محمدعلی مدرس تبریزی: تفاوت بین نسخهها
جز (صفحهای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} '''منبع:''' ستارگان حرم، جلد 4 '''نویسنده:''' اسماعيل محمد كرمانشا...' ایجاد کرد) |
(اضافه کردن رده) |
||
سطر ۱۴۵: | سطر ۱۴۵: | ||
(26). همان، ج 16، ص 219. | (26). همان، ج 16، ص 219. | ||
+ | [[رده:علمای قرن چهاردهم]] |
نسخهٔ ۷ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۰۳
منبع: ستارگان حرم، جلد 4
نویسنده: اسماعيل محمد كرمانشاهى
محمدعلى مدرس تبريزى
(صاحب ريحانة الادب)
حيات طيبه
محمدعلى مدرس در سال هـ.ق(1) در تبريز، شهر دانشمدان بافضيلت پا به عرصه وجود نهاد. مدرس تبريزى كه به مدرس خيابانى(2) نيز مشهور بود. مقدمات علوم عربى را در حوزه هاى دينى آن روز فراگرفت آن گه به تحصيل كتب معمولى فقهى، اصولى و رياضيات در مدرسه طالبيه تبريز روى آورد. وى علوم معقول را در محضر آيت الله ميرزا على لنكرانى، خارج فقه و اصول را در مكتب آيت الله حاج ميرزا ابوالحسين مجتهد (مشهور به انگجى) آموخت همنين در حوزه درسى آيت الله ميرزا صادق مجتهد تبريزى قدس سره حاضر شد.(3)
حوزه درسى اين دو عالم بزرگوار كه از مراجع دينى بودند، مدرس تبريزى را به مراتب عالى فقهى و اصولى رهنمون شد و كمال نبوغ اجتهادى را در او به ظهور رساند و به اين ترتيب مراجع بزرگ آن زمان حضرات آيات سد محمد حجت كوهكمره اى، سيد صدرالدين صدر، ميرزا محمدعلى شاهآبادى تهرانى، محمدحسين كاشف الغطاء، ميرزا عبدالحسين رشتى به وى اجازه اجتهاد دادند.
علاوه بر آن محمدعلى مدرس تبريزى از محضر آيات عظام محمدعلى هبةالدين شهرستانى، آقا بزرگ تهرانى و سید محسن حكيم، محمدحسين كاشف الغطاء و ميرزا عبدالحسين رشتى اجازه روايت گرفت.
علاقه به تحصيل و تأليف
مرحوم مدرس تبريزى در زندگينامه اش از شوق به تحصيل دانش و تأليف اين گونه سخن مى گويد: به اقتضاى شوق فطرى كه در ميراث اثر علمى اشتم باب مراوده را بر روى خودم مسدود و با فضل غيرمتناهى به تأليف آغاز كردم. و چه زيبا توانست اين علاقه و شوق فطرى را به مقصد برساند و تأليفات ارزنده اى به جامعه علمى تحويل دهد. توفيق حضرت حق، علاقه، پشتكار(4) و امانت در نوشتار موجب شد كه امروزه آثار گرانسنگى از وى به يادگار بماند و نامش جاودانه شود. آثارى كه صدقه جاريه براى او و براى اهل تحقيق منبع شايسته اى شد، و چه زيباست توصيه او به فرزندش كه خود مصداق بارز آن شد.
بگذار به گيتى اثرى ز آن كه در آفاق × تا چشم به هم بر زنى از ما اثرى نيست.(5)
نماز شب
در حالاتش چنين ذكر كرده اند: «شبها مرتباً، وقت سحر و قبل از طلوع صبح، بيدار مى شد، پس از اداى نوافل و فريضه صبح با پشتكار كمنظيرى به مطالعه مى پرداخت و براى اين كه از تأليف و مطالعه بازنماند، باب معاشرت و رفت و آمد با ديگران را حتى الامكان بر روى خود بسته بود».(6) و از خصوصيات ويژه اى، مناعت طبع، عزت نفس، سربلندى، و سرافرازى را نام برده اند.
در بيان احوال او نوشته اند: «دوازده سال آخر عمر را در حجره اى در مدرسه سپهسالار تهران (مدرسه عالى شهيد مطهرى قدس سره) انزوا اختيار نمود و باب معاشرت را به روى خود بست و با فراغت بيشتر و با شوقى روزافزون به كار خود ادامه داد.(7) و سرانجام روح بلند اين عالم جليل القدر پس از يك عمر تحقيق و تأليف در 16 فروردين سال 1333 ش (مطابق، اول شعبان امانت) به خاك سپرده شد.(8)
شعر طلوع و غروب
فرزندش (محمد مدرس) سال ولايت و وفات پدر را ضمن شعرى چنين ثبت نمود.
از اين حسرت افسرده بودم كه ناگه × به گوشم چنين گفت هاتف نهانى
مدرس نمرده است هرگز(9) نميرد × كه ماندست آثار وى جاودانى.(10)(11)
عطر سيب
آيت الله العظمى مرعشى نجفى قدس سره مى فرمود: و پس از فوت اين عالم ربانى در تبريز، بر حسب وصيت آن مرحوم، جنازه اش را به قم منتقل نمودند، اين جانب متصدى نماز و ديگر احكام شرعيه اش شدم. «هنگامى كه به قبر مى سپردم، كفتنش كنار رفت. عطر وجودش كه عطر خاص سيب را مى داد، مرا مدهوش نمود، آن چنان بوى خوش سيبى سراسر وجود او را احاطه كرده بود كه غرق در عالم عطريات بود، چنين منظره و چنين عطرى را در عمرم جاى ديگر مشاهده و احساس نكرده بودم».(12)
سيد محمدعلى روضاتى مى گويد: «...مدرس تبريزى را فوق آن چه تصور كرده بودم، يافتم. ملكات و صفات عالى و نيكوى آن مرد بزرگ به قدرى مرا جذب نموده بود كه غالب ايام توقفم در تهران به خدمتش مى رسيدم حقا بزرگ مردى فوقالعاده بود...».(15) در لغت نامه دهخدا با عنوان دانشمند و مؤلف متأخر از وى ياد شده است.(16)
مؤلف علماى بزرگ شيعه از كلينى تا خمينى مى نويسد: «مدرس تبريزى... يكى از علماء و دانشمندان بزرگ آذربايجان در قرن اخير و فقيهى محقق، حكيمى متكلم محدثى عالم به علم رجال و اديبات و لغت عرب و عجم بود».(17)
صاحب كتاب علماى معاصرين مى نويسد: «تبحرس بر ملل عالم مبرهن... در علم معقول منقول و ادب بهره كامل و نصيب وافر دارد، و امروز در حل مشكلات و معضلات هيئت و حساب از عظماى علماى عصر معدود مى گردد».
در كتاب فرهنگ بزرگان اسلام و ايران به «فاضل و عالم در رجال» متصف شده است(18) و آقا بزرگ تهرانى در نقباءالبشر او را «عالمى متتبع و مؤلفى معروف»(19) مى داند.
مدرس تبريزى و ريحانة الادب
«ريحانة الادب» محصول نه سال تلاش مرحوم مدرس تبريزى در ساليان آخر عمرش است، اين كتاب ارزشمند كه در رديف كتب معتبر و منابع شرح حال نويسى به زبان فارسى است و شرح حال 4624 نفر را در خود جاى داده است، در زمره منابع مهم شرح حال نويسى به زبان فارسى است و از جمله منابع مهم لغت نامه دهخدا مى باشد.
آيت الله العظمى سيد محمد حجت (كوهكمرى) در تقريطى بر اين كتاب مى نويسد: «مجموعه نفيسى كه در معروفين و كنى و القاب ملحوظ گرديد و اثر قيم و تأليف مفيد و جامع متتبع شهير و بحاث خبير و نقاد بصير ثقةالاسلام و سند الاعلام حضرت آقاى آميرزا محمدعلى خيابانى تبريزى است. البته بر اهل ااطلاع و بصيرت پوشده نيست كه احياى تام و آثار علماى اعلام لازم و اين گونه تأليفات از طرفى آثار علماى ابرار را احياء نموده و از طرف ديگر جامعه اسلامى را بسيار فايده مى بخشد و راه را بر طالبان تراجم سهل و آسان مى گرداند...».
صاحب كتاب مفاخر آذربايجان
«ريحانة الادب را عصاى دست خود در تأليف «طبقات مفسران شيعه» و آثار رجالى و تراجمى خود از جمله «مفاخر آذربايجان مى داند».(20) و سرانجام محمدعلى روضاتى مى نويسد: به تهران رفتم و از فرط ارادت غاثبانه كه به مؤلف «ريحانة الادب» پيدا كرده بودم، سراغ او رفته و در يكى از حجره هاى مدرسه سپهسالار به خدمتش رسيده و مدرس تبريزى را فوق آن چه تصور كرده بودم، يافتم.(21)
مدرس در آينه آثار
مرحوم مدرس تبريزى از پيشروان فرهنگ نويسى در زبان فارسى بشمار مى رود و آثارش منبع بسيارى از فرهنگ نويسان بوده است. به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه اين فرهنگ نگار بزرگ از ميان عالمان حوزه علميه برخاسته است، با اين وصف سهم حوزه علميه در نگارش فرهنگ هاى امروزى در صدر جدول مراكز علمى، پژوهشى قرار دارد و به جای فرهنگ نگارى فارسى را نشأت گرفته از افكار عالمان دينى از جمله مرحوم مدرس تبريزى دانست.
مجموعه آثار چاپى و خطى:(22)
- الف) آثار چاپ شده :
- 1- ريحانة الادب فى تراجم المعروفين بالكنية واللقب(23) شرح حال(4624) نفر، تأليف اين اثر ارزشمد از سال 1364 هـ.ق (مطابق؛ 1324 هـ.ق) آغاز و تا هنگام وفات مؤلف ادامه داشت.
- 2- الدراثمين او ديوان المعصومين: شامل اشعار و كلمات منظومه منسوبه به چهارده معصوم عليهم السلام جلد دوم اين اثر در تبريز به چاپ رسيده است.
- 3- فرهنگ بهارستان: اين كتاب با اسلوب «سر الادب ثعالبى» به نگارش درآمده، موضوع آن مترادفات زبان فارسى است و در شعبان 1348 هـ.ق در تبريز چاپ شده است.(24)
- 4- فرهنگ نوبهار؛ موضوع آن معانى لغت فارسى به فارسى است و در سال 1348 هـ.ق در تبريز در دو جلد چاپ (سربى) شد اين كتاب شامل بيش از نوزده هزار لغت است.
- 5- كفاية المحصلين فى تبصرة احكام الدين: اين كتاب شرح مزجى تبصره علامه حلى به عربى و در دو جلد است جلد اول در تبريز و به صورت سنگى چاپ و منتشر شده است.
- 6- نثر اللثالى در شرح نظم اللثالى: موضوع آن تجويد و در شرح نظم اللثالى معروف مير ابوالقاسم (قارى عهد شاه عباس ثانى صفوى) است. تأليف اين كتاب فارس در سال 1263 هجرى به پايان رسيد و در ذى الحجه 1378 با خط ميرزا طاهر خوشنويس در 129 صفحه چاپ شد.
- 7- التحفه المهديه : اين كتاب از كتاب الدراك بين استخراج شده و اشعار ائمه (از امام چهارم به بعد) علیهم السلام را شامل مى شود.(25)
- ب) آثار چاپ نشده:
- 8- حياض الزلائل فى رياض المسائل : اولين تأليف مرحم مدرس تبريزى است كه در سن 28 سالگى آن مرحوم در رجب سال 1324 هـ.ق تأليف آن به زبان عربى به پايان رسيد، اين كتاب شرح كتاب طهارت كتاب رياض، (معروف به شرح كبير سيد على طباطبائى) است.
- 9- غاية المنى فى تحقيق الكنى : تأليف كتاب در شعبان 1331 هـ.ق به پايان رسيد اين كتاب كه به زبان عربى نگارش يافته، به بيان كنيه هاى مستعمله در غيرانسان اختصاص يافته است.
- 10- فرهنگ نگارستان(26): تأليف كتاب در محرم 1359 هـ.ق به پايان رسيد. اين اثر ارزشمند دربرگيرنده 55/000 لغت مفرد و مركب است و در 5 جلد و (دستنويس) نگارش يافته است.
- 11- قاموس المعارف : تأليف كتاب قاموس در ربيع الثانى 1345 هـ.ق خاتمه يافته است، اين كتاب به زبان فارسى و حاوى 45/000 لغت عصرى معمولى و شاهكار مؤلفات آن مرحوم است، كه علاوه بر استيفاى لغات فارسى، اكثر لغات عربى و پاره اى از لغات بيگانه را هم كه در زبان فارسى رايج است، شامل مى شود. همچنين شرح اجمالى عقائد و مذاهب مختلفه و اصطلاحات دينى و فنون نجومى، رياضى، عروضى، تاريخى، غير آن ها را دربردارد. رساله مستقلى در دستور زبان فارسى در اول كتاب قاموس نگارش يافته است كه مى تواند به عنوان كتابى مستقل مورد استفاده قرار گيرد.
- 12- امثال و حكم تركى آذربايجانى.
پى نوشت
(1). مستدرك اعيان الشيعه، حسن الامين، دارالتعارف للمطبوعات، ج 1، 188.
(2). فرهنگ فارس معين، ج 6، ص 1937.
(3). ر.ك: ريحانة الادب، ج 8، ص 16.
(4). نقباة البشر فى القرن الرابع عشر، الشيخ آقا بزرگ التهرانى، مشهد، دالمرتضى، 1404 ق، ج 4، ص 1457.
(5). ريحانة الادب، ج 8، ص 6.
(6). همان، ص 12.
(7). همان، ج 1، ص 13.
(8). همان، ج 8، ص 15.
(9). 1236 (ولادت)، اين تاريخ با حساب ابجد بدست مى آيد.
(10). 1373 (وفات) با جمع حروف ابجد، عدد مذكور حاصل مى شود.
(11). ريحانة الادب ج 8، ص 5.
(12). مفاخر آذربايجان، دكتر عقيى، بخشايشى، تبريز، نشر آذربايجان، ج 1، ص 326.
(13). ريحانة الادب، ج 5، ص 271، و فرهنگ بزرگان اسلام و ايران، ص 388.
(14). همان، ج 8، ص 17.
(15). همان، ص 11.
(16). لغتنامه دهخدا، چاپ جديد، ج 12، ص 18136.
(17). علماى بزرگ، شيعه از كلينى تا خمينى، م، جقادقانى، ص 388 و 389.
(18). فرهنگ بزرگان اسلام و ايران، ص 557.
(19). نقباة البشر فى القرن الرابع عشر، ج 4، ص 1457.
(20). مفاخر آذربايجان، ج 1، ص 325.
(21). ريحانة الادب، ج 8، ص 11.
(22). ريحانة الادب ج 1، ص 17، ص 6 تا 8 - فرهنگ بزرگان اسلام و ايران ص 558 و فرهنگ تراجم نگاران، اين كتاب به صورت مخطوط و تأليف محقق سخت كوش آقاى ناصر باقرى بيدهندى كه اينجانب از آن بهره مند بوده ام).
(23). الذربعه الى تصانيف الشيعه، العلامه الشيخ آقا بزرگ التهرانى، ج 11، ص 342.
(24). همان، ج 16، ص 193.
(25). همان، ج 3، ص 474.
(26). همان، ج 16، ص 219.