فاجعه رجیع: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '«رجيع» نام چاه آبى از قبيله هُذَيل بوده كه در هفتاد كيلومترى شمال شهر مكه قرار د...' ایجاد کرد)
 
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
«رجيع» نام چاه آبى از قبيله هُذَيل بوده كه در هفتاد كيلومترى شمال شهر مكه قرار داشته است. حادثه رجيع بنابه نقل برخى مورخان در صفر سال چهارم (سى و ششمين ماه هجرت) و به قول عده‌اى ديگر در سال سوم، اندكى پس از غزوه احد صورت گرفته است.
+
«رجیع» نام چاه آبى از قبیله هُذَیل بوده که در هفتاد کیلومترى شمال شهر [[مکه]] قرار داشته است. حادثه رجیع بنا به نقل برخى مورخان در [[ماه صفر|صفر]] سال چهارم (سى و ششمین ماه هجرت) و به قول عده‌اى دیگر در سال سوم، اندکى پس از [[غزوه احد]] صورت گرفته است.
== رجیع به نقل از اکثر مورخان ==
+
==بیان حادثه رجیع==
واقدى به نقل از عروة بن زبير مى‌گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اصحاب رجيع را به عنوان جاسوس به سوى مكه فرستاد تا از قريش اخبارى به دست آورند. آنان تا رجيع پيش رفته و در آنجا بنى لحيان متعرض آنها شدند. <ref>  المغازى، ج ص 354 </ref> نقل ديگرى مى‌ گويد: بنى لحيان از دو قبيله عضل و قاره [كه آنها از قبيله بنى هون بن خزيمة بن مدركه بودند] خواستند در توطئه مشتركى به بهانه اسلام آوردن و درخواست مبلغ نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بروند. پس از آن، افرادى كه اعزام مى ‌شوند، دستگير كرده به قريش بسپارند، به علاوه يكى را نيز در برابر سفيان بن خالد هذلى كه به دست عبد الله بن أنيس كشته شده بكشند.<ref>  المغازى، ج صص 355- 354 </ref> شش يا هفت نفر از اصحاب به منطقه رجيع رفته و گرفتار بنى لحيان‌ شده ‌اند. از اين گروه سه يا چهار تن، تن به اسارت نداده به شهادت رسيدند. سه نفر ديگر اسير شده به مكه برده شدند. يكى از آنان با نام عبد الله بن طارق در مرّالظهران خود را از قيد آزاد كرد و شمشيرى به دست گرفت تا با آنها بجنگد. دشمنان اسلام وى را سنگسار كرده و به شهادت رساندند. دو تن ديگر يكى حبيب بن عدى و ديگرى زيدبن الدثنه به دست مشركان مكه سپرده شدند و آنان نيز، وى را به انتقام كشتگان خود در بدر كشتند.
+
[[واقدی|واقدى]] به نقل از عروة بن زبیر مى‌گوید: [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلى الله علیه و آله و سلم اصحاب رجیع را به عنوان جاسوس به سوى [[مکه]] فرستاد تا از [[قریش|قریش]] اخبارى به دست آورند. آنان تا رجیع پیش رفته و در آنجا بنى لحیان متعرض آنها شدند.<ref>  المغازى، ج ۱، ص ۳۵۴ </ref> نقل دیگرى مى‌ گوید: بنى لحیان از دو قبیله عضل و قاره [که آنها از قبیله بنى هون بن خزیمة بن مدرکه بودند] خواستند در توطئه مشترکى به بهانه [[اسلام]] آوردن و درخواست مبلّغ نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بروند. پس از آن، افرادى که اعزام مى ‌شوند، دستگیر کرده به قریش بسپارند، به علاوه یکى را نیز در برابر سفیان بن خالد هذلى که به دست عبدالله بن أنیس کشته شده بکشند.<ref>  المغازى، ج ۱، صص ۳۵۵- ۳۵۴ </ref> شش یا هفت نفر از اصحاب به منطقه رجیع رفته و گرفتار بنى لحیان‌ شده ‌اند. از این گروه سه یا چهار تن، تن به اسارت نداده و به شهادت رسیدند. سه نفر دیگر اسیر شده به مکه برده شدند. یکى از آنان با نام عبدالله بن طارق در مرّالظهران خود را از قید آزاد کرد و شمشیرى به دست گرفت تا با آنها بجنگد. دشمنان اسلام وى را سنگسار کرده و به شهادت رساندند. دو تن دیگر یکى حبیب بن عدى و دیگرى زید بن الدثنه به دست مشرکان مکه سپرده شدند و آنان نیز وى را به انتقام کشتگان خود در [[غزوه بدر|بدر]] کشتند.
=== داستان کشته شدن حبیب بن عدی ===
+
===داستان کشته شدن حبیب بن عدی===
ماواه کنیز مجیر بن ابواهاب می گوید :وقتى تصميم به كشتن خبيب گرفتند، به او خبر دادم، گفت: براى من تيغى بفرست تا خود را براى كشته ‌شدن، پاكيزه كنم. من به وسيله كودكى، تيغى برايش فرستادم. چون پسرك به راه افتاد، با خود گفتم: اين چه كارى بود كه كردم؟ نكند در صدد انتقام برآيد و پسرك را بكشد و بگويد: مردى در مقابل مردى. وقتى پسر تيغ را به او داد، خبيب گفت: به جانت قسم، آيا مادرت نترسيد كه وقتى ترا همراه تيغ پيش من مى ‌فرستد، من مكرى بكنم؟ سپس او را فرستاد.
+
ماواه کنیز مجیر بن ابواهاب می گوید: وقتى تصمیم به کشتن حبیب گرفتند، به او خبر دادم، گفت: براى من تیغى بفرست تا خود را براى کشته ‌شدن، پاکیزه کنم. من به وسیله کودکى، تیغى برایش فرستادم. چون پسرک به راه افتاد، با خود گفتم: این چه کارى بود که کردم؟ نکند در صدد انتقام برآید و پسرک را بکشد و بگوید: مردى در مقابل مردى. وقتى پسر تیغ را به او داد، حبیب گفت: به جانت قسم، آیا مادرت نترسید که وقتى ترا همراه تیغ پیش من مى ‌فرستد، من مکرى بکنم؟ سپس او را فرستاد.
به روايت ابن هشام، اين پسر فرزند مأواه بود و برخى او را ابو حسين بن‌ حارث بن عدى بن نوفل بن عبد مناف ناميده‌ اند.
+
به روایت [[ابن هشام حمیری|ابن هشام]]، این پسر فرزند مأواه بود و برخى او را ابو حسین بن‌ حارث بن عدى بن نوفل بن [[عبدمناف|عبد مناف]] نامیده‌ اند.  
  
ابن اسحاق گويد: سپس خبيب را به تنعيم آوردند تا او را به دار زنند؛ گفت: اگر ممكن است، مرا رها كنيد تا دو ركعت نماز بگزارم. گفتند: مانعى ندارد. پس دو ركعت نماز به جاى آورد. سپس گفت: به خدا قسم، اگر خوف آن نبود كه گمان كنيد از ترس مرگ نماز را طول مى‌دهم، بيشتر نماز مى‌خواندم. خبيب نخستين كسى بود كه دو ركعت نماز را در هنگام كشته شدن سنّت نهاد.<ref> سيره ابن هشام، 3/ 178- 193؛ الاكتفاء 2/ 134- 141؛ الطبقات الكبرى، 2/ 55- 56؛ 8/ 302؛ البدء و التاريخ، 4/ 209- 211؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 538- 542؛ العبر، 2/ 2/ 72؛ البداية و النهايه، 4/ 62؛ انساب الاشراف، 1/ 375؛ الكامل فى التاريخ، 2/ 67؛ المغازى، 1/ 354؛ تاريخ ابن الوردى، 1/ 158؛ تاريخ الخميس، 1/ 354- 458؛ زاد المعاد، 2/ 109؛ تاريخ الاسلام (ذهبى)، 1/ 187؛ سيره ابن كثير، 3/ 123؛ الاغانى، 4/ 225- 227؛ المواهب اللدنيه، 1/ 100- 103؛ الاستيعاب، 1/ 429- 234؛ الاشتقاق، 442. </ref>
+
ابن هشام می افزاید: سپس خبیب را به [[تنعیم]] آوردند تا او را به دار زنند؛ گفت: اگر ممکن است، مرا رها کنید تا دو رکعت [[نماز]] بگزارم. گفتند: مانعى ندارد. پس دو رکعت نماز به جاى آورد. سپس گفت: به خدا قسم، اگر خوف آن نبود که گمان کنید از ترس مرگ نماز را طول مى‌دهم، بیشتر نماز مى‌خواندم. حبیب نخستین کسى بود که دو رکعت نماز را در هنگام کشته شدن سنّت نهاد.<ref> سیره ابن هشام، ۳/ ۱۷۸- ۱۹۳؛ الاکتفاء ۲/ ۱۳۴- ۱۴۱؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۵۵- ۵۶؛ ۸/ ۳۰۲؛ البدء و التاریخ، ۴/ ۲۰۹- ۲۱۱؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/ ۵۳۸- ۵۴۲؛ العبر، ۲/ ۲/ ۷۲؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۶۲؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۷۵؛ الکامل فى التاریخ، ۲/ ۶۷؛ المغازى، ۱/ ۳۵۴؛ تاریخ ابن الوردى، ۱/ ۱۵۸؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۳۵۴- ۴۵۸؛ زاد المعاد، ۲/ ۱۰۹؛ تاریخ الاسلام (ذهبى)، ۱/ ۱۸۷؛ سیره ابن کثیر، ۳/ ۱۲۳؛ الاغانى، ۴/ ۲۲۵- ۲۲۷؛ المواهب اللدنیه، ۱/ ۱۰۰- ۱۰۳؛ الاستیعاب، ۱/ ۴۲۹- ۲۳۴؛ الاشتقاق، ۴۴۲. </ref>
== بیان حادثه رجیع از دیدگاه علامه جعفر مرتضی عاملی ==
+
===بیان حادثه از دیدگاه علامه جعفر مرتضی===
گروهى از مسلمانان در نزديكى منازل هذيل در منطقه رجيع در حال گذر بودند كه مردان هذيل به آنان حمله بردند و كشتند.
+
گروهى از مسلمانان در نزدیکى منازل هذیل در منطقه رجیع در حال گذر بودند که مردان هذیل به آنان حمله بردند و کشتند.
مسلمانان شش نفر بودند. يكى از آنان عاصم بن ثابت بود. علاوه بر اين دو نفر ديگر هم به نام‌هاى خبيب بن عدى، و زيد بن دثنه اسير و در نهايت به دست مشركان مكّه افتادند. قريش آن دو را از روى حقد و كينه، و ستمگرى، ناجوانمردانه كشتند.
+
مسلمانان شش نفر بودند. یکى از آنان عاصم بن ثابت بود. علاوه بر این، دو نفر دیگر هم به نام‌هاى حبیب بن عدى و زید بن دثنه اسیر، و در نهایت به دست مشرکان مکه افتادند. قریش آن دو را از روى حقد و کینه و ستمگرى، ناجوانمردانه کشتند.
غير از اين، هر چه در اين باره گفته ‌اند: يا در دروغ و جعلى بودن آن ترديد نداريم و يا در صحّت و درستى آن ترديد بسيار هست.<ref> سيرت جاودانه ،ج‌2،ص:327 </ref>
+
غیر از این، هر چه در این باره گفته ‌اند: یا در دروغ و جعلى بودن آن تردید نداریم و یا در صحّت و درستى آن تردید بسیار هست.<ref> سیرت جاودانه ،ج‌۲،ص:۳۲۷ </ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
*سيرت جاودانه / ترجمه‌ الصحيح من سيرة النبي الأعظم‌،جعفر مرتضى العاملى / مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى‌، 1384 ش‌
+
 
*رسول جعفریان،سیره رسول خدا،انتشارات دلیل ما
+
*سیرت جاودانه، ترجمه‌ الصحیح من سیرة النبی الأعظم‌، جعفر مرتضى عاملى، مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‌، ۱۳۸۴ش.
 +
*رسول جعفریان، سیره رسول خدا، انتشارات دلیل ما.
 +
 
 
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
 
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
[[رده:سال 4 هجری قمری]]
+
[[رده:سال ۴ هجری قمری]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۳۲

«رجیع» نام چاه آبى از قبیله هُذَیل بوده که در هفتاد کیلومترى شمال شهر مکه قرار داشته است. حادثه رجیع بنا به نقل برخى مورخان در صفر سال چهارم (سى و ششمین ماه هجرت) و به قول عده‌اى دیگر در سال سوم، اندکى پس از غزوه احد صورت گرفته است.

بیان حادثه رجیع

واقدى به نقل از عروة بن زبیر مى‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم اصحاب رجیع را به عنوان جاسوس به سوى مکه فرستاد تا از قریش اخبارى به دست آورند. آنان تا رجیع پیش رفته و در آنجا بنى لحیان متعرض آنها شدند.[۱] نقل دیگرى مى‌ گوید: بنى لحیان از دو قبیله عضل و قاره [که آنها از قبیله بنى هون بن خزیمة بن مدرکه بودند] خواستند در توطئه مشترکى به بهانه اسلام آوردن و درخواست مبلّغ نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بروند. پس از آن، افرادى که اعزام مى ‌شوند، دستگیر کرده به قریش بسپارند، به علاوه یکى را نیز در برابر سفیان بن خالد هذلى که به دست عبدالله بن أنیس کشته شده بکشند.[۲] شش یا هفت نفر از اصحاب به منطقه رجیع رفته و گرفتار بنى لحیان‌ شده ‌اند. از این گروه سه یا چهار تن، تن به اسارت نداده و به شهادت رسیدند. سه نفر دیگر اسیر شده به مکه برده شدند. یکى از آنان با نام عبدالله بن طارق در مرّالظهران خود را از قید آزاد کرد و شمشیرى به دست گرفت تا با آنها بجنگد. دشمنان اسلام وى را سنگسار کرده و به شهادت رساندند. دو تن دیگر یکى حبیب بن عدى و دیگرى زید بن الدثنه به دست مشرکان مکه سپرده شدند و آنان نیز وى را به انتقام کشتگان خود در بدر کشتند.

داستان کشته شدن حبیب بن عدی

ماواه کنیز مجیر بن ابواهاب می گوید: وقتى تصمیم به کشتن حبیب گرفتند، به او خبر دادم، گفت: براى من تیغى بفرست تا خود را براى کشته ‌شدن، پاکیزه کنم. من به وسیله کودکى، تیغى برایش فرستادم. چون پسرک به راه افتاد، با خود گفتم: این چه کارى بود که کردم؟ نکند در صدد انتقام برآید و پسرک را بکشد و بگوید: مردى در مقابل مردى. وقتى پسر تیغ را به او داد، حبیب گفت: به جانت قسم، آیا مادرت نترسید که وقتى ترا همراه تیغ پیش من مى ‌فرستد، من مکرى بکنم؟ سپس او را فرستاد. به روایت ابن هشام، این پسر فرزند مأواه بود و برخى او را ابو حسین بن‌ حارث بن عدى بن نوفل بن عبد مناف نامیده‌ اند.

ابن هشام می افزاید: سپس خبیب را به تنعیم آوردند تا او را به دار زنند؛ گفت: اگر ممکن است، مرا رها کنید تا دو رکعت نماز بگزارم. گفتند: مانعى ندارد. پس دو رکعت نماز به جاى آورد. سپس گفت: به خدا قسم، اگر خوف آن نبود که گمان کنید از ترس مرگ نماز را طول مى‌دهم، بیشتر نماز مى‌خواندم. حبیب نخستین کسى بود که دو رکعت نماز را در هنگام کشته شدن سنّت نهاد.[۳]

بیان حادثه از دیدگاه علامه جعفر مرتضی

گروهى از مسلمانان در نزدیکى منازل هذیل در منطقه رجیع در حال گذر بودند که مردان هذیل به آنان حمله بردند و کشتند. مسلمانان شش نفر بودند. یکى از آنان عاصم بن ثابت بود. علاوه بر این، دو نفر دیگر هم به نام‌هاى حبیب بن عدى و زید بن دثنه اسیر، و در نهایت به دست مشرکان مکه افتادند. قریش آن دو را از روى حقد و کینه و ستمگرى، ناجوانمردانه کشتند. غیر از این، هر چه در این باره گفته ‌اند: یا در دروغ و جعلى بودن آن تردید نداریم و یا در صحّت و درستى آن تردید بسیار هست.[۴]

پانویس

  1. المغازى، ج ۱، ص ۳۵۴
  2. المغازى، ج ۱، صص ۳۵۵- ۳۵۴
  3. سیره ابن هشام، ۳/ ۱۷۸- ۱۹۳؛ الاکتفاء ۲/ ۱۳۴- ۱۴۱؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۵۵- ۵۶؛ ۸/ ۳۰۲؛ البدء و التاریخ، ۴/ ۲۰۹- ۲۱۱؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/ ۵۳۸- ۵۴۲؛ العبر، ۲/ ۲/ ۷۲؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۶۲؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۷۵؛ الکامل فى التاریخ، ۲/ ۶۷؛ المغازى، ۱/ ۳۵۴؛ تاریخ ابن الوردى، ۱/ ۱۵۸؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۳۵۴- ۴۵۸؛ زاد المعاد، ۲/ ۱۰۹؛ تاریخ الاسلام (ذهبى)، ۱/ ۱۸۷؛ سیره ابن کثیر، ۳/ ۱۲۳؛ الاغانى، ۴/ ۲۲۵- ۲۲۷؛ المواهب اللدنیه، ۱/ ۱۰۰- ۱۰۳؛ الاستیعاب، ۱/ ۴۲۹- ۲۳۴؛ الاشتقاق، ۴۴۲.
  4. سیرت جاودانه ،ج‌۲،ص:۳۲۷

منابع

  • سیرت جاودانه، ترجمه‌ الصحیح من سیرة النبی الأعظم‌، جعفر مرتضى عاملى، مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‌، ۱۳۸۴ش.
  • رسول جعفریان، سیره رسول خدا، انتشارات دلیل ما.