محمد مهدی خالصی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) جز (مهدی موسوی صفحهٔ محمد مهدي خالصي را به محمد مهدی خالصی منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۴۳
نام کامل | آیتالله محمدمهدی خالصی |
زادروز | 1276 قمری |
زادگاه | کاظمین |
وفات | 1343 قمری |
مدفن | مشهد |
اساتید | |
| |
آثار |
تلخیص الرسائل، حاشیه کفایه الاصول،... |
یکی از شخصیت های به تمام معنا کامل و جامع آیت الله العظمی محمدمهدی خالصی[۱] است. وی دارای افکاری مصلحانه بود و فرد مبارز و سیاستمداری[۲] بشمار میآمد. این شخصیت سترگ در نهم ذی الحجه سال ۱۲۷۶ ق در کرخ ـ از توابع کاظمین ـ چشم به جهان گشود.[۳] پدرش شیخ حسین و پدر بزرگش شیخ عزیز هر دو از علما بودند.[۴]
آیت الله خالصی در شهرهایی نظیر نجف اشرف و کاظمین به تلمذ و فراگیری دروس حوزوی پرداخت و از عالمان بزرگ و فضلای سرآمد روزگار شد.[۵] از جلمه مهمترین اساتید آیت الله خالصی، میرزا حبیب الله رشتی و آخوند خراسانی و میرزای شیرازی را باید برشمرد.[۶]
آثار ماندگار
تألیفات آیت الله عبارتاند از:
- بیان تصحیف المنحه الالهیه عن النفثه الشیطانیه.[۷]
- حاشیه الالفیه.[۸]
- حاشیه بر «الرساله فی تداخل الاغسال» (اثر محقق اول).[۹]
- الشریعه السمحا فی احکام سید الانبیاء. این کتاب رساله عملیه آیت الله خالصی بود.[۱۰]
- تلخیص الرسائل.[۱۱]
- حاشیه کفایه الاصول.[۱۲]
- الدراری اللامعات فی شرح التطرات والشذرات.[۱۳]
- الحسام البتار فی جهاد الکفار. این اثر عنوان سلسله مقالاتی است که آیت الله خالصی در زمینه وجوب پیکار با اشغالگران انگلیسی در خلال جنگ جهانی اول به رشته تحریر درآورد و در روزنامه «صدای اسلام» به چاپ رسید.[۱۴]
- الوجیزه فی المواریث.[۱۵]
- عناوین الاصول.
- مختصر الرسائل العلمیه والاصول الدینیه.[۱۶]
- القواعد الفقهیه.
- پاسخنامهای به شیخ محمدحسن در زمینه مسائل تقلید.[۱۷]
- اشعاری بالغ بر هزار بیت در علوم عربی.[۱۸]
حیات سیاسی آیت الله خالصی
شیخ محمدمهدی خالصی در حوادث حاد و مهم سیاسی چون نهضت مشروطه و برپایی نظام پارلمانی و قانون اساسی در ایران و استانبول فعالیت چشمگیر داشت.[۱۹] مهمترین فعالیت آیت الله خالصی در ماجرای جنگ جهانی اول،[۲۰] در عراق و روی کار آمدن فیصل پس از اشغال آن سرزمین بدست انگلیسیها بود. در پی تهاجم انگلیس به عراق ـ که در آن هنگام تحت سلطه امپراتوری عثمانی بود ـ به سال ۱۹۱۴ م/ ۱۲۹۳ ش. آیت الله خالصی همگام با دیگر رهبران مذهبی شهرهای بزرگ و مهم عراق، مردم را به مبارزه علیه آنان تشویق کرد و به وجوب بذل مال در راه جهاد حکم نمود و در انجام این مهم سلسله مقالاتی در روزنامه «صدای اسلام» منتشر نمود.[۲۱]
نیز درصدد برآمد با برپایی جلسهای متشکل از علمای کاظمین به نظریه مشترکی درباره فتوای جهاد علیه دشمنان دست یابد. لیکن چون در این زمینه ناکام ماند به همراه موافقانش به استراتژی پیشین خود که مبارزه مسلحانه علیه انگلیس بود ادامه داد و حتی رهبری یکی از جبهههای جنگ را بر عهده گرفت.[۲۲]
مبارزات علما و روحانیان به همراه دیگر مردم عراق نه تنها از کاظمین، که از همه شهرهای نجف و بصره و بغداد و جز آن علیه متجاوزان به طور جدی آغاز شد. آنان با رشادتهای بینظیری که از خود نشان دادند ضربات سهمگینی بر پیکر خصم اهریمنی وارد کردند. در مجموع نیروهای مردمی به رهبری علما به مدت هیجده ماه در ناحیه کوت العماره (یکی از نواحی عراق) سرسختانه در برابر ارتش اشغالگر انگلیس مقاومت کردند و اگر پیروزی نهایی متفقین و شکست آلمانها نبود انگلیسیها موفق به درهم شکستن مقاومتهای مردمی و نهضت روحانیان و اشغال عراق نمیشدند.[۲۳]
عراق پس از اشغال
به هر حال با پایان یافتن جنگ جهانی اول به سال ۱۹۱۸ م. عراق زیر چکمههای انگلیس قرار گرفت و «پرسی کاکس» که از شخصیت های برجسته و با تجربه آن کشور بود، به عنوان حاکم سیاسی عراق منصوب گشت و کلیه اختیارات قانونگذاری و اجرایی از سوی دولت متبوعش بدو واگذار گردید.[۲۴] در سال ۱۲۹۷ ش. «کاکس» به عنوان وزیر مختار انگلستان به تهران فراخوانده شد و درصدد تحمیل قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله بر ملت ایران برآمد و به جای او «آرنولد ویلسون» به عنوان وکیل، کارهای او را در عراق بر عهده گرفت.
ویلسون با کوششهای طاقت فرسای خویش توانست تشکیلات نسبتاً منسجمی بر طبق میل انگلستان در عراق ایجاد کند؛ لیکن پختگی لازم را چون کاکس نداشت. به همین دلیل انگلستان در تابستان ۱۹۱۹ م. (۱۲۹۸ ش) در صدد بازگرداندن کاکس به عراق شد. ولی چون او هنوز دست اندر کارِ قراردادِ وثوقالدوله بود، بازگشتش به تعویق افتاد.[۲۵]
تشکیل حکومتی فرمایشی در عراق
در ۳۰ تشرین (اکتبر) آخر سال ۱۹۱۸ م. برابر با سال ۱۲۹۷ ش. دولت انگلستان طی تلگرافی از ویلسون خواست از مردم عراق نسبت به سه موضوع ذیل پرسش کند و نظر آنان را جویا شود:
- تمایل مردم نسبت به تشکیل دولتی عربی تحت راهنمایی انگلیس.
- عقیده آنان نسبت به این که رئیس دولت کذایی یکی از اعضای خاندان شریف باشد.
- در صورت مساعدبودن پاسخ پرسش دوم، آن فرد مورد نظر را تعیین کنند.
پیشنهادات فوق دستوری لازم الاجرا از سوی ویلسون تلقی گردید. و از همین رو او درصدد برآمد به هر صورت که شده، آراء مردمی را در راستای خواسته انگلستان سوق دهد.
ویلسون برای نیل به هدف فوق از استانداران خود خواست با برپایی جلساتی سری با شخصیتهای محلی هر ناحیه از آنان بخواهند که با اتخاذ تدابیری مناسب آراء مردم را موافق طبع لندن نمایند.
زمینه انقلاب ۱۹۲۰
گرچه استانداران انگلیسی و شخصیتهای محلی درصدد تحمیل خواسته انگلستان بر مردم عراق برآمدند، در شهرهای مهم آن سامان چون نجف و کربلا و کاظمین و بغداد با مخالفت هایی جدی از سوی شمار زیادی از مردم مواجه گشتند. با این حال نتیجه همهپرسی به نفع انگلستان تمام شد؛ لیکن با خشونتهای نابخردانه ویلسون و عمال وی، بذر انقلاب ۱۹۲۰ در میان مردم افشانده شد.
هسته مرکزی انقلاب
به هنگام اشغال عراق از سوی قوای انگلیس آیت الله یزدی مرجع شیعیان بود. پس از وفات وی به سال ۱۲۹۸ ش ./ ۱۹۱۹ م. آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی مرجعیت دینی و سیاسی را بر عهده گرفت. محل سکونت آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی در شهر سامرا بود که بعدها به کربلا تغییر یافت.[۲۶]
آیت الله شیرازی در سال ۱۳۳۷ ق. شیخ مهدی خالصی را به منظور مشاوره در امور دینی و سیاسی به کربلا فراخواند و او تا اواخر ماه حزیران ۱۳۳۸ در همانجا ماندگار شد و آن گاه به کاظمین مراجعت کرد.[۲۷]
آیت الله شیرازی برای مشاوره در امور حساس کشور از آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی و سید محمدعلی شهرستانی و میرزا احمد خراسانی و فرزندش به نام شیخ محمدرضا هم بهره میگرفت. در حقیقت پنج تن نامبرده دست راست و زبان گویا و یار و یاورش در مشکلات و بحرانها بودند.[۲۸]
اسباب و پیامدهای انقلاب
ویلسون میپنداشت با اعمال سیاستهای تند و خشونتآمیز در ماجرای همهپرسی، خوش خدمتی بزرگی به اربابانش خواهد نمود، غافل از این که پیامدهای رفتاری او در آن رویدادها چیزی جز نهضت مسلحانه و انقلاب ۱۹۲۰ در عراق به وجود نیاورد. انقلابی که پایههای آن از کاظمین و به دست توانای سید ابوالقاسم کاشانی پیریزی شد و دامنهاش سراسر عراق را فراگرفت[۲۹] شعلههای انقلاب ۱۹۲۰ در موقعیتی زبانه کشید که استعمار انگلیس چنگالهای خویش را در خاورمیانه فروبرده بود آنان درصدد به یغما بردن ذخایر ملتهای مظلومی چون عراق بودند.
در این انقلاب ملت عراق با جنگ افزارهایی بسیار ابتدایی بدون اتکا به قدرتهای خارجی در مقابل بزرگترین امپراتوری عصر خویش قیام کرد. گرچه مجاهدان عراقی در این انقلاب به پیروزی کامل دست نیافتند لیکن با مبارزات و مقاومتهای دلیرانه خود به رهبری علما توانستند انگلستان را از سیاست جابرانه تحمیل حاکمیت خود که به شدت از سوی ویلسون تعقیب میشد، منصرف کنند. این تغییر سیاست تحمیل شده بر بریتانیا را میتوان به سادگی از سخن کاکس پس از بازگشت مجدد وی به عراق استنباط کرد. او در این زمینه گفت: «من آمدهام که دولتِ عربی مستقل در عراق تأسیس کنم و فقط انتظار من این است که جنگ تا حدی فروکش کند». و نیز انگلستان را مجبور نمود به ظاهر با درخواست استقلال موافقت نماید و عراق را به مثابه کشوری مستقل به رسمیت بشناسد و با تشکیل حکومتی ملی و مردمی ـ گرچه به ظاهر ـ موافقت نماید.[۳۰]
تشکیل حکومت
مأمور تشکیل حکومت به ظاهر ملی و مردمی در عراق کسی جز کاکس نبود. نخستین تصمیم کاکس برای این کار تشکیل کابینهای موقت بود. وی رئیس این کابینه را نقیب اشراف بغداد موسوم به عبدالرحمان گیلانی قرار داد.[۳۱] و آنگاه وزرای دولت را از میان عراقیان برگزید و برای هر وزیر مستشاری انگلیسی قرار داد. در واقع آن مستشار بود که ریاست هر وزارتخانه را بر عهده داشت، و وزیر عنوانی بیش نبود.[۳۲]
از دیگر ترفندهای کاکس برای ملی جلوه دادن حکومت فرمایشی انگلیس و برقراری ثبات سیاسی در عراق وارد کردن شماری از مردم عراق ـ خاصه شیعیان ـ در پستهای حکومتی بود. اما او در این زمینه موفق نشد. زیرا در همان هنگام آیت الله خالصی فتوایی علیه اقدام وی بدین مضمون صادر کرد: «داخل شدن در پستهای دولتی حرام و به مثابه همکاری با کافران است.» با صدور این فتوا بسیاری از شیعیان از پذیرفتن مقامهای دولتی صرفنظر کردند.[۳۳]
کاکس بعد از تشکیل کابینه تصیم گرفت پادشاهی میانهرو و موافق طبع انگلیس برای پادشاهی عراق به مردم تحمیل کند. این شخص کسی جز فیصل نبود. وی با تبلیغات مسمومی که به نفعش در عراق از سوی انگلیس و عمالشان میشد بر مردم به ظاهر با آراء آنان تحمیل شد. فیصل پس از رهسپار شدن به عراق و ورود به شهر بصره برای فریفتن مردم، به پیامبر و آلش سوگند خورد که هیچ گونه حرص و توجهی به مقام ندارد و صرفاً برای خشنودی خداوند و خدمت به مردم خواهان حکمرانی است.[۳۴]
فیصل نظیر عکس العمل فوق را در دیدار با مردم در شهرهای دیگر عراق چون نجف و بغداد انجام داد و بدین ترتیب با استفاده از حقههای سیاسی آلوده به اهداف پلید و بکارگیری شیوههای جذاب در سخنرانی و تظاهر به خدمت تا حد زیادی افکار عمومی را در موضوع حاکمیت خویش بر عراق، به خود متمایل ساخت. تنها مانعی که بر سر راهش وجود داشت آیت الله خالصی بود.
ترفندی تازه
در سال ۱۳۴۱ ق. بعد از این که از ادامه تهاجم ترکیه به عراق جلوگیری شد، کاکس تبصرهای به نام پروتکل به معاهده مورد بحث الحاق کرد و به فیصل و هیأت دولت داد و مورد امضا قرار گرفت. وی در این تبصره مدت معاهده را از بیست سال به پنج سال رساند. در پی این موفقیت، فیصل با رؤسای فرات وسط ـ که از لحاظ استراتژیک برای انگلستان بسیار خطرآفرین بود ـ برای از سرگیری انتخابات مذاکراتی به عمل آورد و همگی آنان جز یک نفر به نام محسن ابوطبیخ را برای شروع عملیات انتخاباتی قانع ساخت. دلیل ابوطبیخ این بود که نمیتواند با فتوای علما مخالفت کند. با این حال او به فیصل خاطر نشان کرد که کوشش خود را برای امتناع علما بکار خواهد گرفت.
پس از اتمام مذاکرات فوق، فیصل دو تن از سران عشایر آن منطقه را برای قانع کردن شیخ مهدی خالصی و بازگشت از فتوای پیشین خود به کاظمین فرستاد. لیکن چون آنان با پاسخ منفی و قاطعانه وی مواجه شدند، مأیوسانه بازگشتند. سپس آیت الله خالصی به طور مجدد فتوای سابق خود را مبنی بر تحریم انتخابات صادر کرد. وقتی از علما و فقهای جامع الشرایط وقت هم فتوا خواستند، همگی فتاوای سابق خود مبنی بر ممنوعیت شرکت در انتخابات را نافذ دانستند.[۳۵]
موضع گیری محسن ابوطبیخ در امر انتخابات موجب وحشت فیصل شد. از این رو از وی خواست تا بازگشت حالت عادی، عراق را ترک گوید. لذا مقرر شد او در چهاردهم حزیران ۱۳۴۱ ق. به طرف سوریه برود. آیت الله خالصی تصمیم گرفته بود به بهانه مشایعت ابوطبیخ تظاهراتی در کاظمین به راه اندازد و فیصل و کابینه وقت را با برپایی انقلاب به سقوط تهدید کند.
در صبح روز چهارده حزیران، اجتماعی بزرگ در صحن مطهر کاظمیه برپا شد و در آن آیت الله خالصی و جمع انبوهی از رؤسای عشایر و سران انقلابی تجمع کردند و شعارهایی علیه حکومت داده شد و میان نیروهای پلیس و مردم درگیری به وجود آمد. گرچه با تبعید ابوطبیخ و خاتمه درگیری حالت عادی به کاظمین بازگشت، لیکن حکومت آن را شورش و تهدیدی جدی علیه خود بشمار آورد. از این رو درصدد برآمد با تعبید یاران و فرزندان آیت الله خالصی به غائله خاتمه دهد.
کسانی که در طرح مذکور از سوی پلیس کرخ کاظمین دستگیر شدند، این افراد بودند: علینقی خالصی (نوه برادر آیت الله خالصی) و حسن و علی خالصی (دو تن از فرزندان وی) و سلمان قطیفی از یاران نزدیک آیت الله خالصی.[۳۶]
بازداشت آیت الله خالصی
وقتی با دستگیری فرزندان و یاران شیخ مهدی هیچ گونه واکنشی از سوی مردم مشاهده نشد دولت سعدون تصمیم گرفت وی را نیز بازداشت کند. سعدون در تلگرامی که در این زمینه به فیصل مخابره کرده بود، گفت: شیخ مهدی عامل اصلی کلیه حوادث اخیر است و اوست که به طور علنی مردم بغداد و کاظمیه را به قیام علیه حکومت دعوت میکند و دولت نمیتواند در مقابل وی بیتفاوت باشد. بنابراین ضروری است سریعاً او و فرزندانش و قطیفی و شیخ علی به خارج از عراق تبعید شوند. پس از موافقت فیصل با تصمیم سعدون، آیت الله خالصی در شب ۲۶ حزیران ۱۳۴۱ دستگیر شد.
گرچه برای آیت الله خالصی امکان استمداد از مردم برای نجات خویش از دست نیروهای پلیس ـ که منزلش را محاصره کرده بودند ـ وجود داشت، لیکن وی به چنین کاری که منجر به ریختن خون مردم میشد، راضی نگردید و خود را تسلیم پلیس کرد. نیروهای امنیتی پس از بازداشت شیخ مهدی، وی را به همراه حسن و علی و علینقی خالصی و سلمان قطیفی با قطار به بصره منتقل کردند.
ترور نافرجام
آیت الله خالصی پس از انجام فریضه حج رهسپار ایران شد. وی در بوشهر مورد استقبال باشکوهی قرار گرفت. در اثنای این مراسم شخصی انگلیسی ـ که در شرکت نفت آبادان مشغول بکار بود ـ شتابان و با شکافتن جمعیت خود را به ماشین حامل آیت الله خالصی رساند و او را با اسلحه کمری مورد اصابت گلوله قرار داد که خوشبختانه تیرش به خطا رفت.[۳۷]
به دنبال انتشار خبر آن ترور نافرجام در تهران، مردم به شدت خشمگین شدند و در صدد برپایی تظاهرات برآمدند ولی با دخالت مأموران انتظامی از این کار منصرف شدند.
آیت الله خالصی در قم
شیخ مهدی پس از چند روز اقامت در بوشهر به شیراز و از آن جا به اصفهان و سپس به قم رفت. در آن جا به علمایی که پیش از وی به نشان اعتراض راهی ایران شده بودند پیوست. لیکن بر اثر اختلاف نظری که با آنان در نحوه مبارزه با حکومت سرسپرده فیصل پیدا کرد نتوانست در آن جا بماند و عازم خراسان گردید.[۳۸]
در مشهد
شیخ مهدی در اوایل سال ۱۳۴۲ ق. به مشهد وارد شد. وی پس از زیارت مرقد مطهر حضرت امام رضا علیه السلام برای اقامت در آن شهر با قرآن استخاره کرد. چون حاصل استخاره آیه «بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ» بود، تصمیم گرفت مدتی در آن جا اقامت کند.[۳۹]
بزرگ مصلح قرن چهاردهم
نخستین اقدام مهم شیخ محمدمهدی خالصی در مشهد تأسیس حزبی به نام «جمعیه استخلاص الحرمین الشریفین و بین النهرین» بود. وی در همان سال با انتشار بیانیهای به زبان عربی از مسلمانان کشورهای اسلامی خواست با پیوستن به جمعیت نامبرده اماکن مقدس و شریف در حجاز و عراق را از لوثِ وجود کافران پاک کنند.
آیت الله خالصی همچنین برای تقویت بنیه اقتصادی و نظامی ایران و رشد و شکوفایی آن و سوق دادن این کشور برای مبارزه با ابرقدرت آن عصر یعنی انگلستان این فتوا را هنگامی که از شیراز عازم قم بود، صادر کرد: حکومت ایران میتواند زکات و خمس را از مسلمانان اخذ و آن را برای نیروهای مسلح که مسئول حفاظت از مرزها و سرحدات هستند صرف کند.
شیخ مهدی در زمینه اشاره شده، فتوای دوم خویش را بعد از استقرار در مشهد بدین مضمون صادر کرد: دولت ایران میتواند به منظور از بین بردن خلأ مالی خود از اموالی که وقف حضرت رضا علیه السلام میشود استفاده کند.
آیت الله خالصی بعد از صدور دو فتوای پیشین با مخالفت های بسیاری از سوی رجال دین مواجه گشت. نقطه اوج این مخالفتها در پی استفتایی بود که بدین مضمون از محضر آیت الله خالصی شده بود: آیا برپایی مراسم جشن در عید نوروز امسال در زمانی که مکه و مدینه و نجف و کربلا و کاظمین و سامرا تحت سلطه دشمنان اسلام و خاک مقدس آن ها زیر سم اسب های بیگانگان است، جایز میباشد؟ پس از صدور فتوا از سوی آیت الله خالصی مبنی بر جایز نبودن مراسم جشن، دشمنانِ این عالمِ بزرگ، در میان مردم شایع کردند که وی بهایی است. زیرا عید نوروز آن سال مصادف با سالگرد مرگ «عباس افندی» یکی از سران بهائیت بود.
مخالفان آیت الله خالصی با برپایی تظاهراتی در حمایت از مراسم عید نوروز شعارهایی در این باره سر دادند و بهائیت را محکوم و انزجار خویش را نسبت به این مرام ابزار کردند. آنگاه رهسپار شدند به سوی منزل آیت الله خالصی، شعارهای خویش را علیه وی معطوف ساختند. فردای همان روز، پیروان آیت الله خالصی تظاهراتی در محکومیت بهائیت به راه انداختند و علیه عقیده جمهوریت ـ که در آن هنگام از سوی جمعی از ایرانیان علم شده بود و آیت الله خالصی آن را نیرنگی برای از بین بردن اسلام میدانست ـ شعارهایی دادند.
برخورد خصمانه تنی چند از علما و اهانتهای شدید انبوهی از مردم مشهد، روحیه آیت الله خالصی را سخت آزرد، از این رو وی تصمیم گرفت آن شهر را به مقصد تهران ترک گوید. چون معتقد بود که در خراسان بیش از مزدوران انگلیسی به او توهین کردهاند. بعد از انتشار خبر فوق، بسیاری از مردم مشهد به نزد آیت الله خالصی رفتند و از وی نسبت به اعمالی که مرتکب شده بودند عذرخواهی کردند و درخواست نمودند همچنان در آن جا باقی بماند، و او پذیرفت و تا چندی بعد که مرگ او را در ربود، از آن شهر مقدس به جایی دیگر کوچ نکرد.
وفات
سرانجام این عالم بینظیر و مصلح بزرگ و حامی دین محمد صلی الله علیه و آله، هم او که غالباً لبخندی زیبا بر لبانش نقش میبست و به اندکی سخن مشهور بود، همانی که به زخارف دنیوی به دیده حقارت مینگریست، آن مجاهد نستوه و خستگی ناپذیر، در شامگاه یازدهمین روز ماه مبارک رمضان ۱۳۴۳ ق. به سکته قلبی دچار شد و با لقای معبود، دارفانی را وداع گفت.[۴۰]
پانویس
- ↑ «خالص» نام شهری است بزرگ در شرق بغداد در کنار رودخانه به همین عنوان (مراصد الاطلاع، و منتهی الارب، ماده خالص).
- ↑ مقصود از سیاست به معنای صحیح آن است، بدین معنا: قیام بر امری به گونهای که آن را اصلاح کند. طریحی در این زمینه گوید: «السیاسه و هو القیام علی الشیء بما یصلحه». (مجمع البحرین، با تغییرات محمود عادل، نشر فرهنگ اسلامی، ج ۲، ص ۴۶۸).
- ↑ معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج ۲، ص ۱۴۷. موسوی اصفهانی در «احسن الودیعه»، جزء دوم، ص ۱۲۳، ولادت او را پانزدهم ذی الحجه ۱۲۷۷ و در شهر کاظمین ذکر کرده است.
- ↑ اعیان الشیعه، محسن امین، ج ۱۰، ص ۱۵۷.
- ↑ معارف الرجال، ص ۱۴۷ و ۱۴۸ و ۱۴۹؛ احسن الودیعه، ص ۱۲۳ و ۱۲۴.
- ↑ همان.
- ↑ الذریعه آقا بزرگ تهرانی، ج ۳، ص ۱۷۷.
- ↑ احسن الودیعه، ص ۱۲۵.
- ↑ الذریعه، ج ۲۴، ص ۱۷؛ فهرست کتابهای چاپی عربی خان بابامشار، ص ۴۵۱.
- ↑ فهرست کتابهای چاپی عربی خان بابامشار، ص ۵۷۱؛ الذریعه، ج ۱۴، ص ۱۸۶.
- ↑ اعیان الشیعه، ص ۱۵۷؛ احسن الودیعه، ص ۱۲۵.
- ↑ فهرست کتابهای چاپی عربی، ص ۲۹۳.
- ↑ الذریعه، ج ۸، ص ۵۲؛ احسن الودیعه، ص ۱۲۴.
- ↑ لمحات الاجتماعیه، علی وردی، جزء ۴، ص ۱۳۰.
- ↑ الذریعه، ج ۲۵، ص ۵۲؛ احسن الودیعه، ص ۱۲۵.
- ↑ اعیان الشیعه، ص ۱۵۷؛ الذریعه، ج ۲۰، ص ۱۹۷.
- ↑ معارف الرجال، ص ۱۵۰.
- ↑ اعیان الشیعه، ص ۱۵۷.
- ↑ موسوعه العتبات المقدسه، جعفر خلیلی، ج ۹، ص ۱۳۹.
- ↑ جنگ جهانی اول از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ م. به طول انجامید.
- ↑ لمحات الاجتماعیه، جزء ۴، ص ۱۳۰.
- ↑ مجله «آفاق عربیه» ص ۳۳ به روایت صادقی تهرانی در «نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق»، ص ۶.
- ↑ همان، ص ۱۳ و ۱۶.
- ↑ همان، ص ۲۲.
- ↑ همان، ص ۲۴.
- ↑ لمحات الاجتماعیه، جزء ۵، القسم الاول، ص ۶۲.
- ↑ همان، ص ۶۳.
- ↑ الحایق الناصعه، فریق مزمر آل فرعون، ج ۱، ص ۹۵. الحایق الناصعه از مهمترین مآخذ و معتبرترین آن ها در نگارش انقلاب ۱۹۲۰ عراق است. نویسنده این کتاب خود در انقلاب ۱۹۲۰ شرکت داشت. وی به مدت بیست سال در زمینه اسناد و مدارک و تدوین تاریخ این انقلاب پژوهش نمود.
- ↑ نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی ۱۹۲۰ عراق، ص ۳۸.
- ↑ همان، ص ۱۰۱، ۱۱۰.
- ↑ لمحات الاجتماعیه، جزء ۶، القسم الاول، ص ۲۰ـ۲۱.
- ↑ همان، ص ۲۶.
- ↑ همان، ص ۴۳ و ۴۴.
- ↑ همان، ص ۸۷.
- ↑ لمحات اجتماعیه، ص ۲۱۶ و ۲۱۷.
- ↑ همان، ص ۲۲۰ و ۲۲۱.
- ↑ همان، ص ۲۴۵ و ۲۴۶.
- ↑ همان، ص ۲۴۶ و ۲۴۸.
- ↑ همان، ص ۲۴۸.
- ↑ همان، ص ۲۴۸، ۲۵۱.
منبع
تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد 1، زندگی نامه "محمد مهدي خالصي" از محمد اصغرينژاد.