الشيعة الامامية و نشأة العلوم الاسلامية (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی « بندانگشتی|الشیعه الامامیه و نشاه العلوم الاسلامیه '''الشيع...» ایجاد کرد)
 
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
[[پرونده:Ketab105.jpg|بندانگشتی|الشیعه الامامیه و نشاه العلوم الاسلامیه]]
+
[[پرونده:Ketab105.jpg|بندانگشتی|]]
 +
'''«الشیعة الإمامیة و نشأة العلوم الإسلامیة»'''، از آثار دکتر علاءالدین سید امیرمحمد قزوینى است که در آن، پیدایش و تأسیس [[علوم اسلامى]] -مانند [[کلام]]، [[نحو]]، [[صرف]]، [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، [[اعراب قرآن]]، [[حدیث]]، [[فقه]]، [[اصول فقه|اصول]]، و همچنین رویش اندیشه [[فلسفه|فلسفى]] در نزد [[شیعه]] و اثرش بر فکر و فرهنگ [[اسلام|اسلامى]] را با تأکید بر شرح‌حال و اندیشه‌هاى فیلسوفان بزرگی مانند [[فارابی، محمد بن محمد|ابونصر فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] به صورت مستند تحلیل کرده است.
  
 +
==محتوای کتاب==
 +
این کتاب از یک مقدمه و دو بخش به ترتیب ذیل تشکیل شده است: ۱- [[شیعه]] و [[علوم اسلامی]] و اثرش بر [[فرهنگ]] اسلامى، ۲- پیدایش اندیشه [[فلسفه|فلسفى]] در نزد شیعه و اثرش بر فکر و فرهنگ اسلامى.
  
'''الشيعة الإمامية و نشأة العلوم الإسلامية'''، از آثار [[دكتر علاء الدين سيد اميرمحمد قزوينى]] است كه در آن، پيدايش و تأسيس علوم اسلامى -مانند كلام، نحو، تصريف، علم اللغة، تفسير، اعراب قرآن، حديث، فقه، اصول فقه، تاريخ، جغرافى، اخلاق و همچنين رويش انديشه فلسفى در نزد شيعه و اثرش بر فكر و فرهنگ اسلامى را با تأكيد بر شرح‌حال و انديشه‌هاى سه فيلسوف بزرگ (كندى، ابونصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]) به صورت مستند بررسى و تحليل كرده است. زمان و مكان نگارش اثر مذكور مشخص نيست.
+
درباره روش و محتواى این اثر چند نکته گفتنى است:
  
== ساختار ==
+
#نویسنده بر آن است که [[علم کلام]] از علوم مستحدثه در [[اسلام]] است و بنابراین مى‌توان آن را علم اسلامى خالص دانست؛ زیرا در یونان، به‌طور مثال در مورد حکم فاعل کبیره و ارتباط ذات و صفات خدا و نبوت بحثى نبود و بلکه اینها مسائلى است که در شرائط و اوضاع کشور اسلام پدیدار شد و در پاسخ به مشکلات جامعه مسلمانان مطرح گردید.
 +
#بر طبق پژوهش نویسنده، یکى از علومى که شیعه مبتکر آن است عبارت است از علم [[صرف|تصریف]] و أبو مسلم معاذ بن مسلم بن أبى سارة کوفى واضع و مؤسس این علم است، همان‌طور که [[سیوطى]] هم این مطلب را بیان کرده و همچنین تصریح کرده که او شیعه بود.
 +
#بر طبق پژوهش نویسنده، اولین کسى که به [[اعراب قرآن]] پرداخت [[ابوالاسود دئلى|ابوالاسود دوئلى]] بود که به نقطه‌گذارى و بعد قراردادن علامات اعراب بر روى کلمات [[قرآن کریم]] اهتمام ورزید و بعد اثر مختصرش را نوشت.
 +
#یکى دیگر از علومى که بنا بر پژوهش نویسنده به‌وسیله شیعیان پدید آمد، عبارت از علم [[اصول فقه]] است که اول بار به‌وسیله [[امام باقر علیه السلام|امام محمد باقر]](ع) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]](ع) مطرح گردید و آن دو بزرگوار قواعد و مسائل آن را براى شاگردانشان املاء نمودند.
 +
#نویسنده در مورد علم [[اخلاق]] نوشته است که شیعیان نسبت به تربیت، اهتمام بسیارى ورزیدند به‌طورى که کتابهاى بسیارى در زمینه اخلاق و سلوک نوشتند. اولین کسى که در این موضوع کتاب تصنیف کرد [[امام على(ع)|امام على]](ع) بود که در زمان بازگشت از [[جنگ صفین|صفین]] رساله‌اى نوشت و براى فرزندش [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]](ع) یا [[محمد بن حنفیه]] فرستاد و آن کتاب مفصلى است که در آن همه ابواب علم اخلاق و روش سلوک و احکام ملکات و همه صفات نجات‌بخش (المنجیات) و صفات هلاک‌کننده (المهلکات) و راه‌هاى رهایى از آن آمده است و دانشمندان شیعه و سنى آن را نقل کرده و ستوده‌اند.
 +
#نویسنده، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را از فیلسوفان شیعه دانسته و بر این مطلب تأکید کرده است که یکى دیگر از ادله‌اى که بر شیعى بودن فارابى دلالت دارد عبارت از این است که او در مورد شرائط [[امامت]]، شرط [[عصمت]] را ذکر کرده است که به‌طور روشن ثابت مى‌کند که وى شیعه است و نظر او در مورد [[نبوت]] نیز به همین ترتیب است. و اینکه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] اشعرى شمرده شود، هیچ کسى نگفته است.
 +
#نویسنده سرانجام نوشته است: اندیشه اسلامى در نزد شیعه زنده و با نشاط ماند و از بین نرفت و به دست اندیشمندان و فیلسوفانى چون [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیر‌الدین طوسى]]، [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، [[ابن میثم بحرانی|ابن میثم بحرانى]]، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین شیرازى]] و... ادامه یافت. ابن کثیر در تاریخش مى‌گوید: بعد از حمله مغول و تصرف [[بغداد]]، خواجه نصیر‌الدین طوسى رصدخانه ساخت و دارالحکمه‌اى تأسیس کرد تا فیلسوفان در آن مشغول پژوهش شوند و براى هر کدام روزى سه درهم مقرر کرد و دارالطب براى پزشکان بنا کرد و براى هر طبیب در هر روز دو درهم قرار داد و همچنین دارالحدیث ایجاد کرد و براى هر محدّث در هر روز نصف درهم مقرر ساخت. و به این ترتیب اشتغال به علوم [[فلسفه|فلسفى]] رواج یافت.
  
 +
==منابع==
  
اين كتاب از يك مقدمه و دو بخش به ترتيب ذيل تشكيل شده است: 1- شيعه و علوم اسلام و اثرش بر فرهنگ اسلامى، 2- پيدايش انديشه فلسفى در نزد شيعه و اثرش بر فكر و فرهنگ اسلامى.
+
* "الشیعة الإمامیة و نشأة العلوم الإسلامیة"، ویکی نور.
 
+
[[رده:منابع کتاب شناسی]]
== گزارش محتوا ==
+
[[رده:منابع تاریخ تشیع]]
 
+
[[رده:منابع تاریخ علوم]]
 
 
درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:
 
 
 
#نويسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان نگارش آن را مشخص نكرده با بيان اين نكته كه تعصب و تقليد كوركورانه، مانع تعقل و شناخت حقيقت است، يادآور شده است: براى اين مطلب، مثالهاى فراوانى هست كه يكى از آن‌ها، گفتار دكتر محمد ابوريان است كه چنين نوشته است: حقّ آن است كه شيعيان عادت كرده‌اند كه اصول حركت‌هاى فرهنگى بزرگ در اسلام را به خودشان نسبت بدهند همان‌طوركه حركت اعتزال را به تشيع بازگرداندند و بين تصوف و تشيع ارتباط برقرار كردند و آن انقلاب بزرگ روحى را به اصولى شيعى ارجاع دادند بلكه حركت فلسفى در اسلام را در دايره توليدات عقلى خودشان قرار دادند در حالى كه اين عادت و روش، مبالغه بزرگى است زيرا همه مسلمانان در اين ميراث فرهنگى اصيل سهيم بودند.<ref>مقدمه، ص 5- 6</ref>سپس نويسنده اين مطلب را نقد كرده و از جمله نوشته است: دكتر ابوريان، كندى را فيلسوف عرب و از اولين فلاسفه اسلام دانسته و همين اعتراف به معناى پذيرش اين نكته است كه انديشه فلسفى در اسلام، در بين شيعه پديدار شد و شيعيان بنيانگذاران انديشه فلسفى در اسلام هستند چون كندى، شيعه بود و بر طبق ديدگاه دكتر ابوريان اولين كسى بود كه راه مطالعات فلسفى را نزد مسلمين هموار نمود.<ref>همان، ص 6- 7</ref>
 
#نويسنده بر آن است كه علم كلام از علوم مستحدثه در اسلام است و بنابراين مى‌توان آن را علم اسلامى خالص دانست؛ زيرا در يونان، به‌طور مثال در مورد حكم فاعل كبيره و ارتباط ذات و صفات خدا و نبوت بحثى نبود و بلكه اينها مسائلى است كه در شرائط و اوضاع كشور اسلام پديدار شد و در پاسخ به مشكلات جامعه مسلمانان مطرح گرديد.<ref>متن كتاب، ص 19</ref>
 
#بر طبق پژوهش نويسنده، يكى از علومى كه شيعه مبتكر آن است عبارت است از علم تصريف و أبو مسلم معاذ بن مسلم بن أبى سارة كوفى واضع و مؤسس اين علم است همان‌طور كه [[سيوطى]] هم اين مطلب را بيان كرده و همچنين تصريح كرده كه او شيعه بود.<ref>همان، ص 88</ref>
 
#بر طبق پژوهش نويسنده، اولين كسى كه به اعراب قرآن پرداخت ابوالاسود دوئلى بود كه به نقطه‌گذارى و بعد قراردادن علامات اعراب بر روى كلمات قرآن كريم اهتمام ورزيد و بعد اثر مختصرش را نوشت.<ref>همان، ص 110</ref>
 
#يكى ديگر از علومى كه بنا بر پژوهش نويسنده به‌وسيله شيعيان پديد آمد، عبارت از علم اصول فقه است كه اول بار به‌وسيله حضرت امام محمد باقر(ع) و حضرت [[امام جعفر صادق(ع)]] مطرح گرديد و آن دو بزرگوار قواعد و مسائل آن را براى شاگردانشان املاء نمودند.<ref>همان، ص 141</ref>
 
#نويسنده در مورد علم اخلاق نوشته است كه شيعيان نسبت به تربيت، اهتمام بسيارى ورزيدند به‌طورى كه كتابهاى بسيارى در زمينه اخلاق و سلوك نوشتند. اولين كسى كه در اين موضوع كتاب تصنيف كرد حضرت [[امام على(ع)]] بود كه در زمان بازگشت از صفين رساله‌اى نوشت و براى فرزندش حضرت امام حسن(ع) يا محمد بن حنفيه فرستاد و آن كتاب مفصلى است كه در آن همه ابواب علم اخلاق و روش سلوك و احكام ملكات و همه صفات نجات‌بخش (المنجيات) و صفات هلاك‌كننده (المهلكات) و راه‌هاى رهايى از آن آمده است و دانشمندان شيعه و سنى آن را نقل كرده و ستوده‌اند و همه آن را امام أبو محمدحسن بن عبداللّه بن سعيد عسكرى در كتاب «الزواجر و المواعظ» روايت كرده و چنين گفته است كه اگر واجب بود كه حكمتى با آب طلا نوشته شود حتماً همين رساله بود و دانشمندان شيعه در موضوع اخلاق و به اصطلاح حديث در باب تربيت، تأليفات بسيارى پديد آورده‌اند كه به صورت نمونه نام برخى ذكر مى‌شود.... اولين كسى كه از شيعيان در بحث اخلاق تصنيفى نوشت اسماعيل بن مهران بن أبى نصر سكونى از عالمان قرن دوم بود كه كتابش را (صفة المؤمن و الفاجر) ناميد.<ref>همان، ص 167- 168</ref>
 
#نويسنده، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را از فيلسوفان شيعه دانسته و افزوده است كه او در دولت حمدانيان كه دولتى شيعى بود از خواصّ سيف‌الدولة حمدانى به‌شمار مى‌رفت. همچنين نويسنده بر اين مطلب تأكيد كرده است كه يكى ديگر از ادله‌اى كه بر شيعى بودن [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] دلالت دارد عبارت از اين است كه او در مورد شرائط امامت، شرط عصمت را ذكر كرده است كه به‌طور روشن ثابت مى‌كند كه وى شيعه است و نظر او در مورد نبوت نيز به همين ترتيب است. و اينكه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] اشعرى شمرده شود، هيچ كسى نگفته و حتى [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] كه اشعرى مذهب است در كتاب «تهافت الفلاسفة» و نيز در كتاب «المنقذ من الضلال»، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را تكفير كرده است در حالى كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] بزرگترين فيلسوف مسلمان است كه هيچ كسى به مرتبه علمى او نرسيده است و در تاريخ انديشه، [[ارسطو]] را معلم اول و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را معلم ثانى مى‌شمارند. به‌طور مثال [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] مى‌گويد كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] بزرگترين فيلسوف مسلمان است و هيچ كسى به مقام او نرسيده و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] هم با استفاده از آثار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] رشد كرده است.<ref>همان، ص 213- 215</ref>
 
#نويسنده سرانجام نوشته است: انديشه اسلامى در نزد شيعه زنده و با نشاط ماند و از بين نرفت و به دست انديشمندان و فيلسوفانى چون [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير‌ الدين طوسى]]، و [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، و على بن ميثم بحرانى، و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] و... ادامه يافت. [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] در تاريخش مى‌گويد: بعد از حمله مغول و تصرف بغداد، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير‌ الدين طوسى]] رصدخانه ساخت و دارالحكمه‌اى تأسيس كرد تا فيلسوفان در آن مشغول پژوهش شوند و براى هر كدام روزى سه درهم مقرر كرد و دارالطب براى پزشكان بنا كرد و براى هر طبيب در هر روز دو درهم قرار داد و همچنين دارالحديث ايجاد كرد و براى هر محدّث در هر روز نصف درهم مقرر ساخت. و به اين ترتيب اشتغال به علوم فلسفى رواج يافت.<ref>همان، ص 233- 234</ref>
 
 
 
== وضعيت كتاب ==
 
 
 
 
 
پاورقى‌هاى كتاب به مستندات مطالب اختصاص يافته است. كتاب فاقد فهرست‌هاى فنى است و تنها مهم‌ترين منابع كتاب و فهرست مطالب در انتهاى كتاب آمده است.
 
 
 
== منابع مقاله ==
 
 
 
مقدمه و متن كتاب.
 
 
 
 
 
==پانويس ==
 
<references />
 
 
 
==منبع==
 
ویکی نور
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۱۹

Ketab105.jpg

«الشیعة الإمامیة و نشأة العلوم الإسلامیة»، از آثار دکتر علاءالدین سید امیرمحمد قزوینى است که در آن، پیدایش و تأسیس علوم اسلامى -مانند کلام، نحو، صرف، تفسیر، اعراب قرآن، حدیث، فقه، اصول، و همچنین رویش اندیشه فلسفى در نزد شیعه و اثرش بر فکر و فرهنگ اسلامى را با تأکید بر شرح‌حال و اندیشه‌هاى فیلسوفان بزرگی مانند ابونصر فارابى و ابن سینا به صورت مستند تحلیل کرده است.

محتوای کتاب

این کتاب از یک مقدمه و دو بخش به ترتیب ذیل تشکیل شده است: ۱- شیعه و علوم اسلامی و اثرش بر فرهنگ اسلامى، ۲- پیدایش اندیشه فلسفى در نزد شیعه و اثرش بر فکر و فرهنگ اسلامى.

درباره روش و محتواى این اثر چند نکته گفتنى است:

  1. نویسنده بر آن است که علم کلام از علوم مستحدثه در اسلام است و بنابراین مى‌توان آن را علم اسلامى خالص دانست؛ زیرا در یونان، به‌طور مثال در مورد حکم فاعل کبیره و ارتباط ذات و صفات خدا و نبوت بحثى نبود و بلکه اینها مسائلى است که در شرائط و اوضاع کشور اسلام پدیدار شد و در پاسخ به مشکلات جامعه مسلمانان مطرح گردید.
  2. بر طبق پژوهش نویسنده، یکى از علومى که شیعه مبتکر آن است عبارت است از علم تصریف و أبو مسلم معاذ بن مسلم بن أبى سارة کوفى واضع و مؤسس این علم است، همان‌طور که سیوطى هم این مطلب را بیان کرده و همچنین تصریح کرده که او شیعه بود.
  3. بر طبق پژوهش نویسنده، اولین کسى که به اعراب قرآن پرداخت ابوالاسود دوئلى بود که به نقطه‌گذارى و بعد قراردادن علامات اعراب بر روى کلمات قرآن کریم اهتمام ورزید و بعد اثر مختصرش را نوشت.
  4. یکى دیگر از علومى که بنا بر پژوهش نویسنده به‌وسیله شیعیان پدید آمد، عبارت از علم اصول فقه است که اول بار به‌وسیله امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) مطرح گردید و آن دو بزرگوار قواعد و مسائل آن را براى شاگردانشان املاء نمودند.
  5. نویسنده در مورد علم اخلاق نوشته است که شیعیان نسبت به تربیت، اهتمام بسیارى ورزیدند به‌طورى که کتابهاى بسیارى در زمینه اخلاق و سلوک نوشتند. اولین کسى که در این موضوع کتاب تصنیف کرد امام على(ع) بود که در زمان بازگشت از صفین رساله‌اى نوشت و براى فرزندش امام حسن(ع) یا محمد بن حنفیه فرستاد و آن کتاب مفصلى است که در آن همه ابواب علم اخلاق و روش سلوک و احکام ملکات و همه صفات نجات‌بخش (المنجیات) و صفات هلاک‌کننده (المهلکات) و راه‌هاى رهایى از آن آمده است و دانشمندان شیعه و سنى آن را نقل کرده و ستوده‌اند.
  6. نویسنده، فارابى را از فیلسوفان شیعه دانسته و بر این مطلب تأکید کرده است که یکى دیگر از ادله‌اى که بر شیعى بودن فارابى دلالت دارد عبارت از این است که او در مورد شرائط امامت، شرط عصمت را ذکر کرده است که به‌طور روشن ثابت مى‌کند که وى شیعه است و نظر او در مورد نبوت نیز به همین ترتیب است. و اینکه فارابى اشعرى شمرده شود، هیچ کسى نگفته است.
  7. نویسنده سرانجام نوشته است: اندیشه اسلامى در نزد شیعه زنده و با نشاط ماند و از بین نرفت و به دست اندیشمندان و فیلسوفانى چون خواجه نصیر‌الدین طوسى، علامه حلى، ابن میثم بحرانى، صدرالمتألهین شیرازى و... ادامه یافت. ابن کثیر در تاریخش مى‌گوید: بعد از حمله مغول و تصرف بغداد، خواجه نصیر‌الدین طوسى رصدخانه ساخت و دارالحکمه‌اى تأسیس کرد تا فیلسوفان در آن مشغول پژوهش شوند و براى هر کدام روزى سه درهم مقرر کرد و دارالطب براى پزشکان بنا کرد و براى هر طبیب در هر روز دو درهم قرار داد و همچنین دارالحدیث ایجاد کرد و براى هر محدّث در هر روز نصف درهم مقرر ساخت. و به این ترتیب اشتغال به علوم فلسفى رواج یافت.

منابع

  • "الشیعة الإمامیة و نشأة العلوم الإسلامیة"، ویکی نور.