، همپیمانان آنان نیز ذكر مى‌شدند زیرا اعضاى قبایل همپیمان (حلیف) یك مجموعه تلقى مى‌شدند و انصار قبایل همپیمان یثرب بودند كه سهمیه خاصى را از بیت‌المال شهر مدینه دریافت مى‌كردند و در بخشى خاص از دیوان جاى داشتند.<ref> الطبقات، ج 3، ص 6، 296.</ref>
  
اين واژه در مرحله بعد بيشتر در منابع نسب ‌شناسانه و تاريخى انعكاس يافته و معادل واژه بنى‌قيله (اوس و خزرج) است. شاخصه اصلى اين واژه در اين دوره، شاخصه‌اى نَسَبى است<ref> تاريخ طبرى، ج 2، ص 106؛ المعارف، ص 109؛ صبح الاعشى، ج 6، ص 48.</ref> و گاه شامل اوسيان و خزرجيان مخالف دولت پيامبر يا كسانى كه پيش از هجرت پيامبر يثرب را ترك كرده بودند نيز مى‌شود. به نظر مى‌رسد در عصر تدوين متون تاريخى بيشتر به مفهومِ نَسَبى انصار توجه شده است و در كاربرد آن در گزارش‌ها كمتر دقت شده است؛ به عنوان نمونه از انصاريان منافق، انصاريان نامسلمان عصر جاهلى و... سخن گفته‌اند،<ref> اسدالغابه، ج 1، ص 158؛ الاصابه، ج 1، ص 313؛ المعجم الكبير، ج 1، ص 276.</ref> از اين ‌رو برخى پژوهشگران معاصر از جمله مونتگمرى وات نيز انصار را معادل اوس و خرج مى‌دانند.<ref> Ency clopedia of Islam Al - Ansar.</ref>
+
این واژه در مرحله بعد بیشتر در منابع نسب ‌شناسانه و تاریخى انعكاس یافته و معادل واژه بنى‌قیله (اوس و خزرج) است. شاخصه اصلى این واژه در این دوره، شاخصه‌اى نَسَبى است<ref> تاریخ طبرى، ج 2، ص 106؛ المعارف، ص 109؛ صبح الاعشى، ج 6، ص 48.</ref> و گاه شامل اوسیان و خزرجیان مخالف دولت پیامبر یا كسانى كه پیش از هجرت پیامبر یثرب را ترك كرده بودند نیز مى‌شود. به نظر مى‌رسد در عصر تدوین متون تاریخى بیشتر به مفهومِ نَسَبى انصار توجه شده است و در كاربرد آن در گزارش‌ها كمتر دقت شده است؛ به عنوان نمونه از انصاریان منافق، انصاریان نامسلمان عصر جاهلى و... سخن گفته‌اند،<ref> اسدالغابه، ج 1، ص 158؛ الاصابه، ج 1، ص 313؛ المعجم الكبیر، ج 1، ص 276.</ref> از این ‌رو برخى پژوهشگران معاصر از جمله مونتگمرى وات نیز انصار را معادل اوس و خرج مى‌دانند.<ref> Ency clopedia of Islam Al - Ansar.</ref>
  
مشخص نيست آيا در آغاز حضور پيامبر در يثرب معيارى براى انصارى شدن وجود داشته يا نه زيرا در آن دوره همه يثربيان به نصرت پيامبر نيامدند و افزون بر اين، ميزان و اهميت نصرت كسانى كه در دايره انصار قرار مى‌گرفتند به يك اندازه نبود.
+
مشخص نیست آیا در آغاز حضور پیامبر در یثرب معیارى براى انصارى شدن وجود داشته یا نه زیرا در آن دوره همه یثربیان به نصرت پیامبر نیامدند و افزون بر این، میزان و اهمیت نصرت كسانى كه در دایره انصار قرار مى‌گرفتند به یك اندازه نبود.
  
آمار انصار از سالى به سال ديگر و از تيره‌اى به تيره ديگر تفاوت مى‌كرد لذا مى‌توان انصار را نيز همچون مهاجران به انصاريان نخست و انصاريان واپسين تفكيك كرد. در منابع اين تقسيم بندى درباره مهاجران وجود دارد و شاخصه‌هايى هم براى تفاوت مهاجران نخستين و مهاجران متأخر تعيين كرده‌اند؛ اما در مورد انصار چنين تقسيمى مطرح نشده، هر چند در قرآن بدان تصريح شده است: «والسّبِقونَ الاَوَّلونَ مِنَ... الاَنصارِ والَّذينَ اتَّبَعوهُم بِاِحسن...». ([[سوره توبه]]/9،100)
+
آمار انصار از سالى به سال دیگر و از تیره‌اى به تیره دیگر تفاوت مى‌كرد لذا مى‌توان انصار را نیز همچون مهاجران به انصاریان نخست و انصاریان واپسین تفكیك كرد. در منابع این تقسیم بندى درباره مهاجران وجود دارد و شاخصه‌هایى هم براى تفاوت مهاجران نخستین و مهاجران متأخر تعیین كرده‌اند؛ اما در مورد انصار چنین تقسیمى مطرح نشده، هر چند در قرآن بدان تصریح شده است: «والسّبِقونَ الاَوَّلونَ مِنَ... الاَنصارِ والَّذینَ اتَّبَعوهُم بِاِحسن...». ([[سوره توبه]]/9،100)
  
همچنين مى‌توان اشاره كرد كه انصار در سال‌هاى نخستين هجرت بخش عمده جمعيت مسلمانان را تشكيل مى‌دادند در حالى كه به مرور و با گسترش اسلام در شبه جزيره در سال‌هاى واپسين حيات پيامبر به اقليتى در ميان مسلمانان تبديل شده بودند، از اين رو پيامبر سفارش انصار را در بيانات خود به مسلمانان كرده بود. (=> اوس و خزرج)
+
همچنین مى‌توان اشاره كرد كه انصار در سال‌هاى نخستین هجرت بخش عمده جمعیت مسلمانان را تشكیل مى‌دادند در حالى كه به مرور و با گسترش اسلام در شبه جزیره در سال‌هاى واپسین حیات پیامبر به اقلیتى در میان مسلمانان تبدیل شده بودند، از این رو پیامبر سفارش انصار را در بیانات خود به مسلمانان كرده بود. (=> اوس و خزرج)
  
 
'''مهاجران و انصار'''
 
'''مهاجران و انصار'''
  
با هجرت پيامبر به يثرب و تبديل آن به تنها پايگاه امن اسلامى در منطقه، سير آرام مهاجرت به اين شهر آغاز گرديد؛ اما روند آن پس از جنگ خندق (دوره تثبيت)، شتاب يافت از اين ‌رو در دوره نخست مدنى (5 سال نخستين) شمار مهاجران اندك بود كه بخشى از آن‌ها مكى و بخشى صحرانشين بودند.<ref> Ency clopedia of Islam Al - Ansar.</ref> (=> اصحاب صفه)
+
با هجرت پیامبر به یثرب و تبدیل آن به تنها پایگاه امن اسلامى در منطقه، سیر آرام مهاجرت به این شهر آغاز گردید؛ اما روند آن پس از جنگ خندق (دوره تثبیت)، شتاب یافت از این ‌رو در دوره نخست مدنى (5 سال نخستین) شمار مهاجران اندك بود كه بخشى از آن‌ها مكى و بخشى صحرانشین بودند.<ref> Ency clopedia of Islam Al - Ansar.</ref> (=> اصحاب صفه)
  
انصار به نوعى مهاجران را همچون افراد خودى پذيرفتند و كاستي‌هايشان را جبران كردند و زمينه ادامه حيات آن‌ها را در يثرب فراهم كردند. پيش از آن كه پيامبر در هجرت خود به يثرب برسد بسيارى از مهاجران مجرد در منطقه قبا و در خانه كلثوم بن هَدم كه به بيت العزاب<ref> الطبقات، ج 1، ص 233؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 106.</ref> (خانه مجردان) مشهور شد، مستقر شده بودند؛ اما با ساخته شدن مسجد و بناى صفه، آنجا مهمانسراى مهاجران مجرد گرديد و انصاريان كمك‌هاى غذايى خود را به آنجا مى‌فرستادند:
+
انصار به نوعى مهاجران را همچون افراد خودى پذیرفتند و كاستی‌هایشان را جبران كردند و زمینه ادامه حیات آن‌ها را در یثرب فراهم كردند. پیش از آن كه پیامبر در هجرت خود به یثرب برسد بسیارى از مهاجران مجرد در منطقه قبا و در خانه كلثوم بن هَدم كه به بیت العزاب<ref> الطبقات، ج 1، ص 233؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 106.</ref> (خانه مجردان) مشهور شد، مستقر شده بودند؛ اما با ساخته شدن مسجد و بناى صفه، آنجا مهمانسراى مهاجران مجرد گردید و انصاریان كمك‌هاى غذایى خود را به آنجا مى‌فرستادند:
  
«ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَيِّبتِ ما كَسَبتُم و مِمّا اَخرَجنا لَكُم مِنَ الاَرضِ ولا تَيَمَّموا الخَبيثَ مِنهُ تُنفِقونَ ولَستُم بِاخِذيهِ اِلاّ اَن تُغمِضوا فيهِ واعلَموا اَنَّ اللّهَ غَنِىٌّ حَميد». ([[سوره بقره]]/2،267) در اين آيه از مؤمنان خواسته شده از محصولات مرغوب خود [[انفاق]] كنند و بدان‌ها گوشزد شده كه خداوند از شما بى‌نياز است به روايت سدى اين آيه درباره انصار و كمك‌هاى آن‌ها نازل شده است.<ref> اسباب النزول، ص 56.</ref>
+
«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَیِّبتِ ما كَسَبتُم و مِمّا اَخرَجنا لَكُم مِنَ الاَرضِ ولا تَیَمَّموا الخَبیثَ مِنهُ تُنفِقونَ ولَستُم بِاخِذیهِ اِلاّ اَن تُغمِضوا فیهِ واعلَموا اَنَّ اللّهَ غَنِىٌّ حَمید». ([[سوره بقره]]/2،267) در این آیه از مؤمنان خواسته شده از محصولات مرغوب خود [[انفاق]] كنند و بدان‌ها گوشزد شده كه خداوند از شما بى‌نیاز است به روایت سدى این آیه درباره انصار و كمك‌هاى آن‌ها نازل شده است.<ref> اسباب النزول، ص 56.</ref>
  
اما برخى مهاجران به ويژه قريشيان در ميان تيره‌هاى گوناگون انصارى توزيع شدند و انصاريان در رقابت با همديگر بر اساس قرعه حمايت از خانواده‌هاى مهاجر را بر عهده مى‌گرفتند.<ref> الطبقات، ج 13، ص 396.</ref> برخى خانواده‌هاى مهاجر نيز كه پيش از هجرت با مردم يثرب ارتباط داشتند نزد آشنايان خود رفتند و در خانه و كاشانه آنان مستقر شدند.<ref> همان، ج 3، ص 174.</ref>
+
اما برخى مهاجران به ویژه قریشیان در میان تیره‌هاى گوناگون انصارى توزیع شدند و انصاریان در رقابت با همدیگر بر اساس قرعه حمایت از خانواده‌هاى مهاجر را بر عهده مى‌گرفتند.<ref> الطبقات، ج 13، ص 396.</ref> برخى خانواده‌هاى مهاجر نیز كه پیش از هجرت با مردم یثرب ارتباط داشتند نزد آشنایان خود رفتند و در خانه و كاشانه آنان مستقر شدند.<ref> همان، ج 3، ص 174.</ref>
  
انصار دارايى خانه خود را در اختيار مهاجران قرار مى‌دادند<ref> همان، ص 523.</ref> و آنان را در محصولات كشاورزى خود شريك كردند و برخى از آنان زمين‌هاى پيرامون منازل مسكونى خود را به پيامبر بخشيدند.<ref> انساب الاشراف، ج 1، ص 318.</ref> روابط ميان انصار و مهاجران با پيمان برادرى كه پيامبر ميان حدود 45 انصارى و 45 مهاجر بست تقويت گرديد.<ref> الطبقات، ج 1، ص 238؛ ج 3، ص 22؛ انساب‌الاشراف، ج 1، ص 319.</ref>
+
انصار دارایى خانه خود را در اختیار مهاجران قرار مى‌دادند<ref> همان، ص 523.</ref> و آنان را در محصولات كشاورزى خود شریك كردند و برخى از آنان زمین‌هاى پیرامون منازل مسكونى خود را به پیامبر بخشیدند.<ref> انساب الاشراف، ج 1، ص 318.</ref> روابط میان انصار و مهاجران با پیمان برادرى كه پیامبر میان حدود 45 انصارى و 45 مهاجر بست تقویت گردید.<ref> الطبقات، ج 1، ص 238؛ ج 3، ص 22؛ انساب‌الاشراف، ج 1، ص 319.</ref>
  
به درستى نمى‌توان گفت: اخوت چون حِلف يا وِلاء، مهاجران را به انصار پيوند مى‌داد يا نه. شايد ارث بردن مهاجر از برادر انصارى خود نشان دهد كه در آغاز همين‌ گونه بوده است؛ اما منابع نيز كمتر از مهاجرى نام مى‌برند كه از برادر انصارى خود ارث برده باشد. البته محدثان به اين امر اشاره مى‌كنند و معتقدند اين حكم با آيات قرآنى لغو شده است. آيه ذيل در خطاب به انصار چنين مى‌گويد: «والَّذينَ ءامَنوا مِن بَعدُ و هاجَروا و جهَدوا مَعَكُم فَاُولئِكَ مِنكُم و اولُواالاَرحامِ بَعضُهُم اَولى بِبَعض فى كِتبِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَىء عَليم؛ و كسانى كه پس از آن [[ايمان]] آورده و هجرت كرده و همراه شما جهاد كرده‌اند، از شما هستند. در كتاب خدا خويشاوندان به يكديگر (در ارث) سزاوارترند. خداوند به همه چيز آگاه است». ([[سوره انفال]]/8 ،75)
+
به درستى نمى‌توان گفت: اخوت چون حِلف یا وِلاء، مهاجران را به انصار پیوند مى‌داد یا نه. شاید ارث بردن مهاجر از برادر انصارى خود نشان دهد كه در آغاز همین‌ گونه بوده است؛ اما منابع نیز كمتر از مهاجرى نام مى‌برند كه از برادر انصارى خود ارث برده باشد. البته محدثان به این امر اشاره مى‌كنند و معتقدند این حكم با آیات قرآنى لغو شده است. آیه ذیل در خطاب به انصار چنین مى‌گوید: «والَّذینَ ءامَنوا مِن بَعدُ و هاجَروا و جهَدوا مَعَكُم فَاُولئِكَ مِنكُم و اولُواالاَرحامِ بَعضُهُم اَولى بِبَعض فى كِتبِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَىء عَلیم؛ و كسانى كه پس از آن [[ایمان]] آورده و هجرت كرده و همراه شما جهاد كرده‌اند، از شما هستند. در كتاب خدا خویشاوندان به یكدیگر (در ارث) سزاوارترند. خداوند به همه چیز آگاه است». ([[سوره انفال]]/8 ،75)
  
بررسى تمامى جنگ‌هاى پيامبر به خوبى نشان مى‌دهد كه مهاجران نه همراه با برادران انصارى خود كه در يگان ويژه مهاجران و به صورت مجزا سازماندهى شده‌اند.<ref> المغازى، ج 1، ص 58، 215، 649؛ ج 2، ص 710، 820ـ821 ، 895ـ996.</ref> حمايت مالى و معيشتى انصار از مهاجران تا سال چهارم هجرى ادامه يافت. در آن سال بنى‌نضير از [[مدينه]] تبعيد شدند و اراضى مرغوب و آب‌هاى آن‌ها بنا به حكم قرآن به مالكيت پيامبر درآمد و آن حضرت از انصار خواست يكى از دو گزينه را انتخاب كنند:
+
بررسى تمامى جنگ‌هاى پیامبر به خوبى نشان مى‌دهد كه مهاجران نه همراه با برادران انصارى خود كه در یگان ویژه مهاجران و به صورت مجزا سازماندهى شده‌اند.<ref> المغازى، ج 1، ص 58، 215، 649؛ ج 2، ص 710، 820ـ821 ، 895ـ996.</ref> حمایت مالى و معیشتى انصار از مهاجران تا سال چهارم هجرى ادامه یافت. در آن سال بنى‌نضیر از [[مدینه]] تبعید شدند و اراضى مرغوب و آب‌هاى آن‌ها بنا به حكم قرآن به مالكیت پیامبر درآمد و آن حضرت از انصار خواست یكى از دو گزینه را انتخاب كنند:
  
نخست آن كه روابط مهاجران و انصار همچنان باقى بماند و بخشى از زمين‌هاى بنى‌نضير در ميان مهاجران و انصار توزيع شود و دوم آن كه بخشى از اين زمين‌ها در ميان مهاجران توزيع شود و در مقابل، مهاجران آنچه از انصار دريافت كرده‌اند يا از منافع آن بهره مى‌برند بدان‌ها پس دهند؛ اما انصار از پيامبر خواستند آن اراضى را در ميان مهاجران تقسيم كند و مهاجران نيز همچنان در اموال آن‌ها شريك بمانند.<ref> تاريخ المدينه، ج 2، ص 489.</ref>
+
نخست آن كه روابط مهاجران و انصار همچنان باقى بماند و بخشى از زمین‌هاى بنى‌نضیر در میان مهاجران و انصار توزیع شود و دوم آن كه بخشى از این زمین‌ها در میان مهاجران توزیع شود و در مقابل، مهاجران آنچه از انصار دریافت كرده‌اند یا از منافع آن بهره مى‌برند بدان‌ها پس دهند؛ اما انصار از پیامبر خواستند آن اراضى را در میان مهاجران تقسیم كند و مهاجران نیز همچنان در اموال آن‌ها شریك بمانند.<ref> تاریخ المدینه، ج 2، ص 489.</ref>
  
به گزارش آيه نهم [[سوره حشر]]/59، در اين صحنه انصار در دل خود هيچ احساس تمايلى به اموالى كه به مهاجران داده شد ندارند و مهاجران را دوست دارند و آنان را بر خود ترجيح مى‌دهند. كسانى كه از آزمندى نفس خويش در امان‌اند رستگار خواهند بود: «والَّذينَ تَبَوَّءُ والدّارَ والايمنَ مِن قَبلِهِم يُحِبّونَ مَن هاجَرَ اِلَيهِم ولا يَجِدونَ فى صُدورِهِم حاجَةً مِمّا اوتوا و يُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ و مَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِكَ هُمُ المُفلِحون».
+
به گزارش آیه نهم [[سوره حشر]]/59، در این صحنه انصار در دل خود هیچ احساس تمایلى به اموالى كه به مهاجران داده شد ندارند و مهاجران را دوست دارند و آنان را بر خود ترجیح مى‌دهند. كسانى كه از آزمندى نفس خویش در امان‌اند رستگار خواهند بود: «والَّذینَ تَبَوَّءُ والدّارَ والایمنَ مِن قَبلِهِم یُحِبّونَ مَن هاجَرَ اِلَیهِم ولا یَجِدونَ فى صُدورِهِم حاجَةً مِمّا اوتوا و یُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ و مَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِكَ هُمُ المُفلِحون».
  
پيامبر در گزارشى رفتار انصار با مهاجران را به محبت والدين به فرزندشان تشبيه كرده است.<ref>الآحاد والمثانى، ج 3، ص 393؛ المستدرك، ج 4، ص 83.</ref> شبيه به اين تعبير در گزارش عباس عموى پيامبر از [[جنگ حنين]] وجود دارد. بر اساس اين گزارش زمانى كه همه در حال فرار بودند چون به خواست پيامبر صلى الله عليه و آله انصار فراخوانده شدند، همچون توجه مادر به نداى فرزندى كه به خطر افتاده، به ايشان توجه كردند.<ref> الطبقات، ج 4، ص 18؛ المصنف، ج 5، ص 380.</ref> در گزارش‌هاى ديگرى هم آمده كه مهاجران با مشاهده رفتار انصار از آن بابت نگران شده بودند كه آنان همه اجر الهى را به خود اختصاص دهند.<ref> تاريخ‌المدينه، ج 2، ص 490.</ref>
+
پیامبر در گزارشى رفتار انصار با مهاجران را به محبت والدین به فرزندشان تشبیه كرده است.<ref>الآحاد والمثانى، ج 3، ص 393؛ المستدرك، ج 4، ص 83.</ref> شبیه به این تعبیر در گزارش عباس عموى پیامبر از [[جنگ حنین]] وجود دارد. بر اساس این گزارش زمانى كه همه در حال فرار بودند چون به خواست پیامبر صلى الله علیه و آله انصار فراخوانده شدند، همچون توجه مادر به نداى فرزندى كه به خطر افتاده، به ایشان توجه كردند.<ref> الطبقات، ج 4، ص 18؛ المصنف، ج 5، ص 380.</ref> در گزارش‌هاى دیگرى هم آمده كه مهاجران با مشاهده رفتار انصار از آن بابت نگران شده بودند كه آنان همه اجر الهى را به خود اختصاص دهند.<ref> تاریخ‌المدینه، ج 2، ص 490.</ref>
  
به ‌رغم پشتيبانى انصار از مهاجران گاه تنشهايى هم ميان برخى مهاجران و برخى از انصار به ويژه كسانى كه متهم به نفاق بودند روى مى‌داد؛ در نبرد بنى‌مصطلق در سال ششم هجرى برخوردهايى ميان برخى مهاجران و انصار ديده شد كه به تدبير پيامبر صلى الله عليه و آله برطرف شد. در آن كارزار كه فردى از مهاجران با يكى از انصار برخورد تندى كرد، عبدالله بن اُبىّ انصارى با ضرب‌المثل «سگت را چاق كن تا تو را بخورد» انصار را بر اثر حمايت‌هايشان از پيامبر و مهاجران سرزنش و تهديد كرد كه اقدامات لازم پس از بازگشت به مدينه انجام خواهد شد.<ref> الطبقات، ج 4، ص 260؛ تاريخ‌المدينه، ج 1، ص 374ـ351؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 260ـ261.</ref>
+
به ‌رغم پشتیبانى انصار از مهاجران گاه تنشهایى هم میان برخى مهاجران و برخى از انصار به ویژه كسانى كه متهم به نفاق بودند روى مى‌داد؛ در نبرد بنى‌مصطلق در سال ششم هجرى برخوردهایى میان برخى مهاجران و انصار دیده شد كه به تدبیر پیامبر صلى الله علیه و آله برطرف شد. در آن كارزار كه فردى از مهاجران با یكى از انصار برخورد تندى كرد، عبدالله بن اُبىّ انصارى با ضرب‌المثل «سگت را چاق كن تا تو را بخورد» انصار را بر اثر حمایت‌هایشان از پیامبر و مهاجران سرزنش و تهدید كرد كه اقدامات لازم پس از بازگشت به مدینه انجام خواهد شد.<ref> الطبقات، ج 4، ص 260؛ تاریخ‌المدینه، ج 1، ص 374ـ351؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 260ـ261.</ref>
  
در پى اين حادثه آياتى از [[سوره منافقون]] نازل گرديد.<ref> مجمع‌البيان، ج 10، ص 442.</ref> آيات 7 تا 10 اين سوره نشان مى‌دهد كه چگونه برخى انصار نسبت به حمايت ديگر انصاريان از مهاجران سخن به اعتراض مى‌گشايند و از انصار مى‌خواهند از حمايت مهاجران دست بردارند تا از اطراف پيامبر پراكنده شوند، ضمن آن كه مهاجران را تهديد كردند تا پس از بازگشت به [[مدينه]] آنان را از شهر بيرون خواهند كرد.
+
در پى این حادثه آیاتى از [[سوره منافقون]] نازل گردید.<ref> مجمع‌البیان، ج 10، ص 442.</ref> آیات 7 تا 10 این سوره نشان مى‌دهد كه چگونه برخى انصار نسبت به حمایت دیگر انصاریان از مهاجران سخن به اعتراض مى‌گشایند و از انصار مى‌خواهند از حمایت مهاجران دست بردارند تا از اطراف پیامبر پراكنده شوند، ضمن آن كه مهاجران را تهدید كردند تا پس از بازگشت به [[مدینه]] آنان را از شهر بیرون خواهند كرد.
  
خداوند پاسخ به اين عده مؤمنان را به پايدارى فرامى‌خواند و از ايشان مى‌خواهد به [[انفاق]] و حمايت خود ادامه دهند تا در شمار صالحان جاى گيرند. «هُمُ الَّذينَ يَقولونَ لاتُنفِقوا عَلى مَن عِندَ رَسولِ اللّهِ حَتّى يَنفَضّوا ولِلّهِ خَزائِنُ السَّموتِ والاَرضِ ولكِنَّ المُنفِقينَ لايَفقَهون × يَقولونَ لـَئِن رَجَعنا اِلَى المَدينَةِ لَيُخرِجَنَّ الاَعَزُّ مِنها الاَذَلَّ ولِلّهِ العِزَّةُ ولِرَسولِهِ ولِلمُؤمِنينَ ولكِنَّ المُنفِقينَ لايَعلَمون × ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتُلهِكُم اَمولُكُم ولا اَولدُكُم عَن ذِكرِاللّهِ ومَن يَفعَل ذلِكَ فَاُولئِكَ هُمُ الخـسِرون × واَنفِقوا مِن ما رَزَقنكُم مِن قَبلِ اَن يَأتِىَ اَحَدَكُمُ المَوتُ فَيَقولَ رَبِّ لَولا اَخَّرتَنى اِلى اَجَل قَريب فَاَصَّدَّقَ واَكُن مِنَ الصّلِحين». ( =>عبدالله بن اُبىّ)
+
خداوند پاسخ به این عده مؤمنان را به پایدارى فرامى‌خواند و از ایشان مى‌خواهد به [[انفاق]] و حمایت خود ادامه دهند تا در شمار صالحان جاى گیرند. «هُمُ الَّذینَ یَقولونَ لاتُنفِقوا عَلى مَن عِندَ رَسولِ اللّهِ حَتّى یَنفَضّوا ولِلّهِ خَزائِنُ السَّموتِ والاَرضِ ولكِنَّ المُنفِقینَ لایَفقَهون × یَقولونَ لـَئِن رَجَعنا اِلَى المَدینَةِ لَیُخرِجَنَّ الاَعَزُّ مِنها الاَذَلَّ ولِلّهِ العِزَّةُ ولِرَسولِهِ ولِلمُؤمِنینَ ولكِنَّ المُنفِقینَ لایَعلَمون × یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتُلهِكُم اَمولُكُم ولا اَولدُكُم عَن ذِكرِاللّهِ ومَن یَفعَل ذلِكَ فَاُولئِكَ هُمُ الخـسِرون × واَنفِقوا مِن ما رَزَقنكُم مِن قَبلِ اَن یَأتِىَ اَحَدَكُمُ المَوتُ فَیَقولَ رَبِّ لَولا اَخَّرتَنى اِلى اَجَل قَریب فَاَصَّدَّقَ واَكُن مِنَ الصّلِحین». ( =>عبدالله بن اُبىّ)
  
'''انصار و پيامبر'''
+
'''انصار و پیامبر'''
  
درباره حمايت انصار از پيامبر هم گزارش‌هاى متعدد و متنوعى وجود دارد؛ ابوايوب انصارى تا ساخته شدن مسجد چند ماه يك طبقه از خانه خود را در اختيار پيامبر نهاد. در اين مدت انصاريانى چون سعد بن عباده، سعد بن مُعاذ، عمارة بن حزم و ابوايوب براى پيامبر غذا مى‌فرستادند.<ref> الطبقات، ج 8، ص 163.</ref> حارثة بن ‌نعمان چند خانه به ايشان داد كه برخى زنان و نيز دخترش فاطمه عليهاالسلام و دامادش على عليه‌السلام در آن مستقر بودند.
+
درباره حمایت انصار از پیامبر هم گزارش‌هاى متعدد و متنوعى وجود دارد؛ ابوایوب انصارى تا ساخته شدن مسجد چند ماه یك طبقه از خانه خود را در اختیار پیامبر نهاد. در این مدت انصاریانى چون سعد بن عباده، سعد بن مُعاذ، عمارة بن حزم و ابوایوب براى پیامبر غذا مى‌فرستادند.<ref> الطبقات، ج 8، ص 163.</ref> حارثة بن ‌نعمان چند خانه به ایشان داد كه برخى زنان و نیز دخترش فاطمه علیهاالسلام و دامادش على علیه‌السلام در آن مستقر بودند.
  
زنان انصارىِ همسايه پيامبر، براى ايشان و همسرانش شير مى‌فرستادند<ref> همان، ج 1، ص 402.</ref> و برخى از آنان كه زندگى ساده پيامبر را ديدند برايشان رختخواب و لباس بافتنى تهيه كردند.<ref> همان، ص ‌360.</ref> برخى هم فرزندان خود را به خدمتكارى نزد ايشان فرستاده و براى شيردهى به ابراهيم ـ فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله با يكديگر رقابت مى‌كردند.<ref> همان، ص 136، 177.</ref>
+
زنان انصارىِ همسایه پیامبر، براى ایشان و همسرانش شیر مى‌فرستادند<ref> همان، ج 1، ص 402.</ref> و برخى از آنان كه زندگى ساده پیامبر را دیدند برایشان رختخواب و لباس بافتنى تهیه كردند.<ref> همان، ص ‌360.</ref> برخى هم فرزندان خود را به خدمتكارى نزد ایشان فرستاده و براى شیردهى به ابراهیم ـ فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله با یكدیگر رقابت مى‌كردند.<ref> همان، ص 136، 177.</ref>
  
از طرف ديگر انصار علاقه خاصى به پيامبر داشتند؛ به عنوان نمونه در [[جنگ احد]] زمانى كه جان پيامبر به خطر افتاد و به مدافعان خود وعده [[بهشت]] مى‌داد تنها انصاريان در دفاع از پيامبر به استقبال شهادت رفتند كه مايه گلايه پيامبر از عمده مهاجران شد.<ref> صحيح مسلم، ج 5، ص 178؛ سنن بيهقى، ج 9، ص 44.</ref> در توزيع غنايم قابل توجه حنين نيز، عشق به پيامبر آنان را از توجه به غنايم بازداشت؛ زمانى كه به انصار چيزى داده نشد و پيامبر به آن‌ها گفت: بگذاريد تازه مسلمانان قريش مكه با غنايم باز گردند.<ref> صحيح البخارى، ج 5، ص 122؛ الارشاد، ج 1، ص 146.</ref>
+
از طرف دیگر انصار علاقه خاصى به پیامبر داشتند؛ به عنوان نمونه در [[جنگ احد]] زمانى كه جان پیامبر به خطر افتاد و به مدافعان خود وعده [[بهشت]] مى‌داد تنها انصاریان در دفاع از پیامبر به استقبال شهادت رفتند كه مایه گلایه پیامبر از عمده مهاجران شد.<ref> صحیح مسلم، ج 5، ص 178؛ سنن بیهقى، ج 9، ص 44.</ref> در توزیع غنایم قابل توجه حنین نیز، عشق به پیامبر آنان را از توجه به غنایم بازداشت؛ زمانى كه به انصار چیزى داده نشد و پیامبر به آن‌ها گفت: بگذارید تازه مسلمانان قریش مكه با غنایم باز گردند.<ref> صحیح البخارى، ج 5، ص 122؛ الارشاد، ج 1، ص 146.</ref>
  
پيامبر در ادامه همين سخن چون انصار را راضى ديد، فرمود: اگر همه مردم به سويى روند و انصار به سوى ديگر همانا من با انصار خواهم بود.<ref> صحيح البخارى، ج 5، ص 122؛ الارشاد، ج 1، ص 146.</ref> اين سخن نشان مى‌دهد [[ايمان]] و عمل انصار نزد پيامبر در اواخر حيات ايشان از چه اعتبارى برخوردار بوده است. وى سپس مسلمانان را سفارش كرد تا پس از او به آنان نيكى كنند<ref> الطبقات، ج 2، ص 251.</ref> و دشمنى با آن‌ها را نشانه نفاق دانست.<ref> الآحاد والمثانى، ج 2، ص 328؛ سنن الترمذى، ج 5، ص 371.</ref> جرير بن عبدالله مى‌گويد: انصار چنان به پيامبر خدمت مى‌كردند كه حال هر يك از آن‌ها را ببينم در خدمتش خواهم بود.<ref> صحيح البخارى، ج 3، ص 294؛ الاحاد والمثانى، ج 3، ص 364؛ السنن الكبرى، ج 5، ص 257.</ref>
+
پیامبر در ادامه همین سخن چون انصار را راضى دید، فرمود: اگر همه مردم به سویى روند و انصار به سوى دیگر همانا من با انصار خواهم بود.<ref> صحیح البخارى، ج 5، ص 122؛ الارشاد، ج 1، ص 146.</ref> این سخن نشان مى‌دهد [[ایمان]] و عمل انصار نزد پیامبر در اواخر حیات ایشان از چه اعتبارى برخوردار بوده است. وى سپس مسلمانان را سفارش كرد تا پس از او به آنان نیكى كنند<ref> الطبقات، ج 2، ص 251.</ref> و دشمنى با آن‌ها را نشانه نفاق دانست.<ref> الآحاد والمثانى، ج 2، ص 328؛ سنن الترمذى، ج 5، ص 371.</ref> جریر بن عبدالله مى‌گوید: انصار چنان به پیامبر خدمت مى‌كردند كه حال هر یك از آن‌ها را ببینم در خدمتش خواهم بود.<ref> صحیح البخارى، ج 3، ص 294؛ الاحاد والمثانى، ج 3، ص 364؛ السنن الكبرى، ج 5، ص 257.</ref>
  
يكى از پيامدهاى روابط تنگاتنگ پيامبر و انصار آن بود كه ايشان بخش گسترده‌اى از ميراث نبوى را در اختيار داشتند. به عنوان نمونه عمده كسانى كه در زمان پيامبر [[قرآن]] را جمع كرده‌اند، انصارى بودند كه خليفه دوم پس از فتح شام سه تن از ايشان را براى تعليم قرآن به تازه مسلمانان بدانجا فرستاد.<ref> الطبقات، ج 2، ص 355.</ref> بسيارى از مفتيان برجسته پس از پيامبر<ref> همان، ص 350.</ref> انصارى بودند. فرزندان آن‌ها هم فتوا مى‌دادند.<ref> همان، ص 3، 283ـ379.</ref> در دوره تابعان همچنان 120 انصارى به سؤالات دينى پاسخ مى‌دادند.<ref> همان، ج 6، ص 110.</ref> ابن عباس عمده [[احاديث]] نبوى را نزد آنان يافته و از ايشان دريافت كرده است.<ref> همان، ج 2، ص 368.</ref>
+
یكى از پیامدهاى روابط تنگاتنگ پیامبر و انصار آن بود كه ایشان بخش گسترده‌اى از میراث نبوى را در اختیار داشتند. به عنوان نمونه عمده كسانى كه در زمان پیامبر [[قرآن]] را جمع كرده‌اند، انصارى بودند كه خلیفه دوم پس از فتح شام سه تن از ایشان را براى تعلیم قرآن به تازه مسلمانان بدانجا فرستاد.<ref> الطبقات، ج 2، ص 355.</ref> بسیارى از مفتیان برجسته پس از پیامبر<ref> همان، ص 350.</ref> انصارى بودند. فرزندان آن‌ها هم فتوا مى‌دادند.<ref> همان، ص 3، 283ـ379.</ref> در دوره تابعان همچنان 120 انصارى به سؤالات دینى پاسخ مى‌دادند.<ref> همان، ج 6، ص 110.</ref> ابن عباس عمده [[احادیث]] نبوى را نزد آنان یافته و از ایشان دریافت كرده است.<ref> همان، ج 2، ص 368.</ref>
  
'''انصار پس از پيامبر'''
+
'''انصار پس از پیامبر'''
  
بنا به روايت مشهورى پيامبر پيشگويى كرده بود كه انصار پس از رحلت ايشان مورد بى‌مهرى و تحت فشار قرار خواهند گرفت. در دوره خلفاى راشدين منصب و سهم قابل توجهى از اداره امور به انصار واگذار نشد و بزرگ ايشان سعد بن عباده كه با خليفه وقت بيعت نكرده بود، به طرز مشكوكى در زمان خلافت عمر در حوران شام كشته شد.<ref> شرح نهج‌البلاغه ابن ‌ابى ‌الحديد، ج‌ 17، ص‌ 223؛ الاحتجاج، ج 1، ص‌ 94؛ المستدرك، ج‌ 3، ص‌ 252؛ المعجم الكبير، ج‌ 6‌، ص‌ 16؛ الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 618‌.</ref> بسيارى از انصار هم در جنگ‌هاى رِدّه (سال‌هاى 11 ـ 12 هجرى) كشته شدند.<ref> الاصابه، ج 1، ص 236؛ الاستيعاب، ج 4، ص 1625؛ معرفة الصحابه، ج 1، ص 470.</ref>
+
بنا به روایت مشهورى پیامبر پیشگویى كرده بود كه انصار پس از رحلت ایشان مورد بى‌مهرى و تحت فشار قرار خواهند گرفت. در دوره خلفاى راشدین منصب و سهم قابل توجهى از اداره امور به انصار واگذار نشد و بزرگ ایشان سعد بن عباده كه با خلیفه وقت بیعت نكرده بود، به طرز مشكوكى در زمان خلافت عمر در حوران شام كشته شد.<ref> شرح نهج‌البلاغه ابن ‌ابى ‌الحدید، ج‌ 17، ص‌ 223؛ الاحتجاج، ج 1، ص‌ 94؛ المستدرك، ج‌ 3، ص‌ 252؛ المعجم الكبیر، ج‌ 6‌، ص‌ 16؛ الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 618‌.</ref> بسیارى از انصار هم در جنگ‌هاى رِدّه (سال‌هاى 11 ـ 12 هجرى) كشته شدند.<ref> الاصابه، ج 1، ص 236؛ الاستیعاب، ج 4، ص 1625؛ معرفة الصحابه، ج 1، ص 470.</ref>
  
نخستين حضور قابل توجه انصار، حضورشان در سپاه اميرمؤمنان، على عليه‌السلام در نبرد جمل در سال 36 هجرى بود. بر اساس روايت‌هاى گوناگون 700<ref> انساب الاشراف، ج 3، ص 30.</ref> يا 800 تن<ref> تاريخ ابن خياط، ص 138.</ref> انصارى در آن نبرد حضور داشتند. حجاج بن غزيه انصارى از ديگر انصاريان خواسته بود بار ديگر نصرت خود را محقق سازند، همان ‌گونه كه نخستين بار پيامبر را نصرت دادند.<ref> اسد الغابه، ج 2، ص 179.</ref> تقريباً همه انصار در سپاه على عليه‌السلام در صفين و بر ضد معاويه شركت كردند.<ref> النهايه، ج 5، ص 206؛ ج 4، ص 72؛ الفايق، ج 3، ص 371.</ref>
+
نخستین حضور قابل توجه انصار، حضورشان در سپاه امیرمؤمنان، على علیه‌السلام در نبرد جمل در سال 36 هجرى بود. بر اساس روایت‌هاى گوناگون 700<ref> انساب الاشراف، ج 3، ص 30.</ref> یا 800 تن<ref> تاریخ ابن خیاط، ص 138.</ref> انصارى در آن نبرد حضور داشتند. حجاج بن غزیه انصارى از دیگر انصاریان خواسته بود بار دیگر نصرت خود را محقق سازند، همان ‌گونه كه نخستین بار پیامبر را نصرت دادند.<ref> اسد الغابه، ج 2، ص 179.</ref> تقریباً همه انصار در سپاه على علیه‌السلام در صفین و بر ضد معاویه شركت كردند.<ref> النهایه، ج 5، ص 206؛ ج 4، ص 72؛ الفایق، ج 3، ص 371.</ref>
  
انصار در دوره امويان تحت فشار فراوان قرار گرفتند. در حملاتى كه سپاهيان معاويه در اواخر خلافت اميرمؤمنان، على عليه‌السلام به مناطق گوناگون كردند (غارات)، بسر بن ارطاة در رأس سپاه خود به [[مدينه]] آمد و پس از تحقير انصار و درخواست خون عثمان از ايشان از جانب معاويه از آن‌ها بيعت گرفت.<ref> تاريخ طبرى، ج 3، ص 153؛ البداية والنهايه، ج 7، ص 257؛ الكامل، ج 3، ص 383.</ref>
+
انصار در دوره امویان تحت فشار فراوان قرار گرفتند. در حملاتى كه سپاهیان معاویه در اواخر خلافت امیرمؤمنان، على علیه‌السلام به مناطق گوناگون كردند (غارات)، بسر بن ارطاة در رأس سپاه خود به [[مدینه]] آمد و پس از تحقیر انصار و درخواست خون عثمان از ایشان از جانب معاویه از آن‌ها بیعت گرفت.<ref> تاریخ طبرى، ج 3، ص 153؛ البدایة والنهایه، ج 7، ص 257؛ الكامل، ج 3، ص 383.</ref>
  
معاويه با اتخاذ سياست‌هاى ويژه، چون محروم كردن آن‌ها از بيت‌المال<ref> تاريخ المدينه، ج 1، ص 270؛ تاريخ دمشق، ج 59، ص 169.</ref> انصار را با بحرانى مالى مواجه ساخت و دارايي‌هاى آنان را در برابر قيمت نازلى خريد،<ref> الامامة والسياسه، ج 1، ص 228.</ref> در نتيجه انصار در دوران معاويه دچار فقر شدند.<ref> الاستيعاب، ج 3، ص 1421.</ref> معاويه به هنگام [[مرگ]] به يزيد سفارش كرد در صورت فراهم بودن زمينه مناسب از آنان انتقام گيرد و مسلم بن عقبه را مأمور اين كار كند.<ref> تاريخ ابن خياط، ص 182؛ تاريخ طبرى، ج 3، ص 359؛ تاريخ دمشق، ج 58، ص 104.</ref>
+
معاویه با اتخاذ سیاست‌هاى ویژه، چون محروم كردن آن‌ها از بیت‌المال<ref> تاریخ المدینه، ج 1، ص 270؛ تاریخ دمشق، ج 59، ص 169.</ref> انصار را با بحرانى مالى مواجه ساخت و دارایی‌هاى آنان را در برابر قیمت نازلى خرید،<ref> الامامة والسیاسه، ج 1، ص 228.</ref> در نتیجه انصار در دوران معاویه دچار فقر شدند.<ref> الاستیعاب، ج 3، ص 1421.</ref> معاویه به هنگام [[مرگ]] به یزید سفارش كرد در صورت فراهم بودن زمینه مناسب از آنان انتقام گیرد و مسلم بن عقبه را مأمور این كار كند.<ref> تاریخ ابن خیاط، ص 182؛ تاریخ طبرى، ج 3، ص 359؛ تاریخ دمشق، ج 58، ص 104.</ref>
  
مسلم در فاجعه حرّه (62 هجرى) به فرمان يزيد به كشتار، غارت و تجاوز گسترده‌اى دست زد<ref> الاتحاف، ص 173ـ174؛ وفاءالوفاء، ج 1، ص 131.</ref> و سه روز شهر را در اختيار سپاه خود قرار داد<ref> الطبقات، ج 3، ص 50؛ تاريخ دمشق، ج 39، ص 350.</ref> و آنگاه با آنان به عنوان بردگان يزيد بيعت كرد.<ref> تاريخ ابن ‌خياط، ص 183؛ تاريخ طبرى، ج 4، ص 379.</ref> در دوره عبدالملك (74 هجرى)، حجاج سه ماه والى [[مدينه]] بود. وى در اين مدت با انصار سرسختى نشان داد و آنان را قاتلان عثمان خواند و بر دست و گردن بزرگان انصارى بسان بردگان داغ نهاد.<ref> تاريخ طبرى، ج 3، ص 543؛ التحفة اللطيفه، ج 1، ص 460؛ تاريخ الاسلام، ج 5، ص 317ـ318.</ref>
+
مسلم در فاجعه حرّه (62 هجرى) به فرمان یزید به كشتار، غارت و تجاوز گسترده‌اى دست زد<ref> الاتحاف، ص 173ـ174؛ وفاءالوفاء، ج 1، ص 131.</ref> و سه روز شهر را در اختیار سپاه خود قرار داد<ref> الطبقات، ج 3، ص 50؛ تاریخ دمشق، ج 39، ص 350.</ref> و آنگاه با آنان به عنوان بردگان یزید بیعت كرد.<ref> تاریخ ابن ‌خیاط، ص 183؛ تاریخ طبرى، ج 4، ص 379.</ref> در دوره عبدالملك (74 هجرى)، حجاج سه ماه والى [[مدینه]] بود. وى در این مدت با انصار سرسختى نشان داد و آنان را قاتلان عثمان خواند و بر دست و گردن بزرگان انصارى بسان بردگان داغ نهاد.<ref> تاریخ طبرى، ج 3، ص 543؛ التحفة اللطیفه، ج 1، ص 460؛ تاریخ الاسلام، ج 5، ص 317ـ318.</ref>
  
قبايل و تيره‌هاى انصارى به مناطق متعددى مهاجرت كردند؛ كوچه‌اى در گرگان،<ref> تاريخ جرجان، ص 173.</ref> روستايى در حوالى بصره<ref> الفهرست، ص 29.</ref> و مسجد بزرگى در [[بغداد]]<ref> الطبقات، ج 7، ص 239؛ تاريخ بغداد، ج 6، ص 6.</ref> به نام انصار نامگذارى شده كه مى‌تواند حاكى از حضور انصار در آن مناطق باشد؛ همچنين منابع از حضور انصاريان در شهر ينبع در حاشيه درياى سرخ،<ref> معجم ما استعجم، ج 2، ص 656.</ref> مَنفلوط مصر<ref> صبح الاعشى، ج 1، ص 372.</ref> و اندلس <ref> فتح البارى، ج 6، ص 390.</ref> خبر مى‌دهد، چنان ‌كه سلسله بنى‌نصر يا بنى‌احمر كه چند قرن در جنوب اندلس (غرناطه) حكم راندند انصارى تبارند.
+
قبایل و تیره‌هاى انصارى به مناطق متعددى مهاجرت كردند؛ كوچه‌اى در گرگان،<ref> تاریخ جرجان، ص 173.</ref> روستایى در حوالى بصره<ref> الفهرست، ص 29.</ref> و مسجد بزرگى در [[بغداد]]<ref> الطبقات، ج 7، ص 239؛ تاریخ بغداد، ج 6، ص 6.</ref> به نام انصار نامگذارى شده كه مى‌تواند حاكى از حضور انصار در آن مناطق باشد؛ همچنین منابع از حضور انصاریان در شهر ینبع در حاشیه دریاى سرخ،<ref> معجم ما استعجم، ج 2، ص 656.</ref> مَنفلوط مصر<ref> صبح الاعشى، ج 1، ص 372.</ref> و اندلس <ref> فتح البارى، ج 6، ص 390.</ref> خبر مى‌دهد، چنان ‌كه سلسله بنى‌نصر یا بنى‌احمر كه چند قرن در جنوب اندلس (غرناطه) حكم راندند انصارى تبارند.
  
در گذر تاريخ درباره نسب يا مناقب و فضايل انصار كتاب‌هايى نگاشته شده است كه از آن جمله مى‌توان به منابع ذيل اشاره كرد: كتاب من شهد صفين مع عليّ من الأنصار از كلبى<ref> الذريعه، ج 22، ص 229.</ref>، باب مناقب الأنصار در صحيح بخارى، كتاب نسب الانصار از عبدالله بن محمد انصارى مشهور به ابن القداح،<ref> الطبقات، ج 3، ص 513؛ تاريخ بغداد، ج 10، ص 62.</ref> كتاب فضائل الانصار از ابى داوود صاحب سنن،<ref> كشف الظنون، ج 2، ص 1274.</ref> كتاب فضائل الانصار از قاضى ابوالبخترى،<ref> الفهرست، ص 113؛ هداية العارفين، ج 2، ص 195.</ref> الاستبصار فى نسب الأنصار از ابن قدامه مقدسى،<ref> ايضاح المكنون، ج 1، ص 70؛ هدية‌العارفين، ج 1، ص 459.</ref> نزهة الابصار بفضائل الانصار از ابى الحسن بكرى،<ref> ايضاح المكنون، ج 2، ص 634؛ هدية العارفين، ج 2، ص 239.</ref> جلاء الافكار فى مناقب الانصار از دباغ،<ref> هدية العارفين، ج 1، ص 526.</ref> مسارح الانظار فى انساب الانصار از سيد جعفر اعرجى<ref> الذريعه، ج 20، ص 376.</ref> و تحفة الاخيار فى فضائل الانصار از نورالدين انصارى.<ref> معجم المؤلفين، ج 13، ص 121.</ref>
+
در گذر تاریخ درباره نسب یا مناقب و فضایل انصار كتاب‌هایى نگاشته شده است كه از آن جمله مى‌توان به منابع ذیل اشاره كرد: كتاب من شهد صفین مع علیّ من الأنصار از كلبى<ref> الذریعه، ج 22، ص 229.</ref>، باب مناقب الأنصار در صحیح بخارى، كتاب نسب الانصار از عبدالله بن محمد انصارى مشهور به ابن القداح،<ref> الطبقات، ج 3، ص 513؛ تاریخ بغداد، ج 10، ص 62.</ref> كتاب فضائل الانصار از ابى داوود صاحب سنن،<ref> كشف الظنون، ج 2، ص 1274.</ref> كتاب فضائل الانصار از قاضى ابوالبخترى،<ref> الفهرست، ص 113؛ هدایة العارفین، ج 2، ص 195.</ref> الاستبصار فى نسب الأنصار از ابن قدامه مقدسى،<ref> ایضاح المكنون، ج 1، ص 70؛ هدیة‌العارفین، ج 1، ص 459.</ref> نزهة الابصار بفضائل الانصار از ابى الحسن بكرى،<ref> ایضاح المكنون، ج 2، ص 634؛ هدیة العارفین، ج 2، ص 239.</ref> جلاء الافكار فى مناقب الانصار از دباغ،<ref> هدیة العارفین، ج 1، ص 526.</ref> مسارح الانظار فى انساب الانصار از سید جعفر اعرجى<ref> الذریعه، ج 20، ص 376.</ref> و تحفة الاخیار فى فضائل الانصار از نورالدین انصارى.<ref> معجم المؤلفین، ج 13، ص 121.</ref>
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
سطر ۱۱۱: سطر ۱۱۱:
 
===منابع===
 
===منابع===
  
مهران اسماعيلى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 525-535.
+
مهران اسماعیلى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 525-535.
  
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
  
 
[[رده: تاریخ صدر اسلام]]
 
[[رده: تاریخ صدر اسلام]]

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۶

یاران یثربى پیامبر.

واژه انصار از واژه‌ها و اصطلاحات مشهور تاریخ صدر اسلام است و در قرآن و بسیارى از متون روایى، تاریخى و تفسیرى بكار رفته است. این واژه جمع كلمه ناصر و برگرفته از ریشه «ن ـ ص ـ ر» است كه به مفهوم كمك كردن، یارى رسانیدن و دستگیرى كردن است.[۱]

آنچه مفهوم این واژه را از مفهوم «اعوان» متمایز مى‌سازد آن است كه عون براى هر كمكى بكار مى‌رود؛[۲] اما نصر كمك به فرد یا گروهى است كه در رویارویى یا دشمنى با فرد یا گروهى قرار گرفته است، از این ‌رو چنانچه در جنگ گروهى به یكى از طرفین نزاع بپیوندند آنان را نصرت داده‌اند.[۳]

آغاز و سیر نصرت پیامبر به وسیله اهل یثرب

تاریخ حمایت یثربیان از پیامبر به یك ‌سال پیش از هجرت در پیمان عقبه دوم بازمى‌گردد. در میان جمع بیعت كننده با پیامبر دو تن از سران تیره‌هاى اوسى (بنى ‌عبدالأشهل) و خزرجى (بنى ‌سلمه) نیز حضور داشتند كه پیامبر با وعده آنان حاضر شد به یثرب مهاجرت كند. بیعت كنندگان بیعت عقبه تعهد كردند همچون زنان و فرزندان خود از پیامبر دفاع كنند. (=> بیعت عقبه)

واژه‌هاى بكار رفته در گزارش از این گفتگوها عبارت است از «منع» به معناى مصون داشتن و حفظ كردن و «أوى» به معناى پناه دادن. در برخى گزارش‌ها هم از «نصر» استفاده شده؛ اما با قیدهاى گفتارى پس از آن همان مفهوم گزارش‌هاى فوق بدست مى‌آید.[۴]

در آیات 72 و 74 سوره انفال/8 نیز از واژگان «أوى» به معناى مصون كردن و «نصر» به معناى حمایت كردن بدین منظور استفاده شده است: «والَّذینَ ءاوَوا ونَصَرُوا... × والَّذینَ ءاووا وَنَصَروا اُولئِكَ هُمُ المُؤمِنونَ حَقـًّا لَهُم مَغفِرَةٌ و رِزقٌ كَریم». (سوره انفال/8 ،73ـ74)

به ‌رغم صدور حكم جهاد در سال نخست هجرى هیچ ‌یك از اهالى یثرب در اعزام‌هاى نخستین پیامبر براى تعرض به ‌كاروان‌هاى تجارى قریش حضور نداشتند.[۵] با بالا گرفتن نزاع میان قریشیان مكه و قریشیان مهاجر، جنگ‌هاى متعددى روى داد و رابطه‌اى نو، میان مسلمانان یثربى و مهاجران شكل گرفت كه سرآغاز آن جنگ بدر بود.

این جنگ زمانى آغار شد كه پیامبر به ‌كاروان قریش در بدر دست نیافت و چون متوجه نزدیك شدن سپاه اعزامى از مكه شد با یاران خود مشورت كرد؛ اما به آمادگى مهاجران و نظرات آنان اكتفا نكرد و از انصاریان حاضر نیز نظر خواست زیرا انصار طبق پیمان عقبه دوم متعهد به نصرت آن حضرت در خارج از مدینه نبودند،[۶] آنگاه سعد بن ‌معاذ از سران انصار برخاست و خود و دیگر انصار حاضر را تابع پیامبر و وحى الهى دانست،[۷] از این ‌روى حمایت یثربیان كه تا این زمان محدود به دفاع از مهاجران در یثرب بود از آن فراتر رفت و به دیگر رویارویی‌هاى پیامبر تسرى یافت. حضور یثربیان در لشكركشی‌هایى چون بدرالموعد، سویق، خیبر، فتح مكه، موته، تبوك و غزوات دیگر نشانى از این امر است.

تغییر نوع روابط یثربیان با مهاجران در آیات سوره انفال/8 كه همزمان با جنگ بدر در سال دوم هجرى نازل شده منعكس شده است. در آیات 72 و 74 این سوره نصرت از پناهندگى تفكیك شده و بر كنش خاصى اطلاق شده است: «...والَّذینَ ءاوَوا و نَصَرُوا...» از این ‌رو شاید نتوان پذیرفت كه بیعت كنندگان عقبه دوم از واژه نصرت در سخنان خود با پیامبر استفاده كرده باشند زیرا همان‌گونه كه گفته شد، نصرت در جنگ بدر آغاز گردید.

ردیابى نخستین كاربردهاى واژه انصار براى مسلمانان یثرب با تكیه بر متون اسلامى ناكام مى‌ماند زیرا مؤلفان این متون در سده دوم و سوم به تحول مفهوم انصار پس از عصر نبوى توجه نكرده‌اند و هرگاه مى‌خواستند از اوس یا خزرج نام ببرند از این واژه استفاده مى‌كردند. (=> همین مقاله: تحول مفهوم انصار)

در سوره انفال پس از بیان حوادث جنگ بدر و در آیات پایانى این سوره براى اشاره به مسلمانان یثربى، از عبارت‌هایى چون «...والَّذین... نَصَرُوا...» استفاده شده است و نشان مى‌دهد كه هنوز واژه انصار به نامى براى آن‌ها تبدیل نشده است (سال دوم هجرى)؛ اما در آیات سوره توبه نام انصار در كنار نام مهاجران آمده و نشان مى‌دهد كه چنین واژه‌اى در سال ششم بكار مى‌رفته و براى همگان شناخته شده بوده است: «...المُهجِرینَ والاَنصارِ...» (سوره توبه/9،100، 117)

در اشعار صدر اسلام نیز واژه انصار در برابر نام مهاجران بكار رفته است. گفته شده: به هنگام تأسیس مسجد نبوى در سال دوم در مصرع دوم شعرى به مهاجر و انصار دعا شده است.[۸] چنین اشعارى را به زمان حفر خندق در سال پنجم نیز نسبت مى‌دهند؛[۹] اما با توجه به آن كه آغاز نصرت در جنگ بدر و پس از ساختن مسجد بوده، نمى‌توان شعر نخست را به آن دوره نسبت داد زیرا آنچه یثربیان در آغاز انجام مى‌دادند پناه دادن (أوى) نامیده مى‌شد.

در آیات مدنى قرآن كریم واژه انصار 7 بار تكرار شده است. این واژه دوبار در سوره توبه همراه با واژه مهاجرین بیان شده است (توبه/9، 100، 117) و از گروه‌هاى ساكن در یثرب خبر مى‌دهد، همچنین با اشاره به نصرت الهى نسبت به حواریان عیسى در آیات 52 سوره آل ‌عمران/3 و 14 سوره صف/61 میان حمایت حواریان و حمایت انصار از خدا به نوعى مقایسه صورت مى‌گیرد تا ایشان را دلگرم كند كه هر كس خدا را یارى كند خداوند او را بر دشمنش پیروز مى‌گرداند: «فَلَمّا اَحَسَّ عیسى مِنهُمُ الكُفرَ قالَ مَن اَنصارى اِلَى اللّهِ قالَ الحَوارِیّونَ نَحنُ اَنصارُ اللّهِ ءامَنّا بِاللّهِ واشهَد بِاَنّا مُسلِمون». (سوره آل ‌عمران/3،52)

حواریان در این آیه خود را از انصار خداوند دانسته و از پیامبر خود مى‌خواهند گواهى دهد كه تسلیم‌اند؛ اما در آیه بعد خداوند ایمان حواریان عیسى را الگویى براى مؤمنان معرفى مى‌كند كه در برابر كافران از حمایت و پشتیبانى خداوند بهره‌مند شدند: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا كونوا اَنصارَاللّهِ كَما قالَ عیسَى ابنُ مَریَمَ لِلحَواریّینَ مَن اَنصارى اِلَى اللّهِ قالَ الحَواریّونَ نَحنُ اَنصارُ اللّهِ فَامَنَت طَائِفَةٌ مِن بَنى‌اِسرءیلَ و كَفَرَت طَائِفَةٌ فَاَیَّدنَا الَّذینَ ءامَنوا عَلى عَدُوِّهِم فَاَصبَحوا ظهِرین». (سوره صف/61،14)

از این ‌رو واژه انصار مى‌توانست حس معنوى ویژه‌اى در میان بومیان مسلمان یثرب ایجاد كند، به ‌گونه‌اى كه آنان خود را یاران و سربازان خداوند احساس كنند و بر ایمان و نگرش آن‌ها به زندگى تأثیرى عمیق بر جاى نهد. انتظار جهاد،[۱۰] پیشتازى در نبرد، آمادگى براى شهادت،[۱۱] شجاعت[۱۲] و آمار شهدا و زخمی‌هاى آنان مى‌تواند نشانى از این تأثیر باشد.

بر اساس گزارش‌هاى واقدى 94 درصد شهداى احد (66 از 70 تن)[۱۳]، 5/92 درصد شهداى بئر معونه (حدود 37 از 40 تن)[۱۴]، همه شهداى خندق (6 تن)[۱۵]، 60 درصد شهداى خیبر (9 از 15 تن)[۱۶] و همه شهداى حنین (4 تن) از یاران یثربى پیامبر بودند[۱۷] كه پشتوانه نظامى حكومت ایشان محسوب مى‌شدند.

افزون بر نصرت نظامى باید به نقش انصار در تبلیغات بر ضد دشمنان پیامبر و رویارویى با تبلیغات منفى آنان اشاره كرد. این نقش را شاعران برجسته و شهره انصارى بر عهده داشتند. در این زمینه به سه تن از شعراى یثربى چون حسان بن ثابت، كعب بن مالك و عبدالله بن رواحه اشاره شده است.[۱۸]

تحول مفهوم انصار

پس از هجرت، مسلمانان یثرب به دو دسته بومى و مهاجر تقسیم مى‌شدند. شاید گزارشى كه طبرى از ابن عباس نقل كرده است بهترین مستند در این زمینه باشد. بنا به روایت وى مسلمانان به چند دسته از جمله مؤمنان اعرابى (صحرانشین) ساكن در مناطق خود، مؤمنان مهاجر و انصار تفكیك شده‌اند.[۱۹]

به عبارت دیگر براى عمده مسلمانان شبه جزیره در دوره‌اى از زمان، یثرب تنها مكان امن و انصار تنها حامیان قابل اعتماد بودند و در همین شرایط و فضا دو مفهوم «هجرت» و «نصرت» معنا یافته و امتیاز محسوب مى‌شد؛ اما با تغییر شرایط و تسلط پیامبر بر شبه جزیره در سال‌هاى پایانى و نامه‌نگاری‌هاى او با حاكمان دوردست، مفهوم هجرت دیگر بر مسافران به یثرب اطلاق نمى‌شد، چنان كه مفهوم نصرت نیز به یثربیان محدود نمى‌شد، هر چند بر دیگران نیز اطلاق نشد بر این اساس در نخستین دوره واژه انصار در معناى یاران و حامیان بومى پیامبر در برابر كافران شبه جزیره بكار رفت و به قبیله و آیین خاصى محدود نمى‌شد و هر چند اشاره نشده؛ اما یهودیان نیز كه از پیامبر حمایت كردند و از جان خود گذشتند[۲۰] بدون تردید جزو انصار خواهند بود.

با تأسیس دیوان از سوى خلیفه دوم و اخراج یهودیان ساكن در منطقه در زمان او مفهوم انصار وارد فضاى ادارى ـ اقتصادى گردید و همراه با اوس و خزرج، همپیمانان آنان نیز ذكر مى‌شدند زیرا اعضاى قبایل همپیمان (حلیف) یك مجموعه تلقى مى‌شدند و انصار قبایل همپیمان یثرب بودند كه سهمیه خاصى را از بیت‌المال شهر مدینه دریافت مى‌كردند و در بخشى خاص از دیوان جاى داشتند.[۲۱]

این واژه در مرحله بعد بیشتر در منابع نسب ‌شناسانه و تاریخى انعكاس یافته و معادل واژه بنى‌قیله (اوس و خزرج) است. شاخصه اصلى این واژه در این دوره، شاخصه‌اى نَسَبى است[۲۲] و گاه شامل اوسیان و خزرجیان مخالف دولت پیامبر یا كسانى كه پیش از هجرت پیامبر یثرب را ترك كرده بودند نیز مى‌شود. به نظر مى‌رسد در عصر تدوین متون تاریخى بیشتر به مفهومِ نَسَبى انصار توجه شده است و در كاربرد آن در گزارش‌ها كمتر دقت شده است؛ به عنوان نمونه از انصاریان منافق، انصاریان نامسلمان عصر جاهلى و... سخن گفته‌اند،[۲۳] از این ‌رو برخى پژوهشگران معاصر از جمله مونتگمرى وات نیز انصار را معادل اوس و خرج مى‌دانند.[۲۴]

مشخص نیست آیا در آغاز حضور پیامبر در یثرب معیارى براى انصارى شدن وجود داشته یا نه زیرا در آن دوره همه یثربیان به نصرت پیامبر نیامدند و افزون بر این، میزان و اهمیت نصرت كسانى كه در دایره انصار قرار مى‌گرفتند به یك اندازه نبود.

آمار انصار از سالى به سال دیگر و از تیره‌اى به تیره دیگر تفاوت مى‌كرد لذا مى‌توان انصار را نیز همچون مهاجران به انصاریان نخست و انصاریان واپسین تفكیك كرد. در منابع این تقسیم بندى درباره مهاجران وجود دارد و شاخصه‌هایى هم براى تفاوت مهاجران نخستین و مهاجران متأخر تعیین كرده‌اند؛ اما در مورد انصار چنین تقسیمى مطرح نشده، هر چند در قرآن بدان تصریح شده است: «والسّبِقونَ الاَوَّلونَ مِنَ... الاَنصارِ والَّذینَ اتَّبَعوهُم بِاِحسن...». (سوره توبه/9،100)

همچنین مى‌توان اشاره كرد كه انصار در سال‌هاى نخستین هجرت بخش عمده جمعیت مسلمانان را تشكیل مى‌دادند در حالى كه به مرور و با گسترش اسلام در شبه جزیره در سال‌هاى واپسین حیات پیامبر به اقلیتى در میان مسلمانان تبدیل شده بودند، از این رو پیامبر سفارش انصار را در بیانات خود به مسلمانان كرده بود. (=> اوس و خزرج)

مهاجران و انصار

با هجرت پیامبر به یثرب و تبدیل آن به تنها پایگاه امن اسلامى در منطقه، سیر آرام مهاجرت به این شهر آغاز گردید؛ اما روند آن پس از جنگ خندق (دوره تثبیت)، شتاب یافت از این ‌رو در دوره نخست مدنى (5 سال نخستین) شمار مهاجران اندك بود كه بخشى از آن‌ها مكى و بخشى صحرانشین بودند.[۲۵] (=> اصحاب صفه)

انصار به نوعى مهاجران را همچون افراد خودى پذیرفتند و كاستی‌هایشان را جبران كردند و زمینه ادامه حیات آن‌ها را در یثرب فراهم كردند. پیش از آن كه پیامبر در هجرت خود به یثرب برسد بسیارى از مهاجران مجرد در منطقه قبا و در خانه كلثوم بن هَدم كه به بیت العزاب[۲۶] (خانه مجردان) مشهور شد، مستقر شده بودند؛ اما با ساخته شدن مسجد و بناى صفه، آنجا مهمانسراى مهاجران مجرد گردید و انصاریان كمك‌هاى غذایى خود را به آنجا مى‌فرستادند:

«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَیِّبتِ ما كَسَبتُم و مِمّا اَخرَجنا لَكُم مِنَ الاَرضِ ولا تَیَمَّموا الخَبیثَ مِنهُ تُنفِقونَ ولَستُم بِاخِذیهِ اِلاّ اَن تُغمِضوا فیهِ واعلَموا اَنَّ اللّهَ غَنِىٌّ حَمید». (سوره بقره/2،267) در این آیه از مؤمنان خواسته شده از محصولات مرغوب خود انفاق كنند و بدان‌ها گوشزد شده كه خداوند از شما بى‌نیاز است به روایت سدى این آیه درباره انصار و كمك‌هاى آن‌ها نازل شده است.[۲۷]

اما برخى مهاجران به ویژه قریشیان در میان تیره‌هاى گوناگون انصارى توزیع شدند و انصاریان در رقابت با همدیگر بر اساس قرعه حمایت از خانواده‌هاى مهاجر را بر عهده مى‌گرفتند.[۲۸] برخى خانواده‌هاى مهاجر نیز كه پیش از هجرت با مردم یثرب ارتباط داشتند نزد آشنایان خود رفتند و در خانه و كاشانه آنان مستقر شدند.[۲۹]

انصار دارایى خانه خود را در اختیار مهاجران قرار مى‌دادند[۳۰] و آنان را در محصولات كشاورزى خود شریك كردند و برخى از آنان زمین‌هاى پیرامون منازل مسكونى خود را به پیامبر بخشیدند.[۳۱] روابط میان انصار و مهاجران با پیمان برادرى كه پیامبر میان حدود 45 انصارى و 45 مهاجر بست تقویت گردید.[۳۲]

به درستى نمى‌توان گفت: اخوت چون حِلف یا وِلاء، مهاجران را به انصار پیوند مى‌داد یا نه. شاید ارث بردن مهاجر از برادر انصارى خود نشان دهد كه در آغاز همین‌ گونه بوده است؛ اما منابع نیز كمتر از مهاجرى نام مى‌برند كه از برادر انصارى خود ارث برده باشد. البته محدثان به این امر اشاره مى‌كنند و معتقدند این حكم با آیات قرآنى لغو شده است. آیه ذیل در خطاب به انصار چنین مى‌گوید: «والَّذینَ ءامَنوا مِن بَعدُ و هاجَروا و جهَدوا مَعَكُم فَاُولئِكَ مِنكُم و اولُواالاَرحامِ بَعضُهُم اَولى بِبَعض فى كِتبِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَىء عَلیم؛ و كسانى كه پس از آن ایمان آورده و هجرت كرده و همراه شما جهاد كرده‌اند، از شما هستند. در كتاب خدا خویشاوندان به یكدیگر (در ارث) سزاوارترند. خداوند به همه چیز آگاه است». (سوره انفال/8 ،75)

بررسى تمامى جنگ‌هاى پیامبر به خوبى نشان مى‌دهد كه مهاجران نه همراه با برادران انصارى خود كه در یگان ویژه مهاجران و به صورت مجزا سازماندهى شده‌اند.[۳۳] حمایت مالى و معیشتى انصار از مهاجران تا سال چهارم هجرى ادامه یافت. در آن سال بنى‌نضیر از مدینه تبعید شدند و اراضى مرغوب و آب‌هاى آن‌ها بنا به حكم قرآن به مالكیت پیامبر درآمد و آن حضرت از انصار خواست یكى از دو گزینه را انتخاب كنند:

نخست آن كه روابط مهاجران و انصار همچنان باقى بماند و بخشى از زمین‌هاى بنى‌نضیر در میان مهاجران و انصار توزیع شود و دوم آن كه بخشى از این زمین‌ها در میان مهاجران توزیع شود و در مقابل، مهاجران آنچه از انصار دریافت كرده‌اند یا از منافع آن بهره مى‌برند بدان‌ها پس دهند؛ اما انصار از پیامبر خواستند آن اراضى را در میان مهاجران تقسیم كند و مهاجران نیز همچنان در اموال آن‌ها شریك بمانند.[۳۴]

به گزارش آیه نهم سوره حشر/59، در این صحنه انصار در دل خود هیچ احساس تمایلى به اموالى كه به مهاجران داده شد ندارند و مهاجران را دوست دارند و آنان را بر خود ترجیح مى‌دهند. كسانى كه از آزمندى نفس خویش در امان‌اند رستگار خواهند بود: «والَّذینَ تَبَوَّءُ والدّارَ والایمنَ مِن قَبلِهِم یُحِبّونَ مَن هاجَرَ اِلَیهِم ولا یَجِدونَ فى صُدورِهِم حاجَةً مِمّا اوتوا و یُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ و مَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِكَ هُمُ المُفلِحون».

پیامبر در گزارشى رفتار انصار با مهاجران را به محبت والدین به فرزندشان تشبیه كرده است.[۳۵] شبیه به این تعبیر در گزارش عباس عموى پیامبر از جنگ حنین وجود دارد. بر اساس این گزارش زمانى كه همه در حال فرار بودند چون به خواست پیامبر صلى الله علیه و آله انصار فراخوانده شدند، همچون توجه مادر به نداى فرزندى كه به خطر افتاده، به ایشان توجه كردند.[۳۶] در گزارش‌هاى دیگرى هم آمده كه مهاجران با مشاهده رفتار انصار از آن بابت نگران شده بودند كه آنان همه اجر الهى را به خود اختصاص دهند.[۳۷]

به ‌رغم پشتیبانى انصار از مهاجران گاه تنشهایى هم میان برخى مهاجران و برخى از انصار به ویژه كسانى كه متهم به نفاق بودند روى مى‌داد؛ در نبرد بنى‌مصطلق در سال ششم هجرى برخوردهایى میان برخى مهاجران و انصار دیده شد كه به تدبیر پیامبر صلى الله علیه و آله برطرف شد. در آن كارزار كه فردى از مهاجران با یكى از انصار برخورد تندى كرد، عبدالله بن اُبىّ انصارى با ضرب‌المثل «سگت را چاق كن تا تو را بخورد» انصار را بر اثر حمایت‌هایشان از پیامبر و مهاجران سرزنش و تهدید كرد كه اقدامات لازم پس از بازگشت به مدینه انجام خواهد شد.[۳۸]

در پى این حادثه آیاتى از سوره منافقون نازل گردید.[۳۹] آیات 7 تا 10 این سوره نشان مى‌دهد كه چگونه برخى انصار نسبت به حمایت دیگر انصاریان از مهاجران سخن به اعتراض مى‌گشایند و از انصار مى‌خواهند از حمایت مهاجران دست بردارند تا از اطراف پیامبر پراكنده شوند، ضمن آن كه مهاجران را تهدید كردند تا پس از بازگشت به مدینه آنان را از شهر بیرون خواهند كرد.

خداوند پاسخ به این عده مؤمنان را به پایدارى فرامى‌خواند و از ایشان مى‌خواهد به انفاق و حمایت خود ادامه دهند تا در شمار صالحان جاى گیرند. «هُمُ الَّذینَ یَقولونَ لاتُنفِقوا عَلى مَن عِندَ رَسولِ اللّهِ حَتّى یَنفَضّوا ولِلّهِ خَزائِنُ السَّموتِ والاَرضِ ولكِنَّ المُنفِقینَ لایَفقَهون × یَقولونَ لـَئِن رَجَعنا اِلَى المَدینَةِ لَیُخرِجَنَّ الاَعَزُّ مِنها الاَذَلَّ ولِلّهِ العِزَّةُ ولِرَسولِهِ ولِلمُؤمِنینَ ولكِنَّ المُنفِقینَ لایَعلَمون × یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتُلهِكُم اَمولُكُم ولا اَولدُكُم عَن ذِكرِاللّهِ ومَن یَفعَل ذلِكَ فَاُولئِكَ هُمُ الخـسِرون × واَنفِقوا مِن ما رَزَقنكُم مِن قَبلِ اَن یَأتِىَ اَحَدَكُمُ المَوتُ فَیَقولَ رَبِّ لَولا اَخَّرتَنى اِلى اَجَل قَریب فَاَصَّدَّقَ واَكُن مِنَ الصّلِحین». ( =>عبدالله بن اُبىّ)

انصار و پیامبر

درباره حمایت انصار از پیامبر هم گزارش‌هاى متعدد و متنوعى وجود دارد؛ ابوایوب انصارى تا ساخته شدن مسجد چند ماه یك طبقه از خانه خود را در اختیار پیامبر نهاد. در این مدت انصاریانى چون سعد بن عباده، سعد بن مُعاذ، عمارة بن حزم و ابوایوب براى پیامبر غذا مى‌فرستادند.[۴۰] حارثة بن ‌نعمان چند خانه به ایشان داد كه برخى زنان و نیز دخترش فاطمه علیهاالسلام و دامادش على علیه‌السلام در آن مستقر بودند.

زنان انصارىِ همسایه پیامبر، براى ایشان و همسرانش شیر مى‌فرستادند[۴۱] و برخى از آنان كه زندگى ساده پیامبر را دیدند برایشان رختخواب و لباس بافتنى تهیه كردند.[۴۲] برخى هم فرزندان خود را به خدمتكارى نزد ایشان فرستاده و براى شیردهى به ابراهیم ـ فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله با یكدیگر رقابت مى‌كردند.[۴۳]

از طرف دیگر انصار علاقه خاصى به پیامبر داشتند؛ به عنوان نمونه در جنگ احد زمانى كه جان پیامبر به خطر افتاد و به مدافعان خود وعده بهشت مى‌داد تنها انصاریان در دفاع از پیامبر به استقبال شهادت رفتند كه مایه گلایه پیامبر از عمده مهاجران شد.[۴۴] در توزیع غنایم قابل توجه حنین نیز، عشق به پیامبر آنان را از توجه به غنایم بازداشت؛ زمانى كه به انصار چیزى داده نشد و پیامبر به آن‌ها گفت: بگذارید تازه مسلمانان قریش مكه با غنایم باز گردند.[۴۵]

پیامبر در ادامه همین سخن چون انصار را راضى دید، فرمود: اگر همه مردم به سویى روند و انصار به سوى دیگر همانا من با انصار خواهم بود.[۴۶] این سخن نشان مى‌دهد ایمان و عمل انصار نزد پیامبر در اواخر حیات ایشان از چه اعتبارى برخوردار بوده است. وى سپس مسلمانان را سفارش كرد تا پس از او به آنان نیكى كنند[۴۷] و دشمنى با آن‌ها را نشانه نفاق دانست.[۴۸] جریر بن عبدالله مى‌گوید: انصار چنان به پیامبر خدمت مى‌كردند كه حال هر یك از آن‌ها را ببینم در خدمتش خواهم بود.[۴۹]

یكى از پیامدهاى روابط تنگاتنگ پیامبر و انصار آن بود كه ایشان بخش گسترده‌اى از میراث نبوى را در اختیار داشتند. به عنوان نمونه عمده كسانى كه در زمان پیامبر قرآن را جمع كرده‌اند، انصارى بودند كه خلیفه دوم پس از فتح شام سه تن از ایشان را براى تعلیم قرآن به تازه مسلمانان بدانجا فرستاد.[۵۰] بسیارى از مفتیان برجسته پس از پیامبر[۵۱] انصارى بودند. فرزندان آن‌ها هم فتوا مى‌دادند.[۵۲] در دوره تابعان همچنان 120 انصارى به سؤالات دینى پاسخ مى‌دادند.[۵۳] ابن عباس عمده احادیث نبوى را نزد آنان یافته و از ایشان دریافت كرده است.[۵۴]

انصار پس از پیامبر

بنا به روایت مشهورى پیامبر پیشگویى كرده بود كه انصار پس از رحلت ایشان مورد بى‌مهرى و تحت فشار قرار خواهند گرفت. در دوره خلفاى راشدین منصب و سهم قابل توجهى از اداره امور به انصار واگذار نشد و بزرگ ایشان سعد بن عباده كه با خلیفه وقت بیعت نكرده بود، به طرز مشكوكى در زمان خلافت عمر در حوران شام كشته شد.[۵۵] بسیارى از انصار هم در جنگ‌هاى رِدّه (سال‌هاى 11 ـ 12 هجرى) كشته شدند.[۵۶]

نخستین حضور قابل توجه انصار، حضورشان در سپاه امیرمؤمنان، على علیه‌السلام در نبرد جمل در سال 36 هجرى بود. بر اساس روایت‌هاى گوناگون 700[۵۷] یا 800 تن[۵۸] انصارى در آن نبرد حضور داشتند. حجاج بن غزیه انصارى از دیگر انصاریان خواسته بود بار دیگر نصرت خود را محقق سازند، همان ‌گونه كه نخستین بار پیامبر را نصرت دادند.[۵۹] تقریباً همه انصار در سپاه على علیه‌السلام در صفین و بر ضد معاویه شركت كردند.[۶۰]

انصار در دوره امویان تحت فشار فراوان قرار گرفتند. در حملاتى كه سپاهیان معاویه در اواخر خلافت امیرمؤمنان، على علیه‌السلام به مناطق گوناگون كردند (غارات)، بسر بن ارطاة در رأس سپاه خود به مدینه آمد و پس از تحقیر انصار و درخواست خون عثمان از ایشان از جانب معاویه از آن‌ها بیعت گرفت.[۶۱]

معاویه با اتخاذ سیاست‌هاى ویژه، چون محروم كردن آن‌ها از بیت‌المال[۶۲] انصار را با بحرانى مالى مواجه ساخت و دارایی‌هاى آنان را در برابر قیمت نازلى خرید،[۶۳] در نتیجه انصار در دوران معاویه دچار فقر شدند.[۶۴] معاویه به هنگام مرگ به یزید سفارش كرد در صورت فراهم بودن زمینه مناسب از آنان انتقام گیرد و مسلم بن عقبه را مأمور این كار كند.[۶۵]

مسلم در فاجعه حرّه (62 هجرى) به فرمان یزید به كشتار، غارت و تجاوز گسترده‌اى دست زد[۶۶] و سه روز شهر را در اختیار سپاه خود قرار داد[۶۷] و آنگاه با آنان به عنوان بردگان یزید بیعت كرد.[۶۸] در دوره عبدالملك (74 هجرى)، حجاج سه ماه والى مدینه بود. وى در این مدت با انصار سرسختى نشان داد و آنان را قاتلان عثمان خواند و بر دست و گردن بزرگان انصارى بسان بردگان داغ نهاد.[۶۹]

قبایل و تیره‌هاى انصارى به مناطق متعددى مهاجرت كردند؛ كوچه‌اى در گرگان،[۷۰] روستایى در حوالى بصره[۷۱] و مسجد بزرگى در بغداد[۷۲] به نام انصار نامگذارى شده كه مى‌تواند حاكى از حضور انصار در آن مناطق باشد؛ همچنین منابع از حضور انصاریان در شهر ینبع در حاشیه دریاى سرخ،[۷۳] مَنفلوط مصر[۷۴] و اندلس [۷۵] خبر مى‌دهد، چنان ‌كه سلسله بنى‌نصر یا بنى‌احمر كه چند قرن در جنوب اندلس (غرناطه) حكم راندند انصارى تبارند.

در گذر تاریخ درباره نسب یا مناقب و فضایل انصار كتاب‌هایى نگاشته شده است كه از آن جمله مى‌توان به منابع ذیل اشاره كرد: كتاب من شهد صفین مع علیّ من الأنصار از كلبى[۷۶]، باب مناقب الأنصار در صحیح بخارى، كتاب نسب الانصار از عبدالله بن محمد انصارى مشهور به ابن القداح،[۷۷] كتاب فضائل الانصار از ابى داوود صاحب سنن،[۷۸] كتاب فضائل الانصار از قاضى ابوالبخترى،[۷۹] الاستبصار فى نسب الأنصار از ابن قدامه مقدسى،[۸۰] نزهة الابصار بفضائل الانصار از ابى الحسن بكرى،[۸۱] جلاء الافكار فى مناقب الانصار از دباغ،[۸۲] مسارح الانظار فى انساب الانصار از سید جعفر اعرجى[۸۳] و تحفة الاخیار فى فضائل الانصار از نورالدین انصارى.[۸۴]

پانویس

  1. ترتیب‌العین، ص 808؛ مقاییس ‌اللغه، ج 5، ص 435؛ لسان‌العرب، ج 14، ص 160؛ «نصر».
  2. ترتیب العین، ص 591، «عون».
  3. الفروق اللغویه، ص 540.
  4. المستدرك، ج 2، ص 625ـ626؛ السنن الكبرى، ج 8، ص 145؛ صحیح ابن حبان، ج 14، ص 173.
  5. المغازى، ج 1، ص 11؛ الطبقات، ج 2، ص 4.
  6. الطبقات، ج 2، ص 6.
  7. همان، ص 14؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 141.
  8. الطبقات، ج 1، ص 240؛ سنن ابى‌داود، ج 1، ص 111؛ سنن النسائى، ج 2، ص 44.
  9. الطبقات، ج 2، ص 70؛ مسند احمد، ج 5، ص 332؛ صحیح مسلم، ج 5، ص 189.
  10. الطبقات، ج 2، ص 151؛ الثقات، ج 1، ص 224.
  11. تاریخ طبرى، ج 2، ص 189؛ اسدالغابه، ج 5، ص 30؛ الاصابه، ج 6، ص 357.
  12. المغازى، ج 1، ص 282.
  13. همان، ص 300.
  14. همان، ص 347.
  15. همان، ج 2، ص 396.
  16. همان، ص 700.
  17. همان، ج 3، ص 922.
  18. الاغانى، ج 4، ص 144؛ تاریخ دمشق، ج 28، ص 96؛ اسدالغابه، ج 2، ص 4.
  19. جامع‌البیان، مج 6، ج 10، ص 71.
  20. المغازى، ج 1، ص 262؛ الطبقات، ج 1، ص 389؛ تاریخ المدینه، ج 1، ص 173ـ175.
  21. الطبقات، ج 3، ص 6، 296.
  22. تاریخ طبرى، ج 2، ص 106؛ المعارف، ص 109؛ صبح الاعشى، ج 6، ص 48.
  23. اسدالغابه، ج 1، ص 158؛ الاصابه، ج 1، ص 313؛ المعجم الكبیر، ج 1، ص 276.
  24. Ency clopedia of Islam Al - Ansar.
  25. Ency clopedia of Islam Al - Ansar.
  26. الطبقات، ج 1، ص 233؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 106.
  27. اسباب النزول، ص 56.
  28. الطبقات، ج 13، ص 396.
  29. همان، ج 3، ص 174.
  30. همان، ص 523.
  31. انساب الاشراف، ج 1، ص 318.
  32. الطبقات، ج 1، ص 238؛ ج 3، ص 22؛ انساب‌الاشراف، ج 1، ص 319.
  33. المغازى، ج 1، ص 58، 215، 649؛ ج 2، ص 710، 820ـ821 ، 895ـ996.
  34. تاریخ المدینه، ج 2، ص 489.
  35. الآحاد والمثانى، ج 3، ص 393؛ المستدرك، ج 4، ص 83.
  36. الطبقات، ج 4، ص 18؛ المصنف، ج 5، ص 380.
  37. تاریخ‌المدینه، ج 2، ص 490.
  38. الطبقات، ج 4، ص 260؛ تاریخ‌المدینه، ج 1، ص 374ـ351؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 260ـ261.
  39. مجمع‌البیان، ج 10، ص 442.
  40. الطبقات، ج 8، ص 163.
  41. همان، ج 1، ص 402.
  42. همان، ص ‌360.
  43. همان، ص 136، 177.
  44. صحیح مسلم، ج 5، ص 178؛ سنن بیهقى، ج 9، ص 44.
  45. صحیح البخارى، ج 5، ص 122؛ الارشاد، ج 1، ص 146.
  46. صحیح البخارى، ج 5، ص 122؛ الارشاد، ج 1، ص 146.
  47. الطبقات، ج 2، ص 251.
  48. الآحاد والمثانى، ج 2، ص 328؛ سنن الترمذى، ج 5، ص 371.
  49. صحیح البخارى، ج 3، ص 294؛ الاحاد والمثانى، ج 3، ص 364؛ السنن الكبرى، ج 5، ص 257.
  50. الطبقات، ج 2، ص 355.
  51. همان، ص 350.
  52. همان، ص 3، 283ـ379.
  53. همان، ج 6، ص 110.
  54. همان، ج 2، ص 368.
  55. شرح نهج‌البلاغه ابن ‌ابى ‌الحدید، ج‌ 17، ص‌ 223؛ الاحتجاج، ج 1، ص‌ 94؛ المستدرك، ج‌ 3، ص‌ 252؛ المعجم الكبیر، ج‌ 6‌، ص‌ 16؛ الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 618‌.
  56. الاصابه، ج 1، ص 236؛ الاستیعاب، ج 4، ص 1625؛ معرفة الصحابه، ج 1، ص 470.
  57. انساب الاشراف، ج 3، ص 30.
  58. تاریخ ابن خیاط، ص 138.
  59. اسد الغابه، ج 2، ص 179.
  60. النهایه، ج 5، ص 206؛ ج 4، ص 72؛ الفایق، ج 3، ص 371.
  61. تاریخ طبرى، ج 3، ص 153؛ البدایة والنهایه، ج 7، ص 257؛ الكامل، ج 3، ص 383.
  62. تاریخ المدینه، ج 1، ص 270؛ تاریخ دمشق، ج 59، ص 169.
  63. الامامة والسیاسه، ج 1، ص 228.
  64. الاستیعاب، ج 3، ص 1421.
  65. تاریخ ابن خیاط، ص 182؛ تاریخ طبرى، ج 3، ص 359؛ تاریخ دمشق، ج 58، ص 104.
  66. الاتحاف، ص 173ـ174؛ وفاءالوفاء، ج 1، ص 131.
  67. الطبقات، ج 3، ص 50؛ تاریخ دمشق، ج 39، ص 350.
  68. تاریخ ابن ‌خیاط، ص 183؛ تاریخ طبرى، ج 4، ص 379.
  69. تاریخ طبرى، ج 3، ص 543؛ التحفة اللطیفه، ج 1، ص 460؛ تاریخ الاسلام، ج 5، ص 317ـ318.
  70. تاریخ جرجان، ص 173.
  71. الفهرست، ص 29.
  72. الطبقات، ج 7، ص 239؛ تاریخ بغداد، ج 6، ص 6.
  73. معجم ما استعجم، ج 2، ص 656.
  74. صبح الاعشى، ج 1، ص 372.
  75. فتح البارى، ج 6، ص 390.
  76. الذریعه، ج 22، ص 229.
  77. الطبقات، ج 3، ص 513؛ تاریخ بغداد، ج 10، ص 62.
  78. كشف الظنون، ج 2، ص 1274.
  79. الفهرست، ص 113؛ هدایة العارفین، ج 2، ص 195.
  80. ایضاح المكنون، ج 1، ص 70؛ هدیة‌العارفین، ج 1، ص 459.
  81. ایضاح المكنون، ج 2، ص 634؛ هدیة العارفین، ج 2، ص 239.
  82. هدیة العارفین، ج 1، ص 526.
  83. الذریعه، ج 20، ص 376.
  84. معجم المؤلفین، ج 13، ص 121.

منابع

مهران اسماعیلى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 525-535.