زهد/زهد مذموم (شهید مطهری): تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | '''دو نوع زهدی که مورد قبول اسلام نیست''' | + | '''دو نوع زهدی که مورد قبول اسلام نیست:''' |
− | بعضی خیال می | + | بعضی خیال می کنند که فلسفه «[[زهد]]» این است که کار [[دین]] از کارهایی از قبیل تجارت و زراعت و صنعت جداست و هرکدام از آنها به دنیایی جداگانه تعلّق دارد. کار دین [[عبادت]] است و کار [[دنیا]] کسب و تجارت و زراعت و صنعت و مدیریت و امثال اینها، و زهد یعنی رو آوردن از کار دنیا به کار آخرت. البته این غلط است، زیرا آن اموری که به عنوان کار دنیا خوانده شده مورد توصیه ی [[اسلام]] است و زهد شامل آنها به هیچ وجه نمی شود. |
− | + | دو نوع زهد است که ما با مراجعه به نصوص قطعی اسلامی می توانیم بفهمیم که این دو نوع زهد در اسلام وجود ندارد ولی در غیر اسلام این دو نوع زهد وجود دارد. یکی از آنها به این معناست که کار دنیا و [[آخرت]] از یکدیگر جداست؛ یعنی ما دو نوع کار داریم: بعضی کارها مربوط به دنیاست، مانند کسب و تجارت و زراعت و صنعت و دنبال روزی و تحصیل مال رفتن. هرچیزی که مربوط به زندگی دنیاست مال دنیاست و تعلّق دارد به این دنیا و اساساً به دنیای دیگر تعلّق و وابستگی ندارد. | |
− | + | ||
− | در مقابل، | + | در مقابل، کارهای دیگری است که به زندگی دنیا بستگی ندارد و مربوط نیست، یعنی تأثیر مثبت و مفیدی در زندگی دنیا ندارد، اگر تأثیر مضر نداشته باشد؛ اسم آنها عبادت است. عبادت یعنی [[دعا]] خواندن، [[روزه]] گرفتن، ریاضت کشیدن. آنگاه زهد یعنی رها کردن زندگی دنیا برای اینکه انسان فراغت پیدا کند برای کارهای آخرت. پس زهد یعنی رها کردن کارهای دنیا برای رسیدن به آن دسته از کارها که اسمش را کار آخرت می گذاریم. آنگاه ما برای اینکه بتوانیم زاهد باشیم راهی جز جدا کردن خود از اجتماع نداریم؛ راهش عزلت و انزوا و [[رهبانیت]] و غارنشینی و دیرنشینی و صومعه نشینی است. نتیجه اش همان رهبانیتی است که می دانیم در دنیای [[مسیحیت]] چقدر رایج بوده است. |
+ | |||
+ | آیا اسلام چنین مفهوم و تصوری را برای زهد می پذیرد؟ نه، این از واضحات است و احتیاج به استدلال ندارد. به هر حال چیزهایی را که زهد مسیحیت جزء دنیا می داند، اسلام آنها را با یک شرط جزء آخرت می داند و آن اینکه برای [[الله|خدا]] صورت گرفته باشد. اسلام فرقی بین دنیا و آخرت به آن شکل که کارها را دو دسته کند، قائل نیست. | ||
− | + | از نظر [[اسلام]] تجارت یا زراعت می تواند مال دنیا باشد و می تواند مال آخرت باشد. بستگی دارد به هدف شما. اگر کار و کسب می کنید، از راه مشروع آن وارد شوید؛ اگر تجارت می کنید نخواهید [[ربا خواری|ربا]] بخورید، نخواهید معامله تان غَرَری باشد، نخواهید بی انصافی کنید، بلکه تجارت می کنید برای اینکه تولید ثروت کنید و خودتان را از ذلّت و تکدّی نجات دهید، برای اینکه به جامعه ی خودتان خدمت کنید و قدرت اقتصادی جامعه ی خودتان را افزایش دهید، از نظر اسلام این عبادت است. | |
− | |||
− | به | + | بنابراین زهد به این معنی که ما دو قلمرو در نظر بگیریم یکی برای دنیا و دیگری برای آخرت، در اسلام وجود ندارد. اسلام گفته چه چیزی [[حلال]] است و چه چیزی [[حرام]]. گفته [[شراب خواری|شراب]] حرام است. شراب، هم برای دنیای تو مضر است و هم برای آخرت تو. گفته [[قمار]] و ربا حرام است. اینها، هم برای دنیای تو مضرند و هم برای آخرت تو. اگر اسم اینها را دنیا می گذاری بگذار. این یک نوع از زهد بود که زهد مسیحی است و اسلام آن را نمی پذیرد ولی متأسفانه تصور بسیاری از ما درباره ی زهد همین شکل مسیحی آن است. |
− | از | + | '''برداشت غلط دیگر از زهد:''' |
− | + | زهد مفهوم دیگری دارد که این مفهوم را نیز باید توضیح دهیم و آن اینکه نمی گوییم قلمرو دنیا و قلمرو آخرت، بلکه می گوییم همه ی کارهای دنیا را چون وظیفه است باید انجام بدهیم، ولی حساب لذت دنیا از حساب لذت آخرت جداست. ما یا باید در دنیا لذت ببریم و از لذت آخرت محروم باشیم یا لذت آخرت را به دست آوریم و خودمان را از لذت دنیا محروم کنیم. این هم خودش یک طرز تفکری است. این اشخاص نمی گویند که باید کار و کسب و زندگی را رها کرد؛ می گویند چون وظیفه است انجام می دهیم ولی کوشش می کنیم در این دنیا لذت نبریم برای اینکه هرچه در این دنیا لذت ببریم از لذت آخرت ما کاسته می شود. هرچه که در دنیا خوشی کنیم از خوشیهای آخرت ما کاسته می شود. پس در اینجا لذت دنیا را می دهیم تا لذت آخرت را بگیریم. | |
+ | [[ابن سینا|ابوعلی سینا]] در نمط نهم [[الاشارات و التنبیهات (کتاب)|اشارات]] می گوید: «اَلْمُعْرِضُ عَنْ مَتاعِ الدُّنْیا وَ طَیِّباتِها یُسَمّی بِاسْمِ الزّاهِدِ». یعنی به کسی که از لذت دنیا اعراض می کند برای اینکه به لذت آخرت برسد، اصطلاحاً زاهد می گویند. | ||
− | + | اما این طرز تفکر چطور است؟ آیا اصل معاوضه ی لذتها صحیح است؟ آیا اسلام برای لذتها دو قلمرو قائل است، یعنی معتقد است که اگر انسان لذت دنیایی برد، دیگر باید از لذت آخرت محروم باشد؟ از آن طرف، آیا اسلام معتقد است که اگر انسان خودش را از لذت دنیا محروم کرد، در آن دنیا به او لذت می دهند و می گویند چون خودت را در دنیا از لذت محروم کردی، در عوض در اینجا بیا بگیر؟ به عبارت دیگر آیا برای هرکسی یک مقدار اعتبار لذت قائل شده اند و او باید آن را وصول کند یا در دنیا یا در آخرت؟ اگر در دنیا وصول کرد حسابش تمام می شود، اما اگر وصول نکرد حق دارد در آخرت وصول کند؟ بعضی خیال می کنند مفهوم «{{متن قرآن|اَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکمْ فی حَیاتِکمُ الدُّنْیا}}»<ref> سوره احقاف، آیه ۲۰ </ref> همین است! | |
− | |||
− | + | نه، این هم درست نیست. مطمئناً اگر کسی در دنیا خودش را از لذتهای دنیا محروم کند به این حساب که در آن دنیا به او لذت بدهند، در آن دنیا روی این حساب به او لذت نمی دهند؛ نمی گویند تو چه بنده ی خوبی بودی که در دنیا لذت نبردی؛ حالا که در دنیا محرومیت کشیدی عوض آن محرومیت، اینجا به تو لذت می دهیم. نمی گویند تو از ما یک مقدار لذت طلبکاری، حالا که قبلاً از آن استفاده نکرده ای الآن استفاده کن. قطعاً چنین چیزی وجود ندارد؛ یعنی لذتهای آخرت نتیجه ی محرومیتهای عمدی که بشر خودش برای خودش ایجاد کند نیست، بلکه مولود عوامل دیگر است. | |
− | اما طرف دیگر قضیه این است: آیا اگر ما لذت دنیا را بردیم، در آن دنیا می گویند چون لذت دنیا ولو لذت حلال دنیا را برده اید، دیگر حق ندارید لذت ببرید؟ بنابراین شما | + | اما طرف دیگر قضیه این است: آیا اگر ما لذت دنیا را بردیم، در آن دنیا می گویند چون لذت دنیا ولو لذت حلال دنیا را برده اید، دیگر حق ندارید لذت ببرید؟ بنابراین شما یکی از دو بدبختی را باید تحمل کنید: یا در دنیا محرومیت بکشید یا در آخرت، و ایندو با هم جمع نمی شوند. این هم از نظر منطق اسلام مردود است. |
− | قرآن تصریح | + | [[قرآن]] تصریح کرده است که ما خوشیها را در دنیا [[حلال]] کردیم. می گوید هرچه خوشی و هرچه پاکیزگی و هرچه را که بدبختی برای بشر نمی آورد حلال کردیم. قرآن می گوید ما آن لذتی را [[حرام]] کردیم که واقعاً لذت نیست، بدبختی است. شراب را تو خیال می کنی لذت و خوشی است اما متوجه عواقب آن برای روحت، برای بدنت و برای اجتماعت نیستی. پس این منطق هم در باب زهد، در اسلام وجود ندارد که کسی خیال کند من از لذت حلال دنیا چشم می پوشم برای اینکه در عوض لذتی در آخرت به من بدهند و معاوضه کنند؛ چنین معاوضه ای وجود ندارد. |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
+ | |||
+ | ==منبع== | ||
+ | |||
+ | [[احیای تفکر اسلامی (کتاب)|احیای تفکر اسلامی]]، استاد مطهری، در دسترس در [http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=5716&BookArticleID=131140&Change=Prev سایت شهید مطهری]، بازیابی: ۴ آذر ۱۳۹۲. | ||
+ | |||
+ | [[رده:گفتارهای شهید مطهری]] |
نسخهٔ کنونی تا ۸ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۷
دو نوع زهدی که مورد قبول اسلام نیست:
بعضی خیال می کنند که فلسفه «زهد» این است که کار دین از کارهایی از قبیل تجارت و زراعت و صنعت جداست و هرکدام از آنها به دنیایی جداگانه تعلّق دارد. کار دین عبادت است و کار دنیا کسب و تجارت و زراعت و صنعت و مدیریت و امثال اینها، و زهد یعنی رو آوردن از کار دنیا به کار آخرت. البته این غلط است، زیرا آن اموری که به عنوان کار دنیا خوانده شده مورد توصیه ی اسلام است و زهد شامل آنها به هیچ وجه نمی شود.
دو نوع زهد است که ما با مراجعه به نصوص قطعی اسلامی می توانیم بفهمیم که این دو نوع زهد در اسلام وجود ندارد ولی در غیر اسلام این دو نوع زهد وجود دارد. یکی از آنها به این معناست که کار دنیا و آخرت از یکدیگر جداست؛ یعنی ما دو نوع کار داریم: بعضی کارها مربوط به دنیاست، مانند کسب و تجارت و زراعت و صنعت و دنبال روزی و تحصیل مال رفتن. هرچیزی که مربوط به زندگی دنیاست مال دنیاست و تعلّق دارد به این دنیا و اساساً به دنیای دیگر تعلّق و وابستگی ندارد.
در مقابل، کارهای دیگری است که به زندگی دنیا بستگی ندارد و مربوط نیست، یعنی تأثیر مثبت و مفیدی در زندگی دنیا ندارد، اگر تأثیر مضر نداشته باشد؛ اسم آنها عبادت است. عبادت یعنی دعا خواندن، روزه گرفتن، ریاضت کشیدن. آنگاه زهد یعنی رها کردن زندگی دنیا برای اینکه انسان فراغت پیدا کند برای کارهای آخرت. پس زهد یعنی رها کردن کارهای دنیا برای رسیدن به آن دسته از کارها که اسمش را کار آخرت می گذاریم. آنگاه ما برای اینکه بتوانیم زاهد باشیم راهی جز جدا کردن خود از اجتماع نداریم؛ راهش عزلت و انزوا و رهبانیت و غارنشینی و دیرنشینی و صومعه نشینی است. نتیجه اش همان رهبانیتی است که می دانیم در دنیای مسیحیت چقدر رایج بوده است.
آیا اسلام چنین مفهوم و تصوری را برای زهد می پذیرد؟ نه، این از واضحات است و احتیاج به استدلال ندارد. به هر حال چیزهایی را که زهد مسیحیت جزء دنیا می داند، اسلام آنها را با یک شرط جزء آخرت می داند و آن اینکه برای خدا صورت گرفته باشد. اسلام فرقی بین دنیا و آخرت به آن شکل که کارها را دو دسته کند، قائل نیست.
از نظر اسلام تجارت یا زراعت می تواند مال دنیا باشد و می تواند مال آخرت باشد. بستگی دارد به هدف شما. اگر کار و کسب می کنید، از راه مشروع آن وارد شوید؛ اگر تجارت می کنید نخواهید ربا بخورید، نخواهید معامله تان غَرَری باشد، نخواهید بی انصافی کنید، بلکه تجارت می کنید برای اینکه تولید ثروت کنید و خودتان را از ذلّت و تکدّی نجات دهید، برای اینکه به جامعه ی خودتان خدمت کنید و قدرت اقتصادی جامعه ی خودتان را افزایش دهید، از نظر اسلام این عبادت است.
بنابراین زهد به این معنی که ما دو قلمرو در نظر بگیریم یکی برای دنیا و دیگری برای آخرت، در اسلام وجود ندارد. اسلام گفته چه چیزی حلال است و چه چیزی حرام. گفته شراب حرام است. شراب، هم برای دنیای تو مضر است و هم برای آخرت تو. گفته قمار و ربا حرام است. اینها، هم برای دنیای تو مضرند و هم برای آخرت تو. اگر اسم اینها را دنیا می گذاری بگذار. این یک نوع از زهد بود که زهد مسیحی است و اسلام آن را نمی پذیرد ولی متأسفانه تصور بسیاری از ما درباره ی زهد همین شکل مسیحی آن است.
برداشت غلط دیگر از زهد:
زهد مفهوم دیگری دارد که این مفهوم را نیز باید توضیح دهیم و آن اینکه نمی گوییم قلمرو دنیا و قلمرو آخرت، بلکه می گوییم همه ی کارهای دنیا را چون وظیفه است باید انجام بدهیم، ولی حساب لذت دنیا از حساب لذت آخرت جداست. ما یا باید در دنیا لذت ببریم و از لذت آخرت محروم باشیم یا لذت آخرت را به دست آوریم و خودمان را از لذت دنیا محروم کنیم. این هم خودش یک طرز تفکری است. این اشخاص نمی گویند که باید کار و کسب و زندگی را رها کرد؛ می گویند چون وظیفه است انجام می دهیم ولی کوشش می کنیم در این دنیا لذت نبریم برای اینکه هرچه در این دنیا لذت ببریم از لذت آخرت ما کاسته می شود. هرچه که در دنیا خوشی کنیم از خوشیهای آخرت ما کاسته می شود. پس در اینجا لذت دنیا را می دهیم تا لذت آخرت را بگیریم. ابوعلی سینا در نمط نهم اشارات می گوید: «اَلْمُعْرِضُ عَنْ مَتاعِ الدُّنْیا وَ طَیِّباتِها یُسَمّی بِاسْمِ الزّاهِدِ». یعنی به کسی که از لذت دنیا اعراض می کند برای اینکه به لذت آخرت برسد، اصطلاحاً زاهد می گویند.
اما این طرز تفکر چطور است؟ آیا اصل معاوضه ی لذتها صحیح است؟ آیا اسلام برای لذتها دو قلمرو قائل است، یعنی معتقد است که اگر انسان لذت دنیایی برد، دیگر باید از لذت آخرت محروم باشد؟ از آن طرف، آیا اسلام معتقد است که اگر انسان خودش را از لذت دنیا محروم کرد، در آن دنیا به او لذت می دهند و می گویند چون خودت را در دنیا از لذت محروم کردی، در عوض در اینجا بیا بگیر؟ به عبارت دیگر آیا برای هرکسی یک مقدار اعتبار لذت قائل شده اند و او باید آن را وصول کند یا در دنیا یا در آخرت؟ اگر در دنیا وصول کرد حسابش تمام می شود، اما اگر وصول نکرد حق دارد در آخرت وصول کند؟ بعضی خیال می کنند مفهوم «اَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکمْ فی حَیاتِکمُ الدُّنْیا»[۱] همین است!
نه، این هم درست نیست. مطمئناً اگر کسی در دنیا خودش را از لذتهای دنیا محروم کند به این حساب که در آن دنیا به او لذت بدهند، در آن دنیا روی این حساب به او لذت نمی دهند؛ نمی گویند تو چه بنده ی خوبی بودی که در دنیا لذت نبردی؛ حالا که در دنیا محرومیت کشیدی عوض آن محرومیت، اینجا به تو لذت می دهیم. نمی گویند تو از ما یک مقدار لذت طلبکاری، حالا که قبلاً از آن استفاده نکرده ای الآن استفاده کن. قطعاً چنین چیزی وجود ندارد؛ یعنی لذتهای آخرت نتیجه ی محرومیتهای عمدی که بشر خودش برای خودش ایجاد کند نیست، بلکه مولود عوامل دیگر است.
اما طرف دیگر قضیه این است: آیا اگر ما لذت دنیا را بردیم، در آن دنیا می گویند چون لذت دنیا ولو لذت حلال دنیا را برده اید، دیگر حق ندارید لذت ببرید؟ بنابراین شما یکی از دو بدبختی را باید تحمل کنید: یا در دنیا محرومیت بکشید یا در آخرت، و ایندو با هم جمع نمی شوند. این هم از نظر منطق اسلام مردود است.
قرآن تصریح کرده است که ما خوشیها را در دنیا حلال کردیم. می گوید هرچه خوشی و هرچه پاکیزگی و هرچه را که بدبختی برای بشر نمی آورد حلال کردیم. قرآن می گوید ما آن لذتی را حرام کردیم که واقعاً لذت نیست، بدبختی است. شراب را تو خیال می کنی لذت و خوشی است اما متوجه عواقب آن برای روحت، برای بدنت و برای اجتماعت نیستی. پس این منطق هم در باب زهد، در اسلام وجود ندارد که کسی خیال کند من از لذت حلال دنیا چشم می پوشم برای اینکه در عوض لذتی در آخرت به من بدهند و معاوضه کنند؛ چنین معاوضه ای وجود ندارد.
پانویس
- ↑ سوره احقاف، آیه ۲۰
منبع
احیای تفکر اسلامی، استاد مطهری، در دسترس در سایت شهید مطهری، بازیابی: ۴ آذر ۱۳۹۲.