فرهنگ: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | اساس و ریشه '''«فرهنگ»'''، عبارت است از عقاید و باورها و اخلاقیات یک فرد یا جامعه، که در پدیدهها و رفتارهای اجتماعی تجلی مییابد. فرهنگ به عنوان جهتدهنده به تصمیمهای کلان و شکلدهنده به ذهن و رفتار عمومی جامعه، در آیندۀ یک ملت مؤثر است. [[دین]] با ظهور خود، فرهنگ خاص خود و فرهنگ نوینی را به جامعه بشری عرضه داشته و انسانها را بدان فرا میخواند. | |
− | + | ==تعریف فرهنگ== | |
− | + | واژه «فرهنگ» از زبان پهلوی (فارسی میانه) و یا به نقل از برخی فرهنگهای لغت، دارای ریشه اوستایی است که از دو جزء «فر» و «هنگ» تشکیل شده است. | |
+ | «فر» یا «فره» به معنای شکوه و عظمت و بارقه الهی است که بر دل [[انسان]] تجلی می کند و مایه کمال و تعالی [[نفس]] می گردد و «هنگ» یا «هنج» از مصدر هیختن یا هنجیدن به معنی برآوردن، بالا کشیدن و جلوهگر ساختن است. با این توضیح، فرهنگ تجلی کمال و تعالی در انسان و جامعه می باشد. | ||
+ | |||
+ | فرهنگ را معادل لغت «Culture» در زبانهای اروپایی می دانند و معروفترین تعریفی که از «Culture» ارائه گردیده، آن است که: فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که دربرگیرنده دانستنی ها، [[عقاید|اعتقادات]]، هنرها، [[اخلاق|اخلاقیات]]، قوانین، عادات و هر گونه توانایی دیگری است که بوسیله انسان به عنوان عضو جامعه کسب شده است. | ||
+ | |||
+ | اصطلاح فرهنگ دارای معانی و مفاهیم متنوع است و در سیر تاریخی خود، معانی مختلفی را به خود گرفته است، از جمله: ادب، تربیت، دانش، معرفت، مجموعه آداب و رسوم و آثار علمی و ادبی یک ملّت، کتاب لغت، نیکویی، پرورش بزرگی، فضیلت، شکوهمندی، هنر، حکمت، و نیز تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش، مکتب و ایدئولوژی.<ref>صاحبی، محمدجواد، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۱، ص۶۰.</ref> | ||
+ | فرهنگ یا تمدن، کمیت در هم تافتهای است شامل دانش، [[دین]]، هنر قانون و اخلاقیات آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عاداتی که آدمی چون عضوی از جامعه به دست میآورد.<ref>صاحبی، محمدجواد، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۲، ص۱۵۳.</ref> | ||
+ | |||
+ | [[علامه محمدتقی جعفری]] در کتاب «فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو» فرهنگ را چنین تعریف میکند: | ||
+ | «فرهنگ عبارت است از کیفیّت یا شیوه بایسته و شایسته برای آن دسته از فعالیتهای حیات مادّی و معنوی انسانها که مستند به طرز تعقل سلیم و احساسات تصعید شده آنان در "حیات معقول" تکاملی باشد».<ref>صاحبی، محمدجواد، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۱، ص۶۱-۶۲.</ref> | ||
+ | گروهی از جامعهشناسان عقیده دارند "فرهنگ" تفکّر جمعی جامعه است که در پدیدهها و رفتارهای اجتماعی تجلی مییابد و تمامی امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، مادی و معنوی را متأثر میسازد.<ref>صاحبی، محمدجواد، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۲، ص۱۵۴.</ref> | ||
+ | |||
+ | فرهنگ به معنای خاص برای یک ملت، عبارت از ذهنیات، اندیشهها، ایمانها، باورها، سنتها، آداب و ذخیرههای فکری و ذهنی است.<ref>بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار عالمان و روحانیون تبریز، ۱۳۷۲/۵/۵.</ref> بخش عمده فرهنگ، همان عقاید و اخلاقیات یک فرد یا جامعه است. رفتارهای جامعه هم که جزو فرهنگ عمومی و فرهنگ یک ملت است، برخاسته از همان عقاید است. در واقع، عقاید یا اخلاقیات، رفتارهای انسان را شکل میدهند. | ||
+ | بنابراین، درست است که مقوله فرهنگ در موارد زیادی شامل رفتارها هم میشود، اما اساس و ریشه فرهنگ، عبارت است از عقیده، برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم و نیز خلقیات فردی و خلقیات اجتماعی و ملی. | ||
+ | |||
+ | ==انواع فرهنگها== | ||
+ | [[علامه جعفری]] پس از برشمردن انواع فرهنگها میفرماید: فرهنگها را به چهار نوع عمده میتوان تقسیم کرد، که خلاصه آنها به شرح زیر باشد: | ||
+ | |||
+ | *۱. فرهنگ رسوبی: | ||
+ | عبارت است از رنگآمیزی و توضیح شئون زندگی با تعدادی از قوانین و سنتهای ثابت نژادی و روانی خاص و محیط جغرافیایی و رگههای ثابت تاریخی که در برابر هرگونه تحولات، مقاومت میورزند و همه دگرگونیها را یا به سود خود تغییر میدهند و یا آنها را حذف میکنند.<ref>صاحبی، محمدجواد، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۲، ص۱۵۴.</ref> | ||
+ | |||
+ | *۲. فرهنگ تابع و بیرنگ: | ||
+ | عبارت است از آن رنگآمیزیها و توجیههایی که به هیچ ریشه اساسی و روانی و اصول ثابت تکیه ندارد و پیوسته در معرض تحولات قرار میگیرد. شایان ذکر است که اینگونه فرهنگها در جوامعی که دارای تاریخ هستند به ندرت یافت میشود. | ||
+ | |||
+ | *۳. فرهنگ خودهدفی و پیرو: | ||
+ | در فرهنگ پیرو، نمودها و فعالیتهایی که توجیه و تفسیر کننده واقعیّات فرهنگی است، مطلوب بالذّات بوده و اشباع آرمانهای فرهنگی را به عهده میگیرند، این خودهدفی ویژه و فرهنگ علمی، تکنولوژی، و اقتصادی اکثر جوامع در سدههای نوزدهم و بیستم بوده است. | ||
+ | |||
+ | *۴. فرهنگ پویا هدفدار و پیشرو: | ||
+ | اینگونه فرهنگ در محاصره آن نمودها و فعالیتهایی که تحت تاثیر عوامل سیّال زندگی و شرایط زودگذر محیط و اجتماع قرار میگیرد، نمیافتد؛ زیرا عامل محرّک این فرهنگ، واقعیّات مستمر طبیعت و ابعاد اصیل انسانی است و هدف آن عبارت است از آرمانهای نسبی که آدمی را در جاذبه هدف اعلای حیات به تکاپو در میآورد؛ با کمال اطمینان میتوان گفت: این همان فرهنگ انسانی است که هیچ تمدن انسانی اصیل در گذرگاه تاریخ بدون وجود زمینه چنین فرهنگی به وجود نیاید. این همان فرهنگی است که گریبان خود را از چنگال خودخواهان و خودکامگان تواند رهانید.<ref>جامعه و فرهنگ، ج۱، ص۴۳۲.</ref> | ||
+ | |||
+ | در اینجا باید یادآوری نمود که در یک جامعه دینی، فرهنگ الهی خاصی حاکم است. بدین معنا که این باور وجود دارد که معنویت، کمال مطلوب و نهایت زندگی انسان است و این کمال در پرتو مراقبت و تلاش و با دقّت در به کارگیری و بهرهوری بهاندازه از همه مواهب جسمی و روحی برای انسان حاصل میشود. در این بینش، انسان رو به سوی خدا دارد که کمال مطلق و سرچشمه همه خوبیها و ارزشهاست، لیکن در جوامع سرمایهداری و صنعتی و غربی، فرهنگ خاص به آن جوامع حاکم است. | ||
+ | |||
+ | ==نقش دین در تمدن و فرهنگ انسانی== | ||
+ | ادیان الهی و آسمانی در ترویج فضایل، آرمانها، آداب مثبت و خصلتهای نیکو، نقش مؤثری داشتهاند. بیان آداب و فضایل جوامع که پایههای تمدن آنهاست، ناشی از [[دین]] است. [[علامه طباطبایی]] میفرماید: "خصلتهای نیکوی موجود در انسانهای امروزی هرچند اندک باشد ناشی از تعلیمات دینی است".<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۲، ص۱۵۱.</ref> | ||
+ | |||
+ | در دو قلمرو معرفت و [[اخلاق]] نباید نقش مهم دین را نادیده گرفت، زیرا با مطالعه عمیق در احوال انسان مدرن و آزمایشگاه دویست ساله غرب در برخورد با دین و سرانجام بحرانها و سرگردانیهایی که دامنگیر آن است، مفهوم دین و کارکرد آن در این دو قلمرو به خوبی روشن میشود. | ||
+ | |||
+ | دین مجموعه تعالیم آسمانی و وحیانی است که منابع متعددی را برای کسب معرفت و ارضای تمایلات و نیازهای شناختی [[انسان]] به رسمیت میشناسد. دین گرچه به حسّ و تجربه بها میدهد و انسان را به تلاش تجربی تشویق میکند، اما منابع معرفتی را به آن محدود نمیداند و علاوه بر آن، دو منبع وحی و عقل کلّی را نیز مورد تاکید قرار میدهد.<ref>هادوی تهرانی، مهدی، باورها و پرسشها، ص۵۸-۴۵.</ref> | ||
+ | |||
+ | امروزه به عنوان یک اصل پذیرفته شده علمی، اعتقاد دینی و گرایش مذهبی، بالاترین عامل تامین تعادل و آرامش روحی و روانی شناخته شده و در کشورهای توسعه یافته نیز دینباوری را برای درمان سرگشتگیها و بحرانهای روحی و روانی توصیه میکنند.<ref>کاشفی، محمدرضا، دین و فرهنگ، به نقل مناسبات دین و فرهنگ، ج۱، ص۱۷۷.</ref> | ||
+ | |||
+ | با توجه به معنای دین و فرهنگ و نظر به مبانی و اهداف آن دو و نیز عملکرد و نقش دین و فرهنگ و وجه مشترکی که بین آن دو وجود دارد، به این نتیجه میتوان اعتراف نمود که: دین و فرهنگ همواره یک تعامل و رابطه تنگاتنگ و ناگسستنی دارند و همانگونه که دین در تمدن و فرهنگ انسانها نقش مؤثری را ایفا میکند، فرهنگ نیز، در بهرهمندی بایسته و شایسته از فعالیتهای حیات مادی و معنوی انسانها که مستند به طرز تعقّل صحیح و احساسات عالی است، انسان را در حیات معقول کمک میکند و عامل تکامل انسان میگردد، و نیز دین و فرهنگ با ارایه نظامهای سهگانه هدفمند خود میتوانند در صورت بکارگیری آنها، عامل تحول گستردهای در مسیر رشد و تکامل انسان باشند.<ref>روزنامه جهان اسلام، ۱۳۷۳/۲/۱، ص ۱۰.</ref> | ||
+ | |||
+ | با توجه به کارکرد نقش دین و نیز کالبد شکافی مفهوم "فرهنگ" میتوان گفت: این دو امر پیوسته به امر انسان پرداخته و در مسیر هدایت انسانها به سوی کمال و رفع نیازمندیهای او، راهکارهای سودمندی را در قالب نظام هدفمند ارائه نموده. دین با ظهور خود، فرهنگ خاص خود و فرهنگ نوینی را به جامعه بشری عرضه داشته و انسانها را بدان فرا میخواند. در حقیقت با پدید آمدن دین، تحوّل مفید و ثمربخشی در اندیشه و [[روح]] انسان به وجود میآید. دین در این راستا طرز تفکر انسانها را در جهت واقعبینی نو کرده، [[اخلاق]] و تربیت آنها را بهبود بخشیده، سنتها و نظامهای کهنه و دست و پاگیر آنها را برانداخته و به جای آنها نظامهایی زنده، پویا جایگزین ساخته، ایدهای عالی به آنها الهام مینماید. در پرتو چنین تحولی، زندگی اقتصادی بهبود یافته و استعدادهای علمی و [[فلسفه|فلسفی]]، فنی و هنری، ادبی و در یک کلام اندوختههای مادی و معنوی یعنی تمدن شکفته میگردد. کاتولیکها نیز در شورای واتیکان بدان تصریح کردهاند که "دین فرهنگ را شکل داده و فرهنگ به مردم هویت بخشیده است و به بیان دیگر، نیاز انسان به کلام متعال الاهی خمیر مایه فرهنگ است".<ref>صاحبی، محمدجواد، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۱، ص۱۷۹.</ref> | ||
+ | ==پانویس== | ||
+ | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | + | *"فرهنگ"، پایگاه اطلاعرسانی حوزه. | |
− | * [http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF&SSOReturnPage=Check&Rand=0 | + | *"فرهنگ"، پایگاه اسلام کوئست. |
− | * [http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=3871&urlId=1361 | + | *[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF&SSOReturnPage=Check&Rand=0 "فرهنگ"، دانشنامه رشد]، بازیابی: ۲۹ خرداد ۱۳۹۲. |
+ | *[http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=3871&urlId=1361 "فرهنگ به چه معناست، فرهنگ اجتماعی چيست؟"، سایت اندیشه قم]، بازیابی: ۲۹ خرداد ۱۳۹۲. | ||
[[رده:اصطلاحات فرهنگ و تمدن]] | [[رده:اصطلاحات فرهنگ و تمدن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ اوت ۲۰۲۵، ساعت ۱۵:۵۹
اساس و ریشه «فرهنگ»، عبارت است از عقاید و باورها و اخلاقیات یک فرد یا جامعه، که در پدیدهها و رفتارهای اجتماعی تجلی مییابد. فرهنگ به عنوان جهتدهنده به تصمیمهای کلان و شکلدهنده به ذهن و رفتار عمومی جامعه، در آیندۀ یک ملت مؤثر است. دین با ظهور خود، فرهنگ خاص خود و فرهنگ نوینی را به جامعه بشری عرضه داشته و انسانها را بدان فرا میخواند.
تعریف فرهنگ
واژه «فرهنگ» از زبان پهلوی (فارسی میانه) و یا به نقل از برخی فرهنگهای لغت، دارای ریشه اوستایی است که از دو جزء «فر» و «هنگ» تشکیل شده است.
«فر» یا «فره» به معنای شکوه و عظمت و بارقه الهی است که بر دل انسان تجلی می کند و مایه کمال و تعالی نفس می گردد و «هنگ» یا «هنج» از مصدر هیختن یا هنجیدن به معنی برآوردن، بالا کشیدن و جلوهگر ساختن است. با این توضیح، فرهنگ تجلی کمال و تعالی در انسان و جامعه می باشد.
فرهنگ را معادل لغت «Culture» در زبانهای اروپایی می دانند و معروفترین تعریفی که از «Culture» ارائه گردیده، آن است که: فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که دربرگیرنده دانستنی ها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هر گونه توانایی دیگری است که بوسیله انسان به عنوان عضو جامعه کسب شده است.
اصطلاح فرهنگ دارای معانی و مفاهیم متنوع است و در سیر تاریخی خود، معانی مختلفی را به خود گرفته است، از جمله: ادب، تربیت، دانش، معرفت، مجموعه آداب و رسوم و آثار علمی و ادبی یک ملّت، کتاب لغت، نیکویی، پرورش بزرگی، فضیلت، شکوهمندی، هنر، حکمت، و نیز تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش، مکتب و ایدئولوژی.[۱] فرهنگ یا تمدن، کمیت در هم تافتهای است شامل دانش، دین، هنر قانون و اخلاقیات آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عاداتی که آدمی چون عضوی از جامعه به دست میآورد.[۲]
علامه محمدتقی جعفری در کتاب «فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو» فرهنگ را چنین تعریف میکند: «فرهنگ عبارت است از کیفیّت یا شیوه بایسته و شایسته برای آن دسته از فعالیتهای حیات مادّی و معنوی انسانها که مستند به طرز تعقل سلیم و احساسات تصعید شده آنان در "حیات معقول" تکاملی باشد».[۳] گروهی از جامعهشناسان عقیده دارند "فرهنگ" تفکّر جمعی جامعه است که در پدیدهها و رفتارهای اجتماعی تجلی مییابد و تمامی امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، مادی و معنوی را متأثر میسازد.[۴]
فرهنگ به معنای خاص برای یک ملت، عبارت از ذهنیات، اندیشهها، ایمانها، باورها، سنتها، آداب و ذخیرههای فکری و ذهنی است.[۵] بخش عمده فرهنگ، همان عقاید و اخلاقیات یک فرد یا جامعه است. رفتارهای جامعه هم که جزو فرهنگ عمومی و فرهنگ یک ملت است، برخاسته از همان عقاید است. در واقع، عقاید یا اخلاقیات، رفتارهای انسان را شکل میدهند. بنابراین، درست است که مقوله فرهنگ در موارد زیادی شامل رفتارها هم میشود، اما اساس و ریشه فرهنگ، عبارت است از عقیده، برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم و نیز خلقیات فردی و خلقیات اجتماعی و ملی.
انواع فرهنگها
علامه جعفری پس از برشمردن انواع فرهنگها میفرماید: فرهنگها را به چهار نوع عمده میتوان تقسیم کرد، که خلاصه آنها به شرح زیر باشد:
- ۱. فرهنگ رسوبی:
عبارت است از رنگآمیزی و توضیح شئون زندگی با تعدادی از قوانین و سنتهای ثابت نژادی و روانی خاص و محیط جغرافیایی و رگههای ثابت تاریخی که در برابر هرگونه تحولات، مقاومت میورزند و همه دگرگونیها را یا به سود خود تغییر میدهند و یا آنها را حذف میکنند.[۶]
- ۲. فرهنگ تابع و بیرنگ:
عبارت است از آن رنگآمیزیها و توجیههایی که به هیچ ریشه اساسی و روانی و اصول ثابت تکیه ندارد و پیوسته در معرض تحولات قرار میگیرد. شایان ذکر است که اینگونه فرهنگها در جوامعی که دارای تاریخ هستند به ندرت یافت میشود.
- ۳. فرهنگ خودهدفی و پیرو:
در فرهنگ پیرو، نمودها و فعالیتهایی که توجیه و تفسیر کننده واقعیّات فرهنگی است، مطلوب بالذّات بوده و اشباع آرمانهای فرهنگی را به عهده میگیرند، این خودهدفی ویژه و فرهنگ علمی، تکنولوژی، و اقتصادی اکثر جوامع در سدههای نوزدهم و بیستم بوده است.
- ۴. فرهنگ پویا هدفدار و پیشرو:
اینگونه فرهنگ در محاصره آن نمودها و فعالیتهایی که تحت تاثیر عوامل سیّال زندگی و شرایط زودگذر محیط و اجتماع قرار میگیرد، نمیافتد؛ زیرا عامل محرّک این فرهنگ، واقعیّات مستمر طبیعت و ابعاد اصیل انسانی است و هدف آن عبارت است از آرمانهای نسبی که آدمی را در جاذبه هدف اعلای حیات به تکاپو در میآورد؛ با کمال اطمینان میتوان گفت: این همان فرهنگ انسانی است که هیچ تمدن انسانی اصیل در گذرگاه تاریخ بدون وجود زمینه چنین فرهنگی به وجود نیاید. این همان فرهنگی است که گریبان خود را از چنگال خودخواهان و خودکامگان تواند رهانید.[۷]
در اینجا باید یادآوری نمود که در یک جامعه دینی، فرهنگ الهی خاصی حاکم است. بدین معنا که این باور وجود دارد که معنویت، کمال مطلوب و نهایت زندگی انسان است و این کمال در پرتو مراقبت و تلاش و با دقّت در به کارگیری و بهرهوری بهاندازه از همه مواهب جسمی و روحی برای انسان حاصل میشود. در این بینش، انسان رو به سوی خدا دارد که کمال مطلق و سرچشمه همه خوبیها و ارزشهاست، لیکن در جوامع سرمایهداری و صنعتی و غربی، فرهنگ خاص به آن جوامع حاکم است.
نقش دین در تمدن و فرهنگ انسانی
ادیان الهی و آسمانی در ترویج فضایل، آرمانها، آداب مثبت و خصلتهای نیکو، نقش مؤثری داشتهاند. بیان آداب و فضایل جوامع که پایههای تمدن آنهاست، ناشی از دین است. علامه طباطبایی میفرماید: "خصلتهای نیکوی موجود در انسانهای امروزی هرچند اندک باشد ناشی از تعلیمات دینی است".[۸]
در دو قلمرو معرفت و اخلاق نباید نقش مهم دین را نادیده گرفت، زیرا با مطالعه عمیق در احوال انسان مدرن و آزمایشگاه دویست ساله غرب در برخورد با دین و سرانجام بحرانها و سرگردانیهایی که دامنگیر آن است، مفهوم دین و کارکرد آن در این دو قلمرو به خوبی روشن میشود.
دین مجموعه تعالیم آسمانی و وحیانی است که منابع متعددی را برای کسب معرفت و ارضای تمایلات و نیازهای شناختی انسان به رسمیت میشناسد. دین گرچه به حسّ و تجربه بها میدهد و انسان را به تلاش تجربی تشویق میکند، اما منابع معرفتی را به آن محدود نمیداند و علاوه بر آن، دو منبع وحی و عقل کلّی را نیز مورد تاکید قرار میدهد.[۹]
امروزه به عنوان یک اصل پذیرفته شده علمی، اعتقاد دینی و گرایش مذهبی، بالاترین عامل تامین تعادل و آرامش روحی و روانی شناخته شده و در کشورهای توسعه یافته نیز دینباوری را برای درمان سرگشتگیها و بحرانهای روحی و روانی توصیه میکنند.[۱۰]
با توجه به معنای دین و فرهنگ و نظر به مبانی و اهداف آن دو و نیز عملکرد و نقش دین و فرهنگ و وجه مشترکی که بین آن دو وجود دارد، به این نتیجه میتوان اعتراف نمود که: دین و فرهنگ همواره یک تعامل و رابطه تنگاتنگ و ناگسستنی دارند و همانگونه که دین در تمدن و فرهنگ انسانها نقش مؤثری را ایفا میکند، فرهنگ نیز، در بهرهمندی بایسته و شایسته از فعالیتهای حیات مادی و معنوی انسانها که مستند به طرز تعقّل صحیح و احساسات عالی است، انسان را در حیات معقول کمک میکند و عامل تکامل انسان میگردد، و نیز دین و فرهنگ با ارایه نظامهای سهگانه هدفمند خود میتوانند در صورت بکارگیری آنها، عامل تحول گستردهای در مسیر رشد و تکامل انسان باشند.[۱۱]
با توجه به کارکرد نقش دین و نیز کالبد شکافی مفهوم "فرهنگ" میتوان گفت: این دو امر پیوسته به امر انسان پرداخته و در مسیر هدایت انسانها به سوی کمال و رفع نیازمندیهای او، راهکارهای سودمندی را در قالب نظام هدفمند ارائه نموده. دین با ظهور خود، فرهنگ خاص خود و فرهنگ نوینی را به جامعه بشری عرضه داشته و انسانها را بدان فرا میخواند. در حقیقت با پدید آمدن دین، تحوّل مفید و ثمربخشی در اندیشه و روح انسان به وجود میآید. دین در این راستا طرز تفکر انسانها را در جهت واقعبینی نو کرده، اخلاق و تربیت آنها را بهبود بخشیده، سنتها و نظامهای کهنه و دست و پاگیر آنها را برانداخته و به جای آنها نظامهایی زنده، پویا جایگزین ساخته، ایدهای عالی به آنها الهام مینماید. در پرتو چنین تحولی، زندگی اقتصادی بهبود یافته و استعدادهای علمی و فلسفی، فنی و هنری، ادبی و در یک کلام اندوختههای مادی و معنوی یعنی تمدن شکفته میگردد. کاتولیکها نیز در شورای واتیکان بدان تصریح کردهاند که "دین فرهنگ را شکل داده و فرهنگ به مردم هویت بخشیده است و به بیان دیگر، نیاز انسان به کلام متعال الاهی خمیر مایه فرهنگ است".[۱۲]
پانویس
- پرش به بالا ↑ صاحبی، محمدجواد، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۱، ص۶۰.
- پرش به بالا ↑ صاحبی، محمدجواد، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۲، ص۱۵۳.
- پرش به بالا ↑ صاحبی، محمدجواد، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۱، ص۶۱-۶۲.
- پرش به بالا ↑ صاحبی، محمدجواد، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۲، ص۱۵۴.
- پرش به بالا ↑ بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار عالمان و روحانیون تبریز، ۱۳۷۲/۵/۵.
- پرش به بالا ↑ صاحبی، محمدجواد، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۲، ص۱۵۴.
- پرش به بالا ↑ جامعه و فرهنگ، ج۱، ص۴۳۲.
- پرش به بالا ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۲، ص۱۵۱.
- پرش به بالا ↑ هادوی تهرانی، مهدی، باورها و پرسشها، ص۵۸-۴۵.
- پرش به بالا ↑ کاشفی، محمدرضا، دین و فرهنگ، به نقل مناسبات دین و فرهنگ، ج۱، ص۱۷۷.
- پرش به بالا ↑ روزنامه جهان اسلام، ۱۳۷۳/۲/۱، ص ۱۰.
- پرش به بالا ↑ صاحبی، محمدجواد، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۱، ص۱۷۹.
منابع
- "فرهنگ"، پایگاه اطلاعرسانی حوزه.
- "فرهنگ"، پایگاه اسلام کوئست.
- "فرهنگ"، دانشنامه رشد، بازیابی: ۲۹ خرداد ۱۳۹۲.
- "فرهنگ به چه معناست، فرهنگ اجتماعی چيست؟"، سایت اندیشه قم، بازیابی: ۲۹ خرداد ۱۳۹۲.