هادی نیری میانجی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
جز (مهدی موسوی صفحهٔ حاج شيخ هادي نيري ميانجي را به شیخ هادی نیری میانجی منتقل کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۱ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۴۹

آیت الله شیخ هادی نیری میانجی (۱۳۶۳-۱۲۸۲ ش)، از روحانیون مجاهد شیعه معاصر و از شاگردان سید محمدتقی خوانساری و شیخ عبدالکریم حائری بود. ایشان در حرکت‌های انقلابی شهرستان میانه نقش محوری داشت و ضمن سخنرانی‌های روشنگرانه، تشکیلات سیاسی و مذهبی مردم منطقه را به خوبی هدایت می‌نمود.

۲۲۰px
نام کامل هادی نیری میانجی
زادروز ۱۲۸۲ شمسی
زادگاه میانه، آذربایجان شرقی
وفات ۱۳۶۳ شمسی
مدفن قم، امامزاده علی بن جعفر

Line.png

اساتید

شیخ عبدالکریم حائری، سید محمدتقی خوانساری، سید صدرالدین صدر، میرزا محمد حجتی میانجی،...




تحصیلات و استادان

شیخ هادی نیری میانجی در سال ۱۲۸۲ ش. در شهرستان میانه چشم به جهان گشود. خواندن و نوشتن را نزد پدرش مرحوم حاج میرزا محمد، معروف به «افتخارالعلماء»، که از روحانیون مورد احترام این شهرستان بشمار می آمد، فراگرفت.

شیخ هادی بخش مهمی از مقدمات علوم اسلامی را در محضر فقیه مجاهد آیت الله میرزا محمد حجتی میانجی و بخش دیگر آن را در حضور عالم پرهیزکار مرحوم ملا قنبر واعظ، معروف به «عمادالعلماء»،[۱] آموخت. در سن ۲۰ سالگی، که با آغاز دوران سلطنت رضاخان قلدر مصادف بود، جهت ادامه و تکمیل آموخته های حوزوی، عازم حوزه علمیه قم شد و در مدرسه رضویه برای خود حجره برگزید.

دوره سطح را در محضر مبارک حضرات آیات عظام: سید محمدتقی خوانساری، سید صدرالدین صدر و میرزا مهدی بروجردی بهره شایان برد. سپس درس خارج فقه و اصول را از محضر آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی استفاده کرد و در مدت ۹ سال اقامت و تحصیل و تلاش در قم، به مراتب عالی علوم اسلامی دست یافت، این در حالی بود که وی در کنار تحصیل، به طور مرتب، دروس گذشته را برای طلاب پایین تر از خود تدریس می کرد.

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

در سال های ۲۱-۱۳۲۰ شمسی - که همزمان با جنگ جهانی دوم و اشغال شرق و جنوب کشور ایران به دست نیروهای بیگانه متفقین (آمریکا، شوروی و انگلیس) شده بود و سرزمین آذربایجان و شهر میانه نخست با بمباران های هوایی و سپس با هجوم پیاده نظام شوروی کاملاً تحت تصرف قوای اشغالگر قرار گرفته بود - این عالم مجاهد جهت ایفای نقش اجتماعی و دادن دلگرمی و امید و نشاط بخشیدن به مردم منطقه، حوزه علمیه قم را ترک کرد و با استقبال پرشور مردم وارد شهر میانه شد. این در حالی بود که مردم مسلمان میانه شرایط دشوار رضاخانی از قبیل: کشف حجاب، ممنوعیت مجالس مذهبی و مراسم عزاداری و سایر گرفتاری های آن را پشت سر گذاشته بودند و در انتظار یک هادی کارآمد بسر می بردند تا در آن روزگارِ پریشانی راهنمایشان باشد.

شیخ هادی نیری، از بدو ورود به شهر میانه، به تشکیل جلسات دینی منظم و اقامه نماز جماعت در مسجد جامع شهر مبادرت کرد و با سخنرانی های روشنگرانه خویش، دل های مردم را به نور امید و هدایت منور ساخت و آن ها را برای ادامه زندگی شرافتمندانه و آینده باشکوه و بارونق بشارت داد.

مبارزه با ایادی حزب توده و دموکرات:

۴ سال حضور اشغالگرانه قوای شوروی همراه با تبلیغات گسترده مسلک کمونیستی، مردم آذربایجان را کاملاً به ستوه آورده بود. این میهمانان ناخوانده، برای تصرف همیشگی آذربایجان، در مناطق مختلف این خطه ولایی مستقر شده بودند و هرگز اجازه تصور بازگشت به کشورشان را به کسی نمی دادند. سال ۱۳۲۴ ش. جنگ جهانی دوم به پایان رسید.

برابر پیمان میان دولت های متفقین، نیروهای دولت آمریکا و انگلیس در مدت معینی ایران را ترک کردند؛ ولی شوروی ها در پی اهداف ننگین خود، خروج از آذربایجان را به بهانه های گوناگون به تأخیر انداختند. تا این که در شهریورماه همین سال، جعفر پیشه وری، رئیس حزب دموکرات آذربایجان (از ایادی کهنه کار حزب توده و دست نشانده دولت کمونیستی شوروی در ایران) خودمختاری آذربایجان را اعلام کرد. در واقع با این ترفند، خطه آذربایجان از پیکره سرزمین ایران جدا می شد و تحت سیطره و نفوذ اتحاد جماهیر شوروی قرار می گرفت.

در این میان نقش روحانیت مجاهد منطقه، به ویژه نقش آیت الله نیری در جهت روشنگری اذهان مردم و خنثی سازی دسیسه های شوم بیگانگان، بسیار کارساز و شکننده بود. حضور نافذ و پرشور وی در این مدت چهار سال در منطقه میانه، فعالیت‌های فرهنگی کمونیست ها را به طور آشکاری تحت شعاع قرار داد؛ به طوری که آن ها از رسیدن به اهداف خود مأیوس شدند و خشم و کینه شان نسبت به این عالم متعهد دو چندان شد.

منزل محقر وی پناهگاه ستمدیدگان و محل تجمع نیروهای مذهبی بود و رفت و آمد مردم به آنجا در طول شبانه روز ادامه داشت؛ حتی برای نابودی اشغالگران کمونیست مراسم دعای توسل، ختم صلوات و تلاوت آیه مبارکه «اَمّنْ یجیب» به طور مرتب و آشکار برگزار می شد.

این عالم سخت کوش با توجه به موقعیت حساسی که در منطقه داشت و موفقیتی که در مدت کوتاهی به دست آورد، توانست توجه و تأیید مراجع معظم تقلید حضرات آیات: سید ابوالحسن اصفهانی، سید محمد حجت کوه کمری، سید محسن حکیم و سید حسین طباطبائی بروجردی را به خود جلب کند و در امور حسبیه از آنان اجازه دریافت نماید که این موضوع در آن دورانی که کشور ایران از هم پاشیده بود و مردم مسلمان آذربایجان و میانه در سردرگمی کامل بسر می بردند، در جهت سر و سامان دادن به امور مذهبی مردم بسیار کارساز بود.

عدم استقبال از شاه:

او در یک جبهه با مزدوران دولت اشغالگر شوروی می جنگید و همزمان در سنگر دیگر، با عوامل حکومت مرکزی - که انواع و اقسام ظلم و ستم بر مردم روا می داشتند - به مبارزه برمی‌خاست. لذا بعد از فرار کمونیست ها و آزادی کامل آذربایجان، وقتی محمدرضا شاه پهلوی در خرداد ۱۳۲۶، از طریق راه آهن به آن منطقه رفت و در ایستگاه میانه چند ساعتی توقف داشت، هرگز به دیدارش نرفت و این در شرایطی بود که با تبلیغات وسیعی که در منطقه انجام پذیرفته بود، محمدرضا شاه را به عنوان «شاه شیعه» و کسی که کمونیست های اشغالگر را از کشور بیرون رانده، مطرح می کردند؛ اما آیت الله نیری، شاه را در این غائله به منزله عروسک خیمه شب بازی می دانست که بازیچه قدرت های پشت پرده قرار گرفته است.

مرحوم آیت الله احمدی میانجی در بخشی از خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده، درباره شخصیت آیت الله نیری چنین می گوید: انصافاً حاج شیخ هادی حتی یک بار هم عکسش با شاه دیده نشد. اصلا ملاقات شاه نرفت. او استقلال آخوندی را حفظ می کرد. این مسئله (در آن دوران ستمشاهی) خیلی مهم بود.[۲]

حضور مستمر در انقلاب:

در ماجرای تصویب لایحه ضداسلامی و غیرقانونی «انجمن های ایالتی و ولایتی»، که منتهی به اعتراض شدید مراجع عظام وقت و در رأس آن، حضرت امام خمینی شد، در شهر میانه آیت الله نیری به حمایت از این حرکت برخاست و با همکاری سایر روحانیون شهر، مردم را به پشتیبانی از مراجع تقلید فراخواند.

با تلاش های وی، چندین طومار بلند به حمایت از این حرکت تاریخی خطاب به امام خمینی و سایر مراجع به طور جداگانه نوشته شد و به همراه روحانی مبارز حاج سید سجاد حُجَجی، در آبان ۱۳۴۱ عازم شهر قم شدند تا طومارهای پشتیبانی را به خدمت حضرت امام خمینی تقدیم کنند. امام خمینی در آخر درس ضمن تحسین از ایشان در جملات کوتاهی خطاب به فضلای حاضر، آنان را به الگوگیری از این حرکت ابتکاری تشویق نمودند.

مهاجرت حماسی:

در پی سخنرانی شدیداللحن امام خمینی در روز عاشورای سال ۱۳۴۲ بر ضدانقلاب سفید شاه و دولت آمریکا و اسرائیل، که به دستگیری و ربوده شدن معظم له از قم به تهران انجامید و سپس در رسانه ها شایعه محاکمه و اعدام ایشان مطرح گردید، مراجع معظم تقلید و علمای اعلام احساس خطر کردند و جهت جلوگیری از عملی شدن این توطئه خطرناک، به طور جداگانه و دسته جمعی، از قم و مراکز استان ها و شهرستان ها به سوی تهران مهاجرت نمودند. از این رو، آیت الله نیری همراه دو تن از روحانیون شهر به نمایندگی از عموم مردم میانه، عازم تهران شدند و علی رغم فضای شدید اختناق و ضرب و شتم، خود را به جمع علمای مهاجر رساندند و جهت اطلاع از سلامتی و آخرین اخبار درباره حضرت امام، با حضرات آیات عظام: میلانی، شریعتمداری و مرعشی نجفی به گفتگو نشستند.

آیت الله حاج شیخ هادی نیری پس از آزادی و بازگشت امام خمینی به قم، همچنان به ارتباط خود با معظم له ادامه داد. هر از چند گاهی که به قم مشرف می شد، به حضور امام خمینی می رسید و در جهت استمرار و تقویت نهضت اسلامی از محضر ایشان رهنمود می گرفت؛ چنان که حضرت امام خمینی در تاریخ ۱۳۴۳/۶/۹، در ذیل یکی از نامه‌های خود به روحانی مبارز حاج سید سجاد حججی، به یکی از این دیدارها و رهنمودها اشاره کرده و چنین مرقوم داشته اند: «...جناب ثقة الاسلام آقای حاج میرزا هادی قم تشریف داشتند. به ایشان راجع به تشکیلات جلسه علمای اعلام در شب های یکشنبه و لزوم تشکیل جلسات دینی پرجمعیت، خصوصاً در روزهای جمعه مطالبی عرض کردم. ان شاءالله عملی شود. والسلام علیکم. روح الله الموسوی الخمینی».[۳]

به دنبال این توصیه و تأکید رهبر کبیر انقلاب، آیت الله نیری با همکاری علمای شهرستان در مسجد مدرسه علمیه جعفریه در روزهای جمعه هر هفته، جلساتی را تحت عنوان مراسم دعای ندبه برگزار می کرد و پس از اتمام دعا به منبر می رفت و با سخنرانی های حکمت آمیز و روشنگرانه مردم را به حمایت از دین، مذهب و روحانیت دعوت می نمود و بدین ترتیب ارتباط آنان را با مراجع معظم تقلید وقت استحکام می بخشید.

رکن انقلاب در میانه:

در آبان ۱۳۵۶ که سرنوشت انقلاب با شهادت حاج آقا مصطفی خمینی به مرحله حساس خود رسید، آیت الله نیری با شور و نشاط وصف ناشدنی، همانند گذشته در صحنه‌های گوناگون و پرمخاطره حضور متعهدانه خویش را به نمایش گذاشت. در این مراحل خطرناک، اغلب جلسات و تصمیم گیری های مربوط به انقلاب در منزل او و با حضور و نظارت و اشراف ایشان برگزار می شد.

مرحوم آیت الله احمدی میانجی درباره محوریت ایشان در حرکت های انقلابی شهر میانه چنین نقل می کند: «... حاج شیخ هادی نیری آقای میانه بود. مسئولان ادارات از ایشان حساب می بردند. منبر می رفت و مرد مدبر و خوبی بود... مسئولیت تظاهرات برگردن آقای حاج شیخ بود، تا ایشان در تظاهرات بود، مشکلی پیش نمی آمد. یک سری جوانان پرشور، بانک ها را آتش می زدند و مکان هایی را خراب می کردند... در یکی از مکان ها مجسمه شاه بود، در تظاهرات وقتی به آنجا می رسیدیم (چون در اطراف آن مأموران تا دندان مسلح نگهبانی می دادند و در صورت تعرض، احتمال درگیری و خونریزی بود)، حاج شیخ از ماشین پیاده می شد و می رفت آن جا می ایستاد تا مردم که از اطراف رد می شدند تعرضی به مجسمه ها نشود و خرابکاری و آتش زدن بانک ها و از این قبیل کار صورت نگیرد...».[۴]

روز بیست و دوم بهمن ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و مراکز نظامی و انتظامی رژیم به کلی سقوط کرد و به تصرف نیروهای انقلابی درآمد، بعضی افراد فرصت طلب می خواستند با هجوم به آن مراکز، اموال عمومی و اسلحه‌های دولتی را به یغما ببرند و یا به خاطر اغراض شخصی به انتقام جویی های خودسرانه اقدام نمایند؛ اما با تدبیر و حضور به موقع آیت الله نیری در این مراکز، ضمن دعوت مردم به آرامش و تعیین مسئولان جدید برای هر کدام آن ها، موضوع مهم انتقال قدرت در شهر میانه به طور معقولانه و با آرامش کامل انجام پذیرفت.[۵]

وفات

مرحوم آیت الله نیری سرانجام پس از ۸۱ سال زندگی سرتاسر مبارزه و خدمت و تلاش، در سال ۱۳۶۳ شمسی به رحمت ایزدی پیوست. پیکر پاک این روحانی عامل پس از تجلیل از سوی اقشار مختلف مردم شهرستان میانه، به قم انتقال یافت و در مقبرةالعلمای امامزاده علی بن جعفر علیه السلام، جنب گلزار شهدای قم، به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. ر.ک: سیمای میانه، عبدالرحیم اباذری، ص ۲۰۹ و ۲۱۹.
  2. خاطرات آیت الله احمدی میانجی، به کوشش عبدالرحیم اباذری، ص ۲۶۸، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰.
  3. صحیفه امام، ج ۱، ص ۳۷۰.
  4. خاطرات آیت الله احمدی میانجی، ص ۴۰ و ۲۶۷.
  5. ر.ک: تاریخ انقلاب اسلامی در میانه، فصل ششم.

منابع

  • عبدالرحیم اباذری، "حاج شیخ هادی نیری میانجی"، ستارگان حرم، جلد ۱۳، صفحه ۹۷، ۱۱۹.