ماریه قبطیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(رده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
  
{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}}
 
  
ماریه قبطیه همسر گرامی رسول خدا(ص) دختر شمعون <ref> ابن عبدالبر؛الاستیعاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجبل، چاپ اول، 1992،ج4، ص1912.</ref> از مادر رومی اش <ref> بلاذری؛ انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار وریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1996،ج1، ص449.</ref> در قریه ی(حَفن) در یکی از مناطق (اَنصِنای) مصر به دنیا آمد. <ref> یاقوت حموی؛ معجم البلدان، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، 1995،ج1، ص249 و ابن سعد؛ طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1990،ج1، ص107 و زرکلی، خیرالدین؛ الأعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، 1986،ج5، ص225 و ابن هشام؛ السیرة النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا،ج1، ص191.</ref> در سال هفتم هجری، رسول خدا(ص) حاطب بن ابی بلتعه را به همراه نامه ای به سوی مقوقس حاکم مصر و اسکندریه می فرستد تا او را به اسلام دعوت کند. <ref> طبقات الکبری، پیشین، ص107 و انساب الاشراف، پیشین، ص448 و طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1378، ج11، ص617</ref> مقوقس در پاسخ به دعوت پیامبر(ص) ماریه را که از دختران ملوک مصر بود به همراه خواهرش "سیرین" <ref>  ابن قتیبه؛ المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، 1992، ص312 و  طبقات الکبری، پیشین، ص107 و انساب الاشراف، پیشین،ص449 و تاریخ طبری، پیشین، ص617. </ref> و به نقلی "شیرین" <ref> انساب الاشراف، پیشین،ص449.</ref> به همراه هدایایی دیگر، برای رسول خدا(ص) می فرستد. مقوقس همراه این هدایا نامه ای نیز برای رسول خدا(ص) می نویسد که در بخشی از آن چنین آمده: «من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو کنیز فرستادم که در سرزمین " عظیم قبط "، دارای منزلت هستند» <ref> طبقات الکبری، پیشین، ص200 .</ref>.  نقل است که عایشه نیز از او به عنوان (دختر حاکم) یاد کرده است. <ref> ابن کثیر؛ البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1407،ج5، ص304.</ref>
+
__TOC__
  
روایت شده که در بین راه حاطب بن ابی بلتعه اسلام را بر آن دو عرضه می دارد و آنها می پذیرند و مسلمان می شوند. <ref> انساب الاشراف، پیشین،ص449 و تاریخ طبری، پیشین، ص617 و ابن اثیر؛ اسدالغابه،  بیروت، دارالفکر، 1989،ج8، ص311.</ref>
 
 
  
== ماریه و زندگی با رسول خدا(ص) ==
 
  
 +
ماریه قبطیه همسر گرامی [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله دختر شمعون<ref>ابن عبدالبر؛ الاستیعاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجبل، چاپ اول، 1992، ج4، ص1912.</ref> از مادر رومی اش<ref>بلاذری؛ انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1996، ج1، ص449.</ref> در قریه ی (حَفن) در یکی از مناطق (اَنصِنای) [[مصر]] به دنیا آمد.<ref>یاقوت حموی؛ معجم البلدان، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، 1995، ج1، ص249 و ابن سعد؛ طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1990، ج1، ص107 و زرکلی، خیرالدین؛ الأعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، 1986، ج5، ص225 و ابن هشام؛ السیرة النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج1، ص191.</ref>
  
پس از ورود به مدینه، رسول خدا(ص) ماریه را برای خود برگزیدند و سیرین را به حسان بن ثابت بخشیدند. <ref> طبقات الکبری، پیشین، ص107 و الاستیعاب، پیشین، ص1912 و تاریخ طبری، پیشین، ص617.</ref>
+
در سال هفتم هجری، [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله حاطب بن ابی بلتعه را به همراه نامه ای به سوی مقوقس حاکم [[مصر]] و اسکندریه می فرستد تا او را به اسلام دعوت کند.<ref>طبقات الکبری، پیشین، ص107 و انساب الاشراف، پیشین، ص448 و طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1378، ج11، ص617.</ref> مقوقس در پاسخ به دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله ماریه را که از دختران ملوک [[مصر]] بود به همراه خواهرش "سیرین"<ref>ابن قتیبه؛ المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، 1992، ص312 و طبقات الکبری، پیشین، ص107 و انساب الاشراف، پیشین، ص449 و تاریخ طبری، پیشین، ص617.</ref> و به نقلی "شیرین"<ref>انساب الاشراف، پیشین، ص449.</ref> به همراه هدایایی دیگر برای [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله می فرستد. مقوقس همراه این هدایا نامه ای نیز برای [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله می نویسد که در بخشی از آن چنین آمده: «من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو کنیز فرستادم که در سرزمین "عظیم قبط"، دارای منزلت هستند».<ref>طبقات الکبری، پیشین، ص200.</ref>
  
نخستین منزل ام المؤمنین ماریه خانه ی حارثة بن نعمان بود، ایشان یک سال در این منزل سکونت کردند؛ اما آزار و اذیت های برخی از زنان پیامبر(ص) بخصوص عایشه، ماریه را بر آن  داشت که ملتماسانه و مصرّانه از رسول خدا(ص) بخواهد که او را به جایی دیگر انتقال دهد، پس رسول خدا(ص) او را در بخش بالای مدینه در نخلستان کوچکی که از اموال رسول خدا(ص) در غزوه بنی نضیر بود و امروزه به مشربه ام ابراهیم معروف است، مسکن دادند و مقررات حجاب را بر او مقرر داشتند. <ref> طبقات الکبری، پیشین، ص107 و تاریخ طبری، پیشین، ص617.</ref> ماریه در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و پیامبر(ص) برای دیدنش به آنجا می رفت. <ref> طبقات الکبری، پیشین، ج1، ص107 و اسدالغابه، پیشین،ج8، ص311.</ref>
+
نقل است که عایشه نیز از او به عنوان (دختر حاکم) یاد کرده است.<ref>ابن کثیر؛ البدایه والنهایه، بیروت، دارالفکر، 1407، ج5، ص304.</ref>
عایشه در این باره می گوید: «ماریه زنی زیبا با موهای مجعد بود، برای همین رسول خدا(ص) او را دوست می داشت. از این رو علیه هیچ یک از همسران پیامبر(ص) به اندازه ماریه بدگویی و سخن چینی نکرده ام... پس از اذیت و آزارهای ما رسول خدا(ص) ماریه را به مشربه ام ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می کرد. این کار باعث حسادت بیشتر ما نسبت به او شد، پس از آنکه ماریه از رسول خدا(ص) حامله شد این حسادت و کینه شدیدتر شد، چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن محروم بودیم.» <ref> طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص171 و انساب الاشراف، پیشین،ص450 و عسقلانی، ابن حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1415، ج8، ص311.</ref>
 
  
توجه رسول خدا(ص) به ماریه و شایستگی های این بانو حسادت برخی از زنان پیامبر(ص) بخصوص عایشه و حفصه را برانگیخته بود آنها از رفتار پیامبر(ص) با ماریه و علاقه خاص حضرت به او در رنج و تعب بودند تا اینکه روزی حفصه در روز مخصوص خود نزد پیامبر(ص) آمده از ایشان اجازه خواست جهت کاری نزد پدر برود حضرت به او اجازه داد، پس از رفتن حفصه آن حضرت ماریه را به خود طلبیدند، حفصه به خانه برگشت و چون در بسته بود بیرون در نشسته بود وقتی حفصه رسول خدا(ص) را با ماریه دید ناراحت شد و با پیامبر(ص) درشتی کرد رسول خدا(ص) برای رضایت او ماریه را بر خود حرام کرد و از او خواست قضیه را مخفی کند؛ اما حفصه فوراً به عایشه خبر داد <ref> طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص182 و صالحی دمشقی، محمد بن یوسف؛ سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1414، ج9، ص60.</ref> و گفت: « تو را بشارت می دهم که رسول خدا(ص) کنیزش را بر خود حرام کرده است و خداوند ما را از دست او راحت کرد.» <ref> طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص151 و  مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت،   دار صادر، 1404،ج22، ص229.</ref>
+
روایت شده که در بین راه حاطب بن ابی بلتعه اسلام را بر آن دو عرضه می دارد و آنها می پذیرند و مسلمان می شوند.<ref>انساب الاشراف، پیشین، ص449 و تاریخ طبری، پیشین، ص617 و ابن اثیر؛ اسدالغابه، بیروت، دارالفکر، 1989، ج8، ص311.</ref>
در این هنگام آیات اول سوره تحریم نازل شد در این آیات ضمن ملامت حفصه و عایشه به رسول خدا(ص) خطاب شد که
 
  
« یا ایّها النّبیّ لم تحرّم ما أحلّ الله لک تبتغی مرضات أزواجک و الله غفورٌ رحیم. »
+
==ماریه و زندگی با رسول خدا صلی الله علیه و آله==
ای پیامبر چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام می کنی و خداوند آمرزنده رحیم است. <ref> سوره تحریم، آیه1.</ref>
 
  
فرمان خداوند به شکستن تحریم ماریه نشان از آن دارد که رابطه عاطفی پیامبر با ماریه فی نفسه امر مطلوبی بوده است. در نهایت ماریه نزد رسول خدا(ص)  ماند؛ اما توجه رسول خدا(ص) به ماریه همچنان ناراحتی برخی زنان پیامبر(ص) به خصوص عایشه را در پی داشت او که در آتش حسد می سوخت و نمی توانست آن را کاملاً پنهان کند زبان به شماتت و تهمت به ماریه می گشود تا او را از چشم حضرت بیندازد، <ref> سید جمیلی؛ نساء النبی، بیروت، دار المکتبة الهلال، 2003،  ص137 – 138.</ref> این وضعیت با اعلان بارداری ماریه تشدید شد. از این رو پیامبر خدا(ص) ماریه را از مدینه خارج و در منطقه ای به نام (عالیه) ساکن کرد <ref> انساب الاشراف، پیشین،ص449 و طبقات الکبری، پیشین،ج1، ص107 وج8، ص171.</ref> و برای وی نیز همچون سایر همسرانش حجاب مقرر فرمود این مسأله بر زنهای پیامبر(ص) بسیار دشوار آمد و بر او رشک بردند.-  .<ref>تاریخ طبری، پیشین، ص617 و 71 و البدایه و النهایه، پیشین،ج5، ص304 و  انساب الاشراف، پیشین، ص449 و طبقات الکبری، پیشین،ج1، ص108 و ابن جوزی؛ المنتظم، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء و مصطفی عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1992،ج3، ص345.</ref>
+
پس از ورود به [[مدینه]]، [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله ماریه را برای خود برگزیدند و سیرین را به حسان بن ثابت بخشیدند. <ref>طبقات الکبری، پیشین، ص107 والاستیعاب، پیشین، ص1912 و تاریخ طبری، پیشین، ص617.</ref>
  
مدتی پس از استقرار ماریه در مشربه ام ابراهیم، ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) در ذیحجه سال هشتم هجری به دنیا آمد، جبرئیل نازل  شد و حضرت را با عنوان "ابا ابراهیم" سلام  داد <ref> انساب الاشراف، پیشین،ص450 و یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، 1988،ج2، ص87 و طبقات الکبری، پیشین،ج8، ص172.</ref> نقل است که بعد از تولد ابراهیم، رسول خدا(ص)، ابراهیم را به عایشه نشان داد و فرمود: «ببین چقدر این بچه شبیه من است؟» عایشه از روی حسادتش این حرف حضرت را رد کرد، گفت: «او هیچ شباهتی به شما ندارد و این شباهت هایی هم که هست اثر شیر بز است.» <ref> انساب الاشراف، پیشین،ص450.</ref>
+
نخستین منزل ام المؤمنین ماریه خانه ی حارثة بن نعمان بود، ایشان یک سال در این منزل سکونت کردند؛ اما آزار و اذیت های برخی از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله بخصوص عایشه، ماریه را بر آن داشت که ملتماسانه و مصرّانه از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله  بخواهد که او را به جایی دیگر انتقال دهد، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله او را در بخش بالای [[مدینه]] در نخلستان کوچکی که از اموال رسول خدا صلی الله علیه و آله در غزوه بنی نضیر بود و امروزه به مشربه ام ابراهیم معروف است، مسکن دادند و مقررات حجاب را بر او مقرر داشتند.<ref>طبقات الکبری، پیشین، ص107 و تاریخ طبری، پیشین، ص617.</ref>
  
زمان گذشت تا این که بعد از چند ماه ابراهیم فرزند پیامبر(ص) از دنیا  رفت در بقیع دفن  شد.
+
ماریه در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و پیامبر صلی الله علیه و آله برای دیدنش به آنجا می رفت.<ref>طبقات الکبری، پیشین، ج1، ص107 و اسدالغابه، پیشین، ج8، ص311.</ref>
  
== حدیث إفک ==
+
عایشه در این باره می گوید: «ماریه زنی زیبا با موهای مجعد بود، برای همین [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله او را دوست می داشت. از این رو علیه هیچ یک از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله به اندازه ماریه بدگویی و سخن چینی نکرده ام... پس از اذیت و آزارهای ما رسول خدا صلی الله علیه و آله ماریه را به مشربه ام ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می کرد. این کار باعث حسادت بیشتر ما نسبت به او شد، پس از آن که ماریه از رسول خدا صلی الله علیه و آله حامله شد. این حسادت و کینه شدیدتر شد، چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن محروم بودیم».<ref>طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص171 و انساب الاشراف، پیشین، ص450 و عسقلانی، ابن حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1415، ج8، ص311.</ref>
  
علی بن ابراهیم قمی با سلسله سندش از امام صادق(ع) روایت کرد  چون ابراهیم فرزند پیامبر(ص) وفات کرد، پیامبر(ص) را حزنی شدید در برگرفت، عایشه گفت: «چرا بر این کودک می گریی؟ او که فرزندت نبود، او فرزند خادمش جریح بود.» <ref> قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر قمی، قم، جزائری، چاپ سوم، 1404،ج2، ص99-100 و شیخ مفید؛ رسالة حول خبر ماریه، تحقیق مهدی الصباحی، هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413، ص16.</ref> پیامبر(ص) از این گفته عایشه به شدت عصبانی  شد و علی(ع) را فرا  خواندند و امر به قتل جریح دادند؛ علی(ع) به مشربه ام ابراهیم رفت، جریح قبطی در حیاط بود، علی(ع) در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون علی(ع) را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد، علی(ع) در را شکست و وارد شد و او را تعقیب کرد، او از ترس بر بالای درخت نخلی رفت، علی(ع) نیز به دنبالش رفت پس چون جریح بر بالای درخت خرما رسید بادی وزید و عورتش نمایان شد و معلوم شد که او از آلت مردانگی بی بهره است، پس علی(ع) برگشت و جریان را به رسول خدا(ص) اطلاع داد  بدین ترتیب ماریه از این اتهام تبرئه شد. <ref> تفسیر قمی، پیشین،ج2، ص99-100 و رسالة حول خبر ماریه، ص17 و       انساب الاشراف، پیشین،ص450  و الاستیعاب، پیشین، ص1912 .</ref>
+
توجه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به ماریه و شایستگی های این بانو حسادت برخی از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله بخصوص عایشه و حفصه را برانگیخته بود آنها از رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله با ماریه و علاقه خاص حضرت به او در رنج و تعب بودند تا این که روزی حفصه در روز مخصوص خود نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمده از ایشان اجازه خواست جهت کاری نزد پدر برود حضرت به او اجازه داد، پس از رفتن حفصه آن حضرت ماریه را به خود طلبیدند، حفصه به خانه برگشت و چون در بسته بود بیرون در نشسته بود وقتی حفصه رسول خدا صلی الله علیه و آله را با ماریه دید، ناراحت شد و با پیامبر صلی الله علیه و آله درشتی کرد.
  
پس آیه نازل شد که «انّ الّذین جاءوا بالإفک عصبةٌ مّنکم لا تحسبوه شرّاً لّکم بل هو خیرٌ لّکم لکل امرئٍ مّنهم مّا أکتسب من الإثم و الّذی تولّی کبره منهم له عذابٌ عظیمٌ»
+
[[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله برای رضایت او ماریه را بر خود [[حرام]] کرد و از او خواست قضیه را مخفی کند؛ اما حفصه فوراً به عایشه خبر داد<ref>طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص182 و صالحی دمشقی، محمد بن یوسف؛ سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیرالعباد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1414، ج9، ص60.</ref> و گفت: «تو را بشارت می دهم که رسول خدا صلی الله علیه و آله کنیزش را بر خود حرام کرده است و خداوند ما را از دست او راحت کرد».<ref>طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص151 و مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، دار صادر، 1404، ج22، ص229.</ref>
  
مسلماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی(متشکل و توطئه گر) از شما بودند؛ اما گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است بلکه خیر شما در آن است آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند و از آنان کسی که بخش مهم آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست. <ref> نور – آیه 11.</ref>- <ref> تفسیر قمی، پیشین، ج2، 99.</ref>
+
در این هنگام آیات اول [[سوره تحریم]] نازل شد در این آیات ضمن ملامت حفصه و عایشه به [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله خطاب شد که {{متن قرآن|«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»}}؛ ای پیامبر چرا چیزی را که خدا بر تو [[حلال]] کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام می کنی و خداوند آمرزنده رحیم است.<ref>سوره تحریم، آیه1.</ref>
  
شکی نیست که متهم کردن ماریه قبطیه از مصادیق بارز تهمت زدن به زنان عفیف بوده است بر این اساس شیعه روایت کرده که آیات إفک در برائت ماریه نازل شده است. <ref> همان.</ref> در مقابل اهل سنت روایت کرده اند که آیات درباره عایشه نازل شد که در جنگ بنی المصطلق از قبیله خزاعه نسبت ناروا به او دادند، <ref> طبقات الکبری، پیشین، ج2، ص50 و تاریخ طبری، پیشین، ج2، ص611 و بیهقی، ابوبکر؛ دلائل النبوه، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1405، ج4، ص65 و ...</ref> ماجرای إفک به این صورت در اکثر منابع اهل سنت و تعدادی از منابع شیعی آمده است با این وصف برخی از علماء و مفسران شیعه از جمله علی بن ابراهیم قمی متذکر این مطلب هستند و می گویند ماجرای إفک درباره ماریه قبطیه بوده است.
+
فرمان خداوند به شکستن تحریم ماریه نشان از آن دارد که رابطه عاطفی پیامبر با ماریه فی نفسه امر مطلوبی بوده است. در نهایت ماریه نزد [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله ماند؛ اما توجه رسول خدا صلی الله علیه و آله به ماریه همچنان ناراحتی برخی زنان پیامبر صلی الله علیه و آله به خصوص عایشه را در پی داشت او که در آتش حسد می سوخت و نمی توانست آن را کاملاً پنهان کند، زبان به شماتت و تهمت به ماریه می گشود تا او را از چشم حضرت بیندازد،<ref>سید جمیلی؛ نساء النبی، بیروت، دارالمکتبة الهلال، 2003، ص137-138.</ref>
 +
 
 +
این وضعیت با اعلان بارداری ماریه تشدید شد. از این رو پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ماریه را از [[مدینه]] خارج و در منطقه ای به نام (عالیه) ساکن کرد <ref>انساب الاشراف، پیشین، ص449 و طبقات الکبری، پیشین، ج1، ص107 و ج8، ص171.</ref> و برای وی نیز همچون سایر همسرانش حجاب مقرر فرمود این مسأله بر زنهای پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار دشوار آمد و بر او رشک بردند.<ref>تاریخ طبری، پیشین، ص617 و 71 و البدایه والنهایه، پیشین، ج5، ص304 و انساب الاشراف، پیشین، ص449 و طبقات الکبری، پیشین، ج1، ص108 و ابن جوزی؛ المنتظم، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء و مصطفی عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1992، ج3، ص345.</ref>
 +
 
 +
مدتی پس از استقرار ماریه در مشربه ام ابراهیم، ابراهیم فرزند [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در [[ذی الحجه]] سال هشتم هجری به دنیا آمد، جبرئیل نازل  شد و حضرت را با عنوان "ابا ابراهیم" سلام  داد.<ref>انساب الاشراف، پیشین، ص450 و یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، 1988، ج2، ص87 و طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص172.</ref>
 +
 
 +
نقل است که بعد از تولد ابراهیم، [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله ابراهیم را به عایشه نشان داد و فرمود: «ببین چقدر این بچه شبیه من است؟» عایشه از روی حسادتش این حرف حضرت را رد کرد، گفت: «او هیچ شباهتی به شما ندارد و این شباهت هایی هم که هست اثر شیر بز است».<ref>انساب الاشراف، پیشین، ص450.</ref>
 +
 
 +
زمان گذشت تا این که بعد از چند ماه ابراهیم فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، در بقیع دفن شد.
 +
 
 +
==حدیث إفک==
 +
 
 +
علی بن ابراهیم قمی با سلسله سندش از [[امام صادق]] علیه السلام روایت کرد چون ابراهیم فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله وفات کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله را حزنی شدید دربرگرفت، عایشه گفت: «چرا بر این کودک می گریی؟ او که فرزندت نبود، او فرزند خادمش جریح بود».<ref>قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر قمی، قم، جزائری، چاپ سوم، 1404، ج2، ص99-100 و شیخ مفید؛ رسالة حول خبر ماریه، تحقیق مهدی الصباحی، هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413، ص16.</ref>
 +
 
 +
پیامبر صلی الله علیه و آله از این گفته عایشه به شدت عصبانی شد و علی علیه السلام را فراخواندند و امر به قتل جریح دادند؛ علی علیه السلام به مشربه ام ابراهیم رفت، جریح قبطی در حیاط بود، علی علیه السلام در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند پس چون علی علیه السلام را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد، علی علیه السلام در را شکست و وارد شد و او را تعقیب کرد، او از ترس بر بالای درخت نخلی رفت، علی علیه السلام نیز به دنبالش رفت پس چون جریح بر بالای درخت خرما رسید بادی وزید و عورتش نمایان شد و معلوم شد که او از آلت مردانگی بی بهره است، پس علی علیه السلام برگشت و جریان را به رسول خدا صلی الله علیه و آله اطلاع داد بدین ترتیب ماریه از این اتهام تبرئه شد.<ref>تفسیر قمی، پیشین، ج2، ص99-100 و رسالة حول خبر ماریه، ص17 و      انساب الاشراف، پیشین، ص450 والاستیعاب، پیشین، ص1912.</ref>
 +
 
 +
پس آیه نازل شد که {{متن قرآن|«إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ»}}.
 +
 
 +
مسلماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی (متشکل و توطئه گر) از شما بودند؛ اما گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است بلکه خیر شما در آن است آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند، دارند و از آنان کسی که بخش مهم آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست.<ref>[[سوره نور]]، آیه 11.</ref>-<ref>تفسیر قمی، پیشین، ج2، 99.</ref>
 +
 
 +
شکی نیست که متهم کردن ماریه قبطیه از مصادیق بارز تهمت زدن به زنان عفیف بوده است بر این اساس [[شیعه]] روایت کرده که آیات إفک در برائت ماریه نازل شده است.<ref>همان.</ref> در مقابل اهل سنت روایت کرده اند که آیات درباره عایشه نازل شد که در جنگ بنی المصطلق از قبیله خزاعه نسبت ناروا به او دادند،<ref>طبقات الکبری، پیشین، ج2، ص50 و تاریخ طبری، پیشین، ج2، ص611 و بیهقی، ابوبکر؛ دلائل النبوه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1405، ج4، ص65 و...</ref> ماجرای إفک به این صورت در اکثر منابع اهل سنت و تعدادی از منابع شیعی آمده است با این وصف برخی از علماء و مفسران شیعه از جمله علی بن ابراهیم قمی متذکر این مطلب هستند و می گویند ماجرای إفک درباره ماریه قبطیه بوده است.
  
 
دیدگاه اهل سنت در باب حدیث إفک برخاسته از روایات متعددی است که از طرق مختلف از سوی روات و محدثین آنان نقل شده است؛ بر این روایات اشکالات زیادی وارد است که از جمله آنها می توان به این موارد اشاره کرد:
 
دیدگاه اهل سنت در باب حدیث إفک برخاسته از روایات متعددی است که از طرق مختلف از سوی روات و محدثین آنان نقل شده است؛ بر این روایات اشکالات زیادی وارد است که از جمله آنها می توان به این موارد اشاره کرد:
  
1- مناقشه در سند و متن: سند احادیث مورد نظر یا مرسل یا معلق و یا منقطع است و آن چه دارای سند متصلی است بر اساس اهل سنت ضعیف است و اعتماد برآن صحیح نیست؛ در محتوا نیز تناقضات متعدد و غیر قابل جمع وجود دارد.
+
# مناقشه در سند و متن: سند [[احادیث]] مورد نظر یا مرسل یا معلق و یا منقطع است و آنچه دارای سند متصلی است بر اساس اهل سنت ضعیف است و اعتماد بر آن صحیح نیست؛ در محتوا نیز تناقضات متعدد و غیرقابل جمع وجود دارد.
 +
# اختلاف زمانی نزول آیات و قضیه إفک: آیات إفک حدوداً در سال هشتم هجری نازل شده و حال آن که ماجرای إفک در سال ششم و یا قبل از آن رخ داده. روایات نیز صراحت دارد که آیات در زمان وقوع إفک نازل شده و پس چگونه إفک در سال ششم باشد و آیات در سال هشتم نازل شود. در نتیجه نسبت دادن آن به عایشه دشوار به نظر می آید. اما در مورد ماریه قراین نزدیکتری وجود دارد.
 +
 
 +
از جمله:
  
2- اختلاف زمانی نزول آیات و قضیه إفک: آیات إفک حدوداً در سال هشتم هجری نازل شده و حال آن که ماجرای إفک در سال ششم و یا قبل از آن رخ داده. روایات نیز صراحت دارد که آیات در زمان وقوع إفک نازل شده و پس چگونه إفک در سال ششم باشد و آیات در سال هشتم نازل شود. در نتیجه نسبت دادن آن به عایشه دشوار به نظر می آید. اما در مورد ماریه قراین نزدیکتری وجود دارد.  
+
# سال و محل و ولادت ابراهیم همان سال نزول آیات إفک است.
 +
# تمام کتب تاریخی اهل سنت به شکل متفاوتی جریان تهمت به ماریه را نیز نقل کرده اند و به این مسأله اذعان دارند که در این بین روایت واقدی به شکل ویژه ای قابل مطابقت با آیات إفک است.<ref>العاملی، جعفر مرتضی؛ حدیث الافک، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1400، ص72 و 137.</ref>
  
از جمله:
+
==خاتمه==
  
1- سال و محل و ولادت ابراهیم همان سال نزول آیات إفک است.
+
اگر تاریخ نتواند با داده های خود همسری ماریه را برای پیامبر صلی الله علیه و آله ثابت کند، روایاتی همچون پرده زدن و سخن گفتن از وراء حجاب، معرفی پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان داماد قبطیان و حرام شدن او بر مردان همچون سایر زنان پیامبر صلی الله علیه و آله این مطلب را می رساند که وی هم ردیف و هم شأن سایر همسران بوده و نزد [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله جایگاه خاصی داشته است.
  
2- تمام کتب تاریخی اهل سنت به شکل متفاوتی جریان تهمت به ماریه را نیز نقل کرده اند و به این مسأله اذعان دارند که در این بین روایت واقدی به شکل ویژه ای قابل مطابقت با آیات إفک است.- .<ref> العاملی، جعفر مرتضی؛ حدیث الافک، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1400، ص72 و 137.</ref>
+
==علاقمندی اهل بیت علیه السلام به ماریه==
  
== خاتمه ==
+
امیرالمؤمنین علی علیه السلام و [[حضرت فاطمه]] زهرا سلام الله علیها نیز توجه ویژه ای به ایشان داشتند، چنان که گفته اند؛ پس از ولادت ابراهیم، امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار خوشحال شدند. ایشان همواره حامی ماریه بودند خود شخصاً به امور ایشان رسیدگی می نمودند. امیرالمؤمنین نسبت به ماریه تعصب خاصی داشتند، <ref>بحارالانوار، پیشین، ج22، ص236.</ref> چنانچه گذشت موضوع رسیدگی به تهمت ماریه را هم علی علیه السلام پیگیری کرده بودند.
  
اگر تاریخ نتواند با داده های خود همسری ماریه را برای پیامبر(ص) ثابت کند، روایاتی هم چون پرده زدن و سخن گفتن از وراء حجاب، معرفی پیامبر(ص) به عنوان داماد قبطیان، و حرام شدن او بر مردان هم چون سایر زنان پیامبر(ص) این مطلب را می رساند که وی هم ردیف و هم شأن سایر همسران بوده و نزد رسول خدا(ص) جایگاه خاصی داشته است.
+
==اوصاف اخلاقی==
  
== علاقمندی اهل بیت(ع) به ماریه ==
+
ماریه بانویی پاک، <ref>تاریخ طبری، پیشین، ج3، ص22.</ref>دیندار و از زنان صالح، نیکوکار، شایسته و مورد توجه و علاقه رسول خدا صلی الله علیه و آله بود<ref>البدایه والنهایه، پیشین، ج7، ص74.</ref> و مورخان و سیره نگاران او را به حسن دینش ستوده اند.<ref>طبقات الکبری، پیشین، ج1، ص107.</ref>
 
امیرالمؤمنین علی(ع) و فاطمه زهرا(س) نیز توجه ویژه ای به ایشان داشتند، چنان که گفته اند؛ پس از ولادت ابراهیم، امیرالمؤمنین(ع) بسیار خوشحال شدند. ایشان همواره حامی ماریه بودند خود شخصاً به امور ایشان رسیدگی می نمودند. امیرالمؤمنین نسبت به ماریه تعصب خاصی داشتند، <ref> بحارالانوار، پیشین،ج22، ص236.</ref> چنانچه گذشت موضوع رسیدگی به تهمت    ماریه را هم علی(ع) پیگیری کرده بودند.
 
 
== اوصاف اخلاقی ==
 
  
ماریه بانویی پاک، <ref> تاریخ طبری، پیشین، ج3، ص22.</ref>دیندار و از زنان صالح، نیکوکار، شایسته و مورد توجه و علاقه رسول خدا(ص) بود <ref> البدایه و النهایه، پیشین،ج7، ص74.</ref> و مورخان و سیره نگاران او را به حسن دینش ستوده اند <ref> طبقات الکبری، پیشین، ج1، ص107.</ref> پیامبر(ص) در بیانی علاقه خود را به این بانو چنین اظهار می دارند: « آن گاه که مصر را فتح کردید با آنها به خوبی برخورد کنید چون من داماد آنها هستم». <ref> معجم البلدان، پیشین،ج5، ص138.</ref>
+
پیامبر صلی الله علیه و آله در بیانی علاقه خود را به این بانو چنین اظهار می دارند: «آنگاه که [[مصر]] را فتح کردید با آنها به خوبی برخورد کنید چون من داماد آنها هستم».<ref>معجم البلدان، پیشین، ج5، ص138.</ref>
  
== زندگی ایشان پس از وفات پیامبر اکرم(ص) ==
+
==زندگی ایشان پس از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله==
  
از زندگی و احوالات و چند و چون زندگی ایشان پس از وفات پیامبر(ص) خبر چندانی به ما نرسیده است. تنها می دانیم که بعد از وفات رسول خدا(ص)، ابوبکر مقرری ای برای او در نظر گرفت؛ پرداخت این مقرری پس از مرگ ابوبکر توسط عمر بن خطاب نیز ادامه یافت. <ref> انساب الاشراف، پیشین، ص450 و تاریخ طبری، پیشین، ج11، ص618 و طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص174 و المنتظم، پیشین، ج4، ص218.</ref>
+
از زندگی و احوالات و چند و چون زندگی ایشان پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله خبر چندانی به ما نرسیده است. تنها می دانیم که بعد از وفات [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله، ابوبکر مقرری ای برای او در نظر گرفت؛ پرداخت این مقرری پس از مرگ ابوبکر توسط عمر بن خطاب نیز ادامه یافت.<ref>انساب الاشراف، پیشین، ص450 و تاریخ طبری، پیشین، ج11، ص618 و طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص174 و المنتظم، پیشین، ج4، ص218.</ref>
 
== وفات ==
 
  
سرانجام وی در زمان خلافت عمر در محرم سال 16 هجری وفات یافت. <ref> تاریخ طبری، پیشین، ج11، ص618 و المنتظم، پیشین، ج4، ص218.</ref> عمر، مردم را برای تشییع جنازه ی او خبر کرد و بر وی نماز خواند و در بقیع به خاک سپرده شد. <ref> همانها و الاستیعاب، پیشین، ص1912 و انساب الاشراف، پیشین،ص453.</ref>
+
==وفات==
  
== پانویس ==
+
سرانجام وی در زمان خلافت عمر در [[محرم]] سال 16 هجری وفات یافت.<ref>تاریخ طبری، پیشین، ج11، ص618 والمنتظم، پیشین، ج4، ص218.</ref> عمر، مردم را برای تشییع جنازه ی او خبر کرد و بر وی [[نماز]] خواند و در بقیع به خاک سپرده شد.<ref>همانها والاستیعاب، پیشین، ص1912 و انساب الاشراف، پیشین، ص453.</ref>
  
 +
==پانویس==
 
<references/>
 
<references/>
  
== منابع ==
+
==منابع==
 +
* [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=39108 ماریه قبطیه، سید علی اکبر حسینی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 14 اسفند 1391.
  
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=39108 ماریه قبطیه، سید علی اکبر حسینی، سایت پژوهشکده باقر العلوم(ع) (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی : 14 اسفند 1391 .
 
 
[[رده:همسران پیامبر]]
 
[[رده:همسران پیامبر]]

نسخهٔ ‏۱۱ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۱۶

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



ماریه قبطیه همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله دختر شمعون[۱] از مادر رومی اش[۲] در قریه ی (حَفن) در یکی از مناطق (اَنصِنای) مصر به دنیا آمد.[۳]

در سال هفتم هجری، رسول خدا صلی الله علیه و آله حاطب بن ابی بلتعه را به همراه نامه ای به سوی مقوقس حاکم مصر و اسکندریه می فرستد تا او را به اسلام دعوت کند.[۴] مقوقس در پاسخ به دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله ماریه را که از دختران ملوک مصر بود به همراه خواهرش "سیرین"[۵] و به نقلی "شیرین"[۶] به همراه هدایایی دیگر برای رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرستد. مقوقس همراه این هدایا نامه ای نیز برای رسول خدا صلی الله علیه و آله می نویسد که در بخشی از آن چنین آمده: «من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو کنیز فرستادم که در سرزمین "عظیم قبط"، دارای منزلت هستند».[۷]

نقل است که عایشه نیز از او به عنوان (دختر حاکم) یاد کرده است.[۸]

روایت شده که در بین راه حاطب بن ابی بلتعه اسلام را بر آن دو عرضه می دارد و آنها می پذیرند و مسلمان می شوند.[۹]

ماریه و زندگی با رسول خدا صلی الله علیه و آله

پس از ورود به مدینه، رسول خدا صلی الله علیه و آله ماریه را برای خود برگزیدند و سیرین را به حسان بن ثابت بخشیدند. [۱۰]

نخستین منزل ام المؤمنین ماریه خانه ی حارثة بن نعمان بود، ایشان یک سال در این منزل سکونت کردند؛ اما آزار و اذیت های برخی از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله بخصوص عایشه، ماریه را بر آن داشت که ملتماسانه و مصرّانه از رسول خدا صلی الله علیه و آله بخواهد که او را به جایی دیگر انتقال دهد، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله او را در بخش بالای مدینه در نخلستان کوچکی که از اموال رسول خدا صلی الله علیه و آله در غزوه بنی نضیر بود و امروزه به مشربه ام ابراهیم معروف است، مسکن دادند و مقررات حجاب را بر او مقرر داشتند.[۱۱]

ماریه در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و پیامبر صلی الله علیه و آله برای دیدنش به آنجا می رفت.[۱۲]

عایشه در این باره می گوید: «ماریه زنی زیبا با موهای مجعد بود، برای همین رسول خدا صلی الله علیه و آله او را دوست می داشت. از این رو علیه هیچ یک از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله به اندازه ماریه بدگویی و سخن چینی نکرده ام... پس از اذیت و آزارهای ما رسول خدا صلی الله علیه و آله ماریه را به مشربه ام ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می کرد. این کار باعث حسادت بیشتر ما نسبت به او شد، پس از آن که ماریه از رسول خدا صلی الله علیه و آله حامله شد. این حسادت و کینه شدیدتر شد، چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن محروم بودیم».[۱۳]

توجه رسول خدا صلی الله علیه و آله به ماریه و شایستگی های این بانو حسادت برخی از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله بخصوص عایشه و حفصه را برانگیخته بود آنها از رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله با ماریه و علاقه خاص حضرت به او در رنج و تعب بودند تا این که روزی حفصه در روز مخصوص خود نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمده از ایشان اجازه خواست جهت کاری نزد پدر برود حضرت به او اجازه داد، پس از رفتن حفصه آن حضرت ماریه را به خود طلبیدند، حفصه به خانه برگشت و چون در بسته بود بیرون در نشسته بود وقتی حفصه رسول خدا صلی الله علیه و آله را با ماریه دید، ناراحت شد و با پیامبر صلی الله علیه و آله درشتی کرد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله برای رضایت او ماریه را بر خود حرام کرد و از او خواست قضیه را مخفی کند؛ اما حفصه فوراً به عایشه خبر داد[۱۴] و گفت: «تو را بشارت می دهم که رسول خدا صلی الله علیه و آله کنیزش را بر خود حرام کرده است و خداوند ما را از دست او راحت کرد».[۱۵]

در این هنگام آیات اول سوره تحریم نازل شد در این آیات ضمن ملامت حفصه و عایشه به رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب شد که «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ ای پیامبر چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام می کنی و خداوند آمرزنده رحیم است.[۱۶]

فرمان خداوند به شکستن تحریم ماریه نشان از آن دارد که رابطه عاطفی پیامبر با ماریه فی نفسه امر مطلوبی بوده است. در نهایت ماریه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله ماند؛ اما توجه رسول خدا صلی الله علیه و آله به ماریه همچنان ناراحتی برخی زنان پیامبر صلی الله علیه و آله به خصوص عایشه را در پی داشت او که در آتش حسد می سوخت و نمی توانست آن را کاملاً پنهان کند، زبان به شماتت و تهمت به ماریه می گشود تا او را از چشم حضرت بیندازد،[۱۷]

این وضعیت با اعلان بارداری ماریه تشدید شد. از این رو پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ماریه را از مدینه خارج و در منطقه ای به نام (عالیه) ساکن کرد [۱۸] و برای وی نیز همچون سایر همسرانش حجاب مقرر فرمود این مسأله بر زنهای پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار دشوار آمد و بر او رشک بردند.[۱۹]

مدتی پس از استقرار ماریه در مشربه ام ابراهیم، ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله در ذی الحجه سال هشتم هجری به دنیا آمد، جبرئیل نازل شد و حضرت را با عنوان "ابا ابراهیم" سلام داد.[۲۰]

نقل است که بعد از تولد ابراهیم، رسول خدا صلی الله علیه و آله ابراهیم را به عایشه نشان داد و فرمود: «ببین چقدر این بچه شبیه من است؟» عایشه از روی حسادتش این حرف حضرت را رد کرد، گفت: «او هیچ شباهتی به شما ندارد و این شباهت هایی هم که هست اثر شیر بز است».[۲۱]

زمان گذشت تا این که بعد از چند ماه ابراهیم فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، در بقیع دفن شد.

حدیث إفک

علی بن ابراهیم قمی با سلسله سندش از امام صادق علیه السلام روایت کرد چون ابراهیم فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله وفات کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله را حزنی شدید دربرگرفت، عایشه گفت: «چرا بر این کودک می گریی؟ او که فرزندت نبود، او فرزند خادمش جریح بود».[۲۲]

پیامبر صلی الله علیه و آله از این گفته عایشه به شدت عصبانی شد و علی علیه السلام را فراخواندند و امر به قتل جریح دادند؛ علی علیه السلام به مشربه ام ابراهیم رفت، جریح قبطی در حیاط بود، علی علیه السلام در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند پس چون علی علیه السلام را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد، علی علیه السلام در را شکست و وارد شد و او را تعقیب کرد، او از ترس بر بالای درخت نخلی رفت، علی علیه السلام نیز به دنبالش رفت پس چون جریح بر بالای درخت خرما رسید بادی وزید و عورتش نمایان شد و معلوم شد که او از آلت مردانگی بی بهره است، پس علی علیه السلام برگشت و جریان را به رسول خدا صلی الله علیه و آله اطلاع داد بدین ترتیب ماریه از این اتهام تبرئه شد.[۲۳]

پس آیه نازل شد که «إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ».

مسلماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی (متشکل و توطئه گر) از شما بودند؛ اما گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است بلکه خیر شما در آن است آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند، دارند و از آنان کسی که بخش مهم آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست.[۲۴]-[۲۵]

شکی نیست که متهم کردن ماریه قبطیه از مصادیق بارز تهمت زدن به زنان عفیف بوده است بر این اساس شیعه روایت کرده که آیات إفک در برائت ماریه نازل شده است.[۲۶] در مقابل اهل سنت روایت کرده اند که آیات درباره عایشه نازل شد که در جنگ بنی المصطلق از قبیله خزاعه نسبت ناروا به او دادند،[۲۷] ماجرای إفک به این صورت در اکثر منابع اهل سنت و تعدادی از منابع شیعی آمده است با این وصف برخی از علماء و مفسران شیعه از جمله علی بن ابراهیم قمی متذکر این مطلب هستند و می گویند ماجرای إفک درباره ماریه قبطیه بوده است.

دیدگاه اهل سنت در باب حدیث إفک برخاسته از روایات متعددی است که از طرق مختلف از سوی روات و محدثین آنان نقل شده است؛ بر این روایات اشکالات زیادی وارد است که از جمله آنها می توان به این موارد اشاره کرد:

  1. مناقشه در سند و متن: سند احادیث مورد نظر یا مرسل یا معلق و یا منقطع است و آنچه دارای سند متصلی است بر اساس اهل سنت ضعیف است و اعتماد بر آن صحیح نیست؛ در محتوا نیز تناقضات متعدد و غیرقابل جمع وجود دارد.
  2. اختلاف زمانی نزول آیات و قضیه إفک: آیات إفک حدوداً در سال هشتم هجری نازل شده و حال آن که ماجرای إفک در سال ششم و یا قبل از آن رخ داده. روایات نیز صراحت دارد که آیات در زمان وقوع إفک نازل شده و پس چگونه إفک در سال ششم باشد و آیات در سال هشتم نازل شود. در نتیجه نسبت دادن آن به عایشه دشوار به نظر می آید. اما در مورد ماریه قراین نزدیکتری وجود دارد.

از جمله:

  1. سال و محل و ولادت ابراهیم همان سال نزول آیات إفک است.
  2. تمام کتب تاریخی اهل سنت به شکل متفاوتی جریان تهمت به ماریه را نیز نقل کرده اند و به این مسأله اذعان دارند که در این بین روایت واقدی به شکل ویژه ای قابل مطابقت با آیات إفک است.[۲۸]

خاتمه

اگر تاریخ نتواند با داده های خود همسری ماریه را برای پیامبر صلی الله علیه و آله ثابت کند، روایاتی همچون پرده زدن و سخن گفتن از وراء حجاب، معرفی پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان داماد قبطیان و حرام شدن او بر مردان همچون سایر زنان پیامبر صلی الله علیه و آله این مطلب را می رساند که وی هم ردیف و هم شأن سایر همسران بوده و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله جایگاه خاصی داشته است.

علاقمندی اهل بیت علیه السلام به ماریه

امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز توجه ویژه ای به ایشان داشتند، چنان که گفته اند؛ پس از ولادت ابراهیم، امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار خوشحال شدند. ایشان همواره حامی ماریه بودند خود شخصاً به امور ایشان رسیدگی می نمودند. امیرالمؤمنین نسبت به ماریه تعصب خاصی داشتند، [۲۹] چنانچه گذشت موضوع رسیدگی به تهمت ماریه را هم علی علیه السلام پیگیری کرده بودند.

اوصاف اخلاقی

ماریه بانویی پاک، [۳۰]دیندار و از زنان صالح، نیکوکار، شایسته و مورد توجه و علاقه رسول خدا صلی الله علیه و آله بود[۳۱] و مورخان و سیره نگاران او را به حسن دینش ستوده اند.[۳۲]

پیامبر صلی الله علیه و آله در بیانی علاقه خود را به این بانو چنین اظهار می دارند: «آنگاه که مصر را فتح کردید با آنها به خوبی برخورد کنید چون من داماد آنها هستم».[۳۳]

زندگی ایشان پس از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

از زندگی و احوالات و چند و چون زندگی ایشان پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله خبر چندانی به ما نرسیده است. تنها می دانیم که بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله، ابوبکر مقرری ای برای او در نظر گرفت؛ پرداخت این مقرری پس از مرگ ابوبکر توسط عمر بن خطاب نیز ادامه یافت.[۳۴]

وفات

سرانجام وی در زمان خلافت عمر در محرم سال 16 هجری وفات یافت.[۳۵] عمر، مردم را برای تشییع جنازه ی او خبر کرد و بر وی نماز خواند و در بقیع به خاک سپرده شد.[۳۶]

پانویس

  1. ابن عبدالبر؛ الاستیعاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجبل، چاپ اول، 1992، ج4، ص1912.
  2. بلاذری؛ انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1996، ج1، ص449.
  3. یاقوت حموی؛ معجم البلدان، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، 1995، ج1، ص249 و ابن سعد؛ طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1990، ج1، ص107 و زرکلی، خیرالدین؛ الأعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، 1986، ج5، ص225 و ابن هشام؛ السیرة النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج1، ص191.
  4. طبقات الکبری، پیشین، ص107 و انساب الاشراف، پیشین، ص448 و طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1378، ج11، ص617.
  5. ابن قتیبه؛ المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، 1992، ص312 و طبقات الکبری، پیشین، ص107 و انساب الاشراف، پیشین، ص449 و تاریخ طبری، پیشین، ص617.
  6. انساب الاشراف، پیشین، ص449.
  7. طبقات الکبری، پیشین، ص200.
  8. ابن کثیر؛ البدایه والنهایه، بیروت، دارالفکر، 1407، ج5، ص304.
  9. انساب الاشراف، پیشین، ص449 و تاریخ طبری، پیشین، ص617 و ابن اثیر؛ اسدالغابه، بیروت، دارالفکر، 1989، ج8، ص311.
  10. طبقات الکبری، پیشین، ص107 والاستیعاب، پیشین، ص1912 و تاریخ طبری، پیشین، ص617.
  11. طبقات الکبری، پیشین، ص107 و تاریخ طبری، پیشین، ص617.
  12. طبقات الکبری، پیشین، ج1، ص107 و اسدالغابه، پیشین، ج8، ص311.
  13. طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص171 و انساب الاشراف، پیشین، ص450 و عسقلانی، ابن حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1415، ج8، ص311.
  14. طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص182 و صالحی دمشقی، محمد بن یوسف؛ سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیرالعباد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1414، ج9، ص60.
  15. طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص151 و مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، دار صادر، 1404، ج22، ص229.
  16. سوره تحریم، آیه1.
  17. سید جمیلی؛ نساء النبی، بیروت، دارالمکتبة الهلال، 2003، ص137-138.
  18. انساب الاشراف، پیشین، ص449 و طبقات الکبری، پیشین، ج1، ص107 و ج8، ص171.
  19. تاریخ طبری، پیشین، ص617 و 71 و البدایه والنهایه، پیشین، ج5، ص304 و انساب الاشراف، پیشین، ص449 و طبقات الکبری، پیشین، ج1، ص108 و ابن جوزی؛ المنتظم، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء و مصطفی عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1992، ج3، ص345.
  20. انساب الاشراف، پیشین، ص450 و یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، 1988، ج2، ص87 و طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص172.
  21. انساب الاشراف، پیشین، ص450.
  22. قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر قمی، قم، جزائری، چاپ سوم، 1404، ج2، ص99-100 و شیخ مفید؛ رسالة حول خبر ماریه، تحقیق مهدی الصباحی، هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413، ص16.
  23. تفسیر قمی، پیشین، ج2، ص99-100 و رسالة حول خبر ماریه، ص17 و انساب الاشراف، پیشین، ص450 والاستیعاب، پیشین، ص1912.
  24. سوره نور، آیه 11.
  25. تفسیر قمی، پیشین، ج2، 99.
  26. همان.
  27. طبقات الکبری، پیشین، ج2، ص50 و تاریخ طبری، پیشین، ج2، ص611 و بیهقی، ابوبکر؛ دلائل النبوه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1405، ج4، ص65 و...
  28. العاملی، جعفر مرتضی؛ حدیث الافک، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1400، ص72 و 137.
  29. بحارالانوار، پیشین، ج22، ص236.
  30. تاریخ طبری، پیشین، ج3، ص22.
  31. البدایه والنهایه، پیشین، ج7، ص74.
  32. طبقات الکبری، پیشین، ج1، ص107.
  33. معجم البلدان، پیشین، ج5، ص138.
  34. انساب الاشراف، پیشین، ص450 و تاریخ طبری، پیشین، ج11، ص618 و طبقات الکبری، پیشین، ج8، ص174 و المنتظم، پیشین، ج4، ص218.
  35. تاریخ طبری، پیشین، ج11، ص618 والمنتظم، پیشین، ج4، ص218.
  36. همانها والاستیعاب، پیشین، ص1912 و انساب الاشراف، پیشین، ص453.

منابع