مقام و محل دفن سر يحيى عليه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ایجاد)
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
 
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
«حضرت يحيي» عليه السلام به قدرت الهي از پدر و مادر پيري كه اميد به فرزند نداشتند بدنيا آمد. خداوند يحيي را در كودكي علم و حكمت عنايت فرمود «و آتيناه الحكم صبيا» . وي از دوران جواني با عفت و با تقوي بود، همواره در «مسجد الاقصي» به عبادت و رياضت مشغول و از اختلاط با اهل دنيا پرهيز مي كرد. او به هنگام بعثت عيسي(ع) نبوت ايشان را شهادت داد و در همين دوران بود كه به دستور پادشاه بني اسرائيل به قتل رسيد.
 
  
واقعه و جريان قتل وي بدين صورت بود كه در ميان قوم بني اسرائيل پادشاهي به نام «سردوس» و به قولي «احب» نام، از همسرش، دختري بغايت زيبا داشت. اين زن كه بسيار مفسد و پليد بود همواره مي كوشيد تا شوهر را از ازدواج با ديگري مانع شود و لذا از او مي خواست كه دختر خود را به نكاح خويش درآورد. پادشاه خدمت حضرت يحيي(ع) رفت تا نظر شرع مبين را در مورد ازدواج با دختر خود سئوال كند. يحيي(ع) آن را جايز ندانست و گفت دختر تو بر خودت حرام است. همسر پادشاه كه بدين علت كينه يحيي(ع) را بدل گرفته بود، در حال مستي، دخترش را آراست و پيش همسر فرستاد; هنگامي كه پادشاه خواست با آن دختر خلوت و مباشرت كند دختر امتناع كرد و گفت تنها در صورتي مي تواني به من دست يابي كه خواهش من مبني بر قتل يحيي را جامه عمل بپوشاني. پادشاه نيز كه در مستي و هيجان شهوت غوطهور بود پذيرفت و فوراً دستور داد تا سر مبارك حضرت يحيي(ع) را از بدن جدا سازند. پس از اين اقدام شوم آن سر مبارك را در طشتي نهاده و نزد پادشاه آوردند. گويند اين سر، سه مرتبه آواز داد كه اين دختر بر تو حلال نيست.
+
[[حضرت یحیی علیه السلام|حضرت یحیی]] علیه السلام به قدرت الهی از پدر و مادر پیری که امید به فرزند نداشتند بدنیا آمد. خداوند یحیی را در کودکی علم و [[حکمت]] عنایت فرمود: «و آتیناه الحکم صبیا». وی از دوران جوانی با عفت و باتقوی بود، همواره در «[[مسجد الاقصى|مسجدالاقصی]]» به عبادت و ریاضت مشغول و از اختلاط با اهل دنیا پرهیز می کرد. او به هنگام بعثت [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسی]] علیه السلام [[نبوت]] ایشان را شهادت داد و در همین دوران بود که به دستور پادشاه [[بنی اسرائیل|بنی اسرائیل]] به قتل رسید.
 +
[[پرونده:Yahya.jpg|بندانگشتی|مقام حضرت یحیی علیه السلام]]
  
بر اساس روايتي، آن پادشاه و دختر را زمين بلعيد. بعضي نيز گفته اند، خون آن حضرت پس از شهادت از زمين مي جوشيد تا آنكه خداوند فردي بيرحم را بر بني اسرائيل مسلط ساخت و او در بيت المقدس هفتاد هزار نفر از بني اسرائيل را كشت تا اينكه خون يحيي از جوشش باز ايستاد<ref> زين العابدين شيرواني، رياض السياحه ، ج 2، ص 478 ـ 479. </ref>.
+
==ماجرای شهادت حضرت یحیی==
  
از «زيد بن واقد» كه سرپرست ساختمان و بناي جامع اموي در دوره وليد بوده است نقل شده كه من به هنگام كار در جامع اموي شكافي در ديوار يافتم و به وليد بن عبدالملك گزارش دادم. وي آمد و آن را مورد بررسي قرار داد. در داخل آن شكاف، صندوقي بود، وقتي آن را باز كرديم سبدي در آن ديده، وقتي سبد را گشوديم سري بريده در آن يافتيم; برروي آن سبد نوشته شده بود «هذا رَأسُ يَحْييَ بْنِ زَكَريا» وليد امر كرد آن را بر جاي خود گذاشته و ستونهايي بر آن قرار داديم<ref> ابن حوراني، زيارات الشام ، ص 16 ـ 17; نعيمي، الدارس في تاريخ المدارس، ج 2، ص 286; ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق ، ج 2، ص 10; ابن عمري، همان كتاب، ص 58 ـ 97. </ref>. از «وليد بن مسلم» نقل شده است كه آن سر را از زير گوشه اي از زواياي ديوار قبله بدست آورديم كه پوست و مو داشت و هنوز تغيير نيافته بود.
+
واقعه و جریان قتل وی بدین صورت بود که در میان قوم بنی اسرائیل پادشاهی به نام «سردوس» و به قولی «احب» نام، از همسرش دختری بغایت زیبا داشت. این زن که بسیار مفسد و پلید بود همواره می کوشید تا شوهر را از ازدواج با دیگری مانع شود ولذا از او می خواست که دختر خود را به نکاح خویش درآورد. پادشاه خدمت [[حضرت یحیی]] علیه السلام رفت تا نظر شرع مبین را در مورد ازدواج با دختر خود سئوال کند.
  
گويند سر يحيي(ع) در ابتدا از دمشق به «بعلبك» منتقل شد و پس از آن به حمص و آنگاه در قلعه حلب قرار داده شد. هنگام تسلط مغول بر حلب و قلعه آن، اين سر به مكان جامع دمشق منتقل گرديد<ref> نعيمي، الجامع الاموي، ص 97 ـ 98. </ref>.
+
یحیی علیه السلام آن را جایز ندانست و گفت دختر تو بر خودت [[حرام]] است. همسر پادشاه که بدین علت کینه یحیی علیه السلام را بدل گرفته بود، در حال مستی دخترش را آراست و پیش همسر فرستاد؛ هنگامی که پادشاه خواست با آن دختر خلوت و مباشرت کند دختر امتناع کرد و گفت تنها در صورتی می توانی به من دستیابی که خواهش من مبنی بر قتل یحیی را جامه عمل بپوشانی. پادشاه نیز که در مستی و هیجان شهوت غوطه ور بود پذیرفت و فوراً دستور داد تا سر مبارک حضرت یحیی علیه السلام را از بدن جدا سازند. پس از این اقدام شوم آن سر مبارک را در طشتی نهاده و نزد پادشاه آوردند. گویند این سر، سه مرتبه آواز داد که این دختر بر تو [[حلال]] نیست.
  
اكنون مدفن رأس يحيي(ع) در داخل شبستانِ جامع اموي و نيمه شرقي آن قرار گرفته است. مقام بصورت مربع با 22 ستون سنگي سفيد است كه حد فاصل ميان آنها پنجره ضريح مانندي قرار گرفته است. بر بالاي اين مقام گنبدي كوچك بين دو ستون كه با رنگ سبز تزئين شده استقرار يافته است. داخل مقام، مقبره و سنگ قبر بزرگي است كه با پارچه اي سبز رنگ پوشانيده شده است. فاصله مقام تا ديوار قبله حدود ده متر مي باشد. شايان گفتن است مقام رأس يحيي در نيمه اي از جامع اموي است كه ابتدا كليسا بوده و بعداً به مسجد الحاق شده است.
+
بر اساس روایتی، آن پادشاه و دختر را زمین بلعید. بعضی نیز گفته اند، خون آن حضرت پس از شهادت از زمین می جوشید تا آن که خداوند فردی بیرحم را بر بنی اسرائیل مسلط ساخت و او در [[بیت المقدس|بیت المقدس]] هفتاد هزار نفر از بنی اسرائیل را کشت تا این که خون یحیی از جوشش بازایستاد.<ref>زین العابدین شیروانی، ریاض السیاحه، ج۲، ص۴۷۸ـ۴۷۹.</ref>
 +
 
 +
==پیداشدن سر حضرت یحیی در عصر اموی==
 +
 
 +
از «زید بن واقد» که سرپرست ساختمان و بنای [[مسجد اموی دمشق|جامع اموی]] در دوره [[ولید بن عبدالملک|ولید]] بوده است نقل شده که من به هنگام کار در جامع اموی شکافی در دیوار یافتم و به ولید بن عبدالملک گزارش دادم. وی آمد و آن را مورد بررسی قرار داد. در داخل آن شکاف صندوقی بود، وقتی آن را باز کردیم سبدی در آن دیده، وقتی سبد را گشودیم سری بریده در آن یافتیم؛ بر روی آن سبد نوشته شده بود: «هذا رَأسُ یحْیی بْنِ زَکریا». ولید امر کرد آن را بر جای خود گذاشته و ستون هایی بر آن قرار دادیم.<ref>ابن حورانی، زیارات الشام، ص۱۶ـ۱۷؛ نعیمی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۲۸۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۱۰؛ ابن عمری، همان کتاب، ص۵۸ـ۹۷.</ref> از «ولید بن مسلم» نقل شده است که آن سر را از زیر گوشه ای از زوایای دیوار قبله بدست آوردیم که پوست و مو داشت و هنوز تغییر نیافته بود.
 +
 
 +
گویند سر یحیی علیه السلام در ابتدا از [[دمشق]] به «بعلبک» منتقل شد و پس از آن به حمص و آنگاه در قلعه حلب قرار داده شد. هنگام تسلط مغول بر حلب و قلعه آن، این سر به مکان [[مسجد اموی دمشق|جامع دمشق]] منتقل گردید.<ref>نعیمی، الجامع الاموی، ص۹۷ـ۹۸.</ref>
 +
 
 +
==مقام حضرت یحیی در مسجد اموی==
 +
 
 +
اکنون مدفن رأس یحیی علیه السلام در داخل شبستانِ جامع اموی و نیمه شرقی آن قرار گرفته است. این مقام به صورت مربع با ۲۲ ستون سنگی سفید است که حد فاصل میان آنها پنجره ضریح مانندی قرار گرفته است. بر بالای این مقام گنبدی کوچک بین دو ستون که با رنگ سبز تزئین شده استقرار یافته است. داخل مقام، مقبره و سنگ قبر بزرگی است که با پارچه ای سبزرنگ پوشانیده شده است. فاصله مقام تا دیوار قبله حدود ده متر می باشد. شایان گفتن است مقام رأس یحیی در نیمه ای از جامع اموی است که ابتدا [[کلیسا|کلیسا]] بوده و بعداً به مسجد الحاق شده است.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 +
==منبع==
 +
[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/84575/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%83%D9%86_%D8%B3%D9%8A%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D9%8A_%D9%88_%D8%B2%D9%8A%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%8A_%D8%AF%D9%85%D8%B4%D9%82 اصغر قائدان، اماكن سياحتی و زيارتی دمشق]، بازیابی: 19 دی ماه 1391.
  
==منبع ==
+
[[رده:اماکن مقدسه سوریه]]
[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/84575/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%83%D9%86_%D8%B3%D9%8A%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D9%8A_%D9%88_%D8%B2%D9%8A%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%8A_%D8%AF%D9%85%D8%B4%D9%82 اصغر قائدان، اماكن سياحتي و زيارتي دمشق]، بازیابی:19 دیماه 1391
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۴۶

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


حضرت یحیی علیه السلام به قدرت الهی از پدر و مادر پیری که امید به فرزند نداشتند بدنیا آمد. خداوند یحیی را در کودکی علم و حکمت عنایت فرمود: «و آتیناه الحکم صبیا». وی از دوران جوانی با عفت و باتقوی بود، همواره در «مسجدالاقصی» به عبادت و ریاضت مشغول و از اختلاط با اهل دنیا پرهیز می کرد. او به هنگام بعثت عیسی علیه السلام نبوت ایشان را شهادت داد و در همین دوران بود که به دستور پادشاه بنی اسرائیل به قتل رسید.

مقام حضرت یحیی علیه السلام

ماجرای شهادت حضرت یحیی

واقعه و جریان قتل وی بدین صورت بود که در میان قوم بنی اسرائیل پادشاهی به نام «سردوس» و به قولی «احب» نام، از همسرش دختری بغایت زیبا داشت. این زن که بسیار مفسد و پلید بود همواره می کوشید تا شوهر را از ازدواج با دیگری مانع شود ولذا از او می خواست که دختر خود را به نکاح خویش درآورد. پادشاه خدمت حضرت یحیی علیه السلام رفت تا نظر شرع مبین را در مورد ازدواج با دختر خود سئوال کند.

یحیی علیه السلام آن را جایز ندانست و گفت دختر تو بر خودت حرام است. همسر پادشاه که بدین علت کینه یحیی علیه السلام را بدل گرفته بود، در حال مستی دخترش را آراست و پیش همسر فرستاد؛ هنگامی که پادشاه خواست با آن دختر خلوت و مباشرت کند دختر امتناع کرد و گفت تنها در صورتی می توانی به من دستیابی که خواهش من مبنی بر قتل یحیی را جامه عمل بپوشانی. پادشاه نیز که در مستی و هیجان شهوت غوطه ور بود پذیرفت و فوراً دستور داد تا سر مبارک حضرت یحیی علیه السلام را از بدن جدا سازند. پس از این اقدام شوم آن سر مبارک را در طشتی نهاده و نزد پادشاه آوردند. گویند این سر، سه مرتبه آواز داد که این دختر بر تو حلال نیست.

بر اساس روایتی، آن پادشاه و دختر را زمین بلعید. بعضی نیز گفته اند، خون آن حضرت پس از شهادت از زمین می جوشید تا آن که خداوند فردی بیرحم را بر بنی اسرائیل مسلط ساخت و او در بیت المقدس هفتاد هزار نفر از بنی اسرائیل را کشت تا این که خون یحیی از جوشش بازایستاد.[۱]

پیداشدن سر حضرت یحیی در عصر اموی

از «زید بن واقد» که سرپرست ساختمان و بنای جامع اموی در دوره ولید بوده است نقل شده که من به هنگام کار در جامع اموی شکافی در دیوار یافتم و به ولید بن عبدالملک گزارش دادم. وی آمد و آن را مورد بررسی قرار داد. در داخل آن شکاف صندوقی بود، وقتی آن را باز کردیم سبدی در آن دیده، وقتی سبد را گشودیم سری بریده در آن یافتیم؛ بر روی آن سبد نوشته شده بود: «هذا رَأسُ یحْیی بْنِ زَکریا». ولید امر کرد آن را بر جای خود گذاشته و ستون هایی بر آن قرار دادیم.[۲] از «ولید بن مسلم» نقل شده است که آن سر را از زیر گوشه ای از زوایای دیوار قبله بدست آوردیم که پوست و مو داشت و هنوز تغییر نیافته بود.

گویند سر یحیی علیه السلام در ابتدا از دمشق به «بعلبک» منتقل شد و پس از آن به حمص و آنگاه در قلعه حلب قرار داده شد. هنگام تسلط مغول بر حلب و قلعه آن، این سر به مکان جامع دمشق منتقل گردید.[۳]

مقام حضرت یحیی در مسجد اموی

اکنون مدفن رأس یحیی علیه السلام در داخل شبستانِ جامع اموی و نیمه شرقی آن قرار گرفته است. این مقام به صورت مربع با ۲۲ ستون سنگی سفید است که حد فاصل میان آنها پنجره ضریح مانندی قرار گرفته است. بر بالای این مقام گنبدی کوچک بین دو ستون که با رنگ سبز تزئین شده استقرار یافته است. داخل مقام، مقبره و سنگ قبر بزرگی است که با پارچه ای سبزرنگ پوشانیده شده است. فاصله مقام تا دیوار قبله حدود ده متر می باشد. شایان گفتن است مقام رأس یحیی در نیمه ای از جامع اموی است که ابتدا کلیسا بوده و بعداً به مسجد الحاق شده است.

پانویس

  1. زین العابدین شیروانی، ریاض السیاحه، ج۲، ص۴۷۸ـ۴۷۹.
  2. ابن حورانی، زیارات الشام، ص۱۶ـ۱۷؛ نعیمی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۲۸۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۱۰؛ ابن عمری، همان کتاب، ص۵۸ـ۹۷.
  3. نعیمی، الجامع الاموی، ص۹۷ـ۹۸.

منبع

اصغر قائدان، اماكن سياحتی و زيارتی دمشق، بازیابی: 19 دی ماه 1391.