احصان: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'حفظ كردن و عفت پيشه‌كردن. احصان در لغت، معناى مصونيت بخشيدن و حفظ كردن<ref> مقايي...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
حفظ كردن و عفت پيشه‌كردن.
+
حفظ كردن و عفت پیشه‌كردن.
  
احصان در لغت، معناى مصونيت بخشيدن و حفظ كردن<ref> مقاييس اللغه، ج‌ 2، ص‌ 69.</ref> دارد كه با «حصن»، به ‌معناى بناى مستحكم و غيرقابل نفوذ<ref> تهذيب‌الاسماء، ج‌ 1، ق‌ 2، ص‌ 66 «حصن»؛ دائرة‌الفرائد، ج‌ 6، ص‌ 441.</ref> يا جايگاه مرتفع<ref> التحقيق، ج 2، ص 234‌ـ‌235؛ المصباح، ص‌ 139.</ref> هم‌خانواده است. لطافت واژه احصان از اين جهت است كه صفتى ارزشى<ref> التحقيق، ج‌ 2، ص‌ 236.</ref> و ثابت در شخصيت فرد را نشان مى‌دهد با صرفنظر از برخورد با عوامل خارجى؛<ref> همان، ص‌ 235.</ref> ولى به ظاهر اين ويژگى‌ها در «حفظ» بكار نرفته است.<ref> همان.</ref>
+
احصان در لغت، معناى مصونیت بخشیدن و حفظ كردن<ref> مقاییس اللغه، ج‌ 2، ص‌ 69.</ref> دارد كه با «حصن»، به ‌معناى بناى مستحكم و غیرقابل نفوذ<ref> تهذیب‌الاسماء، ج‌ 1، ق‌ 2، ص‌ 66 «حصن»؛ دائرة‌الفرائد، ج‌ 6، ص‌ 441.</ref> یا جایگاه مرتفع<ref> التحقیق، ج 2، ص 234‌ـ‌235؛ المصباح، ص‌ 139.</ref> هم‌خانواده است. لطافت واژه احصان از این جهت است كه صفتى ارزشى<ref> التحقیق، ج‌ 2، ص‌ 236.</ref> و ثابت در شخصیت فرد را نشان مى‌دهد با صرفنظر از برخورد با عوامل خارجى؛<ref> همان، ص‌ 235.</ref> ولى به ظاهر این ویژگى‌ها در «حفظ» بكار نرفته است.<ref> همان.</ref>
  
به زره كه انسان را از آسيب و جراحت مصون مى‌دارد، درع حصين مى‌گويند.<ref> مفردات، ص‌ 239؛ تهذيب الاسماء، ج‌ 1، ق 2، ص‌ 66.</ref> [[قرآن]] مى‌فرمايد: صنعت زره‌سازى را به [[حضرت داوود]] عليه‌السلام ياد داديم تا مردم از خطرهاى جنگ حفظ شوند: «و ‌عَلَّمنـهُ صَنعَةَ لَبوس لَكُم لِتُحصِنَكُم مِن بَأسِكُم‌...». ([[سوره انبياءِ]]/21،80) در جاى ديگر از قلعه‌ها و دژهاى مستحكم يهود كه بر اثر ترس از جنگ در آن‌ها پناه مى‌گرفتند، نام مى‌برد: «لايُقتِلونَكُم جَميعـًا اِلاّ فى قُرًى مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر‌...» ([[سوره حشر]]/59،14)، «...‌و‌ظَنّوا اَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللّهِ‌...».(سوره حشر/59،2)
+
به زره كه انسان را از آسیب و جراحت مصون مى‌دارد، درع حصین مى‌گویند.<ref> مفردات، ص‌ 239؛ تهذیب الاسماء، ج‌ 1، ق 2، ص‌ 66.</ref> [[قرآن]] مى‌فرماید: صنعت زره‌سازى را به [[حضرت داوود]] علیه‌السلام یاد دادیم تا مردم از خطرهاى جنگ حفظ شوند: «و ‌عَلَّمنـهُ صَنعَةَ لَبوس لَكُم لِتُحصِنَكُم مِن بَأسِكُم‌...». ([[سوره انبیاءِ]]/21،80) در جاى دیگر از قلعه‌ها و دژهاى مستحكم یهود كه بر اثر ترس از جنگ در آن‌ها پناه مى‌گرفتند، نام مى‌برد: «لایُقتِلونَكُم جَمیعـًا اِلاّ فى قُرًى مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر‌...» ([[سوره حشر]]/59،14)، «...‌و‌ظَنّوا اَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللّهِ‌...».(سوره حشر/59،2)
  
اين واژه در اصطلاح فقه جزايى، گاه به ‌معناى همسر داشتن، در زن يا مرد بكار رفته است كه ارتكاب زنا در اين وضعيت، مجازات را تشديد مى‌كند و از 100 تازيانه به سنگسار شدن (رجم) مبدل مى‌شود؛ بدين سبب به آن، احصان رجم گويند.<ref> سلسلة الينابيع، ج‌ 23، ص‌ 377، «الجامع للشرايع».</ref>
+
این واژه در اصطلاح فقه جزایى، گاه به ‌معناى همسر داشتن، در زن یا مرد بكار رفته است كه ارتكاب زنا در این وضعیت، مجازات را تشدید مى‌كند و از 100 تازیانه به سنگسار شدن (رجم) مبدل مى‌شود؛ بدین سبب به آن، احصان رجم گویند.<ref> سلسلة الینابیع، ج‌ 23، ص‌ 377، «الجامع للشرایع».</ref>
  
گاهى نيز به ‌معناى پاكدامنى در مرد يا زن است كه اگر كسى با وجود اين حالت، او را قذف كند يعنى به او تهمت جنسى بزند، بر تهمت زننده حد جارى مى‌شود؛ بدين جهت به آن، احصان قذف گويند. گاهى نيز احصان به ‌معناى حريت و اسلام و بلوغ مى‌آيد. همه معانى پيشين با تكيه بر مفهوم اصلى و لغوى آن (حفظ كردن) در [[قرآن]] مطرح است.<ref> التفسيرالكبير، ج‌ 10، ص‌ 39.</ref>
+
گاهى نیز به ‌معناى پاكدامنى در مرد یا زن است كه اگر كسى با وجود این حالت، او را قذف كند یعنى به او تهمت جنسى بزند، بر تهمت زننده حد جارى مى‌شود؛ بدین جهت به آن، احصان قذف گویند. گاهى نیز احصان به ‌معناى حریت و اسلام و بلوغ مى‌آید. همه معانى پیشین با تكیه بر مفهوم اصلى و لغوى آن (حفظ كردن) در [[قرآن]] مطرح است.<ref> التفسیرالكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39.</ref>
  
 
'''اقسام احصان'''
 
'''اقسام احصان'''
سطر ۱۳: سطر ۱۳:
 
'''''1. احصان با داشتن همسر:'''''
 
'''''1. احصان با داشتن همسر:'''''
  
در اين كاربرد، واژه محصَن و محصَنه (به فتح‌صاد)<ref> الروضة‌البهيه، ج 9، ص 72؛ مفردات، ص 239‌ـ‌240 «حصن».</ref> به هر يك از زن و مرد، اطلاق مى‌شود؛ زيرا آنان با ازدواج از گناهان بسيارى حفظ مى‌شوند.<ref> التفسير الكبير، ج‌ 10، ص‌ 39.</ref> قرآن مى‌فرمايد: «والمُحصَنتُ مِنَ النِّساءِ اِلاّ ما‌مَلَكَت اَيمنُكُم‌...». «[[سوره نساء]]/4،24)
+
در این كاربرد، واژه محصَن و محصَنه (به فتح‌صاد)<ref> الروضة‌البهیه، ج 9، ص 72؛ مفردات، ص 239‌ـ‌240 «حصن».</ref> به هر یك از زن و مرد، اطلاق مى‌شود؛ زیرا آنان با ازدواج از گناهان بسیارى حفظ مى‌شوند.<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39.</ref> قرآن مى‌فرماید: «والمُحصَنتُ مِنَ النِّساءِ اِلاّ ما‌مَلَكَت اَیمنُكُم‌...». «[[سوره نساء]]/4،24)
  
در اين آيه، ازدواج با زنان شوهردار حرام و يك مورد با «اِلاّ ما مَلَكَت اَيمنُكُم» استثنا و اين جمله به دو گونه تفسير شده ‌است:
+
در این آیه، ازدواج با زنان شوهردار حرام و یك مورد با «اِلاّ ما مَلَكَت اَیمنُكُم» استثنا و این جمله به دو گونه تفسیر شده ‌است:
  
الف) زنان اسير شده از دشمن در جنگ اگر شوهر داشته باشند، نكاحشان با اسارت فسخ ‌مى‌شود و پس از استبرا (عده)، مسلمانان مى‌توانند با آنان ازدواج كنند. جريان اسارت زنان قبيله اوطاس در حنين، اين تفسير را تأييد ‌مى‌كند.<ref> جامع البيان، مج 4، ج‌ 5، ص‌ 4‌ـ‌5.</ref>
+
الف) زنان اسیر شده از دشمن در جنگ اگر شوهر داشته باشند، نكاحشان با اسارت فسخ ‌مى‌شود و پس از استبرا (عده)، مسلمانان مى‌توانند با آنان ازدواج كنند. جریان اسارت زنان قبیله اوطاس در حنین، این تفسیر را تأیید ‌مى‌كند.<ref> جامع البیان، مج 4، ج‌ 5، ص‌ 4‌ـ‌5.</ref>
  
ب) اگر كنيزان شوهردار فروخته شوند، علقه زوجيت بين كنيز و شوهرش باطل مى‌شود؛ چون اين معامله در حكم [[طلاق]] است و مالك جديد پس از استبرا مى‌تواند با او آميزش كند يا او را به ازدواج شخص ديگرى درآورد.<ref> همان، ص‌ 5‌ـ‌6؛ التبيان، ج‌ 3، ص‌ 162.</ref>
+
ب) اگر كنیزان شوهردار فروخته شوند، علقه زوجیت بین كنیز و شوهرش باطل مى‌شود؛ چون این معامله در حكم [[طلاق]] است و مالك جدید پس از استبرا مى‌تواند با او آمیزش كند یا او را به ازدواج شخص دیگرى درآورد.<ref> همان، ص‌ 5‌ـ‌6؛ التبیان، ج‌ 3، ص‌ 162.</ref>
  
جمله «اِلاّ ما‌مَلَكَت اَيمنُكُم» در هر دو صورت استثناى منقطع است؛<ref> نمونه، ج 3، ص‌ 333.</ref> زيرا در هر حال نمى‌توان با زن شوهردار (محصَنه) ازدواج كرد.<ref> همان.</ref> شرايط احصان رجم عبارتند از:
+
جمله «اِلاّ ما‌مَلَكَت اَیمنُكُم» در هر دو صورت استثناى منقطع است؛<ref> نمونه، ج 3، ص‌ 333.</ref> زیرا در هر حال نمى‌توان با زن شوهردار (محصَنه) ازدواج كرد.<ref> همان.</ref> شرایط احصان رجم عبارتند از:
  
# مرد يا زن همسر دائم (نه متعه) يا مرد، كنيز داشته باشد.<ref> النهايه، ص‌ 693.</ref>
+
# مرد یا زن همسر دائم (نه متعه) یا مرد، كنیز داشته باشد.<ref> النهایه، ص‌ 693.</ref>
  
# هر يك از آنان آزاد باشند.
+
# هر یك از آنان آزاد باشند.
  
# آميزش صورت گرفته باشد.
+
# آمیزش صورت گرفته باشد.
  
# ‌دسترسى به همسر ممكن باشد؛ بنابراين، هر يك از زن يا شوهر كه محبوس يا مسافر باشد، از احصان خارج مى‌شود.<ref> فقه القرآن، ج‌ 2، ص‌ 371.</ref>
+
# ‌دسترسى به همسر ممكن باشد؛ بنابراین، هر یك از زن یا شوهر كه محبوس یا مسافر باشد، از احصان خارج مى‌شود.<ref> فقه القرآن، ج‌ 2، ص‌ 371.</ref>
  
برخى گفته‌اند: قرآن، رجم محصن و محصنه را مطرح نكرده است؛ ولى راوندى از بعضى مفسران نقل مى‌كند كه در دو جا ([[سوره اسراء]]/17، 32‌ـ‌33؛ [[سوره انعام]]/6،151) پس از آن كه از زنا، نهى مى‌كند و آن را كارى زشت و راهى ناپسند مى‌شمارد، مى‌گويد: هرگز نفس محترمى را كه خدا قتلش را حرام كرده، مكشيد مگر آن كه به حق مستحق قتل شود: «و‌لاتَقرَبُوا الزِّنى... و‌لاتَقتُلُوا النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ‌...»؛ در نتيجه زنا در حال احصان، از موارد استحقاق قتل (به ‌صورت سنگسار شدن) به ‌شمار مى‌رود كه در اين آيات، به آن اشاره شده است.<ref> همان، ص‌ 371‌ـ‌372.</ref>
+
برخى گفته‌اند: قرآن، رجم محصن و محصنه را مطرح نكرده است؛ ولى راوندى از بعضى مفسران نقل مى‌كند كه در دو جا ([[سوره اسراء]]/17، 32‌ـ‌33؛ [[سوره انعام]]/6،151) پس از آن كه از زنا، نهى مى‌كند و آن را كارى زشت و راهى ناپسند مى‌شمارد، مى‌گوید: هرگز نفس محترمى را كه خدا قتلش را حرام كرده، مكشید مگر آن كه به حق مستحق قتل شود: «و‌لاتَقرَبُوا الزِّنى... و‌لاتَقتُلُوا النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ‌...»؛ در نتیجه زنا در حال احصان، از موارد استحقاق قتل (به ‌صورت سنگسار شدن) به ‌شمار مى‌رود كه در این آیات، به آن اشاره شده است.<ref> همان، ص‌ 371‌ـ‌372.</ref>
  
از آيات ديگرى كه به اين‌گونه احصان اشاره دارد، آيه‌ 25 [[سوره نساء]]/4 است. اين آيه از ازدواج با كنيزان سخن گفته؛ سپس ارتكاب فحشا از سوى آنان را مطرح مى‌كند كه مجازات سبكترى از مجازات زنان آزاد براى آنان در نظر گرفته شده است: «فَاِذا اُحصِنَّ فَاِن اَتَينَ بِفحِشَة فَعَلَيهِنَّ نِصفُ ما عَلَى المُحصَنتِ مِنَ العَذابِ».
+
از آیات دیگرى كه به این‌گونه احصان اشاره دارد، آیه‌ 25 [[سوره نساء]]/4 است. این آیه از ازدواج با كنیزان سخن گفته؛ سپس ارتكاب فحشا از سوى آنان را مطرح مى‌كند كه مجازات سبكترى از مجازات زنان آزاد براى آنان در نظر گرفته شده است: «فَاِذا اُحصِنَّ فَاِن اَتَینَ بِفحِشَة فَعَلَیهِنَّ نِصفُ ما عَلَى المُحصَنتِ مِنَ العَذابِ».
  
 
'''''2. احصان بر اثر پاكدامنى:'''''
 
'''''2. احصان بر اثر پاكدامنى:'''''
  
به زن يا مردى كه عفت داشته باشد به اين اعتبار كه عفاف موجب مصونيت مى‌شود، «محصَن و محصَنه» و به اعتبار اين ‌كه او خود را حفظ مى‌كند، «محصِن و محصِنه» گويند.<ref> التفسير الكبير، ج‌ 10، ص‌ 39.</ref>
+
به زن یا مردى كه عفت داشته باشد به این اعتبار كه عفاف موجب مصونیت مى‌شود، «محصَن و محصَنه» و به اعتبار این ‌كه او خود را حفظ مى‌كند، «محصِن و محصِنه» گویند.<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39.</ref>
  
[[قرآن]] درباره [[حضرت مريم]] عليهاالسلام با آن كه هيچ‌گاه ازدواج نكرد، در دو مورد لفظِ احصان را بكار برده است: «و ‌مَريَمَ ابنَتَ عِمرنَ الَّتى اَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فيهِ مِن رُوحِنا». ([[سوره تحريم]]/66،12؛ [[سوره انبياء]]/21،91)
+
[[قرآن]] درباره [[حضرت مریم]] علیهاالسلام با آن كه هیچ‌گاه ازدواج نكرد، در دو مورد لفظِ احصان را بكار برده است: «و ‌مَریَمَ ابنَتَ عِمرنَ الَّتى اَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فیهِ مِن رُوحِنا». ([[سوره تحریم]]/66،12؛ [[سوره انبیاء]]/21،91)
  
طبق گفته برخى اين آيات، از مقام والاى مريم عليهاالسلام حكايت مى‌كند و صفت پابرجا و ثابت عفت‌ورزى در او را نشان مى‌دهد كه به جاى «حفظ» بكار برده شده است.<ref> التحقيق، ج‌ 2، ص‌ 236.</ref> اين‌گونه احصان، درباره كنيزان نيز بكار رفته است.
+
طبق گفته برخى این آیات، از مقام والاى مریم علیهاالسلام حكایت مى‌كند و صفت پابرجا و ثابت عفت‌ورزى در او را نشان مى‌دهد كه به جاى «حفظ» بكار برده شده است.<ref> التحقیق، ج‌ 2، ص‌ 236.</ref> این‌گونه احصان، درباره كنیزان نیز بكار رفته است.
  
آيه‌ 33 [[سوره نور]]/24 از واداشتن كنيزان به زنا براى كسب درآمد، نهى مى‌كند و مى‌گويد: اگر خود آنان ميل به پاكدامنى دارند، فحشا را بر آنان تحميل نكنيد: «و‌لاتُكرِهوا فَتَيتِكُم عَلَى البِغاءِ اِن اَرَدنَ تَحَصُّنـًا». در آيه‌ 5 [[سوره مائده]]/5 نيز «محصَن» سه بار به همين معنا آمده است.
+
آیه‌ 33 [[سوره نور]]/24 از واداشتن كنیزان به زنا براى كسب درآمد، نهى مى‌كند و مى‌گوید: اگر خود آنان میل به پاكدامنى دارند، فحشا را بر آنان تحمیل نكنید: «و‌لاتُكرِهوا فَتَیتِكُم عَلَى البِغاءِ اِن اَرَدنَ تَحَصُّنـًا». در آیه‌ 5 [[سوره مائده]]/5 نیز «محصَن» سه بار به همین معنا آمده است.
  
در اين آيه، ازدواج با زنان پاكدامن<ref> جامع‌البيان، مج‌ 4، ج‌ 6، ص‌ 141.</ref> مسلمان و اهل ‌كتاب تجويز شده است: «...‌المُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ و المُحصَنتُ مِنَ الَّذينَ اوتوا الكِتبَ‌...»؛ سپس به خود مردان خطاب كرده كه شما نيز پاكدامن باشيد، نه زناكار و صاحب دوست پنهانى: «...‌مُحصِنينَ غَيرَ مُسفِحينَ‌... ولامُتَّخِذتِ اَخدان‌...».
+
در این آیه، ازدواج با زنان پاكدامن<ref> جامع‌البیان، مج‌ 4، ج‌ 6، ص‌ 141.</ref> مسلمان و اهل ‌كتاب تجویز شده است: «...‌المُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ و المُحصَنتُ مِنَ الَّذینَ اوتوا الكِتبَ‌...»؛ سپس به خود مردان خطاب كرده كه شما نیز پاكدامن باشید، نه زناكار و صاحب دوست پنهانى: «...‌مُحصِنینَ غَیرَ مُسفِحینَ‌... ولامُتَّخِذتِ اَخدان‌...».
  
واژه احصان در آيات 24‌ـ‌25 [[سوره نساء]]/4 نيز درباره مردان: «مُحصِنينَ غَيرَ مُسفِحينَ» و درباره زنان: «مُحصَنت غَيرَ مُسفِحت» آمده ‌است.<ref> تفسير شاهى، ج‌ 2، ص‌ 322.</ref> از آياتى كه به مجازات متهم‌كننده اشخاص پاكدامن پرداخته و احصان قذف را مطرح كرده، دو آيه در [[سوره نور]]/24 است.
+
واژه احصان در آیات 24‌ـ‌25 [[سوره نساء]]/4 نیز درباره مردان: «مُحصِنینَ غَیرَ مُسفِحینَ» و درباره زنان: «مُحصَنت غَیرَ مُسفِحت» آمده ‌است.<ref> تفسیر شاهى، ج‌ 2، ص‌ 322.</ref> از آیاتى كه به مجازات متهم‌كننده اشخاص پاكدامن پرداخته و احصان قذف را مطرح كرده، دو آیه در [[سوره نور]]/24 است.
  
در آيه ‌4 آمده: كسى كه بدون آوردن 4 شاهد، زن محصنه را به [[زنا]] متهم كند، سه حكم دارد. نخست آن كه حد قذف (80 تازيانه) را بر او مى‌زنند؛ دوم اين ‌كه شهادتش پذيرفته نمى‌شود و سوم آن كه به فسق محكوم مى‌گردد: «والَّذينَ يَرمونَ المُحصَنتِ ثُمَّ لَم‌يَأتوا بِاَربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمنينَ جَلدَةً و‌لاتَقبَلوا لَهُم شَهدَةً اَبَدًا و اُولئِكَ هُمُ الفـسِقون».
+
در آیه ‌4 آمده: كسى كه بدون آوردن 4 شاهد، زن محصنه را به [[زنا]] متهم كند، سه حكم دارد. نخست آن كه حد قذف (80 تازیانه) را بر او مى‌زنند؛ دوم این ‌كه شهادتش پذیرفته نمى‌شود و سوم آن كه به فسق محكوم مى‌گردد: «والَّذینَ یَرمونَ المُحصَنتِ ثُمَّ لَم‌یَأتوا بِاَربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمنینَ جَلدَةً و‌لاتَقبَلوا لَهُم شَهدَةً اَبَدًا و اُولئِكَ هُمُ الفـسِقون».
  
در آيه ‌23 [[سوره نور]]/24، بار ديگر مسأله متهم‌سازى زنان پاكدامن كه مؤمن و از آلودگى‌ها بى‌خبر هستند، مطرح شده و دورى متهم‌كنندگان از رحمت پروردگار و مواجهه آنان با عذاب را بيان كرده است: «اِنَّ الَّذينَ يَرمونَ المُحصَنتِ الغفِلتِ المُؤمِنتِ لُعِنوا فِى الدُّنيا والأخِرَةِ ولَهُم عَذابٌ عَظيم».
+
در آیه ‌23 [[سوره نور]]/24، بار دیگر مسأله متهم‌سازى زنان پاكدامن كه مؤمن و از آلودگى‌ها بى‌خبر هستند، مطرح شده و دورى متهم‌كنندگان از رحمت پروردگار و مواجهه آنان با عذاب را بیان كرده است: «اِنَّ الَّذینَ یَرمونَ المُحصَنتِ الغفِلتِ المُؤمِنتِ لُعِنوا فِى الدُّنیا والأخِرَةِ ولَهُم عَذابٌ عَظیم».
  
غافل بودن زنان پاكدامن، شايد تعبير لطيفى از شدتِ احصانِ آنان باشد. اين احتمال نيز وجود دارد كه غافل بودن، به ‌معناى ناآگاه بودن زنان از نسبت‌هاى ناروايى است كه به آنان داده شده است و به همين دليل، از خود دفاع ‌نمى‌كنند؛ بنابراين احتمال، سخن از تهمت زنندگانى است كه براى زنان پاكدامن ناشناخته مانده و خود را از حد شرعى مصون نگه ‌داشته‌اند.
+
غافل بودن زنان پاكدامن، شاید تعبیر لطیفى از شدتِ احصانِ آنان باشد. این احتمال نیز وجود دارد كه غافل بودن، به ‌معناى ناآگاه بودن زنان از نسبت‌هاى ناروایى است كه به آنان داده شده است و به همین دلیل، از خود دفاع ‌نمى‌كنند؛ بنابراین احتمال، سخن از تهمت زنندگانى است كه براى زنان پاكدامن ناشناخته مانده و خود را از حد شرعى مصون نگه ‌داشته‌اند.
  
[[قرآن]] مى‌گويد: تصور نكنند كه با اين عمل مى‌توانند از كيفر الهى دور بمانند. خدا آنان را از رحمت خويش دور مى‌كند و در آخرت، كيفرى سخت مى‌دهد.<ref> الميزان، ج 15، ص 94؛ نمونه، ج 14، ص 417ـ418.</ref> در احصان قذف، شرايطى معتبر است: شخص اتهام زده شده به جز پاكدامنى بايد بالغ، عاقل، آزاد و مسلمان و اتهام زننده نيز بايد بالغ و عاقل باشد تا حد قذف اجرا ‌شود.<ref> المبسوط، ج‌ 8، ص‌ 15‌ـ‌16؛ التفسيرالكبير، ج ‌23، ص‌ 156؛ مسالك‌الافهام، ج‌ 4، ص‌ 197‌ـ‌198.</ref>
+
[[قرآن]] مى‌گوید: تصور نكنند كه با این عمل مى‌توانند از كیفر الهى دور بمانند. خدا آنان را از رحمت خویش دور مى‌كند و در آخرت، كیفرى سخت مى‌دهد.<ref> المیزان، ج 15، ص 94؛ نمونه، ج 14، ص 417ـ418.</ref> در احصان قذف، شرایطى معتبر است: شخص اتهام زده شده به جز پاكدامنى باید بالغ، عاقل، آزاد و مسلمان و اتهام زننده نیز باید بالغ و عاقل باشد تا حد قذف اجرا ‌شود.<ref> المبسوط، ج‌ 8، ص‌ 15‌ـ‌16؛ التفسیرالكبیر، ج ‌23، ص‌ 156؛ مسالك‌الافهام، ج‌ 4، ص‌ 197‌ـ‌198.</ref>
  
'''''3. احصان، بر اثر حريت:'''''
+
'''''3. احصان، بر اثر حریت:'''''
  
احصان، گاهى به ‌معناى آزاد بودن است؛ زيرا آزاد بودن، پيشگيرى مى‌كند كه كسى مالك انسان شود و در نتيجه فرمانش درباره او نافذ باشد<ref> التفسير الكبير، ج‌ 10، ص‌ 39.</ref> يا از آن جهت كه نقصان بردگى در او وجود ندارد<ref> همان، ج‌ 10، ص‌ 57؛ الفرقان، ج‌ 5، ص‌ 412.</ref> و شايد از آن جهت كه آزاد بودن زن، مانع از ارتكاب زنا مى‌شود؛ چرا كه در گذشته زنا در بين كنيزان رايج بوده است و آزادها از آن ننگ داشته‌اند.<ref> الميزان، ج‌ 4، ص‌ 266‌ـ‌267.</ref>
+
احصان، گاهى به ‌معناى آزاد بودن است؛ زیرا آزاد بودن، پیشگیرى مى‌كند كه كسى مالك انسان شود و در نتیجه فرمانش درباره او نافذ باشد<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39.</ref> یا از آن جهت كه نقصان بردگى در او وجود ندارد<ref> همان، ج‌ 10، ص‌ 57؛ الفرقان، ج‌ 5، ص‌ 412.</ref> و شاید از آن جهت كه آزاد بودن زن، مانع از ارتكاب زنا مى‌شود؛ چرا كه در گذشته زنا در بین كنیزان رایج بوده است و آزادها از آن ننگ داشته‌اند.<ref> المیزان، ج‌ 4، ص‌ 266‌ـ‌267.</ref>
  
اين احصان در آيه‌ 25 [[سوره نساء]]/4 آمده كه در آن، ازدواج با كنيزان را در ‌صورت عدم امكان ازدواج با زنان آزاد، تجويز كرده<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 3، ص‌ 54؛ التفسير الكبير، ج‌ 10، ص‌ 57.</ref> و شاهد اين ‌كه مقصود از «محصنات» در اين آيه زنان آزاد هستند، تقابل آن با «فَمِن ما مَلَكَت اَيمنُكُم» است.<ref> التفسير الكبير، ج‌ 10، ص‌ 57.</ref>
+
این احصان در آیه‌ 25 [[سوره نساء]]/4 آمده كه در آن، ازدواج با كنیزان را در ‌صورت عدم امكان ازدواج با زنان آزاد، تجویز كرده<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 3، ص‌ 54؛ التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 57.</ref> و شاهد این ‌كه مقصود از «محصنات» در این آیه زنان آزاد هستند، تقابل آن با «فَمِن ما مَلَكَت اَیمنُكُم» است.<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 57.</ref>
  
برخى آيه ‌5 [[سوره مائده]]/5 (والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ) را به ازدواج با زنان آزاد مسلمان و زنان آزاد از اهل‌كتاب مربوط دانسته<ref> جامع البيان، مج‌ 4، ج‌ 6، ص‌ 140؛ التبيان، ج‌ 3، ص‌ 445‌ـ‌446؛ تهذيب‌الاسماء، ج 1، ق 2، ص‌ 66.</ref> و احتمال اراده زنان پاكدامن را ضعيف دانسته‌اند.<ref> جامع البيان، مج‌ 4، ج‌ 6، ص‌ 145.</ref>
+
برخى آیه ‌5 [[سوره مائده]]/5 (والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ) را به ازدواج با زنان آزاد مسلمان و زنان آزاد از اهل‌كتاب مربوط دانسته<ref> جامع البیان، مج‌ 4، ج‌ 6، ص‌ 140؛ التبیان، ج‌ 3، ص‌ 445‌ـ‌446؛ تهذیب‌الاسماء، ج 1، ق 2، ص‌ 66.</ref> و احتمال اراده زنان پاكدامن را ضعیف دانسته‌اند.<ref> جامع البیان، مج‌ 4، ج‌ 6، ص‌ 145.</ref>
  
 
'''''4. احصان به ‌سبب اسلام:'''''
 
'''''4. احصان به ‌سبب اسلام:'''''
  
پذيرش اسلام به عنوان صورت دينى، انسان را از پيروى شهوات و هواى نفس حفظ مى‌كند.<ref> التفسير الكبير، ج‌ 10، ص‌ 39؛ تهذيب الاسماء، ج‌ 1، ص‌ 67؛ الفرقان، ج‌ 5، ص‌ 412.</ref> نيز مى‌توان گفت: با ‌اسلام، جان<ref> موسوعة الفقه، ج‌ 3، ص‌ 22.</ref> و مال، محترم و محفوظ مى‌ماند. در آيه ‌25 [[سوره نساء]]/4 احتمال داده‌اند كه احصان به ‌معناى اسلام باشد: «...‌فَاِذا اُحصِنَّ فَاِن اَتَينَ بِفحِشَة فَعَلَيهِنَّ نِصفُ ما عَلَى المُحصَنتِ مِنَ العَذابِ».
+
پذیرش اسلام به عنوان صورت دینى، انسان را از پیروى شهوات و هواى نفس حفظ مى‌كند.<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39؛ تهذیب الاسماء، ج‌ 1، ص‌ 67؛ الفرقان، ج‌ 5، ص‌ 412.</ref> نیز مى‌توان گفت: با ‌اسلام، جان<ref> موسوعة الفقه، ج‌ 3، ص‌ 22.</ref> و مال، محترم و محفوظ مى‌ماند. در آیه ‌25 [[سوره نساء]]/4 احتمال داده‌اند كه احصان به ‌معناى اسلام باشد: «...‌فَاِذا اُحصِنَّ فَاِن اَتَینَ بِفحِشَة فَعَلَیهِنَّ نِصفُ ما عَلَى المُحصَنتِ مِنَ العَذابِ».
  
محصنات در آيه ‌5 [[سوره مائده]]/5، دو بار تكرار شده كه آن را نيز به «زنان مسلمان» تفسير كرده‌اند؛ با اين توضيح كه مقصود از «المحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ» زنانى هستند كه در اصل مسلمانند و «المُحصَنت مِن الّذين اُوتواالكِتب» زنانى به ‌شمار مى‌روند كه اهل ‌كتاب بوده و ‌مسلمان شده‌اند.<ref> فقه القرآن، ج‌ 2، ص‌ 134.</ref>
+
محصنات در آیه ‌5 [[سوره مائده]]/5، دو بار تكرار شده كه آن را نیز به «زنان مسلمان» تفسیر كرده‌اند؛ با این توضیح كه مقصود از «المحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ» زنانى هستند كه در اصل مسلمانند و «المُحصَنت مِن الّذین اُوتواالكِتب» زنانى به ‌شمار مى‌روند كه اهل ‌كتاب بوده و ‌مسلمان شده‌اند.<ref> فقه القرآن، ج‌ 2، ص‌ 134.</ref>
  
 
'''''5. احصان بر اثر بلوغ:'''''
 
'''''5. احصان بر اثر بلوغ:'''''
  
برخى، احصان را به ‌معناى «بلوغ» گرفته و جمله «فَاِذا اُحصِنَّ‌...» را به بلوغ كنيزان معنا كرده‌اند؛<ref> شافى العليل، ج‌ 1، ص‌ 532.</ref> در نتيجه اين آيه، اجراى نيمى از حد زنان آزاد را بر كنيزان بالغ، واجب مى‌كند.
+
برخى، احصان را به ‌معناى «بلوغ» گرفته و جمله «فَاِذا اُحصِنَّ‌...» را به بلوغ كنیزان معنا كرده‌اند؛<ref> شافى العلیل، ج‌ 1، ص‌ 532.</ref> در نتیجه این آیه، اجراى نیمى از حد زنان آزاد را بر كنیزان بالغ، واجب مى‌كند.
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۴

حفظ كردن و عفت پیشه‌كردن.

احصان در لغت، معناى مصونیت بخشیدن و حفظ كردن[۱] دارد كه با «حصن»، به ‌معناى بناى مستحكم و غیرقابل نفوذ[۲] یا جایگاه مرتفع[۳] هم‌خانواده است. لطافت واژه احصان از این جهت است كه صفتى ارزشى[۴] و ثابت در شخصیت فرد را نشان مى‌دهد با صرفنظر از برخورد با عوامل خارجى؛[۵] ولى به ظاهر این ویژگى‌ها در «حفظ» بكار نرفته است.[۶]

به زره كه انسان را از آسیب و جراحت مصون مى‌دارد، درع حصین مى‌گویند.[۷] قرآن مى‌فرماید: صنعت زره‌سازى را به حضرت داوود علیه‌السلام یاد دادیم تا مردم از خطرهاى جنگ حفظ شوند: «و ‌عَلَّمنـهُ صَنعَةَ لَبوس لَكُم لِتُحصِنَكُم مِن بَأسِكُم‌...». (سوره انبیاءِ/21،80) در جاى دیگر از قلعه‌ها و دژهاى مستحكم یهود كه بر اثر ترس از جنگ در آن‌ها پناه مى‌گرفتند، نام مى‌برد: «لایُقتِلونَكُم جَمیعـًا اِلاّ فى قُرًى مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر‌...» (سوره حشر/59،14)، «...‌و‌ظَنّوا اَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللّهِ‌...».(سوره حشر/59،2)

این واژه در اصطلاح فقه جزایى، گاه به ‌معناى همسر داشتن، در زن یا مرد بكار رفته است كه ارتكاب زنا در این وضعیت، مجازات را تشدید مى‌كند و از 100 تازیانه به سنگسار شدن (رجم) مبدل مى‌شود؛ بدین سبب به آن، احصان رجم گویند.[۸]

گاهى نیز به ‌معناى پاكدامنى در مرد یا زن است كه اگر كسى با وجود این حالت، او را قذف كند یعنى به او تهمت جنسى بزند، بر تهمت زننده حد جارى مى‌شود؛ بدین جهت به آن، احصان قذف گویند. گاهى نیز احصان به ‌معناى حریت و اسلام و بلوغ مى‌آید. همه معانى پیشین با تكیه بر مفهوم اصلى و لغوى آن (حفظ كردن) در قرآن مطرح است.[۹]

اقسام احصان

1. احصان با داشتن همسر:

در این كاربرد، واژه محصَن و محصَنه (به فتح‌صاد)[۱۰] به هر یك از زن و مرد، اطلاق مى‌شود؛ زیرا آنان با ازدواج از گناهان بسیارى حفظ مى‌شوند.[۱۱] قرآن مى‌فرماید: «والمُحصَنتُ مِنَ النِّساءِ اِلاّ ما‌مَلَكَت اَیمنُكُم‌...». «سوره نساء/4،24)

در این آیه، ازدواج با زنان شوهردار حرام و یك مورد با «اِلاّ ما مَلَكَت اَیمنُكُم» استثنا و این جمله به دو گونه تفسیر شده ‌است:

الف) زنان اسیر شده از دشمن در جنگ اگر شوهر داشته باشند، نكاحشان با اسارت فسخ ‌مى‌شود و پس از استبرا (عده)، مسلمانان مى‌توانند با آنان ازدواج كنند. جریان اسارت زنان قبیله اوطاس در حنین، این تفسیر را تأیید ‌مى‌كند.[۱۲]

ب) اگر كنیزان شوهردار فروخته شوند، علقه زوجیت بین كنیز و شوهرش باطل مى‌شود؛ چون این معامله در حكم طلاق است و مالك جدید پس از استبرا مى‌تواند با او آمیزش كند یا او را به ازدواج شخص دیگرى درآورد.[۱۳]

جمله «اِلاّ ما‌مَلَكَت اَیمنُكُم» در هر دو صورت استثناى منقطع است؛[۱۴] زیرا در هر حال نمى‌توان با زن شوهردار (محصَنه) ازدواج كرد.[۱۵] شرایط احصان رجم عبارتند از:

  1. مرد یا زن همسر دائم (نه متعه) یا مرد، كنیز داشته باشد.[۱۶]
  1. هر یك از آنان آزاد باشند.
  1. آمیزش صورت گرفته باشد.
  1. ‌دسترسى به همسر ممكن باشد؛ بنابراین، هر یك از زن یا شوهر كه محبوس یا مسافر باشد، از احصان خارج مى‌شود.[۱۷]

برخى گفته‌اند: قرآن، رجم محصن و محصنه را مطرح نكرده است؛ ولى راوندى از بعضى مفسران نقل مى‌كند كه در دو جا (سوره اسراء/17، 32‌ـ‌33؛ سوره انعام/6،151) پس از آن كه از زنا، نهى مى‌كند و آن را كارى زشت و راهى ناپسند مى‌شمارد، مى‌گوید: هرگز نفس محترمى را كه خدا قتلش را حرام كرده، مكشید مگر آن كه به حق مستحق قتل شود: «و‌لاتَقرَبُوا الزِّنى... و‌لاتَقتُلُوا النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ‌...»؛ در نتیجه زنا در حال احصان، از موارد استحقاق قتل (به ‌صورت سنگسار شدن) به ‌شمار مى‌رود كه در این آیات، به آن اشاره شده است.[۱۸]

از آیات دیگرى كه به این‌گونه احصان اشاره دارد، آیه‌ 25 سوره نساء/4 است. این آیه از ازدواج با كنیزان سخن گفته؛ سپس ارتكاب فحشا از سوى آنان را مطرح مى‌كند كه مجازات سبكترى از مجازات زنان آزاد براى آنان در نظر گرفته شده است: «فَاِذا اُحصِنَّ فَاِن اَتَینَ بِفحِشَة فَعَلَیهِنَّ نِصفُ ما عَلَى المُحصَنتِ مِنَ العَذابِ».

2. احصان بر اثر پاكدامنى:

به زن یا مردى كه عفت داشته باشد به این اعتبار كه عفاف موجب مصونیت مى‌شود، «محصَن و محصَنه» و به اعتبار این ‌كه او خود را حفظ مى‌كند، «محصِن و محصِنه» گویند.[۱۹]

قرآن درباره حضرت مریم علیهاالسلام با آن كه هیچ‌گاه ازدواج نكرد، در دو مورد لفظِ احصان را بكار برده است: «و ‌مَریَمَ ابنَتَ عِمرنَ الَّتى اَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فیهِ مِن رُوحِنا». (سوره تحریم/66،12؛ سوره انبیاء/21،91)

طبق گفته برخى این آیات، از مقام والاى مریم علیهاالسلام حكایت مى‌كند و صفت پابرجا و ثابت عفت‌ورزى در او را نشان مى‌دهد كه به جاى «حفظ» بكار برده شده است.[۲۰] این‌گونه احصان، درباره كنیزان نیز بكار رفته است.

آیه‌ 33 سوره نور/24 از واداشتن كنیزان به زنا براى كسب درآمد، نهى مى‌كند و مى‌گوید: اگر خود آنان میل به پاكدامنى دارند، فحشا را بر آنان تحمیل نكنید: «و‌لاتُكرِهوا فَتَیتِكُم عَلَى البِغاءِ اِن اَرَدنَ تَحَصُّنـًا». در آیه‌ 5 سوره مائده/5 نیز «محصَن» سه بار به همین معنا آمده است.

در این آیه، ازدواج با زنان پاكدامن[۲۱] مسلمان و اهل ‌كتاب تجویز شده است: «...‌المُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ و المُحصَنتُ مِنَ الَّذینَ اوتوا الكِتبَ‌...»؛ سپس به خود مردان خطاب كرده كه شما نیز پاكدامن باشید، نه زناكار و صاحب دوست پنهانى: «...‌مُحصِنینَ غَیرَ مُسفِحینَ‌... ولامُتَّخِذتِ اَخدان‌...».

واژه احصان در آیات 24‌ـ‌25 سوره نساء/4 نیز درباره مردان: «مُحصِنینَ غَیرَ مُسفِحینَ» و درباره زنان: «مُحصَنت غَیرَ مُسفِحت» آمده ‌است.[۲۲] از آیاتى كه به مجازات متهم‌كننده اشخاص پاكدامن پرداخته و احصان قذف را مطرح كرده، دو آیه در سوره نور/24 است.

در آیه ‌4 آمده: كسى كه بدون آوردن 4 شاهد، زن محصنه را به زنا متهم كند، سه حكم دارد. نخست آن كه حد قذف (80 تازیانه) را بر او مى‌زنند؛ دوم این ‌كه شهادتش پذیرفته نمى‌شود و سوم آن كه به فسق محكوم مى‌گردد: «والَّذینَ یَرمونَ المُحصَنتِ ثُمَّ لَم‌یَأتوا بِاَربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمنینَ جَلدَةً و‌لاتَقبَلوا لَهُم شَهدَةً اَبَدًا و اُولئِكَ هُمُ الفـسِقون».

در آیه ‌23 سوره نور/24، بار دیگر مسأله متهم‌سازى زنان پاكدامن كه مؤمن و از آلودگى‌ها بى‌خبر هستند، مطرح شده و دورى متهم‌كنندگان از رحمت پروردگار و مواجهه آنان با عذاب را بیان كرده است: «اِنَّ الَّذینَ یَرمونَ المُحصَنتِ الغفِلتِ المُؤمِنتِ لُعِنوا فِى الدُّنیا والأخِرَةِ ولَهُم عَذابٌ عَظیم».

غافل بودن زنان پاكدامن، شاید تعبیر لطیفى از شدتِ احصانِ آنان باشد. این احتمال نیز وجود دارد كه غافل بودن، به ‌معناى ناآگاه بودن زنان از نسبت‌هاى ناروایى است كه به آنان داده شده است و به همین دلیل، از خود دفاع ‌نمى‌كنند؛ بنابراین احتمال، سخن از تهمت زنندگانى است كه براى زنان پاكدامن ناشناخته مانده و خود را از حد شرعى مصون نگه ‌داشته‌اند.

قرآن مى‌گوید: تصور نكنند كه با این عمل مى‌توانند از كیفر الهى دور بمانند. خدا آنان را از رحمت خویش دور مى‌كند و در آخرت، كیفرى سخت مى‌دهد.[۲۳] در احصان قذف، شرایطى معتبر است: شخص اتهام زده شده به جز پاكدامنى باید بالغ، عاقل، آزاد و مسلمان و اتهام زننده نیز باید بالغ و عاقل باشد تا حد قذف اجرا ‌شود.[۲۴]

3. احصان، بر اثر حریت:

احصان، گاهى به ‌معناى آزاد بودن است؛ زیرا آزاد بودن، پیشگیرى مى‌كند كه كسى مالك انسان شود و در نتیجه فرمانش درباره او نافذ باشد[۲۵] یا از آن جهت كه نقصان بردگى در او وجود ندارد[۲۶] و شاید از آن جهت كه آزاد بودن زن، مانع از ارتكاب زنا مى‌شود؛ چرا كه در گذشته زنا در بین كنیزان رایج بوده است و آزادها از آن ننگ داشته‌اند.[۲۷]

این احصان در آیه‌ 25 سوره نساء/4 آمده كه در آن، ازدواج با كنیزان را در ‌صورت عدم امكان ازدواج با زنان آزاد، تجویز كرده[۲۸] و شاهد این ‌كه مقصود از «محصنات» در این آیه زنان آزاد هستند، تقابل آن با «فَمِن ما مَلَكَت اَیمنُكُم» است.[۲۹]

برخى آیه ‌5 سوره مائده/5 (والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ) را به ازدواج با زنان آزاد مسلمان و زنان آزاد از اهل‌كتاب مربوط دانسته[۳۰] و احتمال اراده زنان پاكدامن را ضعیف دانسته‌اند.[۳۱]

4. احصان به ‌سبب اسلام:

پذیرش اسلام به عنوان صورت دینى، انسان را از پیروى شهوات و هواى نفس حفظ مى‌كند.[۳۲] نیز مى‌توان گفت: با ‌اسلام، جان[۳۳] و مال، محترم و محفوظ مى‌ماند. در آیه ‌25 سوره نساء/4 احتمال داده‌اند كه احصان به ‌معناى اسلام باشد: «...‌فَاِذا اُحصِنَّ فَاِن اَتَینَ بِفحِشَة فَعَلَیهِنَّ نِصفُ ما عَلَى المُحصَنتِ مِنَ العَذابِ».

محصنات در آیه ‌5 سوره مائده/5، دو بار تكرار شده كه آن را نیز به «زنان مسلمان» تفسیر كرده‌اند؛ با این توضیح كه مقصود از «المحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ» زنانى هستند كه در اصل مسلمانند و «المُحصَنت مِن الّذین اُوتواالكِتب» زنانى به ‌شمار مى‌روند كه اهل ‌كتاب بوده و ‌مسلمان شده‌اند.[۳۴]

5. احصان بر اثر بلوغ:

برخى، احصان را به ‌معناى «بلوغ» گرفته و جمله «فَاِذا اُحصِنَّ‌...» را به بلوغ كنیزان معنا كرده‌اند؛[۳۵] در نتیجه این آیه، اجراى نیمى از حد زنان آزاد را بر كنیزان بالغ، واجب مى‌كند.

پانویس

  1. مقاییس اللغه، ج‌ 2، ص‌ 69.
  2. تهذیب‌الاسماء، ج‌ 1، ق‌ 2، ص‌ 66 «حصن»؛ دائرة‌الفرائد، ج‌ 6، ص‌ 441.
  3. التحقیق، ج 2، ص 234‌ـ‌235؛ المصباح، ص‌ 139.
  4. التحقیق، ج‌ 2، ص‌ 236.
  5. همان، ص‌ 235.
  6. همان.
  7. مفردات، ص‌ 239؛ تهذیب الاسماء، ج‌ 1، ق 2، ص‌ 66.
  8. سلسلة الینابیع، ج‌ 23، ص‌ 377، «الجامع للشرایع».
  9. التفسیرالكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39.
  10. الروضة‌البهیه، ج 9، ص 72؛ مفردات، ص 239‌ـ‌240 «حصن».
  11. التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39.
  12. جامع البیان، مج 4، ج‌ 5، ص‌ 4‌ـ‌5.
  13. همان، ص‌ 5‌ـ‌6؛ التبیان، ج‌ 3، ص‌ 162.
  14. نمونه، ج 3، ص‌ 333.
  15. همان.
  16. النهایه، ص‌ 693.
  17. فقه القرآن، ج‌ 2، ص‌ 371.
  18. همان، ص‌ 371‌ـ‌372.
  19. التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39.
  20. التحقیق، ج‌ 2، ص‌ 236.
  21. جامع‌البیان، مج‌ 4، ج‌ 6، ص‌ 141.
  22. تفسیر شاهى، ج‌ 2، ص‌ 322.
  23. المیزان، ج 15، ص 94؛ نمونه، ج 14، ص 417ـ418.
  24. المبسوط، ج‌ 8، ص‌ 15‌ـ‌16؛ التفسیرالكبیر، ج ‌23، ص‌ 156؛ مسالك‌الافهام، ج‌ 4، ص‌ 197‌ـ‌198.
  25. التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39.
  26. همان، ج‌ 10، ص‌ 57؛ الفرقان، ج‌ 5، ص‌ 412.
  27. المیزان، ج‌ 4، ص‌ 266‌ـ‌267.
  28. مجمع‌البیان، ج‌ 3، ص‌ 54؛ التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 57.
  29. التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 57.
  30. جامع البیان، مج‌ 4، ج‌ 6، ص‌ 140؛ التبیان، ج‌ 3، ص‌ 445‌ـ‌446؛ تهذیب‌الاسماء، ج 1، ق 2، ص‌ 66.
  31. جامع البیان، مج‌ 4، ج‌ 6، ص‌ 145.
  32. التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39؛ تهذیب الاسماء، ج‌ 1، ص‌ 67؛ الفرقان، ج‌ 5، ص‌ 412.
  33. موسوعة الفقه، ج‌ 3، ص‌ 22.
  34. فقه القرآن، ج‌ 2، ص‌ 134.
  35. شافى العلیل، ج‌ 1، ص‌ 532.

منابع

دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 307-311.