حمیده مادر امام کاظم علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(درست کردن 1 لینک)
سطر ۱: سطر ۱:
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}
+
مادر بزرگوار [[امام کاظم]] علیه السلام «حميده» از [[مهاجران مغرب]] (حدود [[آفريقا]] و [[اندلس]]) بود.
 
 
مادر بزرگوار [[امام کاظم]] علیه السلام «حميده» از [[مهاجران مغرب]] (حدود [[آفريقا]] و [[اندلس]]) بود، [[امام باقر]] علیه السلام در آغاز ازدواج پسرش [[امام صادق]] علیه السلام به او فرمود: نامت چيست؟ او عرض کرد: حميده امام به او فرمود: «حُمَيدة في الدنيا، مَحمودة في الاخرة؛ تو ستوده باشي در دنيا، و پسنديده باشي در [[آخرت]]».
 
 
 
آنگاه به امام صادق علیه السلام فرمود: «اين دختر را به عنوان همسر نزد خود ببر». امام صادق علیه السلام در شأن همسرش حميده خاتون فرمود: «حميدة مصفاة من الادناس کسبيکة الذهب، ما زالت الاملاک تحرسها حتي اديت الي کرامة من الله لي، والحجة من بعدي؛ حميده مانند شمش طلاي خالص، از ناپاکي ها و ناخالصي ها، پاک است. فرشتگان او را همواره نگهداري کردند تا به من رسيد، به خاطر کرامتي که خدا نسبت به من، و حجت پس از من (فرزند او) عنايت فرمود».
 
  
 +
== داستان ازدواج ایشان با امام صادق ==
 +
عيسى بن عبد الرحمن از پدر خود نقل كرد كه پسر عكاشة بن محصن اسدى خدمت حضرت باقر رسيد. امام صادق عليه السّلام نيز ايستاده بود مقدارى انگور براى عكاشه آوردند. حضرت صادق فرمود: پيرمرد كهنسال و بچه كوچك انگور را يك دانه يك دانه مي خورد كسى كه خيال مي كند سير نميشود سه تا چهار تا ميخورد ولى تو دو تا دو تا بخور كه مستحب است.
 +
به حضرت باقر عرض كرد: چرا حضرت صادق را داماد نميكنى موقع دامادى اوست در جلو امام كيسه ه‌اى پر از دينار قرار داشت كه آن مهر شده بود فرمود:«بزودى برده‌فروشى از اهل بربر وارد منزل ميمون خواهد شد كنيزى از او برايش به همين دينارهائى كه در اين كيسه است مي خرم.
 +
مدتى گذشت روزى خدمت آن جناب رسيديم فرمود: آن برده فروشى كه گفته بودم آمده اكنون با همين كيسه پول از او يك كنيز بخريد. ما رفتيم پيش برده فروش گفت هر چه كنيز داشتم فروختم فقط دو كنيز ديگر باقى مانده كه هر دو مريض هستند يكى از آنها نزديك به بهبودى است. گفتم بياور آن دو را ببينم.
 +
هر دو كنيز را آورد. گفتيم همين كنيزى كه بيماريش بهتر شده چند ميفروشى؟
 +
گفت هفتاد دينار گفتيم كمتر كن. گفت از هفتاد دينار كم نمي كنم. گفتيم: به هر مبلغى كه در اين كيسه پول هست مي خريم نمي دانيم در اين كيسه چقدر است.
 +
مرديكه مويهاى سر و ريشش سفيد بود حضور داشت او گفت مهر از كيسه برداريد و بشماريد. برده فروش گفت: باز نكنيد اگر يك شاهى از هفتاد دينار كمتر باشد نمي دهم، آن پيرمرد گفت شما باز كنيد.
 +
   
 +
كيسه را گشوديم و شمرديم درست هفتاد دينار بدون كم و زياد. كنيز را برديم خدمت حضرت باقر عليه السّلام، امام صادق نيز حضور داشت جريان را عرض كرديم، حمد و سپاس خدا را بجاى آورد بكنيز فرمود اسم تو چيست؟ جواب داد:
 +
حميده. فرمود پسنديده هستى در دنيا و شايسته هستى در آخرت اكنون بگو ببينم بيوه هستى يا بكر گفت بكر هستم.
 +
فرمود: چطور ممكن است بكر باشى با اينكه هر كنيزى كه بدست اين برده فروشان بيافتد او را سالم نميگذارند. گفت نسبت بمن نيز همين تصميم را داشت ولى هر وقت نزديك مي شد خداوند پيرمردى كه موى سر و صورتش سفيد شده بود بر او مسلط ميكرد مرتب به چهره‌ اش مي نواخت تا از تصميم خود منصرف مي  شد چندين مرتبه اين كار را كرد كه او را مانع شد.
 +
حضرت باقر بامام صادق فرمود: جعفر اين كنيز را داشته باش كه براى تو از او بهترين فرد روى زمين بنام موسى بن جعفر متولد خواهد شد.
 +
معلى بن خنيس گفت: حضرت صادق فرمود حميده پاك و پاكيزه از كثافات چون شمش طلا پيوسته فرشته ‌ها نگهبان او بودند تا رسيد بدست من اين لطفى بود كه خدا نسبت بمن و جانشين من نمود.
 
حميده بانويي آگاه و [[حديث]] دان بود. او مانند راوي مورد اطمينان، گاهي رواياتي را که از امام صادق علیه السلام شنيده بود نقل مي کرد، از جمله: [[ابوبصير]] مي گويد: پس از شهادت امام صادق علیه السلام نزد او رفتم تسليت گفتم، او گريه کرد و من نيز گريستم و فرمود: اگر هنگام رحلت امام صادق علیه السلام در محضرش بودي از ايشان امر عجيبي مي ديدي؟ گفت: آن حضرت لحظات آخر چشمش را گشود و فرمود: «همه بستگانم را در اين جا حاضر کن».
 
حميده بانويي آگاه و [[حديث]] دان بود. او مانند راوي مورد اطمينان، گاهي رواياتي را که از امام صادق علیه السلام شنيده بود نقل مي کرد، از جمله: [[ابوبصير]] مي گويد: پس از شهادت امام صادق علیه السلام نزد او رفتم تسليت گفتم، او گريه کرد و من نيز گريستم و فرمود: اگر هنگام رحلت امام صادق علیه السلام در محضرش بودي از ايشان امر عجيبي مي ديدي؟ گفت: آن حضرت لحظات آخر چشمش را گشود و فرمود: «همه بستگانم را در اين جا حاضر کن».
  
سطر ۱۳: سطر ۲۲:
 
==منابع==
 
==منابع==
  
تبیان
+
*زندگانى حضرت امام موسى كاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار ، علامه محمدباقر مجلسی
  
 
[[Category:زنان نمونه قرن دوم]]
 
[[Category:زنان نمونه قرن دوم]]
 
[[Category:زنان راوی حدیث]]
 
[[Category:زنان راوی حدیث]]
 
[[Category:وابستگان امام کاظم علیه السلام]]
 
[[Category:وابستگان امام کاظم علیه السلام]]

نسخهٔ ‏۳ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۰۴

مادر بزرگوار امام کاظم علیه السلام «حميده» از مهاجران مغرب (حدود آفريقا و اندلس) بود.

داستان ازدواج ایشان با امام صادق

عيسى بن عبد الرحمن از پدر خود نقل كرد كه پسر عكاشة بن محصن اسدى خدمت حضرت باقر رسيد. امام صادق عليه السّلام نيز ايستاده بود مقدارى انگور براى عكاشه آوردند. حضرت صادق فرمود: پيرمرد كهنسال و بچه كوچك انگور را يك دانه يك دانه مي خورد كسى كه خيال مي كند سير نميشود سه تا چهار تا ميخورد ولى تو دو تا دو تا بخور كه مستحب است. به حضرت باقر عرض كرد: چرا حضرت صادق را داماد نميكنى موقع دامادى اوست در جلو امام كيسه ه‌اى پر از دينار قرار داشت كه آن مهر شده بود فرمود:«بزودى برده‌فروشى از اهل بربر وارد منزل ميمون خواهد شد كنيزى از او برايش به همين دينارهائى كه در اين كيسه است مي خرم. مدتى گذشت روزى خدمت آن جناب رسيديم فرمود: آن برده فروشى كه گفته بودم آمده اكنون با همين كيسه پول از او يك كنيز بخريد. ما رفتيم پيش برده فروش گفت هر چه كنيز داشتم فروختم فقط دو كنيز ديگر باقى مانده كه هر دو مريض هستند يكى از آنها نزديك به بهبودى است. گفتم بياور آن دو را ببينم. هر دو كنيز را آورد. گفتيم همين كنيزى كه بيماريش بهتر شده چند ميفروشى؟ گفت هفتاد دينار گفتيم كمتر كن. گفت از هفتاد دينار كم نمي كنم. گفتيم: به هر مبلغى كه در اين كيسه پول هست مي خريم نمي دانيم در اين كيسه چقدر است. مرديكه مويهاى سر و ريشش سفيد بود حضور داشت او گفت مهر از كيسه برداريد و بشماريد. برده فروش گفت: باز نكنيد اگر يك شاهى از هفتاد دينار كمتر باشد نمي دهم، آن پيرمرد گفت شما باز كنيد.

كيسه را گشوديم و شمرديم درست هفتاد دينار بدون كم و زياد. كنيز را برديم خدمت حضرت باقر عليه السّلام، امام صادق نيز حضور داشت جريان را عرض كرديم، حمد و سپاس خدا را بجاى آورد بكنيز فرمود اسم تو چيست؟ جواب داد: حميده. فرمود پسنديده هستى در دنيا و شايسته هستى در آخرت اكنون بگو ببينم بيوه هستى يا بكر گفت بكر هستم. فرمود: چطور ممكن است بكر باشى با اينكه هر كنيزى كه بدست اين برده فروشان بيافتد او را سالم نميگذارند. گفت نسبت بمن نيز همين تصميم را داشت ولى هر وقت نزديك مي شد خداوند پيرمردى كه موى سر و صورتش سفيد شده بود بر او مسلط ميكرد مرتب به چهره‌ اش مي نواخت تا از تصميم خود منصرف مي شد چندين مرتبه اين كار را كرد كه او را مانع شد. حضرت باقر بامام صادق فرمود: جعفر اين كنيز را داشته باش كه براى تو از او بهترين فرد روى زمين بنام موسى بن جعفر متولد خواهد شد.

معلى بن خنيس گفت: حضرت صادق فرمود حميده پاك و پاكيزه از كثافات چون شمش طلا پيوسته فرشته ‌ها نگهبان او بودند تا رسيد بدست من اين لطفى بود كه خدا نسبت بمن و جانشين من نمود.

حميده بانويي آگاه و حديث دان بود. او مانند راوي مورد اطمينان، گاهي رواياتي را که از امام صادق علیه السلام شنيده بود نقل مي کرد، از جمله: ابوبصير مي گويد: پس از شهادت امام صادق علیه السلام نزد او رفتم تسليت گفتم، او گريه کرد و من نيز گريستم و فرمود: اگر هنگام رحلت امام صادق علیه السلام در محضرش بودي از ايشان امر عجيبي مي ديدي؟ گفت: آن حضرت لحظات آخر چشمش را گشود و فرمود: «همه بستگانم را در اين جا حاضر کن».

همه را حاضر نمودم، حضرت نگاهي به آن ها کرد و فرمود: «ان شفاعتنا لاتنال مستخفا بالصلوة؛ همانا شفاعت ما به کسي که نماز را سبک بشمرد نرسد».

«اين بانوي گرامي در مشربه ام ابراهیم در مدينه منوره مدفون است.»

منابع

  • زندگانى حضرت امام موسى كاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار ، علامه محمدباقر مجلسی