تعیین مقام صدر: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{الگو:بخشی از یک کتاب}} | |
+ | «مقام صدارت» در دوره [[صفویه]] توسط شاه اسماعیل پدید آمد و برای این مقام وظایف خاصی تعیین شده بود. نظارت بر اشاعه [[تشیع]] و ریاست بر افراد طبقات روحانی و ریشه کنی عقاید مخالف، از جمله وظایف مقام صدر بود. | ||
− | بعد از اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور از سوی | + | ==پیدایش مقام صدر== |
+ | مقام صدر از مقاماتی بود که در دوره [[صفویه]] پدید آمد و مورد استقبال شاه عباس اول نیز قرار گرفت. بعد از اعلام [[تشیع]] به عنوان مذهب رسمی کشور از سوی شاه اسماعیل، نیاز عاجلی برای برقراری همگونی فکری از طریق ارشاد و تسریع اشاعه عقاید شیعی پدید آمد. | ||
+ | گفته شده کمبود حادی در زمینه آثار قضایی [[شیعه]] وجود داشت و یک قاضی [[شرع]] نسخه ای از یک جزوه قدیمی در اصول عقاید تهیه کرد که به عنوان مأخذ برای تعلیمات دینی مورد استفاده قرار گیرد. همچنین کمبودی نیز در زمینه علمای شیعه وجود داشت و شاه اسماعیل مجبور شد تعدادی از علمای شیعی را از [[سوریه]] بیاورد. | ||
− | + | شاه اسماعیل برای نظارت بر اشاعه تشیع و ریاست بر افراد طبقات روحانی، مقامی به نام صدر تعیین کرد. مقام صدرات در دولتهای تیموری و ترکمن وجود داشت؛ اما ویژگی مهم این مقام در دولت [[صفویه]] این بود که صدر یک برگزیده سیاسی بود و شاهان صفوی از این مقام برای نظارت بر طبقات روحانی استفاده می کردند. | |
− | |||
− | اسماعیل برای | ||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | از آنجا که صفویان باور به مذهب رسمی را با وفاداری به دولت معادل می دانستند، ریشه کنی عقاید مخالف ضروری بود و این کار نیز قسمتی از وظایف مقام صدر بود. | ||
− | == | + | عملکرد خوب بازوی دنیوی حکومت و توانایی بقا در برابر حملات خصمانه همسایگان [[سنی]] آن، وابسته به برقراری موفقیت آمیز همگونی فکری بود. این کار که در ابتدا بخش عمده وظایف صدر را تشکیل می داد تا پایان سلطنت شاه اسماعیل به طور عمده انجام پذیرفته بود. از آن پس توان صدر به طور عمده مصروف اداره کلی نهاد مذهب و نظارت بر [[وقف|اوقاف]] می شد، در نتیجه نفوذ سیاسی صدر پایین آمد. |
− | + | ||
+ | ==مقام صدر و شاهان بعدی== | ||
+ | |||
+ | '''شاه عباس اول''' | ||
+ | |||
+ | حاکمیت قدرتمند شاه عباس اول منافی هر گونه تلاش علما برای به مبارزه طلبیدن سلطه شاه بود و شاه به خود می بالید که دوران سلطنت وی بری از اختلافات ویرانگرانه میان مقامات روحانی رقیب و هوی و هوس های آنان برای تصاحب قدرت سیاسی می باشد. | ||
+ | |||
+ | نقل شده است که روزی هنگامی که وی با عالم مشهور [[میرداماد|میر محمدباقر داماد]] در طرف راستش و [[شیخ بهایی|شیخ بهاءالدین عاملی]] که به همان اندازه شهرت داشت در طرف چپش سرگرم سواری بود، شاه خواست دریابد آیا [[حسادت]] پنهانی در سینه این دو ملای دانشمند وجود دارد یا نه؟ او به میر محمدباقر که اسبش جفتک می زد و جست و خیز می کرد رو کرد و گفت: «شیخ بهاءالدین سوار چه جانور تنبلی شده! او نمی تواند حیوان را به حرکت در کنار ما وادارد». میرداماد گفت «تعجب اینجاست که این اسب وقتی بار علم و دانشی را که بر پشت دارد می بیند، اصلاً چطور حرکت می کند.» | ||
+ | |||
+ | بعد از مدتی شاه عباس به شیخ بهاءالدین رو کرد و گفت «هرگز اسبی به چموشی اسبی که میر محمدباقر سوار شده، دیده بودی؟ هیچ درست نیست که اسبی که چنین ملای مهمی را سواری می دهد این طور راه برود.» شیخ گفت «مطمئنم وقتی پادشاه توجه کنند که اسب به راستی حق دارد به سوارش بنازد او را خواهند بخشید.» | ||
+ | |||
+ | شاه روی زین به جلو خم شد و به خاطر اعطای نعمت وجود دو مرد دانا و دیندار در دوران سلطنتش که گرچه در یک دربار زندگی می کنند اما قلبشان به رشک و نفرت آلوده نشده، شکر خداوند متعال را به جای آورد. | ||
+ | |||
+ | '''شاه عباس دوم''' | ||
+ | |||
+ | شاه عباس دوم مقام بسیار مهم صدارت را به دو شاخه خاصه و ممالک تقسیم کرد. اگرچه با توجه به اهمیت افزایش یافته شاخه خاصه از بخش اداری کشور این کار گامی منطقی بود اما تقسیم مقام به معنای اشتراک و بنابراین تضعیف قدرت بود. صدر همچنان مسئول اداره [[وقف|موقوفات]] بود و وظایف قضایی خاص نیز داشت. لکن نقش سیاسی صدر بر عهده [[شیخ الاسلام]] بود. | ||
+ | |||
+ | یکی از مهمترین ویژگیهای دوره شاه عباس دوم و شاهان بعد از او این است که طبقات روحانی به طور روزافزونی خود را از کنترل سیاسی که بر آنان اعمال می شد آزاد می کردند. و در نتیجه همچون یک کل نفوذ بسیار بیشتری می یافتند. علمای قدرتمندی ظاهر شدند که یک مثال آنها [[علامه مجلسى|ملا محمدباقر مجلسی]] است. او از سال ۱۰۹۸ قمری تصدی مقام شیخ الاسلام را بر عهده داشت و بعد از به سلطنت رسیدن شاه سلطان حسین در ۱۱۰۶ قمری به مقام جدید ملاباشیگری منصوب شد و تا هنگام مرگ در این مقام باقی ماند. و در سلطنت جانشین شاه سلیمان، شاه سلطان حسین، بر عهده مقام مذهبی جدیدی به نام ملاباشی نهاده شد. | ||
+ | |||
+ | ==منابع== | ||
+ | |||
+ | *راجر سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۲، ص۲۹. | ||
+ | |||
+ | [[رده:سلسله صفویه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۷
«مقام صدارت» در دوره صفویه توسط شاه اسماعیل پدید آمد و برای این مقام وظایف خاصی تعیین شده بود. نظارت بر اشاعه تشیع و ریاست بر افراد طبقات روحانی و ریشه کنی عقاید مخالف، از جمله وظایف مقام صدر بود.
پیدایش مقام صدر
مقام صدر از مقاماتی بود که در دوره صفویه پدید آمد و مورد استقبال شاه عباس اول نیز قرار گرفت. بعد از اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور از سوی شاه اسماعیل، نیاز عاجلی برای برقراری همگونی فکری از طریق ارشاد و تسریع اشاعه عقاید شیعی پدید آمد.
گفته شده کمبود حادی در زمینه آثار قضایی شیعه وجود داشت و یک قاضی شرع نسخه ای از یک جزوه قدیمی در اصول عقاید تهیه کرد که به عنوان مأخذ برای تعلیمات دینی مورد استفاده قرار گیرد. همچنین کمبودی نیز در زمینه علمای شیعه وجود داشت و شاه اسماعیل مجبور شد تعدادی از علمای شیعی را از سوریه بیاورد.
شاه اسماعیل برای نظارت بر اشاعه تشیع و ریاست بر افراد طبقات روحانی، مقامی به نام صدر تعیین کرد. مقام صدرات در دولتهای تیموری و ترکمن وجود داشت؛ اما ویژگی مهم این مقام در دولت صفویه این بود که صدر یک برگزیده سیاسی بود و شاهان صفوی از این مقام برای نظارت بر طبقات روحانی استفاده می کردند.
از آنجا که صفویان باور به مذهب رسمی را با وفاداری به دولت معادل می دانستند، ریشه کنی عقاید مخالف ضروری بود و این کار نیز قسمتی از وظایف مقام صدر بود.
عملکرد خوب بازوی دنیوی حکومت و توانایی بقا در برابر حملات خصمانه همسایگان سنی آن، وابسته به برقراری موفقیت آمیز همگونی فکری بود. این کار که در ابتدا بخش عمده وظایف صدر را تشکیل می داد تا پایان سلطنت شاه اسماعیل به طور عمده انجام پذیرفته بود. از آن پس توان صدر به طور عمده مصروف اداره کلی نهاد مذهب و نظارت بر اوقاف می شد، در نتیجه نفوذ سیاسی صدر پایین آمد.
مقام صدر و شاهان بعدی
شاه عباس اول
حاکمیت قدرتمند شاه عباس اول منافی هر گونه تلاش علما برای به مبارزه طلبیدن سلطه شاه بود و شاه به خود می بالید که دوران سلطنت وی بری از اختلافات ویرانگرانه میان مقامات روحانی رقیب و هوی و هوس های آنان برای تصاحب قدرت سیاسی می باشد.
نقل شده است که روزی هنگامی که وی با عالم مشهور میر محمدباقر داماد در طرف راستش و شیخ بهاءالدین عاملی که به همان اندازه شهرت داشت در طرف چپش سرگرم سواری بود، شاه خواست دریابد آیا حسادت پنهانی در سینه این دو ملای دانشمند وجود دارد یا نه؟ او به میر محمدباقر که اسبش جفتک می زد و جست و خیز می کرد رو کرد و گفت: «شیخ بهاءالدین سوار چه جانور تنبلی شده! او نمی تواند حیوان را به حرکت در کنار ما وادارد». میرداماد گفت «تعجب اینجاست که این اسب وقتی بار علم و دانشی را که بر پشت دارد می بیند، اصلاً چطور حرکت می کند.»
بعد از مدتی شاه عباس به شیخ بهاءالدین رو کرد و گفت «هرگز اسبی به چموشی اسبی که میر محمدباقر سوار شده، دیده بودی؟ هیچ درست نیست که اسبی که چنین ملای مهمی را سواری می دهد این طور راه برود.» شیخ گفت «مطمئنم وقتی پادشاه توجه کنند که اسب به راستی حق دارد به سوارش بنازد او را خواهند بخشید.»
شاه روی زین به جلو خم شد و به خاطر اعطای نعمت وجود دو مرد دانا و دیندار در دوران سلطنتش که گرچه در یک دربار زندگی می کنند اما قلبشان به رشک و نفرت آلوده نشده، شکر خداوند متعال را به جای آورد.
شاه عباس دوم
شاه عباس دوم مقام بسیار مهم صدارت را به دو شاخه خاصه و ممالک تقسیم کرد. اگرچه با توجه به اهمیت افزایش یافته شاخه خاصه از بخش اداری کشور این کار گامی منطقی بود اما تقسیم مقام به معنای اشتراک و بنابراین تضعیف قدرت بود. صدر همچنان مسئول اداره موقوفات بود و وظایف قضایی خاص نیز داشت. لکن نقش سیاسی صدر بر عهده شیخ الاسلام بود.
یکی از مهمترین ویژگیهای دوره شاه عباس دوم و شاهان بعد از او این است که طبقات روحانی به طور روزافزونی خود را از کنترل سیاسی که بر آنان اعمال می شد آزاد می کردند. و در نتیجه همچون یک کل نفوذ بسیار بیشتری می یافتند. علمای قدرتمندی ظاهر شدند که یک مثال آنها ملا محمدباقر مجلسی است. او از سال ۱۰۹۸ قمری تصدی مقام شیخ الاسلام را بر عهده داشت و بعد از به سلطنت رسیدن شاه سلطان حسین در ۱۱۰۶ قمری به مقام جدید ملاباشیگری منصوب شد و تا هنگام مرگ در این مقام باقی ماند. و در سلطنت جانشین شاه سلیمان، شاه سلطان حسین، بر عهده مقام مذهبی جدیدی به نام ملاباشی نهاده شد.
منابع
- راجر سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۲، ص۲۹.