محمد بن حسن حلی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{شناسنامه عالم | |
+ | |نام کامل = محمد بن حسن حِلّی | ||
+ | |تصویر= [[پرونده:Fakhr-mohagheghin.jpg]] | ||
+ | |زادروز = 682 قمری | ||
+ | |زادگاه = | ||
+ | |وفات = پانزدهم یا بیست و پنجم [[جمادی الثانی]] 771 قمری | ||
+ | |مدفن = [[نجف]] اشرف | ||
+ | |اساتید = [[علامه حلی]] | ||
+ | |شاگردان = [[شهید اول]]، سید بدرالدین مدنی، شیخ احمد بن متوج بحرانی،... | ||
+ | |آثار = شرح المسترشدین، شرح مبادی الاصول، ایضاح الفوائد فی حل مشكلات القواعد،... | ||
+ | }} | ||
+ | |||
+ | محمد بن حسن حِلّی(۶۸۲-۷۷۱ق) مشهور به فَخْرُ الْمُحَقّقین از فقهای برجسته شیعی قرن هشتم قمری و فرزند [[علامه حلی]] است. از شاگردان برجسته وی می توان [[شهید اول]] صاحب کتاب لمعه الدمشقیه را نام برد. از جمله کتب فقهی او می توان به «ایضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد» اشاره کرد. | ||
==معرفی اجمالی فخرالمحققین حلی== | ==معرفی اجمالی فخرالمحققین حلی== | ||
− | فخرالمحققین، پسر [[علامه حلی]]، در 682 متولد و در سال 771 درگذشته است. علامه حلی در مقدمه تذكرهالفقها و در مقدمه كتاب قواعد از فرزندش به تجلیل یاد كرده است و در آخر قواعد آرزو كرده است كه پسر بعد از پدر كارهای ناتمام او را تمام كند. فخرالمحققین كتابی دارد به نام ایضاح الفوائد فی شرح مشكلات القواعد آرا او در كتب فقهی مورد توجه است.<ref>آشنایی با علوم اسلامی، ص300، چاپ دفتر تبلیغات قم.</ref> | + | محمد بن حسن حِلّی مشهور به فخرالمحققین، پسر [[علامه حلی]]، در 682 متولد و در سال 771 درگذشته است. علامه حلی در مقدمه تذكرهالفقها و در مقدمه كتاب قواعد از فرزندش به تجلیل یاد كرده است و در آخر قواعد آرزو كرده است كه پسر بعد از پدر كارهای ناتمام او را تمام كند. فخرالمحققین كتابی دارد به نام ایضاح الفوائد فی شرح مشكلات القواعد آرا او در كتب فقهی مورد توجه است.<ref>آشنایی با علوم اسلامی، ص300، چاپ دفتر تبلیغات قم.</ref> |
نام شریفش محمد است او نیز مانند پدر نابغهای از نوابغ ارزنده [[شیعه]] است و در تمام كتب فقهی و علمی مورد توجه خاص دانشمندان بزرگ و مجتهدین طراز اول ما قرار گرفته است. | نام شریفش محمد است او نیز مانند پدر نابغهای از نوابغ ارزنده [[شیعه]] است و در تمام كتب فقهی و علمی مورد توجه خاص دانشمندان بزرگ و مجتهدین طراز اول ما قرار گرفته است. |
نسخهٔ ۴ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۲
نام کامل | محمد بن حسن حِلّی |
زادروز | 682 قمری |
وفات | پانزدهم یا بیست و پنجم جمادی الثانی 771 قمری |
مدفن | نجف اشرف |
اساتید | |
شاگردان |
شهید اول، سید بدرالدین مدنی، شیخ احمد بن متوج بحرانی،... |
آثار |
شرح المسترشدین، شرح مبادی الاصول، ایضاح الفوائد فی حل مشكلات القواعد،... |
محمد بن حسن حِلّی(۶۸۲-۷۷۱ق) مشهور به فَخْرُ الْمُحَقّقین از فقهای برجسته شیعی قرن هشتم قمری و فرزند علامه حلی است. از شاگردان برجسته وی می توان شهید اول صاحب کتاب لمعه الدمشقیه را نام برد. از جمله کتب فقهی او می توان به «ایضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد» اشاره کرد.
محتویات
معرفی اجمالی فخرالمحققین حلی
محمد بن حسن حِلّی مشهور به فخرالمحققین، پسر علامه حلی، در 682 متولد و در سال 771 درگذشته است. علامه حلی در مقدمه تذكرهالفقها و در مقدمه كتاب قواعد از فرزندش به تجلیل یاد كرده است و در آخر قواعد آرزو كرده است كه پسر بعد از پدر كارهای ناتمام او را تمام كند. فخرالمحققین كتابی دارد به نام ایضاح الفوائد فی شرح مشكلات القواعد آرا او در كتب فقهی مورد توجه است.[۱]
نام شریفش محمد است او نیز مانند پدر نابغهای از نوابغ ارزنده شیعه است و در تمام كتب فقهی و علمی مورد توجه خاص دانشمندان بزرگ و مجتهدین طراز اول ما قرار گرفته است.
فقیه عظیمالشان، شهید اول كه سرآمد شاگردان اوست، در اجازهای كه در زمان حیات وی به شاگردش، شمسالدین بن نجده داده است، از او این گونه یاد میكند: شیخ امام سلطان العلما و منتهی الفضلا والنبلا، خاتم المجتهدین، فخرالمله والدین، ابوطالب محمد فرزند شیخ امام سعید جمالالدین بن مطهر كه خداوند عمر گرانبهای او را دراز گرداند و از پیشامدهای سوء زمانه نگه دارد.
فخرالمحققین در شب بیستم جمادی الاول سال 682 هجری در شهر حله موطن خویش دیده به دنیا گشود علوم مقدماتی و متداول عصر و سپس علوم عالیه خط فخرالمحققین بر روی كتاب نهج المسترشدین. معقول، یعنی فلسفه و كلام و منطق و فقه و اصول و حدیث و غیره را نزد پدر علامهاش فراگرفت و پیش از آن كه به حد بلوغ برسد، در انواع آنها ورزیده شد، یعنی تقریباً از تحصیل آنها بینیاز گردید.
استعداد و نبوغ وی
قاضی نورالله شوشتری در كتاب مجالس المؤمنین مینویسد: فخرالمحققین محمد در علوم عقلی و نقلی محققی نحریر بود و در علو فهم و فطرت مدققی بینظیر سپس او از یكی از دانشمندان شافعی نقل میكند كه وقتی باپدرش به نزد سلطان محمد خدابنده به سلطانیه قزوین آمد، دانشمندی جوان، عالی مقام، مستعد، نیكخوی و پسندیده خصال بود آنگاه میگوید: وی در خدمت پدر بزرگوارش تربیت یافته و در سن ده سالگی نور اجتهاد از ناصیه حال او تافته، چنان كه خود نیز در شرح خطبه كتاب قواعد به آن اشاره فرموده و گفته است چون از تحصیل علوم معقول در محضر پدرم علامه فراغت یافتم و بسیاری از كتب علمی علمای شیعه را نزد وی خواندم، از او مسالت نمودم كتابی در فقه تصنیف كند كه جامع اسرار آن علم باشد.
سپس به نقل از قاضی نورالله برای اثبات این كه فخرالمحققین هنگام تصنیف كتاب قواعد پدر، مجتهد بوده و كمتر از ده سال داشته است، مینویسد: از ملاحظه تاریخ ولادت او و تاریخ تصنیف كتاب ظاهر میشود كه سن او در آن موقع كمتر از ده سال بوده و تعجب شهید ثانی در این باب چنان كه در حاشیه قواعد اظهار فرموده، وجهی ندارد. بلكه تعجب او عجب است، زیرا كه خود (یعنی شهید ثانی) در شرح درایه اصول حدیث، حال جمعی كثیری را كه خدای تعالی در كمتر از آن عمر توفیق كمال داده، ذكر نموده است از جمله آن كه روایت كرده از شیخ تقیالدین حسن بن داود كه میگفته سید غیاث الدین، عبدالكریم بن طاووس كه دوست و مصاحب او بوده به كتاب خواندن مشغول شد و در چهار سالگی از معلم مستغنی گردید و از ابراهیم بن سعید جوهری روایت نموده است كه گفت كودكی چهار ساله دیدم كه نزد مامون عباسی آوردند و او قرآن را خوانده بود و نظر در رای و اجتهاد كرده بود این قدر بود كه هرگاه گرسنه میشد، مانند طفلان میگریست و مؤید این داستان، زندگی شیخ ابوعلی سینا است، بر وجهی كه در تواریخ مسطور است.
مؤلف روضات الجنات، بر قاضی نورالله خرده گرفته است و گفته: تاریخ تالیف قواعد بر من روشن نیست تا حكم كنم كه فخرالمحققین در آن موقع چند ساله بوده، ولی تعجب شهید ثانی در واقع و اینكه قاضی گفته است به قول حسن بن داود، غیاثالدین بن طاووس در چهار سالگی از معلم بینیاز شد، مقصود این نیست كه وی در آن سن كلا از تحصیل بینیاز گردید. بلكه منظور از معلم، معلم خط بوده است.
تحقیق و بررسی در این مورد
دانشمند گرامی، جناب آقای دوانی گوید: با كمال تاسف باید گفت دانشمندان عالی مقام نامبرده، یعنی قاضی نوراللّه و مؤلف كتاب روضات و فاضل هندی، هر سه موفق به حل موضوع نشدهاند و حتی گفته ابهامآمیز و نظریات شگفت انگیز آنان نیز بدون تحقیق و بررسی مورد استفاده و استناد دیگران واقع شده و در كتابهای خود بازگو نمودهاند.
مثلاً مؤلف روضات، فقط استدلال قاضی نورالله را مورد ایراد قرار داده و از تعجب شهید ثانی جانبداری نموده، بدون این كه قضیه را حل كند و اثبات نماید كه هنگام تالیف كتاب قواعد كه فخرالمحققین میگوید من از تحصیل تمام علوم متداول فراغت یافتم، چند سال داشته است؟
فاضل هندی نیز استدلال میكند كه چون علامه تالیفات خود را در كتاب خلاصه كه به سال 692 تالیف نموده آورده است و قواعد مورد بحث نیز یكی از آنها بوده است پس میتوان گفت: فخرالمحققین به گفته قاضی نورالله در آن موقع ده سال یا كمتر داشته است. در صورتی كه امكان دارد علامه كتاب قواعد را سالها بعد از تالیف خلاصه نوشته باشد (چنان كه همین طور نیز هست) و به طوری كه معمول مؤلفین است، بعد فهرست تالیفات خود را در خلاصه آورده باشد.
در نامه دانشوران، ضمن شرح حال غیاث عبدالكریم بن طاووس، پس از نقل عبارت حسن بن داود درباره نبوغ و هوش سرشاری مانند قاضی نورالله، چند نفر را كه در خردسالی به مقام عالی علمی نائل گشتهاند نام میبرد از جمله علامه حلی را نام برده و میگوید: دیگر فرزند آن بزرگوار كه فخرالمحققین لقب دارد، چنان كه قاضی نورالله شوشتری آورده، از آن پیش كه سن شریفش از ده سال متجاوز گردد به درجه استنباط احكام و استخراج فروع فایز گشت و با این كه گفته ابن داود را درباره ابن طاووس بدین گونه نقل میكند در چهار سالگی معلمی به تربیت وی گماشتند، در مدت چهل روز از تعلم خط بینیاز گشت چون سن شریفش به یازده رسید، در اندك زمانی كلام الله مجید را حافظ گردید.
مع الوصف مؤلفین نامه دانشوران متوجه اشتباهی كه در این جا برای قاضی نورالله و فاضل هندی روی داده، نشده و گفتار هر دو را بدون توضیح نقل كردهاند.
محدث بزرگوار مرحوم حاج شیخ عباس قمی نیز در كتاب فوائد الرضویه گفته قاضی نورالله را عیناً نقل كرده و با این كه وصیت علامه به فخرالمحققین را نیز در صفحه مقابل آورده است، معهذا حل موضوع برای ایشان نیز پوشیده مانده است، زیرا علامه در آن وصیت نامه كه در آخر كتاب قواعد در بسیاری از كتب تراجم و غیره نیز ذكر شده است، از جمله مینویسد: ای فرزند من! در این كتاب فتاوای احكام و قواعد شرایع اسلام را برای تو خلاصه نموده و بیان كردم و با الفاظی مختصر و عباراتی شیوا و سبكی دلپذیر و محكم روشن ساختم سن من در این موقع به پنجاه رسید و اینك وارد دهه بعد آن شدهام.
اگر دانشمندان توجهی به این جمله سن من در این موقع به پنجاه رسید. مینمودند، موضوع حل میگشت و دیگر این همه شرح و بسط مورد پیدا نمیكرد، زیرا از این عبارت كاملاً پیدا است كه علامه هنگام تالیف قواعد پنجاه سال داشت و چون ولادت وی در سال 648 روی داده، باید گفت علامه در سال 698 به تصنیف كتاب قواعد پرداخته است و با در نظر گرفتن ولادت فخرالمحققین در سال 682 بدون تردید فخرالمحققین در آن موقع 16 ساله بوده است از این میان نتایج زیر بدست میآید:
- فخرالمحققین هنگام تالیف قواعد كه به خواهش وی صورت گرفته و خود در شرح آن میگوید در 16 سالگی مجتهد مسلم بوده و علوم معقول را تكمیل نموده است.
- استنباط قاضی نورالله و فاضل هندی و دیگران كه از آنها پیروی نموده و گفتهاند در آن موقع سن فخرالمحققین ده سال یا كمتر بوده، مورد ندارد و دلیلی بر آن نیست.
- تالیف قواعد در سال 692 صحیح نیست و استدلال قاضی و فاضل هندی مناسب نمیباشد.
- تاریخ تالیف قواعد از گفته خود علامه به خوبی آشكار است كه در پنجاه سالگی علامه، یعنی به طور مسلم در سال 698 انجام گرفته است، زیرا علامه وصیت نامه مزبور را بعد از تالیف كتاب بزرگ قواعد نوشته است و با اشتغالاتی كه داشته و كتب بسیاری كه در عرض یكدیگر تالیف و تصنیف مینموده، امكان دارد كه یكی دو سال قبل از آن، یا بیشتر، دست به تالیف چنین كتابی زده باشد و به گفته خود، از تحصیل علوم معقول و منقول بینیاز بوده است یا هنوز به حد بلوغ نرسیده و یا دست كم تازه بالغ گشته باشد.
فخرالمحققین در نظر علامه حلی
فخرالمحققین در ایام جوانی با پدرش به ایران سفر نموده، آن گاه با پدر به حله واقع در كشور عراق برگشت و به طوری كه خود در حاشیه كتاب الالفین مینویسد، ناگزیر به جلای وطن گردید و به نواحی آذربایجان آمد و گویا مجدداً به حله برگشته باشد.
فخرالمحققین به همان میزانی كه از لحاظ مراتب فضل و كمال ممتاز و در حد خود بینظیر بوده است، از حیث ادب و اخلاق و ملكات فاضله نیز امتیازی مخصوص داشته است در میان انبوه دانشمندان كه ما با زندگانی آنان آشنا هستیم، چنین پدر و فرزندی را ندیدهایم كه هر دو از نوابغ نامی و نسبت به هم تا این اندازه خصوصیت و احترام مرعی دارند. علامه در برخی از آثار خود، هر جا از فرزندش فخرالمحققین نام میبرد، میگوید: خداوند مرا فدای او گرداند و از بدیها دور بدارد.
در آغاز كتاب الالفین كه مشتمل بر هزار دلیل در اثبات امامت امیرالمومنین علی علیهالسلام است، مینویسد: من به خواهش فرزند عزیزم محمد كه خداوند امور دنیا و آخرت او را اصلاح گرداند، چنان كه او نیز نسبت به پدر و مادرش از هر گونه احترام و خدمتگزاری مضایقت ندارند و امیدوارم كه خداوند، سعادت دو جهان را به او روزی كند. چنان كه او هم در بكار بستن نیروی عقلی و حسی خود از من اطاعت نموده و با گفتار و كردار خویش موجبات خوشنودی مرا فراهم كرده است و ریاست ظاهری و معنوی را یكجا به او موهبت كند، چه كه وی به اندازه یك چشم به هم زدن نافرمانی بر من ننموده این كتاب را كه موسوم به الفین است، املا نمودم.
در این كتاب هزار دلیل یقینی و برهان عقلی و نقلی برای اثبات امامت بلافصل حضرت شاه ولایت، علی بن ابیطالب علیهالسلام و هزار دلیل در رد شبهات مخالفین وارد ساختم و نیز ادله بسیاری در اثبات امامت سایر امامان عالی مقام به مقداری كه طالبان را قانع سازد آوردم و ثواب آن را به فرزندم محمد اهدا نمودم. خداوند او را از هر خطری نگهدارد و هر گونه بدی و زشتی را از وی برطرف سازد و به آرزوهایی كه دارد نائل گرداند و شر دشمنانش را از او دور كند.
همچنین در آغاز كتاب قواعد و ارشاد و غیره به همین مضامین فرزندش را ستوده است در آغاز قواعد مینویسد: این كتاب را به خواهش دوستترین مردم نسبت به خود و عزیزترین آنها، یعنی فرزند عزیزم محمد تصنیف كردم خداوند عمر او را دراز گرداند تا با دست خود مرا به خاك سپارد و برایم طلب آمرزش كند، چنان كه من نیز خالصترین دعای خود را برای ترقیات او مینمایم و نیز به وی سفارش اكید نموده كه هر یك از كتب مرا كه ناقص بماند، او تمام كند و نماز و روزه و حج و بقیه عبادات پدر را اعاده كند.[۲]
استاد - شاگردان
فخرالمحققین تمام رشتههای علوم و فنون را در خدمت پدر علامهاش تكمیل نمود و جز وی استادی ندیده است. شهید اول، سید بدرالدین مدنی، شیخ احمد بن متوج بحرانی، سید حیدر آملی، سید تاجالدین ابن معیه و ظهیرالدین فرزند دانشمندش نیز از شاگردان بزرگ وی به شمار میآیند.
تالیفات
تالیفات او همه در شمار بهترین كتب علمی شیعه به شمار میآیند و اغلب شرح و حاشیه و تعلیقه كتب پدر عالیقدرش میباشد، مانند شرح المسترشدین، شرح مبادی الاصول، شرح تهذیب الاصول، ایضاح الفوائد فی حل مشكلات القواعد، رساله فخریه در نیت، حاشیه ارشاد، الكافیه الوافیه در علم كلام، و مسائل صدریه.
وفات
فخرالمحققین شب جمعه پانزدهم یا بیست و پنجم جمادی الثانی سال 771، در سن 89 سالگی به جهان باقی شتافت. محدث قمی در فوائدالرضویه مینویسد: از سخن مجلسی اول در شرح من لایحضره الفقیه ظاهر میشود كه آن بزرگوار در حله وفات كرده و جنازهاش را به نجف اشرف حمل كردهاند و بعید نیست كه قبرش نزدیك والدش باشد. كلام مجلسی در آخر كتاب طهارت شرح فقیه این است: و علامه و پسرش را در نجف اشرف بعد از نقل مدفون ساختند.
اما در مقدمه كتاب «ايضاح الفوائد» آمده است كه: "آقا موسي زنجاني" از پشت جلد يك نسخه خطي قواعد، به خط "جعفر بن محمد العراقي" نقل ميكند كه: «زار الشهيد قبر فخرالدين رحمهما الله و قال: نقل عن صاحب هذا القبر بنقل عن والده.» و "فخرالدين" وقتي به صورت مطلق ذكر شود، خصوصاً بعد از رواية "شهيد اول" از او و پدرش، مراد "فخرالمحققين" است. پس قبر او در آن زمان معين بوده اگر چه الان براي ما مخفي است».[۳]
دانشمند بزرگ "شيخ عبدالله مامقاني" در "تنقيح المقال" مينويسد: اطلاع نيافتم كه تاكنون كسي از دانشمندان، مدفن او را معين كرده باشد ولي منقول بر لسان بزرگان است كه درندگان او را خوردهاند و قضيهاي دارد كه من از نقل آن به خاطر توهين به معاصرينش، خودداري ميكنم. لذا جسدي نداشته تا دفن شود».[۴]
پانویس
منابع
- عقيقي بخشايشي، تلخيص از كتاب فقهاي نامدار شيعه، صفحه 139.
- ميثم يوسفي، نگاهي به زندگي فخرالمحققين، پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام، بازیابی: 13 اردیبهشت 1393.
پيوندها