اعمال ام داوود: تفاوت بین نسخهها
(افزودن 1 رده) |
|||
سطر ۵۱: | سطر ۵۱: | ||
[[رده:ماه رجب]] | [[رده:ماه رجب]] | ||
[[رده:اصحاب امام صادق علیه السلام]] | [[رده:اصحاب امام صادق علیه السلام]] | ||
+ | [[رده:اعمال ماه رجب]] |
نسخهٔ ۲۰ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۳۰
ام داود خدمت حضرت امام صادق علیه السلام رسید و راه چارهای برای آزادی فرزندش از زندان منصور دوانیقی خواست «او از سادات حسنی و برادر رضاعی امام بود».
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: ایام البیض ماه رجب را روزه بگیر. روز پانزدهم در جای خلوتی پس از نماز ظهر و عصر و نوافل آنها و خواندن صد مرتبه حمد و ده مرتبه آیه الكرسی و قرائت سورههایی از قرآن كه «امام تعیین فرمود» این دعا را بخوان و ام داود به دستور امام عمل نمود و خداوند همان شب پسرش را نجات داد و با شتر سریع السیر او را به مادرش رسانیدند.
نظر سید بن طاووس در مورد ام داوود
محدث بزرگوار على بن موسى بن جعفر بن طاووس حسنى حسينى معروف به سيد بن طاووس و متوفى 664 هجرى، نويسنده كتاب عظيم اقبال الاعمال، ام داوود را با كنيه ام خالد ياد كرده او را از جده هاى صالح و مومن و شايسته خود دانسته و در باب اعمال نيمه رجب خصوصيات و شرح اعمال ام داوود را آورده است.
ماجرای دعاى ام داوود
داستان اعمال نيمه رجب و دعاى معروف به ام داوود كه شيخ صدوق، شيخ طوسى، علامه مجلسى و سيد بن طاووس آن را از نظر سند معتبر و از نظر تاثير براى رسيدن به حاجت، رفع گرفتاریها و برطرف شدن ظلم و ستم ديگران تجربه شده، شناخته اند بدين قرار است.
فاطمه، مادر داوود پسر زاده امام حسن مجتبى علیه السلام و مادر رضاعى امام صادق علیه السلام روايت كرده است: منصور دوانيقى لشكرى به مدينه فرستاد و با محمد بن عبداللّه بن حسن مثنى جنگيد، او را و برادر او ابراهيم را كشت، عبداللّه محض، پدر محمد و ابراهيم را با تعدادى از سادات حسنى دستگير و اسير كردند و به بند و زنجير كشيده بودند و فرزند من داوود هم در ميان آنان بود كه او را از مدينه به بغداد منتقل نمودند و به سياه چال زندان انداختند!
حادثه دستگيرى و زندانى بودن فرزندم كه از او اطلاعى نداشتم و گاهى هم خبر مرگ او را به من مى دادند، برايم بسيار تلخ و دردناك بود و روزگارم با اشك و آه و گريه و ناله مى گذشت و حتى براى رفع مشكل خود و اندوه جانكاهى كه با آن دست به گريبان بودم، از اشخاص صالح و مومن درخواست مى كردم براى رفع ناراحتيم دعا كنند.
اما از دعاى آنان هم نتيجه اى نگرفتم در حالى كه از فرزند اسير و زندانيم هر روز خبر تلخ و دردناكى دريافت مى داشتم ، يك روز مى گفتند: او را كشته اند، روز ديگر خبر مى آوردند او را لاى ديوار گذاشته اند و پيوسته بر غم و ناراحتى فرساينده من افزوده مى شد و مصيبت از دست دادن فرزند جوانم مرا فرتوت و عليل ساخت و ديگر از ديدن روى او قطع اميد كردم!
به هر حال، روزگار من با سختى و تلخى دردناكى دست به گريبان بود و شب و روزى نداشتم و براى ديدار فرزندم دنبال هر راه چاره اى مى گشتم. يك روز باخبر شدم امام صادق علیه السلام كه با فرزندم داوود از من شير خورده بود، بيمار شده است به ديدن او شتافتم، از آن حضرت عيادت كردم هنگامى كه مى خواستم از حضورش مرخص شوم، فرمود: از داوود، خبر تازه اى ندارى؟
يا شنيدن نام داوود داغ من تازه شد، اشكم سرازير گرديد و يا آه دردآلودى ناله سردادم: مولاى من! فدايت شوم، داوود كجاست؟ مدت زيادى است از او خبرى ندارم، فرزندم در عراق زندان است و من از دورى او و سرنوشت نامعلوم او سخت در عذاب و ناراحتى گرفتارم. از شما كه برادر رضاعى او هستى تقاضا مى كنم براى نجات و آزادى او دعا كنى.
بارى، امام صادق علیه السلام با مشاهده وضع نگران كننده من فرمود: چرا تاكنون از دعاى استفتاح غفلت كرده اى؟ مگر نمى دانى كه بوسيله اين دعا، درهاى آسمان گشوده مى شود؟ و فرشتگان الهى دعاكننده را مژده اجابت مى دهند، هيچ حاجتمند و دردمند و دعاكننده اى مايوس نمى شود و خداوند هم پاداش خواننده اين دعا را بهشت قرار داده؟
آرى با شنيدن چنين مژده اى كه با خواندن آن دعا دريافت داشتم از حضرت سوال كردم: اى مولاى من! واى فرزند خاندان پاك و معصوم آن دعا چيست؟ و آداب آن چگونه است؟
امام صادق علیه السلام فرمود: اى مادر داوود ماه محترم رجب نزديك است (ماههاى حرام كه در قرآن كريم به عنوان ماههاى مقدس و محترم مطرح گرديده در بيان امام باقر علیه السلام شوال، ذی القعده، ذی الحجه و ماه رجب معرفى شده اند) و در اين ماه مبارك دعا مستجاب مى گردد، همين كه ماه رجب رسيد، سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم آن را كه ايام بيض و شبانه روز نورانى نام دارد، روزه بگير. نزديك ظهر روز پانزدهم غسل كن هشت ركعت نماز با ركوع و سجود دقيق و حساب شده انجام بده. آنگاه حضرت دستور كامل اعمال و آداب دعاى مخصوص را به او تعليم داد.
ام داوود، مى گويد: من دستور آن حضرت را درباره آن دعا و اعمال بطور دقيق يادداشت كردم و محضر او را ترك گفتم تا اين كه ماه رجب فرارسيد و دستورهاى امام را طبق آنچه فرموده بود، در همان روزها عملى كردم، شب شانزدهم از نيمه گذشته بود، پيغمبر صلی الله علیه و آله و جمعى از فرشتگان و پيامبران و صالحانى را كه براى آنها دعا و رحمت فرستاده بودم در خواب ديدم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: اى ام داوود اين جماعتى را كه مشاهده مى كنى، شفيعان تو هستند. براى تو دعا كرده اند و مژده مى دهند كه حاجت تو برآورده شده است، خداوند تو را مشمول رحمت خود قرار داده، محفوظ مى دارد، فرزند تو را هم حفظ مى كند و او را سالم به آغوش تو برمى گرداند.
آرى، خواب خوش و لذت بخشى ديده بودم. پيامبر و اوليا الهى را در خواب ملاقات كردم آنان به من وعده آزادى و آمدن فرزندم را دادند، همين كه سياهى شب از پهنه زمين دامن جمع كرد و طلوع خورشيد به چهره هستى نور طلائى پاشيد، بخاطر وعده پيامبر و نور اميدى كه در دل غمزده ام روشن گرديده بود، حال و حيات تازه اى يافته بودم. ساعتها پس از ديگرى بر روزگارم مى گذشت و همچنان نور اميد وجودم را گرمترمى كرد و از فاصله زمانى كه پيغمبر صلی الله علیه و آله به من مژده آمدن فرزندم را داده بود، به اندازه اي كه يك سوار تيزرو بتواند از عراق به مدينه آيد، گذشته بود كه ناگاه در خانه باز شد و فرزندم به من وارد گرديد!
بارى، داوود زندانى و دور از وطن به آغوشم بازگشت و آنگاه كه از وضع روزگار و نحوه آزادى او جويا شدم، برايم توضيح داد: مادر! من در زندان بغداد بودم، دست و پايم را به بند كشيده بودند. در فشار بندهاى آهنين و زندان تنگ و تاريك روزگار تلخ و دردناكى داشتم اما همين كه نيمه رجب گذشت، شب شانزدهم در خواب ديدم بلندي ها و ناهمواري هاى زمين برايم هموار شده و تو را كه روى قطعه حصيرى نشسته بودى و نماز مى خواندى و برايم دعا مى كردى و اطراف تو را چند نفر گرفته و با دست و سر بسوى آسمان در حال تسبيح و ذكر خدا بودند، مى توانم ببينم.
به هر حال من آن صحنه را در خواب ديدم و آن شخصيت نورانى را هم كه فهميدم جد ما رسول خداست مشاهده كردم و به من هم فرمود: اى پسر پيرزن صالح! ناراحت نباش، خداوند دعاى مادرت را در حق تو مستجاب گردانيده است.
همين كه از خواب بيدار شدم، ماموران منصور دوانيقى به زندان آمدند، سراغ مرا گرفتند همان شبانه مرا نزد او بردند. او دستور داد غل و زنجير را از دست و گردنم باز كردند، مبلغ ده هزار دينار به من داد. مهربانى و شفقت كرد، ماموران او همان شبانه مرا به شترى سوار كردند و به مدينه رسانيدند!
فاطمه، يعنى ام داوود مى گويد: آنگاه داوود را نزد امام صادق علیه السلام بردم و آن حضرت براى فرزندم توضيح داد: علت آزادى تو از زندان اين بود كه منصور دوانيقى، على علیه السلام را در خواب ديده بود و آن حضرت فرموده بود: اگر فرزند مرا آزاد نكنى تو را در آتش خواهم انداخت، منصور هم در حالى كه لهيب آتش را نزد خود مشاهده مى كرد، ناچار به آزادى تو اقدام كرد.
بعد از آزادى فرزند، ام داوود مى گويد: از امام صادق علیه السلام سوال كردم: اى مولاى من! آيا اين دعا را در غير ماه رجب هم مى توان خواند؟ آن حضرت فرمود: اگر روز عرفه با جمعه هماهنگ شود، اين دعا را مى توان خواند، و هر كس هم به اين دعا اقدام كند پس از پايان خداوند او را مشمول غفران و آمرزش خود قرار مى دهد.
اين بود سرگذشت فاطمه دختر عبداللّه معروف به ام داوود يا ام خالد و حديثى كه از امام صادق علیه السلام روايت كرده و نتيجه اي كه از دعا و آموزش آن حضرت بدست آورده بود.