سید رضی‌الدین محمد آوی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
سید رضی الدین محمد حسین آوی ( آبی ) حفید [[امام سجاد علیه السلام|حضرت سجاد]] علیه السلام است. آوی یکی از علمای بزرگ [[شیعه]] در [[عراق]] بود معاصر با [[سادات]] طاووس از اعلام مشهور قرن هفتم است که در [[فقه]] و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] و [[ادبیات عرب]]، [[حدیث]] و [[علم رجال|رجال]] و [[علم کلام]] مهارت داشت. سید محمد پدر بزرگوارش از علمای آبه (نزدیک ساوه) بود و صاحب ترجمه از حضور وی و [[ابن براج|قاضی ابن برّاج]] و محقق حلبی و اعلام حلّه بهره مند بوده است و خود از فقها و اساتید شیعه بود و در [[زهد]] و [[تقوا|تقوی]] و فضائل معنوی نظیر سیدرضی الدین بود و در حلّه و بعضی مسافرت ها با همین [[سید بن طاووس]] مأنوس بود.  
+
'''«سید رضیّ‌الدین محمد بن محمد بن زید بن داعی آوی (آبی)»''' (م، ۶۵۴ ق)، فقیه و محدث [[شیعه]] در قرن هفتم هجری و از نوادگان [[امام سجاد علیه السلام|حضرت سجاد]] علیه‌السلام بود. [[سيد بن طاووس]] در آثارش از او به عنوان برادر ياد نموده، و کرامات و حكاياتی را از او نقل مى‌كند.
  
در آثار سیدبن طاووس می بینید که صاحب ترجمه را به عنوان برادر خطاب نموده و در جلالت و کرامت و علم و تقوی او را کم نظیر می شمارد و اضافه می کند سید محمد آوی ایرانی در سفری که با هم بودیم ما را مکاشفاتی جمیله و بشاراتی جلیله روی داد که پی به مقامات والای او بردیم.
+
==زندگی‌نامه==
  
مرحوم آبی به قاضی آوی نیز شهرت دارد و سالها در [[حله|حلّه]] ( عراق و [[سوریه]] ) به تدریس و تعلیم و قضاوت اشتغال داشته است.  
+
سید رضیّ‌الدین محمد بن محمد بن زید بن داعی حسینی نسبش به [[امام سجاد]] (علیه السلام) می‌رسد. نیاکانش از قریه آبه یا آوه (نزدیک ساوه در [[ایران]]) برخاسته‌اند و از چندین نسل پیش از خود او مجاور [[نجف]] گشته‌اند.<ref>امین، اَعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۹، ص۴۰۵.</ref>
  
[[حاج شیخ عباس قمی|محدث قمی]] وفات قاضی آوی را در شب جمعه چهارم [[ماه صفر|صفر]] سال 654 ( اواسط قرن هفتم ) نوشته است. لازم به تذکر است که محدث قمی در فواید ذیل ترجمه سید رضی الدین آوی شرحی از احوال تاج الدین محمد بن حسین فرزند زید بن داعی سبط حضرت سجاد علیه السلام مرقوم داشته اضافه می کند: علامه فقید تاج الدین از بنی اعمام سید رضی الدین آوی بود. در عصر الجایتو ( محمد خدابنده ) به سعایت رشید الدین طبیب وزیر در عراق به اتفاق دو فرزند دلیر خویش مظلومانه شهید شدند.  
+
پدر بزرگوارش سید محمد، از علمای آبه و از فقها و اساتید [[شیعه]] در آنجا بود و در [[زهد]] و [[تقوا|تقوی]] و فضائل معنوی شهره بود.
  
صاحب [[مجالس المؤمنین|مجالس المومنین]] می نویسد: تاج الدین دانشمندی با فضل بلند همت و با اقتدار بود. پس از آنکه سلطان محمد خدابنده ( به وسیله [[علامه حلی|علامه حلّی]] ) مذهب [[شیعه|تشیع]] اختیار کرد تاج الدین را به اصرار به دربار خواست و او از مقربان و ندیمان سلطان گشت و دست بکارهای مهمی می زد و چون هدفش اعتلای مذهب تشیع بود رجال دولت و صاحبان مذاهب دیگر کینه او را بدل  گرفتند، تا آنکه پس از مرگ خدابنده او را به شهادت رساندند.
+
سيد رضى‌الدين محمّد، دوست و هم‌دوره [[سيد بن طاووس]] و پدر [[علامه حلى]] بوده است و ابن طاووس در نوشته‌هايش از او به عنوان برادر، ياد نموده و برخى حكايات را از او نقل مى‌كند.<ref>أمل الآمل، ج ۲ ص ۲۹۸ ش ۹۰۰؛ أعيان الشيعة، ج ۹ ص ۴۰۵ ش ۹۲۸؛ خاتمة المستدرک، ج ۲ ص ۳۲۵.</ref>
  
==منبع==
+
سید بن طاووس جلالت و کرامت و علم و تقوای سيد رضى‌الدين را کم‌نظیر می شمارد و اضافه می کند سید محمد آوی ایرانی در سفری که با هم بودیم ما را مکاشفاتی جمیله و بشاراتی جلیله روی داد که پی به مقامات والای او بردیم.
پایگاه شعائر
+
 
[[رده:علمای قرن هفتم]]
+
[[حاج شیخ عباس قمی|شیخ عباس قمی]] وفات سید رضیّ‌الدین آوی را در شب جمعه چهارم [[ماه صفر]] سال ۶۵۴ قمری نوشته است. او در حرم [[امام علی]] (عليه السلام) مدفون است.
 +
 
 +
==فعالیت‌های علمی==
 +
سید رضیّ‌الدین آبی، فاضل جليل القدر و صاحب مقامات عالى بود و در [[فقه]] و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] و [[ادبیات عرب]]، [[حدیث]] و [[علم رجال|رجال]] و [[علم کلام]] مهارت داشت.
 +
 
 +
او از پدرش و سید بن طاووس و [[محقق حلی]] بلاواسطه، و به واسطه پدربزرگ (زید بن داعی) و جدّ پدرش از [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] و [[ابن براج|قاضی ابن بَرّاج]] روایت کرده است.<ref>شیخ حر عاملی، امل الآمل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۳۰۳.</ref> و فقیهان بزرگی مانند [[شهید اول]] به چند واسطه از او روایت کرده‌اند.
 +
 
 +
سید محمد آوی به قاضی آوی نیز شهرت دارد و سالها در [[حله|حلّه]] به تدریس و تعلیم و [[قضاوت]] اشتغال داشته است. به گفته [[شهید اول]]، سند [[استخاره]] با [[تسبیح تربت|تسبیح]] به او منتهی می‌شود.<ref>الذکری الشیعه، ج۴، ص۲۶۹.</ref>
 +
 
 +
==عنایت امام زمان به رضى‌الدين==
 +
 
 +
[[محدث نوری]] مى‌گويد: [[علامه حلى]] (م ۷۲۶ ق) در آخر كتاب «منهاج الصلاح‌»<ref>منهاج الصلاح، ص ۵۱۴.</ref> نوشته است: [[دعای عبرات]] (اشکها)، دعايى معروف است كه از [[امام صادق]] عليه السلام روايت شده و سيّد رضى‌الدين محمّد آوى نيز حكايت مشهورى با آن دارد كه نوه علّامه حلّى، فخرالدين محمّد، آن را از پدرش، از جدّش علّامه حلّى، در حاشيه كتاب ياد شده چنين نقل كرده است: سيّد محمّد آوى، مدّتى طولانى در بند يكى از كارگزاران سلطان جرماغون (يكى از فرماندهان اصلى سپاه چنگيزيان مغول) بود و بر او سخت گرفته بودند؛ تا اين كه [[امام زمان]] عليه السلام را در خواب مى‌بيند و مى‌ گريد و مى‌ گويد: اى مولاى من! براى رهايى‌ ام از اين ستمگران، [[شفاعت]] كن. امام عليه السلام به او مى‌فرمايد: «دعاى عَبَرات را بخوان». او مى‌گويد: دعاى عبرات چيست؟ امام مى‌فرمايد: «آن در كتاب [مصباح‌] توست». او مى‌گويد: اى مولاى من! چه چيزى در كتاب [مصباح‌] من است؟ مى‌فرمايد: «دقّت كن. آن را مى‌يابى».
 +
 
 +
او از خواب بيدار مى‌شود و [[نماز صبح]] را مى‌خواند و كتاب [مصباح‌] را مى‌گشايد و برگه‌اى مى‌بيند كه اين [[دعا]] در آن است و برگه، ميان برگه‌هاى كتاب است. آن دعا را چهل بار مى‌خواند.
 +
 
 +
اين كارگزار، دو همسر داشته كه يكى عاقل و در كارهايش مدبّر بوده و كارگزار به او اعتماد فراوانى داشته است. او نزد وى كه مى‌آيد، زن به او مى‌گويد: آيا كسى از فرزندان امير مؤمنان عليه السلام را دستگير كرده‌اى؟ او به همسرش مى‌گويد: براى چه مى‌پرسى؟ زن مى‌گويد: كسى را ديدم كه گويى نور خورشيد از چهره او طلوع مى‌كند. گلويم را ميان دو انگشتش گرفت و سپس فرمود: «مى‌بينم كه شوهرت، فرزندم را دستگير كرده و بر او سخت گرفته است». به او گفتم: سَرورم! تو كيستى؟ فرمود: «من [[على بن ابى طالب]] هستم. به او بگو: اگر او را رها نكند، خانه‌خرابش مى‌كنم».
 +
 
 +
اين خواب، شايع شد و به سلطان [جرماغون‌] رسيد و او گفت: من چيزى نمى‌ دانم. و كارگزارانش را خواست و پرسيد: كسى را دستگير كرده‌ايد؟ گفتند: شيخى [[علویان|علوى]] كه فرمان دستگيرى‌ اش را داده بوديد. گفت: رهايش كنيد و اسبى به او بدهيد و راه را به وى نشان دهيد تا به خانه ‌اش برود.<ref>جنّة المأوى، ص ۲۲۱ ح ۴؛ نجم الثاقب، ص ۳۰۰ ح ۲۲.</ref>
 +
 
 +
[[سيد بن طاووس]] در آخر «[[مهج الدعوات]]» مى‌گويد: «... حكايتى است كه در اين باره دوست و برادرم، محمّد بن محمّد قاضى آوه‌اى - كه خداوند جليل، سعادتش را دو چندان و عاقبت به خيرش كند -، برايم نقل كرد و سبب شگفتى براى آن بيان نمود و آن، اين كه حادثه‌اى برايش پيش مى‌آيد و اين دعا را در برگه‌هايى مى‌يابد كه خود ميان كتاب‌هايش ننهاده بوده است و از آن، نسخه‌بردارى مى‌كند و كارش كه به پايان مى‌رسد، نسخه اصلى را كه ميان كتاب‌هايش يافته بوده، گم مى‌كند». ابن طاووس سپس متن دعا را نقل مى‌كند.<ref>مهج الدعوات، ص ۴۰۳.</ref>
 +
 
 +
==پانویس==
 +
{{پانویس}}
 +
==منابع==
 +
*"رضی‌الدین آبی"، [[دانشنامه جهان اسلام]]، شماره ۳۸.
 +
*دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج ۵، ص ۱۲۶-۱۲۷.
 +
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/241928/%D8%A2%D8%A8%DB%8C "آوی"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی].
 +
[[رده:علمای قرن هفتم]][[رده:علماء شیعه]][[رده:محدثان]][[رده:فقیهان]][[رده:مدفونین در حرم امام علی علیه السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۶:۴۲

«سید رضیّ‌الدین محمد بن محمد بن زید بن داعی آوی (آبی)» (م، ۶۵۴ ق)، فقیه و محدث شیعه در قرن هفتم هجری و از نوادگان حضرت سجاد علیه‌السلام بود. سيد بن طاووس در آثارش از او به عنوان برادر ياد نموده، و کرامات و حكاياتی را از او نقل مى‌كند.

زندگی‌نامه

سید رضیّ‌الدین محمد بن محمد بن زید بن داعی حسینی نسبش به امام سجاد (علیه السلام) می‌رسد. نیاکانش از قریه آبه یا آوه (نزدیک ساوه در ایران) برخاسته‌اند و از چندین نسل پیش از خود او مجاور نجف گشته‌اند.[۱]

پدر بزرگوارش سید محمد، از علمای آبه و از فقها و اساتید شیعه در آنجا بود و در زهد و تقوی و فضائل معنوی شهره بود.

سيد رضى‌الدين محمّد، دوست و هم‌دوره سيد بن طاووس و پدر علامه حلى بوده است و ابن طاووس در نوشته‌هايش از او به عنوان برادر، ياد نموده و برخى حكايات را از او نقل مى‌كند.[۲]

سید بن طاووس جلالت و کرامت و علم و تقوای سيد رضى‌الدين را کم‌نظیر می شمارد و اضافه می کند سید محمد آوی ایرانی در سفری که با هم بودیم ما را مکاشفاتی جمیله و بشاراتی جلیله روی داد که پی به مقامات والای او بردیم.

شیخ عباس قمی وفات سید رضیّ‌الدین آوی را در شب جمعه چهارم ماه صفر سال ۶۵۴ قمری نوشته است. او در حرم امام علی (عليه السلام) مدفون است.

فعالیت‌های علمی

سید رضیّ‌الدین آبی، فاضل جليل القدر و صاحب مقامات عالى بود و در فقه و تفسیر و ادبیات عرب، حدیث و رجال و علم کلام مهارت داشت.

او از پدرش و سید بن طاووس و محقق حلی بلاواسطه، و به واسطه پدربزرگ (زید بن داعی) و جدّ پدرش از سید مرتضی و شیخ طوسی و قاضی ابن بَرّاج روایت کرده است.[۳] و فقیهان بزرگی مانند شهید اول به چند واسطه از او روایت کرده‌اند.

سید محمد آوی به قاضی آوی نیز شهرت دارد و سالها در حلّه به تدریس و تعلیم و قضاوت اشتغال داشته است. به گفته شهید اول، سند استخاره با تسبیح به او منتهی می‌شود.[۴]

عنایت امام زمان به رضى‌الدين

محدث نوری مى‌گويد: علامه حلى (م ۷۲۶ ق) در آخر كتاب «منهاج الصلاح‌»[۵] نوشته است: دعای عبرات (اشکها)، دعايى معروف است كه از امام صادق عليه السلام روايت شده و سيّد رضى‌الدين محمّد آوى نيز حكايت مشهورى با آن دارد كه نوه علّامه حلّى، فخرالدين محمّد، آن را از پدرش، از جدّش علّامه حلّى، در حاشيه كتاب ياد شده چنين نقل كرده است: سيّد محمّد آوى، مدّتى طولانى در بند يكى از كارگزاران سلطان جرماغون (يكى از فرماندهان اصلى سپاه چنگيزيان مغول) بود و بر او سخت گرفته بودند؛ تا اين كه امام زمان عليه السلام را در خواب مى‌بيند و مى‌ گريد و مى‌ گويد: اى مولاى من! براى رهايى‌ ام از اين ستمگران، شفاعت كن. امام عليه السلام به او مى‌فرمايد: «دعاى عَبَرات را بخوان». او مى‌گويد: دعاى عبرات چيست؟ امام مى‌فرمايد: «آن در كتاب [مصباح‌] توست». او مى‌گويد: اى مولاى من! چه چيزى در كتاب [مصباح‌] من است؟ مى‌فرمايد: «دقّت كن. آن را مى‌يابى».

او از خواب بيدار مى‌شود و نماز صبح را مى‌خواند و كتاب [مصباح‌] را مى‌گشايد و برگه‌اى مى‌بيند كه اين دعا در آن است و برگه، ميان برگه‌هاى كتاب است. آن دعا را چهل بار مى‌خواند.

اين كارگزار، دو همسر داشته كه يكى عاقل و در كارهايش مدبّر بوده و كارگزار به او اعتماد فراوانى داشته است. او نزد وى كه مى‌آيد، زن به او مى‌گويد: آيا كسى از فرزندان امير مؤمنان عليه السلام را دستگير كرده‌اى؟ او به همسرش مى‌گويد: براى چه مى‌پرسى؟ زن مى‌گويد: كسى را ديدم كه گويى نور خورشيد از چهره او طلوع مى‌كند. گلويم را ميان دو انگشتش گرفت و سپس فرمود: «مى‌بينم كه شوهرت، فرزندم را دستگير كرده و بر او سخت گرفته است». به او گفتم: سَرورم! تو كيستى؟ فرمود: «من على بن ابى طالب هستم. به او بگو: اگر او را رها نكند، خانه‌خرابش مى‌كنم».

اين خواب، شايع شد و به سلطان [جرماغون‌] رسيد و او گفت: من چيزى نمى‌ دانم. و كارگزارانش را خواست و پرسيد: كسى را دستگير كرده‌ايد؟ گفتند: شيخى علوى كه فرمان دستگيرى‌ اش را داده بوديد. گفت: رهايش كنيد و اسبى به او بدهيد و راه را به وى نشان دهيد تا به خانه ‌اش برود.[۶]

سيد بن طاووس در آخر «مهج الدعوات» مى‌گويد: «... حكايتى است كه در اين باره دوست و برادرم، محمّد بن محمّد قاضى آوه‌اى - كه خداوند جليل، سعادتش را دو چندان و عاقبت به خيرش كند -، برايم نقل كرد و سبب شگفتى براى آن بيان نمود و آن، اين كه حادثه‌اى برايش پيش مى‌آيد و اين دعا را در برگه‌هايى مى‌يابد كه خود ميان كتاب‌هايش ننهاده بوده است و از آن، نسخه‌بردارى مى‌كند و كارش كه به پايان مى‌رسد، نسخه اصلى را كه ميان كتاب‌هايش يافته بوده، گم مى‌كند». ابن طاووس سپس متن دعا را نقل مى‌كند.[۷]

پانویس

  1. پرش به بالا امین، اَعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۹، ص۴۰۵.
  2. پرش به بالا أمل الآمل، ج ۲ ص ۲۹۸ ش ۹۰۰؛ أعيان الشيعة، ج ۹ ص ۴۰۵ ش ۹۲۸؛ خاتمة المستدرک، ج ۲ ص ۳۲۵.
  3. پرش به بالا شیخ حر عاملی، امل الآمل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۳۰۳.
  4. پرش به بالا الذکری الشیعه، ج۴، ص۲۶۹.
  5. پرش به بالا منهاج الصلاح، ص ۵۱۴.
  6. پرش به بالا جنّة المأوى، ص ۲۲۱ ح ۴؛ نجم الثاقب، ص ۳۰۰ ح ۲۲.
  7. پرش به بالا مهج الدعوات، ص ۴۰۳.

منابع