ابویعقوب سجستانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
'''«ابویعقوب اسحاق سجستانی»''' (م، 386 ق)، متكلم و داعى فرقه [[اسماعیلیه|اسماعیلیه]] در [[ایران]] در قرن 4 قمری است. از مهمترین آثار او، كتابهاى «كشف المحجوب» و «الافتخار» بوده كه می‌توان گفت خلاصۀ‌ عقاید ابویعقوب می‌باشند.
+
'''«ابویعقوب اسحاق سجستانی»''' (متوفی بعد از ۳۸۶ ق)، متکلم، فیلسوف و از داعیان و متفکران [[اسماعیلیه|اسماعیلی]] مذهب [[ایران|ایرانی]] در قرن ۴ قمری است. وی در تحولات تفکر [[فلسفه|فلسفی]] اسماعیلیان و در تفسیری جدید از مکتب نوافلاطونی آمیخته با عقاید [[شیعه|شیعی]]، سهمی مهم داشته است. «اثبات النبوات»، «کشف المحجوب» و «الافتخار» از مهمترین آثار اوست.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = ابویعقوب اسحاق سجستانی
 +
||تصویر=
 +
|زادروز = 
 +
|زادگاه =  سیستان
 +
|وفات =  ۳۸۶ قمری
 +
|مدفن =  سیستان
 +
|اساتید =  محمد بن احمد نسفى،...
 +
|شاگردان = 
 +
|آثار = اثبات النبوات، کشف المحجوب، الافتخار، الرسالة الباهرة، تحفة المستجیبین، الینابیع، البرهان، الموازین،...
 +
}}
 +
==زندگی‌نامه==
 +
ابویعقوب اسحاق بن احمد سِجْزی (سجستانی)، در اواخر سده ۳ قمری یا اوایل سده‌ ۴ قمری، در سیستان به دنیا آمد.  
  
==زندگی‌نامه==
+
در میان مؤلفان قدیم، او به ابویعقوب یا اسحاق سجزی معروف بوده است. ابوالقاسم کاشانی در «زبدة التواریخ» او را «اسحاق سجزی ملقب به خَیْسَفوج» خوانده است. [[سید م‍ح‍م‍دم‍رت‍ض‍ی زب‍ی‍دی|زبیدی]]، خیسفوج را در [[تاج العروس]] حَبّ القطن (پنبه دانه) ‌و نیز چوب پوسیده معنی کرده است و نیز گوید که خیسفوجه نام مردی است. در الفرق بین الفرق، بغدادی او را معروف به «بَندانه» خوانده است که مسلماً تحریفی از پنبه دانه است و از اینجا برمی‌آید که او را هم خیسفوج و هم پنبه دانه می‌خوانده‌اند که لقبی بوده است از جانب دشمنانش از روی [[استهزاء|استهزا]] و استخفاف که وجه آن معلوم نیست.  
ابویعقوب اسحاق بن احمد سِجْزی (سجستانی)، از داعیان بزرگ [[اسماعیلیه]] بود که در اوایل سده‌ ۴ قمری، در سیستان به دنیا آمد.  
 
  
در میان مؤلفان قدیم، او به ابویعقوب یا اسحاق سجزی معروف بوده است. ابوالقاسم كاشانی در «زبدة التواریخ» او را «اسحاق سجزی ملقب به خَیْسَفوج» خوانده است. [[سید م‍ح‍م‍دم‍رت‍ض‍ی زب‍ی‍دی|زبیدی]]، خیسفوج را در [[تاج العروس]] حَبّ القطن (پنبه دانه) ‌و نیز چوب پوسیده معنی كرده است و نیز گوید كه خیسفوجه نام مردی است. در الفرق بین الفرق، بغدادی او را معروف به «بَندانه» خوانده است كه مسلماً تحریفی از پنبه دانه است و از اینجا برمی‌آید كه او را هم خیسفوج و هم پنبه دانه می‌خوانده‌اند كه لقبی بوده است از جانب دشمنانش از روی [[استهزاء|استهزا]] و استخفاف كه وجه آن معلوم نیست.  
+
تاریخ وفات ابویعقوب سجزی نیز به طور دقیق ذکر نشده است؛ [[عبدالقاهر بغدادی]] گفته است که «قُتِلَ النسفی و المعروف ببندانه علی ضلالتهما». بعضی از این عبارت حدس زده‌اند که نسفی و ابویعقوب را با هم کشته‌اند، ولی چنین نیست. محمد بن احمد نسفی‌، پس از معزول شدن نصر بن احمد سامانی، از سوی نوح بن نصر فرا خوانده شد و به دستور او در ۳۳۱ ق. کشته شد، ولی ابویعقوب سجزی سالهای دراز پس از این واقعه زنده بوده است. او خود در کتاب الافتخار در پایان باب نهم می‌گوید که از وفات [[حضرت رسول]] (ص)‌، ۳۵۰ سال و اندی گذشته است. اگر عبارت ثلاثمائة و نَیف و خمسون را حداقل ۳۵۱ بگیریم و سال وفات حضرت رسول (۱۱ ق) را بر آن بیفزاییم، رقم ۳۶۲ به دست می‌آید، یعنی سال تألیف کتاب الافتخار.
  
ابویعقوب در سال 322 ق. در [[بغداد]] نزد اسماعیلیان مشغول تحصیل بوده و سپس به جمع شاگردان محمد بن احمد نسفى (نخشبی) در [[خراسان]] پیوسته است.  
+
همچنین ایوانف از کتابی از ابویعقوب سجزی به نام «المبدأ و المعاد» نام می‌برد که به الحاکم بامرالله، خلیفۀ فاطمی، اهدا شده است. با توجه به اینکه الحاکم بامرالله در ۳۸۶ ق. به خلافت رسیده است، باید گفت که ابویعقوب دست کم در آن سال زنده بوده است. از سوی دیگر در «جامع التواریخ» رشیدالدین و در «زبدة التواریخ» ابوالقاسم کاشانی آمده است که ابویعقوب سجزی عاقبت به دست امیر خلف بن احمد سجزی امیر صفاری (حک‍: ‍‌۳۵۲-۳۹۳ ق. در سیستان) ‌کشته شد، پس باید گفت که قتل ابویعقوب میان سالهای ۳۸۶ و ۳۹۳ ق. اتفاق افتاده است.  
  
از «زبدةالتواریخ» ابوالقاسم كاشانی بر می‌آید كه پس از نسفی‌، ابویعقوب‌ اسحاق سجزی‌، جانشین نسفی و داعی اسماعیلیان در سیستان گردید و [[ناصرخسرو]] در «خوان الاخوان» می‌گوید كه ابویعقوب سجزی صاحب «جزیرۀ خراسان» بوده است. از تلفیق قول كاشانی با قول ناصرخسرو بر می‌آید كه سیستان از جهت مناطق تبلیغاتی اسماعیلیان جزو [[خراسان]] به شمار می‌آمده است.  
+
لازم به ذکر است، بیشتر داعیان [[اسماعیلیه|اسماعیلی]] در آن زمان تحت تعقیب بوده و بعضی هم کشته شده‌اند و در اینکه امیر خلف بن احمد از [[اهل سنت]] بوده است و ابویعقوب به دست او کشته شده، تردیدی وجود ندارد.  
  
احتمال دارد که وى بعد از [[ابوحاتم رازی]] داعى کل منطقه [[ایران]] شده باشد. گویا قدرت رهبرى آن به منطقه [[عراق]] نیز کشیده شده و داعیان شمال عراق و [[بغداد]] نیز زیر نظر او فعالیت مى کرده اند.  
+
==جایگاه علمی==
 +
ابویعقوب سجزی در سال ۳۲۲ ق. در [[بغداد]] نزد [[اسماعیلیه|اسماعیلیان]] مشغول تحصیل بوده و سپس به جمع شاگردان محمد بن احمد نسفى (نخشبی) - که خود از داعیان مشهور اسماعیلی بود و نصر بن احمد سامانی را با بسیاری از درباریانش به مذهب اسماعیلیان و باطنیان در آورده بود - در [[خراسان]] پیوسته است. شاید مهمترین نکته درباره سجستانی آن باشد که وی اندیشه های نسفی را که پایه نظام جهانشناسی اسماعیلیه نخستین بود، بسط و توسعه داد و افزون بر آن، این افکار و اندیشه ها را در آثار خود ثبت کرد.  
  
ابویعقوب در فاصلۀ سالهای ۳۲۳ و ۳۳۱ ق. (سال قتل نسفی) ظاهراً در خراسان نبوده است و خبر او را از جاهای دیگر می‌شنویم. [[ابن ندیم|ابن‌ندیم]] از ابویعقوب نامی خبر می‌دهد كه از سوی امام [اسماعیلیان] در ری خلیفه بوده است و بنوحَماد موصلی در جزیره (شمال عراق) از جانب او مأمور دعوت بوده‌اند و نیز از ابوعبیدالله ابن نفیس سخن می‌گوید كه در «حضرت» (یعنی بغداد) خلیفۀ ‌ابویعقوب بوده است و ابویعقوب بعضی كارهای او را ناپسند شمرد و عده‌ای از «اعاجم» (ایرانیان) را فرستاد كه او را در خانه‌اش كشتند. ظاهراً این همان ابویعقوب است كه در ری خلیفۀ ‌امام بوده است و كسانی را كه به قتل ابن نفیس فرستاده بود، از ایرانیان بوده‌اند. نیز این ابویعقوب همان «اسحاق» است كه نظام‌الملك می‌گوید: «پس از ابوحاتم رازی قرار این مذهب (اسماعیلی) ‌بر دو كس گرفت، یكی بر عبدالملك كوكبی و دیگری بر اسحاق كه مقیم ری بود». چون نام ابویعقوب، «اسحاق» است، «اسحاق» مقیم ری با ابویعقوب مذكور در الفهرست كه در ری خلیفه بوده است، باید یكی باشد. بنابراین ابویعقوب اسحاق سجزی پیش از آنكه به جای نسفی داعی سیستان و خراسان گردد، داعی ری بوده است.  
+
از «زبدةالتواریخ» ابوالقاسم کاشانی بر می‌آید که ابویعقوب‌ اسحاق سجزی‌، پس از نسفی‌، در سال ۳۳۲ ق. جانشین او و داعی اسماعیلیان در سیستان گردید و [[ناصرخسرو]] در «خوان الاخوان» می‌گوید که ابویعقوب سجزی صاحب «جزیرۀ خراسان» بوده است. از تلفیق قول کاشانی با قول ناصرخسرو بر می‌آید که سیستان از جهت مناطق تبلیغاتی اسماعیلیان جزو [[خراسان]] به شمار می‌آمده است.  
  
عقاید ابویعقوب در كتاب «الافتخار» او خلاصه شده است و در آن به اعتراضات و طعنه‌ها و استهزاهای مخالفان جواب گفته است. وی می‌گوید: «می‌خواهم در این كتاب مبانی اهل حق را در [[توحید]]، [[ملائكه]]، اسامی، [[رسالت]]، ‌وصایت، [[امامت]]، [[بعث]]، [[ثواب]] و عقاب، [[قیامت]] و [[تأویل]] بیان كنم»؛ و این همه مسائلی است كه اصول حكمت اسماعیلی بر آن مبتنی است. افزون بر اینها در این كتاب از «معرفت اصلین» (جان و خرد)، «جدّ و فتح و خیال»، «حروف سبعۀ ‌علویه» و جز آن سخن گفته است. ابویعقوب در باب عاشر در معرفت بعث، برانگیختن و رستاخیز را چنانكه به قول او اهل ظاهر می‌گویند، قبول ندارد.
+
احتمال دارد که وى بعد از [[ابوحاتم رازی]] داعى کل منطقه [[ایران]] شده باشد. گویا قدرت رهبرى آن به منطقه [[عراق]] نیز کشیده شده و داعیان شمال عراق و [[بغداد]] نیز زیر نظر او فعالیت مى کرده اند.  
  
تحقیق كامل آثار ابویعقوب امرى است ضرورى، زیرا ابویعقوب تنها مرجع عمده‌ى ما براى اطلاع از عقاید [[فلسفه|فلسفى]] اسماعیلیه در سده‌ى چهارم است. رویه‌ى فلسفى ابویعقوب به طور كلى بر اساس عقدید فلسفى نسفى قرار دارد. نسفى ظاهراً نخستین كسى بود كه فلسفه‌ى نو افلاطونى را در حدود سال 300 ق. وارد عقاید اسماعیلیه كرد.
+
ابویعقوب در فاصلۀ سالهای ۳۲۳ و ۳۳۱ ق. (سال قتل نسفی) ظاهراً در خراسان نبوده است و خبر او را از جاهای دیگر می‌شنویم. [[ابن ندیم|ابن‌ندیم]] از ابویعقوب نامی خبر می‌دهد که از سوی امام [اسماعیلیان] در ری خلیفه بوده است و بنوحَماد موصلی در جزیره (شمال عراق) از جانب او مأمور دعوت بوده‌اند و نیز از ابوعبیدالله ابن نفیس سخن می‌گوید که در «حضرت» (یعنی بغداد) خلیفۀ ‌ابویعقوب بوده است و ابویعقوب بعضی کارهای او را ناپسند شمرد و عده‌ای از «اعاجم» (ایرانیان) را فرستاد که او را در خانه‌اش کشتند. ظاهراً این همان ابویعقوب است که در ری خلیفۀ ‌امام بوده است و کسانی را که به قتل ابن نفیس فرستاده بود، از ایرانیان بوده‌اند. نیز این ابویعقوب همان «اسحاق» است که نظام‌الملک می‌گوید: «پس از ابوحاتم رازی قرار این مذهب (اسماعیلی) ‌بر دو کس گرفت، یکی بر عبدالملک کوکبی و دیگری بر اسحاق که مقیم ری بود». چون نام ابویعقوب، «اسحاق» است، «اسحاق» مقیم ری با ابویعقوب مذکور در الفهرست که در ری خلیفه بوده است، باید یکی باشد. بنابراین ابویعقوب اسحاق سجزی پیش از آنکه به جای نسفی داعی سیستان و خراسان گردد، داعی ری بوده است.  
  
تاریخ وفات ابویعقوب سجزی به طور دقیق ذکر نشده است؛ [[عبدالقاهر بغدادی]] گفته است كه «قُتِلَ النسفی و المعروف ببندانه علی ضلالتهما». بعضی از این عبارت حدس زده‌اند كه نسفی و ابویعقوب را با هم كشته‌اند، ولی چنین نیست. محمد بن احمد نسفی‌ (نخشبی) كه خود از داعیان مشهور اسماعیلی بود و به گفتۀ ‌نظام‌الملك، نصر بن احمد سامانی را با بسیاری از درباریانش به مذهب اسماعیلیان و باطنیان در آورده بود، پس از معزول شدن نصر بن احمد، از سوی نوح بن نصر فرا خوانده شد و به دستور او در ۳۳۱ ق. كشته شد، ولی ابویعقوب سجزی سالهای دراز پس از این واقعه زنده بوده است. او خود در كتاب الافتخار در پایان باب نهم می‌گوید كه از وفات [[حضرت رسول]] (ص)‌، ۳۵۰ سال و اندی گذشته است. اگر عبارت ثلاثمائة و نَیف و خمسون را حداقل ۳۵۱ بگیریم و سال وفات حضرت رسول (۱۱ ق) را بر آن بیفزاییم، رقم ۳۶۲ به دست می‌آید، یعنی سال تألیف كتاب الافتخار.
+
عقاید ابویعقوب در کتاب «الافتخار» او خلاصه شده است و در آن به اعتراضات و طعنه‌ها و استهزاهای مخالفان جواب گفته است. وی می‌گوید: «می‌خواهم در این کتاب مبانی اهل حق را در [[توحید]]، [[ملائکه]]، اسامی، [[رسالت]]، ‌وصایت، [[امامت]]، [[بعث]]، [[ثواب]] و عقاب، [[قیامت]] و [[تأویل]] بیان کنم»؛ و این همه مسائلی است که اصول حکمت اسماعیلی بر آن مبتنی است. افزون بر اینها در این کتاب از «معرفت اصلین» (جان و خرد)، «جدّ و فتح و خیال»، «حروف سبعۀ ‌علویه» و جز آن سخن گفته است. ابویعقوب در باب عاشر در معرفت بعث، برانگیختن و رستاخیز را چنانکه به قول او اهل ظاهر می‌گویند، قبول ندارد.
  
همچنین ایوانف از كتابی از ابویعقوب سجزی به نام «المبدأ و المعاد» نام می‌برد كه به الحاكم بامرالله، خلیفۀ فاطمی، اهدا شده است. با توجه به اینكه الحاكم بامرالله در ۳۸۶ ق. به خلافت رسیده است، باید گفت كه ابویعقوب دست كم در آن سال زنده بوده است. از سوی دیگر در «جامع التواریخ» رشیدالدین و در «زبدة التواریخ» ابوالقاسم كاشانی آمده است كه ابویعقوب سجزی عاقبت به دست امیر خلف بن احمد سجزی امیر صفاری (حك‍: ‍‌۳۵۲-۳۹۳ ق. در سیستان) ‌كشته شد، پس باید گفت كه قتل ابویعقوب میان سالهای ۳۸۶ و ۳۹۳ ق. اتفاق افتاده است. در اینكه بیشتر داعیان اسماعیلی در آن زمان تحت تعقیب بوده و بعضی هم كشته شده‌اند و نیز در اینكه امیر خلف بن احمد از [[اهل سنت]] بوده است و كشته شدن ابویعقوب به دست او تعجبی ندارد.  
+
تحقیق کامل آثار ابویعقوب امرى است ضرورى، زیرا ابویعقوب تنها مرجع عمده‌ى ما براى اطلاع از عقاید [[فلسفه|فلسفى]] اسماعیلیه در سده‌ى چهارم است. رویه‌ى فلسفى ابویعقوب به طور کلى بر اساس عقاید فلسفى نسفى قرار دارد. نسفى ظاهراً نخستین کسى بود که فلسفه‌ى نو افلاطونى را در حدود سال ۳۰۰ ق. وارد عقاید اسماعیلیه کرد. سجستانی نیز در پذیرش و تفسیری جدید از مکتب نو افلاطونی آمیخته با عقاید [[شیعه|شیعی]] سهمی مهم داشته است.
  
 
==آثار و تألیفات==
 
==آثار و تألیفات==
ابویعقوب سجزی در [[حکمت الهی]] اسماعیلی و در دفاع از عقاید [[اسماعیلیه|اسماعیلیان]] كتب و رسالات متعددی نوشته كه بسیاری از آنها در ۵۰ سال اخیر منتشر شده است. این آثار كه تا ۶۰ یا ۵۰ سال پیش در كتابخانه‌های خصوصی اسماعیلیان محفوظ مانده بود، از دسترس محققان بیرون بود و در این مدت اخیر محققان آیین اسماعیلی بیشتر آنها را منتشر كرده‌اند و ما امروز می‌توانیم دربارۀ ‌عقاید اسماعیلیان ایرانی و نیز آیین اسماعیلی به طور كلی خیلی بیشتر از قرون گذشته آگاهی داشته باشیم. برخی از آثار او عبارتند از:  
+
ابویعقوب سجزی در [[حکمت الهی]] اسماعیلی و در دفاع از عقاید [[اسماعیلیه|اسماعیلیان]] کتب و رسالات متعددی نوشته که بسیاری از آنها در ۵۰ سال اخیر منتشر شده است. این آثار که تا ۶۰ یا ۵۰ سال پیش در کتابخانه‌های خصوصی اسماعیلیان محفوظ مانده بود، از دسترس محققان بیرون بود و در این مدت اخیر محققان آیین اسماعیلی بیشتر آنها را منتشر کرده‌اند و ما امروز می‌توانیم دربارۀ ‌عقاید اسماعیلیان ایرانی و نیز آیین اسماعیلی به طور کلی خیلی بیشتر از قرون گذشته آگاهی داشته باشیم. برخی از آثار او عبارتند از:  
  
 
'''الف. آثار چاپ شده:'''
 
'''الف. آثار چاپ شده:'''
  
اثبات النبوات؛ این كتاب چنانكه از نامش پیداست، در اثبات [[نبوت]] پیامبران بر طبق عقاید اسماعیلی است و مشتمل بر ۷ مقاله است. مقالۀ ‌ششم كه از مقالات مهم كتاب است، ‌دربارۀ یكی از اصول عمدۀ ‌آیین اسماعیلی است كه در حقیقت فلسفۀ ‌تاریخ از نظر حكمت اسماعیلی است.  
+
#اثبات النبوات؛ این کتاب چنانکه از نامش پیداست، در اثبات [[نبوت]] پیامبران بر طبق عقاید اسماعیلی است و مشتمل بر ۷ مقاله است. مقالۀ ‌ششم که از مقالات مهم کتاب است، ‌دربارۀ یکی از اصول عمدۀ ‌آیین اسماعیلی است که در حقیقت فلسفۀ ‌تاریخ از نظر حکمت اسماعیلی است.
 
+
#الافتخار؛ چنانکه گفته شد، عقاید ابویعقوب در کتاب «الافتخار» او خلاصه شده است و در آن به اعتراضات و طعنه‌ها و استهزاهای مخالفان جواب گفته است. سال تألیف این کتاب ۳۶۲ قمری است.
# الافتخار؛ چنانکه گفته شد، عقاید ابویعقوب در كتاب «الافتخار» او خلاصه شده است و در آن به اعتراضات و طعنه‌ها و استهزاهای مخالفان جواب گفته است. سال تألیف این كتاب ۳۶۲ قمری است.
+
#الرسالة الباهرة؛ این کتاب یا رساله برای شخصی مهم نوشته شده است که می‌خواسته است از «[[قیامت]] کبرى و احوال و کیفیات آن» آگاهی یابد و جملاتی را که در کتب دیگر اسماعیلی نوشته شده بود، کافی ندانسته است و از ابویعقوب خواسته است که در این باب آنچه «اقرب الی الدرک و اسهل الی الاحاطة» باشد، مقرون به براهین و دلائل واضحه بنویسد. ابویعقوب در «الرسالة الباهرة» قیامت کبرى و اشراط ساعت و تغییرات کلی در عالم طبیعت از زلزله و فرو ریختن ستارگان و تاریک شدن آفتاب و نابودی ستارگان و غیره را درست نمی‌داند و آن را بر طبق اصول اسماعیلی [[تأویل]] می‌کند و می‌گوید خداوند آنچه خود آفریده است به هم نمی‌زند. قیامت کبرى قیامت نفوس انسانی است که نمایانگر صورت نفسانی طبیعت عالم است و همۀ صفاتی که دربارۀ ظهور «ساعت» و «قیامت» در [[قرآن]] آمده است، از تغییرات این صور عالیه یا منحطه در نفوس انسانی است.
# الرسالة الباهرة؛ این كتاب یا رساله برای شخصی مهم نوشته شده است كه می‌خواسته است از «[[قیامت]] کبرى و احوال و کیفیات آن» آگاهی یابد و جملاتی را كه در كتب دیگر اسماعیلی نوشته شده بود، كافی ندانسته است و از ابویعقوب خواسته است كه در این باب آنچه «اقرب الی الدرك و اسهل الی الاحاطة» باشد، مقرون به براهین و دلائل واضحه بنویسد. ابویعقوب در «الرسالة الباهرة» قیامت كبرى و اشراط ساعت و تغییرات كلی در عالم طبیعت از زلزله و فرو ریختن ستارگان و تاریك شدن آفتاب و نابودی ستارگان و غیره را درست نمی‌داند و آن را بر طبق اصول اسماعیلی [[تأویل]] می‌كند و می‌گوید خداوند آنچه خود آفریده است به هم نمی‌زند. قیامت كبرى قیامت نفوس انسانی است كه نمایانگر صورت نفسانی طبیعت عالم است و همۀ صفاتی كه دربارۀ ظهور «ساعت» و «قیامت» در [[قرآن]] آمده است، از تغییرات این صور عالیه یا منحطه در نفوس انسانی است.  
+
#تحفة المستجیبین؛ موضوع کتاب در حقیقت تأویل بعضی اسامی است که در عقاید دینی مصطلح است و می‌گوید: اسامی برای معانی وضع شده است که باید به دلالت ضمنی یا تضمّنی به آنها پی برد و اگر فقط به خود اسامی لفظی اکتفا شود، ‌معاندان به آسانی «مرتاد» (یعنی طالب) را از راه در خواهند برد. از جملۀ ‌این اسامی باری، امر، علم، کلمه، وحدت، عقل، قلم، عرش، قضا، شمس، نفس، لوح، ملک، تالی و غیر آن است.
# تحفة المستجیبین؛ موضوع كتاب در حقیقت تأویل بعضی اسامی است كه در عقاید دینی مصطلح است و می‌گوید: اسامی برای معانی وضع شده است كه باید به دلالت ضمنی یا تضمّنی به آنها پی برد و اگر فقط به خود اسامی لفظی اكتفا شود، ‌معاندان به آسانی «مرتاد» (یعنی طالب) را از راه در خواهند برد. از جملۀ ‌این اسامی باری، امر، علم، كلمه، وحدت، عقل، قلم، عرش، قضا، شمس، نفس، لوح، ملك، تالی و غیر آن است.  
+
#کشف المحجوب (به فارسی)؛ این کتاب که می‌توان گفت خلاصۀ‌ عقاید ابویعقوب است، در ۷ مقاله و هر مقاله مشتمل بر ۷ جستار است. مقالۀ ‌اول در توحید است که در آن شیئیت، حد، صفت، مکان، زمان و هستی را از خداوند نفی می‌کند. مسألۀ بالاتر بودن خداوند از هستی، از عقاید نو افلاطونیان است که به حکمت اسماعیلی راه یافته است. مقالت دوم دربارۀ‌ خرد است که مرکز دو جهان است و یکی بودن آن با «امر»، «کلمه»، «علم» و «نفس امر» و نیز اساس بودن خرد. مقالت سوم در «خلق ثانی» که همان نفس ونفس انسانی و ناطق بودن آن و متفکر بودن آن است. مقالت چهارم در «خلق ثالث» است که همان طبیعت است. مقالت پنجم در «خلق رابع» و انواع است. مقالت ششم در«خلق خامس» است که دربارۀ‌ نبوت است و مقالت هفتم در «خلق سادس» است که در بعث و برانگیختن است.
# كشف المحجوب (به فارسی)؛ این كتاب كه می‌توان گفت خلاصۀ‌ عقاید ابویعقوب است، در ۷ مقاله و هر مقاله مشتمل بر ۷ جستار است. مقالۀ ‌اول در توحید است كه در آن شیئیت، حد، صفت، مكان، زمان و هستی را از خداوند نفی می‌كند. مسألۀ بالاتر بودن خداوند از هستی، از عقاید نو افلاطونیان است كه به حكمت اسماعیلی راه یافته است. مقالت دوم دربارۀ‌ خرد است كه مركز دو جهان است و یكی بودن آن با «امر»، «كلمه»، «علم» و «نفس امر» و نیز اساس بودن خرد. مقالت سوم در «خلق ثانی» كه همان نفس ونفس انسانی و ناطق بودن آن و متفكر بودن آن است. مقالت چهارم در «خلق ثالث» است كه همان طبیعت است. مقالت پنجم در «خلق رابع» و انواع است. مقالت ششم در«خلق خامس» است كه دربارۀ‌ نبوت است و مقالت هفتم در «خلق سادس» است كه در بعث و برانگیختن است.  
+
#الینابیع؛ مؤلف در مقدمه می‌گوید: من در این کتاب خود را به آنچه گذشتگان در کتابها آورده‌اند، مشغول نخواهم داشت، بلکه بدانچه بر گردن ایشان از ایضاح و ارشاد خلق مانده است، پرداخته‌ام، چنانکه آیندگان نیز آنچه از این بابت بر گردن ما مانده است، ‌ادا خواهند کرد. موضوع کتاب، تشابه ینابیع با سرچشمه‌های طبیعی و روحانی است. این یک جهان‌شناسی عمیقی است که اسماعیلیان [[ایران|ایرانی]] به آن پرداخته‌اند و تشابه عالم طبیعت و [[عالم ملکوت|عالم ملکوت]] و جهان ائمه و «نطقاء»‌ را با تأویل بیان کرده‌اند. کتاب مشتمل بر ۴۰ «ینبوع» است و در آن از تشابه ادیان الهی و «اتفاق صلیب با شهادة» سخن گفته است.
# الینابیع؛ مؤلف در مقدمه می‌گوید: من در این كتاب خود را به آنچه گذشتگان در كتابها آورده‌اند، مشغول نخواهم داشت، بلكه بدانچه بر گردن ایشان از ایضاح و ارشاد خلق مانده است، پرداخته‌ام، چنانكه آیندگان نیز آنچه از این بابت بر گردن ما مانده است، ‌ادا خواهند كرد. موضوع كتاب، تشابه ینابیع با سرچشمه‌های طبیعی و روحانی است. این یك جهان‌شناسی عمیقی است كه اسماعیلیان [[ایران|ایرانی]] به آن پرداخته‌اند و تشابه عالم طبیعت و [[عالم ملکوت|عالم ملكوت]] و جهان ائمه و «نطقاء»‌ را با تأویل بیان كرده‌اند. كتاب مشتمل بر ۴۰ «ینبوع» است و در آن از تشابه ادیان الهی و «اتفاق صلیب با شهادة» سخن گفته است.  
 
  
 
'''ب. آثار خطی:'''
 
'''ب. آثار خطی:'''
  
# البرهان؛ عارف تامر در مقدمۀ ‌خمس رسائل اسماعیلیه گفته است كه این كتاب در میان [[نسخه خطی|نسخ خطی]] اسماعیلی در مِصْیاف [[سوریه]] پیدا شده و در ۷۰۰ صفحه است.  
+
#البرهان؛ عارف تامر در مقدمۀ ‌خمس رسائل اسماعیلیه گفته است که این کتاب در میان [[نسخه خطی|نسخ خطی]] اسماعیلی در مِصْیاف [[سوریه]] پیدا شده و در ۷۰۰ صفحه است.
# البشارة یا البشارات؛ مصطفی غالب درمقدمۀ كتاب الافتخار می‌گوید كه نسخه‌ای از آن در كتابخانۀ خصوصی او موجود است. علی بن حاتم در تألیف كتاب خود «روضة الحكم الصافیة و بستان العلوم الوافیة»، از این كتاب استفاده كرده است.  
+
#البشارة یا البشارات؛ مصطفی غالب درمقدمۀ کتاب الافتخار می‌گوید که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ خصوصی او موجود است. علی بن حاتم در تألیف کتاب خود «روضة الحکم الصافیة و بستان العلوم الوافیة»، از این کتاب استفاده کرده است.
# رسالة فی تألیف الارواح یا فی معرفة الارواح؛ نسخه‌ای از این اثر در كتابخانۀ خصوصی مصطفی غالب موجود است.  
+
#رسالة فی تألیف الارواح یا فی معرفة الارواح؛ نسخه‌ای از این اثر در کتابخانۀ خصوصی مصطفی غالب موجود است.
# التوحید؛ نسخۀ ‌خطی این اثر در میان نسخ خطی اسماعیلی كتابخانۀ شیخ ابراهیم بن شیخ عبدالقیوم در بمبئی موجود است.  
+
#التوحید؛ نسخۀ ‌خطی این اثر در میان نسخ خطی اسماعیلی کتابخانۀ شیخ ابراهیم بن شیخ عبدالقیوم در بمبئی موجود است.
# الرد علی من وقف عند الفلك من الفلاسفة؛ نسخۀ‌ خطی این اثر در بمبئی موجود است.  
+
#الرد علی من وقف عند الفلک من الفلاسفة؛ نسخۀ‌ خطی این اثر در بمبئی موجود است.
# سرائر المعاد و المعاش؛ این رساله در ۷ فصل است: فی الابانة عن الفضیلة الممجدة الانسانیة؛ فی الابانة عن الفضیلة الانسیة و ماللجوهر الانسی؛ فی الابانة عن الفضیلة الانسیة الالهیة الموجودة فی هذا الهیكل الربانی؛ فی الابانة عن الفضیلة الممجدة المهذبة المعقولة الانسیة؛ فی الابانة عن الفضیلة السامقة الممجدة المقدسة الالهیة للجوهر الانسیة؛ فی الابانة عن الفضیلة الممجدة المقدسة الازلیة؛ فی الابانة عن الفضیلة السامقة المتعالیة الانسیة الالهیة. برخی این رساله را به ابوحاتم رازی نسبت داده‌اند.  
+
#سرائر المعاد و المعاش؛ این رساله در ۷ فصل است: فی الابانة عن الفضیلة الممجدة الانسانیة؛ فی الابانة عن الفضیلة الانسیة و ماللجوهر الانسی؛ فی الابانة عن الفضیلة الانسیة الالهیة الموجودة فی هذا الهیکل الربانی؛ فی الابانة عن الفضیلة الممجدة المهذبة المعقولة الانسیة؛ فی الابانة عن الفضیلة السامقة الممجدة المقدسة الالهیة للجوهر الانسیة؛ فی الابانة عن الفضیلة الممجدة المقدسة الازلیة؛ فی الابانة عن الفضیلة السامقة المتعالیة الانسیة الالهیة. برخی این رساله را به ابوحاتم رازی نسبت داده‌اند.
# سُلَّم النجاة؛ و آن دربارۀ مطالبی است كه مؤمن برای نجات در دنیا و [[آخرت]] به اطلاع از آنها نیازمند است. توالی موضوعات آن بر طبق توالی موضوعات [[ایمان]] است: ایمان به [[خدا]]، به [[فرشتگان]]، كتب الهی، انبیا، [[معاد]]، [[بعث]] بعد از مرگ و به [[بهشت]] و [[دوزخ]].  
+
#سُلَّم النجاة؛ و آن دربارۀ مطالبی است که مؤمن برای نجات در دنیا و [[آخرت]] به اطلاع از آنها نیازمند است. توالی موضوعات آن بر طبق توالی موضوعات [[ایمان]] است: ایمان به [[خدا]]، به [[فرشتگان]]، کتب الهی، انبیا، [[معاد]]، [[بعث]] بعد از مرگ و به [[بهشت]] و [[دوزخ]].
# المبدأ و المعاد؛ رسالۀ مختصری است در ۳ قسم: فی اثبات التوحید لصانع العالم، فی ماهّیة مبدأ الذوات من اللوح الكریم و فی ما تصیرالله النفس الناطقة. نام مؤلف در عنوان كتاب ذكر شده است، ولی در خود متن نیامده است. مؤلف در مقدمه از خلیفۀ فاطمی «الحاكم بامرالله» یاد كرده و او را «امام العصر» خوانده است. كتاب در ۳۶ صفحه و در یك مجموعۀ شخصی است. در قسم دوم دربارۀ‌ مسألۀ تناسخ نیز بحث شده است، همان مسأله‌ای كه [[ناصرخسرو]] به آن تاخته است.  
+
#المبدأ و المعاد؛ رسالۀ مختصری است در ۳ قسم: فی اثبات التوحید لصانع العالم، فی ماهیة مبدأ الذوات من اللوح الکریم و فی ما تصیرالله النفس الناطقة. نام مؤلف در عنوان کتاب ذکر شده است، ولی در خود متن نیامده است. مؤلف در مقدمه از خلیفۀ فاطمی «الحاکم بامرالله» یاد کرده و او را «امام العصر» خوانده است. کتاب در ۳۶ صفحه و در یک مجموعۀ شخصی است. در قسم دوم دربارۀ‌ مسألۀ تناسخ نیز بحث شده است، همان مسأله‌ای که [[ناصرخسرو]] به آن تاخته است.
# الموازین؛ کتاب مشتمل بر ۱۹ میزان است، بدین سان: فی سلب مخالفة الحق و ایجاب نقضه؛ ایجاب السعادة لمن اجاب دعوة الحق و سلبها غیره؛ فی كیفیة البرهان و سلب مادونه؛ فی ایجاب معرفة المبدع؛ فی ایجاب سلب الوجوه ایاه؛ فی ایجاب سلب القدمة ایاه؛ فی ایجاب سلب التشبیه و التعطیل؛ فی ایجاب التوحید بالتقریب؛ فی ایجاب الامر و معرفة عبادته؛ فی ایجاب العقل و معرفة اسمائه؛ فی ایجاب الفروع الثلاث المتفرّع من الاصلین؛ عنوان میزان دوازدهم در نسخ موجود نیست؛ فی ایجاب النطقاء و معرفة صروفهم و حدودهم؛ فی ایجاب الاسس و معرفتهم؛ فی ایجاب الائمة و معرفتهم؛ فی ایجاب الحجج و الدعاة؛ فی ایجاب القائم علیه السلام و رفیع رتبته؛ ‌فی ایجاب الثواب للمحسنین و ضدّه للمسیئین؛ ‌فی انّ الثواب الابدی هوالعلم التأییدی و حرمانه نقیضه.
+
#الموازین؛ کتاب مشتمل بر ۱۹ میزان است، بدین سان: فی سلب مخالفة الحق و ایجاب نقضه؛ ایجاب السعادة لمن اجاب دعوة الحق و سلبها غیره؛ فی کیفیة البرهان و سلب مادونه؛ فی ایجاب معرفة المبدع؛ فی ایجاب سلب الوجوه ایاه؛ فی ایجاب سلب القدمة ایاه؛ فی ایجاب سلب التشبیه و التعطیل؛ فی ایجاب التوحید بالتقریب؛ فی ایجاب الامر و معرفة عبادته؛ فی ایجاب العقل و معرفة اسمائه؛ فی ایجاب الفروع الثلاث المتفرّع من الاصلین؛ عنوان میزان دوازدهم در نسخ موجود نیست؛ فی ایجاب النطقاء و معرفة صروفهم و حدودهم؛ فی ایجاب الاسس و معرفتهم؛ فی ایجاب الائمة و معرفتهم؛ فی ایجاب الحجج و الدعاة؛ فی ایجاب القائم علیه السلام و رفیع رتبته؛ ‌فی ایجاب الثواب للمحسنین و ضدّه للمسیئین؛ ‌فی انّ الثواب الابدی هوالعلم التأییدی و حرمانه نقیضه.
# مُسلِیةُ الاحزان؛ موضوع رساله در صبر بر محنتها و مصیبتهاست و اینكه نزول و رفع محن و مصائب به سبب حركات فلكی است و خردمند با خرد خویش نمی‌تواند از آن بپرهیزد و عاجز از روی عجز دچار محنت و مصیبت نمی‌گردد و هیچ كس را از آن رهایی نیست و جز شكیبایی و روی آوردن به خدا چاره‌ای ندارد.  
+
#مُسلِیةُ الاحزان؛ موضوع رساله در صبر بر محنتها و مصیبتهاست و اینکه نزول و رفع محن و مصائب به سبب حرکات فلکی است و خردمند با خرد خویش نمی‌تواند از آن بپرهیزد و عاجز از روی عجز دچار محنت و مصیبت نمی‌گردد و هیچ کس را از آن رهایی نیست و جز شکیبایی و روی آوردن به خدا چاره‌ای ندارد.
# المقالید الملكوتیة؛ كه به چندین «اقلید» تقسیم شده است. نسخه‌ای از این تاب در كتابخانۀ محمدیۀ همدانیه موجود است.  
+
#المقالید الملکوتیة؛ که به چندین «اقلید» تقسیم شده است. نسخه‌ای از این تاب در کتابخانۀ محمدیۀ همدانیه موجود است.
# الواعظ من الكلام الربانی فی الزیور علی داود و غیر ذلك من اقاویل امیرالمؤمنین مولانا علی بن ابی‌طالب (ع)؛ نسخۀ خطی این رساله ظاهراً موجود است.  
+
#الواعظ من الکلام الربانی فی الزیور علی داود و غیر ذلک من اقاویل امیرالمؤمنین مولانا علی بن ابی‌طالب (ع)؛ نسخۀ خطی این رساله ظاهراً موجود است.
  
 
==منابع==
 
==منابع==
  
 
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/225130/%D8%A7%D8%A8%D9%88%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8-%D8%B3%D8%AC%D8%B2%DB%8C "ابویعقوب سجستانی"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی].
 
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/225130/%D8%A7%D8%A8%D9%88%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8-%D8%B3%D8%AC%D8%B2%DB%8C "ابویعقوب سجستانی"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی].
*[[انجمن مفاخر فرهنگی]]، [[اثرآفرینان]]، ج1، ص193.
+
*[[انجمن مفاخر فرهنگی]]، [[اثرآفرینان]]، ج۱، ص۱۹۳.
*درسنامه تاریخ و عقائد اسماعیلیه، مهدی فرمانیان، ص 156.
+
*درسنامه تاریخ و عقائد اسماعیلیه، مهدی فرمانیان، ص۱۵۶.
 
+
*[https://clisel.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87-%D9%86%D8%A8%D9%88%D8%AA/ "اسماعیلیان و مسئله نبوت"، مرکز مطالعات اسلامی به زبانهای اروپایی].
[[رده:متکلمان]]
+
[[رده:علمای قرن چهارم]]
 +
[[رده:متکلمان]][[رده:فیلسوفان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۱

«ابویعقوب اسحاق سجستانی» (متوفی بعد از ۳۸۶ ق)، متکلم، فیلسوف و از داعیان و متفکران اسماعیلی مذهب ایرانی در قرن ۴ قمری است. وی در تحولات تفکر فلسفی اسماعیلیان و در تفسیری جدید از مکتب نوافلاطونی آمیخته با عقاید شیعی، سهمی مهم داشته است. «اثبات النبوات»، «کشف المحجوب» و «الافتخار» از مهمترین آثار اوست.

نام کامل ابویعقوب اسحاق سجستانی
زادگاه سیستان
وفات ۳۸۶ قمری
مدفن سیستان

Line.png

اساتید

محمد بن احمد نسفى،...


آثار

اثبات النبوات، کشف المحجوب، الافتخار، الرسالة الباهرة، تحفة المستجیبین، الینابیع، البرهان، الموازین،...

زندگی‌نامه

ابویعقوب اسحاق بن احمد سِجْزی (سجستانی)، در اواخر سده ۳ قمری یا اوایل سده‌ ۴ قمری، در سیستان به دنیا آمد.

در میان مؤلفان قدیم، او به ابویعقوب یا اسحاق سجزی معروف بوده است. ابوالقاسم کاشانی در «زبدة التواریخ» او را «اسحاق سجزی ملقب به خَیْسَفوج» خوانده است. زبیدی، خیسفوج را در تاج العروس حَبّ القطن (پنبه دانه) ‌و نیز چوب پوسیده معنی کرده است و نیز گوید که خیسفوجه نام مردی است. در الفرق بین الفرق، بغدادی او را معروف به «بَندانه» خوانده است که مسلماً تحریفی از پنبه دانه است و از اینجا برمی‌آید که او را هم خیسفوج و هم پنبه دانه می‌خوانده‌اند که لقبی بوده است از جانب دشمنانش از روی استهزا و استخفاف که وجه آن معلوم نیست.

تاریخ وفات ابویعقوب سجزی نیز به طور دقیق ذکر نشده است؛ عبدالقاهر بغدادی گفته است که «قُتِلَ النسفی و المعروف ببندانه علی ضلالتهما». بعضی از این عبارت حدس زده‌اند که نسفی و ابویعقوب را با هم کشته‌اند، ولی چنین نیست. محمد بن احمد نسفی‌، پس از معزول شدن نصر بن احمد سامانی، از سوی نوح بن نصر فرا خوانده شد و به دستور او در ۳۳۱ ق. کشته شد، ولی ابویعقوب سجزی سالهای دراز پس از این واقعه زنده بوده است. او خود در کتاب الافتخار در پایان باب نهم می‌گوید که از وفات حضرت رسول (ص)‌، ۳۵۰ سال و اندی گذشته است. اگر عبارت ثلاثمائة و نَیف و خمسون را حداقل ۳۵۱ بگیریم و سال وفات حضرت رسول (۱۱ ق) را بر آن بیفزاییم، رقم ۳۶۲ به دست می‌آید، یعنی سال تألیف کتاب الافتخار.

همچنین ایوانف از کتابی از ابویعقوب سجزی به نام «المبدأ و المعاد» نام می‌برد که به الحاکم بامرالله، خلیفۀ فاطمی، اهدا شده است. با توجه به اینکه الحاکم بامرالله در ۳۸۶ ق. به خلافت رسیده است، باید گفت که ابویعقوب دست کم در آن سال زنده بوده است. از سوی دیگر در «جامع التواریخ» رشیدالدین و در «زبدة التواریخ» ابوالقاسم کاشانی آمده است که ابویعقوب سجزی عاقبت به دست امیر خلف بن احمد سجزی امیر صفاری (حک‍: ‍‌۳۵۲-۳۹۳ ق. در سیستان) ‌کشته شد، پس باید گفت که قتل ابویعقوب میان سالهای ۳۸۶ و ۳۹۳ ق. اتفاق افتاده است.

لازم به ذکر است، بیشتر داعیان اسماعیلی در آن زمان تحت تعقیب بوده و بعضی هم کشته شده‌اند و در اینکه امیر خلف بن احمد از اهل سنت بوده است و ابویعقوب به دست او کشته شده، تردیدی وجود ندارد.

جایگاه علمی

ابویعقوب سجزی در سال ۳۲۲ ق. در بغداد نزد اسماعیلیان مشغول تحصیل بوده و سپس به جمع شاگردان محمد بن احمد نسفى (نخشبی) - که خود از داعیان مشهور اسماعیلی بود و نصر بن احمد سامانی را با بسیاری از درباریانش به مذهب اسماعیلیان و باطنیان در آورده بود - در خراسان پیوسته است. شاید مهمترین نکته درباره سجستانی آن باشد که وی اندیشه های نسفی را که پایه نظام جهانشناسی اسماعیلیه نخستین بود، بسط و توسعه داد و افزون بر آن، این افکار و اندیشه ها را در آثار خود ثبت کرد.

از «زبدةالتواریخ» ابوالقاسم کاشانی بر می‌آید که ابویعقوب‌ اسحاق سجزی‌، پس از نسفی‌، در سال ۳۳۲ ق. جانشین او و داعی اسماعیلیان در سیستان گردید و ناصرخسرو در «خوان الاخوان» می‌گوید که ابویعقوب سجزی صاحب «جزیرۀ خراسان» بوده است. از تلفیق قول کاشانی با قول ناصرخسرو بر می‌آید که سیستان از جهت مناطق تبلیغاتی اسماعیلیان جزو خراسان به شمار می‌آمده است.

احتمال دارد که وى بعد از ابوحاتم رازی داعى کل منطقه ایران شده باشد. گویا قدرت رهبرى آن به منطقه عراق نیز کشیده شده و داعیان شمال عراق و بغداد نیز زیر نظر او فعالیت مى کرده اند.

ابویعقوب در فاصلۀ سالهای ۳۲۳ و ۳۳۱ ق. (سال قتل نسفی) ظاهراً در خراسان نبوده است و خبر او را از جاهای دیگر می‌شنویم. ابن‌ندیم از ابویعقوب نامی خبر می‌دهد که از سوی امام [اسماعیلیان] در ری خلیفه بوده است و بنوحَماد موصلی در جزیره (شمال عراق) از جانب او مأمور دعوت بوده‌اند و نیز از ابوعبیدالله ابن نفیس سخن می‌گوید که در «حضرت» (یعنی بغداد) خلیفۀ ‌ابویعقوب بوده است و ابویعقوب بعضی کارهای او را ناپسند شمرد و عده‌ای از «اعاجم» (ایرانیان) را فرستاد که او را در خانه‌اش کشتند. ظاهراً این همان ابویعقوب است که در ری خلیفۀ ‌امام بوده است و کسانی را که به قتل ابن نفیس فرستاده بود، از ایرانیان بوده‌اند. نیز این ابویعقوب همان «اسحاق» است که نظام‌الملک می‌گوید: «پس از ابوحاتم رازی قرار این مذهب (اسماعیلی) ‌بر دو کس گرفت، یکی بر عبدالملک کوکبی و دیگری بر اسحاق که مقیم ری بود». چون نام ابویعقوب، «اسحاق» است، «اسحاق» مقیم ری با ابویعقوب مذکور در الفهرست که در ری خلیفه بوده است، باید یکی باشد. بنابراین ابویعقوب اسحاق سجزی پیش از آنکه به جای نسفی داعی سیستان و خراسان گردد، داعی ری بوده است.

عقاید ابویعقوب در کتاب «الافتخار» او خلاصه شده است و در آن به اعتراضات و طعنه‌ها و استهزاهای مخالفان جواب گفته است. وی می‌گوید: «می‌خواهم در این کتاب مبانی اهل حق را در توحید، ملائکه، اسامی، رسالت، ‌وصایت، امامت، بعث، ثواب و عقاب، قیامت و تأویل بیان کنم»؛ و این همه مسائلی است که اصول حکمت اسماعیلی بر آن مبتنی است. افزون بر اینها در این کتاب از «معرفت اصلین» (جان و خرد)، «جدّ و فتح و خیال»، «حروف سبعۀ ‌علویه» و جز آن سخن گفته است. ابویعقوب در باب عاشر در معرفت بعث، برانگیختن و رستاخیز را چنانکه به قول او اهل ظاهر می‌گویند، قبول ندارد.

تحقیق کامل آثار ابویعقوب امرى است ضرورى، زیرا ابویعقوب تنها مرجع عمده‌ى ما براى اطلاع از عقاید فلسفى اسماعیلیه در سده‌ى چهارم است. رویه‌ى فلسفى ابویعقوب به طور کلى بر اساس عقاید فلسفى نسفى قرار دارد. نسفى ظاهراً نخستین کسى بود که فلسفه‌ى نو افلاطونى را در حدود سال ۳۰۰ ق. وارد عقاید اسماعیلیه کرد. سجستانی نیز در پذیرش و تفسیری جدید از مکتب نو افلاطونی آمیخته با عقاید شیعی سهمی مهم داشته است.

آثار و تألیفات

ابویعقوب سجزی در حکمت الهی اسماعیلی و در دفاع از عقاید اسماعیلیان کتب و رسالات متعددی نوشته که بسیاری از آنها در ۵۰ سال اخیر منتشر شده است. این آثار که تا ۶۰ یا ۵۰ سال پیش در کتابخانه‌های خصوصی اسماعیلیان محفوظ مانده بود، از دسترس محققان بیرون بود و در این مدت اخیر محققان آیین اسماعیلی بیشتر آنها را منتشر کرده‌اند و ما امروز می‌توانیم دربارۀ ‌عقاید اسماعیلیان ایرانی و نیز آیین اسماعیلی به طور کلی خیلی بیشتر از قرون گذشته آگاهی داشته باشیم. برخی از آثار او عبارتند از:

الف. آثار چاپ شده:

  1. اثبات النبوات؛ این کتاب چنانکه از نامش پیداست، در اثبات نبوت پیامبران بر طبق عقاید اسماعیلی است و مشتمل بر ۷ مقاله است. مقالۀ ‌ششم که از مقالات مهم کتاب است، ‌دربارۀ یکی از اصول عمدۀ ‌آیین اسماعیلی است که در حقیقت فلسفۀ ‌تاریخ از نظر حکمت اسماعیلی است.
  2. الافتخار؛ چنانکه گفته شد، عقاید ابویعقوب در کتاب «الافتخار» او خلاصه شده است و در آن به اعتراضات و طعنه‌ها و استهزاهای مخالفان جواب گفته است. سال تألیف این کتاب ۳۶۲ قمری است.
  3. الرسالة الباهرة؛ این کتاب یا رساله برای شخصی مهم نوشته شده است که می‌خواسته است از «قیامت کبرى و احوال و کیفیات آن» آگاهی یابد و جملاتی را که در کتب دیگر اسماعیلی نوشته شده بود، کافی ندانسته است و از ابویعقوب خواسته است که در این باب آنچه «اقرب الی الدرک و اسهل الی الاحاطة» باشد، مقرون به براهین و دلائل واضحه بنویسد. ابویعقوب در «الرسالة الباهرة» قیامت کبرى و اشراط ساعت و تغییرات کلی در عالم طبیعت از زلزله و فرو ریختن ستارگان و تاریک شدن آفتاب و نابودی ستارگان و غیره را درست نمی‌داند و آن را بر طبق اصول اسماعیلی تأویل می‌کند و می‌گوید خداوند آنچه خود آفریده است به هم نمی‌زند. قیامت کبرى قیامت نفوس انسانی است که نمایانگر صورت نفسانی طبیعت عالم است و همۀ صفاتی که دربارۀ ظهور «ساعت» و «قیامت» در قرآن آمده است، از تغییرات این صور عالیه یا منحطه در نفوس انسانی است.
  4. تحفة المستجیبین؛ موضوع کتاب در حقیقت تأویل بعضی اسامی است که در عقاید دینی مصطلح است و می‌گوید: اسامی برای معانی وضع شده است که باید به دلالت ضمنی یا تضمّنی به آنها پی برد و اگر فقط به خود اسامی لفظی اکتفا شود، ‌معاندان به آسانی «مرتاد» (یعنی طالب) را از راه در خواهند برد. از جملۀ ‌این اسامی باری، امر، علم، کلمه، وحدت، عقل، قلم، عرش، قضا، شمس، نفس، لوح، ملک، تالی و غیر آن است.
  5. کشف المحجوب (به فارسی)؛ این کتاب که می‌توان گفت خلاصۀ‌ عقاید ابویعقوب است، در ۷ مقاله و هر مقاله مشتمل بر ۷ جستار است. مقالۀ ‌اول در توحید است که در آن شیئیت، حد، صفت، مکان، زمان و هستی را از خداوند نفی می‌کند. مسألۀ بالاتر بودن خداوند از هستی، از عقاید نو افلاطونیان است که به حکمت اسماعیلی راه یافته است. مقالت دوم دربارۀ‌ خرد است که مرکز دو جهان است و یکی بودن آن با «امر»، «کلمه»، «علم» و «نفس امر» و نیز اساس بودن خرد. مقالت سوم در «خلق ثانی» که همان نفس ونفس انسانی و ناطق بودن آن و متفکر بودن آن است. مقالت چهارم در «خلق ثالث» است که همان طبیعت است. مقالت پنجم در «خلق رابع» و انواع است. مقالت ششم در«خلق خامس» است که دربارۀ‌ نبوت است و مقالت هفتم در «خلق سادس» است که در بعث و برانگیختن است.
  6. الینابیع؛ مؤلف در مقدمه می‌گوید: من در این کتاب خود را به آنچه گذشتگان در کتابها آورده‌اند، مشغول نخواهم داشت، بلکه بدانچه بر گردن ایشان از ایضاح و ارشاد خلق مانده است، پرداخته‌ام، چنانکه آیندگان نیز آنچه از این بابت بر گردن ما مانده است، ‌ادا خواهند کرد. موضوع کتاب، تشابه ینابیع با سرچشمه‌های طبیعی و روحانی است. این یک جهان‌شناسی عمیقی است که اسماعیلیان ایرانی به آن پرداخته‌اند و تشابه عالم طبیعت و عالم ملکوت و جهان ائمه و «نطقاء»‌ را با تأویل بیان کرده‌اند. کتاب مشتمل بر ۴۰ «ینبوع» است و در آن از تشابه ادیان الهی و «اتفاق صلیب با شهادة» سخن گفته است.

ب. آثار خطی:

  1. البرهان؛ عارف تامر در مقدمۀ ‌خمس رسائل اسماعیلیه گفته است که این کتاب در میان نسخ خطی اسماعیلی در مِصْیاف سوریه پیدا شده و در ۷۰۰ صفحه است.
  2. البشارة یا البشارات؛ مصطفی غالب درمقدمۀ کتاب الافتخار می‌گوید که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ خصوصی او موجود است. علی بن حاتم در تألیف کتاب خود «روضة الحکم الصافیة و بستان العلوم الوافیة»، از این کتاب استفاده کرده است.
  3. رسالة فی تألیف الارواح یا فی معرفة الارواح؛ نسخه‌ای از این اثر در کتابخانۀ خصوصی مصطفی غالب موجود است.
  4. التوحید؛ نسخۀ ‌خطی این اثر در میان نسخ خطی اسماعیلی کتابخانۀ شیخ ابراهیم بن شیخ عبدالقیوم در بمبئی موجود است.
  5. الرد علی من وقف عند الفلک من الفلاسفة؛ نسخۀ‌ خطی این اثر در بمبئی موجود است.
  6. سرائر المعاد و المعاش؛ این رساله در ۷ فصل است: فی الابانة عن الفضیلة الممجدة الانسانیة؛ فی الابانة عن الفضیلة الانسیة و ماللجوهر الانسی؛ فی الابانة عن الفضیلة الانسیة الالهیة الموجودة فی هذا الهیکل الربانی؛ فی الابانة عن الفضیلة الممجدة المهذبة المعقولة الانسیة؛ فی الابانة عن الفضیلة السامقة الممجدة المقدسة الالهیة للجوهر الانسیة؛ فی الابانة عن الفضیلة الممجدة المقدسة الازلیة؛ فی الابانة عن الفضیلة السامقة المتعالیة الانسیة الالهیة. برخی این رساله را به ابوحاتم رازی نسبت داده‌اند.
  7. سُلَّم النجاة؛ و آن دربارۀ مطالبی است که مؤمن برای نجات در دنیا و آخرت به اطلاع از آنها نیازمند است. توالی موضوعات آن بر طبق توالی موضوعات ایمان است: ایمان به خدا، به فرشتگان، کتب الهی، انبیا، معاد، بعث بعد از مرگ و به بهشت و دوزخ.
  8. المبدأ و المعاد؛ رسالۀ مختصری است در ۳ قسم: فی اثبات التوحید لصانع العالم، فی ماهیة مبدأ الذوات من اللوح الکریم و فی ما تصیرالله النفس الناطقة. نام مؤلف در عنوان کتاب ذکر شده است، ولی در خود متن نیامده است. مؤلف در مقدمه از خلیفۀ فاطمی «الحاکم بامرالله» یاد کرده و او را «امام العصر» خوانده است. کتاب در ۳۶ صفحه و در یک مجموعۀ شخصی است. در قسم دوم دربارۀ‌ مسألۀ تناسخ نیز بحث شده است، همان مسأله‌ای که ناصرخسرو به آن تاخته است.
  9. الموازین؛ کتاب مشتمل بر ۱۹ میزان است، بدین سان: فی سلب مخالفة الحق و ایجاب نقضه؛ ایجاب السعادة لمن اجاب دعوة الحق و سلبها غیره؛ فی کیفیة البرهان و سلب مادونه؛ فی ایجاب معرفة المبدع؛ فی ایجاب سلب الوجوه ایاه؛ فی ایجاب سلب القدمة ایاه؛ فی ایجاب سلب التشبیه و التعطیل؛ فی ایجاب التوحید بالتقریب؛ فی ایجاب الامر و معرفة عبادته؛ فی ایجاب العقل و معرفة اسمائه؛ فی ایجاب الفروع الثلاث المتفرّع من الاصلین؛ عنوان میزان دوازدهم در نسخ موجود نیست؛ فی ایجاب النطقاء و معرفة صروفهم و حدودهم؛ فی ایجاب الاسس و معرفتهم؛ فی ایجاب الائمة و معرفتهم؛ فی ایجاب الحجج و الدعاة؛ فی ایجاب القائم علیه السلام و رفیع رتبته؛ ‌فی ایجاب الثواب للمحسنین و ضدّه للمسیئین؛ ‌فی انّ الثواب الابدی هوالعلم التأییدی و حرمانه نقیضه.
  10. مُسلِیةُ الاحزان؛ موضوع رساله در صبر بر محنتها و مصیبتهاست و اینکه نزول و رفع محن و مصائب به سبب حرکات فلکی است و خردمند با خرد خویش نمی‌تواند از آن بپرهیزد و عاجز از روی عجز دچار محنت و مصیبت نمی‌گردد و هیچ کس را از آن رهایی نیست و جز شکیبایی و روی آوردن به خدا چاره‌ای ندارد.
  11. المقالید الملکوتیة؛ که به چندین «اقلید» تقسیم شده است. نسخه‌ای از این تاب در کتابخانۀ محمدیۀ همدانیه موجود است.
  12. الواعظ من الکلام الربانی فی الزیور علی داود و غیر ذلک من اقاویل امیرالمؤمنین مولانا علی بن ابی‌طالب (ع)؛ نسخۀ خطی این رساله ظاهراً موجود است.

منابع